نام پژوهشگر: ابراهیم ایزدی دربندی
مسعود کارگر احمد نظامی
چکیده: با توجه به اثرات مخرب زیست محیطی و انسانی علف کش ها کاربرد مواد افزودنی از مهم ترین راهکارهای افزایش کارایی و کاهش مقدار کاربرد علف کش هاست. به این منظور آزمایشی گلخانه ای برای مقایسه ی اثرات مویان سیتوگیت، روغن گیاهی کرچک و منداب و مایع شوینده بر کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون +یدوسولفورون (آتلانتیس) در کنترل علف هرز علف قناری انجام شد. آزمایش گلخانه ای بصورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار بود که فاکتور علف کش در 6 سطح (صفر، 8، 16، 32، 48 و 64 گرم در هکتار ماده موثره) و فاکتور مویان در 3 سطح (بدون مواد افزودنی، 1/0 به 2/0) درصد حجمی (% v/v) بود. در آزمایشی جداگانه تاثیر غلظت های هر یک از مویان های مذکور در 8 سطح (صفر، 01/0، 05/0، 1/0، 15/0، 2/0، 25/0 و 3/0) درصد حجمی (% v/v) بر کشش سطحی آب در قالب طرح کاملا تصادفی و به صورت فاکتوریل در 4 تکرار انجام شد. تاثیر غلظت های مختلف این مواد افزودنی در کشش سطحی آب خالص نیز مورد بررسی قرار گرفت. کمترین و بیشترین مقدار کشش سطحی به ترتیب از محلول های سیتوگیت و روغن منداب بدست آمد. افزایش کارایی به وسیله مواد افزودنی بسته به نوع علف کش ها متغیر بود. تمامی مواد افزودنی کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون+یدوسولفورون را افزایش دادند. مویان سیتوگیت بیشتر از سایر مواد افزودنی هم کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و هم محلول مزوسولفورون+یدوسولفورون را افزایش داد و بعد از آن در علف کش کلودینافوپ پروپارژیل کرچک قرار داشت و در مزوسولفورون+یدوسولفورون مایع شوینده بود. در مرتبه بعد نیز در علف کش کلودینافوپ پروپارژیل روغن منداب و در مزوسولفورون+یدوسولفورون روغن کرچک قرار داشت و در آخر نیز در کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون+یدوسولفورون به ترتیب مایع شوینده و روغن منداب قرار داشتند. فعالیت شاخ و برگی علف کش های مورد بررسی با افزایش غلظت مواد افزودنی بالاتر از غلظت میسل بحرانی افزایش یافت.
فاطمه فخرراد ابراهیم ایزدی دربندی
متری بیوزین یکی از مهم ترین علف کش های بازدارنده فتوسیستم ?? و دارای ماندگاری متوسط به بالایی در خاک است. این مطالعه با هدف بررسی روند تجزیه شیمیایی و زیستی این علف کش در در خاک و ارزیابی خسارت بقایای احتمالی آن بر محصولات زراعی موجود درتناوب طی دو آزمایش جداگانه انجام شد. در آزمایش اول که در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی انجام شد، عوامل مورد بررسی در آن شامل مقدار ماده آلی خاک (کود گاوی ) در چهار سطح (0، 1، 5 و 10درصد وزنی خاک)، شرایط سترون خاک و ماده ی آلی در دو سطح (سترون شده و سترون نشده) و زمان برداشت نمونه ها در 7 سطح (صفر، 2، 4، 8، 16، 36، 64و 90 روز پس از خوابانیدن نمونه ها در انکوباتور) بودند که در قالب طرح کاملا تصادفی و در سه تکرار انجام شد. آزمایش دوم به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی در چهار تکرار و به منظور بررسی حساسیت گیاهان زراعی به بقایای شبیه سازی شده متری بیوزین در خاک انجام شد. عوامل مورد بررسی در آن شامل هشت گیاه زراعی (لوبیا، عدس، نخود، ذرت، گندم ،جو، کلزا