نام پژوهشگر: عبداله جمشیدی

مدل سازی تاثیر اسانس زیره سیاه (bunium persicum boiss.)، ph و دمای نگهداری بر رشد باکتری لیستریا مونوسایتوژنز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1388
  زهرا نوری   عبداله جمشیدی

بیماری لیستریوز به عنوان یکی از مهمترین بیماری های ناشی از مواد غذایی در سراسر جهان شناخته شده است. عامل بروز این بیماری عمدتا باکتری لیستریا مونوسایتوژنز می باشد. معمولاً فاکتورهایی مثل اتمسفر رشد، درجه حرارت، ph، نمک، aw، مواد نگهدارنده و اسیدهای آلی بر روی رشد و تکثیر باکتری اثر دارند. با توجه به این که حضور و رشد باکتری های پاتوژن در غذا موجب افزایش خطر ابتلا به بیماری های منتقله از طریق غذا و یا بروز مسمومیت غذایی می گردد، مشخص نمودن شرایطی که رشد باکتری در آن غیرممکن باشد، و به عبارت دیگر تعیین مرز رشد و عدم رشد باکتری از اهمیت ویژه ای در صنایع مواد غذایی برخوردار است. در این مطالعه رفتار لیستریا مونوسایتوژنز از نظر رشد، تحت تاثیر فاکتور های غلظت اسانس زیره سیاه، درجه حرارت، دوز تلقیح و میزان ph مورد مطالعه قرار گرفت. رشد باکتری در محیط مایع براث با 4 غلظت اسانس زیره سیاه (%0، %08/ 0 ، % 0/16، %0/24 ) ، سه سطح ph (5، 6، 7)، سه درجه حرارت c 35، 25، 4° و دو دوز تلقیح (cfu ml-1 103، 105) به مدت 30 روز مورد مطالعه قرار گرفت. طی 30 روز بطور روزانه مرز رشد و عدم رشد باکتری براساس مشاهده کدورت در لوله های حاوی براث تعیین گردید.در آنالیز آماری جهت تهیه مدل پیشگو از روش رگرسیون لوجستیک برای پیش بینی مرز رشد و عدم رشد باکتری لیستریا مونوسایتوژنز و از رگرسیون چندگانه برای پیش بینی زمان شروع رشد باکتری استفاده گردید. در این بررسی با آنالیز آماری داده ها مشخص شد که درجه حرارت، غلظت اسانس زیره سیاه، دوز تلقیح و ph اثر معنی داری بر رشد باکتری دارند (p<0.05).

مدل سازی اثر فاکتورهای طراحی شده بر رشد اشریشیا کولای o157: h7 و سالمونلا تایفی موریوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1390
  طیبه زینلی   سعید خانزادی

اشرشیا کولای o157:h7 و سالمونلا تایفی موریوم از مهمترین پاتوژن های انسانی بوده و عامل ایجاد عفونت های غذایی می باشند. این مطالعه جهت بررسی اثر اسانس زنیان (0، 015/0، 03/0 و 06/0%)، دما (35 و°c 25)، ph (5،6 و 7) و دز تلقیح (cfu ml -1103 و 105) بر رشد باکتری اشرشیا کولای o157:h7 و نیز سطوح مختلف ph (4/5، 4/6 و 4/7)، انواع اسید (استیک، سیتریک و هیدروکلریک)، دما (35 و°c 25) و غلظت nacl (5/0، 3 و 6%) بر رشد باکتری سالمونلا تایفی موریوم در براث bhi انجام شد. برای هر حالت سه تکرار در نظر گرفته شد. معیار رشد باکتری ایجاد کدورت قابل مشاهده بود و طی 30 روز مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی اثر متغیرهای در نظر گرفته شده بر فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت، مدل بقای پارامتریک با توزیع وایبال استفاده شد. نتایج حاصله از این مطالعه نشان داد که رشد باکتری اشرشیا کلای o157:h7 و سالمونلا تایفی موریوم بطور معنی داری (p<0.05) تحت تاثیر فاکتورهای مورد بررسی قرار می گیرند. مطالعه وضعیت رشد باکتری اشریشیا کولای o157:h7نشان داد که به طور متوسط، برای حالت های محیط رشد باکتری با 015/0%، 03/0% و 06/0% اسانس نسبت به حالت های محیط رشد که فاقد اسانس بودند، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت به ترتیب 49/1، 17/2 و 25/16 برابر بود. به همین ترتیب برای حالت های محیط رشد با سطوح ph 6 و 5، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت به ترتیب 32/1 و 74/2 برابر حالت های با ph برابر 7 بود. علاوه بر این برای حالت های با دز تلقیح 103، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت 43/1 برابر حالت های با دز تلقیح 105 بود. همچنین برای حالت های با دمای انکوباسیون °c 25 این زمان 14/2 برابر حالت های با دمای انکوباسیون °c 35 بود. همچنین در بررسی انجام شده بر روی باکتری سالمونلا تایفی موریوم مشخص گردید که برای حالت های محیط رشد که ph محیط با استفاده از اسید استیک و اسید سیتریک تنظیم شده بود، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت به ترتیب 97/6 و 30/1 برابر حالت هایی بود که تنظیم ph با استفاده از اسید هیدروکلریک انجام شده بود. به همین ترتیب برای حالت های با سطوح ph 4/6 و 4/5، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت به ترتیب 72/1 و 96/7 برابر حالت های با ph 4/7 بود. علاوه بر این، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت برای حالت های با غلظت کلرید سدیم 3% و 6%، 38/1 و 82/1 برابر حالت های دارای غلظت کلرید سدیم 5/0% بود. این زمان برای حالت هایی از شرایط کشت که در دمای °c 25 گرمخانه گذاری شده بودند 30/1 برابر حالت های با دمای انکوباسیون °c 35 بود. مدل نهایی بدست آمده نشان داد که همه متغیرهای مستقل در نظر گرفته شده با فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت ارتباط معنی داری داشتند.

