نام پژوهشگر: عین اله روحی مقدم
محمد اسماعیل حلمی سیاسی فریمانی عین اله روحی مقدم
بهره برداری مستمر و نیز عدم رعایت اصول صحیح خاک ورزی در اراضی کشاورزی، به دلیل اتلاف ماده ی آلی و تخریب ساختمان خاک به کاهش بازده خاک منتهی می گردد. ادامه ی روند تخریب خاک در زمین های کشاورزی باعث می گردد، که این اراضی به صورت لم یزرع و بایر رها گردند. حتی در برخی موارد شدت تخریب اراضی در حدی پیش می رود، که دیگر زمین توانایی احیا را از دست داده و به سمت بیابانی شدن سوق پیدا نماید، به طوری که به عنوان منابع خاکی مستعد به فرسایش و تولید رسوب تلقی شوند. در سال های اخیر به منظور کاهش اثرات مخرب و نیز جبران خسارات وارده بر خاک در اراضی کشاورزی، پیشرفت و توسعه قابل توجهی در نحوه ی اجرای سیستم های خاک ورزی ایجاد گردیده است. دشت آق قلا واقع در استان گلستان نیز از جمله مناطقی است که روش های نوین خاک ورزی را در بهره-ورری زراعی بکار گرفته است. منطقه مورد نظر در این مطالعه، در 25 کیلومتری شرق آق قلا قرار گرفته است. هدف از این مطالعه برآورد و مقایسه میزان ترسیب کربن خاک و میزان فرسایش پذیری خاک در سیستم های مختلف خاک ورزی (بدون خاک ورزی، کم خاک ورزی و خاک ورزی مرسوم) در دشت آق قلا می باشد. پس از ارزیابی صحرایی تیمارها، نمونه ها با طرح بلوک کاملاً تصادفی از عمق های 25-0 و 40-25 سانتی متری خاک هر تیمار، در سه تکرار برداشت گردید. پارامترهای مورد مطالعه شامل: کربن آلی خاک، کل ماده ی آلی، وزن مخصوص ظاهری، کربن ترسیب شده، شاخص پایداری خاک دانه ها ((mwd و پارامترهای فیزیکی خاک (رس، لای، شن)، در هر دو عمق می باشد، که در آزمایشگاه آب و خاک اندازه گیری و تعیین گردید. نتایج آزمایشگاهی با استفاده از نرم افزار spss و در آزمون یک طرفه anova مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج مربوط به ترسیب کربن، نشان داد که اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد بین سیستم بدون خاک ورزی و کم خاک ورزی با سیستم خاک ورزی مرسوم، وجود دارد. اما نتایج آنالیز تغییرات پایداری خاک دانه ها و وزن مخصوص ظاهری در سیستم های خاک ورزی معنی-دار نبود. نتایج آنالیز تغییرات پارامترهای فیزیکی خاک نیز نشان داد، که تغییرات درصد رس در سطح 1 درصد و درصد شن در سطح 5 درصد بین سیستم های خاک ورزی دارای اختلاف معنی داری می باشد. با توجه به نتایج کلی، مزیت های سیستم بدون خاک ورزی می تواند شرایط مطلوبی از نظر حاصل خیزی و حفاظت خاک برای زمین های کشاورزی نسبت به دیگر روش های خاک ورزی، در منطقه ایجاد نماید. البته پیشنهاد می شود اجرای این سیستم با رعایت پیش نیازهای مربوطه و نیز در دوره های طولانی مدت اجرا گردد.