و چغندرقند) و غلظت های مختلف متری بیوزین در خاک در هفت سطح شامل (0، 016/0، 032/0، 064/0، 128/0، 16/0 میلی گرم در کیلوگرم خاک) بودند. بر مبنای نتایج آزمایش اول ، کاربرد سطوح مختلف ماده آلی (سترون و غیر سترون) در خاک سترون منجر به کاهش نیمه عمر متری بیوزین در مقایسه با شاهد شد اما از نظر آماری اختلافات در سطوح 1و 10 درصد معنادار نبود، اما با کاربرد 5 درصد ماده آلی سترون در این خاک نیمه عمر از 63/113روز(شاهد) به 34/51 روز کاهش یافت. وکاربرد همین سطح از کود آلی به صورت غیر سترون منجر به کاهش نیمه عمر متری بیوزین از 511/83 روز (شاهد)به 50/49 روز شد. نتایج مربوط به تجزیه متری بیوزین در خاک غیر سترون نیز نشان داد که مقدار کود آلی به کاربرده شده نقش موثری در کاهش نیمه عمر متری بیوزین دارد بطوریکه کم ترین نیمه عمر در این خاک در سطح 10درصد وزنی کود آلی در خاک (08/38روز )، مشاهده شد. نتایج آزمایش دوم نشان داد که بقایای متری بیوزین تاثیر معنی داری بر جوانه زنی گیاهان مذکور نداشت اما با افزایش غلظت متری بیوزین در خاک، وزن خشک تمام گیاهان به طور کاملا معنی داری کاهش پیداکرد .با توجه به نتایج آزمایش ذرت با داشتن بالاترین ed50 (19/0) به عنوان مقاومترین گیاه و کلزا با کم ترین مقدار ed50 (012/0) به عنوان حساس ترین گیاه به بقایای متری بیوزین شناخته شدند و سایر گیاهان زراعی بر اساس شاخص مذکور از نظر حساسیت به بقایای متری بیوزین به صورت: ذرت<لوبیا<نخود<عدس<گندم <جو<چغندرقند<کلزا طبقه بندی شدند.
احمدرضا سلطانی مهدی افشاری
علف های هرز موجود در مزارع لوبیای شهرستان دهاقان به عنوان یکی از عوامل مهم کاهش دهنده عملکرد مطرح می-باشند. هریک از کشاورزان با توجه به اطلاعات، عقاید و امکانات موجود از روشی خاصی برای کنترل علف های هرز این محصول استفاده می نمایید. جهت ارزیابی روشهای مختلف مدیریت تلفیقی علف های هرز درمزارع لوبیای شهرستان دهاقان آزمایشی بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 4تکرار(روستای عباس آباد، کریم آباد، نواب و عمران آباد) اجرا شد. 10 تیمار آزمایشی(کنترل کامل، 2 مرحله وجین، یکبار مصرف ترفلان، ترفلان+2 مرحله وجین، ترفلان+یک مرحله وجین+پاراکوات، یک مرحله وجین+ بنتازون، ترفلان+ بنتازون، ترفلان+ یک مرحله وجین+بنتازون، ترفلان+ستوکسیدیم+وجین و عدم کنترل علف های هرز) مورد استفاده قرار گرفت. در این بررسی پس از شناسایی علف های هرز، چهار گونه تاج خروس وحشی(amaranthus retroflexus)، خارخسک(tribulus terrestris)، سوروف(echinochloa crus-galli) و کنف وحشی(hibiscus trionum) به عنوان علف های هرز غالب مزارع منطقه مشخص شدند. نتایج نشان داد که تیمارهای کنترل کامل(5 مرحله وجین)، تریفلورالین+2 مرحله وجین دستی و تریفلورالین+پاراکوات+یک مرحله وجین دستی به ترتیب بیشترین و تیمار یک مرحله وجین دستی+بنتازون کمترین عملکرد دانه لوبیا و درآمد خالص را شامل شدند. در تیمارهای کنترل کامل(5 مرحله وجین)، تریفلورالین+2 مرحله وجین دستی و تریفلورالین+پاراکوات+یک مرحله وجین دستی کمترین و در تیمار یکبار مصرف ترفلان بیشترین تراکم علف های هرزنسبت به شاهد مشاهده شد. از نتایج قابل توجه این آزمایش کنترل نامناسب علف های هرز کنف و حشی و خارخسک توسط علفکش ترفلان و سوروف توسط بنتازون است.
