نام پژوهشگر: محمد هاشم نیا
محمد هاشم نیا سید مصطفی رضوی
این پژوهش به منظور بررسی سیر بیماری زایی و مورفوپاتولوژی ضایعات ایمریا آرلوینگی، ارزیابی ارگان ها و بافت های درگیر شده و نحوه پراکندگی ضایعات در بافت ها، الگوی دفع ااسیست، بررسی فراساختاری مراحل تکاملی انگل، تغییرات هماتولوژی و بیوشیمیایی ایجاد شده در خلال آلودگی تجربی از زمان آلوده سازی تا 42 روز پس از آن و شناسایی جایگاه فیلوژنی انگل در مقایسه با دیگر اعضای جنس ایمریا انجام شد. تعداد 18 رأس بزغاله تازه متولد شده، از مادران خود جدا شدند و پس از انجام معاینات بالینی و آزمایش های پاراکلینیکی و تایید سلامت حیوانات، بزغاله ها به سه گروه مساوی تقسیم و بصورت جداگانه در 3 اتاق ضدعفونی شده و در قفس های مجزا نگهداری و در طول مدت مطالعه از شیر گاو پاستوریزه تغذیه شدند. آلوده سازی تجربی با تلقیح 103×1 و 105× 1 ااسیست به ازا هر حیوان و بصورت خوراکی به ترتیب در گروه های a و b، انجام شد. حیوانات گروه c، بدون آلوده سازی به عنوان شاهد نگهداری شدند. نمونه های مدفوع از روز هفتم پس از آلودگی به صورت روزانه برای مشخص کردن شروع دفع ااسیست و تعیین تعداد ااسیست در هر گرم مدفوع (opg) مورد آزمایش قرار گرفتند. در فواصل زمانی 7، 14، 21، 28، 35 و 42 روز پس از آلوده سازی، یک رأس بزغاله از هر گروه کشتار شد و پس از کالبدگشایی سیستماتیک و بررسی ضایعات ماکروسکوپی، قسمت های مختلف شیردان، پیلور، روده کوچک، روده بزرگ، عقده های لنفاوی مزانتریک، کبد و طحال مورد ارزیابی هیستوپاتولوژیک و فراساختاری قرار گرفتند. نمونه های خون و سرم به صورت هفتگی تهیه گردید و اندازه گیری پارامترهای alp، ast، alt، ggt، hp، saa، tnf-?، inf-?، پروتئین تام، آلبومین، سدیم، کلر، پتاسیم به همراه cbc انجام شد. آنالیز مولکولی توالی its1 و 18s جهت شناسایی جایگاه فیلوژنی انگل به کار برده شد. در مطالعه حاضر، علائم بالینی و شدت آلودگی با توجه به دوز ااسیست تلقیح شده و زمان های پس از آلوده سازی متغیر بود. در بزغاله های آلوده شده، هیپرپلازی انتروسیت ها و ضخیم شدگی دیواره روده باعث ایجاد سوء جذب، لاغری، اسهال و دهیدراتاسیون گردید. علائم بالینی ابتدا در بزغاله های گروه b مشاهده شد و شدت علائم بالینی در این گروه ، نسبت به گروه a بیشتر بود. دوره پیش آشکاری ایمریا آرلوینگی بین 16 تا 18 روز بود. در بررسی های هیستوپاتولوژی، انتریت پرولیفراتیو ناشی از هیپرپلازی قابل ملاحظه سلول های اپی تلیال، حضور مراحل تکاملی انگل در پرزها و کریپت های روده و نفوذ خفیف تا شدید سلول های التهابی، به ویژه ائوزینوفیل ها و لنفوسیت ها، تشخیص داده شد. ضایعات اولیه ناشی از فاز شایزگونی، شامل حضور مراحل تکاملی انگل مثل ترفوزوئیت، شایزنت های اولیه و نابالغ تا بالغ و نفوذ خفیف تا شدید سلول های التهابی بود و هیپرپلازی قابل ملاحظه ای در کریپت ها و سلول های اپی تلیال درگیر شده، مشاهده نشد. در ضایعات بعدی ناشی از فاز گامتوگونی، هیپرپلازی قابل ملاحظه سلول های اپی تلیال به علت حضور