نام پژوهشگر: امید عودباشی
مریم رضایی کرماجانی غلامرضا وطن خواه
بنای تاریخی معبد آناهیتا در مرکز شهر کنگـاور بر سر راه همدان به کـرمانشاه واقـع شـده است. این بنا تا زمـان ساسانیان آباد بوده، ولی پس از غلبه عرب ها به ایـران ویران شد و در طـول صدهـا سال مردم کنگاور با پخت ملات گـچ دیواره های معبد آناهیتا باعث تخریب این بنا شده اند. کار علمی باستان شناسی توسط هیئت ایرانی از سال 1347 آغاز و به مدت چهل سال ادامـه یافت در نتایج این تحقیقات و منابع تاریخی آمده است که تأسیسـات دوره ساسانی از ملات گـچ و سنگ بنا گردیده است. و از این ملات به عنـوان مصالح ساختمانی مشخصه این دوره نقل شده است. در ایـن پایان نامـه به بررسی ملات منسوب به دوره ساسانـی معبد آناهیتای کنگاور از دیدگاه فن شناسی و آسیب شناسـی مـی پردازد. جهت شناسایـی دقیق نوع ملات، مـواد اضافـه شده و شیوه سـاخت و همچنین شناسـایی آسیب هـای وارده به ملات و دلایـل آن ها، بر روی چند نمونه متعلق به نقـاط مختلف دیوار? شمال غـربی، آزمایش هـایی صورت گرفت. ایـن آزمایش ها شامـل مطالعات اولیه توسط میکروسکوپ نوری، آنالیز شیمـی تـر ، آنالیـز xrf جهت شناسایـی عناصر موجـود در ساختـار مـلات، آنالیـز xrd جهت شناسایـی فازهای تشکیل دهنده احتمالی و فازهای حاصل از تغییـر ماهیت ملات در طـول گـذشت زمـان،آنالیز ftir جهت شناسایی مواد آلی و نیـز بررسـی بـا استفـاده از میکروسکوپ الکترونی(sem) جهت شناخت خصوصیات بلوری و ریز ساختارنمونه ها بود. از آن جا که هدف اصلـی ایـن مطالعات رسیـدن به ملاتـی مشابـه بوده است، با انجـام مطالعات میدانـی، کتابخانه ای و بـا استفاده از نتایج آزمایش ها بر روی نمونه های تاریخی کار نمونه سازی بر اساس روش ها و طـرح اختلاط مختلف صورت گرفت. نمونـه های ساخته شـده در شرایط محیطـی مشابه با محل اثـر و در مدت زمان مشخصـی تحت پیر شدگـی قـرار گرفت و سپس روی این نمونه ها آزمایش های تعیین مقاومت فشاری، جرم حجمی ، تخلخل، جذب آب، پوکی، محاسبه ارتفاع موئینگی و مقاومت ضریب یخ بندان به عمل آمد. در خاتمه با انجام آزمایش های دستگاهی بهترین نمونه برای کاربرد در امر مرمت انتخاب شد.