افشین جهانشاهی عبدالحمید دهواری
مدیریت بهینه ی منابع آبی و حفظ و ارتقای کیفیت آن ها، نیازمند به وجود داده هایی در زمینه ی موقعیت، مقدار و پراکنش عوامل شیمیایی آب در یک منطقه ی جغرافیایی معین می باشد. انتخاب و دقت روش های مناسب پهنه بندی و تهیه ی نقشه ی تغییرات ویژگی های کیفی آب های زیرزمینی بستگی به شرایط منطقه و وجود آمار و داده های کافی در آن دارد که انتخاب صحیح آن ها گامی اساسی و مهم در مدیریت منابع آبی منطقه به شمار می رود. این تحقیق به منظور بررسی تغییرات مکانی و زمانی کیفیت و کمیت آب های زیرزمینی دشت شهربابک در دوره های آماری به ترتیب 10 و 12 ساله با استفاده از روش های زمین آمار انجام گردید. پس از انتخاب بهترین منابع مورد ارزیابی با توجه به پراکنش و صحت داده ها، کنترل و بازسازی آمار انجام و پس از بررسی آزمون کلوموگروف- اسمیرنوف مشخص شد که داده ها نرمال نبوده در نتیجه جهت نرمال سازی از داده ها لگاریتم گرفته شد سپس با استفاده از نرم افزار gs+ بهترین مدل واریوگرام به ساختار فضایی داده ها که شامل عمق آب و پارامترهای کیفیت آب (tds، ec، cl و ph) می باشند برازش داده شد. نتایج نشان داد که برای پارامترهای عمق و تمامی پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی، مدل کروی بهترین مدل نیم تغییرنما می باشد. لازم به ذکر است که روش های مختلف درون یابی (kriging، co-kriging و idw) مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به میزان خطای (rmse، mbe و ase) هر یک با استفاده از تکنیک اعتبارسنجی حذفی (c.v) بهترین روش در مجموع روش کریجینگ تشخیص داده شد. بررسی تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای شوری و tds همبستگی این پارامترها را با هم و روند نزولی بودن آن ها در طول دوره مورد بررسی در دشت را نشان داد. سپس با بررسی آمار 12 ساله تراز آب زیرزمینی مشخص شد که آبخوان دشت در طول این سال های آماری مورد بررسی به مقدار تقریبا 4 متر افت داشته و با مقایسه آن با تغییرات کیفی از رابطه نزدیک این دو عامل خبر داد در نهایت آبخوان دشت از لحاظ مصارف کشاورزی و شرب با روش های ویلکاکس و شولر مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از غالب بودن وضعیت نامناسب جهت کشاورزی بوده و از لحاظ شرب قسمت اعظم دشت در طبقه موقتا قابل شرب قرار گرفت. پهنه بندی مکانی کیفیت آب زیرزمینی دشت نشان دهنده روند نزولی در راستای شمالی- جنوب غرب و شمالی- جنوب شرق بود، بعبارت دیگر جنوب غرب و جنوب شرق (خروجی دشت) پایین ترین کیفیت آب را داشته و آّب زیرزمینی به سمت قلیایی شدن تمایل دارد که از عوامل موثر بر این موضوع می توان به تراکم کشاورزی در بخش های جنوب، جنوب شرق و غرب و وجود کفه نمک در قسمت جنوب غرب و همچنین سازندهای زمین شناسی با کیفیت نامناسب اشاره کرد. با بررسی نقشه هم افت مشخص شد که بیشترین میزان افت هم مربوط به همین نواحی از دشت می باشد که بیشترین تراکم روستاها و آبادی ها را دارا می باشند.
مریم صارمی عین اله روحی مقدم
با آغاز انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم میلادی و رشد روز افزون تحولات بشری، تغییرات گوناگونی نیز در زندگی انسان ها رخ داده است. نیاز بشر به انرژی و مصرف انواع سوخت های فسیلی نظیر زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی باعث افزایش شدید گازهایی مانند دی اکسیدکربن در جو شده است. از بین روش های مرسوم، روش توسعه و گسترش پوشش گیاهی خشبی درختی، درختچه ای و بوته ای، بیش از سایر روش ها کاربرد داشته و در حال حاضر به طور موثری برای کاهش دی اکسیدکربن موجود در هوا در نظر گرفته شده است. مراتع، حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهند و حاوی بیش از یک سوم ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشند. مراتع فشم استان تهران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این تحقیق که در مراتع فشم استان تهران انجام گرفت، پس از شناسایی مقدماتی و تعیین حدود منطقه مورد بررسی، به منظور مطالعه متغیرهای پوشش گیاهی، از روش نمونه برداری تصادفی - سیستماتیک استفاده شد. سپس زیتوده گیاهی و میزان کربن آلی در اندام های مختلف گیاهی به دست آمد. در نهایت با در دست داشتن وزن اولیه و کربن آلی برای زیتوده هوایی و زیتوده زیرزمینی، ضریب تبدیل محاسبه شده و با ضرب آن در وزن اولیه اندام هوایی و زیرزمینی، ترسیب کربن محاسبه گردید. پس از جمع آوری داده های خام، برای مقایسه وزن زیتوده گیاهی و ترسیب کربن گیاه درون منطقه قرق و تحت چرا از آزمون آنالیز واریانس یک-طرفه استفاده شد. هم چنین مقایسه ترسیب کربن و وزن زیتوده گیاهی بین دو تیمار قرق و چرا شده توسط آزمون t غیرجفتی انجام گرفت. نتایج مقایسه میزان کربن ترسیب شده در مرتع چراشده بیانگر وجود اختلاف معنی دار در سطح 1% بین کربن ترسیب شده توسط گونه-های موجود در این منطقه می باشد. در مرتع قرق اختلاف معنی داری در سطح 5% بین ترسیب کربن گونه ها وجود دارد. نتایج مقایسه زیتوده گونه های مورد بررسی در مرتع چرا شده با زیتوده همین گونه ها در مرتع قرق موید این مطلب است که بین میزان ترسیب کربن این گونه ها در مرتع چرا شده و قرق تفاوت معنی داری در سطح 5% وجود ندارد، اما در سطح 10% معنی دار می باشد. در نهایت می توان گفت به دلیل چرای سبک، ترسیب کربن در منطقه چرا شده ( kg/ha127/157) بیش از قرق (kg/ha 366/136) است. هم چنین می توان گفت که میزان ترسیب کربن در اندام زیرزمینی بیش از اندام هوایی است.
