نام پژوهشگر: فرناز ناظرزاده کرمانی
ناهید ابری اوغانی فاطمه جمیلی
با توجه به اینکه ارزشهای دینی یکی از مهمترین جهتگیری های نگرشی و رفتاری افراد جامعه ما می باشد و قانون اساسی کشورمان نیز بر این مبنا پایه ریزی شده است و با توجه به اصل دهم قانون اساسی که آسان کردن تشکیل خانواده و احیای حقوق مادی و معنوی زنان بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی را مورد تأکید قرار داده است می توان بیان داشت که ارزش دینی تبدیل به الزام دینی شده است و از سویی دیگر تأمین جهیزیه در بدو ازدواج کنشی اجتماعی است که به رغم پیش بینی کارکرد مثبت آن در تسهیل روند تشکیل خانواده ، دچار کژکارکرد شده و در ردیف یکی از موانع ازدواج جوانان قرار گرفته است. از انجا که یافته های پژوهشی درمورد وضعیت جهیزیه در ایران بسیار اندک ،مبهم و نارسا میباشد ، از این رو در تحقیق حاضر به طور خاص ، چگونگی و چیستی رسم جهیزیه مورد سوال قرار می گیرد و یافته های آن ، در تحقیق بعدی ، مقدّمه تبیین چرائی شکاف ارزش دینی و کنش اجتماعی در مورد جهیزیه خواهد بود. با توجه به اندک بودن دانش نظری و تجربی موجود پیرامون این موضوع ، امکان ایجاد و آزمون فرضیه ای مناسب برای این تحقیق انجام پذیر نمی باشد. رویکرد روشی این تحقیق نظریه بازکاویست به این معنا که درصدد تعمیم آماری و بازنمایی نیستیم . در این رویکرد که در آن از مطالعه موردی – توصیفی استفاده میشود؛ از مجموعه داده های بخش کیفی به یکسری کد می رسیم . در واقع بدون تحمیل عقیده خاصی به افراد پاسخگو ، با بهره برداری از تکنیکهای مختلف از جمله مصاحبه ، بحث گروهی ، مشاهده مشارکتی وضعیت جهیزیه را شناسایی و کدگذاری می کنیم . سپس در پرسشنامه باز پاسخ و بسته پاسخ ، کدها را مورد آزمون قرار میدهیم . با شناسایی استانهایی که جهیزیه سنگین یا سبک در آنها رایج است ، زمینه مقایسه علل تفاوت آنها در تحقیق دیگر فراهم خواهد شد. تعداد افراد نمونه این تحقیق 344 نفر است که با روش نمونه گیری تئوریکی و سهمیه ای انتخاب شده اند و شامل دانشجویان دانشگاه الزهراء ( س) در سال تحصیلی 87- 86 میباشد. نتایج به دست آمده بدین شرح است : امروزه متولی تأمین جهیزیه و وسایل زندگی در بدو آن در استانهای مختلف اکثراً عروس می باشد و تأمین جهیزیه وظیفه عرفی عروس می باشد .تآ مین جهیزیه در دوران قبل از انقلاب و در دوران جنگ تحمیلی بسیار آسانتر از امروزه می باشد . بطوریکه جهیزیه نسل جدید بسیار تجملی و همراه با چشم و همچشمی ، رقابت و فخرفروشی می باشد . بنابر این روند تغیرمعیار جهیزیه در طی سالیان گذشته از آسان به طرف سخت بوده است . داشتن جهیزیه سنگین باعث افزایش حرمت و آبروی عروس و نشانه داشتن خانواده ای ثروتمند و نداشتن جهیزیه سنگین باعث تحقیر انان میگردد . با این وجود هنوز داشتن تحصیلات بالا ، نجابت و داشتن شغل از داشتن جهیزیه سنگین از اهمیت بالاتری برخورداراست . به طور کلی جهیزیه سنگین بیشتر در میان خانواده های ثروتمند و همچنین ساده ترین جهیزیه ها در بین طبقات پائین اجتماعی رواج دارد. همچنین تأمین مسکن ، وسایل صوتی وتلویزیون در بدو زندگی اکثراً برعهده داماد و تأمین سایر لوازم اکثراً برعهده عروس می باشد ، درواقع در تهیه جهیزیه نوعی تقسیم کار جنسی وجود دارد. بطور کل در استانهای خراسان شمالی ، بوشهر و هرمزگان سختگیریهای کمتری نسبت به رسوم جهیزیه وجود دارد . اما در استان قزوین سختگیری بیشتری در این رابطه وجود دارد . الگوی جهیزیه در این استانها با سایر استانها متفاوت میباشد. با توجه به تفاوتهای مشاهده شده در این استانها دقت و تاکید بیشتر بر این استانها در تحقیقات تبیینی بعدی حائز اهمیت میباشد.
