نام پژوهشگر: مهین نسترن
حمدالله قاسمی راد محمود محمدی
بیش از سه دهه از تهیه و اجرای طرح های توسعه شهری و به تبع آن طرح های تفضیلی در ایران می گذرد، این طرح ها که با هدف حل مسائل و معضلات شهری و بهبود زندگی شهروندان تهیه گردیده اند، در مواردی نه تنها به حل مشکلات کمکی ننموده اند بلکه معضلات جدیدتر را هم دامن زده اند،که این موضوع بارها از سوی حرفه مندان شهرسازی داخل و خارج ایران مورد نقادی قرار گرفته است و ناکارآمدی این گونه طرح ها را گوشزد نموده اند ، لذا باز نگری و ارزیابی نحوه عملکرد و میزان تحقق پذیری آنها اهمیت دو چندان می یابد.پیچیدگیهای نظام شهری در جهان معاصر ، ارزیابی و تعیین تغییرات آنها را به شیوه های سنتی و مرسوم در دنیایی که شهر نشینی از بزرگترین پدیده های قابل توجه آن محسوب می شود امری بسیار مشکل است.با توجه به اینکه مساله تحقق پذیری طرح های شهری ، موضوعی اساسی است که در همه ارزیابی ها و بازنگری ها مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و این مسئله خاص کشور ما نیست بلکه در کشورهای دیگر نیز این موضوع نمود دارد که هدف از ارزیابی طرح تفضیلی در این رساله تعیین میزان موفقیت و کارآیی آن در دستیابی به اهداف ازپیش تعیین شده و شناسایی نقاط قوت و ضعف آن می باشد.رساله حاضر سعی دارد تا با ارزیابی کمی و کیفی طرح تفضیلی شهر ایذه از طریق تعیین میزان تحقق پذیری کاربری ها و پیشنهادهای طرح و همچنین علل عدم تحق پیش بینی های طرح گام های مثبتی را در جهت شناسایی عملکرد طرح بردارد و به ارائه راهکارها و پیشنهادهای مناسب در راستای تحقق پذیری بیشتر کاربریها گام بردارد. در این پروژه با توجه به موضوع مورد مطالعه از روشهای میدانی، تطبیقی و تحلیلی استفاده شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که کاربری های تجاری بیش از درصد پیش بینی شده تحقق یافته اند و کاربریهای حمل و نقل و انبارها و درمانی نه تنها تحقق نیافته بلکه با کاهش مساحت نیز روبرو گشته و بقیه کاربریها نیز تحقق پذیری ناچیزی داشته اند.
مهران لاریجانی فیروز مهین نسترن
پدیدآمدن انقلاب صنعتی ، بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم، تکیه بر اتومبیل و پیشرفت های حمل و نقل از دلایل رشد بی سابقه جمعیت شهرنشین و گسترش سریع شهرها بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. از آن جا که این رشد شهری برپایه اتومبیل بوده است شهرها در مدت کوتاهی وسعت زیادی از سرزمین ها را اشغال کرده و محدوده خود را به چندین برابر افزایش دادند. در پی این گسترش سریع فیزیکی، تغییرات و دگرگونی های بسیاری در شهرها به وجود آمد. شهرهای ایرانی نیز مانند سایر نقاط جهان دستخوش این تغییرات قرار گرفتند. در حال حاضر یکی از مشکلات اکثر شهرهای کشور، رشد شهرنشینی و به تبع آن گسترش شهر براراضی پیراشهری است که پیامدهایی چون حاشیه نشینی، ازبین رفتن اراضی کشاورزی، افزایش بی رویه جمعیت شهرنشین، عدم پاسخگویی برخی از خدمات و کاربری ها در شهرها، توزیع نامتناسب و ناسازگاری کاربری ها، گسستگی بافت فیزیکی شهره، مسائل زیست محیطی و نابسامانی های سیمای شهر بوده است.شهرهای شمال کشور نیز مانند سایر شهرهای کشور دچار تغییرات و دگرگونی های بسیاری در بعد کالبدی، اجتماعی و اقتصادی شده اند. توریست پذیر بودن شهرهای شمالی به عنوان عاملی مهم در اقتصاد این منطقه مطرح می باشد. اما این محرک اقتصادی در ابعاد اجتماعی و محیطی(به دلیل فقدان نظارت و مدیریت صحیح) باعث بروز مشکلات بسیاری برای شهرها شده است. مسئله مهم در شهرهای شمالی و همچنین بابلسر وجود زمین های کشاورزی و باغی درون و بیرون محدوده شهر است که هر ساله به دلیل ساخت وسازهای بی رویه از مساحت آن ها کاسته می شود. مدت ها قبل ازکشور ما کشورهای پیشرفته با چنین مشکلاتی مواجه شده و برای حل این مشکلات راه حل ها و نظریات مختلفی تدوین شد. الگوهای مختلف توسعه شهری، نظریات گوناگون در مورد فضاهای شهری و چگونگی توسعه آن ها و همچنین مبحث توسعه پایدار از این دسته می باشند.توسعه پایدار از مفاهیم جدید است که در ارتباط با مسائل پیش آمده بروز کرده و هدف اصلی آن این است که از توان نسل های آینده در برآوردن نیازهایشان نکاهد تا آیندگان نیز بتوانند به میزان نسل های حاضر از منابع طبیعی و محیطی بهره ببرند. در زمینه مسائل شهری نیز نظریه توسعه پایدار شهری سعی دارد تا در سه بعد محیطی، اجتماعی و اقتصادی شهرها را زیست پذیر کند و سطح زندگی ساکنان را ارتقا دهد.برای ارائه الگویی پایدار برای توسعه شهر بابلسر، ابتدا ویژگی ها و مسائل شهر شناخته شدند. در ادامه برای تحلیل اطلاعات موجود از میان اصول و مبانی توسعه پایدار، معیارهایی نظیر دسترسی به خدمات شهری، دسترسی به مراکز اصلی شهر، دسترسی به فضاهای سبز شهری، همجواری با زمین های کشاورزی و ... معرفی شدند.برای شناسایی مناطق دارای پتانسیل توسعه در محدوده شهر از مدلahp و نرم افزار gisاستفاده شد و در نهایت در هر محله مناطق مستعد توسعه مشخص شدند. با توجه به پتانسیل زمین های داخل شهر و شرایط طبیعی اطراف و مفاهیم توسعه پایدار برای شهر بابلسر الگوی توسعه شهری فشرده پیشنهاد شده است.
محمدرضا ضمیری مهین نسترن
شناخت نحوه و روند رشد و توسعه شهرها همواره در نزد صاحبنظران و برنامه ریزان شهری مورد بحث و توجه بوده است. زیرا این روند بر جنبه های مختلف زندگی شهری و به ویژه وضعیت مسکن شهروندان موثر می باشد. مهم ترین چالشی که در مسیر ارزیابی روند توسعه فضایی - کالبدی شهرها وجود داشته، شناسایی معیارها و روش های کمی به منظور سنجش چنین روندی بوده است. چنان معیاری سنجش وضعیت و روند توسعه فضایی شهرها را به شکلی ملموس و قابل استناد امکان پذیر می سازد و بر اساس آن می توان دگرگونی کیفیت زندگی در شهر و به تبع آن وضعیت مسکن شهری را مورد بررسی قرار داد. شهر بجنورد با جمعیت 176726 نفر در شمال شرق کشورمان قرار گرفته و در دهه اخیر به دلیل تأسیس استان خراسان شمالی و ارتقا به مرکزیت استان جدید و مهاجرت های گسترده رشد سریعی را در جمعیت و وسعت خود تجربه کرده است. پیامد این رشد و توسعه فضایی - کالبدی سریع شهر بر وضعیت مسکن شهری بجنورد موضوعی است که در این پژوهش مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته است تا بدین وسیله راهکارهایی برای بهبود وضعیت مسکن در این شهر پیشنهاد گردد. به این منظور ابتدا کمک روش ها و مدل های کمی روند توسعه فضایی و نحوه پخشایش کاربری های عمده در شهر بجنورد ارزیابی شده و سپس پیامدهای چنین روندی بر وضعیت مسکن شهری آن به کمک روش های توصیفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نتیجه سنجش روند توسعه فضایی - کالبدی شهر بجنورد نشان می دهد که این شهر در دهه اخیر بیش از همه عوامل بر اثر رشد جمعیت توسعه یافته و فرمی فشرده و متمرکز دارد. به نحوی که بسیاری از فعالیت های اقتصادی و اداری شهر به صورت هسته ای یا خطی در بافت میانی و مرکز قدیمی شهر جایگزیده شده اند. این نکته سبب شده است که پخشایش فضایی کاربری ها در سطح محلات شهر بجنورد نامتعادل و نامتوازن باشد. این وضعیت شاخص های دسترسی و کیفی مسکن شهری را بیش از سایر شاخص ها تغییر داده است. از سوی دیگر می توان گفت بافت شهری بجنورد به شکلی متراکم و پیوسته رشد کرده و پدیده پراکندگی شهری در آن رخ نداده است. با این همه در سال های اخیر و پس از گسترش محدوده شهر پس از تأسیس استان جدید، در بافت حاشیه به ویژه در مسیرهای ورودی شهر در شمال شرق و غرب شهر، با توسعه سریع و پراکنده مسکن، نشانه هایی از وقوع پراکندگی شهری بروز کرده است. مانند توسعه کم تراکم و جسته و گریخته نواحی مسکونی، تفکیک کاربری ها و گسترش محدوده شهر. با توجه به آنکه ایده رشد هوشمند شهری به منظور مقابله با پدیده پراکندگی شهری ارائه شده و تجربه های موفقی در کشورهای دیگر پشت سر گذاشته است، اصول و راهبردهای رشد هوشمند الگوی مناسبی برای تدوین پیشنهادهای راهبردی بر اساس نتایج این پژوهش فراهم می آورد. ایجاد محله هایی با اختلاطی از کاربری های مسکونی و خدماتی، ایجاد تراکم متوازن مسکونی و ارائه مسکن مناسب برای همه شهروندان اهدافی است که بر اساس ایده رشد هوشمند و به منظور بهبود وضعیت مسکن شهری در بجنورد در طرح راهبردی پیشنهادی این پژوهش پیگیری شده است.
منصور منصوری محمد مسعود
در دهه های اخیر، به دنبال اهمیت یافتن جایگاه محله های مسکونی انسان ساخت در شکل گیری شهرها، رویکردهای متعددی در جهت ساماندهی ظاهری و عملکردی محیط کالبدی محله های مسکونی مطرح گردیده است. برای پاسخگویی به این واکنش ها، برنامه ریزی مشارکتی و از پایین به بالا شکل گرفت. در کشور ما مشارکت مردمی بیشتر به بعد کمک های مالی مردم به شهرداری یا سازمان های مرتبط محدود می شود. به طور معمول در حوزه برنامه ریزی و طراحی شهری خواست های مردم غایب است و برنامه ریزان و طراحان در بسیاری از مواقع بدون در نظر گرفتن نقطه نظرات مردم برای آنها تصمیم گیری می کنند. هدف از این پژوهش، دستیابی به برنامه ها و راهکارهایی برای ساماندهی کالبدی محله ها با رویکردی مشارکتی است و این راهکارها به عنوان پایه های اصلی برای سیاست های ساماندهی کالبدی محدوده های سکونتی به شمار می رود. این پژوهش حاصل تلاشی است که در قالب مطالعات کتابخانه ای، اطلاعات مکانی موجود و نقشه ها و داده های میدانی که از مشاهده، مصاحبه و پرسش نامه به دست آمده، با روش توصیفی-تحلیلی معیارها و شاخص هایی جهت ساماندهی محیط کالبدی محله های مسکونی ارائه دهد وسپس با تجزیه و تحلیل کمی و کیفی بر اساس این معیار و شاخص ها، نوع مداخله و راهبردهای اصلی ساماندهی با روش مشارکتی تعیین گردیده ودر نهایت سیاست های تهیه طرح با توجه به محورهای شهرسازی مشارکتی پیشنهاد می گردد. فرضیه محوری این پژوهش مبین آن است که نابسامانی های کالبدی محله خیام شهر ایلام ریشه در عدم پاسخگویی مناسب در جهت رفع این مشکلات در طرح های مصوب شهری دارد و اینکه رویکرد مشارکتی راه حل مناسبی جهت رفع این معضلات و نابسامانی های کالبدی می باشد. اهم نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که طرح های جامع و تفصیلی شهر ایلام که ملاک تعیین انواع طرح ها و پروژه های شهری است، جوابگوی نیازهای واقعی محله های مسکونی نیست و طرح های شهری با رویکرد مشارکتی و با مقیاس کوچک، هم باعث شناخت بهتر و هم ارائه راهبردهای مناسب با توجه به وضعیت، ضعف ها و پتانسیل های موجود مکان در جهت رفع معضلات و مشکلات شهری می باشد.
