نام پژوهشگر: سحر یزدانخواه مرزدشت
سحر یزدانخواه مرزدشت عبدالاحد غیبی
چکیده ادب فارسی و عربی در دوره ی معاصر از دو جنبه دارای اهمیت ویژه ای است. یکی بازگشت به شیوه ی شاعران بزرگ کهن و دیگری دگرگونی در موضوعات شعری به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی که اندک اندک در ایران و جهان عرب پدیدار گشت. در این دوران برای نخستین بار عناصر سیاسی و اجتماعی به عرصه ی شعر راه یافت و مفاهیم اجتماعی نظیر عدالت، آزادی، بیداری، تجدد و پیشرفت به درون دیوان شاعران کشیده شد. حافظ ابراهیم و ملک الشعرای بهار از جمله این شاعران می باشند. نام و آوازه ی حافظ ابراهیم و ملک الشعرا دو شاعر ملی گرای مصر و ایران در صحنه ی ادبیات معاصر این دو سرزمین کهن می درخشد. آن دو در پرورش روحیه ی ناسیونالیسم نقش به سزایی را ایفا کردند. درباره ی شخصیت و آثار ایشان تحقیقاتی صورت گرفته و مقاله های متعددی نوشته شده است. امتیاز بزرگ این دو شاعر در آن است که با وجود انتساب به مکتب شعر قدیم توانسته اند شعر خود را با خواسته های ملت خویش هماهنگ سازند. در این پایان نامه نگارنده تلاش کرده، دیدگاه های محمدتقی بهار و حافظ ابراهیم را درباره ی مسائل و رخدادهایی که به نوعی با اوضاع فرهنگی و اجتماعی دو کشور آمیخته اند مورد بررسی قرار دهد و بازتاب این واکنش ها را در دیوان دو شاعر که صفحات بسیاری را در قالب قصیده هایی با مضامین اجتماعی به خود اختصاص داده است مورد کنکاش قرار دهد؛ تا از رهگذر آن به مضامین مشترک اجتماعی در دیوان آن دو دست یابد. مضامین مشترکی از قبیل بررسی اوضاع زن در جامعه، تأثیر علم در روند رشد کشور، فقر و انحرافات اجتماعی و تجدد که وجود حوزه های مشترک فکری بین دو شاعر را به اثبات می رساند. واژه های کلیدی: ملک الشعرای بهار، حافظ ابراهیم، شعر، زن، علم، فقر، تجدد