سحر نوروزی سید محمد امین امامی
چکیده در این پایان نامه ملات مورد استفاده در محوطه ی تاریخی بند امیر فارس از دیدگاه مطالعات ساختاری، شیمیایی و حفاظتی مورد بررسی قرار گرفته است. محوطه ی تاریخی بند امیر و آثار موجود در آن متعلق به سال 365 هجری قمری و بانی احداث این بند، عضدالدوله دیلمی است. جهت شناسایی دقیق نوع ملات، مواد اضافه شده و شیوه ساخت و همچنین شناسایی آسیب های وارده به ملات و دلایل آنها، بر روی چند نمونه متعلق به نقاط مختلف بند، آزمایش هایی صورت گرفت. این آزمایش ها شامل آنالیز کمیxrf جهت شناسایی عناصر موجود در ساختار ملات، آنالیز کیفی xrd جهت شناسایی فازهای تشکیل دهنده احتمالی و فازهای حاصل از تغییر ماهیت ملات در طول زمان، و نیز بررسی با استفاده از پتروگرافی و میکروسکوپ الکترونی (sem) جهت شناخت خصوصیات بلوری و ریزساختار نمونه ها بود. با توجه به نتایج بررسی های آزمایشگاهی می توان بیان کرد که ماده ی اصلی تشکیل دهنده ملات در بند امیر آهک بوده و گیرایش آن از نوع هیدرولیکی است و سیلیس به عنوان پرکننده در این ترکیب مورد استفاده قرار گرفته که ناشی از وجود خاک، سنگ آهک های سیلیس دار ( منشأ آهک) و خرده سنگ های حاوی کانی های سیلیس دار است. بنابراین میزان بالای کلسیت نشانگر درصد بالای آهک در نمونه ها و حضور ترکیبات سیلیکات کلسیم نشانگر گیرش مناسب ترکیبات موجود در بافت ملات ها است. آسیب های مشاهده شده بروی این نمونه ملات های تاریخی، آسیب هایی کلی و اجتناب ناپذیر هستند که در طول زمان به میزان کم رخ داده اند و ملات مورد بررسی در شرایط نسبتاً مناسبی قرار داشته و ساختار کلسیتی خود را تا حد زیادی حفظ کرده است. ایستایی و استحکام کلی این بند تاریخی تا به امروز می تواند معلول همین ویژگی های ملات مورد بررسی باشد. در پایان پیشنهاداتی جهت حفاظت و مرمت بخش های آسیب دیده ی ملات بند تاریخی امیر ارائه شده است. واژگان کلیدی: فارس، بند امیر، آهک، ملات هیدرولیک، حفاظت و مرمت.
امید عودباشی پرویز دوامی
هدف از این پژوهش به کارگیری رهیافت مطالعاتی فلز-محیط-خوردگی جهت درک صحیح ریخت شناسی و مکانیزم خوردگی در مجموعه های برنزی باستانی و استفاده از نتایج حاصل از آن در ارزیابی بحران مجموعه های برنزی پیش، در حین و پس از حفاری جهت حفاظت پیشگیرانه این مجموعه ها است. به این منظور دو محوطه باستانی هفت تپه خوزستان (دوره ایلام میانه) و سنگتراشان لرستان (عصر آهن ii و iii) انتخاب شده و محیط خاک آنها از نقطه نظر عوامل موثر بر خوردگی و نمونه های اشیاء برنزی از نقطه نظر تکنولوژی فلزگری و مکانیزم و ریخت شناسی خوردگی مورد مطالعات آزمایشگاهی قرار گرفته است. نمونه های خاک با استفاده از روش های آنالیز شیمیایی و دستگاهی مانند xrd و xrf، اندازه گیری نمک های محلول و شناسایی خواص فیزیکی خاک مطالعه شده اند. شناخت تکنولوژی فلزگری با استفاده از روش های sem-eds و متالوگرافی صورت گرفته است. جهت شناسایی ماهیت و لایه نگاری خوردگی از روش های xrd، sem-eds و متالوگرافی استفاده شده است. نتایج رهیافت مطالعاتی فلز- محیط-خوردگی در دو محوطه بیانگر دو محیط خاک متفاوت از نقطه نظر خورندگی است. محیط خاک محوطه هفت تپه به شدت خورنده است در حالی که خاک محوطه سنگتراشان در شرایط تاحدی خورنده قرار دارد. مطالعات