مریم رجبی فرناز ناظرزاده کرمانی
1-1- مقدمه معمای هویت همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. بخصوص در دهه های گذشته صاحب نظران هر یک به نحوی به آن پرداخته اند. جامعه سنتی سال های سال با نگرش ها، رفتارها و اعتقادات ثابت و نامتحول زندگی کرده است و تغییراتی در آن قابل مشاهده نیست و هر تغییر و بازخوانی هم که از سنت رخ دهد باز در دل پارادایم سنت صورت می گیرد. در باب زنان نیز سالیان سال نگرش وابسته غیر مستقل و ابزاری و جنس دومی حاکم بوده است . دراثر گسترش ارتباطات، نوگرایی و نوسازی در عرصه ی جهان ، تحولاتی در زمینه های فرهنگی و ساختاری روی داده که سبب دگرگونی نقش های اجتماعی و نگرش زنان شده است. در کنار دگرگونی ها و تحولات فرهنگی، دگرگونی های اقتصادی و مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی و کارهای درآمدزا و ازدیاد فرصت های تحصیلی و آموزشی مرتبط با آن برای زنان سبب تعدد روابط گروهی و اجتماعی زنان گردیده و در نتیجه تعدد و تکثر منابع هویت ساز زنان را در پی داشته است. با متکثر شدن این منابع و به تبع آن تغییر ذهنیت افراد، نگاه سنتی به زن دچار تغییر شد و زنان به عرصه اجتماع کشیده شدند. خروج از اندرونی و حضور در اجتماع نشان از تحولات در خودتعریفی زنان و آغاز شکل گیری هویت های اجتماعی جدید برای زنان می باشد و سبب کاهش مطلوبیت الگوی زنان سنتی به ویژه در میان زنان تحصیل کرده و شاغل می شود. بنابراین ساختار سنتی خانواده که مبتنی بر تفاو ت های جنسیتی بوده است را زیر سوال برده است. این فرایندها، از سویی باعث کسب ارزشها و نگرشهای جدید در زنان و از سوی دیگر سبب دشواری نقشهای سنتی با نقشهای جدید شده است. و می توان گفت به تعارض اجتماعی زنان منتهی گردیده است. و از آن جایی که هویت، شرط لازم زندگی اجتماعی است تنها راه حل باز تعریف و بازسازی هویت زنان، توسط خود آن هاست. از این رو هویت یابی که پیش از این تحولات و در جامعه سنتی عمدتاً منفعلانه و مبتنی بر عوامل انتسابی به ویژه جنسیت بود و توسط سنت و نهادهای اجتماعی، دینی و سیاسی که نظام های معنایی مشخص را تولید می کردند شکل می گرفت، تحت تاثیر عرضه انبوه منابع اجتماعی و فرهنگی هویت ساز و وسعت یافتن روابط اجتماعی و تعلقات گروهی و آزادی و استقلال نسبی آن ها در خانواده و اجتماع، صورتی فعال و آگاهانه و بازاندیشانه به خود گرفته است. هر چند کار و شغل تعیین کننده طبقه اجتماعی و لذا روش زندگی فرد محسوب می شوند، اما در دهه های اخیر سبک زندگی و عادات مصرفی به منزله شالوده های هویت اجتماعی درک میشوند(بوردیو،1984؛گیدنز،1994). و اهمیت و رواج فزاینده مفهوم مصرف مبین این واقعیت است که ساختار طبقاتی و شغلی دیگر به تنهایی نمی توانند دگرگونی دنیای اجتماعی را توضیح دهند. سبک زندگی را می توان به مجموعه ای از رفتارها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد تا نه فقط نیازهای جاری او را برآورند بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران مجسم سازند. اگر تفاوت ها و تمایزهای شیوه ی زندگی که خود ناشی از طرق متفاوت به کارگیری محصولات فرهنگی مادی و نحوه ی درک و تفسیر آن هاست مبنایی برای تعریف منزلت و هویت دانسته شود، آن گاه این شیوه های زندگی اساساً از رهگذر نمایش سطوح ظاهری3 ایجاد می شوند و معنای هر چیز، ظاهر آن چیز خواهد بود(ترنر،1994: 13). هویت اجتماعی به ساده ترین بیان تعریفی است که افراد بر مبنای عضویت در گروه های اجتماعی از خویش دارند. تمامی ویژگی ها و رفتارهایی که تمایزی میان ما و آن ها می گذارند ، مولفه های مفهوم هویت اجتماعی به شمار می روند. بنابراین تلاش برای شناسایی هویت اجتماعی تلاشی است برای تحلیل الگوهای تکرار پذیر کنش ها و نگرش های گروهی. کلی ترین پاسخ به سوال «هویت اجتماعی بر مبنای چه عواملی شکل می گیرد؟» بر مبنای تمایز جامعه سنتی و مدرن استوار است . در واقع در جامعه سنتی مبنای هویت اجتماعی ویژگی های انتسابی است. در صورتی که در دیدگاه مدرن بر دو رویکرد استوار می باشد. در دیدگاه قدیمی تر فعالیت تولیدی و جایگاه فرد در نظام تولیدی یا ساختار شغلی (طبقه) شالوده هویتاجتماعی فرد است و در رویکرد دوم، رفتارهای مصرفی (شیوه زندگی) مبنای شکل گیری هویت اجتماعی فرد محسوب می شود. هر چند کار و شغل تعیین کننده طبقه اجتماعی و لذا روش زندگی فرد محسوب می شوند اما در دهه های اخیر عادات مصرفی به صورت فزاینده به منزله شالوده های هویت اجتماعی درک می شوند. بنابر این ساختار طبقاتی و شغلی که برای مدتی طولانی اصل طلایی تبیین های اجتماعی بود دیگر نمی توانند گوناگونی دنیای اجتماعی را توضیح دهد و دیگر نمی توان به وسیله آن تصویری از جهان ترسیم نمود و تدریجاً سودمندی و کارایی خود را از دست داده است. در چنین وضعیتی مفهوم مصرف و مفاهیم وابسته به آن قابل انعطاف هستند.سر با آرایش مو ،صورت وچشم با انواع وسایل آرایشی ، پوست با تزریق ژل و چربی برای صاف کردن چروک صورت، گردن با کشیدن پوست، سینه با بزرگ کردن باپروتز، شکم با جراحی برای کوچک کردن، پاها و باسن با لیپوساکشن و... همگی دستکاری می شوند و دراصلاحات زیبایی به کار می روند. تقریباً عضوی از بدن نیست که برای تبدیل شدن به یک "زن کامل" مورد مداخله قرار نگرفته باشد. پیشرفت پزشکی در عصر حاضر آن چه که در گذشته به عنوان کارکرد طبیعی بدن معروف بود را به عنوان قلمرویی برای دخالت و اعمال کنترل در نظر گرفته است. و البته همیشه چهره نازیبای خود را با توجیهات کاربردی و نظریه های حمایت گرانه (در مان گر)پنهان کرده است. همان گونه که در گذشته اغلب از استعمار به نام فرایند متمدن سازی نام برده می شود، امروزه نیز صنعت زیبایی، بدن زن را به نام زیبایی و جوانی تحت سیطره خود در آورده است (ک.