مدل سازی رشد باکتری سالمونلا تیفی موریوم تحت تاثیر مقادیر مختلف اسانس زنیان، دما،ph و دزهای مختلف تلقیح
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1390
  گلشن شاکری   عبداله جمشیدی

هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر فاکتورهای مختلف شامل: اسانس زنیان (0%، 0.015 %، 0.03% و 0.06%)، دما (c 35? و ?c 25)، ph (7، 6 و5) و دز تلقیح (cfu ml 1- 105و 103) بر رشد باکتری سالمونلا تیفی موریوم می باشد. در این آزمایش، محیط کشت bhi براث و 48 حالت مختلف برای رشد باکتری در نظر گرفته شد. ضمن اینکه برای هر حالت 3 تکرار نیز انجام گردید. مشاهده کدورت در لوله های آزمایش مبنای رشد باکتری در یک دوره 30 روزه قرار گرفت. مدل بقای پارامتریک با توزیع لگ – نرمال، جهت بررسی اثر متغیرهای مستقل مذکور بر زمان شروع رشد باکتری ( مشاهده کدورت) استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه حاکی از تاثیر معنی دار (p<0.05) هر یک از این متغیرها بر رشد باکتری سالمونلا تیفی موریوم بوده و همچنین نشان داد که مدل لگ – نرمال وسیله مناسبی جهت تخمین رشد باکتری تحت شرایط مختلف محیطی می باشد. در مدل مربوطه به طور متوسط، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت، برای حالت های دارای غلظت اسانس 03/0% و 06/0% به ترتیب 59/2 و 70/11 برابر بیشتر از حالت فاقد اسانس تعیین گردید گردید ولی غلظت 015/0% تاثیر معناداری بر آغاز رشد باکتری ایجاد نکرد. همچنین در مورد حالت های دارای ph=5 و ph=6، فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت به ترتیب 13/3 و 18/1 برابر بیشتر از حالت های دارای ph=7 به دست آمد. به همین ترتیب این زمان برای حالت های دارای دز تلقیح 103، 44/1 برابر بیشتر از حالت های با دز تلقیح 105 مشاهده شد. علاوه بر این، زمان مذکور در مورد حالت های دارای دمای انکوباسیون 25 درجه سانتی گراد، 06/2 برابر بیشتر از حالت های دارای دمای انکوباسیون 35 درجه سانتی گراد تعیین گردید.

مدل سازی رشد باکتری رشد لیستریا مونوسایتوژنز تحت تاثیر مقادیر مختلف اسانس زنیان دما ph و دزهای مختلف تلقیح
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1391
  هانیه کیوانی راد   محمد عزیزاده

هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثرات اسانس زنیان (0، 015/0، 03/0و06/0%)، دما (°c 15، °c25 و°c35)،ph (5/5، 5/6 و3/7) و دز تلقیح (1-ml cfu 104 و106 ) بر رشد باکتری لیستریا مونوسایتوژنز در محیط bhi براث است. در این تحقیق در مجموع 72 حالت و برای هر حالت 3 تکرار در نظر گرفته شد و طی مدت زمان 30 روز زمان تلقیح تا مشاهده کدورت برای هر حالت به طور مجزا ثبت گردید. برای دستیابی به هدف فوق، مدل بقای پارامتریک با توزیع وایبال استفاده شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که رشد باکتری لیستریا مونوسایتوژنز به طور معنی داری (05/0p<) تحت تاثیر فاکتورهای در نظر گرفته شده قرار می گیرد. فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت، در مقایسه با حالات بدون اسانس، برای حالات با غلظت اسانس 015/0، 03/0 و 06/0% به ترتیب 82/1، 41/3 و 16/11 برابر بود. هم چنین در مقایسه با ph برابر با 3/7، برای حالات با سطوح ph مساوی با 5/6 و 5/5 به ترتیب 26/1 و 79/1 برابر بود. علاوه بر این فاصله زمانی تلقیح تا مشاهده کدورت برای حالات با دز تلقیح1-ml cfu 104، 44/1 برابر حالت های با دز تلقیح 1-ml cfu 106 بوده و برای حالت های با دمای انکوباسیون °c 15 و °c 25 این زمان به ترتیب 24/2 و 38/1 برابر حالت های با دمای انکوباسیون °c 35 بود. مدل نهایی نشان داد که تمامی متغیرهای مستقل در نظر گرفته شده با فاصله زمانی تلقیح تا ایجاد کدورت ارتباط معنی داری دارند.

تأثیر اشعه مایکروویو و اسید های خوراکی بر باکتری سالمونلا تیفی موریوم تلقیح شده در قطعات مرغ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1392
  هدی حیرانی   سعید خانزادی

سالمونلا دیر زمانی است که به عنوان یک باکتری بیماریزای انسانی مهم با منشاء غذایی شناخته شده است. با وجودی که سالمونلا در کلیه انواع مواد غذایی یافت می شود، بیشترین عفونت سالمونلایی در انسان ناشی از محصولات گوشت و مرغ است. در این مطالعه اثر اشعه مایکروویو و اسید های آلی بر بقاء سالمونلا تیفی موریوم تلقیح شده به پاچین های مرغ مورد بررسی قرار گرفت. نمونه های پاچین خریداری شده طی 2-1 ساعت در کنار یخ به آزمایشگاه منتقل شدند. در ابتدا پاچین ها ضدعفونی شده و سپس برای زدودن مواد باقیمانده با آب مقطر استریل شست وشو داده شدند. در این مطالعه تعداد 200 نمونه در 5 گروه قرار داده شدند. پس از تلقیح بوسیله سوسپانسیون باکتری، 4 گروه توسط اسید های آلی ( اسید استیک و اسید لاکتیک) با غلظت های مختلف (5/2 و 5%) و اشعه مایکروویو ( برای صفر، 10، 20، 30، 40، 50، 60 و 70 ثانیه) و گروه دیگر بوسیله آب مقطر به عنوان گروه کنترل تیمار شدند. پس از تیمار، کلیه نمونه ها با استفاده از روش شستشو شمارش شدند. آنالیز آماری نشان داد که در گروه کنترل و کلیه تیمار های اسید، میانگین لگاریتم شمارش باکتری با افزایش مدت زمان قرار گرفتن در مایکروویو کاهش می یابد. مقایسه میانگین تعداد باکتری بین نمونه های کنترل و نمونه های تیمار شده با اسید استیک و اسید لاکتیک در زمان صفر مایکروویو گذاری نشان داد که تیمار با اسید ها باعث کاهش لگاریتم تعداد باکتری در مقایسه با گروه کنترل می شود (p<0.001). همچنین لگاریتم تعداد باکتری در پاچین هایی که با اسید لاکتیک تیمار شده بودند به طور معنی داری کمتر از نمونه های تیمار شده با اسید استیک بود (p<0.001). آنالیز رگرسیون نشان داد که کلیه متغیر های مستقل ( نوع اسید، غلظت اسید و زمان قرار دادن در مایکروویو) تاثیر معنی داری برروی متغیر وابسته (لگاریتم تعداد باکتری) دارد. به طور متوسط لگاریتم تعداد باکتری در پاچین های تیمار شده با اسید لاکتیک 7/1 لگاریتم کمتر از گروه کنترل بود (p<0.001). همچنین آنالیز رگرسیون نشان داد که وقتی غلظت اسید و زمان قرار گرفتن در مایکروویو به میزان یک واحد افزایش می یابد، میانگین تعداد باکتری به ترتیب به میزان 622/0 و 071/0 لگاریتم کاهش می یابد (p<0.001).