مسعود آزاد ابراهیم ایزدی دربندی
به منظور بررسی تاثیر محتوای نیتروژن خاک و درجه سختی آب بر کارایی علف کش گلیفوسیت در کنترل علف های هرز سلمه تره و تاج خروس ریشه قرمز آزمایشی در بهار سال 1390 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت فاکتوریل و در قالب طرح آماری کاملا تصادفی در 3 تکرار انجام شد. تیمارها شامل محتوی نیتروژن خاک در پنج سطح (18، 50، 90، 200 و 300 میلی گرم در کیلوگرم خاک)، مقادیر کاربرد علف کش گلیفوسیت در هفت سطح (صفر، 75، 100، 125، 150، 175 و 200 درصد مقدار کاربرد توصیه شده) و درجه سختی آب در پنج سطح (صفر ،100، 300، 600 و 1200 پی پی ام کربنات کلسیم) بودند. پس از سبز شدن گیاهان سم پاشی در مرحله 8 تا10 برگی علف های هرز انجام شد و 30 روز بعد از پاشش درصد بقاء و وزن خشک آنها اندازه گیری شد. نتایج نشان دادند مقدار کاربرد علف کش، محتوای نیتروژن خاک و سختی آب تاثیر معنی داری ( p<0.01) در رشد و بقای سلمه تره و تاج خروس ریشه قرمز داشت. افزایش سختی آب مقدار ed50 گلیفوسیت را افزایش و کنترل دو علف هرز را کاهش داد. کمترین (17/1453 و 906 گرم ماده موثره در هکتار به ترتیب برای سلمه تره و تاج خروس ریشه قرمز) و بیشترین (45/3424 و 1606 گرم ماده موثره در هکتار به ترتیب برای سلمه تره و تاج خروس ریشه قرمز) مقدار ed50 گلیفوسیت به بترتیب درصفر و 1200 قسمت در میلیون کربنات کلسیم آب حاصل شد. افزایش نیتروژن خاک کارایی گلیفوسیت در کنترل دو علف هرز بهبود بخشید به طوریکه با افزایش محتوای نیتروژن خاک از 18 به 300 میلی گرم در کیلو گرم خاک مقدار ed50 گلیفوسیت به ترتیب برای سلمه تره و تاج خروس ریشه قرمز از 03/3217 و 2/1745 به 58/1612 و 49/896 (گرم ماده موثره در هکتار) کاهش یافت.
راحیل رسولی غلامحسین حق نیا
علف کش ها بر برقراری و عملکرد سیستم های همزیستی بین باکتری های ریزوبیوم و گیاهان میزبان آن ها تأثیر می گذارند. از این رو به منظور مطالعه ی تاثیر علفکشهای لنتاگران، پرسوییت و ترفلان بر گره زایی، تثبیت نیتروژن و خصوصیات رشدی سه رقم نخود، آزمایشی گلخانه ای در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: کاربرد سه علف کش لنتاگران، پرسوییت و ترفلان در مقادیر توصیه شده (به ترتیب 5/2، 1 و 5/1 لیتر در هکتار) و تیمار شاهد بدون علفکش، که در سه رقم نخود (آی ال سی 482، هاشم و کاکا) و دو مرحله از رشد گیاه (گلدهی و غلاف بندی) مورد بررسی قرار گرفتند. سمپاشی بر مبنای تیمارهای آمیخته با خاک، پیشرویشی و پسرویشی در زمان لازم انجام شد. پارامترهای اندازه گیری شده در این آزمایش شامل ارتفاع گیاه، تعداد برگ، تعداد غلاف در بوته، وزن تر غلاف، وزن خشک ریشه و اندام هوایی، تعداد گره ریشه، وزن تر گرهها و نیتروژن ریشه و اندام هوایی در هر یک از دوره های برداشت بود. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که دو علف کش ترفلان و لنتاگران به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر منفی را بر پارامتر های مذکور داشتند. با وجود اینکه علف کش لنتاگران تاثیر مثبتی بر رشد رویشی داشت، اما به طور معنی داری باعث کاهش گره زایی و مقدار نیتروژن اندام هوایی گیاه در مقایسه با شاهد شد. کاربرد علف کش پرسوییت در رقم هاشم و علف کش ترفلان در ارقام آی ال سی و هاشم تا حدی باعث تعدیل اثرات مضر این دو علف کش بر رشد ریشه و اندام هوایی، گره زایی و تثبیت نیتروژن شدند.