پ. مورکان،1998: 155). رسانه ها هم نقش مشوق را دارند. هالیود و صنعت مد سازی تعریف های تازه ای از زیبایی وحتی طبیعی بودن در ذهن مردان و زنان جهان ایجاد کرده اند. انتظارات زیبایی که رسانه ها به تصویر می کشند تاثیر بسزایی در خلق اسطوره های زیبایی دارند. جامعه غرب به دلیل تاکیدی که بر فرهنگ وسواس گونه ی چهره می کند سهم بسزایی در ایجادهای اسطوره زیبایی دارد . بنابراین زنان به خصوص در شهرهای بزرگ برای احیای جوانی و زیبایی خود به کارهای تخصصی روی آورده اند. جراحی های زیبایی پدیده ای آشنا است که به تدریج در طی زمان به وقوع پیوسته است . ولی آن چه اهمیت دارد این است که این پدیده به تمام اقشار جامعه سرایت کرده است و همه گیر و بدل به یک عرف شده است . به طوری که افراد از این که عمل جراحی را انجام داده اند نه تنها خجالت نمی کشند، بلکه با افتخار به بینی خود چسب می زنند و در معرض دید همگان قرار می دهند. افزایش شمار افرادی که با دماغ های چسب خورده دیده می شوند، نشان می دهد که این روند شتاب چشم گیری یافته است. اگر چه آمار دقیقی از جراحی های زیبایی در دست نیست. به دلیل پراکنده بودن این گونه جراحی ها و این که بعضی از این گونه جراحی ها در مطب های خصوصی و توسط افرادی صورت می گیرد که فقط یک دوره ی آموزشی آن را طی کرده اند. ولی آن چه مسلم است این است که مسابقه ای پر شتاب برای زیبا شدن به راه افتاده است. به طوری که در روزنامه ها و جراید به چشم می خورد، ایران از نظر تعداد جراحی های زیبایی بینی در دنیا مقام اول را دارد. و این کشور را "پایتخت جراحی بینی جهان" نامیده اند. ایرانیان به هر قیمتی شده حاضرند که این اعمال جراحی را انجام دهند. به قول معروف بکش و خوشگلم کن. در واقع جراحی بینی پینوکیوی جامعه ایرانی است. در این میان جراحی بینی موافقان و مخالفان خود را دارد. موافقان، جراحی زیبایی را برای کاهش رنج افراد و افزایش اعتماد به نفس ضروری می دانند و آن را نوعی هنر به شمار می آورند. مخالفان رواج بی رویه اعمال جراحی زیبایی معتقدند که فضیلت های های پنهان مانند مهربانی، سخاوت و همدلی اکنون از حوزه ی مد خارج شده است و زیبایی همه چیز را تعیین می کند؛ توجه به ظواهر و فراموشی زیبایی ها و ارزش های درونی و انسانی نگران کننده است . در این مطالعه زنان به مثابه مصرف کننده ای در نظر گرفته شده اند که به قصد فایده مندی از چیزی دست به عمل می زنند و نیروی محرکه مصرف هستند و به عنوان کنش گر عقلانی محسوب می شوند و بنابراین بهترین قاضی برای انتخاب علایق خود می باشند و به گفته ژان بودریار افراد فقط به دلیل این که نیاز دارند مصرف نمی کنند. لذا در حوزه مصرف، پویایی های اجتماعی مصرف یعنی الگوی همنوایی، انطباق و رقابت مورد توجه است. بنابر این زنان در پی الگوهای همنوایی انطباق و رقابت تحت تاثیر گروه همالان الگوهای فعالی می سازند و زیبایی شناختی خاص خود را از طریق رفتارهای خلاقانه نشان می دهند. نمونه تحقیق در این مطالعه زنان 45-18 ساله که از جراحی های زیبایی استفاده کرده اند در نظر گرفته شده است و از طریق پیمایش مورد سنجش قرار گرفته اند.در این فصل به بیان مساله تحقیق و ضرورت و اهمیت تحقیق فوق و پرسش های پژوهش و اهداف مورد نظر پژوهش می پردازیم. 2-1- مسئله پژوهش بازاندیشی و تشکیک در بنیان ها که از مشخصات دنیای مدرن و اساساًً انسان مدرن می باشد، منجر به تحولات نگرشی در بسیاری از حوزه ها از جمله حوزه ی زنان شده است. دگرگونی های وسیع در اقتصاد و افزایش مشارکت زنان در بازار کار و مشاغل درآمدزا، دگرگونی های تکنولوژیک در زیست شناسی و کنترل فرزندزایی و به ویژه جنبش های فمینیستی دهه های اخیر و انتشار سریع اندیشه ها در فرهنگ جهانی سبب شده صدای زنان در اکثر نقاط جهان گسترده شود و مبارزات فرهنگی شکل بگیرد که هسته ی اصلی آن حاصل جایگاه و هویت های اجتماعی جدید زنان است زیرا که دیگر زیست جهان زنان، زیست جهان سنتی نیست . تحولاتی که در ساختار خانواده و نقش های زنان رخ داده زمینه دگرگونی شخصیت و هویت اجتماعی زنان را فراهم نموده است. تغییرات نهادی و ساختاری ذکر شده و نهضت های اجتماعی زنان زمینه ساز بازاندیشی در ارزش ها و هویت های شخصی و اجتماعی زنان شده است و به دنبال آن خودتعریفی زنان نیز آغاز شده است. در شرایط حاضر زنان به جای اینکه صرفاً دنباله روی سبک های زندگی از پیش تعیین شده در نظام اجتماعی باشند، تا حدودی انتخاب ها و موقعیت ها را خود تعیین می کنند. اطلاعات وارتباطات الکترونیکی سبک های زندگی زنان را به شیوه های جدید زندگی دیجیتال پیوند زده است و فرهنگ های ویژه ای را جهانی کرده است. نظریه های اجتماعی در رویکردهای اخیر بیشتر بیانگرتفاوت های اجتماعی ، ناشی از روش های مصرف به جای روش های تولیدی است (اباذری، 1380: 226). و جهت گیری جامعه شناسی معاصر به سمت پذیرش اهمیت رو به افزایش حوزه مصرف و فعالیت های سبک زندگی در شکل دادن به هویت شخصی و جمعی است (کرایب،1382: 119) . آن چه در جامعه معاصر اهمیت دارد این واقعیت است که امکان پذیری بدن خود به مثابه یک پروژه،اکنون به روی مخاطبان انبوه باز شده است و دیگر هدف یا آرمان یک گروه نخبه یا فرهنگ بورژوازی ممتاز نیست (ترنر،13:1994) . بنابراین بازتابی بودن هویت در دوره اخیر مدرنیته و کنترل شکل های هویت به راحتی مترادف خواهد بود با دلبستگی به تنظیم یا کنترل بدن به مثابه حامل خویشتن و روش های کنترل و مدیریت بدن به صورت فزاینده ای به عنوان روش های تشخیص تفاوت های میان شیوه زندگی اهمیت و مرکزیت می یابند. پس تنظیم یا انضباط بدن /خود و یا به گفته ترنر:"بدن /خود به منزله پروژه" به این معناست که مسائل و موضوعات کلی تر مربوط به بازآفرینی خویشتن، حداقل تا حدی از طریق دست کاری و دخل و تصرف در بدن به مثابه ابزار انتقال یا وسیله ی علایق شیوه زندگی و لذا هویت فردی و جمعی به حد ظهور می رسد.