حسین علی حیدری مهین نسترن
امروزه با توجه به نقش کاربری فضای سبز در جلوگیری از عوارض حاصل از صنعت و تغییرات اقلیمی، برنامه ریزی و تحلیل این کاربری در شهرها مسأله ای غیر قابل اجتناب در روند توسعه شهری به شمار می رود. کاربری های عمومی در بسیاری از شهرها به دلایلی چون تراکم بالای جمعیت، عدم توازن در مکان گزینی و عدم توجه به شعاع دسترسی و آستانه های جمعیتی، قادر به ارائه خدمات مطلوب به شهروندان نمی باشند، که این موضوع در مورد فضای سبز نمود بیشتری دارد. نظر به آنکه شهر یزد یکی از شهرهای کویری ایران می باشد، این پژوهش به بررسی ویژگی های پارک ها و فضاهای سبز شهری در سطح منطقه یک شهر یزد می پردازد. از نظر جغرافیایی منطقه یک در شمال شهر یزد واقع شده و حدود 30 درصد از مساحت شهر یزد را در برگرفته است. توسعه فضاهای سبز در منطقه یک از روند رو به رشدی برخوردار بوده است ولی نکته قابل توجه کیفیت و عدم پراکنش مناسب این فضاها در سطح منطقه یک شهر یزد است. هدف از این پژوهش برنامه ریزی توسعه پارک ها و فضاهای سبز با رویکرد توسعه پایدار در سطح منطقه بوده و در نهایت راهبردها و پیشنهاداتی جهت توسعه پایدار این فضاها ارائه گردیده است. به منظور دستیابی به شهری پایدار، نیازمند به شناسایی و تقویت شاخصه های پایداری در شهرها می باشیم، از آن جمله کمیت و کیفیت فضاهای سبز شهری می باشند.که در مورد شاخص کمیت فضاهای سبز، سرانه ها و توزیع مکانی این فضاها و در بخش کیفیت، نظرات مسئولین و شهروندان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و در قالب مطالعات کتابخانه ای، اطلاعات مکانی موجود و نقشه ها و داده های میدانی که از مشاهده، مصاحبه و پرسش نامه به دست آمده، تحلیل و ارزیابی شده است. فرضیه اساسی این تحقیق گویای آن است که توسعه پارک ها و فضاهای سبز در سطح منطقه یک شهر یزد بر طبق اصول توسعه پایدار نبوده و روند توسعه فضاهای سبز موجود نیز جوابگوی نیازهای مردم نمی باشد. و در انتها راهکارهای پیشنهادی به منظور حفظ و توسعه پارک ها و فضای سبز شهری در منطقه یک شهر یزد ارائه گردیده که عبارتند از: ارتقای نقش مردم، ارتقای بهره وری اکولوژیکی فضاهای سبز، ارتقای بهره وری اجتماعی فضاهای سبز، افزایش مساحت فضاهای سبز به منظور تأمین سرانه های مورد نیاز، بهبود چارچوب قانونی تصمیم گیری فضاهای سبز، بهبود چارچوب مالی فضاهای سبز و غیره.
علیرضا نوروزی پوده مهین نسترن
چکیده : بازی یکی از فعالیت های مورد علاقه ی کودکان و نوجوانان است. منظور از کودک و نوجوان در این پژوهش سنین 5/1 تا 15 ساله است، البته بازی تفاوت های زیادی با ورزش، کار و حتی فراغت دارد. شخصیت اصلی کودکان در سال های اولیه زندگی شکل می گیرد و بازی نقش بسزایی در آن دارد و نبود یا وجود ناقص و یا غیر اصولی آن مانند بازی های کامپیوتری می تواند اثرات منفی و پایداری بر آنان باقی بگذارد. جنبش بازی و فضاهای بازی کمتر از یک سده عمر دارد و با اختراع تجهیزاتی چون تاب، سرسره و الاکلنگ آغاز شد اما در حال حاضر فضاهای بازی در نوع و فضا تفاوت کرده است؛ زمین های بازی ماجراجویی نوعی از این گونه فضاهای بازی نوظهور است. در هر حال این فعالیت در پی نیاز به بازی در کودکان که از جمله توانخواهان محله محسوب می شوند شکل گرفته و فضای ویژه آن موسوم به فضای بازی یا پارک بازی است. کشور آمریکا پیشتاز در زمینه ی برنامه ریزی و طراحی فضاهای بازی و قوانین مرتبط با بازی است؛ برنامه ریزی فضاهای بازی در دو عرصه ی درون و برون سایتی مطرح می شود. مواردی که در برنامه ریزی برون سایتی مطرح است عبارتند از مباحث عمومی در موضوعات قوانین و مقررات، اثرات فضای بازی در سیمای محله ای، سرانه ها و مساحت های پیشنهادی در ابعاد کوی و محله، کاربری اراضی و فضای بازی، عوامل مکان یابی در سازگاری، وابستگی، نوع کاربری، حریم حفاظت از آلودگی صوتی، حریم امنیتی و حوزه نفوذ فضای بازی کوی و محله و... است. اما در برنامه ریزی درون سایتی فضای بازی محله ای مربوط به مطرح شدن انواع بازی ها، تفکیک سنی و جنسی در سایت، زون های بازی با الگوبرداری از نوع بازی ها، قوانین امنیتی- ایمنی در سایت، رعایت نکاتی در رابطه با طراحی فضاهای بازی و... است. سرانه ی فضای بازی در محله حدود 25/1 متر مربع به ازای هر نفر یا 5 متر مربع به ازای هر کودک است که در رده بندی کیفیتی حداقل سرانه در محله محسوب می شود. در حال حاضر در شهر اصفهان این سرانه از چند سانتی متر تجاوز نمی کند که البته این وضعیت نیز در بین مناطق متفاوت است. حوزه ی نفوذ فضای بازی کوی 220 متر و محله 400 متر است که وجود فضای بازی کوی در کنار محله ای حالت تکاملی دارد و تحت عنوان پارک بازی کوی مختص سنین 1 تا 9 ساله مطرح شده است و فضای بازی محله ای مختص کودکان و نوجوانان 1 تا 15 ساله است. مساحت بهینه پارک بازی کوی 700 تا 1000 متر با جمعیت 2000 نفری کوی و فضای بازی محله ای 7000 متر با توجه به جمعیت محله ای 7000 نفری پیشنهاد می شود. جامعه ی آماری و نمونه ی موردی در این پژوهش تحلیل فضای بازی شهر اصفهان و تحلیل ویژه ی پارک بازی محله بهار با استفاده از روش swot، واقع در منطقه 6 شهرداری اصفهان است.نمونه موردی دیگر مکان یابی فضاهای بازی کوی و محله ای محله ی کردآباد با استفاده از روش یکپارچه یgis و mcdm است. عوامل فضایی در نرم افزار gis arc و عوامل نافضایی در روش ahp و در نرم افزار expert choice تحلیل شده است. در انتها یک فضای بازی محله ای و دو تا سه پارک بازی کوی در این محله پیشنهاد می شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی است و هدف تحلیل و تبیین برخی از اصول برنامه ریزی فضاهای بازی است.
بهزاد صدری مهین نسترن
توسعه فیزیکی شهر فرآیندی پویا و مداوم است که طی آن محدوده های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در جهات عمودی و افقی از حیث کمی و کیفی افزایش می یابد و اگر این روند سریع و بی برنامه باشد به ترکیب فیزیکی مناسبی از فضاهای شهری نخواهد انجامید و در نتیجه سیستم های شهری را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد ساخت. مهم ترین مشکل در مورد پراکندگی و رشد نااندیشه شهرها، فقدان نقشه و برنامه ای مدون و اصولی برای توسعه شهر است. مهم ترین مسائلی که رشد بی رویه و افقی شهرها به وجود می آورد، عبارت است از اسراف در استفاده از زمین، فقدان تسهیلات و امکانات شهری کافی و... است. افزودن بر مشکلات شهری یادشده زمین منبع غیرقابل جایگزینی است، به ویژه زمین با کاربری های ویژه مانند جنگل ها، اراضی کشاورزی مرغوب و مراتع متراکم و ... که با تغییر کاربری چنین اراضی نه تنها یک منبع اقتصادی مهم در کشوری مانند ایران از بین می رود بلکه پیامدهای زیست-محیطی آن غیر قابل جبران است. شهر پاوه یکی از شهرهای استان کرمانشاه است که در شکل گیری آن موقعیت جغرافیایی شهر و نقش عوامل و عوارض طبیعی مانند وجود دره ها و تپه های شیب دار، باغات فراوان و... تأثیر فراوان داشته و شکل منحصر به فردی را آفریده است. محدودیت ها و کمبود زمین، شرایط توپوگرافی سخت و ناهموار، از تنوع بخشیدن به بافت شهری جلوگیری نموده و ساخت و ساز را هزینه بر نموده است. علاوه بر آن شیب زمین، باغات اطراف و ناهمواری های بسیار توسعه شهر را جهت دهی نموده است. به طوری که ارتفاعات و تپه های شیب دار در بخش شمال و شرق، روستای دوریسان در شرق و جنوب شرقی و باغات گردو و انار در جنوب از موانع اساسی توسعه شهر می باشند. همچنین ویژگی توپوگرافیکی باعث گردیده تا شهر پاوه به تبعیت از توپوگرافی محیط اطراف خود در محله های قدیمی با بافت فشرده و متراکم و در سایر بخش ها به تبعیت از شیب و توپوگرافی شهر به صورت خطی شکل بگیرد و ناهمواری های فراوان و شیب زیاد باعث شده تا این شهر در پایه کوه شاهو صورتی پلکانی به خود بگیرد. تحلیل توسعه شهر پاوه را می توان به 2 دوره کلی تقسیم کرد: اگر چه در نیمه اول شهر رشد آرامی را تجربه نموده است و به طور عمده به سمت جنوب و غرب و زمین های هموارتر گسترش یافته است و شهر در این دوره به نسبت از شکل روستایی خارج شده، اما باز هم مشکلات فراوانی در جهت توسعه شهر وجود دارد. اما در نیمه دوم به دلیل نیاز شهر به مسکن و گسترش موج جدید مهاجرت از نقاط روستایی، توسعه پراکنده و بدون تناسب با اصول شهرسازی گردیده است. که این موضوع سبب از بین رفتن باغ ها و ادغام با روستاهای همجوار شهر دچار ناهنجاری های اجتماعی، خطرات زیست محیطی و عدم پراکنش متوازن کاربری ها شده است. شهر پاوه در طی سال ها ی گذشته با افزایش جمعیت روبه رو بوده است و این افزایش جمعیت بی شک به گسترش کالبدی شهر خواهد انجامید. حال در شرایطی با موقعیت جغرافیایی شهر پاوه که جهت توسعه با محدودیت های زیادی روبه رو است چه راه حل هایی می توان تجویز نمود که توسعه فیزیکی شهر مطابق با اصول توسعه پایدار باشد. در این راستا در تحقیق حاضر که جزء پژوهش-های کاربردی است؛ در جهت دستیابی به سازمان کالبدی – فضایی و جهت مناسب توسعه فیزیکی شهر پاوه مطابق با اصول و معیارهای توسعه پایدار به منظور رفع مسئله یادشده و پاسخ داده به پرسش های تحقیق، سعی شده است با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از تکنیک های تحلیلی مقایسه، نقشه های پتانسیل یاب، ماتریس گولر و ماتریس سوآت روند توسعه فیزیکی شهر پاوه بر مبنای اصول و معیارهای توسعه پایدار مورد ارزیابی قرار گرفته و الگوهای مناسب جهت توسعه شهر، بررسی گردد و شاخص های توسعه فیزیکی پایدار از منابع استخراج گشته و بر اساس ویژگی های شهر بومی سازی شود. و در نهایت پس از یافتن پاسخ سوالات فوق، بر مبنای آن ها ابتدا راهبردهای توسعه فیزیکی پایدار شهر پاوه تدوین گشته و در پی آن الگوی مناسب برای توسعه فیزیکی شهر پاوه و نیز جهت توسعه آتی شهر پیشنهاد گردیده و بر اساس آن ها سازمان کالبدی- فضایی مطلوب شهر بر اساس اصول و معیارهای توسعه پایدار در قالب پیشنهاد محدوده و حریم شهر، کاربری اراضی حریم شهر، کاربری اراضی شهر، شبکه معابر شهر و عملکرد آن، و پهنه بندی ارتفاعات در کنار سیاست های تکمیلی توسعه ارائه شده است.
