نام پژوهشگر: توحید میلانی
توحید میلانی محمد اصغری
میشل فوکو(michel foucault)، متفکر معاصر فرانسوی در حوزه های گوناگون فلسفه و علوم اجتماعی چهره ای شناختهشده و مطرح می باشد. حرکت فکری او و چشم اندازی که وی به روی علوم انسانی گشوده است، تحول شگرفی را در مبانی این علوم موجب شده است تا حدی که او را ویرانگر علوم انسانی به معنای متعارف و متداول آن دانسته اند. یکی از حوزه های اساسی اندیشه ی فوکو و حتی به تعبیر برخی مفسرین، مهمترین دستاورد نظری او، تحلیل مفهوم قدرت با رویکردی منحصر به فرد و در چهارچوب نوعی معرفت شناسی تاریخی است. وی در تعداد زیادی از شاخه های علوم انسانی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست، روان شناسی، انسان شناسی و... وارد شده و در نهایت همه مباحث را در راستای تحلیلی واحد و در جهت طرح ایده ی واحد و مرکزی قدرت پیش برده است. بر اساس یک تقسیم بندی کلی دو دیدگاه و خط سیر مدرن و پست مدرن را در جریان شکل گیری فلسفه های ناظر بر مقوله قدرت می توان شناسایی کرد: بر طبق دیدگاه مدرن، قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علی بیان و بر حسب شاخص های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه گیری می باشد و نگرش به مقوله قدرت در این دیدگاه از دریچه-ی بحث های حاکمیت صورت می گیرد. این مدل، قدرت را ابزاری در مالکیت دولت می داند که برای تحمیل نظم بر جامعه مورد استفاده قرار می گیرد. در الگوی پست مدرن که با فوکو آغاز می شود و در اساس منکر وجود حیطه ای خاص و عملکردی یک سویه برای قدرت است، شیوه ی نگرش مدرن به قدرت به معنی نادیده گرفتن ساختارهای مدنی و چگونگی کاربست قدرت در نهادها و گفتمان های سراسر حوزه ی اجتماعی است. فوکو از قدرت به صیغه جمع سخن می گوید و آن را در عرصه های گوناگون زیست جمعی انسان قابل بحث می داند. قدرت در همه جا هست نه بدان دلیل که همه چیز را در بر می گیرد؛ بلکه بدان دلیل که از همه جا نشات می گیرد. بنابراین تحلیل آن به هیچ وجه کلی، تاریخ گریز و مطلق نیست. به طورکلی هدف فوکو بر ملاساختن بی اعتباری حقیقت های مسلم، درهم شکستن یکپارچگی ها و از مرکز انداختن قدرت و معرفت و تاکید بر بی همتایی عوامل موثر در پدیده هاست.