(ارمکی،57:1381) تاکید فزاینده بر رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از سلامتی و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشان گر شکل های مدرن تمایز و تشخیص اجتماعی است و دیگر این که نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را می توان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوب های متفاوت زندگی جمعی نقل می کند. اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود ،آن گاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت. بنابراین خلاقیت و آزادی کنش گر در ساختن هویت خود از طریق انتخاب های مصرفی اهمیت اساسی می یابد. در نتیجه هویت فردی و اجتماعی، امری انعطاف پذیر و برساخته ای فرهنگی و اجتماعی است که بیشتر براساس گزینش ها و تفسیرهای کنشگران ساخته می شود نه آن که به واسطه ی موقعیت ساختاری تعیین شود. در نتیجه شیوه زندگی از نمایش سطوح ظاهری یا ظاهر فیزیکی ایجاد می شوند و افراد اهمیت بسیار زیادی به نظارت و مراقبت از ظواهر، خواهند داد که تحت کنترل و در حوزه قدرت آن ها است. و از میان این ظواهر بدن به منزله ی مستقیم ترین و در دسترس ترین قرار گاهی که می تواند حامل و نمایش گر تفاوت ها ی شیوه ی زند گی و شکل های هویت باشد اهمیت اساسی می یابد و بدین سان جسم به یک اصل هویتی بدل می شود. بنابراین باز تابی بودن بدن و روش های مدیریت و کنترل بدن به عنوان روش های تشخیص تفاوت های میان شیوه های زندگی اهمیت و مرکزیت می یابد. در ایران قانون مدنی ما بر کانون گرم خانوادگی تاکید دارد که اساس آن بر اقتدار مرد استوار است و بنابراین نقش مادری و کارهای خانگی بر عهده زن گذارده می شود و کار بیرون از منزل بر عهده ی مرد است مجموعه این عوامل روابط سنتی و مرد سالارانه را در خانواده تحکیم می کند و از طرفی موقعیت زن را هم در بعد فعالیت اجتماعی و اقتصادی تضعیف می کند. ولی در دهه های اخیر بخصوص در شهر های بزرگ با بهره مند شدن زنان از تحصیلات دانشگاهی و روی آوردن به فعالیت های اقتصادی هویت های جدیدی برای زنان رقم زده شده است . زنان ایرانی به بازاندیشی در باره موقعیت ها و هویت های اجتماعی سنتی خود پرداخته اند و قدم به مرحله بلوغ اجتماعی می گذارند و به باز نگری و بازتولید خود می پردازند. اما نکته حائز اهمیت این است که این باز تعریفی به سمت زیبایی گرایش پیدا می کنند و زنان بر اثر این زیبایی هویت جدید خود را رقم می زنند. بنابراین گرایش به جراحی های زیبایی نوعی باز تعریف هویت می باشد. شهر تهران، به عنوان کلان شهری که در معرض تغییرات حاصل از مدرنیته بوده و هست، در دهه های اخیر، دستخوش دگرگونی های ارزشی و رفتاری شده است. گسترش رسانه های گروهی و تبلیغات برنامه ریزی شده وسیع، این تغییرات را تسریع نموده اند. در این دهه ها، زنان که هم حضور بیشتری در عرصه های شغلی و تحصیلی یافته اند و هم در اثر تغییر سبک زندگی، غالبا مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانواده ها را به عهده گرفته اند، بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات مصرفی شده و نحوه حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها، تأثیرات فردی و اجتماعی مهم تری بر جای گذارده است. تقریباً همگان (بخصوص زنان) در پی آنند که بدن ، چهره و فیزیک خود را مطابق با الگوهای زیبایی تبلیغ شده بیارایند و احیاناً تغییر دهند. هر روزه تعداد کثیری از دختران جوان (و گاه پسران جوان) را می بینیم که با بهره مندی از خدمات پزشکی و آرایش گری تلاش می کنند که هر چه بیشتر به الگو های زیبایی مد روز نزدیک شوند و با پیوستن به صف "زیبا رویان" از احساس قدرت و رضایت مندی بیشتری برخوردار شوند. اما مسئله این است که در یا بیم آیااین روح زیبایی خواهی جز موجودیت هر زن است و اصولاً انسان ذاتاً زیبایی را دوست دارد یا این که فشار های اجتماعی و پاداش های متعاقب بهره مندی از زیبایی است که زنان را به این سو می کشاند. از سوی دیگر، سرمایه داری غرب، با تمام قوا می کوشد تا با جهانی سازی فرهنگی و اقتصادی و با گسترش و ایجاد مدهای گوناگون، انسان ها را از سرمایه های وجودی شان تهی ساخته و از مقاومت باز دارد و باقیمانده منابع اقتصادی آنها را تصاحب نماید. مقابله با این جریان نیازمند کار فرهنگی گسترده و سیاست گذاری های حساب شده فرهنگی است. در این مسیر لازم است برای شناخت عوامل و ریشه های تغییرات نگرشی و رفتاری زنان در زمینه مد، آرایش، جراحی و نیز در خصوص چالش های هویتی آنان، پژوهش های منظمی صورت گیرد. مقاله حاضر سعی دارد ابتدا با نگاهی جامعه شناسانه به ریشه های افزایش گرایش زنان و دختران جوان به مد و آرایش و جراحی زیبایی پرداخته و ارتباط آن را با چالش های هویتی آنها تحلیل نماید و عواملی را که باز تولید هویت زنان را به سمت زیبایی گرایش می دهد را بشناساند. 3-1-اهمیت و ضرورت تحقیق پرسش در باره ی هویت بی گمان یکی از مهم ترین پرسش ها در حوزه روابط میان افراد و جوامع بوده است چندان که هم خود پیوسته در کانون توجه رسانه های همگانی بوده و هم عرصه ای برای تفسیر و سنجش هر گونه بیان یا بیانیه فراهم کرده است.از سوی دیگر گوناگونی و تضاد آرایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم درباره ی هویت ارایه می شوند پیچیدگی آن را نشان می دهد و در نتیجه این امر شرایط مطلوبی را برای بررسی های بیشتر در باره ی هویت را ایجاد می کند. در دوران معاصر تحت تاثیر جریانات نوسازی و نوگرایی هم بازاندیشی بیشتری در کنش ها و هویت های انسانی صورت می گیرد و هم نهادها و سازمان های مدرن و رده بندی های مستتر در آن نقش موثری در تحمیل هویت های بیرونی ایفامی کنند. اما افراد در تعدیل این تاثیرات و مقاومت در برابر عوامل ساختاری و فرهنگی و بازسازی هویت های فردی و اجتماعی نقش فعالانه ای ایفا می کنند. بنابراین در کنار عوامل اجتماعی موثر بر نحوه تشکیل خود و هویت شخصی هم گروه بندی های نهادی و تخصیص هویت ها را باید مطالعه کرد و هم چگونگی برخورد و مقابله ی افراد با این رده بندی ها را باید مورد بررسی قرار داد. در فرایند مدرن شدن، شکل های به خصوصی از فردیت ایجاد می شود که بر حوزه های معینی از کنش اجتماعی مثل ذوق و شیوه ی زندگی و مد دلالت دارند و کنترل و دستکاری منظم بدن یکی از ابزار های اساسی است که فرد در معرض دیگران قرار می گیرد. با توجه به اهمیت مفهوم خود در جامعه شناسی و در نظر گرفتن این واقعیت که بدن بخشی از خود یا قرارگاه و حامل خود است ، طبیعی است که جسم بشر به منزله ی محصول فرهنگ ،نظم اجتماعی و تاریخی مورد توجه جامعه شناسان قرار گیرد. از سوی دیگر، سرمایه داری غرب، با