سمیه دارابی عین اله روحی مقدم
پیش نیاز مدیریت مناسب، داشتن اطلاعات کافی از پوشش گیاهی مراتع است. این اطلاعات از اندازه گیری خصوصیات مختلف پوشش گیاهی مراتع حاصل می شود. بنابراین تعیین روش های ساده و کم هزینه در عین حال با دقت بالا برای اندازه گیری هر یک از خصوصیات پوشش گیاهی ضروری است. با توجه به این که اکثر تیپ های گیاهی مراتع مناطق کوهستانی زاگرس گون زار هستند؛ لذا هدف این تحقیق، مقایسه روش های مختلف اندازه گیری پوشش و تراکم گون و تعیین الگوی پراکنش آن می باشد. به منظور اندازه گیری پوشش و تراکم و تعیین الگوی پراکنش در منطقه لشگردر ملایر (استان همدان) سه سایت مطالعاتی با تراکم بالا، متوسط و کم گون تعیین گردید و در هر سایت سه واحد یک هکتاری انتخاب شد. در هر واحد با روش سیستماتیک-تصادفی از سه ترانسکت 50 متری و 54 پلات 3 متر مربعی استفاده گردید. برای مقایسه روش های اندازه گیری پوشش، روش ترانسکت خطی به عنوان شاهد در هر 9 واحد اجرا گردید و سایر روش های رایج اندازه گیری پوشش شامل دو قطر عمود بر هم، تخمین 10×10 در پلات، تخمین نظری و ترانسکت نقطه ای اجرا گردید و با شاهد مقایسه شدند. همچنین برای اندازه گیری تراکم یک روش شاهد (شمارش کلیه پایه های گون در یک واحد در هر سایت) انتخاب گردید و روش های فاصله ای اندازه گیری تراکم در همه 9 واحد هر سه سایت اجرا و همراه با شاهد از نظر صحت، دقت و زمان مقایسه شدند. برای تعیین الگوی پراکنش روش های جانسون و زیمر، پیلو، هاپکینز، مربعt، ابرهارت، هولیگت و هینز انتخاب و در هر 9 واحد اجرا شدند. مرتب کردن، محاسبه و خلاصه -سازی اولیه داده ها در محیط excel و تحلیل های آماری با نرم افزار spss16 انجام شد. برای مقایسه بین روش های مختلف برآورد تراکم و پوشش، از آنالیز واریانس یکطرفه و برای پی بردن به اینکه کدام روش-ها با هم تفاوت معنی دار دارند از آزمون دانکن استفاده شد. سپس روش های اندازه گیری تراکم از لحاظ سه معیاردقت، صحت وزمان، مقایسه شدند و کارآترین روش مشخص شد. نتایج نشان داد که درصد پوشش گون در سه سایت کم، متوسط و پر تراکم به ترتیب 36/6%، 15/16% و 57/20% بود. در مقایسه روش های اندازه گیری درصد پوشش، روش ترانسکت نقطه ای به عنوان کارآترین روش مشخص شد. تراکم واقعی گون در سایت های کم، متوسط و پر تراکم به ترتیب51/0، 07/1 و 76/2 پایه در متر مربع بود. در مجموع، روش های نزدیکترین فرد، دومین و سومین فرد نزدیک در اندازه گیری تراکم گون ها روش های قابل اعتمادی هستند. نتایج اجرای شاخص های الگوی پراکنش پیلو و هاپکینز نشان داد که الگوی پراکنش در سایت های متوسط و پر تراکم تصادفی و در سایت کم تراکم کپه ای می باشد.
