نام پژوهشگر: شاهرخ شجری
آسیه منتظری محسن شوکت فدایی
ناپایداری و مخاطره آمیزبودن فعالیتهای کشاورزی، یکی از دلایل از بین رفتن ثبات تولید، نوسانات قیمت و درآمد می باشد. در راستای کاهش مخاطرات و جلوگیری از هدر رفت سرمایه های ملی، توجه به راهکارهای مدیریت مخاطره می تواند بسیار مفید باشد. ازجمله این راهکارها می توان به بیمه درآمدی محصولات کشاورزی و همچنین بازارهای آتی و اختیار معامله اشاره نمود. در این مطالعه، نخست با طراحی یک الگوی بیمه درآمد، با استفاده از روش خودراه انداز آماری میزان حق بیمه های عادلانه و واقعی به منظور تعیین حق بیمه درآمدی در سطوح مختلف مورد محاسبه قرار گرفت. سپس قیمت های سلف، آتی و حق معامله خرید و فروش در بازارهای اختیار معامله با توجه به پایین بودن فراریت سهام محاسباتی به منظور بررسی امکان ایجاد دو بازار فوق بوسیله روابط بلک- شولز مورد محاسبه قرار گرفتند. همچنین ابزارهای بیمه درآمد، قرارداد های آتی و اختیار معامله جهت کاهش نوسانات درآمدی باغداران محصول پرتقال منطقه مورد مطالعه با استفاده از فاکتور ضریب تغییر، مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از نمونه ای شامل 50 نفر از باغداران شهرستان داراب از طریق تکمیل پرسشنامه جمع آوری گردید. علاوه بر این، به منظور پیش بینی مقادیر آینده متغیرهای مورد مطالعه از داده های سری زمانی که از منابع مختلف از جمله صندوق بیمه محصولات کشاورزی و مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان داراب جمع آوری گردید، استفاده شد. نتایج مربوط به محاسبه حق بیمه های درآمدی، با دو فرض اعمال مستقیم و غیر مستقیم رابطه قیمت و عملکرد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در نهایت مشخص شد که با توجه به منفی بودن ضریب همبستگی بین قیمت و عملکرد، اعمال مستقیم رابطه قیمت و عملکرد در مقایسه با حالتی که این رابطه به طور غیر مستقیم در نظر گرفته می شود، باعث کاهش مقادیر حق بیمه های درآمدی می گردد. نتایج مربوط به بازارهای آتی و اختیار معامله نشان داد که با در نظر گرفتن قیمت هدف 6414ریال برای هر کیلوگرم پرتقال، حق معامله خرید و فروش به ترتیب برابر 48/3243 و61/819 ریال بر کیلوگرم است. مقایسه سه طرح بیمه درآمد، بازار آتی و بازار اختیار معامله نشان دهنده برتری طرح بیمه درآمدی در کاهش میزان ریسک باغداران می باشد. در این رابطه، بازارهای اختیار معامله و آتی به ترتیب در اولویت های بعدی قرار می گیرند. در پایان پیشنهاداتی در جهت مدیریت مناسب مخاطرات در تولید محصول پرتقال ارائه شده است.
عبدالعلی پورکاظم فسایی شاهرخ شجری
از جمله مهم ترین زیربخش های کشاورزی کشور، پرورش مرغداری های گوشتی است. توجه به سرمایه گذاری صورت گرفته در تولید مرغ گوشتی، ملزم به کارا بودن واحدهای تولید این محصول است. این مهم یکی از اهداف وزارت جهاد کشاورزی در دهه ی گذشته بوده است. هدف کلی این مطالعه بررسی عوامل موثر بر کارایی واحدهای مرغداری صنعتی گوشتی در شهرستان شیراز می باشد. برای این منظور از طریق مصاحبه ی حضوری با مرغداران و تکمیل پرسش نامه اطلاعات و داده¬های مربوط به 51 واحد مرغداری گوشتی شهرستان شیراز در سال 1391 جمع آوری شده است. به منظور تحلیل داده ها، از مدل برآورد توأم توابع تولید مرزی گوشت مرغ و عوامل موثر بر عدم کارایی واحدهای مرغداری صنعتی گوشتی استفاده گردیده است. نتایج نشان می دهد که، میانگین کارایی فنی واحدهای مورد مطالعه 76/95 درصد می باشد. به عبارت دیگر این واحد ها به طور میانگین 23/05 درصد عدم موفقیت در کسب تولید مقدار محصول معین با استفاده از کم ترین میزان نهاده و یا افزایش بالقوه در محصول به شرط ثابت نگه داشتن سطح میزان استفاده از نهاده ها داشته اند. هم چنین نتایج نشان می دهد که دامنه ی کارایی فنی واحد های مورد مطالعه، بالاست به طوری که پایین ترین و بالاترین کارایی فنی واحدهای مرغداری به ترتیب برابر با 0/53 و 0/99 می باشند. به معنای دیگر فاصله ی بین کاراترین و ناکاراترین واحد مرغداری برابر با 0/46می¬باشد. علاوه بر این نتایج رابطه ی کارایی و بعضی از متغیرهای اجتماعی، اقتصادی نشان می دهد که امکان افزایش کارایی واحدهای مرغداری گوشتی در شهرستان شیراز با استفاده بهتر از منابع قابل دسترس و تکنولوژی های موجود، وجود دارد. بنابراین از راه ترویج عوامل تکنیکی و مدیریتی از کاراترین واحد مرغداری به واحد های مرغداری با کارایی پایین امکان افزایش کارایی آن ها و در نتیجه استفاده بهینه از نهاده های تولید و افزایش تولید میسر است.
