نام پژوهشگر: سامان ضیایی
اعظم رضائی حمید محمدی
بخش کشاورزی یکی از بخش¬های عمده¬ی اقتصادی استان لرستان و به ویژه شهرستان خرم¬آباد را تشکیل می دهد. با توجه به کمیابی منابع تولید، افزایش بهره وری و کارایی را می توان به عنوان مکمل مناسب و بادوام برای مجموعه سیاست هایی که تولیدات داخلی را تشویق و حفاظت می کنند و همچنین استفاده بهینه از منابع را ترویج می نمایند، در نظر گرفت. در این پژوهش تأثیر مکانیزاسیون کشاورزی بر تولید، بهرهوری و کارایی بهره برداران محصول گندم، جو و کلزا به ترتیب با استفاده از روشهای برآورد توابع تولید کشاورزی، شاخص بهرهوری ترنکوئیست تیل و تحلیل پوششی بازه¬ای دادهها در شهرستان خرمآباد مورد بررسی گرفت. بر این اساس هر یک از بهره بردران با توجه به شاخص مکانیزاسیون به دو خوشه سطوح بالا و پایین مکانیزاسیون تقسیم و ارزیابیهای فوق به تفکیک خوشهها انجام شد. در محصول گندم در خوشههای با ضریب مکانیزاسیون بالا، متغیرهای ضریب مکانیزاسیون، آب، کود شیمیایی، نیروی کار مصرفی در هکتار دارای بهرهوری نهایی منفی و متغیر سموم شیمیایی و ماشینآلات تأثیر مثبت بر عملکرد و در خوشه با ضریب مکانیزاسیون پایین، متغیرهای ماشینآلات و سموم شیمیایی دارای بهرهوری نهایی منفی میباشند که نشان از استفاده بیش از حد این منابع میباشد. در محصول جو در خوشههای با ضریب مکانیزاسیون بالا، متغیرهای نیروی کار و سموم شیمیایی و ضریب مکانیزاسیون دارای بهرهوری نهایی نزولی و متغیرهای آب، ماشینآلات، بذر و کود شیمیایی دارای بهرهوری نهایی مثبت بودهاند. در محصول کلزا در مزارع با ضریب مکانیزاسیون بالا، متغیرهای نیروی کار و کود شیمیایی دارای بهرهوری نهایی منفی و متغیرهای آب، ماشینآلات، بذر، سموم شیمیایی و ضریب مکانیزاسیون دارای بهرهوری نهایی مثبت بودند. در محصول کلزا در مزارع با ضریب مکانیزاسیون پایین، نهادههای نیروی کار، ماشینآلات، بذر و ضریب مکانیزاسیون دارای بهرهوری نهایی منفی و نهادههای آب، سموم شیمیایی و کود شیمیایی دارای بهرهوری نهایی مثبت بودهاند. نتایج حاصل از شاخص بهرهوری ترنکوئیست تیل نشان داد که میانگین شاخص بهرهوری عوامل تولید در محصول گندم و جو در دو خوشه تقریباً برابر یک بوده و به لحاظ آماری نیز تفاوتی ندارند. همچنین در محصول کلزا، میانگین شاخص بهرهوری کل عوامل تولید در مزارع با ضریب بالا و پایین مکانیزاسیون به ترتیب 85/0 و 3/1 بوده که اختلاف آنها به لحاظ آماری نیز معنیدار بوده است.
