نام پژوهشگر: علی رضایی شریف
زهرا هاشمی علی رضایی شریف
اهداف: ازجمله روش های فعالی که امروزه توجه صاحب نظران تعلیم و تربیت را متوجه خود کرده است، یادگیری مشارکتی است. پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی یادگیری مشارکتی از نوع جیگ ساو بر خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی دانش آموزان ابتدایی طراحی و اجرا شد. روش ها: این مطالعه ی شبه آزمایشی در بین جامعه ی دانش آموزان پسر دبستان های شهر همدان در سال تحصیلی 92-1391 انجام شد. 64 دانش آموز از دو کلاس یک مدرسه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در گروه آزمایش از روش یادگیری مشارکتی جیگ ساو و در گروه کنترل از روش سنتی سخنرانی استفاده شد. پیش آزمون قبل از اعمال متغیرهای مداخله و پس آزمون پس از اعمال آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی خودتنظیمی بوفارد و پرسشنامه ی انگیزش تحصیلی هارتر استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل گزارش میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس چند متغیری به کمک نرم افزار spss20 انجام شد. یافته ها: بین دو گروه از لحاظ وجود متغیر خودتنظیمی و متغیر انگیزش تحصیلی تفاوت معنی دار وجود داشت. به عبارتی نتایج پژوهش حاضر نشان داد یادگیری مشارکتی جیگ ساو، خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی را در دانش آموزان به طور معنی داری افزایش می دهد و در رشد مولفه های این دو متغیر در دانش آموزان تأثیر مثبت دارد. نتیجه گیری: روش یادگیری مشارکتی جیگ ساو نسبت به روش های سنتی تدریس در رشد مهارت خودتنظیمی و افزایش انگیزش تحصیلی دانش آموزان موثرتر است.
زهرا حواسی علی رضایی شریف
هدف این پژوهش رابطه سبک¬های رهبری و ویژگی¬های شخصیتی معلمان با پیوند دانش¬آموزان به مدرسه است. روش انجام پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه معلمان پایه ششم ابتدایی شهرستان کرمانشاه می¬باشد. که از بین 260 معلم تعداد 150 معلم به صورت نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه¬گیری متغیرها از پرسشنامه¬های چند عاملی سبک رهبری (باس و آولیو، 2004) با پایایی 83/0، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (کاستا و مک کرا، 1992) با پایایی 85/0 و پرسشنامه پیوند به مدرسه (رضایی شریف؛ حجازی؛ طباطبایی و اژه¬ای، 1393) با پایایی 86/0 استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع¬آوری شده، از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به سبک ورود استفاده شد. تحلیل داده¬ها نشان داد که سبک رهبری آزادگذار رابطه معکوس و معناداری با پیوند دانش¬آموزان به مدرسه دارد. و سبک رهبری مراوده¬ای و تحول¬گرا رابطه مستقیم و معنی داری با پیوند دانش¬آموزان به مدرسه دارد. همچنین نتایج نشان داد ویژگی¬های شخصیتی برونگرایی، همسازی، وظیفه شناسی و گشودگی به تجربه رابطه مستقیمی با پیوند دانش¬آموزان به مدرسه دارد. ولی ویژگی روان رنجورخویی رابطه معکوس و معناداری با پیوند دانش¬آموزان به مدرسه دارد. نتایج رگرسیون نیز نشان داد سبک رهبری آزادگذار و ویژگی شخصیت گشودگی به تجربه پیش-بین پیوند دانش¬آموز به مدرسه نیست ولی سبک رهبری مراوده¬ای، سبک رهبری تحول¬گرا و ویژگی¬های شخصیتی برونگرایی، همسازی، روان رنجورخویی و ظیفه شناسی پیش¬بین پیوند دانش¬آموزان به مدرسه است. که از این بین سبک رهبری مراوده¬ای و ویژگی شخصیت برونگرایی بیشترین سهم را در پیش¬بینی پیوند دانش-آموزان به مدرسه داشت.