تمام قوا می کوشد تا با جهانی سازی فرهنگی و اقتصادی و با گسترش و ایجاد مدهای گوناگون، انسان ها را از سرمایه های وجودی شان تهی ساخته و از مقاومت باز دارد و باقیمانده منابع اقتصادی آنها را تصاحب نماید. مقابله با این جریان نیازمند کار فرهنگی گسترده و سیاست گذاری های حساب شده فرهنگی است. در این مسیر لازم است برای شناخت عوامل و ریشه های تغییرات نگرشی و رفتاری زنان در زمینه مد و آرایش و نیز در خصوص چالش های هویتی آنان، پژوهش های منظمی صورت گیرد. زنان که بیشتر مخاطب مدها و تبلیغات مصرفی و گرایش های زیبایی هستند نحوه حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها، تأثیرات فردی و اجتماعی مهم تری بر جامعه می گذارد بنابراین گرایشات آنان نیازمند تحقیقات گسترده تری می باشد. 4-1-پرسش های تحقیق: 1- آیا بین باز تعریف هویت زنان و گرایش آنان به جراحی های زیبایی رابطه ای و جود دارد؟ 2- چه عواملی باعث گرایش زنان به جراحی های زیبایی می شود؟ 3- آیا فشارهای اجتماعی و پاداش های متعاقب بهره مندی از زیبایی است که زنان را به سوی جراحی های زیبایی می کشاند یا این که زیبایی خواهی جزء ماهیت وجودی زنان می باشد؟ 4- بدن و ظاهر جسمانی به مثابه ی مقوله ای مرتبط با هویت فردی و جمعی تا چه حد مبنایی برای ترسیم خطوط تمایز اجتماعی است ؟ 5- آیا این تمایز ها و تفاوت ها به موازات خطوط پایگاه اقتصادی اجتماعی است یا این که استفاده از بدن به مثابه رسانه ی هویت ، مستقل از تمایزات و تعین های ساختاری صورت می پذیرد؟ 5-1-اهداف پژوهش زیبایی، گرایشی کاملاً طبیعی و مشترک بین تمامی انسان ها است اما امروزه گرایش به زیبایی به مرحله ظاهرپرستی و خودنمایی رسیده است. جوانان و نوجوانان و حتی میانسالان به سبب گرایش ها و اقتضای سنی خود و با صرف هزینه های گزاف و قبول عواقب جسمی، روانی و حتی جانی درصدد کسب سهم بیشتر از زیبایی و به دنبال «زیباتر شدن» هستند. در سال های اخیر، الگو های مصرف گرایی ،"بدن"راهمچون سایرحوزه های زندگی آدمی تحت سلطه قرارداده اند. امروزه افراد طبقات مختلف ،بخصوص طبقات متوسط و طبقات بالا، به بدن و ظاهر بیرونی آن توجه فزاینده ای نشان می دهند، به طوری که تقریباً همگان (بخصوص زنان) در پی آنند که بدن ،چهره و فیزیک خود را مطابق با الگوهای زیبایی تبلیغ شده بیارایند و احیاناً تغییر دهند. هر روزه تعداد کثیری از دختران جوان (و گاه پسران جوان) را می بینیم که با بهره مندی از خدمات پزشکی و آرایش گری تلاش می کنند که هر چه بیشتر به الگو های زیبایی مد روز نزدیک شوند و با پیوستن به صف "زیبا رویان" از احساس قدرت و رضایت مندی بیشتری برخوردار شوند. اما مسئله این است که دریابیم آیا این روح زیبایی خواهی جزء موجودیت هر زن است و اصولاًانسان ذاتاً زیبایی را دوست دارد یا این که فشارهای اجتماعی و پاداش های متعاقب بهره مندی از زیبایی است که زنان را به این سو می کشاند . البته از منظر جامعه شناسی قدر مسلم است که نوع کنترل و نظارتی که بر بدن اعمال می شود، نظمی را دنبال می کند که جامعه در پی آن است .بدن فرد، بازنما و بازتولید بدن جامعه است . ( بوردو،1990: 42) هدف از این تحقیق بررسی: 1- رابطه ی باز تعریف هویت اجتماعی زنان و گرایش آنان به جراحی های زیبایی در شهر تهران می با شد. 2-تعیین عواملی که در گرایش زنان به جراحی های زیبایی در شهر تهران نقش دارند. 3- بدن و ظاهر جسمانی تا چه حد از هویت فردی و تا چه حد از تعین های ساختاری تاثیر می پذیرند.
جلوه جواهری شراره مهدیزاده
سالهاست که حرکت های جمعی زنان تعبیر و تفسیر می شود، بدون آنکه از بانیان این تغییرات، سخنی بشنویم. به همین دلیل، بیش از همه زنانی که فرصت تحقیق در این باره را دارند باید به دنبال راه هایی برای نشان دادن ماهیت جنبشی که به راه انداخته اند، باشند و تلاش کنند تا با شناسایی ابعاد و خصوصیات این جنبش به فهم و درکِ روشمندی از آن دست یابند. با توجه به اینکه جریان غالب در جنبش زنان ایران از نیمه دهه گذشته تاکنون، بیش از همه برای تغییر قوانین نابرابر و تبعیض آمیز در تلاش است، مطالعه در این زمینه، چه به لحاظ استراتژی و شیوه های عمل و چه به لحاظ مطالبات و گفتمان ها، ضرورت دارد. از این رو، برای پاسخ گویی به این ضرورت، هدف اصلی این تحقیق «بررسی فعالیت های کنشگران جنبش زنان ایران در جهت تغییر قوانین نابرابر جنسیتی» تعیین شده است. سوالات اصلی این تحقیق در شش سطح طراحی شده است: نهادهای شکل دهنده جریان اصلی جنبش زنان؛ ویژگی های ساختاری و نحوه سازماندهی این نهادها؛ استراتژی و شیوه های عمل کنشگران جنبش زنان؛ ابزارهای مبارزاتی مورد استفاده؛ خواسته ها و محورهای مبارزاتی؛ و گفتمان های موجود در جنبش زنان. روش تحقیقی که برای مطالعه این سطوح به کار رفته، روش کیفی-میدانی است. دو تکنیک اصلی در این تحقیق استفاده شده است: 1) مطالعات اسنادی، 2) مصاحبه های عمیق و اکتشافی. همچنین مشاهدات توام با مشارکت پژوهشگر برای تکمیل داده های به دست آمده مورد استفاده قرار گرفت. یافته های به دست آمده در این تحقیق نشان می دهد که جنبش زنان از آغاز دهه 70 تا کنون سه مرحله متفاوت را پشت سرگذاشته است. این سه مرحله که تحت عناوین «زمینه سازی»، «نهادسازی» و «مطالبه محوری» در تحقیق تفکیک شده اند، هر کدام به لحاظ ساختاری، استراتژی و شیوه های عمل، مطالبات و گفتمان ها، متفاوت هستند. آنطور که از نتایج تحقیق بر می آید؛ در طی این سه مرحله، به تدریج سازماندهی جنبش از ساختار محفلی به سازمانی و در نهایت شبکه ای حرکت کرده است. در هر سه مرحله، «ترویج» استراتژی مشترک اغلب کنشگران جنبش بوده است؛ که البته به شیوه های عمل متفاوتی هم چون فعالیت های رسانه ای، سیاست های خیابانی، و چانه زنی با قدرت سیاسی، اجرایی می شده است. همچنین، مطالبات کنشگران جنبش زنان در طول این مراحل، به تدریج از اشکال کلی و نامنسجم به خواسته های عینی، ملموس و مشخص رشد یافتند. در سطح گفتمانی نیز کنشگران جنبش زنان به تدریج از کلان روایت ها به سمت واقع گرایی سوق پیدا کرده و بر مفاهیمی هم چون برابری و حق خواهی تاکید داشته اند.