شیما نیازی محمود صبحوی صابونی
با توجه به اهمیت مدیریت واحدهای زراعی، استفاده از مدل¬های برنامه¬ریزی ریاضی در تعیین الگوی بهینه کشت نقش بسزایی دارد. در این تحقیق از مدل برنامه¬ریزی آرمانی فازی چند انتخابی در بهینه-سازی الگوی کشت با در نظر گرفتن اهداف حداکثر کردن درآمد، حداکثر کردن استفاده از نیروی کار و حداقل کردن استفاده از کودشیمیایی استفاده شده است. بر خلاف مدل¬های برنامه¬ریزی آرمانی قطعی این روش به تصمیم¬گیرنده اجازه می¬دهد که درجه دسترسی و اهمیت هر آرمان را در مدل مشخص کند. آمار و اطلاعات مورد نیاز از طریق تکمیل پرسشنامه و جهاد کشاورزی شهرستان کرمانشاه برای سال زراعی (92-1391) جمع آوری گردید. در این مقاله ضمن تحلیل نظریه مدل برنامه¬ریزی خطی آرمانی فازی، کاربردی از آن در بهینه سازی الگوی کشت در اراضی کشاورزی واقع منطقه سراب نیلوفر نشان داده شده است. نتایج حاکی ازآن است که، با تغییر در وزن مربوط به اهداف در نتیجه کلی تغییراتی به نفع کشت بیشتر محصول ذرت و گندم حاصل می¬شود و در نهایت با حل مدل محصولات گندم، کلزا، ذرت و عدس در الگوی کشت باقی و محصول جو و نخود از الگو حذف شدند. بیشترین سطح زیرکشت مربوط به محصول کلزا و کمترین آن مربوط به محصول ذرت بود. همچنین سطوح آرمانی مطلوب برای هر هدف تعیین گردید.
منیره زینالی سامان ضیایی
چکیده بهینه سازی شبکه توزیع آب آبیاری برای مقدار آب در دسترس و زمین های قابل کشت یکی از بهترین راه های افزایش سود کشاورزان تحت پوشش اراضی آن است. تخصیص آب در این سیستم ها معمولاً بر اساس پیش بینی عواملی مثل تقاضای آب برای محصولات و مقدار آب قابل دسترس صورت می گیرد. عدم اطمینان در پیش بینی این عوامل جزء ذات سیستم های توزیع آب کشاورزی است. در مطالعه حاضر به بهینه سازی تخصیص آب و اراضی تحت پوشش سدهای فعال در حوضه دریاچه ارومیه به منظور حداکثر کردن سود مصرف کنندگان برای سه سال افق برنامه ریزی (95-1393) پرداخته شد. برای بررسی تأثیر عدم حتمیت در تخصیص آب و زمین های زراعی این منطقه از بهینه سازی با پارامترهای کنترل کننده میزان محافظه کاری استفاده شد. برای بررسی حساسیت مدل به افزایش راندمان و میزان محافظه کاری سناریوهای متفاوتی اعمال شد. مدل ارائه شده در چهار راندمان 35، 45، 55 و 65 درصد، سطوح متفاوت عدم حتمیت و در نهایت ترکیبی از این سناریوها بررسی شد. نتایج نشان داد که با میزان عدم حتمیت سود کشاورزان حاصل از انتقال آب کاهش می یابد. نتایج نشان داد که جهت تأمین آب مود نیاز دریاچه ارومیه و هم چنین بخش های دیگر در محدوده بعضی از سدها نظیر سد شهرچایی و بوکان سطح زیرکشت به ناچار حدود 50 درصد در سال اول دوره برنامه ریزی و حدود 40 درصد در سال دوم برنامه ریزی باید کاهش یابد. سدهای دیگر نیز سطح زیر کشت را نسبت به سطح زیر کشت فعلی حتی الامکان باید کاهش دهند.