اقدس خسروی خافتری اصغر باقری
خشکی و خشکسالی مهم¬ترین عوامل تنش¬زای محیطی هستند که تولید محصولات کشاورزی را با مشکل مواجه می¬سازند. هدف اصلی این پژوهش بررسی مدیریت خشکسالی در سامانه¬های کشاورزی شهرستان جهرم است که طی سه مرحله و با استفاده از دو نوع پرسشنامه انجام شده است در مرحله اول با استفاده از شاخص بارندگی استاندارد ( (spiو شاخص درصد نرمال (pnpi) وضعیت خشکسالی شهرستان جهرم مشخص شده است. در مرحله دوم به منظور بررسی برخی اثرات خشکسالی و روش-های مدیریت خشکسالی به کار گرفته شده توسط کشاورزان این شهرستان از ابزار پرسشنامه (پرسشنامه اول) و انجام مصاحبه استفاده شده است. حجم نمونه که 250 نفر از کشاورزان شهرستان جهرم بوده به روش نمونه¬برداری تصادفی طبقه¬ای و با توجه به فرمول کوکران محاسبه و تعیین شده است پایایی پرسشنامه که 86/0 است با استفاده از آزمون الفای کرونباخ بدست آمده است. در مرحله سوم روش¬های مدیریت خشکسالی از دیدگاه کشاورزان و کارشناسان با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) اولویت¬بندی شده است. نتایج حاصل از شاخص spi نشان داد که به طور کلی شدیدترین خشکسالی مربوط به سال¬های 1990، 2001 ، 2010 و 2011 بوده است و بیشترین ترسالی در سال¬های 1997 و 2004 رخ داده است. از نظر استمرار و توالی خشکسالی، از سال 2007 به بعد خشکسالی تقریباً به طور مستمر اتفاق افتاده است که این نتیجه با نتیجه به دست آمده از شاخص pn نیز هم¬خوانی دارد. در این راستا هر چند اقدامات مختلفی برای رویارویی با کاهش آب و در نتیجه کاهش زیان ناشی از خشکسالی و مدیریت آن در این شهرستان انجام شده است اما کشاورزان این منطقه شناخت کمی نسبت به این روش¬ها داشته و به جز راهکار کاهش سطح زیرکشت که اکثر کشاورزان به منظور تعدیل شرایط خشکسالی از آن استفاده کرده¬اند بقیه روش¬ها توسط تعداد کمی از کشاورزان مورد استفاده قرار گرفته است.