خلیل عموزاده احمد پهلوانروی
آمایش سرزمین علمی است که با توجه به ویژگی های اکولوژیک سرزمین و شرایط اقتصادی - اجتماعی آن، نوع استفاده بهینه از سرزمین را مشخص می سازد. ارزیابی توان اکولوژیکی و آمایش سرزمین در یک منطقه، می تواند بهترین نوع کاربری ها را تعیین نموده و نقش مهمی را در برنامه ریزی صحیح و همگام با توسعه پایدار ایفا نماید که در این میان، روش های متفاوتی برای ارزیابی توان اکولوژیکی توسط متخصصان امر ایجاد گردیده است. در بسیاری از مناطق ایران، انتخاب کاربری و مدیریت زمین بدون توجه به قابلیت و توان سرزمین انجام می شود که سبب اتلاف سرمایه و کاهش ظرفیت محیطی می-گردد. در این تحقیق، برنامه ریزی کاربری اراضی و تهیه نقشه آمایش با استفاده از توانمندی های ویژه محیط gis در حوزه آبریز سیکان ایلام با مساحت تقریبی 9000 هکتار انجام شد. با استفاده از توابع موجود در gis نقشه طبقات ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، جهات جغرافیایی، نقشه خاک، تیپ و تراکم پوشش گیاهی به روش دوتایی با هم ترکیب شده و در نهایت 89 واحد زیست محیطی بدون تکرار به عنوان واحدهای کاری ارزیابی توان و مدیریت کاربری زمین در مقیاس1:25000 تفکیک و نقشه-بندی گردید. همچنین ویژگی های اقلیم شناسی، احتمال فرسایش خاک و نوع کاربری فعلی برای هر واحد ثبت گردید. برای این واحدهای زیست محیطی یا اکوسیستم های خرد نیز ارزیابی توان اکولوژیک برای کاربری های کشاورزی، مرتع داری، جنگل داری، آبزی پروری، توریسم، توسعه شهری و حفاظت صورت پذیرفت. در نتیجه بررسی آمایشی سرزمین و اولویت بندی بین کاربری ها به روش کیفی قیاسی از بین توان های اکولوژیکی، نقشه آمایش سرزمین حوزه سیکان دره شهر تولید شد. در نتیجه کار آمایش از کل مساحت منطقه تقریباً 61/43 درصد به جنگل داری، 96/29 درصد به کشاورزی، 31/14 درصد به توریسم، 77/6 درصد به مرتع داری، 46/2 درصد به حفاظت محیط زیست، 05/2 درصد به دامپروری و 84/0 درصد به آبزی پروری اختصاص پیدا کرد. در ضمن منطقه از داشتن 3 کاربری به 8 کاربری ارتقاء پیدا کرد.
عباس کفاش احمد پهلوانروی
بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک و نیمه خشک امروزه به عنوان یکی از جدی ترین مشکلات جامعه جهانی در آمده است. حدود 80 درصد از سطح ایران دارای شرایط اقلیمی خشک و نیمه خشک بیابانی می باشد. بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. طبق تعریف بیابان زایی عبارت است از کاهش استعداد اراضی در اثر یک یا ترکیبی از فرآیندها از قبیل: فرسایش بادی، فرسایش آبی، تخریب پوشش گیاهی، تخریب منابع آب، ماندابی شدن، شور شدن، قلیایی شدن خاک و ... که توسط عوامل محیطی یا انسانی شدت می یابد. هدف از این مطالعه ارزیابی پتانسیل بیابان زایی در منطقه مرادآباد سراوان با استفاده از مدل imdpa است. این روش برای شرایط خشک و نیمه خشک کشور ایران در نظر گرفته شده است. برای این منظور به دلیل یکسان بودن منطقه از نظر زمین شناسی، رخساره های ژئومرفولوژی به عنوان واحد کاری برای ارزش دهی به معیارها و شاخص های مورد نظر در نظر گرفته شد. برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی منطقه مورد مطالعه در هر یک از واحدهای کاری پس از امتیازدهی به شاخص های مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار ilwis3/3 برای هر شاخص یک لایه اطلاعاتی ساخته شد. با تلفیق لایه های اطلاعاتی شاخص های مربوط به هر معیار، لایه های اطلاعاتی معیارها بدست آمد. در نهایت از تلفیق لایه های اطلاعاتی چهار معیار مورد بررسی در منطقه بر اساس مدل مورد مطالعه (imdpa) نقشه شدت بیابان زایی منطقه بدست آمد. نتایج توزیع فراوانی کلاس های شدت وضعیت فعلی بیابان زایی منطقه نشان داد که 7/21 درصد از مساحت کل منطقه در کلاس متوسط و 7/30 درصد از مساحت کل منطقه در کلاس شدید و 6/47 درصد منطقه جزء مناطق کوهستانی و مسکونی می باشد. معیار پوشش گیاهی با ارزش 91/2 بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش 3/2 کمترین تأثیر را در بیابان زائی منطقه داشته است.
مهدی اسعد سه قلعه عین اله روحی مقدم
جنگل ها نقش مهمی در کاهش و کنترل فقر در مناطق خشک دارند هم چنین حفظ جنگل ها در این مناطق، نخستین گام در پیشگیری از تبدیل مناطق خشک به بیابان می باشد، دراین پژوهش با استفاده از مدل esas که جدیدترین روش ارزیابی پتانسیل بیابان زایی در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد جنگل دست کاشت موسوم به سه قلعه واقع در سرایان خراسان جنوبی مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. هدف از این تحقیق تعیین معیار ها و زیر معیار های موثر در بیابان زایی و در نهایت ترسیم نقشه وضعیت فعلی بیابان زایی منطقه مورد مطالعه می باشد. برای این منظور هریک از رخساره های واحد کاری مشخص و پارامترهای مربوط به شاخص های مدل esas در آن مورد بررسی قرار گرفت و برای هر شاخص، داده های اطلاعاتی تهیه شد وسپس هریک از این داده ها وارد محیط gis شده و برای هر یک از این شاخص ها لایه های جداگانه تعریف گردید و در نهایت با تلفیق و تعیین میانگین هندسی لایه ها چهار معیار مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت نقشه شدت بیابان زایی منطقه بدست آمد. نتایج نشان می دهد که 31 درصد (96/5944 هکتار) آن جزو تیپ بحرانی با شدت زیاد، 43 درصد (23/8246 هکتار) جزو تیپ بحرانی با شدت متوسط وهمچنین 25 درصد (32/4794 هکتار) از مساحت منطقه جزو تیپ بحرانی با شدت کم می باشد و در نهایت مهمترین عامل بیابان زایی منطقه عوامل مدیریتی شناخته شدند.