هادی نیکویی دستجردی محمود صبوحی
به موازات افزایش روز افزون جمعیت جهانی، تأمین غذای مورد نیاز جامعه بشری با محدودیت های جدی مواجه بوده است. یکی از بزرگترین چالش های پیش رو در دهه های اخیر مسأله امنیت غذایی و افزایش تولیدات کشاورزی بوده است. این امر سبب استفاده بیش از حد از سموم و کودهای شیمیایی برای رفع نیازهای بشر و آثار زیان بار آن شده است. در سال های اخیر اقداماتی در جهت بازگشت به سمت کشاورزی ارگانیک آغاز شده است. مبنای پژوهش حاضر، برنامه ریزی زراعی به نحوی است که در آن مدیر واحد زراعی علاوه بر آرمان های اقتصادی و زیست محیطی، اهداف تولید محصولات ارگانیک را نیز در نظر بگیرد. از این رو در این پژوهش، کاربرد روش های برنامه ریزی آرمانی (gp ) و ترکیب آن ها در قالب مدل (elgp )، بر اساس تصمیم گیری های چند معیاره (mcdm ) ارائه شد. به این منظور مسأله تخصیص زمین زراعی بین محصولات اساسی شهرستان های بردسیر و ارزوئیه واقع در استان کرمان مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات لازم با استفاده از 567 پرسش نامه و مصاحبه حضوری با بهره برداران زراعی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده در سال 1392 به دست آمد. بر اساس یافته ها، با تغییر الگوی کشت موجود به الگوی کشت بهینه، می توان ضمن تولید محصولات ارگانیک سود را افزایش داد. بدین منظور 6 آرمان مورد نظر در اولویت های مختلف در مدل قرار گرفتند و نتایج نشان داد، سود واحد زراعی بدون کم شدن سطح زیرکشت کل، افزایش و میزان استفاده از نهاده ها کاهش می یابد به طوری که هیچ انحرافی از آرمان مربوط به عدم مصرف سموم بدست نیامده است و این نشان دهنده رسیدن به سطح قابل قبول تصمیم گیرنده است و انحراف مربوط به کود شیمیایی با جایگزین کردن کودهای آلی تأمین می شود. درمورد تولید محصولات، در مقایسه با شرایط فعلی، در منطقه بردسیر محصولات گندم و جو و در ارزوئیه محصولات یونجه، سیب زمینی و پنبه در حالت توازن کامل بین اهداف، از الگوی کشت خارج شدند. بنابراین آگاه کردن بهره برداران از مزایای کشاورزی ارگانیک و حمایت دولت می تواند گامی موثر در حرکت به سمت پایداری باشد.
محمدرضا عوض یار محمود احمدپور برازجانی
در مطالعه حاضر تخصیص آبهای سطحی و زیرزمینی به زمینهای پایاب سدملاصدرا شامل دشتهای کامفیروز و کربال بهینهسازی شد. همچنین به طور همزمان الگوی کشت بهینه مبتنی بر افزایش راندمان آبیاری با درنظرگرفتن عدم حتمیت، ارائه شد تا سود ناخالص سالانه محصولات منطقه حداکثر شود. برای رسیدن به این اهداف، ابتدا برنامهریزی خطی قطعی (dlp) برآورد شد، سپس با استفاده از مدل خطی با محدودیتهای تصادفی (cclp) و به کمک نرمافزار gams شرایط غیرقطعی اعمال گردید. برای بررسی میزان تأثیر افزایش راندمان آبیاری، از چهار سناریوی راندمان آبیاری 50، 60، 70 و 80 درصد در شرایط قطعیت و عدم حتمیت (در سه سطح 90، 95 و 99 درصد اطمینان) استفاده گردید. همچنین برای پیش¬بینی سود ناخالص هر محصول در منطقه برای افق برنامه¬ریزی، از مدل arima بهره گرفته شد. با توجه به اتخاذ محصولات عمده در منطقه مورد مطالعه، دو نوع فعالیت کشاورزی دیم و با آبیاری، و دو فصل بهار (خشک) و پاییز (پرباران)، تعداد 75 متغیر تصمیم و 73 محدودیت در مدل بهینه¬سازی مطرح گردید. نتایج سناریوهای ترکیبی، حاکی از آن است که تنها با بهبود 30درصدی راندمان آبیاری در مزرعه، کل سود ناخالص سالانه زارعین منطقه از 390 میلیارد ریال به 602 میلیارد ریال افزایش یافته و سالانه بیش از 1میلیون مترمکعب نیز در مصرف آبهای زیرزمینی صرفه جویی خواهد شد. بنابراین سرمایهگذاری در سیستمهای نوین آبیاری که منجر به بهبود راندمان آبیاری میشود به همراه گسترش تحقیقات در زمینه تکنولوژیهای آب اندوز پیشنهاد میگردد.