فاطمه سروری کهنه شهری فرناز ناظرزاده کرمانی
چکیده: با پیشرفت بحرانهای محیط زیستی بسیاری از دولتها ایجاد حقوق و هنجارهای قانونی را برای حفاظت محیط زیست در پیش گرفته اند. گرچه، ایجاد قوانین به تنهایی یک ضمانت برای پیاده سازی آن نیست. در حقیقت، آگاهی عمومی در حفاظت از محیط زیست یک نکته محوری می باشد. از طرف دیگر، بر اساس شواهد تاریخی در خصوص نقش زنان در خانواده و تمایل غریزی آنها برای حفاظت محیط زیست و همچنین استعداد ذاتی آنها و نزدیکی آنها به طبیعت ، کارشناسان را تشویق کرده است که زنان را در شکل دهی الگوهای عملی برای حفظ محیط زیست دخالت دهند. هدف از انجام این پژوهش، شناخت میزان آگاهی زنان از حقوق محیط زیست و عوامل مرتبط بر پدید آمدن این آگاهی است. برای دستیابی به این هدف در این پژوهش، نظریه های مرتبط با موضوع پژوهش به عنوان چارچوب نظری انتخاب گردید. از نظریه اجتماعی شدن گیدنز متغیرهای میزان استفاده از رسانه های همگانی و عضویت در انجمن های داوطلبانه در رده عوامل اجتماعی و متغیر باور نزدیکی زنان به طبیعت در رده عامل فردی بر گرفته از نظریه اکوفمینیسم به عنوان متغیرهای واسطه ای مورد بررسی قرار گرفته در این پژوهش اند. و متغیر تحصیلات بر گرفته از نظریه آموزش عالی پارسونز و متغیرهای وضع فعالیت (شغل)، منطقه زندگی و وضعیت مسکن برگرفته از نظریه قشربندی و در رده عوامل اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته اند. روش این پژوهش پیمایش است و داده های آن از طریق پرسش نامه از میان 424 نفر از زنان و دختران 20 سال و بالاتر ساکن در سه منطقه 1، 6 و 16 از مناطق 22 گانه شهر تهران که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و تصادفی انتخاب و گرد آوری شده است و داده ها با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردیده است. نتایج به دست آمده از آزمون رابطه متغیرهای واسطه ای و وابسته به طور هم زمان حاکی از این است که بین این سه متغیر (باور نزدیکی زنان به طبیعت، میزان استفاده از رسانه های همگانی و عضویت در انجمن های داوطلبانه) و متغیر وابسته همبستگی مثبتی وجود دارد که به ترتیب ضرایب 196/0، 334/0 و 259/0 را نشان می دهد. عدد ضریب تعیین به دست آمده در نتایج (338/0) بیان گر این است که 8 متغیر وارد شده در مدل رگرسیونی در مجموع توانسته اند 338/0 از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند و 66/0 باقیمانده به سایر عواملی که در این تحقیق وارد نشده است مربوط می شود. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می دهد که بیشترین اثر بر متغیر وابسته مربوط به متغیر باور نزدیکی زنان به طبیعت با ضریب بتا 324/0 و کمترین تأثیر مربوط به متغیر تحصیلات با ضریب بتا 138/0 می باشد.
زینب امامی غفاری فرناز ناظرزاده کرمانی
چکیده این پژوهش از منظر جامعه شناسی حقوقی به بررسی وضعیت اجتماعی کودکان و نوجوانان کمتر از هجده سال می پردازد که به دلایلی درمعرض تماس با نظام قضایی قرار می گیرند.در این پژوهش سعی بر آن است که شناخت کلی از نهاد دادگاه اطفال،رویه قضات و دیدگاه آنان نسبت به "مجازاتهای جایگزین حبس" (replacement punishments of imprisonment) به دست می آید. با توجه به اینکه قضات مهم ترین نقش را در برخورد با جرایم کودکان،دارا هستند لذا نحوه ی عملکرد یا رفتار قضایی آنان را مورد بررسی قرار داده ایم. در این پایان نامه به این سوالات پاسخ داده شده است: رویه قضات دادگاه اطفال چگونه است و آیا در هنگام صدور احکام از مجازات های جایگزین استفاده می کنند یا خیر؟ در صورتی که پاسخ مثبت است کدام یک از انواع مجازاتهای جایگزین بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد؟ دیدگاه قضات نسبت به مجازاتهای جایگزین حبس چیست؟ آیا رویه قضات فعلی در مقایسه با قضات پیشین که در سالهای ابتدایی تأسیس مجتمع اطفال فعالیت می کردند تغییر یافته است یاخیر؟ روش مورد استفاده در این پایان نامه، مطالعه موردی است.برای پاسخ به سوالات تحقیق، از ابزارهای مشاهده،مصاحبه و گردآوری داده های اسنادی استفاده شده است. یافته های حاصل از تحقیق مربوط به کلیه شعبات دادگاه اطفال و تمامی قضات شاغل در این نهاد است که با کلیه قضات مصاحبه به عمل آمد درباره ی نحوه ی صدور احکام و تصمیم گیری های ایشان ، با مشاهده جلسات دادگاه، شناخت حاصل آمد. برخی نتایج حاصل از تحقیق بدین شرح است: هر یک از قضات، بسته به زمینه ی فردی و اجتماعی شان، دیدگاهی متفاوت نسبت به مجازاتهای جایگزین حبس و به کارگیری آنها در هنگام صدور احکام دارند. برخی اعتقاد داشتند که این گونه مجازاتها در حال حاضر اعمال نمی شود و عقیده داشتند که اصولاً این گونه مجازاتهای جایگزین را نمی توان مجازات به معنای واقعی آن در نظر گرفت در حالی که بعضی دیگر اذعان می کردند که از مجازاتهای جایگزین استفاده می کنند و تمایل دارند که بتوانند به طور وسیعی در هنگام صدور احکام، از جایگزین ها استفاده نمایند اما بدلیل قانونی نبودن این گونه مجازاتها و محدودیت های اجرایی، عملاً دست آنها بسته است و نمی توانند تغییر چندانی در رویه قضایی ایجاد نمایند. دیگر اینکه رویه قضات فعلی در زمینه اعمال مجازاتهای جایگزین حبس و انواع آن در آرای صادره نسبت به قضات گذشته متفاوت است.