سمانه عباسی علی زنگی آبادی
چکیده با افزایش چشمگیر جمعیت در شهرها و احداث مجتمع های بزرگ با کاربری های متفاوت و کاهش سطح زیربنای هر واحد مسکونی در شهر اصفهان تردیدی نیست که کودکان در تمامی سنین به محیطی فرح بخش با دسترسی آسان جهت تأمین بخشی از نیازهای روحی وجسمی خویش با صرف کم ترین هزینه ممکن نیاز دارند . بنابراین گنجاندن مبلمان بازی متنوع در پارک های حاشیه زاینده رود، نقشی اساسی در خلق محیطی شاداب، ایمن و هم چنین تضمین سلامت روانی شهروندان به ویژه کودکان خواهد داشت. امروزه مبلمان بازی کودکان یکی از شاخص های شهری به شمار می آید که به واسطه کارکردهای متنوع (در مقیاس خرد)، فواید متعددی را نصیب محیط شهری اطراف خود می نماید. طراحی ، اجراء و مکان یابی صحیح مبلمان بازی که همواره بر طبق نیاز کودکان و چگونگی کارکرد آن فضا انجام می شود، می تواند در صورت اجرای صحیح تمامی مراحل، فضایی نسبتاً مطلوب را پدید آورد که باعث افزایش رضایت و استقبال کودکان، کارایی و پایداری مبلمان و زیبایی محیط اطراف و فضایی امن و سرشار از شادی برای کودکان گردد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی وضع موجود مبلمان بازی کودکان و ارائه نقاط ضعف و قوت آن، ارتقاء کیفیت فضاهای بازی و تلاش درجهت ایجاد فضای مناسب و ایمن برای بازی کودکان و اهداف فرعی آن تطبیق استانداردهای مبلمان بازی کودکان با وضع موجود آن ، بررسی امکان ایجاد تسهیلات در امر دسترسی کودکان به وسایل بازی و دستیابی به شرایط مناسب و توزیع بهینه، با ارائه راه کارهای مناسب در امر زیبا سازی مبلمان شهری در پارک های حاشیه زاینده رود می باشد. جامعه آماری در این پژوهش، پارک های حاشیه زاینده رود، از پل وحید تا پل شهرستان است، در بخش تحلیل فضایی، تعداد نمونه ها با استفاده از فرمول کوکران محاسبه شده است که با محاسبه آن ، تعداد 333 نمونه به صورت نمونه برداری در 11 پارک شامل بوستان سعدی، بوستان ملت، آئینه خانه، ایثارگر، خبرنگار، سلمان فارسی، مشتاق، خواجو، کودک، زاینده رود و بوستان وحید که مبلمان بازی موجود می باشد، انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و استقرایی با تکیه بر آمار و اطلاعات موجود، استفاده از پرسش نامه و مطالعات میدانی، اسنادی، کتابخانه ای و... است، داده های دسته دوم، وضع موجود مبلمان بازی در پارک های حاشیه زاینده رود را مورد بررسی قرار داده است. ابزار تجزیه و تحلیل در این پژوهش، نرم افزارهای spss, excel,و arc gisاست. نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان می دهد، پارک سلمان فارسی از نظر جانمایی با میانگین 25% ،شاخص توسعه انسانی و شعاع عملکردی بدترین وضعیت را به خود اختصاص داده و مبلمان بازی موجود در آن از نظر استاندارد، ایمنی و کیفیت در سطح بسیار نازلی قرار گرفته است. پارک خبرنگار با میانگین 29/89% بهترین وضعیت را از نظر جانمایی به خود اختصاص داده است. پارک مشتاق،کودک و سعدی از نظر شاخص توسعه انسانی (میزان برخورداری از امکانات) و خدمات دهی بهترین وضعیت را دارند، در نتیجه توزیع فضایی و میزان برخورداری از امکانات مبلمان بازی در سطح پارک های حاشیه زاینده رود(از پل وحید تا پل شهرستان)، عادلانه نبوده و همه کاربران به طور یکسان و مساوی به آن ها دسترسی ندارند و در بعضی از پارک ها، بیش ترین تمرکز مبلمان بازی وجود دارد و در پارک های دیگر دچار کمبود شدید در این زمینه هستند. سپس با توجه به نتایج به دست آمده در زمینه نقاط قوت و ضعف این عناصر، راه کارهایی جهت ایجاد فضای مناسب برای کودکان، کمک به حفظ امنیت ،آسایش و رفاه کاربران، ارتقاء کیفیت و دستیابی به شرایط فضایی مناسب در زمینه مبلمان بازی کودکان ارائه شده است.
لیلا سلطانی علی زنگی آبادی
از آنجا که توجه به نیازهای زنان در جهت تأمین رضایت آنان به عنوان یک گروه تأثیرگذار در شهر بسیار ضرورت دارد، این پژوهش با هدف بررسی دیدگاه های گوناگون و شناخت شاخص های توسعه شهری مورد نیاز زنان در مقیاس منطقه شهری و بررسی تفاوت های مکانی بهره مندی زنان از شاخص های توسعه شهری در شهر اصفهان می پردازد. این پژوهش که از نوع کاربردی - توسعه ای می باشد. روش های گردآوری اطلاعات اسنادی و پیمایشی و با ابزار پرسشنامه داده ها در تابستان 1389 جمع آوری شده است. جامعه آماری در این پژوهش، شامل زنان و دختران بالای 18 سال در مناطق 14 گانه شهر اصفهان می باشد. در نهایت نتایجی به این اختصار به دست آمد: مناطقی از شهر اصفهان که در کانون پویای شهر قرار دارند، از لحاظ معیارهای زنان، وضعیت مطلوبی را فراهم کرده اند. مناطقی از شهر که با هسته روستایی اخیراً به شهر پیوسته اند نیز که انگیزه بالایی برای توسعه داشته اند و محلات جدید در آن شکل گرفته است، جذابیت های بسیاری برای سکونت به نسبت مکان های مشابه خود دارند. سطح استانداردهای سکونتی برای زنان، در مناطقی از شهر که تا روستاهای اطراف توسعه یافته و حتی حاشیه نشین هایی را در کنار آنها به وجود آورده، پایین است. پایین آمدن زمینه امنیت در بیشتر محلات شهر اصفهان، محدودیت زنان را برای حضور در شهر بالا برده است. امروزه زنان اصفهانی در تضاد عجیبی میان باورهای سنتی مبنی بر مشارکت، حفظ روحیه جمع گرایی و محله محوری با سبک های جدید "محله گریز" ناشی از مدیریت نوین شهری قرار گرفته اند. زنان با وجود عدم رضایت، در بیشتر موارد به محله خود علاقه مندند در صورتی که می دانند محله های بهتری در رفع نیازهایشان وجود دارد و تقریبا نیمی از آنان تمایل به ترک مکان خود را دارند. به طور کلی محلات در رفع نیازهای زنان اغلب ضعیف عمل کرده اند. برخلاف گذشته که امنیت محلات بسیار قوی و بارز بوده است امروز امنیتی نسبی در محلات شهر اصفهان حاکم است و برخورداری از امکانات محله برای زنان اغلب محدود است.
سید پرهام میردامادی مجتبی رفیعیان
رشد شتابان شهر ها ، افزایش تصاعدی جمعیت شهری و در پی آن رشد نامناسب و ناهمساز کالبدی به علاوه نگاه کمی-گرایانه به برنامه ریزی شهری و محلات، پی آمدهایی نظیر تغییر فرهنگ محلات، مهاجرت های بین محله ای و نارضایتی از کیفیت محیط های شهری در پی دارد، که با از دست دادن هویت و احساس تعلق ساکنان همراه است. برای مواجه با چنین روندی رویکردی تحت عنوان "کیفیت مکان" با هدف ایجاد حیات مطلوب شهری مطرح شده است. این رویکرد که توجه به ذهنیات شهروندان از مهمترین ارکانش می باشد، بر این باور است که مکان های شهری نه تنها سازنده بخشی از هویت انسان هستند، بلکه نوعی پیوند عاطفی میان افراد و محیط پیرامونشان را شکل می دهد. بنابراین کیفیت مکانی مطلوب شهری سبب بوجود آمدن حس تعلق و هویت در شهروندان می شود. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف سنجش میزان کیفیت مکانی و بنا به ضرورت، اتخاذ سیاست ها و تدوین راهکار ها، برای ارتقاء کیفیت محیط با تأکید بر کیفیت مکانی در محدوده مطالعاتی، که محله ولنجک واقع در منطقه یک تهران می باشد، انجام شده است. سنجش رضایتمندی شهروندان از کیفیت ادراکی محله اشان از روش های سنجش کیفیت مکانی است. در این راستا سنجش رضایتمندی کیفیت محیط محله ولنجک با بررسی 6 معیار و 22 زیر معیار ارزیابی گردیده است. این معیارها به ترتیب عبارتند از: آسایش، دسترسی، تجسم، محیط اجتماعی، فعالیت ها و تسهیلات کالبدی. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی استفاده شد. روائی و پایائی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ آزمون شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی نشان داد که مدل تجربی کیفیت مکانی مدل مناسبی برای سنجش کیفیت بوده است و تمامی معیارهای بررسی شده چه ارزیابی میزان کیفیت معنادار بوده اند. از نتایج این پژوهش آن که میزان کیفیت در محله ولنجک در آستانه متوسط (5> 02/3>1 با میانه نظری 3) برآورده شد و این کیفیت به طور مستقیم با سنجش رضایتمندی قابل سنجش می باشد( 273/ 0 =r). رضایت مندی بر روی تعلق اهالی به طور مستقیم و هویتی اهالی محله تأثیر گذار می باشد. همچنین بررسی تأثیر خصوصیات شخصی مخاطبان پژوهش نشان دهنده این مطلب بود که"مدت سکونت"،"وضعیت مالکیت"و "شکل سکونت" از مهمترین خصوصیات تأثیر گذار، بر کیفیت مکانی می باشد.
صادق هادیزاده زرگر وحید قاسمی
از ابتدای قرن 21، نگاه توسعه پایدار صرفاً توجه به ابعاد زیست محیطی و یا اقتصادی نیست. بلکه مباحث اجتماعی دریچه ی جدیدی را در رسیدن به توسعه پایدار برای ما گشوده است. پایداری اجتماعی به عنوان یک جزء اساسی از توسعه پایدار مورد توجه ویژه سیاستمداران و برنامه ریزان قرار گرفته است. از آنجا که در فرایند برنامه ریزی شهری توجه به مباحث اجتماعی اجتناب ناپذیر و جزء جدایی ناپذیر طرح های شهری محسوب می شود، با تعیین ابعاد پایداری اجتماعی می توان رویه های موثّر برمباحث اجتماعی جامعه را مورد بررسی و شناسایی قرار داد. به عبارت دیگر، ابعاد پایداری اجتماعی می تواند به عنوان یکی از مهم ترین و کلیدی ترین ابزار در برنامه ریزی و سیاست گذاری های شهری مورد استفاده قرار گیرد. از طرفی گستردگی، پیچیدگی و تنوع شاخص های پایداری اجتماعی و نقش آن ها برجامعه ایجاب می کند تا این شاخص ها برحسب نقش و عملکردشان مورد توجه قرار گیرند، که مشخصاً هر یک دارای ارزش متفاوتی از یکدیگر می باشند. لذا این پژوهش با فرض یکسان نبودن پایداری اجتماعی در سطح محلات شهر مشهد و اینکه با فاصله گرفتن از مرکز شهر میزان پایداری اجتماعی افزایش خواهد یافت؛ و با هدف شناخت و ارزیابی شاخص های پایداری اجتماعی در سطح محلات شهر مشهد صورت گرفته است. برای رسیدن به این هدف پس از شناخت معرف ها و شاخص هایی که بیانگر پایداری اجتماعی است با استفاده از گویه هایی که بیان گر هر یک از این شاخص ها می باشد به سنجش آن در سطح محلات مورد نظر شهر مشهد پرداخته و در ادامه با استفاده از نظر کارشناسان و بکارگیری مدل تحلیل شبکه، وزن هر یک از این شاخص ها در تبیین پایداری اجتماعی سطح محلات تعیین شد. در نهایت محلات مورد نظر را به لحاظ برخورداری از شاخص های پایداری اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته و به ارائه راهکارهایی جهت رسیدن به اصول پایداری در ناحیه مورد مطالعه پرداخته شده است. برای رسیدن به هدف پژوهش، از مدل تحلیل شبکه(anp) و روش دلفی در تعیین وزن هر یک از شاخص ها در جهت تبیین پایداری اجتماعی استفاده شده است. روش تحقیق در این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. همچنین روش یافته اندوزی براساس مطالعات کتابخانه ایی و اسنادی و مصاحبه با کارشناسان و مسئولان بوده است. براین اساس پس از ارزیابی شاخص ها با استفاده از مدل تحلیل شبکه به این نتیجه رسیدیم که، عدالت اجتماعی(136/0=eo)، بعدعینی امنیت(129/0=os) و تعامل اجتماعی(170/0=si)، به ترتیب، بیشترین وزن و در نتیجه بیشترین تأثیر را در تحقق پایداری اجتماعی داشته است. و در بین سه محله مورد مطالعه در شهر مشهد محله گوهرشاد از بیشترین سطح پایداری اجتماعی برخوردار بوده است.