بررسی خصوصیات فنوتیپی و ژنوتیپی باکتری های لیستریا مونوسیتوژنز جدا شده از لاشه های مرغ گوشتی و بیماران انسانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده دامپزشکی 1394
  طیبه زینلی   عبداله جمشیدی

باکتری لیستریا باسیل گرم مثبت بیماریزا برای انسان و حیوان می باشد. گونه لیستریا مونوسیتوژنز از پاتوژن های نوظهور بوده که موارد فوت بالایی در انسان دارد. در میان سیزده سروتیپ مختلف باکتری لیستریا مونوسیتوژنز، چهار سروتیپ 1.2a، 1.2b، 1.2c و 4b به عنوان عوامل اصلی اپیدمی های لیستریوز قلمداد شده اند. گوشت مرغ از منابع اصلی پروتئینی در سر تا سر جهان می باشد. در دهه های اخیر بروز ارگانیسم های مقاوم به آنتی بیوتیک قابل انتقال به انسان از طریق مواد غذایی آلوده، خطری جدی برای بهداشت عمومی می باشد. در میان روش های مختلف ساب تایپینگ، آزمون rapd روشی سریع، آسان و ارزشمند است. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی میزان آلودگی لاشه مرغ به باکتری های جنس لیستریا و تعیین انواع گونه های آن بود. در مرحله بعد، وضعیت مقاومت آنتی بیوتیکی باکتری لیستریا مونوسیتوژنز و سروتیپ های آلوده کننده لاشه مرغ مشخص گردید. در ادامه با پایش ژن های حدت، پتانسیل بیماریزایی باکتری های لیستریا مونوسیتوژنز جداشده ارزیابی و در نهایت با استفاده از آزمون rapd قرابت ژنتیکی بین باکتری های لیستریا مونوسیتوژنز جدا شده از لاشه مرغ و بیماران انسانی بررسی گردید. نمونه ها از فروشگاه های عرضه کننده مواد پروتئینی در سطح شهر مشهد جمع آوری شد. در این بررسی از میان 200 نمونه لاشه طیور، %40 آلوده به باکتری های جنس لیستریا بودند. لیستریا مونوسیتوژنز (18%)، لیستریا اینوکوا (%11/5) و لیستریا گرایی تحت گونه مورایی (%8) بترتیب غالبترین گونه ها بودند. فراوانی لیستریا گرایی تحت گونه گرایی و لیستریا ولشیمری بترتیب %1/5 و 1% بود. بیست و پنج درصد جدایه های لیستریا مونوسیتوژنز به بیش از چهار عامل آنتی بیوتیکی مقاومت نشان دادند. بیش از نیمی از جدایه ها (%52/77) مقاوم به اریترومایسین بودند. در مقام بعدی مقاومت به تتراسایکلین (%44/44)، کلیندامایسین (%41/66) و تری متوپریم (%25) قرار داشت. برخی از جدایه ها (%16/66) به کلرامفنیکل مقاوم بودند. 50% جدایه های لیستریا مونوسیتوژنز متعلق به گروه سروتیپی iib (سروتیپ های 1.2b و 3b) بودند. فراوانی گروه های سروتیپی iva و iia (سروتیپ های 4a، 4c و 1.2a، 1.2c) بترتیب برابر 27/77% و 19/44% بود. فراوانی سروتیپ 4b %77/2 بود. دو ژن inlc و inlj در 26 جدایه و hly در 32 جدایه لیستریا مونوسیتوژنز شناسایی گردید. در آزمون rapd، از سه پرایمر مختلف d8635، hlwl74 و opm01 استفاده گردید. تصاویر ژل الکتروفورز حاصل از rapd-pcr با نرم افزار photocap ارزیابی شدند. داده ها با نرم افزار spss، با استفاده از روش jaccard distance matrix دسته بندی شده و دندروگرام رسم گردید. هر سه پرایمر قادر به تولید باند بودند. پرایمر opm01 با توجه به تولید بیشترین باند پلی مورف دارای بالاترین قدرت تمایز بود. در کل، 75 باند مختلف از سایز bp 150 تا bp 3300 تولید گردید. دندروگرام حاصل از جدایه های گوشت مرغ و بیماران انسانی دارای پنج کلاستر مختلف (a تا e) بود. جدایه های گوشت طیور و بیماران انسانی در گروه های مجزا قرار گرفتند که معرف قرابت ژنتیکی بسیار پایین بین جدایه های مرغی و انسانی بود. نتابج این مطالعه نشان داد که جدایه های لیستریا مونوسیتوژنز گوشت مرغ تنوع ژنتیکی پایینی داشتند. قدرت تمایز rapd بالاتر از سروتایپینگ بود. گوشت مرغ آلودگی قابل توجهی به باکتری لیستریا مونوسیتوژنز داشته که اکثریت آنها پتانسیل بیماریزایی در انسان را داشتند. اما باکتریهای جدا شده از انسان قرابت ژنتیکی پایینی با جدایه های مرغی داشتند که میتواند بدلیل تعداد پایین جدایه های انسانی باشد.