راحله مسعودی فرناز ناظرزاده کرمانی
شهروندی به معنای برخورداری از حقوق و تکالیف در قبال دولت و جامعه ازمفاهیم جدیدی است که دولتهای مدرن درصدد تحقق کامل آن در جوامع خود هستند. برای دستیافتن به شهروندانی مسئول و مکلف نیاز به آموزش های شهروندی در همه مقاطع زندگی مخصوصا کودکی میباشد. هدف از این تحقیق، بررسی وضعیت آموزش شهروندی در مقطع پیش از دبستان در تهران است و با پرسش از مربیان پیش دبستان کوشیدیم تا به این هدف دست یابیم. جامعه آماری این تحقیق مربیان 830 مهدکودک خصوصی سطح شهر تهران بود که با نمونه گیری تصادفی 3 منطقه از مناطق 22گانه شهر تهران انتخاب شدند (مناطق 3،6و16) و با پرسش از110 مربی پیش دبستان پرسشنامه تکمیل گردید. مولفه های شهروندی بدست آمده از نظریه تورنی و دیگر نظرات به عنوان چهارچوب نظری استفاده و مولفه های هویت دینی و ملی، آزادی بیان و عقیده، مشارکت فعال و مسئولیت پذیری ، تبعیت از قانون کلاس و جامعه، و احترام به دیگران و محیط زیست مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج بدست آمده از این تحقیق بین نگرش مربیان درباره مقوله شهروندی و آموزش شهروندی در کلاس باضریب همبستگی 582/0 در حد بالا و مستقیم رابطه معناداری وجود دارد یعنی، هرچه نگرش مثبت درباره موضوع شهروندی در مربی بیشتر باشد آموزش آن در کلاس نیز بیشتر میشود. بین نگرش مربیان به شهروندی و رفتار شهروندی کودکان در کلاس با ضریب همبستگی 576/0 رابطه بالا و مستقیمی وجود دارد بدین معنی که هرچه نگرش مربی نسبت به موضوع شهروندی مثبتتر شود، رفتار شهروندی از سوی کودکان کلاس بیشتر بروز پیدا میکند. طبق نتایج این تحقیق بین آموزش شهروندی ارائه شده توسط مربی و رفتار شهروندی کودک، با ضریب همبستگی 629/0 رابطه قوی و مستقیمی وجود دارد .یعنی هرچه آموزش شهروندی ارائه شده در کلاس توسط مربی بیشتر شود ، نوآموزان نیز رفتار شهروندی بیشتری از خود نشان میدهند .
سمانه حبشی فرناز ناظرزاده کرمانی
این پژوهش به بررسی نگرش زنان به حقوق و تکالیف شهروندی و عوامل موثر بر آن می پردازد. جامعه آماری زنان بین 20-55 سال شهر کرمانشاه می باشند که از این تعداد 335 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شده اند. هدف از انجام این پژوهش توصیفی - تبیینی بررسی میزان آگاهی زنان شهر کرمانشاه از حقوق و تکالیف شهروندی و تاثیر عوامل سن، تحصیلات، تاهل، شغل پاسخگویان و شغل همسر و مذهب بر این آگاهی می باشد هدف بعدی بررسی "نگرش جنسیتی" زنان شهر کرمانشاه نسبت به حقوق و تکالیف شهروندی و بررسی عوامل فوق بر این نگرش است. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش بوده است، از ابزار پرسشنامه برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است و داده ها با بهره گیری از تکنیک های آمار توصیفی مانند فراوانی و درصد و تحلیل روابط دو متغیره و چند متغیره مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که 7/86% از افراد نمونه آگاهی شان از حقوق شهروندی و 2/86% از افراد نمونه آگاهی شان از تکالیف شهروندی در سطح متوسط به بالا می باشد. 8 /79% از افراد نمونه نگرش جنسیتی شان نسبت به حقوق شهروندی و 85% افراد نمونه نگرش جنسیتی شان نسبت به تکالیف شهروندی در سطح متوسط به بالا می باشد. متغیرهایی چون سن، تحصیلات، وضعیت تاهل، شغل همسر یا پدر پاسخگویان، شغل خود و مذهب با نگرش آنان نسبت به حقوق و تکالیف شهروندی رابطه معنادار دارند. نتایج تحلیل چند متغیره نشان می دهد 16/0% واریانس متغیر وابسته (آگاهی از حقوق شهروندی) توسط متغیر تحصیلات، تبئین، 26/0% واریانس متغیر وابسته (آگاهی از تکالیف شهروندی) توسط مجموعه متغیرهای تحصیلات، شغل پاسخگو، 20/0% واریانس متغیر وابسته ( نگرش جنسیتی نسبت به حقوق شهروندی) توسط مجموعه متغیرهای سن، تحصیلات ، مذهب و 33/0% واریانس متغیر وابسته (نگرش جنسیتی نسبت به تکالیف شهروندی) توسط مجموعه متغیرهای سن، تحصیلات و مذهب پاسخگویان تبیین می شوند.