خوردگی در نمونه های فلزی نیز نشان دهنده سه گونه ریخت شناسی خوردگی در محوطه هفت تپه همراه با وقوع خوردگی فعال و بیماری برنز در اشیاء محوطه بود. سه گونه خوردگی رخ داده در نمونه های هفت تپه مشابهت هایی با خوردگی نوع دوم در برنزهای باستانی داشت اما تفاوت هایی در ریخت شناسی خوردگی و شرایط حفاظتی در اشیاء این محوطه مشاهده شد. از سوی دیگر ریخت شناسی و مکانیزم خوردگی در اشیاء محوطه سنگتراشان شامل ساختاری سه لایه ای همراه با تشکیل پاتین غنی از قلع در سطح نمونه های برنزی بود که تا حد زیادی با خوردگی نوع اول شناخته شده در برنزهای باستانی مطابقت داشت. با توجه به نتایج حاصل از مطالعات آزمایشگاهی، یک روش ارزیابی بحران پیش و در حین و در نهایت پس از حفاری برقرار گردید. نتایج ارزیابی بحران بیانگر شرایط بحرانی در اشیاء حفاری نشده و حفاری شده مجموعه برنزی محوطه هفت تپه و نیز شرایط پایدار در اشیاء محوطه سنگتراشان بود. در پایان یک رهیافت حفاظت پیشگیرانه در سه حالت نگهداری در محل، حین حفاری و پس از حفاری بر اساس نتایج حاصل از رهیافت فلز-محیط-خوردگی و ارزیابی بحران در مجموعه های برنزی و با توجه به تجربیات و نتایج تحقیقات موجود در این زمینه برقرار شد.
مریم حسینی عباس عابد اصفهانی
هدف از این پژوهش مطالعه و بررسی برخی شیوه های کلرزدایی و بازدارندگی خوردگی در اشیاء برنزی تاریخی و همچنین ارزیابی کاربرد سیتروس پارادیزی به عنوان بازدارنده این اشیاء و مقایسه آن با بنزوتری آزول می باشد. با توجه به این امر که ترکیب بنزوتری آزول مشکوک به سمیّ بودن است و همینطور هزینه های بالای استفاده از این بازدارنده، از نتایج مطالعات این پژوهش و تحقیق های مشابه می توان به عنوان جایگزینی برای این ماده بهره برد. برای این منظور و در راستای این پژوهش تصمیم گرفته شد که به طور موازی از نمونه های تاریخی و آزمایشگاهی برای انجام آزمایش ها استفاده شود بنابراین از خرده شیء های چهار سایت تاریخی تپه مارلیک، هفت تپه، تپه سبز فارس و حسنلو در بخش مجزا، که اکثراً دارای خوردگی کلریدی و بیماری برنز بودند و همچنین نمونه های آزمایشگاهی در دو دسته متفاوت که در معرض اسید کلریدریک قرار داشتند و به طور مصنوعی خورده شده بودند استفاده شد. نمونه های مورد نظر به وسیله آزمایش های مختلف از جمله تیتراسیون، رنگ سنجی، وزن سنجی، رزنبرگ سنجش شدند. با توجه به نتایج آزمایش تیتراسیون مقدار کلر قبل و بعد از اعمال بازدارنده (سیتروس پارادیزی) تفاوت چندانی ندارد و حتی در برخی موارد بعد از اعمال بازدارنده بیشتر شده است. همچنین نتایج رنگ سنجی قبل و بعد از بازدارنده نشان دهنده تغییر رنگ، در بعضی از نمونه ها روشن و در بعضی دیگر تیره در سطح است. آزمایش رزنبرگ نیز نشان می دهد که بعد از اعمال بازدارنده همچنان خوردگی فعال در ترکیب وجود دارد و در مواردی قبل از اعمال بازدارنده مقدار کلر سطحی ناچیز بوده و ظاهراً به نظر می رسد پس از اعمال بازدارنده کلر درون ترکیب به روی سطح آمده باشد. نتایج به دست آمده بیانگر این است که گریپ فروت در مقایسه با بنزوتری آزول نمی تواند به عنوان یک بازدارنده خوردگی برای اشیاء برنزی تاریخی محسوب شود و تنها به دلیل ماهیت اسیدی خود به صورت یک پاک کننده محصولات کلریدی سطحی را از روی پاتین برمی دارد.