مراحل تکاملی نسل دوم انگل و نهایتا برآمدگی پاپیلر اپیتلیوم به طرف مجرای روده مشاهده گردید. در روز 35 و 42 پس از آلوده سازی، در عقده های لنفاوی مزانتریک، هیپرپلازی لنفاوی در قسمت قشری ناشی از حضور شایزنت های بزرگ در عروق لنفاوی قشری و زیرکپسولی همرا با واکنش گرانولوماتوز اطراف شایزنت مشاهده شد. در مطالعات فراساختاری، روند میکروگامتوژنز، ماکروگامتوژنز و تشکیل ااسیست ایمریا آرلوینگی، تقریبا مشابه با سایر انگل های جنس ایمریا بود. در ارزیا بی های کلینیکال پاتولوژی، افزایش میزان هماتوکریت، هموگلوبین و تعداد گلبول های سفید و کاهش میزان سدیم، کلر، پتاسیم و alp مشاهده شد. الگوی تغییرات با دوز ااسیست تلقیح شده و و روزهای پس از آلوده سازی ارتباط داشت، بطوریکه با افزایش دوز، میزان افزایش یا کاهش این پارامترها بیشتر بود. از طرف دیگر، مقادیر alt، ast، ggt، آلبومین و پروتئین تام سرم، الگوی تغییرات معنی داری را در مقایسه با مقادیر قبل از آلوده سازی نشان ندادند، هرچند بین دو گروه، تفاوت های معنی داری در طول مدت آزمایش مشاهده شد. میزان سطوح سرمی و مدت زمان پاسخ هاپتوگلوبین و سرم آمیلوئید a با دوز ااسیست تلقیح شده و شدت علائم بالینی و اسهال در هر حیوان ارتباط مستقیم داشت. سطوح سرمی hp و saa در گروه b در مقایسه با گروه a، بطور معنی داری بیشتر بود. این نتایج با یافته های هیستوپاتولوژی، که بیشترین ضایعات را در گروه b نشان دادند، مطابقت داشت. مطالعات فیلوژنتیکی نشان داد که توالی its1 در ایمریا آرلوینگی بیشترین تطابق را با توالی its1 در ایمریا زورنئی در گاو و توالی 18s بیشترین تطابق را با توالی 18s در ایمریا آهساتا در گوسفند دارد. براساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر، توسعه ضایعات ناشی از انگل ایمریا آرلوینگی در بزغاله های تازه متولد شده عاری از کوکسیدیا، به دنبال آلوده سازی با ااسیست های اسپوردار، بیماری زایی شدید این گونه را در بزغاله ها تایید کرد. بیشترین ضایعات در ژژنوم مشاهده شد، که وسعت و شدت ضایعات به میزان ااسیست تلقیح شده، متفاوت بود. اندازه گیری پروتئین های فاز حاد همراه با علائم بالینی و تعیین تعداد ااسیست در مدفوع، می تواند اطلاعات مفیدی را درباره مرحله بالینی یا تحت بالینی بیماری کوکسیدیوز فراهم آورد.
مارال بحیرایی فرید رضایی
تاکنون 250000 تا 500000 گونه¬ی گیاهی بر روی زمین شناسایی شده است. درصد نسبتاً کمی (یک تا ده درصد) از این گیاهان توسط انسان و حیوانات به عنوان غذا استفاده می¬شود، اما این امکان وجود دارد که تعداد بیشتری از گونه¬های گیاهی به عنوان دارو استفاده شوند. در طب سنتی کشور ما استفاده از گیاهان دارویی برای درمان بیماری¬های مختلف در حال گسترش است، اما اثرات ترکیبات فعال بیولوژیک برخی از گونه¬های گیاهی بر سلامت انسان همچنان ناشناخته باقی مانده است. از جمله گیاهانی که به طور گسترده در ایران و به ویژه در غرب کشور به صورت خودرو یافت می شوند و در طب سنتی نیز مورد استفاده قرار می¬گیرند، بادرنجبویه و ناخنک هستند. این