نسیم دشتی محمد تقی شیخی
فرزندآوری یکی از اساسی ترین محرک های زندگی فردی محسوب می شود که به واسطه عدم توانایی در باروری ساختار شخصیتی فرد را نیز ممکن است تحت تاثیر قرار دهد و اختلالات و مشکلات روانی را برای زوجین به همراه آورد. پذیرش فرزندخوانده از جمله راهکارهای مهم مقابله با پیامد منفی ناباروری محسوب می شود. پذیرش فرزند نقش مثبتی در ارائه سرپرستی صالح به کودکان بازی نموده و به تقویت روند موسسه زدایی و ایجاد شرایط پرورش کودکان در دامان خانواده کمک می کند. این پژوهش درصدد است به بررسی موانع موجود بر سر راه فرزندخواندگی از نظر افراد نابارور بپردازد. روش شناسی پژوهش کیفی و داده ها در این مطالعه با استفاده از روش مشاهده و مصاحبه عمیق گردآوری شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه مبنایی استفاده گردید. بر اساس روش نمونه گیری کیفی- هدفمند و نیز اشباع نظری بیست نفر از افراد نابارور انجام پذیرفته است. نتایج حاصل با استفاده از روش نظریه مبنایی شامل صد و بیست و هفت مفهوم و پانزده مقوله که در آخر تحت عنوان مقوله مرکزی « پذیرش هویت خدشه دار : چالش فرزندخواندگی » بررسی شد. نظریه مبنایی حاصله، در قالب یک مدل پارادایمی شامل پنج بعد شرایط علی، زمینه، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامد ارائه شده است
سودابه محمودزاده فرناز ناظرزاده کرمانی
چکیده در دنیای امروز گسترش شبکه های اجتماعی مجازی باعث به هم خوردن مناسبات و روابط اجتماعی افراد شده است. از جمله ویژگی های اساسی این شبکه های اجتماعی مجازی گمنامی، ویژگی های انعطاف پذیری هویت، عدم وجود نیروهای کنترل و قدرت متمرکز و آزادی بی حد و حصر می باشد. این شبکه فرصت های جدید را برای افراد خلق می کند که می توانند با انگیزه ها و اهداف متفاوت از آن استفاده کند؛ این انگیزه ها و اهداف گاهی در راستار هنجارهای جامعه است و گاهی محل مناسب برای انواع نابهنجاری ها و جرایم می باشد و بر همین اساس شناخت انگیزه های کاربران شبکه های اجتماعی از نوع جرم ارتکابی ضروری می نماید. هدف اصلی این تحقیق مطالعه جامعه شناختی انگیزه های افراد و نوع جرم ارتکابی در فضای سایبر شبکه اجتماعی مجازی فیس بوک با بررسی پرونده های تشکیل شده در دادگاه جرایم سایبری است. در این پژوهش برای افراد دو نوع انگیزه فردی و اجتماعی در نوع جرم ارتکابی فرض شده است همچنین متغیرهای زمینه ای سن، جنس، تحصیلات، نوع شغل و محل سکونت شاکی و متهم در پرونده ها نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تئوری مورد استفاده در این پژوهش برای بررسی انگیزه های فردی در نوع جرم ارتکابی تئوری خنثی سازی سایکزو و ماتزا است و برای بررسی انگیزه های اجتماعی افراد در نوع جرم ارتکابی از تئوری خرده فرهنگ بزهکاری کوهن و تئوری مرتون درباره آنومی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش تمامی پرونده های شبکه اجتماعی فیس بوک در دادگاه جرایم سایبری در سال 1389،1390و1391 در شهر تهران می باشد که با روش تحلیل محتوا داده های بدست آمده و با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در قسمت تحلیل یافته ها بخش اول به فراوانی و درصد فراوانی ویژگی های فردی متهم و شاکی پرونده ها، انگیزه های ارتکاب به جرم و انواع جرم ها اشاره کرده ایم. و در بخش دوم با کمک جداول دو بعدی روابط میان متغیرها بررسی شده است. در پایان به توصیف ارتباط بین انگیزه های فردی و اجتماعی با نوع جرم ارتکابی افراد پرداختیم. که از میان همه فرضیه ها بیشترین میزان ارتباط میان انگیزه انتقامجویی و جرم هتک حرمت و حیثیت است. همچنین رابطه میان انگیزه ترویج بی بندوباری و جرم علیه عفت و اخلاق عمومی نیز بیشتر از سایر فرضیه ها است. میان جنسیت شاکی و جنسیت متهم نیز ارتباط وجود دارد.
طیبه نقوی راد فرناز ناظرزاده کرمانی
چکیده ندارد.
شیرین غلامی زاده بهبهانی سارا شریعتی مزینانی
چکیده ندارد.
حمیده ارخی فرناز ناظرزاده کرمانی
پژوهش حاضر با عنوان«تاثیر حقوق مالکیت فکری و معنوی(intellectual property) بر سرمایه اجتماعی در بین اساتید صاحب اثر دانشگاه الزهرا(س)» به بررسی رابطه این دو متغیر در میان جامعه آماری انتخابی می پردازد. سرمایه اجتماعی با ایجاد روابط و تعاملات بین افراد گروهها، احساس تعهد و اعتماد(trust) دوجانبه نسبت به هنجارها و ارزشهای مشترک و همچنین مشارکت اجتماعی سبب فراهم آمدن کارایی بهتر جامعه می گردد و از سوی دیگر، ابزاری برای رسیدن به انواع دیگر سرمایه ها از جمله سرمایه اقتصادی، انسانی و فرهنگی و ... می باشد بنابراین ایجاد سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای از ضروریات مهم بحساب می آید. بر این اساس در این تحقیق به حقوق مالکیت فکری و معنوی به عنوان عامل ایجاد کننده سرمایه اجتماعی در بین اساتید پرداخته شده است و بدین منظور وجود قانون حق مولف، آگاهی مولفان از وجود قانون حق مولف، وجود سوء استفاده از اثر و نگرش مولفان نسبت به قانون حق مولف به عنوان عوامل موثر بر ایجاد سرمایه اجتماعی اساتید، مورد بررسی قرار گرفته است. چارچوب نظری این پژوهش بر پایه نظریات پاتنام، فوکویاما، نظریه استقلال متکی به جامعه اوانز، نظریه حکمرانی خوب داگلاس نورث و دیدگاه نهادی(institutionalism) و دیدگاه همیاری قرار دارد. روش پژوهش، در این مطالعه، پیمایشی است و اطلاعات لازم بوسیله پرسشنامه جمع آوری شد. نمونه این تحقیق شامل 95 نفر از اساتید صاحب اثر دانشگاه الزهرا(س) است که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شده اند. پردازش و آزمون های آماری این تحقیق که بوسیله نرم افزار spss مورد تحلیل قرار گرفت؛ مبین این واقعیت است که در تبیین میزان سرمایه اجتماعی اساتید، حقوق مالکیت فکری و معنوی نقش داشته است. از بین عوامل، وجود قانون حق مولف بیشترین تاثیر را بر سرمایه اجتماعی( social capital) دارد و همچنین آگاهی مولفان از قانون حق مولف و نگرش مولفان نسبت به قانون حق مولف نیز بر سرمایه اجتماعی تاثیر دارد و نیز متغیر وجود سوء استفاده از اثر نیز با تاثیر معکوس بر سرمایه اجتماعی اثر دارد.