نام پژوهشگر: سیروس حسن نژاد
احمدرضا مبلی روح اله امینی
به منظور بررسی اثر گیاهان پوششی تریتیکاله (× triticosecale.)، ماشک (villosa roth. vicia) و کلزا (.brassica napus l) بر بیوماس و جمعیت علف های هرز مزرعه آفتابگردان (helianthus annuus l.) آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه تبریز در سال 1391 اجرا گردید. این مطالعه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 9 تیمار و با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل سه تیمار گیاهان پوششی به صورت خالص (تریتیکاله، ماشک گل خوشه ای، کلزا)، سه تیمار کشت درهم گیاهان پوششی (تریتیکاله + ماشک گل خوشه ای، تریتیکاله + کلزا، ماشک گل خوشه ای + کلزا)، استفاده از علف کش تریفلورالین، عاری از علف های هرز و آلوده به علف های هرز بدون کاشت گیاه پوششی بودند. نتایج نشان داد که استفاده از علف کش تریفلورالین بیشترین تأثیر را بر تراکم علف های هرز داشت ولی تیمارهای گیاهان پوششی، بیشتر از علف کش تریفلورالین بر درصد پوشش و وزن خشک علف های هرز تأثیر گذاشتند. درصد پوشش علف های هرز در تیمار های گیاهان پوششی کلزا، کشت درهم گیاهان پوششی تریتیکاله + کلزا و تیمار کشت درهم گیاهان پوششی ماشک گل خوشه ای با کلزا به ترتیب 4/61، 4/61 و 9/61 درصد نسبت به تیمار شاهد آلوده به علف های هرز کاهش پیدا کرد. همچنین وزن خشک علف های هرز در تیمار های گیاهان پوششی کلزا، کشت درهم گیاهان پوششی تریتیکاله + کلزا و تیمار کشت درهم گیاهان پوششی ماشک گل خوشه ای + کلزا به ترتیب 6/65، 1/72 و 7/69 درصد نسبت به تیمار شاهد آلوده به علف های هرز کاهش یافت. گیاه پوششی کلزا توانست زودتر از تمامی گیاهان پوششی سطح پلات های مورد نظر را بپوشاند و مانع از باقی ماندن فضاهای خالی (لخت) در کرت های مورد نظر شد. در میان تیمارهای مخلوط گیاهان پوششی، تیمار تریتیکاله + ماشک گل خوشه ای بیشترین سطح پوشش را به خود اختصاص داد. گیاهان پوششی ماشک گل خوشه ای با کلزا بیشترین زیست توده را تولید کرد و در مقایسه با تمامی مراحل آزمایش و تمامی مراحل نمونه برداری بهترین بود. تیمار گیاه پوششی تریتیکاله در تمامی مراحل نمونه برداری در مقایسه با دیگر تیمارها دارای کمترین میزان ماده خشک تولیدی بود. همه تیمارهای گیاهان پوششی عملکرد و اجزای عملکرد آفتابگردان را به استثناء وزن هزار دانه و درصد روغن تحت تأثیر قرارداد. عملکرد دانه آفتابگردان تحت تأثیر گیاهان پوششی کاهش یافت ولی این کاهش عملکرد می تواند از طریق کاهش اثرات علف کش و تولید محصول سالم تر جبران شود.