مطالعه به منظور بررسی اثر عصاره¬های اتانولی بادرنجبویه و ناخنک بر سطوح سرمی اوره، کراتینین، آلبومین، کلسترول، تری¬گلسیرید، پروتئین تام، آنزیم¬هایast، alt، cpk، ldh و تغییرات هیستوپاتولوژیک کلیه و کبد انجام شد. 50 سر موش صحرایی نژاد sprague-dawley به پنج گروه مساوی تقسیم شدند. موش های گروه اول و دوم روزانه به میزان 600 و 1200 میلی¬گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره¬ی بادرنجبویه و موش های گروه سوم و چهارم روزانه به میزان 600 و 1200 میلی¬گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره¬ی ناخنک دریافت کردند. در طول مدت آزمایش، گروه پنجم با استفاده از غذای معمولی (پلت استاندارد) تغذیه شدند. پس از 30 روز موش¬ها را با اتر بی-هوش نموده و پس از باز کردن قفسه¬ی سینه، با استفاده از سوزن و سرنگ از قلب تمامی موش ها خونگیری به عمل آمد و بعد از سانقریفیوژ کردن خون هر موش و جدا کردن سرم، اندازه¬گیری فاکتورهای ldh، cpk، ast، alt، اوره، کراتینین، آلبومین، کلسترول، تری¬گلسیرید و پروتئین تام با استفاده از دستگاه اتوآنالیزور انجام شد. نمونه بافت¬های کبد و کلیه¬ی موش¬ها پس از تثبیت در فرمالین بافر 10 درصد و رنگ¬آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تحلیل داده¬ها از آزمون¬های آماری آنالیز واریانس یک¬طرفه و تست تعقیبی توکی در سطح معنی¬داری 05/0 p < استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که مصرف عصاره¬ی بادرنجبویه باعث افزایش سطوح سرمی ast، ldh، کراتین کیناز، اوره، کراتینین، کلسترول و تری¬گلیسیرید در مقایسه با گروه کنترل می¬شود که این میزان افزایش در مورد ldh معنی¬دار است (05/0> p). مصرف عصاره¬ی ناخنک باعث افزایش سطوح سرمی ast، alt، کراتین¬کیناز، کراتینین و کلسترول و تری¬گلیسیرید گردید، که این میزان افزایش در مقایسه با موش های گروه کنترل معنی¬دار نبودند (05/0<p ). سطوح سرمی آلبومین و پروتئین تام در هر 4 گروه درمانی کاهش پیدا کردند. تغییرات ایجاد شده در پارامترهای ذکر شده وابسته به دوز نبودند. تغییرات هیستوپاتولوژی کبد و کلیه در گروه دریافت¬کننده¬ی گیاه بادرنجبویه آسیب¬های خفیف، متوسط و شدیدی را نشان دادند. مهمترین یافته¬های هیستوپاتولوژیک کبدی عبارت بودند از: دژنراسیون هپاتوسیت¬ها، پرخونی و اتساع سینوزوئیدها، اتساع و بزرگ شدن ناحیه¬ی پورتال، پرولیفراسیون مجاری صفراوی، تراوش سلول تک هسته¬ای در اطراف ناحیه¬ی پورتال، هپاتوسیت¬های پلئو¬مورفیک و هیپرپلازی مجاری صفراوی. مهمترین ضایعات کلیوی شامل دژنراسیون سلول اپیتلیال توبولار، نکروز سلول اپیتلیال توبولار و آتروفی توبول¬ها و گلومرول¬ها بودند. به طورکلی شدت ضایعات در گروه¬های دریافت¬کننده¬ی عصاره¬ی بادرنجبویه و ناخنک دوز بالا بیشتر بود. نتایج آزمایشات آنزیمی و تغییرات هیستوپاتولوژیک کبد و کلیه نشان داد که عصاره¬های بادرنجبویه و ناخنک در مقادیر بالا باعث آسیب¬های کبدی و کلیوی در موش¬ها می شود؛ لذا باید از مصرف میزان بالای این گیاهان اجتناب نمود.