مریم اشجاری عادل زاهد بابلان
هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط انگیزه ی پیشرفت و سبک مدیریت کلاس با یادگیری خودگردان دانش آموزان دوره ی متوسطه بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انگیزه ی پیشرفت برنارد واینر، نگرش و باورهای معلمان در مورد مدیریت کلاس مارتین و بالدوین و راهبردهای انگیزش برایهدف از این پژوهش، بررسی ارتباط انگیزه¬ی پیشرفت و سبک مدیریت کلاس با یادگیری خودگردان دانش¬آموزان دوره¬ی متوسطه بود. جامعه¬ی آماری پژوهش 4089 نفر دانش آموزان دختر و 350 نفر دبیران زن مدارس متوسطه-ی شهرستان مرند در سال تحصیلی93-92 بود. از میان این جامعه، تعداد 354 نفر از دانش آموزان و 186 نفر از دبیران با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه¬ای انتخاب شدند. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت جمع آوری داده¬ها از پرسشنامه¬های انگیزه¬ی پیشرفت برنارد واینر، نگرش و باورهای معلمان در مورد مدیریت کلاس مارتین و بالدوین و راهبردهای انگیزش برای یادگیری پنتریچ استفاده شد که روایی و پایایی پرسشنامه¬ها به تأیید صاحب نظران رسیده و ضریب پایایی آن¬ها به ترتیب 51/0 ، 68/0و 76/0 است. داده ها با استفاده از روش¬های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و روش¬های آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t تک نمونه¬ای و رگرسیون چند متغیره به روش ورود) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که بین انگیزه¬ی پیشرفت و یادگیری خودگردان دانش آموزان رابطه¬ی معنادار وجود دارد. همچنین بین سبک مدیریت کلاس تعاملی و مداخله گر با یادگیری خودگردان رابطه ی معنادار به دست آمد اما بین سبک مدیریت غیرمداخله¬گر و یادگیری خودگردان رابطه ی معنادار به دست نیامد. تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که از میان ابعاد انگیزه¬ی پیشرفت، دو بعد عاطفی و خطرجویی و از میان سبک¬های مدیریت کلاس، سبک های مدیریت تعامل گرا و مداخله¬گر پیش بین معنادار یادگیری خود¬گردان دانش آموزان هستند. یادگیری پنتریچ استفاده شد
عبدالله کریمی حسین قمری گیوی
هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی رویکرد بازسازی شناختی بر باورهای غیرمنطقی و ناامیدی افراد مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد بود. جامعه آماری این پژوهش را، کلیه افراد مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد (85 نفر)، که در کمپ ترک اعتیاد معتادان گمنام شهرستان بوکان درسال 1393 حضور داشتند را شامل می شود که از میان آنها، 24 نفر حایز شرایط با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 12 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایشی، 8 جلسه 90 دقیقه ای مورد مداخله بازسازی شناختی قرارگرفتند. هر دو گروه پرسشنام? چهار عاملی باورهای غیر منطقی اهواز و مقیاس مقیاس ناامیدی بک را به عنوان پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل نشان داد که رویکرد بازسازی شناختی، در کاهش باورهای غیرمنطقی و ناامیدی آزمودنی ها گروه آزمایش موثر بوده است. بر اساس این مطالعه می توان نتیجه گرفت، مداخله بازسازی شناختی در بهبود باورها غیر منطقی و کاهش ناامیدی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد می تواند موثر واقع شود.