فاطمه آذریان مقدم عین اله روحی مقدم
چکیده کربن عمده¬ترین عنصر گاز¬های گلخانه¬ای محسوب می¬شود که ترسیب آن توسط فرآیند فتوسنتز و از طریق زیتوده گیاهی، ساده¬ترین و ارزان¬ترین راه¬کار ممکن برای کاهش سطح این گاز اتمسفری است افزایش نگرانی¬ها در زمینه گرمایش جهانی تغییر اقلیم موجب شده¬است که به خاک و توانایی آن در ترسیب کربن به صورت پایدار توجه ویژه¬ای شود. جنگل¬کاری در اراضی بایر و مدیریت بهینه آن اثر زیادی بر افزایش ترسیب کربن خاک دارد. در این تحقیق که در منطقه چاه¬نیمه سیستان انجام گرفت، پس از شناسایی گونه¬های مورد مطالعه و تعیین محدوده این گونه¬ها اقدام به نمونه¬برداری خاک در عمق¬های 15 - 0 و 30 - 15 سانتی¬متر در ده تکرار انجام شد. این تحقیق بر اساس طرح کاملا تصادفی در قالب آزمایش فاکتوریل در توده¬های جنگلی دست کاشت همراه با اراضی بایر اطراف (شاهد) در مجتع آموزشی پژوهشی بقیه اله الا¬عظم چاه¬نیمه وابسته به دانشگاه زابل انجام گرفت. میزان کرین آلی نمونه¬ها در آزمایشگاه مشخص و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در نهایت میزان اثر بخشی گونه¬های اکالیپتوس، کاج تهران، زیتون، گز بر میزان ترسیب کربن محاسبه گردید. داده¬ها با آزمون دانکن تجزیه و روند نتایج نشان داد که از نظر ترسیب کربن در خاک تحت گونه¬های مختلف جنگل¬کاری شده در این منطقه اختلاف معنی¬داری در سطح 5 درصد درعمق 15 – 0 سانتی متری وجود دارد اما در عمق 30 – 15 سانتی متری خاک اختلاف معنی داری وجود نداشت. بطوریکه در عمق رویی خاک میزان ترسیب کربن در گونه کاج(1164کیلو گرم در هکتار) بیشتر از میزان ترسیب کربن سایر گونه¬های جنگل¬کاری شده و منطقه شاهد(525 کیلو گرم در هکتار) بوده است.در این منطقه جنگل¬کاری گونه-های اکالیپتوس، گز، کاج باعث افزایش میزان ترسیب کربن در خاک گردیده است. واژگان کلیدی: ترسیب کربن، جنگل¬کاری، چاه¬نیمه
ساحل ابراهیم زاده عمران عین اله روحی مقدم
مراتع کوهستانی دلارستاق با سرمایه های ژنتیکی و بوم شناختی فراوان، نقش مهمی در حفظ منابع آب، خاک و پوشش گیاهی دارند، لذا اثر چرای دام روی پوشش گیاهی و خاک این مراتع در مناطقی با چرای سبک (مرجع)، متوسط (کلید) و سنگین (بحرانی) مورد بررسی قرار گرفت. بررسی عوامل بافت، ساختمان، اسیدیته، ازت و مواد آلی خاک با 6 تکرار و اندازه گیری نفوذپذیری خاک با 5 تکرار در هر منطقه صورت گرفت. فاکتور های درصد پوشش گیاهی، سنگ و سنگریزه، لاشبرگ و خاک لخت به روش ترانسکت، تولید به روش مضاعف، تراکم به روش نقطه یک چهارم مرکزی و تنوع به روش شانون- واینر براساس درصد پوشش گیاهی محاسبه شدند، نفوذ عمقی و گسترش افقی ریشه سه گونه گیاهی کلاس i مرتعی نیز با حفر 5 پروفیل در هر منطقه برآورد شد.نتایج آماری نشان داد که چرا اثر معنی داری روی بافت خاک نداشت، اما با افزایش شدت چرا، خاک ساختمان خود را از دست داد و سرعت نفوذ کاهش یافت. نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که منطقه چرای سنگین، به طور معنی داری بیشترین مقدار ازت و ماده آلی و منطقه چرای متوسط بیشترین ph را دارا بود و بیشترین مقدار تنوع در منطقه چرای متوسط و کمترین آن در منطقه چرای سنگین مشاهده شد. نتایج آماری نشان داد که با افزایش شدت چرا تولید علوفه و گسترش افقی ریشه گونه های کلاس i به طور معنی داری کاهش نشان داد ولی نفوذ (گسترش) عمقی ریشه در منطقه چرای سنگین بیشتر از چرای سبک و آن هم بیشتر از چرای متوسط بود. تحت تاثیر چرا درصد پوشش گیاهی زنده تغییر معنی دار پیدا نکرد اما با افزایش شدت چرا از درصد پوشش لاشبرگ کاسته و بر درصد پوشش خاک لخت افزوده شد.
