نام پژوهشگر: الناز موسی نژاد جدی

اثربخشی درمان نوروفیدبک بر کارکردهای عصبی - روانشناختی کودکان مبتلا به اختلال خواندن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1390
  الناز موسی نژاد جدی   محمدعلی نظری

ناتوانی های یادگیری از اختلال های شایع دوران کودکی است. چهارمین طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلال های روانی اختلالات یادگیری را به چهار طبقه تقسیم کرده است: اختلال خواندن، اختلال در ریاضیات، اختلال در بیان نوشتاری و اختلال یادگیری که به گونه ای دیگر مشخص نشده است. شایع ترین نوع، اختلال خواندن است که به این صورت تعریف شده است: پیشرفت در زمینه خواندن بر پایه آزمون میزان شده انفرادی با در نظر گرفتن سن، به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار است. اختلال در خواندن با نقص توانایی برای شناخت واژه ها، خواندن کند و نادرست و فهم ضعیف در غیاب هوش پایین یا نقص حسی قابل ملاحظه مشخص است. کودکان با اختلال خواندن در یادگیری ارتباط حرف – آوا و هم چنین تشخیص و دستکاری ساختار صدای زبان که تحت عنوان آگاهی واج شناختی از آن یاد می شود، دچار مشکل هستند. میزان شیوع اختلال خواندن در جمعیت دانش آموزی ایران 4 تا 12 درصد گزارش شده است و از نظر تفاوت های جنسی، گزارش های به دست آمده از مدارس و کلینیک ها، رواج 4 به 1 را بین پسرها و دخترها مطرح کرد ه اند. مقایسه کارکردهای عصب شناختی افراد با اختلال خواندن با افراد عادی، تفاوت هایی را در ریخت -شناسی و فیزیولوژی بخش هایی از مغز که با پردازش زبان، کارکردهای اجرایی، حافظه کوتاه مدت و بلندمدت و نیز پردازش دیداری- فضایی مرتبط است، نشان می دهد. هم چنین با توجه به مناطق مغزی مرتبط با زبان، در ساختار مغزی و فعالیت eeg کودکان دیس لکسیا تفاوتی با کودکان دیگر وجود دارد. کودکان دیس لکسیا فعالیت امواج آهسته (دلتا و تتا) بالاتری در مناطق تمپورال و فرونتال مغزی دارند، هم چنین فعالیت تتای لوب فرونتال در طول تکالیف واج شناختی افزایش می یابد. اکثر راهبردهای اصلاحی فعلی برای کودکان مبتلا به اختلال خواندن بر دستورات مستقیم در مورد اجزا مختلف خواندن متمرکز هستند. علی رغم وسعت برنامه های آموزشی و اجتماعی برای اختلال خواندن و یادگیری، اخیراً مداخلات به نتایج با اهمیتی رسیده اند. در سال های اخیر علوم اعصاب با پیشرفت جدیدی به نام نوروفیدبک مواجه شده است. نوروفیدبک، شکلی از بیوفیدبک است که بجای سیستم خودمختار (ans)، سیستم عصب مرکزی (cns) را درگیر می سازد و فرآیند الکتریکی مغز را مورد بررسی قرار می دهد. این ابزار به منظور ایجاد تغییر در کارکرد مغز از طریق تغییر دادن الگوی امواج مغزی به کار گرفته می شود. در واقع در این روش شرطی سازی -عامل بر رویeeg صورت می گیرد، بر سیستم خود تنظیمی اثر می گذارد و منجر به تغییرات پایدار در کارکرد مغز می شود. واکر و نورمن (2006) در چند مطالعه موردی به بررسی تاثیر نوروفیدبک بر اختلال خواندن پرداختند. نتایج پژوهش آن ها بهبودی معنی داری در توانایی خواندن، حافظه کوتاه مدت و هجی کردن را نشان داد. تورنتون و کارمودی (2005) نیز مطالعات موردی متعددی در این زمینه انجام داده و بهبودی در خواندن، حافظه شنیداری و حافظه خواندن را به عنوان پیامد درمان نوروفیدبک در کودکان مبتلا به اختلال خواندن گزارش کردند. با توجه به تمهیدات یاد شده در مورد تاثیرات نوروفیدبک مساله اساسی پژوهش حاضر این است که آیا آموزش نوروفیدبک می تواند کارکردهای عصبی-روانشناختی در افراد مبتلا به اختلال خواندن را بهبود بخشد؟