بهمن چارکداری علی خالق خواه
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط ابعاد شخصیتی و انگیزش تحصیلی با پیوند به مدرسه در دانش آموزان دوره متوسطه بود. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پسر مدارس متوسطه شهرستان اشنویه (1061 نفر) تشکیل می دهند که از بین آن ها با استفاده از جدول کرجسی مورگان تعداد 292 دانش آموز به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه ویژگی های شخصیتی کاستا و مک کرا، انگیزش تحصیلی هارتر و پیوند به مدرسه رضایی شریف استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و رگرسیون همزمان استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون همبستگی نشان داد که از بین پنج عامل عمده شخصیت، روان رنجورخویی به طور منفی و معنادار (0/0234-=r) و برون گرایی (0/305=r)، توافق پذیری (0/167=r) و وجدانی بودن (0/403=r) به طور مثبت و معنادار در سطح 0/001 با پیوند به مدرسه در ارتباط بودند. همچنین انگیزش درونی دارای رابطه مثبت و معنادار (0/481=r) در سطح 001/0 با پیوند به مدرسه بود. از سوی دیگر آزمون رگرسیون نشان داد ابعاد شخصیتی و انگیزشی توانایی پیش بینی 0/31از واریانس پیوند با مدرسه را دارا می باشند.
رقیه قربان نژاد علی رضایی شریف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه تفکرانتقادی و پیوند با مدرسه در دانش آموزان مدارس هوشمند و مدارس عادی انجام شد. روش مطالعه، علی مقایسه ای(پس رویدادی) و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدارس دخترانه هوشمند و عادی دوره متوسطه (دوره دوم) نواحی1و2 شهر اردبیل در سال تحصیلی 93 – 1392 می باشد، انتخاب نمونه آماری در این پژوهش به صورت نمونه گیری در دسترس بود. به این صورت که از هر ناحیه شهر اردبیل یک مدرسه دخترانه هوشمند که از نظر تجهیزات و استفاده از فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در سطح بهتری بودند، انتخاب شدند. همچنین، از هر ناحیه یک مدرسه دخترانه عادی نیز به علت داشتن ویژگی¬های مکانی و موقعیتی یکسان با مدارس هوشمند به عنوان نمونه مدارس عادی انتخاب گردید، تا تاثیر سایر شرایط کنترل شود. از این مدارس انتخابی نیز دانش آموزان پایه سوم دبیرستان انتخاب شدند. از میان 210 دانش¬آموز پایه سوم مدارس هوشمند به روش قرعه¬کشی تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه دانش آموزان مدارس هوشمند و از 230 دانش آموز پایه سوم مدارس عادی نیز به روش قرعه کشی تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه دانش آموزان مدارس عادی انتخاب گردیدند. در مجموع 120 دانش آموز دختر از مدارس هوشمند و مدارس عادی به عنوان حجم نمونه پژوهش حاضر می باشند. جهت گردآوری داده ها از دو پرسشنامه آزمون مهارت¬های تفکرانتقادی کالفرنیا ( فرم ب ) با پایایی 70/0 و پرسشنامه پیوند با مدرسه با پایایی 88/0 استفاده شد. به منظور تحلیل آماری داده ها از آمار توصیفی ( فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و آماراستنباطی(آزمون t دو گروه مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره مانوا) استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها با آزمون تی دو گروه مستقل برای مقایسه میانگین تفکرانتقادی و پیوند با مدرسه (در کل) دانش آموزان مدارس هوشمند و مدارس عادی نشان داد که در متغیر¬های فوق مابین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد و دانش¬آموزان مدارس هوشمند از تفکر¬انتقادی و پیوند با مدرسه بالایی نسبت به دانش¬آموزان مدارس عادی برخوردارند. همچنین، آزمون مانوا نیز این تفاوت را در ابعاد این متغیرها نشان داد. در کل، تفاوت مابین دو گروه در ابعاد تفکر¬انتقادی(تجزیه و تحلیل، ارزشیابی، استنتاج، استدلال قیاسی و استدلال استقرایی) در بعد تجزیه و تحلیل و استدلال قیاسی و تفاوت مابین دو گروه در ابعاد پیوند با مدرسه (دلبستگی به معلم، دلبستگی به مدرسه، دلبستگی به کارکنان، مشارکت در مدرسه، باور به مدرسه و تعهد با مدرسه) در بعد مشارکت در مدرسه بود.