فاطمه بخشی علی آبادی عین اله روحی مقدم
اعمال مدیریت صحیح و کارآمد در هر منطقه بر مبنای اطلاعات دقیق از ویژگی¬های کمی و کیفی رستنی¬ها و آگاهی از روابط گونه ها با یکدیگر و نیز عوامل محیطی میسر می شود هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین خصوصیات گیاهی گونه cirsiumhaussknechtii با برخی خصوصیات رویشگاهی(توپوگرافی و عوامل خاکی) و مدیریت چرا در مراتع علی¬آباد ملایر است پس از بازدید صحرایی نقشه منطقه مشخص و با استفاده از نقشه شیب و جهت همپوشانی گردید و واحدهای همگن با استفاده از نرم افزار gisتهیه و اقدام به نمونه برداری از پوشش گونه و خاک گردیدنمونه¬برداری به روش سیستماتیک- تصادفی با استفاده از دو تراسکت عمود بر هم به طول 50 مترانجام شد و 10 پلات 3 متر مربعی در روی هر ترانسکت مستقرگردید. و اطلاعات مربوط به پوشش، فراوانی، تراکم، تولید و گونه¬های همراه در داخل هر پلات ثبت گردید. به منظور بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک نمونه برداری از خاک در هر پلات از دو عمق 15-0و40-15 سانتی متری انجام گرفت و فاکتورهای خاک از قبیل اسیدیته، هدایت الکتریکی، کربن آلی،کربنات کلسیم، بافت، درصد رطوبت خاک، کلسیم و منیزیم در آزمایشگاه اندازه¬گیری شدند. همچنین مدیریت چرا با استفاده از 17 شاخص توصیفی سلامت مرتع ارزیابی گردید. تجزیه و تحلیل عوامل محیطی با خصوصیات گیاهی گونه مورد مطالعه با استفاده از آنالیز واریانس دو طرفه و آنالیز تطبیقی متعارف انجام شد. نتایج نشان داد که تنها برخی از فاکتورها از جمله اسیدیته، جهت و بافت خاک با درصد پوشش گونه همبستگی مثبت نشان دادند و تراکم نیز با بافت خاک، درصد رطوبت خاک و منیزیم همبستگی مثبت نشان دادند که سهم بافت خاک نسبت به سایر فاکتورها بیشتر است نتایج این تحقیق مبین آن است که عوامل دیگری از جمله عوامل مدیریت چرا مانند نزدیکی به منابع آب، شدت چرای دام و محل اتراق دام و دخالت¬های انسانی مانند جاده سازی و بهره¬برداری از معادن بر حضور و پراکنش گونه مورد مطالعه موثر هستند.
موسی غلامی احمد پهلوانروی
فرسایش بادی در مناطق خشک و نیمه خشک از مهم ترین فاکتورهای عدم توسعه محسوب می-گردد. از این رو شناخت عوامل موثر و پتانسیل فرسایش بادی در یک منطقه، یکی از اقدامات مهم مدیریتی در جهت کنترل و کاهش آثار سوء ناشی از این پدیده می باشد. محدوده مورد مطالعه قسمتی از حوزه آبخیز دشت مختاران می باشد که در فاصله 40 کیلومتری غرب شهرستان سربیشه، بین طول های 58 درجه و 58 دقیقه تا 59 درجه و 16 دقیقه طول شرقی و عرض 32 درجه و 22 دقیقه تا 32 درجه و 47 دقیقه عرض شمالی، در استان خراسان جنوبی واقع شده است. در این تحقیق به منظور تعیین و برآورد پتانسیل فرسایش بادی در اراضی زراعی و غیر زراعی از روش تجربی1 irifr.، irifr.2 و قابلیت ها و امکانات نرم افزار9.3 arcgis استفاده شده است. برای این منظور نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی محدوده، فایل رقومی ارتفاع منطقه (با قدرت تفکیک30 متر)، تصاویر ماهواره ای و گوگل ارث و همچنین اطلاعات موجود و مرتبط با اهداف تحقیق از آرشیو سازمان جهادکشاورزی و استانداری خراسان جنوبی اخذ و سپس با بازدیدهای مختلف میدانی، ابتدا محدوده کاربرد هر مدل ( اراضی غیر زراعی به روش مدل 1. irifr و اراضی زراعی به روش مدل irifr.2) تعیین و سپس برای رسیدن به دقت بیشتر بر اساس دستورالعمل ارائه شده توسط دکتر احمدی واحدهای همگن و رخساره های ژئومورفولوژی در منطقه شناسایی و مشخص و امتیاز عوامل نه گانه هر مدل برای اراضی زراعی و غیر زراعی تعیین گردید. با توجه به اهمیت فرسایش بادی، در نهایت پتانسیل فرسایش بادی و شدت آن مشخص و بر این اساس نقشه های شدت فرسایش بادی بدست آمده است. نتایج نشان داد که در بین اراضی زراعی، باغات و در بین اراضی غیر زراعی رخساره نهشته های بستر مسیل کم ترین شدت فرسایش و اراضی دیم زار و رخساره اراضی شنی هموار بیشترین شدت فرسایش بادی را به خود اختصاص داده اند. همچنین شدت فرسایش بادی در اراضی زراعی به مراتب از اراضی غیرزراعی کمتر است.