سعید هادی زاده فیروزجایی مهین نسترن
حمل و نقل همواره یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر ساختار شهر بوده است. امابه ویژه دریک سده اخیر با گسترش انواع وسایل نقلیه موتوری و تغییرات فزاینده جمعیتی به یکی ازاصلی ترین مشکلات شهرنشینی بدل گردیده است. شهر یک سیستم فضایی است که عناصر آن نسبت به همدیگر در ارتباط می باشند و به دلیل ماهیت سیستمی آن، روابط متقابل پیچیده ای بین سیستم حمل و نقل شهری و محیط اقتصادی،اجتماعی وکالبدی آن وجود دارد. از طرفی هدایت و ساماندهی اجزای مختلف شهردرچارچوب طرح های شهری انجام می شود. کاربری اراضی شهری به دلیل ماهیت سیستمی شهر، ازطریق شبکه های ارتباطی و جریان های ترافیکی آنها در ارتباط مستمرو متقابل هستند و به همین دلیل این عامل به عنوان مهمترین عامل ابزار هدایت توسعه شهر و شکل دهی به محیط آن مطرح می باشد. شهر بابل نیز مانند اکثر شهرها دارای یک محدوه مرکزی می باشد که این محدوده شلوغ، پررفت و آمد و دارای معضلات ترافیکی بسیاری می باشد، که از عوامل اصلی این نابسامانی ها قرارگیری کاربری های جاذب سفر از یک طرف و قرارگیری این محدوده در مسیر ارتباطی تهران- مشهد از طرف دیگر می باشد. تراکم کاربری های جاذب سفر در برخی از نقاط این محدوده بر اساس مطالعات انجام شده به حد اشباع رسیده تا جایی که معابر و دسترسی ها که عموماً تحت تاثیر گرانی اراضی قابل توسعه و تعریض و حتی اصلاح نمی باشند، توان تحمل جریان های ترافیکی اعم از وسائط نقلیه و پیاده را ندارند. این پژوهش که تحت عنوان بهبود سیستم حمل و نقل شهری با تاکید بر ساماندهی کاربری های اداری صورت گرفته با نگرش جدید، اثرگذاری هر یک از کاربری های اداری(کاربری های جاذب سفر) را بر روی ترافیک محدوده مورد نظر، مورد بررسی قرار می دهد و سپس برنامه های مناسب بهبود حمل و نقل را پیشنهاد می کند. این روش می تواند در شهرهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه در این پژوهش به جمع آوری اطلاعات در جهت پاسخگویی به سوالات پژوهش پرداخته شده است، روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بر پایه مشاهدات میدانی بوده است. قسمتی از مشاهدات میدانی و برداشت اطلاعات مربوط به کاربری های اداری واقع در محدودهو قسمت دیگر مربوط به اطلاعات بدست آمده از حمل و نقل بوده است. تکنیکی که در این پژوهش با هدف بهبود حمل و نقل انجام گرفته استفاده از نرم افزار aimsun می باشد که در آن ابتدا ماتریس توزیع سفر به عنوان ورودی نرم افزار تشکیل شد. سپس گزارشی از وضع موجود محدوده مورد نظر به ما داده شد. سپس به تولید سناریوهای مورد نظر پرداخته شد و در انتها مشخص شد که کدام عامل اثر گذار ترین عامل بر روی ترافیک محدوده مورد نظر می باشد. هدف اصلی این پژوهش بهبود و کارآیی حمل و نقل در این محدوده (میدان ولایت) با تاکید بر تمرکز کاربری های اداری در این نقطه می باشد. برای این امر تاثیر هر یک از کاربری های اداری و همچنین سفرهای گذری از این محدوده برروی ترافیک در این محدوده به صورت کمی بیان شد و در انتها پیشنهادهای لازم برای بهبود حمل و نقل و ترافیک در این محدوده ارائه گردید.
مجید یاری پور مهین نسترن
امروزه مفهوم شهرها بدون فضای سبز در اشکال گوناگون آن، غیرقابل تصور است. رشد و گسترش ابعاد فیزیکی و اجتماعی شهرها، ناشی از افزایش جمعیت شهری، تأثیرات قابل توجه و در عین حال اجتناب ناپذیری را بر زندگی شهری گذاشته است. که در این میان نقش کاربری های شهری به خصوص کاربری فضای سبز در رشد و گسترش فیزیکی شهرها محسوس می باشد. اهمیت فضاهای سبز در محیط شهری تا آن حد است که به عنوان یکی از شاخص های توسعه یافتگی جوامع مطرح بوده و در عین حال معیاری برای ارتقای کیفیت فضای زندگی محسوب می شود. در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف رسیدن به سرانه مطلوب فضای سبز تلاش شده است که ضمن ارزیابی وضعیت موجود سرانه فضاهای سبز و توزیع و پراکندگی پارک ها و فضای سبز شهری میانه، با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp)و نرم افزار expert choice اولویت های برنامه ریزی این فضاها نیز در سطح شهر تعیین شود. نتیجه بررسی ها نشان داد که سرانه فضای سبز شهر میانه 1/95 متر مربع برای هر نفر در سال 1391 می باشد، که این میزان پایین تر از استانداردهای در نظر گرفته شده است. و این در حالی است که عدم تعادل در توزیع و پراکندگی فضایی پارک های شهری و اختلاف سرانه میان نواحی برخوردار و محروم از فضای سبز وجود دارد. برای رسیدن به هدف پژوهش، پس از شناخت مولفه ها و شاخص های (کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی) موثر در برنامه ریزی فضای سبز شهری، با استفاده از مطالعات میدانی جهت دست یابی به ارزیابی کمی و تدوین گویه هایی که به نوعی بیانگر شاخص های کیفی می باشند، به ارزیابی آن در حوزه های چهارگانه شهر میانه پرداختیم. در ادامه با استفاده از نظر کارشناسان و به کارگیری مدل تحلیل سلسله مراتبی، اهمیت نسبی هر یک از شاخص ها در برنامه ریزی فضای سبز تعیین شده است. در نهایت پارک ها و فضای سبز موجود به لحاظ برخورداری از شاخص های مورد نظر، ارزیابی شده و با شناسایی کمبودها، مشکلات و سطوح مورد نیاز به ارائه راهکارهایی جهت رسیدن به برنامه ریزی مطلوب فضای سبز شهر میانه پرداخته شده است. براین اساس پس از ارزیابی شاخص ها با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی به این نتیجه رسیده ایم که، مولفه ی کالبدی بیشترین اهمیت نسبی را در میان سایر مولفه ها در برنامه ریزی فضای سبز به خود اختصاص می دهد و مولفه های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی در درجه های بعدی اهمیت قرار گرفته اند. همچنین نتیجه مطالعه نشان داد که در یک طیف امتیازی یک تا پنج، حوزه 3 شهر میانه با امتیاز 2/523، کمترین امتیاز را به خود اختصاص داده است. و نامناسب ترین وضعیت فضای سبز را به لحاظ شاخص ها و معیارهای برنامه ریزی این فضاها دارد، و بنابراین در اولویت اول برنامه ریزی و تخصیص مکان های مناسب جهت احداث فضای سبز و تأمین سرانه های مورد نیاز این کاربری می باشد. حوزه های 1 و 4 به ترتیب با امتیازهای 2/870 و 2/907 در رتبه های بعدی قرار دارند. حوزه 2 بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داده و در نتیجه کمترین اولویت را جهت توسعه فضای سبز شهری دارد.
نرگس قدسی مهین نسترن
رشد روز افزون جمعیت در شهرهای بزرگ، منجر به گسترش شهر به سمت حواشی آن و از بین رفتن زمین های کشاورزی و محیط زیست طبیعی اطراف شده است. این در حالی است که زمین های زیادی در درون شهر رها شده و از روند توسعه باز مانده اند. این زمین ها به سبب استقرار در درون شهرها و بهره مندی از تأسیسات و تجهیزات زیر بنایی و دسترسی مناسب به مراکزخدماتی و تسهیلات شهری دارای اهمیت ویژه هستند. شهر اصفهان در دهه های 1345-1335و 1355-1345 به سمت گسترش پراکنده شهری و در دهه های بعد از آن به سمت فشردگی شهری پیش رفته است. با این وجود در فاصله سال های 1385-1375، مناطق 4، 6، 7 و10به سمت گسترش بی رویه و پراکنده شهری پیش رفته اند. از آن جایی که این مناطق به دلیل نزدیکی به زمین های کشاورزی اطراف شهر، پتانسیل بالایی در گسترش پراکنده شهری دارند، لذا می توان با توسعه ی هوشمندانه مناطق مرکزی شهر در جهت جلوگیری از گسترش پراکنده در این مناطق گام برداشت. این پژوهش با هدف ظرفیت سازی توسعه ی میان افزا در زمین های رها شده در بافت های ناکارآمد شهری، با بهره گیری از رویکرد رشد هوشمند در بافت مرکزی اصفهان، به دنبال شناسایی و اولویت بندی زمین های رها شده ای است که در بافت مرکزی شهر، ظرفیت توسعه ی میان افزا را دارا هستند. بر این اساس ابتدا به ارزیابی روند گسترش کالبدی شهراصفهان با استفاده از مدل هلدرن و آنتروپی شانون طی 5 دهه ی گذشته پرداخته و در ادامه با روش های تاپسیس، تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل مکانی، اولویت بندی نواحی دارای قابلیت توسعه در منطقه یک شهرداری اصفهان صورت گرفته است. با شناسایی نواحی دارای قابلیت توسعه بالا، در مرحله بعدی زمین های رها شده در یکی از محلات این نواحی (محله درب کوشک ) با تدوین شاخص های ظرفیت سنجی زمین های میان افزا و تعیین وزن آن معیارها از طریق روش ahpگزینش شده، و ظرفیت توسعه آن ها مورد سنجش قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند که از 89 قطعه زمین رها شده در محله مورد بررسی تعداد 8 قطعه با ظرفیت توسعه بسیار زیاد، 24 قطعه با ظرفیت توسعه زیاد، 35 قطعه با ظرفیت توسعه متوسط و 22 قطعه با ظرفیت توسعه کم هستند. در راستای هدف پژوهش در انتها راهبردها و پیشنهادهای لازم آمده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی بوده است.
سولماز عزیزپور مجتبی رفیعیان
فضای شهری خوب و با کیفیت چنان است که هر چه بیشتر بتواند به نیازهای مادی و معنوی شهروندان پاسخ گوید. از دیدگاه نظریه انسانی ونقش آن در تامین رضایت و سعادت شهروندان دو متغیر اساسی وجود دارد که عبارت است از سن و جنس. اگر چه نیازهای اساسی همه انسان ها مشترک است ولی در واقع شیوه بروز و ارضای آن ها کاملا یکسان نیست. نیازهای زنان و مردان در مکان ها و فضاهای شهری یکی نیست و به همین دلیل نمی توان به شیوه یکسان به نیازهای آنان در هنگام کار، رفت وآمد، حمل ونقل، ورزش،تفریح و استراحت پاسخ گفت. باغ خانواده از جمله فضاهای شهری در شهر کرج است که به منظور ایجاد فضایی برای گذران اوقات فراغت و تفریحی به اجرا درآمده است.این در حالی است که مطالعات مقدماتی نشان می دهد که در برنامه ریزی وطراحی انجام شده با وجود حضور وسیع زنان در این عرصه عمومی خیلی کم به تفاوت و تنوع نیازهای جنسیتی توجه شده است و گاها در پاره ای موارد تبعیض آشکاری در دستیابی به فرصت ها و امکانات موجود در باغ خانواده بین گروه های جنسیتی مشاهده می شود. بدین منظور هدف از این پایان نامه سنجش میزان کیفیت محیط با توجه به ادراک زنان از کیفیت ، تعیین متغیرهای دارای تفاوت معنی دار میان مردان و زنان و نحوه رتبه بندی متغیرهای سنجش شده در محیط توسط بانوان است تا زمینه مناسبی در جهت ارتقا کیفیت محیط فضای باغ خانواده از دید زنان فراهم آورد. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که آیا میان کیفیت فضای شهری و ملاحظات جنسیتی ارتباط معناداری وجود دارد؟ کیفیت محیط باغ خانواده با ایجاد مدل تجربی سنجش کیفیت (درخت ارزش) توسط روش کل به جزء و بررسی 8 معیار ارائه شده در 4 سطح ارزیابی شد. این معیارها به ترتیب عبارتند از: عملکرد، مشارکت،آسایش فیزیکی، آسایش روانی و لذت در معیار فضای شهری و قلمرو، حفاظت و نظارت طبیعی در معیار امنیت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی استفاده شد . روائی و پایائی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ آزمون شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی نشان داد که مدل تجربی کیفیت در محدوده باغ خانواده مدل مناسبی برای سنجش کیفیت بوده است وتمامی معیارهای بررسی شده جه ارزیابی میزان کیفیت معنادار بوده اند. نکته نهایی آن که میزان کیفیت در باغ خانواده در آستانه متوسط (5>3.06>1 با میانه نظری 3) برآورده شد در حالی که میان کیفیت باغ از دید زنان و مردان تفاوت معناداری وجود داشته (p<0/05) و میزان کیفیت از دید زنان در آستانه پائین (5> 2.69>1 با میانه نظری 3 ) برآورده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که کیفیت در زنان و مردان در زیرمعیارهای عملکرد، آسایش روانی و لذت در معیار فضای شهری و زیرمعیارهای حفاظت و نظارت طبیعی در معیار امینت با هم تفاوت معنادار دارند(p<0/05).
