نام پژوهشگر: فضل الله پاکزاد
صدیقه امینی فضل الله پاکزاد
سیمرغ و جلوه های آن درهنر ایرانی پیشینه ای کهن دارد که از بنیادهای فرهنگ ایرانِ پیش از اسلام، مایه گرفته است . سیمرغ همواره در حوزه های مختلفی اعم از اساطیر، دین، ادب، فلسفه، حکمت، عرفان و هنر، طی ادوار تاریخی به عنوان یکی از پر بارترین نمادها جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. اهمیت آیکون سیمرغ سبب شده است تا پژوهشگران بسیاری در جهت شناسایی هویت اسطوره ای آن به کنکاش بپردازند. نتایجی که آنها ارائه می دهند با رجوع به متون کهن، باورها، آیین ها و تصاویر متعدد هنریست. عدم اتفاق نظر این پژوهشگران در ارائه ی هویت و تصویر واقعی سیمرغ اسطوره ای، یکی از مهمترین دلایلی است که نمی توان به سادگی آن را نادیده گرفت(در عین حال که دلیلی است برای توجیه تفسیر های جدیدتر ). بر همین اساس در این رساله که اطلاعات آن به روش کتابخانه ای جمع آوری شده، سعی بر آن است تا ضمن مطالعه ی مفاهیم محوری و ریشه شناختی از سیمرغ در گستره ای از منابع موجود در ایران، بسیاری از پرسش های پیش روی اعم از اینکه سیمرغ به راستی در فرهنگ ایرانی _ اسلامی چه جایگاهی دارد و یا اینکه نمود های تصویری که محققان متأخر برای آن معرفی کرده اند تا چه حد قابل استناد است و... پاسخ داده شود. این پژوهش به روش توصیفی از نوع تطبیقی در راستای پاسخگویی به پرسش های مرتبط با موضوع مذکور است.
محبوبه خلقی میرحسین علامه
واقعه بزرگ و مهم غدیرخم، واقعه دعوت خدایی، ولایت کبری، کامل ساختن دین و تمام کردن نعمت الهی است. آنچه در این میان از اهمیت به سزایی برخوردار است؛ تأمّل و اندیشه ورزی در زوایای این رویداد مهمِ تاریخی، و نشر و تبلیغ آن است. در همین راستا هنرمندان گرافیک با بهره گیری از نمادها و مولفه های تصویری رخداد غدیر در آثار خود به ایصال حقیقت ولایت در سطح فرد و جامعه کمک خواهند نمود. پژوهش حاضر به روش تحلیلی- توصیفی و رجوع به منابع مکتوب و سایت های اطلاع رسانی، بر آن است تا به بررسی نمادهای تصویری غدیرخم در گرافیک معاصر ایران بویژه پوسترهای دهه های هشتاد و نود بپردازد. پوسترهایی که با موضوع غدیر و ولایت امام امیرالمومنین صلوات الله علیه طراحی شده اند، غالباٌ در زمره پوسترهای نوشتاری هستند. زیرا در این پوسترها اولویت، انتقال متن مصرّح کلام اهل البیتb بوده است. هنرمندان نیز هر چند از فضای انتزاعی بهره برده اند، امّا پیوند خودشان با اصل کلام را حذف ننموده و در طراحی، کلمات نورانی پیامبرk و اهل البیتb را عیناً به کار بسته اند. در این پوسترها بیش از همه، فراز اصلی خطبه غدیر که عبارت « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » است، مد نظر گرفته شده است. پژوهش حاضر، می کوشد تا به واقعه غدیرخم فراتر از عبارت مشهور بپردازد و تبلیغ ولایت و ریشه های حادثه غدیر را هم در متن و هم در آثار هنری جستجو نماید.
ریحانه نادعلی مهرداد پورعلم
پایان نامه ی حاضر در تلاش است که شعارهای اساسی پدیدارشناسی را در قالب روش پژوهش کیفی در حوزه ی مطالعات هنر در یک چارچوب عملی و در حد توان علمی نگارنده ارائه دهد. روش پدیدارشناسی روش پژوهش کیفی منتج از آموزه های اصلی جنبش فکری پدیدارشناسی است که امروزه در حوزه های مختلف دانش چون روان شناسی، علوم تربیتی، مطالعات دین، پزشکی و ...کاربرد وسیعی پیدا کرده است. اهمیت انتخاب این روش در میان سایر روش ها این است که روش مذکور اصالتا تلاشی است قاطعانه در جهت دوری از نگاه ها و روش های جزمی و تک وجهی و نزدیک شدن به خود پدیده ها. هنر به مثابه حوزه ی پدیده های فرهنگی همواره توسط انسان در طول تاریخ به نحوه های گوناگون خلق شده است. این حوزه به عنوان یکی از ساحت های شناختی انسان و ارتباط با عالم است که جدا از تاریخ، فرهنگ، دین و ... معنا ندارد. به همین جهت برای پژوهش در حوزه ی هنر و دستیابی به معنای اصیل هنر و آثار هنری بایستی مطالعاتی همه جانبه، گسترده و بنیادین انجام شود. پدیدارشناسی از آن جهت که دغدغه ی بازگشت به سرآغازها و تعمق در ذات پدیده ها را در سر دارد، از این قابلیت برخوردار است که به عنوان راه و روش پژوهش در مطالعات هنر و در شناسایی سرچشمه های آثار هنری سودمند واقع شود. پدیدارشناسی در مطالعه ی هنر در پی آن است که دریابد عالم چگونه به مثابه افقی از آشکارگی ها خود را در قالب هنر و آثار هنری نشان می دهد. پدیدارشناسی به مثابه روش بر پایه ی آموزه ها و اصولی ملهم از نظریه و جنبش پدیدارشناسی در عرصه ی فلسفه شکل گرفته است. به همین جهت ورود به عرصه ی روش پدیدارشناسی مستلزم آشنایی با تکیه گاه اصلی آن یعنی مبانی نظری و اندیشه ای و درک اندیشه، اهداف وآموزه های اصلی ترین چهره های پدیدارشناسی- ادموند هوسرل و مارتین هیدگر- است. بدین منظور در این پایان نامه، پس از بیان اهمیت شناخت پدیدارشناسی به عنوان نظریه و روش، به معرفی جنبش پدیدارشناسی، اندیشه های پدیدارشناسانی چون ادموند هوسرل، مارتین هیدگر و موریس مرلوپونتی، سیر کلی تاریخی و مفهومی این سنت و شاخه های آن پرداخته شده است. هم چنین رویکرد پدیدارشناسی به هنر و جایگاه هنر در اندیشه های هوسرل، هیدگر و مرلوپونتی بیان شده تا بستری مفهومی برای ورود به مباحث روشی فراهم شود. پس از این مرحله به روش شناسی پدیدارشناسی و معرفی تعدادی از روش هایی که بر پایه ی این مفاهیم توسط افرادی چون هربرت اشپیگلبرگ، ماکس فان مانن و آمدئو گئورگی در حوزه های گوناگون ارائه شده است پرداخته شده و در نهایت تلاش شده است که با تکیه بر مفاهیم اصلی پدیدارشناسی و روش های ارائه شده در دیگر حوزه ها، گام ها و دستورالعمل هایی برای کاربست پدیدارشناسی به مثابه روش در مطالعات حوزه ی هنر ارائه شود.