مژگان شعیبی اکبر فخیره
در این تحقیق، آت اکولوژی گونهolivpupolus euphratica در دشت سیستان مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور، ابتدا رویشگاه آن در دشت سیستان به کمک نقشه های 1:50000 موضوعی مانند نقشه توپوگرافی، نقشه خاک شناسی، تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای صحرایی مشخص گردید. سپس مواردی از قبیل خصوصیات اقلیمی و خاک رویشگاه همچنین، خصوصیات کمی گونه از قبیل، ارتفاع درخت، قطردرخت، درصد تاج پوشش و تراکم گونه و نیز، فنولوژی این گونه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که، این گونه دارای چند رویشگاه طبیعی در منطقه از جمله منطقه نیاتک، جزینک و زهک می باشد. میزان بارندگی سالیانه در منطقه مورد مطالعه 8/60 میلی متر و دمای متوسط سالانه 6/22 درجه سانتی گراد می باشد. نتایج حاصل از اندازه گیری پارامترهای رویشی هر درخت نشان داد، متوسط تعداد در هکتار درختان در رویشگاه بین 280 تا 360 می باشد. متوسط قطر درختان بین9 تا 12 سانتی متر و متوسط ارتفاع درختان بین3 تا 5 متر و درصد تاج پوشش درختان نیز بین 28 تا 58 می باشد. این گونه بر روی انواع بافت خاک از سبک تا سنگین گسترش دارد اما در خاک های متوسط تا سنگین دارای تراکم و ارتفاع بیشتری می باشد. میزان متوسط کربنات کلسیم در خاک رویشگاه بین14 تا 38 درصد، متوسط کربن آلی بین 3 تا 4 درصد، متوسط ازت بین 34/0 تا 41/0 درصد، اسیدیته بین 7 تا 8، هدایت الکتریکی بین 18 تا 30 دسی زیمنس بر متر، میزان شن بین 28 تا 89 درصد، رس بین 1 تا 24 درصد، سیلت بین 10 تا 51 درصد و میزان رطوبت اشباع در خاک رویشگاه بین 21 تا 38 درصد می باشد. نتایج حاصل از بررسی های همبستگی بین عناصر خاک و پارامترهای درخت نشان داد بین هدایت الکتریکی خاک و ارتفاع درختان در سطح اطمینان1 درصد و نیز با تراکم درختان در سطح اطمینان5 درصد ارتباط معنی دار وجود دارد. همچنین بین رس موجود در خاک رویشگاه و ارتفاع درختان و نیز تراکم درختان در سطح اطمینان5 درصد ارتباط معنی دار وجود دارد. بررسی فنولوژی گونه نشان داد مرحله برگدهی جدید گونه نیمه دوم اسفند ماه، مرحله گلدهی اواسط اردیبهشت، شروع خزان در فصل پاییز و اواخر آذر و بذر دهی گونه از اواسط مرداد شروع شده و تا مهر ادامه پیدا می کند. روش اصلی تکثیر این گونه در سیستان بیشتر از طریق قلمه می باشد. این گونه در برابر شرایط سخت و خشکسالی های پی در پی در منطقه و همچنین تحمل شوری و اسیدیته بالا در خاک مقاومت زیادی داشته است. با توجه به ویژگی های یاد شده، این گونه می تواند در برنامه های مدیریتی و اصلاحی دشت سیستان مورد استفاده قرار گیرد.