سعید طالبی حمید محمدی
یکی از چالش های عمده بخش کشاورزی در کشور های در حال توسعه، سوق دادن کشاورزی به سمت تولید برای بازار یا مشارکت کشاورزان در بازار محصولات کشاورزی می باشد. الگوی تولید حاکم در این کشورها به گونه ای است که بسیاری از آنان در مزارع به منظور تامین معیشت و به صورت خود مصرفی تولید می کنند و تعداد معدودی از آنها وارد بازار می شوند. لذا، در مطالعه حاضر تاثیر هزینه های مبادله بر رفتار و نحوه مشارکت تولید کنندگان در بازار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. برای رسیدن به هدف تحقیق از اطلاعات تولیدکنندگان محصولات کشاورزی منتخب شامل سیب زمینی، سیر، گندم و جو در استان همدان برای سال زراعی 1391 استفاده خواهد شد. از متغیرهای اصلی مورد مطالعه، می توان به متغیرهای فاصله تا بازار، وضعیت جاده و حمل و نقل، میزان درآمد و سطح زیرکشت زارعین نام برد. این متغیرها بر مشارکت زارعین به عنوان فروشنده در بازار موثر خواهند بود. داده-های مورد نیاز تحقیق از طریق پرسش نامه و بانک های اطلاعاتی موجود تهیه خواهد شد. داده ها در قالب مدل های اقتصاد سنجی رفتار زارعین مدل سازی شده و با برآورد آن ها عوامل موثر بر رفتار زارعین در مشارکت بهتر در بازار شناسایی و بر اساس آن پیشنهاد های کاربردی ارائه خواهد گردید.
سامان ضیایی غلامرضا سلطانی
در ایران مدتی است که برنامه ریزان و دولتمردان، توجه زیادی نسبت به مسئله آب و گسترش بکارگیری روشهای مناسب آبیاری، خصوصا روشهای آبیاری تحت فشار در کشاورزی، به عنوان جایگزینی برای روشهای سطحی نشان می دهند. در این راستا، ابزارها و امکانات فنی فراوانی بکار گرفته شده و بودجه زیادی صرف می گردد، لکن موضوعی که نادیده گرفته شده است ، سازه های تعیین کننده بکارگیری این تکنولوژیها و روشها توسط کشاورزان می باشد. در واقع گزینش و بکارگیری روشهای آبیاری، امریست بسیار مهم که تنها با در نظر گرفتن مسائل فنی قابل توجیه نمی باشد. امروزه با تحولات زیادی که در ارائه تکنولوژیهای مختلف آبیاری به بازار ایجاد گردیده، انتخاب سیستم مناسب آبیاری را مشکل نموده است . تصمیم گیری در انتخاب یک تکنولوژی خاص ، اگر بدون توجه به نقش عواملی که به نحوی در کارایی چنین تکنولوژی دخالت دارند صورت گیرد، ممکن است یک انتخاب بهینه نبوده و لذا جوابگوی نیاز آبیاری منطقه نباشد. هدف از این مطالعه، گزینش روش مناسب آبیاری برای زارعین استان فارس است . بدین منظور، با تعداد 35 زارع در شهرستانهای داراب و فسا که از انواع سیستمهای آبیاری استفاده می کردند از طریق پرسشنامه مصاحبه به عمل آمد. اطلاعات مکمل نیز از طریق مراجعه به ارگانهای مربوطه به دست آمد. جهت دستیابی به هدف مذکور، ابتدا یک ارزیابی اقتصادی از سیستمهای آبیاری تحت فشار که توسط بهره برداران استفاده می شود صورت گرفت . سپس به منظور انتخاب گزینه بهینه آبیاری، 5 روش در قالب 13 معیار با استفاده از یک تکنیک تصمیم گیری چند معیاری تحت عنوان "برنامه ریزی توافقی" مورد ارزایابی قرار گرفت . در قسمت اول مطالعه، نتایج نشان داد که استفاده از سیستمهای آبیاری تحت فشار برای اکثر واحدها دارای توجیه اقتصادی است . در قسمت دوم، نتایج نشان داد که در 73 درصد موارد، سیستم آبیاری بارانی "چرخان" (ویلموو) به عنوان بهترین گزینه و سیستم آبیاری "کلاسیک نیمه متحرک " در 20 درصد موارد به عنوان بهترین گزینه و در حدود 47 درصد از موارد به عنوان دومین گزینه است . بنابراین سیستم آبیاری بارانی "ویلموو" به عنوان اولین و سیستم آبیاری بارانی "کلاسیک نیمه متحرک " به عنوان دومین گزینه بهینه شناخته شده است .