نام پژوهشگر: عطاالله ملکی
مسلم احمدوند قلعه نوعی محرم اسلامی
پژوهش حاضر به بررسی بخشی از دانش نحوی زبان دوم می پردازد که در دانش زبانی افراد تجلی می یابد اما به طور مستقیم آموخته نشده اند.فرضیه ی پژوهش این بود که اگر بتوان نشان داد زبان آموزان بخشی خاص از نحو زبان دوم خود را می دانند اما منشا این دانش نه آموزش مستقیم است، نه داده های اولیه زبانی و نه نحو زبان اول آنها، می توان ادعا کرد که منشا این دانش در ذهن/مغز زبان آموزان است. با نشان دادن اینکه در فراگیری زبان دوم حوزه های وجود دارند که منشا آنها در عضو زبانی افراد (language organ) است، از نتایج این پژوهش به منظور ارائه ی شاهدی از فراگیری زبان دوم برای مطالعه ی زیست شناختی زبان انسان یعنی رویکرد زیست-زبان شناسی (biolinguistics) استفاده شد. برای این منظور دو حوزه ناقص نحوی زبان انگلیسی – بندهای مصدری (clausal gerunds) و مصدرهایی که گروه زمانی ناقص دارند (tense phrase-defective gerunds) مورد بررسی قرار گرفتند. این دو ساختار دستوری نه به صورت مستقیم در کلاس های زبان انگایسی آموزش داده می شوند و نه به شکل مشابه در زبان مادری زبان آموزان (پارسی) تجلی می یابند.برای این منظور، از طریق یک آزمون بسندگی زبان انگلیسی 42 زبان آموز مقطع پیشرفته ی زبان انگلیسی که در موسسه ای در شهر کرج تحصیل می کردند انتخاب شدند. سپس از آن ها خواسته شد تا به یک آزمون قضاوت دستوری شامل 20 نمونه جمله از حوزه های ناقص ذکر شده پاسخ دهند. نتایج این پژوهش که شامل 79.17% پاسخ صحیح به کل آزمون بود، نشان داد که شرکت کنندگان دانش نسبتا بالایی در این حوزه های ناقص نحوی دارند.بر اساس یافته های پژوهش اینگونه نتیجه گیری شد که دانش نحوی این ساختارها محصول عضو زبانی افراد است، نه دانشی که به طور مستقیم آموخته شده باشد. بنابراین می توان از داده های نحو زبان دوم برای صحّه گذاشتن بر رویکرد زیست – زبان شناسی استفاده کرد. در پایان طرحی از یک نظریه ی زیست-زبان شناختی فراگیری زبان دوم توسط پژوهشگر ارائه شد.
نرگس رحمانی عطاالله ملکی
تحقیق حاضر به بررسی چگونگی تاثیر تکنیک های مبتنی بر شرح معنایی، شرح ساختاری و شرح معنایی-ساختاری در روند یادگیری لغات پرداخته است. براساس مدل topra فرض گردید که شرح معنایی-ساختاری در مقایسه با شرح معنایی و شرح ساختاری تاثیر منفی در روند یادگیری لغات خواهد داشت. بر اساس مدل lop فرض بر این بود که شرح معنایی در مقایسه با شرح ساختاری منجر به افزایش میزان یادگیری لغات خواهد شد. علاوه بر این در حالت شرح معنایی، به منظور بررسی دقت تئوری tap مراحل یادگیری و آزمون در شرایط پردازش متفاوتی انجام پذیرفت. در این تحقیق تاثیر روش های مذکور بر روند یادگیری 114 دانشجوی زبان انگلیسی دانشگاه زنجان در قالب سه گروه مجزا مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از lpsp با استفاده از تست های آماری anova یک طرفه، post-hoc و anova دو طرفه مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج این تحقیق بیانگر این نکته است که مطابق اصول مدل topra، شرح معنایی در مقایسه با شرح معنایی-ساختاری تاثیر مثبتی بر روند یادگیری لغات دارد؛ در حالی نتایج حاکی از تاثیر منفی این روش در مقایسه با شرح ساختاری است. با توجه به تفاوت موجود در مراحل یادگیری و آزمون در حالت شرح معنایی، بررسی ها نشان داد که اعمال توام اصول تئوری های lop و tap منجر به بهبود نتایج می گردد.