فرج محمدی مسعود مرادی
هدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین باورهای معرفت¬شناسی و خودکارآمدی معلمان با انتخاب الگوهای تدریس فعال معلمان مقطع متوسطه می¬باشد. روش پژوهش، توصیفی – همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دبیران مقطع متوسطه شهر اردبیل که شامل 1447 نفر بود تشکیل شد. با توجه به تعداد جامعه و بر اساس جدول کرجسی - مورگان نمونه¬ای به حجم 300 نفر بود. که از ناحیه یک (90 زن و 78 مرد) و از ناحیه دو (69 نفر زن و 63 نفر معلم مرد) به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی و 600 نفر دانش¬آموز مربوط به همان معلمان انتخاب شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه¬های باورهای معرفت¬شناسی، خودکارآمدی معلمان و پرسشنامه انتخاب الگوهای تدریس فعال استفاده شد. دو پرسشنامه باورهای معرفت¬شناسی و خوودکارآمدی معلمان توسط معلمان و پرسشنامه انتخاب الگوهای تدریس فعال توسط دانش¬آموزان (به ازاء هر معلم دو دانش¬آموز مربوط به همان معلم) جهت ارزیابی انتخاب الگوهای تدریس فعال معلمان تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از روش¬های آماری فراوانی، آزمون t تک نمونه¬ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بین باورهای معرفت¬شناس معلمان در مولفه باورهای ساده و قطعی آنان رابطه وجود دارد، ولی در مولفه دیگر باورهای معرفت¬شناسی رابطه¬ای مشاهده نگردید. همچنین بین مولفه¬های خودکارآمدی معلمان یعنی، مدیریت کلاس، درگیر کردن فراگیر و راهبردهای آموزشی و انتخاب الگوهای تدریس فعال رابطه وجود داشت. در پیش¬بینی الگوهای تدریس فعال معلمان، به طور کلی 090/0 واریانس الگوهای تدریس فعال را خودکارآمدی معلمان و 026/0 واریانس این متغیر را باورهای معرفت¬شناسی پیش¬بینی کرد. تحلیل¬های t تک نمونه¬ای متغیرها نشان داد که در مولفه¬های باورهای معرفت¬شناسی باور معلمان در مورد چگونگی تشکیل دانش از سطحی بالا برخوردار بوده و در مولفه دیگر یعنی یادگیری سریع و ثابت باورهایی ناشیانه دارند. در مورد خودکارآمدی معلمان و انتخاب الگوهای تدریس فعال آنان نیز تحلیل¬های t تک نمونه¬ای نشان داد که نمرات کسب شده از سوی معلمان از میانگین مفهومی بالاتر بوده و از سطحی قابل قبول برخوردار بود.
صدیقه مهری حسین قمری گیوی
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی پردازش حسی و یادگیری حرکتی درکودکان مبتلا به فلج مغزی و معلولیت جسمانی بود. روش پژوهش فعلی از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه¬ی کودکان مبتلا به فلج مغزی و کودکان دچار معلولیت جسمانی که در 6 ماهه¬ی دوم سال 1392 به مراکز توانبخشی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. از بین مراجعین 40 کودک (20 فلج مغزی و 20 معلول جسمی) را که شرایط ورود به مطالعه داشتند به شیوه در دسترس انتخاب کرده و به روش تصادفی ساده به دو گروه 10 نفره (کنترل و آزمایش) گمارده شدند. آزمودنی¬های دو گروه به آزمون ریون رنگی، پرسشنامه سیستم طبقه¬بندی عملکرد حرکتی درشت قبل از ارائه مداخلات و پرسشنامه حسی پارهام و همکاران (2007) به منظور اندازگیری پردازش حسی و یادگیری حرکتی، قبل و بعد از مداخله (پیش آزمون و پس آزمون) پاسخ دادند. مداخلات به صورت تمرینات لامسه¬ای، تحریکات حس عمقی (تشخیص حرکات و تشخیص موقعیت نهایی حرکات) و بازخورد به مدت 10 جلسه (3 روز در هفته و به مدت 30دقیقه) روی گروه آزمایش به صورت انفرادی انجام شد و مداخله¬ای روی گروه کنترل صورت نگرفت. به منظور بررسی فرضیه¬های پژوهش از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده گردید. یافته¬های این پژوهش نشان داد که مداخلات لامسه¬ای و تحریکات حس عمقی بر پردازش حسی و مداخله بازخوردی بر یادگیری حرکتی کودکان فلج مغزی اسپاستیک و معلولیت جسمانی تأثیر مثبت دارد.