غزال عبداللهی مهین نسترن
زلزله یکی از پدیده های طبیعی ست که در صورت عدم وجود امکانات لازم برای مقابله با آن، می تواند تأثیرات بسیار مخربی به همراه آورد. بشر همواره در تلاش بوده تا بتواند با انجام تدابیری از آثار این پدیده بر روی سکونتگاه های خود بکاهد. این امر موجب به وجود آمدن مدیریت بحران شده است. مدیریت بحران در پی اتخاذ تدابیری برای ایجاد آمادگی در شرایط وقوع یک بحران مانند زلزله می باشد. این تدابیر شامل مقاوم سازی ساختمان ها، ایجاد پایگاه های مدیریت بحران، آماده کردن افراد و ... می باشد. یکی از تدابیر اتخاذ شده در این راستا، استفاده از بیمارستان ها به عنوان پایگاه های مدیریت بحران است. بیمارستان ها به علت نقشی که در زمان وقوع زلزله در برابر آسیب دیدگان ایفا می کنند، مراکز بسیار مهمی در این زمان به حساب می آید. از این رو بیمارستان ها علاوه بر نقش امدادرسانی به آسیب دیده گان، نقش مدیریت بحران را نیز ایفا می نمایند. این مدیریت در پی بالا بردن کارایی بیمارستان ها در زمان زلزله و سازماندهی به شرایط ایجاد شده در اثر وقوع زلزله است. یکی از ضعف های عمده در زمان وقوع زلزله، عدم کارایی مناسب بیمارستان ها در زمان بحران می باشد. دلایل مختلفی باعث کاهش کارایی بیمارستان ها در زمان زلزله شده است. یکی از عوامل تأثیرگذار در این امر، نبود یک نگاه جامع و کل نگر به آن ها می باشد. بیمارستان ها یک مجموعه به هم پیوسته را تشکیل می دهند و یک سیستم مستقل می باشند. این سیستم دارای دو عنصر اصلی اجزاء و ارتباطات است. در صورت بروز اختلال در یکی از این دو عنصر، کارایی بیمارستان ها در زمان بحران کاهش می یابد. در این پایان نامه، 146بیمارستان در سطح شهر تهران بررسی شده است. هدف اصلی این پایان نامه، برنامه ریزی مدیریت بحران بیمارستان های شهر تهران در شرایط وقوع زلزله با رویکرد سیستمی است. در این راستا، مسأله اصلی این است که آیا در حال حاضر بیمارستان ها کارایی لازم در زمان وقوع زلزله را دارند؟ چگونه می توان کارایی بیمارستان ها را در زمان وقوع زلزله بالا برد؟ آیا می توان سیستم بیمارستان ها را با یک نگاه جامع و کل نگر ساماندهی کرد؟ برای پاسخ به این سوالات بیمارستان های شهر تهران با معیارهای هم جواری، مکانی، دسترسی (شامل 24 معیار فرعی) بررسی شده اند. منبع گردآوری اطلاعات مورد نیاز برای این معیارها، طرح جامع و تفصیلی شهر تهران، اطلاعات وزارت بهداشت و درمان در رابطه با بیمارستان ها، طرح جایکا است. در این راستا بیمارستان ها، ابتدا به صورت مجزا و سپس بر اساس تلفیق کل آن ها ( با استفاده از تحلیل فضایی) تحلیل و از این راه وضعیت بیمارستان ها برای پاسخگویی در شرایط زلزله مشخص شده است. از طرف دیگر با استفاده از نظریه سیستم ها بیمارستان ها به صورت یک سیستم منسجم سامان دهی شده اند. برای این امر، بیمارستان ها بر اساس دو ویژگی بسیار مهم یک سیستم یعنی نقش اجزاء و ارتباط میان اجزاء، برنامه ریزی شده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که از میان 146 بیمارستان موجود در تهران، 40 درصد از آن ها وضعیت مناسبی برای رویارویی با شرایط زلزله ندارند. با استفاده از نظریه سیستم ها، بیمارستان ها بر اساس نقشی که در شرایط زلزله می بایست ایفا کنند، سطح بندی شده و سپس ارتباطات آن ها بر اساس این سطح بندی، سامان دهی شده اند.
سیدعلی میرصادقی مهین نسترن
الگوی برنامه ریزی توسعه زمین شهری طی دو قرن اخیر، متأثر از طرح ها و برنامه های ارائه شده بر الگوی توسعه زمین، شاهد تغییرات نظری و روشی گسترده ای بوده است. محدودیت ها و ضعف های مطرح شده برای فرایند های برنامه ریزی، در وهله اول معطوف بر فقدان جامع نگری و درنظر نگرفتن تمامی ابعاد توسعه زمین در الگوها بوده است؛ در سیر تحول این فرایندها، رویکردهای نوین معطوف به مکانیسم هدایت توسعه زمین، عمدتاً متوجه ابعاد گوناگون توسعه زمین و مدیریت تعامل آنها با یکدیگر بوده اند. تفکر امروزه در توسعه شهری این است که شهرها باید هر اندازه امکان دارد با محیط زیست طبیعی سازگار باشند و در حفظ تعادل چرخه حیات عمل کنند. به عبارت دیگر، شهرها باید به سوی پایداری گام بردارند و به توسعه پایدار شهری توجه نمایند. با این توضیحات الگوی رشد افقی شهر (sprawl) نمی تواند با توسعه پایدار شهری سازگاری داشته باشد، زیرا این نوع توسعه بی رویه مسافت زیاد میان محل سکونت، محل کار، مراکز تجاری و مراکز تفریحی را پدید می آورد و در نتیجه این مسافت زیاد، وابستگی بیشتری به خودروهای شخصی را ایجاد می کند؛ همچنین توسعه بی رویه، افزایش هزینه های احداث زیرساخت های ضروری مانند جاده، شبکه آب و برق، فاضلاب و… را پدید می آورد. تمام این عوامل در حالی است که این نوع توسعه شهری در مسیر خود به اراضی مرغوب کشاورزی تجاوز کرده و آنها را زیر ساخت و سازهای شهری بی برنامه قرار می دهد. یکی از جریانات و رویکردهای با اهمیتی که در پی مدیریت رشد محدوده های شهری مطرح شد، رشد هوشمند است. اصول رشد هوشمند را به طور خلاصه می توان به این گونه بیان کرد: استفاده کارآمد از منابع زمین، استفاده کامل از خدمات شهری، اختلاط کاربری ها، گزینه های متنوع حمل و نقل، توسعه و تقویت اجتماعات موجود، و... . روش ها و ابزارهای متعددی نیز برای به مرحله اجرا درآوردن اصول و معیارهای رشد هوشمند وجود داشته، که روش پهنه بندی بخشی یکی از آنهاست. در این سیستم سکونتگاه ها بر اساس میزان و شدت هویت شهری خود از روستایی تا شهری دسته بندی می شوند. هر کدام از بخش منطقه ها شامل عواملی می شوند که مشخصه مکانی، آنها را تعریف می نماید. در واقع این سیستم چارچوبی است که طیف مداومی از سکونتگاه ها از طبیعی ترین تا شهری ترین را مشخص می کند. در این پژوهش و در بخش مبانی نظری، دو الگوی رشد هوشمند و پهنه بندی بخشی، به عنوان دو شیوه تحلیل نظام کاربری زمین و پهنه بندی به منظور برنامه ریزی توسعه شهری مورد مطالعه قرار گرفته اند. سپس با بررسی شهر کاشان (به عنوان یک شهر متوسط)، پس از شناخت وضع موجود این شهر، الگو و نظام کاربری زمین آن، مورد تحلیل و پهنه بندی قرار گرفته و سپس، برای هر یک از پهنه ها، مبتنی بر اصول ده گانه رشد هوشمند، راهبردها و راهکارهایی جهت هدایت برنامه ریزی توسعه وضع گردیده است. در این تحقیق تلاش شده با استفاده از ماتریس انطباق، اصول ده گانه رشد هوشمند را در پهنه های روش پهنه بندی بخشی، جهت تهیه راهبرد توسعه مورد تحلیل و آزمایش قرار دهد.
رضا پاسیان خمری مهین نسترن
توسعه پایدار به عنوان مهمترین هدف مطرح جنبش های محیط زیستی، امروزه پایداری جوامع کوچک را مهمترین راه برای رسیدن به پایداری معرفی می کند. از این رو شکل گیری محلات پایدار را لازم می داند و توجه توسعه را به توسعه محله ای جلب می کند. توسعه محله ای، تحولی برنامه ریزی شده از کلیه جنبه های سلامت اجتماع محلی شامل ابعاد اجتماعی، اقتصادی و محیطی است. توسعه محله ای پایدار نیز توانایی جوامع کوچک در مدیریت بهره برداری و استفاده از منابع طبیعی، انسانی و اکولوژیکی تعریف شده که پایداری محیطی را منجر گردد. علیرغم موارد فوق بافت های شهری گرگان در دوران معاصر تغییر و دگرگونی های مختلفی را در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و محیطی شاهد بوده است که به دنبال آن اثرات زیادی بر کالبد محلات وارد شده و کارآیی آنها را در پاسخگویی به نیاز ساکنان دستخوش تأثیرنموده است. مهمترین این عوامل را می توان حاکمیت خودرو، گسیختگی بافت، عدم توجه به زمینه و بوم دانست که علاوه بر اینکه توسعه های محله ای جدید را شکل می دهد، از طرق گوناگون بر کالبد بافت های تاریخی و قدیمی شهر نیز حاکم گشته است که متعاقب آن مشکلاتی چون افت پایداری محیطی محله های شهر، افزایش مصرف انرژی و کاهش رضایت سکونت پدیدار گشته است. واین در حالی است که ضرورت توسعه پایدار به عنوان هدف برنامه ریزی برای شهر و دستیابی به توسعه پایداری شهری بر کسی پوشیده نیست.بدین ترتیب اگر توسعه پایدار هدف نهایی برنامه ریزی به شمار رود و پایداری محیطی شرط لازم برای تحقق توسعه پایدار باشد ابزار و روش هایی نیاز است تا بتوان فرآیند توسعه را ارزیابی کرده و میزان حرکت به سوی پایداری را شناخت. بنابراین مدل های تحلیلی به وجود آمده اند که هدف آنها ارزیابی و سنجش پایداری و میزان فاصله تا حد مطلوب برای محدوده ی بررسی است.یکی از الگوهایی که مستقیماً انرژی و محیط زیست را برای توسعه های محله ای موردهدف قرار داده است. مدل الگوی مدیریت طراحی محیطی و انرژی در توسعه محله ای است که ضمن ارزیابی و مقایسه نواحی مختلف از نظر پایداری محیطی، راهبردهایی برای توسعه محله ای سازگار با محیط زیست ارائه می کند بر این مبنا با استفاده از الگوی مدیریت طراحی محیطی و انرژی در توسعه محله ای سه محله الغدیر، اقتصاد و سرچشمه که از میان بافت های تاریخی، برنامه ریزی شده و غیر برنامه ریزی شده ی شهری انتخاب شده بودند از لحاظ پایداری محیطی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند. بدین سان در این پژوهش که از الگوواره های تحقیقی اثبات گرایی تبعیت می کند، از روش پژوهش کمی استفاده می شود و با توجه به قابلیت کاربردی بودن موضوع، این پژوهش از نظر هدف کاربردی محسوب می گردد. نتایج پژوهش بیانگر آن بود که اگرچه هر سه محله از پایداری محیطی پایینی بر پایه ی شاخص های این الگو برخوردارند اما محله اقتصاد که بافتی نسبتاً جدید وبرنامه ریزی شده است وضعیت بهتری دارد. محله اقتصاد 33 امتیاز، محله سرچشمه 28 امتیاز و محله الغدیر 24 امتیاز از 100 امتیاز نهایی این مدل کسب کرده اند.