علی زارعی شاهرخ شجری
آب و نقش محوری آن در حیات و فعالیت های انسان در شرایط دنیای امروز بر کسی پوشیده نیست. محدود بودن توان منابع آب در کشورمان، حفاظت، حراست و بهره برداری بهینه از آن را به منظور تأمین نیازهای آبی آیندگان طلب می کند. ضرورت مدیریت یکپارچه منابع آب در نتیجه ی افزایش رقابت در مصارف آب، رشد سریع جمعیت و بالا رفتن امید برای یک زندگی بهتر بیش از پیش احساس می شود. در راستای پیاده سازی هر چه مهم تر این مدیریت، اصلی ترین مرحله یعنی ارزیابی یکپارچه منابع آب ضرورت می یابد. ارزیابی یکپارچه سیستم های منابع آب یک بخش مهم و بایسته ی انجام مدیریت منابع آب است که به وسیله ی نشانگرها انجام می شود؛ توانایی ارائه پدیده های پیچیده در کالبد نشانگرهایی قابل درک، قابل قیاس و عینی برای ذی نفعان از یک سو و ایجاد معیارهای عینی برای تحلیل تغییرات در طی زمان و مکان ازسوی دیگر، نشانگرها را به ابزاری کارآمد برای ارزیابی پایداری محیطی و ایجاد ارتباط موثر میان ذی نفعان تبدیل نموده است. بنابراین شناخت و به کارگیری مدل های تولید نشانگر ها به منظور ارزیابی امری ضروری است. چارچوب های فیزیکی به عنوان معروف ترین چارچوب های انتخاب نشانگر که ارتباط متقابل فیزیکی میان محیط زیست و انسان و اثرات این ارتباط را مورد بررسی قرار می دهند، شناخته شده اند. از برجسته ترین مدل های چارچوب فیزیکی، می توان به مدل مفهومی dpsirاشاره کرد، مدل dpsir می تواند به عنوان یک چارچوب تحلیلی در زمینه ارزیابی مسائل منابع آب مورد استفاده قرار گیرد. این مدل امکان یک ارزیابی یکپارچه از مشکلات را بواسطه بررسی نیروهای محرک و فشارهای وارده بر محیط آبی، وضعیت منتجه محیطی و اثرات آن و نیز پاسخ های اتخاذ شده و بهم پیوستگی درونی هر یک از مولفه ها، امکان پذیر می سازد. در این تحقیق مشکل اصلی پایداری منابع آب در دشت مرودشت به عنوان یکی از قطب های اصلی کشاورزی کشور با استفاده از مدل مفهومی dpsir و ایجاد مجموعه ای از نشانگرها جهت پایش وضعیت، مورد ارزیابی قرارگرفته است. در این راستا ابتدا با شبیه سازی از یک رویکرد مشارکتی، مشکلات مربوط به منابع آب دشت شناسایی و مشکلات دارای اولویت تعیین گردید. در گام بعدی مشکل اصلی مربوط به منابع آب دشت با استفاده از مدل مفهومی dpsir تشریح و مجموعه ای از نشانگرهای پیش نویس در مطابقت با ساختار مدل، به گونه ای که بیانگر وضعیت سیستم باشد، ارائه شده است. فهرستی از معیارهای متداول در انتخاب نشانگرها تهیه و نشانگرهای پیشنهادی بر اساس یک سیستم ارزیابی با این معیارها مقایسه شده و نشانگرهایی که به بهترین شکل معیارهای انتخاب را برآورده نموده اند، به عنوان مجموعه اصلی نشانگرها شناسایی شدند. در نهایت این نشانگرها جهت پایش وضعیت منابع آبی دشت و ارزیابی روندها مورد استفاده قرارگرفت. در واقع این پژوهش از یک روش شناسی جهت شناسایی مشکلات کلیدی منابع آب و ارزیابی این مشکلات بواسطه ریشه یابی عللی که سبب بروز مشکلات شده و پیامدهایی که این مشکلات به دنبال داشته است با استفاده از نشانگرها استفاده کرده است، به گونه ای که با استفاده از آن ها از یک سو بتوان روند تغییراتی را که سبب بروز مشکلات می شوند مورد پایش قرارداده و از طرف دیگر شکاف های اطلاعاتی موجود را شناسایی نموده تا در جهت رفع آن ها اقدام گردد. بنابراین تمرکز اصلی دراین مطالعه بر فرآیند انجام شده می باشد تا اینکه روی نتایج تأکیدگردد.