سیده سمیه جعفری قوزلو علی رضایی شریف
این پژوهش با هدف مقایسه ی سرسختی روانشناختی و جهت گیری مذهبی در معتادان گمنام و معتادان مراکز سرپایی انجام گرفت. روش تحقیق حاضر بصورت علی- مقایسه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر در اعضای انجمن معتادان گمنام عبارت بود از کلیه ی افراد معتاد در حال بهبودی شهرستان اردبیل که از طریق شرکت در انجمن معتادان گمنام در پرهیز از مواد بودند و جامعه ی آماری در معتادان مراکز سرپایی عبارت بود از کلیه ی افراد معتاد در حال بهبودی که در مراکز ترک سرپایی از طریق درمان نگهدارنده ی متادون در پرهیز از مواد بودند. به عنوان نمونه 40 نفر از اعضای انجمن معتادان گمنام و 40 نفر از افراد تحت درمان نگهدارنده در مراکز سرپایی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت و مقیاس سرسختی روانشناختی پولتی به عنوان ابزار استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روش-های آمار توصیفی مثل میانگین، انحراف معیار و جدول فراوانی از روش های آمار استنباطی تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا)، آنوا و آزمون t برای آزمون فرضیه ها وسوالات پژوهش استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که جهت گیری مذهبی بین اعضای انجمن معتادان گمنام و معتادان مراکز سرپایی تفاوت معنی داری دارد. به این شکل که جهت گیری مذهبی درونی در معتادان گمنام و جهت-گیری مذهبی بیرونی در معتادان مراکز سرپایی بیشتر است که هر دو نتیجه موید یکدیگرند. همچنین یافته ها نشان داد که سرسختی روانشناختی در معتادان گمنام بیشتر از معتادان مراکز سرپایی است. همچنین یافته ها نشان داد که بین جهت گیری مذهبی و همچنین سرسختی روانشناختی بر حسب نوع مواد مخدر تفاوت معنی داری وجود ندارد.
رضا بابایی علی رضایی شریف
هدف این پژوهش مقایسه ی صلاحیت حرفه ای و الگوی تدریس مورد استفاده بین معلمان فارغ التحصیل از مراکز تربیت معلم و سایر دانشگاه ها بوده و روش پژوهش علی- مقایسه ای بوده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان مقطع متوسطه ی دوره ی اول(راهنمایی سابق) شهرستان مرند که تقریبا 638 نفر و تعداد نمونه نیز 265 نفر بوده که به دو صورت نمونه گیری تصادفی ساده و تصادفی طبقه ای(نسبتی) انتخاب شده اند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های محقق ساخته ی صلاحیت حرفه ای معلمان و الگوی تدریس و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری فراوانی، آزمون t تک نمونه ای، آزمون t دو گروهی مستقل استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که که بین صلاحیت حرفه ای و الگوهای تدریس معلمان فارغ التحصیل از مراکز تربیت معلم با سایر دانشگاه ها تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین نتایج پژوهش بین صلاحیت حرفه ای و الگوهای تدریس معلمان زن و مرد تفاوت معنی داری نشان نمی دهد. همچنین( صلاحیت حرفه ای، شناختی، نگرشی و مدیرتی) و(سیستم اطلاعات پردازی، سیستم اجتماعی، سیستم انفرادی و سیستم رفتاری) معلمان شهرستان، بالاتر از متوسط است.
