نام پژوهشگر: آرش تحریری
آرش تحریری جعفر باباجانی
استانداردهای حسابداری انعطاف پذیری قابل ملاحظه ای را در کاربرد روش های حسابداری برای گزارشگری مالی فراهم می سازند. تحقیقات انجام شده و شواهد تجربی بیانگر این است که اغلب شرکت ها به نحوی درگیر فرایند مدیریت سود هستند. از این رو سوال اساسی این است که بستر ضروری برای چنین اقداماتی چیست؟ در مبانی نظری مدیریت سود بیان می گردد که اطلاعات موجود در بازار سرمایه بر چگونگی تفسیر سرمایه گذاران و واکنش آنها نسبت به اطلاعات مالی افشا شده توسط شرکت ها اثر می گذارد و بنابراین بر میزان توانایی مدیریت در تاثیرگذاری بر بازار از طریق گزارشگری مالی دستکاری شده نیز موثر است. تحقیق حاضر به آزمون تجربی یکی از پیش شرط های اصلی مدیریت سود یعنی فاصله اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد. در قالب دو فرضیه جداگانه، در این تحقیق تاثیر آگاهی سرمایه گذاران از عوامل بنیادی شرکت و نیز تاثیر سطح عدم تقارن اطلاعاتی موجود بین مدیران و سرمایه گذاران در بازار سرمایه بر توانایی سرمایه گذاران در شناسایی سودهای مدیریت شده بررسی شد. در این راستا و برای آزمون فرضیه اول (تاثیر دانش بازار از عوامل بنیادی شرکت بر مدیریت سود) از چهار متغیر بنیادی شامل جریان نقد عملیاتی، شاخص کیفیت سود، بازده مالکانه و نوسان فروش استفاده شده است که در شرایط کشور و بورس اوراق بهادار تهران معنی دار و مربوط می باشند. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها تحقیق نشان می دهد که اطلاعات سرمایه گذاران در مورد دو عامل بنیادی جریان نقد عملیاتی و بازده مالکانه تاثیری منفی (کاهنده) و به لحاظ آماری معنی دار بر سطح مدیریت سود دارند در حالیکه دانش بازار از دو متغیر بنیادی دیگر بر میزان مدیریت سود بی تاثیرند. در آزمون فرضیه دوم نیز که بعد دیگری از بحث تئوریک مورد نظر این تحقیق را مورد توجه قرار می دهد، نتایج مشابهی به دست آمده است. در این فرضیه تاثیر عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران شرکت ها و بازار سرمایه بر میزان مدیریت سود مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور از پنج سنجه مهم و مربوط عدم تقارن اطلاعاتی که با توجه به شرایط اجتماعی اقتصادی حاکم بر بورس اوراق بهادار تهران انتخاب شده است استفاده گردید. این سنجه ها شامل حجم معاملات، نوسان قیمت سهام، نسبت قیمت به سود، تعداد روزهای معاملاتی و عمر شرکت است. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان می دهد که شاخص ترکیبی عدم تقارن اطلاعاتی که ترکیبی از پنج متغیر مورد استفاده می باشد، تاثیری مثبت و به لحاظ آماری معنی دار بر سطح مدیریت سود دارد. با توجه به نتایج تحقیق دال بر تاثیر معنی دار دانش بازار از شرکت بر حجم مدیریت سود، توجه به گردش شفاف و آزاد اطلاعات در بازار سرمایه قابل تاکید است. در این راستا نقش حیاتی واسطه های اطلاعاتی چون صنعت تحلیل گری و مشاوره مالی برجسته می باشد. هرچه شفافیت در بازار سرمایه بیشتر باشد، فضای مورد نیاز برای اعمال مدیریت سود توسط مدیران شرکت ها تنگ تر و انگیزه های آنان برای دستکاری نتایج زیربنایی کمتر می شود. در این شرایط گستره سودهای مدیریت شده بدون توسل به ابزارهای قهری مانند وضع استانداردهای حسابداری بیشتر یا ساز و کارهای نظارتی سخت تر، کاهش می یابد.