الهام مالمیر محمد هاشم نیا
امروزه مهم¬ترین و غنی¬ترین منبع پروتئینی مورد نیاز جمعیت رو به رشد بشر، انواع گوشت قرمز است. در حال حاضر گوسفند یکی از منابع اصلی تامین کننده گوشت قرمز در سطح کشور می¬باشد. با توجه به محدودیت¬هایی که در پرورش این حیوان وجود دارد و افزایش روزافزون تقاضای این محصول در جامعه، بهینه سازی پرورش و کاهش ضایعات کشتارگاهی از مسائل ارزشمند قابل بررسی در کشور هستند. از مهم¬ترین عوامل ایجاد کننده این ضایعات، بیماری¬های واگیردار باکتریایی، ویروسی و انگلی هستند.در بین بیماری¬های واگیردار، بیماری های ریوی از لحاظ کاهش ضریب تبدیل، کاهش میزان رشد و افزایش ضایعات کشتارگاهی و همچنین به دلیل شیوع بیشتر آن¬ها نسبت به بیماری¬های دیگر، سهم عمده¬ای را به خود اختصاص می¬دهد. این مطالعه به منظور ارائه تابلو¬ی منطقه¬ای ضایعات ریوی گوسفند و میزان شیوع هر یک با هدف طراحی مطالعات تکمیلی، اجرا خواهد شد. برای این منظور جمعیت گوسفندان کشتار شده در کشتارگاه کرمانشاه مدنظر قرار گرفت و بررسی 300 لاشه در هر فصل طی 3 روز متفاوت که معدل 1200 لاشه در یک سال می¬باشد، جدا کردن ریه¬های بیمار از لاشه¬های کشتار شده، بررسی ماکروسکوپی و تهیه نمونه پاتولوژی به منظور بررسی میکروسکوپی و در صورت نیاز مطالعات انگل شناسی به عنوان روش کار انتخاب شد. ﺑﺮرﺳﯽ ﻇﺎﻫﺮی رﯾﻪ 1200 رأس ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺸﺎن¬دﻫﻨﺪه وﺟﻮد ﺿﺎﯾﻌﺎﺗﯽ در 445 ﻣﻮرد از آنها (08/37 درﺻﺪ) ﺑﻮد. درﺑﺮرﺳﯽﻣﯿﮑﺮوﺳﮑﻮﭘﯽ، اﻏﻠﺐرﯾﻪ¬ﻫﺎ ﺑﯿﺶ از ﯾﮏ ﻧﻮع ﺿﺎﯾﻌﻪ داﺷﺘند و 13 نوع ضایعه مختلف در آن¬ها مشاهده شد. شایع-ترین ضایعات مشاهده شده در این مطالعه عبارتند از:برونکوپنومونی (89/33)، پنومونی بینایبنی (01/11)، آبسه (16/10)، کیست هیداتید (62/7)، پلورپنومونی (08/5)، برونشی اکتازی (23/4)، پنومونی کرمی (38/3) و آدنوکارسینوم ریوی (69/1). درصد فراوانی ضایعات مشاهده شده در فصل بهار بصورت برونکوپنومونی 89/33 درصد، کیست هیداتید 62/7 درصد، پنومونی بینایبنی 01/11 درصد، آبسه 16/10 درصد، آنتراکوز 54/2 درصد، پلورپنومونی 08/5 درصد، برونشی اکتازی 23/4 درصد، پنومونی کرمی 38/3 درصد، آدنوکارسینوم ریوی 69/1 درصد و ملانوز 69/1 درصد بودند.به همین ترتیب درصد فراوانی ضایعات در فصل تابستان به صورت برونکوپنومونی 72/28 درصد، کیست هیداتید 38/6 درصد، پنومونی بینایبنی 31/5 درصد، آبسه 70/11 درصد، آنتراکوز 63/10 درصد، پلورپنومونی 12/2 درصد، برونشی اکتازی 12/2 درصد، پنومونی کرمی 12/2 درصد و آدنوکارسینوم ریوی 06/1 درصد بدست آمدند. در فصل پاییز فراوانی مذکور به صورت برونکوپنومونی 08/33 درصد، کیست هیداتید 44/15 درصد، پنومونی بینایبنی 61/6 درصد، آبسه 61/6 درصد، آنتراکوز 14/5 درصد، پلورپنومونی 88/5 درصد، برونشی اکتازی 41/4 درصد، پنومونی کرمی 47/1 درصد و ملانوز 73/0 محاسبه گردیدند. موردی از آدنوکارسینوم ریوی در این فصل مشاهده نشد.در فصل زمستان درصد فراوانی ضایعات شامل برونکوپنومونی 03/33 درصد، کیست هیداتید 72/9 درصد، پنومونی بینایبنی 11/11 درصد، آبسه 55/5 درصد، آنتراکوز 47/3 درصد، پلورپنومونی 77/2 درصد، برونشی اکتازی 77/2 درصد و پنومونی کرمی 08/2 درصد بودند. براساس نتایج حاصل از آنالیز داده ها توسط آزمونمربعکای، بیشترین میزان فراوانی ضایعات ریوی در فصل زمستان مشاهده شد که این میزان شیوع در مقایسه با سایر فصل ها معنی دار بود (007/0=p). نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده شیوع بالای ضایعات ریوی در گوسفندان در این منطقه است. از آنجا که شیوع بالای این ضایعات منجر به ضرر و زیان اقتصادی در صنعت دامپروری خواهد شد، بنابراین اتخاذ برنامه¬های درمانی و پیشگیری در این منطقه بسیار حائز اهمیت است.