سیده سمیه موسوی علی خالق خواه
پژوهش حاضر به هدف بررسی اثر دو رویکرد بخشش درمانی و یکپارچه درمانی برافزایش تعهد و صمیمیت در زوجین خیانت دیده و خیانت کار انجام شد. روش پژوهشی حاضر شبه آزمایشی بوده و طرح آن پیش آزمون – پس آزمون با گروه مقایسه است. لذا 30 نفر از بین متقاضیان برای طلاق به دلیل خیانت در دادگاه خانواده شهر اهواز به شیوه در دسترس انتخاب شد و به تصادف در دو گروه ?? نفره گمارده شدند. یکی از گروه ها در معرض مشاوره به شیوه یکپارچه درمانی و گروه دیگر در معرض مشاوره به شیوه بخشش درمانی قرار گرفتند. در جلسه اول اعضا هر دو گروه به مقیاس تعهد آدامز و جونز و مقیاس صمیمیت باگاروزی پاسخ دادند، سپس اعضای هر دو گروه بعد از 9 جلسه درمان به همان مقیاس هابه عنوان پس آزمون پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که روش بخشش درمانی به نسبت یکپارچه نگر بر متغیر صمیمیت تاثیر بیشتری داشته است، اما تاثیر هر دو روش بر متغیر تعهد تفاوت معنی داری نداشتند.
مریم حسینی شورابه مسعود مرادی
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه صمیمیّت، گذشت و استحکام خانواده در زوجین عادی و در حال طلاق بود. روش این پژوهش، از نوع علّی – مقایسه ای است و حجم نمونه شامل 75 زوج عادی و 75 زوج در حال طلاق می-باشد که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش: برای جمع آوری داده ها پرسش نامه تعارض زناشویی ثنایی(1375)، رضایت زناشویی (اینریچ)(1989)، مقیاس صمیمیّت والکر و تامیسون(1983) و بخشودگی بین فردی احتشام زاده و همکاران(1389) استفاده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد برای یافته های توصیفی و t تک نمونه ای و تحلیل واریانس چند متغیّره (مانوا) برای یافته های استنباطی استفاده شد. یافته ها: نتایج t تک نمونه ای نشان داد که میانگین کل بخشودگی زناشویی معنی دار می باشد اما در متغیّرهای استحکام خانواده و صمیمیّت تفاوت معنی داری یافت نشد.نتایج تحلیل واریانس چند متغیّره (مانوا) نشان می دهد که تفاوت میانگین دو گروه عادی و در حال طلاق از نظر آماری معنی دار است. با توجه به مقدار آماره (001/0>p)، نتیجه می گیریم که بین میانگین نمرات دو گروه زوجین عادی و در حال طلاق در متغیّرهای صمیمیّت، گذشت و استحکام خانواده تفاوت معنی داری وجود دارد هم چنین در مولفه های استحکام خانواده بین میانگین زوجین عادی و در حال طلاق با توجه به سطح معنی داری (001/0>p)تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین در مولفه های بخشودگی بین میانگین زوجین عادی و در حال طلاق با توجه به سطح معنی داری (001/0>p) تفاوت معنی داری مشاهده شد. نتایج نشان داد که: گروه عادی از لحاظ متغیرهای صمیمیّت، گذشت و استحکام خانواده بیش تر از گروه در حال طلاق می باشد و مولفه های استحکام خانواده و مولفه های بخشودگی در زوجین عادی بیش تر از زوجین در حال طلاق است.