ندا قربانی عطاالله ملکی
هدف از تحقیق حاضر ارزیابی دو کتاب زبان تخصصی به نام های "انگلیسی برای دانشجویان رشته پرستاری" و "اصطلاحات پزشکی" بود. علاوه بر این با استفاده از دیدگاه استادان و دانشجویانی که از این کتاب ها استفاده می کنند، مقایسه ای بین دو کتاب انجام شد تا تصویرواضحی از جایگاه کنونی آن ها به دست آید. برای آگاهی از نظرات شرکت کنندگان تحقیق که شامل 54 دانشجوی پرستاری و یک استاد بود، از دو پرسشنامه نظرخواهی استفاده شد. پرسشنامه دانشجویان شامل 23 گویه و پرسشنامه استاد شامل 38 گویه بود که هفت بخش اصلی را مورد بررسی قرار می دادند: ملاحظات عملی، طرح کلی، فعالیت ها، مهارت ها، مقوله های زبانی، موضوع و محتوا، و نتیجه گیری. فرم اطلاعات فردی و تحلیل نیازهای دانشجویان نیز مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل داده های به دست آمده از نظرات دانشجویان و استاد آن ها در رابطه با دو کتاب مورد نظر، سه نوع محاسبه بر روی آن ها انجام شد: تحلیل گویه های پرشنامه، تحلیل طبقه بندی ها، و تحلیل آزمون t با نمونه های جفت. یافته های تحقیق نشان داد که استاد و دانشجویان نسبت به اکثر معیارهایی که کتاب انگلیسی برای دانشجویان رشته پرستاری باید برآورده کند، رضایت چندانی نداشتند. با وجود این، کتاب اصطلاحات پزشکی بیشتر رضایتمندی آنها را بدست آورد. علاوه بر این، نتایج نشان دهنده آن بود که بین دیدگاه استاد و دانشجویان تفاوت معناداری وجود نداشت. کلمات کلیدی: انگلیسی با اهداف ویژه، آموزش زبان انگلیسی، ارزیابی، کتاب درسی، تحلیل نیازها.
پریسا پویان حسام الدین آل یاسین
موضوع تدریس واحدهای زبان تخصصی در دانشگاهها توسط اساتید زبان و اساتید رشته های مربوطه همواره باعث وجود اختلاف نظر بین این دو گروه بوده است. با توجه به این موضوع، تحقیق حاضر طی یک نظرسنجی، نظرات دو گروه از دانشجویان را راجع به اساتید زبان تخصصی و نحوه تدریس این واحدها پرسیده و با هم مقایسه کرده است تا مشخص شود میزان رضایت دانشجویان از تدریس کدام گروه از اساتید بیشتر است. زبان تخصصی یکی از گروهها توسط اساتید گروه زبان و گروه دیگر توسط اساتید رشته های مربوطه تدریس شده است. برای اجرای نظرسنجی پرسشنامه ای شامل 35 سوال راجع به دانش اساتید، عملکرد اساتید و تکنیکهای استفاده شده در کلاس تهیه شد. داده ها ی گردآوری شده توصیف شده و میانگین بدست آمده در هر سوال ازطریق t-test با هم مقایسه شد تا مشخص شود آیا تفاوت معناداری در میزان رضایتمندی دانشجویان دو گروه وجود دارد. مقایسه ی میانگین کلی دو گروه نشان داد میزان رضایت دانشجویان از اساتید گروه زبان در مقایسه با اساتیدرشته های مربوطه بالاتر است. در پایان پیشنهاداتی برای تدریس واحد های زبان تخصصی ارائه شده است. واژه های کلیدی: انگلیسی به عنوان زبان خارجی، مدرس انگلیسی به عنوان زبان خارجی، انگلیسی برای اهداف ویژه، مدرس رشته مربوطه، رضایتمندی، تدریس کارا.