محمد مهدی زاده محمد تقی ناصری پور یزدی
متری بیوزین یکی از مهم ترین علف کش های خانواده تریازینون ها و جزو علف کش های با نیمه عمر متوسط در خاک طبقه بندی می شود. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر کودهای آلی مختلف بر ماندگاری و تجزیه علف کش متری بیوزین در شرایط مزرعه ای و کنترل شده آزمایشگاهی و نیز ارزیابی استفاده از گیاه زراعی کلزا برای تعیین بقایای آن با استفاده از آزمایش زیست سنجی انجام شد. آزمایش مزرعه ای بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار انجام شد که عوامل مورد بررسی در آن شامل کاربرد کودهای آلی کمپوست زباله شهری، کود مرغی، گاوی و گوسفندی به میزان 40 تن در هکتار به همراه تیمار شاهد بدون کاربرد کودهای آلی و مقدار کاربرد متری بیوزین در 2 سطح 750 و 1500 گرم ماده تجاری ( wp75%) در هکتار بودند. برای تعیین غلظت متری بیوزین در خاک پس از کاربرد آن، نمونه گیری از عمق 0-15 سانتی متری سطح خاک در فواصل زمانی 0، 3، 7، 15، 30، 55، 90 و 120 روز انجام شد. آزمایش دوم که در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی انجام شد و عوامل مورد بررسی در آن شامل کاربرد کودهای آلی مذکور در آزمایش مزرعه ای (با نسبت 5/2 درصد وزنی خاک) و دوره نگهداری نمونه ها در داخل انکوباتور در دمای 25 درجه سانتی گراد (0، 5، 15، 30، 50، 90 و 120 روز) بودند که در 3 تکرار انجام شد. نمونه های خاک در این آزمایش به میزان 5 میلی گرم در کیلوگرم خاک با محلول متری بیوزین مخلوط شدند. برای تعیین بقایای متری بیوزین در خاک در هر دو آزمایش از دستگاه hplc استفاده شد. برای تعیین بقایای متری بیوزین در خاک در آزمایش مزرعه ای با استفاده از آزمایش زیست سنجی با گیاه کلزا در آزمایشی جداگانه و در شرایط گلخانه ای انجام شد. نتایج آزمایش مزرعه ای نشان داد که با وجود اینکه باقیمانده متری بیوزین در خاک در کاربرد 1500 گرم در هکتار بیشتر از کاربرد 750 گرم در هکتار بود، اما نیمه عمر آن تحت تاثیر مقدار کاربرد متری بیوزین قرار نگرفت. از سوی دیگر افزودن کودهای آلی، سرعت تجزیه متری بیوزین را افزایش داد. بطوریکه کمترین نیمه عمر متری بیوزین (46 روز) در تیمار کاربرد کمپوست زباله شهری و بیشترین نیمه عمر آن (66 روز) در تیمار فاقد کود آلی مشاهده شد. در شرایط آزمایشگاهی نیز کاربرد کودهای آلی تاثیر معنی داری بر تجزیه متری بیوزین داشت و باعث افزایش سرعت تجزیه آن شد. بطوریکه کمترین نیمه عمر (87 روز) متری بیوزین در تیمار کمپوست زباله شهری و بیشترین نیمه عمر (120 روز) آن مربوط به تیمار فاقد ماده آلی بود. نتایج آزمایش زیست سنجی نشان داد که بقایای متری بیوزین در خاک تاثیر معنی داری بر سبزشدن گیاه کلزا نداشت با اینحال با افزایش غلظت متری بیوزین در خاک وزن خشک ریشه و بخش های هوایی کلزا بشدت کاهش یافت. ریشه کلزا با داشتن ed50 کمتر (0690/0 میلی گرم در کیلوگرم خاک) حساسیت بالاتری نسبت به بخش های هوایی کلزا (101/0 میلی گرم در کیلوگرم خاک) به بقایای متری بیوزین در خاک نشان داد. بر اساس نتایج آزمایش زیست سنجی، استفاده از گیاه کلزا بویژه زیست سنجی ریشه آن می تواند به عنوان شاخص زیستی مناسبی در تشخیص باقیمانده علف کش متری بیوزین بکار برده شود.