مریم رضازاده مهر جو علی رضایی شریف
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی سبکهای تفکر، سبکهای دلبستگی و جو عاطفی خانواده با هویت تحصیلی دانشآموزان انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی دانشآموزان دختر مقطع متوسطهی شهر رشت در سال تحصیلی 94-1393 تشکیل میدادند که بنابر گزارش آموزش و پرورش 7520 دانشآموز بودند. با استفاده از جدول مورگان حجم نمونه 364 نفر برآورد شد که از طریق روش نمونهگیری در دسترس خوشهای به عنوان نمونهی آماری انتخاب شده و به پرسشنامههای سبکهای تفکراسترنبرگ- واگنر، سبکهای دلبستگی کولینز و رید، جو عاطفی خانواده هیل برن و هویت تحصیلی واز و ایزاکسون پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گامبهگام استفاده شد. یافتهها نشان داد که بین هویت تحصیلی موفق و تمام سبکهای تفکر به جز سبک اجرایی و جزیی رابطهی معنادار وجود دارد؛ هویت تحصیلی دیررس فقط با سبکهای سلسلهمراتبی و محافظهکارانه از سبکهای تفکر ارتباط معنادار دارد. بین هویت تحصیلی سردرگم و سبکهای تفکر سلسلهمراتبی، جزیی، درونی، بیرونی و محافظهکارانه رابطهی معکوس وجود دارد. هویت تحصیلی دنبالهرو با سبکهای قضایی، الیگارشی،کلی، جزیی، بیرونی و محافظهکارانه رابطهی معنادار و مستقیم دارد. بین هویتهای تحصیلی سردرگم، دیررس، دنبالهرو و سبک دلبستگی دوسوگرا/ اضطرابی رابطهی معنادار وجود دارد. بین هویت تحصیلی موفق و جو عاطفی پدر- فرزندی رابطهی معنادار وجود دارد. بین جو عاطفی پدر- فرزندی و مادر – فرزندی با هویت تحصیلی دیررس و هویت سردرگم رابطهی معکوسی وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز آشکار کرد که حدودا 057/0 از تغییرات هویت تحصیلی توسط سبک دلبستگی دوسوگرا/ اضطرابی و 074/0 از تغییرات هویت تحصیلی توسط سبک تفکر محافظهکارانه و 084/0 از تغییرات هویت تحصیلی به موجب جو عاطفی مادر- فرزندی تبیین میشود.
حمیرا احمدی ممکانی علی خالق خواه
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین یادگیری خودتنظیمی و سبک های تفکر با اهداف تکلیف در دانش آموزان صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین یادگیری خودتنظیمی با ادراک اهداف تکلیف در دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و یادگیری خودتنظیمی پیش بینی کننده قوی تری برای دلایل آموزش گرای اهداف تکلیف است و بین هر سه نوع کارکرد سبک تفکر با بعد دلایل آموزش گرا رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و از بین سه نوع سبک تفکر، تنها سبک تفکر اجرایی بود که با هر سه نوع از ابعاد اهداف تکلیف رابطه مثبت و معنی داری داشت. همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان نشان داد سبک تفکر اجرایی پیش بینی کننده قوی تری برای ادراک اهداف تکلیف در دانش آموزان است. نتایج پژوهش حاضر اهمیت اتخاذ دلایل آموزش گرای اهداف تکلیف از سوی دانش آموزان و نیز اهمیت برخوردار بودن آن ها از سبک تفکر اجرایی را در نظام آموزشی آشکار می سازد.
محمدرضا ابراهیم خانی علی رضایی شریف
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی تدریس تحولی معلمان با باورهای خودکارآمدی و یادگیری خودتنظیم دانش آموزان بود. جامعه ی آماری مورد مطالعه، دانش آموزان پایه ششم ابتدایی آموزش و پرورش ناحیه ی یک شهر اردبیل، به تعداد 2415 نفر بودند که تعداد 490 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. اطلاعات متغیرها از طریق پرسش نامه های تدریس تحولی معلمان(ttq) بیچامپ و همکاران(2010) با ضریب پایایی 83/0=?، خرده مقیاس هشت گویه ای باورهای خودکارآمدی برگرفته از پرسش نامه ی راهبردهای انگیزشی و یادگیری mslq (پنتریج و همکاران،1991) با ضریب پایایی 89/0=? و پرسش نامه ی راهبردهای یادگیری خودتنظیم پینتریج و همکاران(1991)(mslq) با ضریب پایایی 82/0=? جمع آوری شد. روش تحقیق، همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. داده ها از طریق تحلیل عاملی تأییدی، مدل معادلات ساختاری، همبستگی و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفتند.