نیلوفر یوسفی مهین نسترن
چکیده پایداری اجتماعی یکی از ارکان اساسی در پایداری است که پایداری واقعی بدون توجه به ابعاد اجتماعی توسعه پایدار امکان پذیر نمی باشد.نقش مهم و کلیدی مباحث اجتماعی در طرح ها و برنامه ریزی های شهری آن را به یکی از مهمترین ابزارها در برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های شهری تبدیل کرده است و آن را دریچه ای برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار قرار داده است.با توجه به مفهوم چند بعدی و گسترده پایداری اجتماعی، شاخص های مربوطه از طیف وسیعی برخوردار می باشند. هدف پژوهش حاضر سنجش پایداری اجتماعی در دو محله شهر اصفهان(مرداویج و مفت آباد) است که با فرض رابطه معنادار بین کاهش پایداری اجتماعی با افزایش سطح محرومیت محله های مورد مطالعه و عدم تعادل شدید شاخص های پایداری اجتماعی در محدوده مورد مطالعه انجام گرفته است. به منظور دستیابی به هدف پژوهش،با بررسی تعاریف مختلف پایداری اجتماعی برای بیان شاخص هایی که ابعاد پایداری اجتماعی را پوشش دهد سه مولفه مشارکت،امنیت و کیفیت زندگی در نظر گرفته شده است. هریک از این مولفه ها دارای معیارها و زیر معیارهایی می باشند که تدوین پرسشنامه در سطح زیر معیارها طراحی شده است. در این پژوهش از تکنیک دلفی و فرآیند تحلیل شبکه ایanp با استفاده از نرم افزارهای رایانه ای نظیر matlab، excel وexpert choice ،به منظور دستیابی به هدف تحقیق استفاده شده است. روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش نیز مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و مورد کاوی می باشد. نتایج حاصل از تحقیق حاکی از آن است که از بین پانزده زیر معیار پایداری اجتماعی،بعد ذهنی امنیت بیشترین وزن را دارا می باشد(0.284=ss).بعدعینی امنیت(0.232=os)و اعتماد بین فردی(0.186= it)نیز در رتبه بعد قرار دارند و در نتیجه محله مرداویج از لحاظ برخورداری از شاخص های پایداری اجتماعی از سطح بالاتری نسبت به محله مفت آباد برخوردار می باشد. واژهای کلیدی: توسعه پایدار، ارزیابی، پایداری اجتماعی، محله، اصفهان.
نگار بدیعی محمود محمدی
پیرو سیاست های کلی نظام برنامه ریزی و وزارت راه و شهرسازی مبنی بر رفع مشکلات و معضلات کلانشهرها به لحاظ افزایش جمعیت، مسائل مربوط به آلودگی های محیط زیست، اشباع محلات مسکونی مرکز شهری، بالا رفتن هزینه های زندگی در کلانشهرها و به تبع آن افزایش فقر و گسترش جرائم اجتماعی و عدم رعایت حقوق شهروندی و ..... نیاز به شهرهای جدید، در نزدیکی کلانشهرها، به منظور تمرکز زدایی جهت ایجاد تعادل در ارائه خدمات شهری و همچنین هدایت سرریز جمعیت به این مکان ها، شدیداً احساس گردید. اما بررسی ها حاکی از آن است که شهرهای جدید از کیفیت محیطی مطلوب شهروندان برخوردار نبوده اند و باید گفت که بخش قابل توجهی از مسائل مربوط به کیفیت محیط این شهرها، تازگی ندارد و بارها در طول دوره اجرای برنامه ها تکرار شده است. در این پژوهش با هدف سنجش کیفیت محیطی شهر جدید صدرا، سعی بر آن است که به شاخص های اثرگذار در کیفیت محیط از طریق شناخت مفهوم کیفیت محیط، بررسی دیدگاه های نظریه پردازان، مطالعات خارجی و داخلی مربوطه، دست یافت تا بتوان با تحلیل شاخص ها در محدوده مورد مطالعه، راهکارهایی در راستای ارتقاء سطح کیفی محیط شهر جدید صدرا ارائه نمود. بدین منظور جهت سنجش کیفیت محیط، 3 مولفه، 8 شاخص و 28 زیر شاخص تدوین شده است. مولفه های فرم، عملکرد و معنا، در سطح محیط شهری و شاخص های کالبدی، فضایی، رفاه اجتماعی، خدمات حمل و نقل، امنیت، حس تعلق، سلامت محیطی، مردم و روابط اجتماعی در سطح مولفه های محیطی فوق، در مدل پژوهش با نام درخت ارزش، معرفی شده اند. سپس تاثیر هر یک از شاخص های تحقیق در فاز 1 و 2 شهر جدید صدرا بررسی و تحلیل شده و داده ها بر اساس پاسخ های مستخرج از پرسشنامه ساکنان و ارزیابی میزان رضایتمندی آنان از شرایط موجود، گردآوری شده است. روش به کار رفته در پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی می باشد، همچنین از شیوه های آماری جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده که نمودار جعبه ای برای آمارهای توصیفی و روش تحلیل عاملی برای آمارهای استنباطی را شامل می شود. نتایج به دست آمده از آمارهای توصیفی نشان می دهد که از میان 8 شاخص و 28 زیر شاخص مطرح شده در مدل پژوهش، کیفیت پایین مولفه عملکرد و شاخص های آن<5) 2.16 1< با میانه نظری3 (،که شامل شاخص های رفاه اجتماعی، خدمات حمل و نقل و امنیت می باشد، بیشترین تاثیر را در تنزل کیفیت محیط شهر جدید صدرا و به حداقل رساندن رضایتمندی ساکنان داشته است. در روش تحلیل عاملی نیز 28 زیرشاخص کیفیت محیط به 4 عامل تقلیل یافته که از بین این عوامل، عامل رفاه اجتماعی و عامل خدمات حمل و نقل در سطح مولفه عملکرد، با دارا بودن بار عاملی بالاتر، بیشترین تاثیر را در پایین آوردن کیفیت محیط محدوده مورد مطالعه، از دید ساکنان داشته اند. در مجموع نتایج حاصل از آن بوده که 53.8% ساکنان از کیفیت محیطی و خدمات و تسهیلات ارائه شده اظهار نارضایتی کرده اند و 89% از ساکنان تمایلی به اقامت در شهر جدید صدرا را نداشته اند.
مرتضی بابائی احمد شاهیوندی
چکیده در حال حاضر، صنعت گردشگری یکی از بزرگترین صنایع دنیاست. کشورهای مختلف توانسته اند با سرمایه گذاری در این بخش بهره های بسیاری در این زمینه ببرند. موفقیت و رشد پایدار گردشگری در گرو عناصر و عوامل متعددی است که روی هم رفته سامانه گردشگری را تشکیل می دهند.یکی از مهم ترین این عوامل که رونق و توسعه گردشگری در گرو آن است، «امنیت گردشگران در مقصدهای گردشگری» است. امروزه امنیت به عنوان مهمترین و زیربنایی ترین اصل در تدوین راهبردهای توسعه گردشگری در جهان به شمار می آید. امنیت یک مقصد گردشگری در گرو عوامل زیادی است که یکی از این عوامل محیط فیزیکی آن مکان می باشد. از این روی در این پژوهش محورهای گردشگری شهر اصفهان از دید شاخص های کالبدی موثر بر امنیت، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در پژوهش حاضر که جزء پژوهش های کاربردی است؛ سعی شده است با استفاده از شیوه توصیفی و استنباطی به تحلیل تأثیر شاخص های کالبدی بر امنیت محورهای گردشگری شهر اصفهان پرداخته شود. روش هایی که برای تحلیل امنیت محورهای گردشگری بکار رفته اند عبارتند از: روش تحلیل واریانس یک طرفه و روش مدل سازی معادله ساختاری. استفاده از این روش ها نیازمند وجود شاخص هایی در رابطه با کالبد و همچنین امنیت محورها می باشند که با مطالعه مبانی نظری موجود در زمنیه امنیت فضاهای شهری و بررسی ویژگی های محیط های گردشگری شاخص هایی برای استفاده در این پژوهش طرح شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه یا آنووا و همچنین با توجه به آزمون مقایسه تعقیبی فیشر می توان گفت رابطه معناداری از نظر تفاوت میزان امنیت در بین محورهای گردشگری مورد نظر این پژوهش وجود دارد. نتایج حاکی از آن است که محور زاینده رود با محورهای گردشگری بازار و جلفا در اکثر ابعاد امنیت تفاوت معناداری از نظر سطح امنیت دارا است. همچنین با استفاده از روش مدل سازی معادله ساختاری مشخص شد ابعاد مختلف امنیت از وضعیت شاخص های کالبدی محورهای گردشگری شهر اصفهان تأثیر می پذیرند. خروجی های مدل حاکی از آن است که بعد امنیت روانی گردشگران و استفاده کنندگان از فضا به میزان 88 درصد، بعد امنیت اقتصادی به میزان 83 درصد، بعد امنیت اجتماعی به میزان 27 درصد و بعد امنیت محیطی به میزان 82 درصد متأثر از شاخص های کالبدی محورهای گردشگری شهر اصفهان می باشند. کلید واژه ها: امنیت، گردشگری، شاخص های کالبدی، محورهای گردشگری و شهر اصفهان
مهدی جهان بین وحید قاسمی
رشد و گسترش شهرها در کنار افزایش تعداد اتومبیل¬ها¬ رفته¬رفته منجر به تسلط سفرهای سواره به پیاده در نظام عبور و مرور شهری شده است. پیاده¬مداری از رویکردهایی است که در دهه¬های اخیر در ارتباط با مشکل تسلط خودرو در شهرها در پیش گرفته شده تا در جهت افزایش سهم پیاده¬روی در نظام حمل ونقل شهری به خصوص برای فواصل کوتاه به جای استفاده از اتومبیل گام بردارد. پژوهش حاضر که از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی است، در شهر یاسوج در راستای تقویت قابلیت پیاده¬مداری در این شهر باهدف تدوین فاکتورهای تأثیرگذار بر قابلیت پیاده¬مداری و تحلیل میزان اهمیت آنان، تحلیل روابط میان فاکتورهای محیطی و فاکتورهای فردی پیاده¬مداری و همچنین تدوین راهکارهای اجرایی در راستای تقویت قابلیت پیاده¬مداری شهر یاسوج انجام شده است. برای این کار از یک سو فاکتورهای فردی از طریق پرسشنامه ارزیابی شدند و از سوی دیگر فاکتورهای محیطی از طریق تحلیل نقشه های وضع موجود شهر به دست آمدند و روابط میان آن ها بررسی شدند. نتایج این پژوهش حاکی از آن بوده که در شهر یاسوج، تغییر در عوامل محیطی پیاده¬مداری بر فاکتورهای فردی موثر بر قابلیت پیاده¬مداری تأثیرگذار بوده است و از میان 5 فاکتور محیطی، کیفیت زیبایی شناسانه با ضریب همبستگی 0.944 تأثیرگذارترین عامل محیطی بر فاکتورهای فردی بوده است.