سالار فرهنگی آبریز کاظم قاسمی گلعذانی
یک آزمایش مزرعه¬ای اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار برای ارزیابی اثرات تیمارهای مختلف آبیاری (i1، i2، i3 و i4: آبیاری به ترتیب پس از 70، 100، 130 و 160 میلی متر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس a) و تراکم های بوته (d1، d2 و d3: به ترتیب 30، 50 و 70 بوته درمترمربع) روی تغییرات برخی صفات فیزیولوژیکی، عملکرد و کیفیت بذر ماش در سال 1391 انجام گرفت. پوشش سبز زمین، شاخص سطح برگ، کارآیی فتوشیمیایی فتوسیستم ii (fv/fm)، عملکرد بیولوژیکی و عملکرد بذر با افزایش کمبود آب به طور معنی داری کاهش پیدا کرد، ولی دمای برگ افزایش یافت. در حالی که پوشش سبز، شاخص سطح برگ و دمای برگ با افزایش تراکم بوته افزایش پیدا کرد،، بیشترین عملکرد بذر به ترتیب در d2 (50 بوته در مترمربع)، حاصل شد و d3 (70 بوته در متر مربع) و d1 (30 بوته در متر مربع) در رده های بعدی قرار گرفتند. عملکرد بیولوژیکی، پوشش سبز و تعداد بذر در بوته بالاترین همبستگی مثبت و معنی دار را با عملکرد بذر داشتند که نشانگر اهمیت مشارکت آن ها در بهبود عملکرد ماش می باشد. رسیدگی وزنی (پایان پر شدن بذر) در همه تراکم ها در حدود 1190 درجه روز رشد به دست آمد. حداکثر قدرت بذر براساس آزمون هدایت الکتریکی مواد نشت یافته از بذرها در حدود 50 تا 150 درجه روز رشد پس از رسیدگی وزنی حاصل شد، ولی حداکثر درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و وزن خشک گیاهچه در حدود رسیدگی وزنی به دست آمد. حداکثر وزن بذر، درصد جوانه زنی و وزن گیاهچه بر اثر کمبود آب به طور معنی داری کاهش پیدا کردند، ولی حداقل هدایت الکتریکی افزایش یافت. کمبود آب اثر معنی داری بر حداکثر درصد جوانه زنی بذرهای ماش نداشت. افزایش تراکم بوته باعث کاهش حداکثر وزن بذر و وزن گیاهچه ماش شد، درحالی که اثر معنی داری روی سایر تیمارها نداشت. بنابراین، نتیجه گیری شده است که تأمین آب کافی و تراکم مناسب بوته برای تولید بذرهای با کیفیت بالا در ماش ضروری است.
نریمان سپهریانفر سیروس حسن نژاد
به منظور مطالعه پراکنش گونه های علف هرز و بررسی اثرات عوامل محیطی و روش های مدیریت روی آنها در مزارع گندم (triticum aestivum l.) شهرستان میاندوآب (یکی از شهرهای شمال غرب ایران)، 100 مزرعه در سال 1392 مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه برداری از علف های هرز از مرحله شروع ساقه دهی تا خوشه دهی گندم انجام شد. در هر مزرعه، 20 کوادرات (0/25 مترمربع) بطور تصادفی با الگوی w (5 کوادرات در هر خط از این الگو) انداخته شد و در هر کوادرات، گونه های علف هرز برای تجزیه و تحلیل کدگذاری و گزارش شدند (از نظر تراکم و درصد پوشش). رتبه بندی گونه های علف هرز و تیره های گیاهی با استفاده از غالبیت نسبی (rd) و شاخص اهمیت خانوادگی (fdi) صورت گرفت. از تجزیه تطابقی نامتعارف (cca) برای تفسیر ارتباط بین حضور و غیاب گونه های علف هرز و ارتفاع، برخی پارامترهای خاکی و روش های مدیریت علف های هرز با استفاده از نرم افزار کانکو (نسخه 4/5) استفاده شد. داده های ارتفاع هر مزرعه با استفاده از gps، پارامترهای خاک با استفاده از آزمون خاک مزرعه و روش های مدیریتی با استفاده از پرسشنامه هایی که توسط کشاورزان