نام پژوهشگر: محمدحسین کریم کشته
محمدرضا بیدختی محمدحسین کریم کشته
کشاورزی به مثابه یک وسیله ارتزاق، سیستم اقتصادی - اجتماعی پیچیده ای است که شدت ارتباط متقابل و پیوسته عناصر آن را در هیچ یک از بخشهای دیگر فعالیت آدمی نمیتوان مشاهده کرد. سیستم های کشاورزی در منطقه سیستان واحدهای تولیدی مرکبی را تشکیل میدهند که شامل فعالیتها به شرایط محیطی، منابع خدادادی و توانایی های مدیریتی کشاورز بستگی دارد. فهم همبستگی اجزا سیستم کشاورزی و ایجاد توان در مجموعه مرکب اهداف کشاورزان به طرح استراتژیهای توسعه مورد انتظار برای اینگونه سیستم ها مربوط میشود. هدف کلی این مطالعه طرح مسئله تغییرات ویژه در برخی سیستمهای کشاورزی منطقه با ملاحظه اثرات آن بر کل سیستم، قیود بسیار محدودکننده رابطه زیربخشهای مربوطه است . در این مطالعه داده های سرشماری کشاورزی 1372 و سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375 مورد استفاده قرار گرفت . ابتدا روستاهای منطقه بر اساس اطلاعات موجود به 14 طبقه همگمن تقسیم شدند. سپس با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی دو مرحله ای، 55 آبادی بطور تصادفی انتخاب شدند و در روستاهای مورد نظر، 158 کشاورز بطور تصادفی مورد مصاحبه قرار گرفتند. در مرحله بعد، مزارع بر اساس مساحت زمین قابل کشت به 5 گروه تقسیم شده و برای هر گروه با روش میانگین گیری، کشاورز نماینده و دام نماینده انتخاب گردید. سرانجام برای بهره برداریهای نماینده در حالتهای منفرد زراعت و دامپروی (گاوداری و گوسفنداری) و تلفیق این فعالیتها، الگوهای برنامه ریزی خطی و برنامه ریزی عدد صحیح مختلط طراحی و حل گردید. نتایج نشان میدهد که فعالیتهای زراعت و دامپروری و تلفیق آنها به ترتیب برای بهره برداریهای دارای بیش از 2 هکتار، بیش از 20 هکتار و بیش از 5 هکتار زمین قابل کشت دارای سود ناخالص مثبت است . همچنین در بهره برداریهای که بیش از 2 هکتار زمین قابل کشت دارند، بخش زراعت زیان ناشی از بخش دامپروری را جبران مینماید. بعلاوه تفاوت سود ناخالص الگوهای فعلی و بهینه قابل توجه میباشد. بمنظور بهبود وضعیت فعلی پیشنهاد میگردد ضمن تاکید بر آموزش کاربردی کشاورزان و افزایش دانش فنی و اقتصادی آنها، سازماندهی مالکیت اراضی، نظارت دقیق بر فعالیت ماشین آلات و بهبود نظام توزیع نهادههای کشاورزی مورد توجه قرار گیرد.
محمدعلی مهری محمدحسین کریم کشته
محدودیت عوامل تولید و افزایش فزاینده جمعیت، لزوم استفاده بهینه از منابع و افزایش کارایی عوامل تولید را ایجاب می نماید تا بخش کشاورزی علاوه بر پاسخگویی به نیازهای روزافزون محصولات غذایی، قادر به ایفای نقش، در سایر وظایف خود در جریان توسعه باشد. در این راستا تحقیقات کشاورزی که موجب افزایش کارایی عوامل تولید می شوند از اهمیت خاصی برخوردار می باشند. در این مطالعه کارایی فنی گندمکاران با استفاده از دو روش تخمین تابع تولید مرزی (قطعی و تصادفی) و کارایی های تخصیصی و اقتصادی از تابع هزینه مرزی براساس تابع تولید مرز تصادفی بدست آمد. جهت تخمین توابع تولید مرزی از فرم کاب - داگلاس استفاده گردید. میانگین کارایی فنی گندمکاران منطقه از دو روش ml, cols به ترتیب 5/0 و 62/0 و میانگین کارایی های تخصیصی و اقتصادی به ترتیب 63/0 و 38/0 برآورد شد که بیانگر این است فضای مناسبی جهت افزایش محصول از طریق افزایش کارایی وجود دارد. مطالعه رابطه کارایی و بعضی از متغیرهای اجتماعی - اقتصادی نشان داد که این متغیرها به حدی گسترش نیافته اند که به مرز تاثیر پذیری بر کارایی زارعین برسند. انجام آزمون آماری هر چند نشان دهنده اختلاف معنی دار، بین میانگین کارایی های فنی بدست آمده از دو الگوی مختلف بود ولی نتایج مطالعه رابطه مستقیمی را بین آنها ، برای هر مزرعه از الگوی مورد استفاده نشان داد.