اصغر علی نسب فریبا مبینی
هدف تحقیق حاضر، بررسی تاثیر احتمالی چند زبانگی بر هوش زبانی زبان آموزان ایرانی زبان انگلیسی بود. دو فرضیه برای این تحقیق در نظر گرفته شد :الف) میان هوش زبانی زبان آموزان دانشگاهی ایرانی با پیشینه های زبانی مختلف (تک زبانگی، دوزبانگی و سه زبانگی) تفاوت چندانی وجود ندارد و ب) جنسیت زبان آموزان بر رابطه ی میان چند زبانگی و هوش زبانی آنها تاثیر نمی گذارد. در ابتدا 171 زبان آموز انگلیسی زن و مرد از دانشگاههای زنجان، ارومیه، تبریز و خوارزمی تهران در این تحقیق شرکت کردند. به منظور همگون سازی زبان آموزان، سن، سطح اقتصادی- اجتماعی، پیشینه ی زبانی، تجربه ی یادگیری زبان انگلیسی و سطح تسلط به زبان انگلیسی شرکت کنندگان تحت کنترل قرار گرفت. در نتیجه تعداد شرکت کنندگان به 82 نفر کاهش یافت. در بین این 82 نفر باقی مانده که همگی در محدوده ی سنی بین 19 تا 25 سال قرار داشتند، 22 نفر تک زبانه ،37 نفر دو زبانه و 23 نفر سه زبانه وجود داشت. داده های مورد نیاز تحقیق از طریق :الف) پرسشنامه ای دو قسمتی متشکل از اطلاعات فردی و پیشینه ی زبانی زبان آموزان به همراه پرسشنامه ی هوش زبانی و ب) نسخه ی تعدیل شده ی آزمون مهارت fce در راستای همگون سازی زبان آموزان از لحاظ مهارت زبان انگلیسی، گرد آوری شد. برای بررسی تاثیر پیشینه ی زبانی (تک زبانگی، دو زبانگی و سه زبانگی) بر هوش زبانی شرکت کنندگان از آنالیز واریانس دوسویه به همراه آزمون های post-hoc استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از تاثیر معنی دار پیشینه زبانی بر هوش زبانی شرکت کنندگان در تحقیق بود . این تاثیر به ویژه در حمایت از سه زبانه ها بود که نمرات هوش زبانی بالاتری داشتند.همچنین ، یافته های تحقیق نشان داد که جنسیت زبان آموزان تاثیری بر رابطه ی میان چند زبانگی و هوش زبانی ندارد.
مریم منصوری فریبا مبینی
انگیزه در یادگیری زبان انگلیسی مسآله بسیارمهم است که مطالعات زیادی در باره ی آن وجود دارد. اگرچه عواملی وجود دارند که مانع بروز انگیزه یا از بین رفتن آن میشوند و عوامل سلب انگیزه نامیده می شوند. این عوامل به طور منفی بر روی نگرش و اعتقادات زبان آموزان تاثیر می گذارند ودر نتیجه منجر به بروز نتایج یادگیری نامطلوبی می شوند. شناسایی و ازبین بردن عوامل سلب انگیزه می تواند تاثیرات بسزایی بر روی یادگیری زبان انگلیسی بطور کلی و انگیزه زبان آموزان بطور ویژه داشته باشد. 100 پسر و دختر نوجوان بین سنین 14 تا 18 سال در موسسه زبان دولت وملت واقع درشهر رشت در این مطالعه به منظور بررسی مهمترین عوامل سلب انگیزه و امکان وجود هرگونه ارتباط احتمالی بین بی انگیزگی و نگرش نسبت به زبان انگلیسی، شرکت نمودند. دو پرسشنامه ،یکی جهت بررسی عوامل سلب انگیزه شامل عوامل مربوط به معلم ،عوامل مربوط به شرایط پیشین زبان آموز و عوامل مربوط به دوره تحصیلی ،و یک پرسشنامه دیگر برای بررسی نگرش زبان آموزان مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که : 1)هیچ تفاوت معنا داری بین نوع عوامل سلب انگیزه زبان آموزان دختر و پسر ایرانی وجود نداشت، 2) عوامل سلب انگیزه مربوط به زبان آموزان به عنوان مهمترین پیش بینی کننده ی بی انگیزگی و عوامل مربوط به دوره یادگیری و معلم به عنوان عوامل بعدی شناخته شدند، 3) بین بی انگیزگی یک زبان آموز و نگرش او نسبت به یادگیری انگلیسی رابطه معناداری وجود دارد. درپایان،چندین راهکار کاربردی آموزشی برای از بین بردن عوامل سلب انگیزه زبان آموزان و بهبود بخشیدن به انگیزه آنها پیشنهاد شده است.