پر شده بودند به دست آمد. در مجموع، 61 گونه علف هرز متعلق به 21 تیره گیاهی گزارش شد. 75/41 درصد از گونه های علف هرز دولپه و 24/59درصد گونه ها تک لپه بودند. به ترتیب 67/21، 27/86 و 4/91 درصد گونه ها، یکساله، چندساله و دوساله بودند. تیره های گندمیان، گل ستارگان و اسفناجیان تیره های گیاهی غالب بوده و علف هفت بند، سلمه تره، پیچک صحرائی، پنجه مرغی و خارشتر علف های هرز غالب مزارع گندم شهرستان میاندوآب بودند. پیچک صحرائی بیشترین تراکم در واحد سطح (11/65 گیاه در مترمربع) را داشت. پیچک صحرایی، علف هفت بند و سلمه¬تره به ترتیب با حداکثر میزان یکنواختی در پراکنش در مزارع گندم و به ترتیب با فراوانی 71/74، 67/39و 63/04 درصد، علف¬های-هرز سمجی هستند که به نوعی به روش های مدیریتی اعمال شده تحمل نشان داده و با شرایط محیطی مختلف سازگار شده اند. آنالیز cca روی اثر 4 فاکتور خاکی از جمله فسفر (p)، درصد ماده آلی (%oc)، ph و قابلیت هدایت الکتریکی (ec) روی پراکنش گونه¬های علف¬هرزی نشان از پوشش 62/2 درصدی واریانس پراکنش گونه¬ها با این عوامل داشت. محور اول همبستگی منفی (0/49 درصد) با عامل ph و فسفر (12/0 درصد) و همبستگی مثبت با قابلیت هدایت الکتریکی (59/0 درصد) و درصد ماده آلی (0/47 درصد) و محور دوم با کلیه عوامل موجود رابطه مثبت دارد. قابلیت هدایت الکتریکی (ec) مهم¬ترین عامل خاکی در بین چهار فاکتور خاکی مورد بررسی بود. allopecurus myosuroides hudson.، atriplex leucoclada l. و melilotus officinalis (l.) desr. بیشترین همبستگی را با میزان هدایت الکتریکی خاک داشتند. بین سه عامل ارتفاع، کشت آبی و کشت دیم، عامل ارتفاع موثرترین فاکتور در پراکنش گونه¬های علف¬هرزی بود . allium ampeloprasum l، lolium rigidum gaudin.، ephorbia helioscopia l.، centaurea depressa m. b. و hordeum murinum l. با عامل ارتفاع همبستگی مثبت نشان دادند. بین سه نوع کود (کود نیتروژنه، فسفره و پتاسه)، مصرف کود فسفر بیشترین تأثیر را در پراکنش علف های هرز داشت. علف¬هرز acroptilon repens l. با کود فسفر، plantago lanceolata l.، hordeum glaucum steud. و bromus sterilis l. با نیتروژن و l. sophora alopecuroides، sorghum halepense (l.) pers. و lolium rigidum gaudin. با کود پتاس همبستگی مثبت و بالایی نشان دادند. تناوب آیش- جو- آیش و گیاهان جالیزی- چغندر- چغندر به ترتیب مهم¬ترین نقش را در نحوه¬ی پراکنش علف¬های¬هرز به خود اختصاص داده بودند. centureae bruguierana (dc.) hand-mzt.، vaccaria pyramidata medi. و silen conoidea l. از گونه¬هایی بودند که همبستگی بسیار بالایی با تناوب گیاهان جالیزی- چغندر- چغندر داشتند.
محمدصالح پیروئی خوشاکو سیروس حسن نژاد
هدف از این مطالعه بررسی اثر نوع خاک، روی پراکنش گونه های علف هرز مزارع گندم (triticum aestivuml.) شهرستان ارومیه بود. نمونه برداری از علف های هرز 50 مزرعه گندم از شروع ساقه دهی تا خوشه دهی گندم در بهار سال 2013 شروع شد.در مجموع 169 گونه علف هرز متعلق به 35 تیره و 134 جنس شناسایی گردید.در آنالیز تطابقی متعارف (cca)، اثر چهار عامل خاک شامل ph، کربنات کلسیم (caco3)، هدایت الکتریکی (ec) و درصد ماده آلی (%om) روی پراکنش علف های هرز موجود در مزارع گندم بررسی شد.