سمیرا غفوری فرد علی باقری
رشد روز افزون جمعیت، توسعه اراضی کشاورزی در مناطق خشک و نیمه خشک جهان، گسترش صنایع، توزیع ناهمگون زمانی و مکانی آب شیرین به لحاظ کمی و محدودیت ها و مشکلات روزافزون کیفی منابع آبی، در بسیاری از کشورها، تأمین آب مطمئن را به یکی از چالش های اساسی قرن حاضر تبدیل نموده است. مدیریت یکپارچه منابع آبی، ضمن جبران برخی از کمبودها، باعث افزایش ذخیره منابع آبی موجود، حداقل نمودن اثرات منفی استفاده مجزا از منابع و مدیریت موثر و بهینه آب می شود. در چشم¬انداز iwrm ارزیابی منابع آب مفهوم وسیع¬تری را دنبال می¬کند و عوامل اجتماعی و اقتصادی را به پایداری منابع آبی و اکوسیستم¬های در ارتباط با آن پیوند می¬دهد. از این رو یکی از مهم ترین مراحل برنامه¬ریزی و اجرای مدیریت یکپارچه¬ی منابع آب ارزیابی وضعیت منابع آب است. این تحقیق به ارزیابی یکپارچه سیستم منابع آب محدوده ی مطالعاتی رفسنجان با استفاده از چارچوب کلی ارزیابی حکمرانی پرداخته است. مراحل انجام تحقیق در سه گام ارزیابی ذی مدخلان، ارزیابی با چارچوب تحلیلی dpsir و تحلیل با استفاده از ساخت مدل یکپارچه دینامیکی محدوده ی مطالعاتی رفسنجان انجام شده است. از روش ارزیابی ذی مدخلان، بعد اجتماعی- اقتصادی و سیاسی سیستم منابع آب رفسنجان ارزیابی شد. در این راستا، تحلیل ذی مدخلان به عنوان نقطه¬ی ورودی در دست¬یابی به مشارکت جمعی در سه گام انجام می¬شود. این تحلیل براساس روش پیشنهادی دفتر عمران سازمان ملل (undp) انجام گردید. درجه¬ی قدرت و منافع ذی مدخلان به ترتیب اهمیت و تأثیرگذاری آنها اولویت¬بندی شد و پرقدرت¬ترین و پرمنافع-ترین گروه¬ها مشخص گردیدند. در نهایت ذی مدخلان کلیدی و چهار سطح تعامل برای کلیه گروه¬ها معرفی شد. تعامل نزدیک و تصمیم¬گیری در سطح اول تعاملات به عنوان سناریوی ایده¬آل مشخص گردید تا تصمیمات، مبتنی بر مشارکت کلیه¬ی ذی مدخلان باشد و منجر به اجماع نظرهای معقول در تدوین یک نقشه¬ی راه برای رفع مشکلات شود. بعد از ارزیابی ذی مدخلان به شناسایی مسائل و مشکلات و چالش¬ها پرداخته شد و همچنین عوامل شکل¬دهنده¬ی بستر سیستم در محدوده ی رفسنجان شناسایی شد و سپس از طریق چارچوب dpsir وضعیت موجود سیستم منابع آب رفسنجان مورد تحلیل گرفت. در نهایت به ساخت مدل یکپارچه محدوده ی مطالعاتی رفسنجان (به عنوان ابزاری برای بررسی سیاست های مختلف که توسط ذی مدخلان مطرح شد) پرداخته شد. در بخش ارزیابی ذی مدخلان مشخص شد هرکدام از ذی مدخلان در کدام یک از سطوح مشارکتی فعالیت کنند. در بخش dpsir مسائل و چالش¬های محدوده¬¬ی مطالعاتی رفسنجان به دو بخش اجتماعی- اقتصادی، منابع آبی-زیست محیطی طبقه¬بندی شدند و به کمک این چارچوب مدل مفهومی، چرخه¬های علت و معلولی و مدل شبیه¬سازی تهیه گردید و با توجه به مدل ساخته شده مشکلات اصلی و راهکارهای پیشنهادی ذی مدخلان مورد ارزیابی قرار گرفتند. با توجه به سناریوها و سیاست¬های مورد بررسی، تحت بهترین سناریو و سیاست، سیستم منابع آب محدوده¬ی مطالعاتی رفسنجان هیچ¬گاه به شرایط گذشته خود برنمی¬گردد. انتقال آب با توجه به عوامل حاکم در بستر حکمرانی رفسنجان سیاست مناسبی نیست و سیاست شماره هفت (کاهش 20 درصدی سطح زیرکشت کشاورزی، کنترل در برداشت آب و تغذیه مصنوعی) به عنوان بهترین سیاست انتخاب گردید.