زهرا خالقی مهدی ابطحی
چکیده با توجه به رشد سریع و افزایش جمعیت شهرنشین، افزایش تراکم جمعیتی و ساختمانی امری ناگزیر است. هیچ طرح و برنامه شهری بدون توجه به تراکم به عنوان عامل اصلی و نیز تأثیر گذار بر تمامی جنبه های برنامه ریزی و طراحی شهری نمی تواند تهیه و اجرا شود. اما علی رغم اهمیت فوق العاده، این شاخص هم چنان به عنوان یک موضوع پیچیده و سوال کلیدی مطرح است. بر پایه نگرش سیستمی، محیط شهری هم چون سیستمی متشکل از زیر سیستمهای طبیعی و مصنوع می باشد که هر یک دارای ظرفیت پذیرش معین و محدودی می باشند. ظرفیت پذیرش هر یک از اجزای محیط شهری می تواند محدود کننده تراکم جمعیتی قرار گیرد. بنابراین پایه های اصلی تصمیم گیری در مورد تراکم مطلوب، شناخت محدودیت ها و امکانات سیستم های مصنوع و طبیعی می باشد. یکی از مهمترین زیرساختهای شهری شبکه معابر می باشند که تعیین تراکم بدون توجه به ظرفیت آن موجب عدم پاسخگویی نیازهای ترددی جمعیت و وجود ترافیک سنگین می گردد. هدف اصلی در این پژوهش، تعیین اندازه ای از تراکم به عنوان تراکم مطلوب است که بر مبنای ظرفیت قابل پذیرش شبکه معابر در کیفیت ترافیکی مطلوب باشد. برای رسیدن به این هدف با برآورد حجم ترافیک در هر یک از معابر محدوده مورد مطالعه، به شناسایی و تعیین نقاطی از شبکه معابرکه با کمبود یا مازاد ظرفیت قابل پذیرش روبرو هستند، پرداخته شده است تا نواحی دارای مازاد تراکم و نواحی دارای پتانسیل افزایش تراکم در محدوده مورد مطالعه مشخص گردد. در این راستا با استفاده از مدلسازی شبکه معابر و الگوریتم فلوید وارشال برای تعیین کوتاهترین مسیر و همچنین نرم افزارهای matlab ، gis و emme/4، تخصیص ترافیک در محدوده مورد مطالعه صورت گرفته است. در این پژوهش، 7 ناحیه ترافیکی از منطقه شش شهر اصفهان عنوان محدوده مورد مطالعه انتخاب گردیده است. تدوین ضوابط و مقررات تعیین تراکم در این محدوده بدون توجه به ظرفیت شبکه معابر آن صورت گرفته که موجب ایجاد و افزایش ترافیک در این محدوده شده است. بر اساس نتایج پژوهش در وضعیت موجود، بیش از 20 درصد از کل معابر و60 درصد از معابر شریانی محدوده مورد مطالعه دارای مشکل ترافیکی می باشند و در وضعیت کنونی معابر در محدوده مورد مطالعه امکان افزایش تراکم وجود ندارد. در انتها به منظور تعیین اثر اجرای ضوابط تراکم ساختمانی بازنگری طرح تفصیلی اصفهان بر وضعیت ترافیک محدوده مورد مطالعه، با استفاده از نرم افزارemme/4 سطح سرویس معابر در دو حالت کنونی و در صورت اجرای ضوابط بازنگری طرح تفصیلی اصفهان بررسی و مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد که در صورت اجرای این ضوابط، جمعیت در محدوده مورد مطالعه در حدود 3 برابر و حجم ترافیک تولیدی بر حسب همسنگ سواری 2.5 برابر می گردد که باعث افت چشمگیر کیفیت ترافیک و ایجاد کیفیت ترافیک نامناسب در 75 درصد از معابر محدوده مورد مطالعه می شود. کلید واژه: تراکم جمعیتی، تراکم ساختمانی، شبکه معابر، حمل و نقل شهری، اصفهان
سهند اقازاده مقدم مهین نسترن
یکی از مهمترین اهداف برنامه ریزان و مدیران شهری درعصرحاضر افزایش سطح کیفیت زندگی درشهرها و بالابردن میزان رضایتمندی در بین شهروندان می باشد. که این مهم از طریق برنامه ریزی جهت تامین نیازهای مادی و معنوی، به طور توامان و برابر در بین ساکنین شهر، امکان پذیر خواهد بود. نیازهای انسانی و رضایت ادراک شده از برآورده شدن هریک از نیازها به لحاظ ویژگی های فردی، شرایط زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی از کشوری به کشور دیگر، ازشهری به شهر دیگر و حتی ازمحله ای به محله ای دیگر متفاوت می باشد. در این راستا، این پژوهش با هدف ارزیابی کیفیت زندگی شهری در محلات بافت قدیم و جدید شهر ارومیه، ابتدا به ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنین محلات مورد مطالعه بافت قدیم و جدید از شاخص های کیفیت زندگی شهری در چهار قلمرو زندگی شهری(کالبدی- خدماتی، زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی) می پردازد. تا از این طریق نقاط ضعف و قوت هر محله را در چهار قلمرو شناسایی نماید. سپس موثرترین ابعاد ذهنی کیفیت زندگی شهری را از نظر ساکنین تبیین و سطح کلی کیفیت زندگی شهری را در محلات مورد مطالعه تعیین کند. این پژوهش در حیطه رویکرد عاملیت گرا با تأکید بر رویکرد مطلوبیت گرایی براساس شاخص های ذهنی انجام شده است. این تحقیق به لحاظ هدف، کاربردی و روش بررسی آن توصیفی - تحلیلی می باشد. داده های اولیه مورد نیاز رویکرد ذهنی، در این پژوهش با استفاده از ابزار پرسشنامه، براساس سئوالات درجه بندی شده در مقیاس لیکرت گردآوری شده است. به دلیل تعدد محلات بافت قدیم و جدید شهر ارومیه و برای دستیابی به نتایج عمیق تر از طریق نمونه گیری ترکیبی، سرپرستان یا همسرسرپرستان خانوارهای ساکن در محلات هفت آسیاب، یونجه زار(ازبافت قدیم) و کوی کشاورز و زمین شهری(از بافت جدید) به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب گردید.حجم نمونه براساس رابطه کوکران 331 نفرسرپرست خانوار یا همسرسرپرست خانوار در مجموع چهار محله مورد مطالعه محاسبه و در نهایت به تناسب تعداد خانوارهای ساکن در هر محله، به روش تصادفی ساده از بین سرپرستان خانوارهای ساکن در هر محله پرسشنامه تکمیل گردید. برای دستیابی به اهداف تحقیق و آزمون فرضیه ها از آماره های توصیفی، تحلیل عاملی اکتشافی، آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چند گانه و تک متغیره ، آزمون های ناپارامتریک من – ویتنی و کروسکال والیس بهره گرفته شد. کلیه تجزیه و تحلیل ها با استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد محلات مورد مطالعه بافت جدید با کسب ارزش میانگین رضایت بالاتر پاسخگویان ساکن، از نظر اکثر شاخص های قلمرو کالبدی- خدماتی و زیست محیطی کیفیت بالاتری نسبت به محلات مورد مطالعه بافت قدیم دارند. ارزیابی شاخص های روابط اجتماعی در محلات مورد مطالعه نشان دهنده ارتباط کم همسایه ها و پایین بودن میزان مشارکت در سه محله از چهار محله مورد مطالعه است. تحلیل توصیفی رضایت مندی پاسخگویان ساکن محلات مورد مطالعه بافت قدیم و جدید از شاخص های قلمرو اقتصادی زندگی شهری نشان می دهد که سطح رضایت کل پاسخگویان از قلمرو اقتصادی ،زندگی شهری پایین است. با این وجود پاسخگویان ساکن محلات بافت جدید نسبت به پاسخگویان ساکن محلات قدیم احساس رضایت بالای نسبت به شاخص های قلمرو اقتصادی زندگی شهری دارند. براساس نتایج بدست آمده از تحلیل عاملی، 23شاخص از31 شاخص مورد بررسی در قالب چهار عامل « کیفیت محیط محله »، « کیفیت مولفه های اقتصادی »، « کیفیت روابط اجتماعی » و « کیفیت دسترسی به خدمات » که بطور کلی956/59درصد از واریانس کل شاخص ها را تبیین می کنند، تقلیل یافته و به عنوان ابعاد ذهنی کیفیت زندگی شهری در محلات مورد مطالعه شناسایی شدند.از بین این چهار عامل، کیفیت مولفه های اقتصادی از نظر پاسخگویان ساکن محلات مورد مطالعه بافت قدیم و جدید بیشترین تاثیر را برکیفیت ذهنی زندگی دارد. نتایج محاسبات نمره کلی کیفیت زندگی شهری پاسخگویان ساکن محلات مورد مطالعه بافت قدیم و جدید نشان می دهد پاسخگویان ساکن محلات مورد مطالعه بافت جدید با میانگین 59/3 ، نسبت به پاسخگویان ساکن محلات مورد مطالعه بافت قدیم با میانگین 753/2 ازنظرسطح کلی کیفیت زندگی شهری نسبت به محلات مورد مطالعه بافت قدیم وضعیت بهتری داشته و میزان رضایت بالاتری دارند. بررسی تاثیر و وجود رابطه معناداری بین ویژگی های فردی، اجتماعی و اقتصادی پاسخگویان با سطح کلی کیفیت زندگی شهری پاسخگویان(میزان رضایت از کیفیت کلی زندگی شهری) نشان داد که بین جنسیت، تحصیلات، وضعیت اشتغال، مالکیت مسکن و میزان درآمد به عنوان ویژگی های فردی، اجتماعی و اقتصادی پاسخگویان با ارزیابی میزان سطح کلی کیفیت زندگی شهری از سوی پاسخگویان رابطه معناداری در سطح اطمینان99درصد وجود دارد و مقدار سطح معناداری ضریب رگرسیونی متغیر سن به عنوان متغیر مستقل کمتر از 05/0 است متغیر سن بر متغیر نمره کل سطح کیفیت زندگی شهری در سطح اطمینان 95 درصد تاثیر معناداری دارد.
علیرضا صاحبقرانی مهین نسترن
مسائل موجود در برنامه¬ریزی شهری به طور کلی، و مسائل مطرح در حیطه¬ی برنامه¬ریزی کاربری زمین به طور خاص چند وجهی بوده و با اهداف متعددی درگیر است. برنامه¬ریزی کاربری زمین به دنبال تخصیص بهینه¬ی کاربری¬های مختلف به منبع ارزشمند و محدود زمین بوده که با استفاده¬ی حداکثری از آن بیش¬ترین مطلوبیت را برآورده کرده و اهداف برنامه ریزی کاربری زمین را تا بالاترین میزان محقق سازد. با توجه به تعدد اهداف مطرح در تخصیص کاربری زمین، لازم است تا نوعی سازش میان این اهداف به وجود آمده به گونه¬ای که هر یک از اهداف متناسب با اولویت خود تا حد مشخصی تحقق یابند. بهینه سازی چندهدفه ابزاری است که امکان حل چنین مسائلی را فراهم می¬آورد. به دلیل پیچیدگی بسیار بالای مسئله¬ی بهینه¬سازی کاربری زمین، چه از نظر تعداد اهداف و چه از نظر اندازه و زمان حل مسئله، حل مسئله¬ی تخصیص کاربری زمین بر الگوریتم های فراابتکاری تکیه دارد. روش تحقیق این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش تحلیل توصیفی می¬باشد. روش گردآوری داده¬ها اَسنادی بوده و به منظور تحلیل ان از روش-های کمّی استفاده شده است. در پژوهش حاضر، سه الگوریتم هیبرید فراابتکاری مبتنی بر الگوریتم¬های حریصانه، جست و¬جوی ممنوعه، شبیه¬سازی تبریدی و ژنتیک مرتب¬سازی نامغلوب برای حل مسئله¬ی تخصیص بهینه¬ی کاربری زمین توسعه یافته است. اهداف بهینه سازی از تلفیق اهداف پی¬گیری شده توسط ذینفعان دخیل در امر برنامه¬ریزی کاربری زمین، برنامه¬ریزان، تجارب موجود، و اهداف پایه¬ی کاربری زمین، به دست آمده، که مجموعا" ده هدفِ: بیشینه¬سازی سازگاری، بیشینه¬سازی تراکم ساختمانی، بیشینه¬سازی اختلاط کاربری¬ها، بیشینه¬سازی سطح کاربری فضای سبز، بیشینه¬سازی سطح کاربری تجاری، کمینه¬سازی تبدیل اراضی، کمینه¬سازی جریان ترافیک، بیشینه¬سازی فشردگی، بیشینه¬سازی قیمت اراضی در کل محدوده مورد مطالعه، و بیشینه سازی قیمت زمین هر قطعه زمین را در بر می¬گیرد. قابلیت الگوریتم¬های طراحی شده در تخصیص بهینه¬ی هفت گونه¬ی کاربری، در محله¬ی بابلدشت شهر اصفهان که از محلات ناپایدار شهر اصفهان به شمار رفته و از کمبود و عدم بهینگی کاربری¬های شهری رنج می¬برد، با امکان اختلاط کاربری تجاری و مسکونی مورد آزمون قرار گرفته، و نتایج آن با الگوریتم منفرد ژنتیک مرتب¬سازی نامغلوب نسخه¬ی دو که در تحقیقات گذشته توسعه یافته است، مقایسه گردید. مقایسه¬ی انجام شده نشان می¬دهد که الگوریتم¬های هیبرید طراحی شده در این مطالعه، هر سه از کارآیی و کیفیت بالاتری نسبت به الگوریتم منفرد ژنتیک مرتب¬سازی نامغلوب برخوردارند. هم¬چنین، از میان سه الگوریتم تلفیقی، الگوریتم تلفیقیِ سطح پایین حریصانه-ژنتیک مرتب¬سازی نامغلوب نسخه دو-جست¬و¬جوی ممنوعه¬یِ گروهی، الگوریتم شبیه¬سازی تبریدی موازی، و الگوریتم سطح بالای حریصانه-ژنتیک مرتب سازی نامغلوب نسخه دو-جست¬و¬جوی ممنوعه¬یِ گروهی به ترتیب از کارآیی و کیفیت بالاتری برخوردارند. نتایج نشان می¬دهد که با به کارگیری الگوریتم پیشنهادی، میزان مطلوبیت کل در گزینه¬ی بهینه 66 درصد بالاتر از وضع موجود کاربری¬ها در نمونه موردی می¬باشد.