مهدی شکری عادل زاهد بابلان
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اشتیاق تحصیلی، خلاقیت هیجانی و خودکارآمدی تحصیلی در بین دانش آموزان تیزهوش دختر و پسر انجام شد. این پژوهش یک مطالعه مقطعی- مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان تیزهوش پایه اول، دوم و سوم دبیرستان شهر اردبیل در سال تحصیلی 94-93 بود که از میان این افراد تعداد 60 نفر دانش آموز تیزهوش دختر و 60 نفر دانش آموز تیزهوش پسر، در کل120 نفر، به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند.
داود قلی زاده مسعود مرادی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش هیجانی وخود کارامدی عمومی با پیوند با مدرسه بود. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر گرمی بود. نمونه پژوهش، 260 نفر ازبین دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر گرمی به صورت خوشه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه ازپرسشنامه هوش هیجانی شاته و همکاران، پرسشنامه خودکار آمدی عمومی شرر و پرسشنامه پیوند با مدرسه استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل نتایج از روشهای ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و خودکارامدی با پیوند با مدرسه دانش آموزان رابطه معنی دار وجود دارد؛ همچنین بین زیر مولفه های هوش هیجانی (مدیریت هیجا ن،ارزیابی هیجان وبهره برداری از هیجان) با پیوند با مدرسه نیز رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که هوش هیجانی و زیر مولفه های آن توان پیش بینی پیوند با مدرسه را دارند. نتیجه گیری: در تبیین یافته فوق می توان گفت که هوش هیجانی و خود کارامدی عمومی عامل موثر و تعیین کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل ، ارتباط با مدرسه و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنش وری سلامت می باشد.
علی حسین زاده علی رضایی شریف
این پژوهش به منظور مقایسه ی کیفیت عملکرد، انسجام و ارتباطات خانوادگی در دو گروه از خانواده های کاربر و غیرکاربر شبکه های اجتماعی مجازی انجام گرفت.روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود.از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تی مستقل بین دو گروه و آزمون یومان ویتنی جهت تجزیه و تحلیل استفاده گردید.یافته ها نشان داد که تفاوت بین دوگروه از خانواده ها در متغیرهای کیفیت عملکرد، گفت و شنود و همنوایی معنی دار است اما در در مورد انسجام و هم بستگی بین دو گروه از خانواده ها تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
صدف کرامتی وحید وزیری
در دهه های اخیر به دنبال اهمیت یافتن روانشناسی مثبت گرا و به منظور مقابله با مشکلات روزافزون روحی و روانی، نقش محیط های زندگی در پاسخگویی به نیازهای انسان در جهت دستیابی به شهرهای سالم و شاد اهمیت بیشتری یافته است. طراحی پاتوقها به عنوان کانونهای جمعی به گونه ای که روابط ساکنین را تسهیل نموده و نیازهای آنان را برآورده سازد می تواند نقش موثری در ارتقاء سلامت عمومی شهروندان داشته باشد. درجهت دستیابی به چنین جنبه هایی، تحقیق حاضر تأثیر حضور در پاتوقها را با تأکید بر ابعاد هیجانی (عواطف مثبت و منفی) و ابعاد شناختی (رضایتمندی از زندگی) شادی و با تبیین مولفه های هرکدام و اهمیت آنها در طراحی پاتوقها، مورد بررسی قرار می دهد.