فاطمه بامری بهزاد صاحب زاده
خشکسالی به عنوان بلای طبیعی از دیرباز در پهنه وسیع کشورهای مختلف به ویژه مناطق واقع در اقلیم¬های گرم و خشک به دفعات به وقوع پیوسته و خسارات زیادی را در زمینه¬های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی به همراه آورده است. امکان جلوگیری از خشکسالی در هیچ منطقه و شرایطی به لحاظ عوامل طبیعی و وقوع دوره¬های خشکسالی وجود ندارد ولی برای مقابله و کاهش تاثیرات آن می¬توان اقداماتی انجام داد که نخستین گام، شناخت و درک دقیق این پدیده و تأثیرات آن در ابعاد مختلف است تا بتوان بر اساس آن، راهبردها و راهکارهای اثربخشی را در این زمینه تدوین کرد و به کار گرفت. به همین منظور این پژوهش کاربردی با هدف بررسی اثرات خشکسالی بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی روستاییان شهرستان هامون در استان سیستان و بلوچستان انجام گرفته است.
عبدالرضا جاویدفر عین اله روحی مقدم
شناخت کافی از عوامل موثر در پراکنش بادامک می تواند برنامه ریزی جهت احیاء رویشگاه های تخریب یافته آن را آسان تر نماید. به منظور اجرای این تحقیق پس از بازدید میدانی و بررسی مقدماتی منطقه ابراهیم آباد نهبندان، محدوده رویشگاهی بادامک بر روی نقشه توپوگرافی 1:50000 مشخص شد سپس نقشه طبقات ارتفاعی، شیب و جهت تهیه و با تلفیق این نقشه ها نقشه واحد کاری تهیه گردید. در هر واحد کاری به روش سیستماتیک - تصادفی و با توجه به جهت جغرافیای نمونه برداری شد در قطعات نمونه 1000 مربعی صفات کمی و کیفی شامل ، ارتفاع، تعداد جست، قطر یقه قطورترین جست، قطر تاج و سلامت تنه بررسی شد، در میکروپلات میانی تجدید حیات گونه بررسی و در هر قطعه نمونه، نمونه خاک از عمق 0- 30 سانتی¬متری تهیه و بافت خاک میزان فسفر، پتاسیم، کلسیم، آهک، ماده آلی و اسیدیته آن مشخص گردید مدل رگرسیونی خصوصیات گونه بادامک با عوامل ادافیکی و جهت نشان می¬دهد که برای معادله ارتفاع گیاه با کربنات کلسیم 70 درصد تغییرات و معادله تعداد جست گیاه با رس 50 درصد تغییرات و معادله قطر تاج بادامک با کربنات کلسیم 77 درصد تغییرات را توجیه می¬کند. نتایج حاصل از تجزیه مؤلفه-های اصلی برای 9 ویژگی ادافیکی و جهت نشان داد که محور اول 53/35 درصد، محور دوم 32/18 درصد و محور سوم 88/14درصد و محور چهارم 17/13 درصد تغییرات را توجیه می¬کند. به طورکلی چهار محور اول، دوم، سوم و چهارم روی هم 91/81 درصد تغییرات را توجیه می¬کنند. مطابق نتایج جدول همبستگی در محور اول متغیر رس توجیه کننده پراکنش گونه بادامک است و در محور دوم فاکتور¬های پتاسیم و ماده آلی بیشترین اهمیت را در توجیه پراکنش گونه بادامک داشتند در محور سوم شن، اسیدیته و آهک بیشترین اهمیت را در توجیه پراکنش گونه بادامک داشتند.
حلیمه جلورو عین اله روحی مقدم
اکوسیستم¬های مرتعی یکی از پیچیده¬ترین اکوسیستم¬ها محسوب می¬شوند و بین اجزای آن روابط بسیار دقیقی وجود دارد. این امر ایجاب می¬کند که منابع مرتعی موجود در هر منطقه برای انواع بهره¬برداری به درستی مورد ارزیابی قرار گیرد و تناسب اراضی برای هر نوع کاربری نیز مشخص شود. از این رو یکی از عوامل مهمی که در مدیریت مراتع اهمیت دارد تعیین شایستگی مرتع و شناخت عوامل موثر بر آن می¬باشد. هدف از این پژوهش تعیین شایستگی مرتع حوزه آبخیز باقران بیرجند در منطقه¬ای با وسعت 32/11879 هکتار از روش فائو در سیستم اطلاعات جغرافیایی و تلفیق آن با روش ahp-fuzzy می¬باشد. برای تعیش شایستگی سه مدل فرسایش، منابع آب و تولید مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از مدل فائو نشان می¬دهد که ، 63/32 درصد از اراضی در طبقه شایستگی s2 و 13/21 درصد از اراضی در طبقه شایستگی s3 و 06/18 درصد در طبقه شایستگی n قرار گرفته¬اند و نتاج حاصل از مدل ahp-fuzzy به کمک ترکیب خطی وزنی نشان داد که 21/6 درصد اراضی مرتعی در کلاس شایستگی s1، 43/55 درصد اراضی در کلاس شایستگی s2 و 55/9 درصد اراضی در طبقه غیر شایسته قرار دارند. مدل ahp-fuzzy منطقه را با جزئیات بیشتر و بصورت پیکسلی مورد بررسی قرار می¬دهد بنابراین اطلاعات دقیق-تری نسبت به روش فائو به ما می¬دهد.