وحید هاشمی امری مهین نسترن
رشد لجام گسیخته و گسترش شتابان، بدون برنامه و نامنظم شهرها که از آن با عنوان پدیده خزش شهری یاد می شود، معضل سرسختی است که بعضاً پیامدهای جبران ناپذیری را به همراه دارد. ارزیابی این پدیده فعالیتی است کل نگر شامل پیش بینی، شناسایی و تحلیل روندهای گسترش کالبدی و پیامدهای آن که برنامه ریز را قادر خواهد ساخت تا در جهت کنترل پدیده-ی خزش و یا مقابله با آن، گام بردارد. پژوهش پیش رو که تحقیقی توصیفی و کاربردی است، با هدف به کارگیری رهیافتی راهبردی در ارزیابی اثرات زیست محیطی خزش شهری و با رویکرد ارزیابی استراتژیک زیست محیطی (sea)، در شهر ساری به عنوان نمونه ی مطالعاتی انجام شده است. در این پژوهش مهم ترین معیارهای ارزیابی خزش کالبدی شهر ساری با بهره گیری از روش دلفی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی شناسایی شده و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. در مرحله ی ارزیابی استراتژیک زیست محیطی پدیده ی خزش شهری نیز روندهای گسترش کالبدی شهر ساری شناسایی شده و با استفاده از روش دلفی و روش ماتریسی مبتنی بر eia، مورد ارزیابی قرار گرفتند. این پژوهش در نتایج خود به شناسایی مهم ترین روندهای وقوع پدیده ی خزش شهری، ارائه ی ساختار فضایی بهینه ی شهر ساری و مجموعه ی از راهکارهای اجرایی و استراتژیک دست یافته است.
مصطفی بی نیاز مهین نسترن
در عصرحاضر، نگرش توسعه پایدار در اغلب کشورهای دنیا، حاکم بر برنامه ریزی و مدیریت شهری است. اگر بخواهیم از این دیدگاه به شهر بیاندیشیم ناگزیر باید معیارها و ساختاری را طراحی و برنامه ریزی کنیم که با ملاک های توسعه پایدار هماهنگ تر باشد. توسعۀ اقتصادی، حفظ محیط زیست، حفظ منابع طبیعی و مقولۀ انرژی از ارکان مهم توسعه پایدار هستند که تحت تأثیر زیرساخت های شهری و به خصوص شبکه های تأسیسات شهری قرار دارند. همچنین به دنبال رشد روزافزون شهرها، نیازهای مبرم شهرنشینان به تأسیسات زیربنایی بیش از پیش به چشم می خورد. مشکلات اجرا، نگهداری و تعمیرات تأسیسات، هزینه و زمان و سایر عوامل ایجاب می نماید که در ساخت شهرهای جدید و توسعه های موجود، از آخرین دستاوردهای فنی و مهندسی در زمینۀ اجرای تأسیسات زیربنایی، بهره گیری شود. تجمیع و ساماندهی تأسیسات شهری راهکاری است برای جهت گیری به سمت توسعۀ پایدار شهری، که این امر جز با احداث تونل مشترک تأسیسات شهری محقق نخواهد شد. استفاده از تونل مشترک تأسیسات شهری از چند دهۀ قبل در اکثر کشورهای توسعه یافته آغاز شده و در داخل کشور نیز به صورت غیرمنجسم اقداماتی صورت گرفته است. در فرآیند پژوهش حاضر که از نوع پژوهش کاربردی، با استفاده از شیوۀ توصیفی- تحلیلی بر اساس روش استنباطی و واکاوی اطلاعات است، سعی برآن شد تا به امکان سنجی احداث تونل مشترک تأسیسات شهری بر اساس مکان یابی صحیح در کلان شهر مشهد پرداخته شود. ابتدا معیارهای شهرسازی برای تجمیع و ساماندهی تأسیسات شهری با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مشورت با کارشناسان شهرسازی، شناسایی گردید. سپس با استفاده از روش مقایسۀ دوبه دو(ahp)، وزن مربوط به هرکدام تعیین شد. معیارها هر کدام به صورت لایه هایی از نقشه درآمده و با استفاده از وزن هر لایه در محیط نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) و با مدل همپوشانی وزنی(overlay)، این لایه ها با هم ترکیب شده و در نتیجه خروجی حاصل، نمایانگر اولویت های پیشنهادی احداث تونل مشترک تأسیساتی در شهر مشهد می باشد. نتایج حاصل نشان از آن دارد که امکان سنجی احداث تونل مشترک تأسیسات شهری در شهر تحقق پذیر می باشد و "معیار تأسیسات شهری" به عنوان شاخص ترین معیارآن معرفی می گردد.
کامیار عبدخدا مهین نسترن
مبادلات تجاری و مرزی شهر بانه تا پایان دهه شصت در مقیاس محدود انجام می شد اما در اولین سال های دهه هفتاد و با ایجاد بازارچه مرزی سیرانبند مبادلات تجاری افزایش یافت اما پس از گذشت یک دهه واردات کالا به صفر رسید و بیشتر واردات کالا از طریق قاچاق کالا صورت گرفت. به طوری که افزایش مبادلات غیرقانونی سبب فراهم آوردن زمینه امکانات درآمدی و اشتغال بهتر برای ساکنین و همچنین باعث افزایش مهاجرت روستاهای پیرامون به شهر شد. با تمرکز این فعالیت ها در شهر بانه، تعداد مجتمع های تجاری از یک مورد در سال 1375 به 85 مورد در سال 1390 رسید که تمام این مجتمع ها در محدوده کوچکی از شهر بانه تمرکزیافته اند. تمرکز فعالیت ها که اغلب کالاها را با کیفیت مناسب و با قیمیت بسیار پایین در اختیار مشتریان قرار می دهد باعث شد سالانه میلیون ها نفر به این شهر هشتاد هزار نفری جهت خریدوفروش روانه شوند. با افزایش ورود کالاهای قاچاق و افزایش تعداد مسافران، زمینه برای ایجاد مشاغل دیگر مانند دست فروشی، اجاره سوییت و... فراهم شد .همچنین ایجاد خدمات تبعی، جهت سرویس دهی به مسافران، تمرکز شدیدتر فعالیت ها در محدوده مرکزی شهر بانه را به دنبال داشت. در تحقیقات قبلی اکثراً بر تأثیرات کالبدی و اقتصادی این پدیده بر شهر اشاره شده است و اغلب اثرات این پدیده بر ابعاد اجتماعی شهر و خصوصاً اثرات آن بر ساکنین محدوده مرکزی شهر بانه نادیده گرفته شده است.در این پژوهش که به تحلیل اثرات تجارت غیررسمی بر پایداری اجتماعی شهر بانه پرداخته است ، اثرات تمرکز فعالیت های غیررسمی بر ابعاد اجتماعی شهر و محدوده تمرکز این فعالیت ها مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی – تحلیلی بوده و روش گرداوری اطلاعات با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، مشاهدات میدانی، مصاحبه و توزیع پرسشنامه می باشد. در این پژوهش از نرم افزار gis و auto cad جهت ترسیم نقشه ها و از نرم افزار spss و exeel جهت توصیف اطلاعات آماری و پرسشنامه استفاده شده است. در تحلیل آماری با روش مقایسه میانگین ها در دو محدوده مورد مطالعه از آزمون من ویتنی و آزمون t-test استفاده گردیده است. در این پژوهش پس از بررسی دلایل وجود تجارت غیررسمی در شهر بانه، محدوده تمرکز فعالیت ها در محدوده مرکزی با استفاده از شاخص های اشتغال غیررسمی و مصاحبه با کارشناسان شهری تعیین و تدقیق گردید سپس با استفاده از پرسشنامه، محدوده تمرکز این فعالیت ها با سایر مناطق شهر بانه از لحاظ شاخص های پایداری اجتماعی مقایسه شد.در این پژوهش پایداری اجتماعی از لحاظ چهار شاخص انسجام اجتماعی ،مشارکت ،کیفیت زندگی و امنیت مورد ارزیابی قرار گرفت . نتایج تحقیق نشان داد که در شاخص های انسجام اجتماعی ، کیفیت زندگی و امنیت اختلاف معنی داری میان محدوده مرکزی با مناطق پیرامونی شهر بانه وجود دارد.در تمام شاخص های مذکور میانگین محدوده پیرامونی از محدوده مرکزی بالاتر بود که نشان دهنده وضعیت بهتر هر کدام از این شاخص ها در محدوده پیرامونی به نسبت محدوده مرکزی می باشد. اگرچه در شاخص مشارکت (sig=0.192) اختلاف معنی داری میان دو محدوده مورد مطالعه وجود نداشت اما در این شاخص نیز محدوده پیرامونی تا حدودی به لحاظ میانگین بالاتر وضعیت مطلوب تری داشته است. در مجموع برای پایداری اجتماعی نیز اختلاف معنی داری در محدوده مرکزی و محدوده پیرامونی وجود داشت ( sig=0.043) و با توجه به آن که میانگین محدوده پیرامونی 3.226 و محدوده مرکزی 2.691 می باشد، بنابراین نتایج تحقیق نشان می دهد در محدوده تمرکز تجارت غیررسمی، ناپایداری اجتماعی شدیدتر می باشد. با توجه به نتایج تحقیق راهکارهای جهت کاهش اثرات منفی تجارت غیر رسمی بر شهر بانه و محدوده تمرکز فعالیت ها ارائه شد که از مهمترین آن می توان به جلوگیری از قاچاق کالا،سرمایه گذاری در سایر پتانسیل های شهر ،ایجاد اشتغال و تدوین مقررات و قوانین جهت جلوگیری از ساخت مجتمع های تجاری و تمرکز فعالیت ها در مرکز شهر بانه اشاره کرد.
فریده مرشدی محمود قلعه نوئی
هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل تأثیر شکل شهر بر پایداری نظام حمل ونقل شهری در شهر نیشابور است، در واقع پایان نامه حاضر در دسته تحقیقات کاربردی قرار دارد و روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است که سعی دارد با تحلیل چگونگی ارتباط بین مولفه های شکل شهری با الگوهای سفر شهروندان به نتایجی مستدل و کاربردی جهت اصلاح فرم شهری در راستای ارتقا پایداری نظام حمل ونقل دست یابد. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز پژوهش از هر دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. در تجزیه و تحلیل داده ها نیز، از تحلیل های همبستگی برای سنجش ارتباط بین متغیرها استفاده شده است و برای بررسی وضعیت حوزه های مختلف شهر و مقایسه آنها با یکدیگر، تکنیک تاپسیس به کاررفته است. نتایج تحلیل های همبستگی نشان داد که هر کدام از متغیرهای شکل شهر حداقل از طریق یکی از شاخص های خود با متغیرهای سفر در ارتباط معنادار هستند و می توانند در کاهش وابستگی به خودرو موثر باشند. در مقایسه و رتبه بندی حوزه های شهر نیز که با تکنیک تاپسیس انجام شد، مشخص شد که حوزه مرکزی شهر در بهترین و مطلوب ترین وضعیت نسبت به شرایط ایده آل قرار دارد، چرا که وضعیت دسترسی به خدمات مختلف همچنین دسترسی به حمل ونقل عمومی در حوزه مرکزی نسبت به سایر حوزه ها در شرایط بهتری قرار دارد. از مهمترین پیشنهادات این پژوهش می توان به ایجاد هسته های فرعی در حوزه ها، تمرکز زدایی از مرکز شهر و افزایش تراکم شهری اشاره نمود.
محبوبه آقابابایی علی زنگی آبادی
چکیده ندارد.