شاهرخ شجری غلامرضا سلطانی
یکی از اهداف اصلی این مطالعه ارائه مدل های شبیه سازی رفتار زارعین و بازار محلی آب آبیاری در سطوح مزرعه و حوضه به منظور تجزیه و تحلیل اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی سیاست های آب آبیاری است. هدف دیگر این مطالعه عبارت از رتبه بندی سیاست های آب به منظور بهبود ابعاد پایداری (اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی) کل سیستم است. با توجه به موضوعات مذکور، اولین مساعدت اصلی این تحقیق عبارت از تلاش در جهت تطبیق و توسعه تکنیک مطلوبیت چند خاصیتی است که مرتبط با هدف اول مطالعه است. بعلاوه، طراحی یک سیستم پشتیبان تصمیم (dss) در چارچوب dpsir (نیروی محرکه – فشار – حالت - واکنش) و مدل شبیه سازی، مساعدت دیگر این تحقیق است که پایه تجزیه و تحلیل اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از اجرای سناریوهای سیاست های آب و دیگر عوامل تصمیم در سطوح حوضه و مزرعه بوده و می تواند مسئولین و سیاست گذاران آب در مدیریت تقاضای آب آبیاری را یاری کند. منطقه مورد مطالعه حوضه آبریز درودزن در استان فارس می باشد. برای این منظور، داده های سطح مزرعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و از طریق مصاحبه حضوری با زارعین و تکمیل پرسشنامه از یک نمونه شامل 310 کشاورز در منطقه مورد مطالعه جمع آوری شد. در مرحله بعد با استفاده از تکنیک تجزیه خوشه مزارع نماینده در 9 گروه همگن طبقه بندی شده و برای هر مزرعه نماینده یک مدل جداگانه شبیه سازی شد. نتایج نشان می دهد اگر چه رویکرد برنامه ریاضی مثبت به خوبی رفتار موجود کشاورزان را شبیه سازی می نماید ولی دارای محدودیت هایی است از جمله این که قادر نیست محصولاتی را که در الگوی کشت واقعی مزارع نماینده در سال پایه نیست را در بررسی سناریوهای مختلف سیاستی وارد مدل نماید و در نتیجه قدرت پیش بینی اثر سیاستی آن ضعیف است. نتایج همچنین نشان داد که بهترین پیش بینی مربوط به رویکرد تکنیک مطلوبیت چند خاصیتی تطبیقی یا توسعه یافته است که به خوبی رفتار موجود کشاورزان را شبیه سازی نموده و همچنین قدرت پیش بینی آن رضایت بخش است و به همین دلیل مبنای تجزیه و تحلیل های بعدی در این مطالعه قرار گرفت. بر اساس نتایج مطالعه، در سطح تعرفه فعلی آب، کشاورزان ریسک گریز (خوشه اول) حجم خیلی بیشتری از آب (31/24208 متر مکعب در هکتار) را نسبت به خوشه های دیگر از جمله خوشه های 4 و 7 مصرف می کنند. علاوه بر آن، الگوی مصرف آب در مزارع نماینده با افزایش نرخ آب بها در طول منحنی های تقاضا تغییر می کند. در عین حال، ضروری است که نرخ آب بها از قیمت آستانه موثر بر مصرف آب در قسمت کشش پذیر منحنی های تقاضا برای آب افزایش یابد. نتایج نشان داد که اگرچه سناریو مربوط به افزایش کارایی استفاده از آب آبیاری در سطح مزارع مصرف آب آبیاری برای هر محصول را کاهش می دهد اما این سناریو به کاهش کل مصرف آب در مزارع منتهی نمی شود. همچنین، نتایج نشان داد که فراهم آوردن امکان مبادله آب بین کشاورزان در یک بازار آب محلی مصرف آب را در سطوح مختلف قیمت آب در اکثر مزارع نماینده نسبت به وضعیت موجود افزایش داده است. همچنین نتایج نشان داد که این اصلاح نهادی (مبادله آب) باعث شده که کارایی استفاده از آب آبیاری در اکثر مزارع نماینده نسبت به وضعیت موجود از کاراترین مقدار خود فاصله گیرد. در حقیقت نتایج به این موضوع اشاره دارد که اجرای هر یک از سناریوهای سیاستی آب به تنهایی عملکرد مناسبی نداشته و نیاز است که همه آنها به منظور برآورده ساختن اهداف سیاستی عمومی از مدیریت تقاضای آب در کشاورزی به طور همزمان بکار برده شوند. نتایج بدست آمده از اجرای سیستم پشتیبان تصمیم نشان داد که تلفیق بخش های مختلف و ارتباط بین متخصصین و تصمیم گیرندگان مرتبط با موضوع آب در برخورد با پیچیدگی مسائل مدیریت استفاده از آب محلی مفید خواهد بود. نتایج رتبه بندی راهکارهای سیاستی آب با استفاده از قواعد مختلف تصمیم در بیشتر مزارع نماینده نشان داد که کاربرد همزمان کلیه انتخاب های سیاستی آب مطرح شده در این مطالعه با یکدیگر انتخاب ارجح در سطوح مزرعه و حوضه است. نتایج همچنین نشان داد که سناریوی مربوط به هدف حداکثر سازی منافع خالص اجتماعی در سطح حوضه، کل سطح زیر کشت محصولات و منافع خالص اجتماعی را افزایش داده در حالی که کل مصرف آب را در مقایسه با وضعیت موجود کاهش می دهد. بطور کلی نتایج مدل در سطح حوضه اشاره به تشویق و تخصیص مجدد منابع تولید به سمت رشته فعالیت هایی که منجر به حداکثر شدن منافع خالص اجتماعی می شود را دارد.