فرشته آهنگرانی فراهانی مهدی راستگو
به منظور ارزیابی اثر دزهای کاهش یافته علف کش فورام سولفورون و مقادیر مختلف کود نیتروژن بر علف های هرز مزارع ذرت، آزمایشی در سال 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. سطوح مدیریت علف های هرز به عنوان کرت اصلی و سطوح مختلف کود نیتروژن(0، 115، 230 و 345 کیلوگرم در هکتار) به عنوان کرت فرعی در نظر گرفته شد. سطوح مدیریت علف های هرز شامل سه سطح مقادیر علف کش(50، 75 و 100% میزان توصیه شده(2 لیتر در هکتار) که به ترتیب برابر 225، 5/337 و 450 گرم ماده موثره علف کش فورام سولفورون بود)، دو تیمار شاهد عدم کاربرد علف کش و وجین کامل علف های هرز نیز در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد، علف های هرز مزارع ذرت نسبت به مقدار بالای کود نیتروژن(345 کیلوگرم در هکتار) واکنش مثبت نشان دادند و وزن خشک بیشتری نسبت به سایر تیمار های کود نیتروژن داشتند. بیشترین وزن خشک علف های هرز در انتهای فصل با 82% افزایش نسبت به شاهد(عدم کاربرد کود) در این تیمار مشاهده شد. با افزایش کود نیتروژن به 345 کیلوگرم در هکتار جهت کنترل مناسب علف های هرز نیاز به دز های بالاتری از علف کش(100% میزان توصیه شده) مشاهده شد، چراکه با در اختیار داشتن منابع، علف های هرز بیشتر رشد کردند. با عدم کاربرد کود نیتروژن، کنترل علف های هرز در انتهای فصل در دزهای 50% و 75% میزان توصیه شده هم سطح با کنترل علف های هرز با دز 100% علف کش به میزان توصیه شده با کاربرد 345 کیلوگرم کود در هکتار بود. معادله برازش داده شده برای نمود برهم کنش دز علف کش و کود نیتروژن بر وزن خشک علف های هرز نشان داد که، در شرایط کاربرد 230 کیلوگرم کود نیتروژن و دز 75% میزان توصیه شده علف کش، علف های هرز را به خوبی کنترل کرد. همچنین برازش داده های عملکرد دانه ذرت بر اساس خطوط تراز نشان داد، بالاترین عملکرد دانه ذرت(45/11 تن در هکتار) ناشی از کاربرد دز 75% میزان توصیه شده علف کش به همراه 230 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن بود. نتایج نشان می دهد که، با بهینه سازی کاربرد کود نیتروژن می توان دز مصرفی علف کش فورام سولفورون را در ذرت کاهش داد.
حسن شهقلی ابراهیم ایزدی دربندی
به منظور مطالعه تاثیر بعضی از کودهای آلی و زیستی بر رشد و عملکرد گوجه فرنگی و ارزیابی تاثیر آنها بر تجزیه و ماندگاری علف کش متری بیوزین در خاک، آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود در سال 1390 انجام شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل کاربرد مواد آلی در 3 سطح (ورمی کمپوست، کود گاوی و شاهد) و کود های زیستی در 4 سطح (pseudomonas putyda،pseudomonas fluorescens ، azotobacter chrococcum و شاهد) بودند. علاوه بر اندازه گیری برخی صفات رشدی و عملکرد گوجه فرنگی، برای تعیین غلظت متر ی بیوزین در خاک، بلافاصله پس از کاربرد علف کش (2 ساعت)، 3، 8، 32 ، 55 و 90 روز پس از کاربرد متری بیوزین، نمونه گیری از خاک در عمق 0 تا 15 سانتی متری خاک انجام شد. نتایج نشان داد، در بین اثرات ساده کودهای آلی و زیستی، بیشترین تاثیر مربوط به تیمار کود ورمی کمپوست و ازتوباکتر بود. بطوریکه تیمارهای مذکور بترتیب منجر به افزایش 42 و 37 درصدی تعداد کل میوه، 22 و 24 درصدی در وزن خشک ساقه و افزایش 13 و 17 درصدی در وزن کل میوه گوجه فرنگی نسبت به تیمار شاهد گردید. نتایج نشان داد اثر متقابل ورمی کمپوست × ازتوباکتر کروکوم بترتیب سبب افزایش 23، 53 و 46 درصدی محتوای کلروفیل برگ، وزن خشک برگ و قطر ساقه اصلی نسبت به تیمار شاهد گردید. اما در صفات محتوای نسبی آب و تعداد میوه نارس، بیشترین تاثیر در بین اثرات متقابل بترتیب مربوط به تیمار های کود گاوی × ازتو باکتر و ورمی کمپوست × سودوموناس پوتیدا بود، که بترتیب باعث افزایش 28 و 46 درصدی مقادیر صفات مذکور نسبت به تیمار شاهد شدند. در مورد صفت جمعیت باکتری ها، بیشترین تاثیر در بین اثرات متقابل مربوط به تیمار ورمی کمپوست × سودوموناس فلورسنس بود، که سبب افزایش 86 درصدی نسبت به تیمار شاهد گردید. نتایج نشان داد که کمترین تاثیر بر سرعت تجزیه، نیمه عمر و تجزیه 90 درصدی متری بیوزین مربوط به تیمار کاربرد توام کودگاوی و ازتوباکترکروکوم بود درحالیکه بیشترین آن به تیمار کاربرد توام ورمی کمپوست و سودوموناس فلورسنس تعلق داشت. بطوریکه که تیمار کودگاوی × ازتوباکترکروکوم موجب کاهش 23 درصدی سرعت تجزیه، افزایش 26 درصدی نیمه عمر و افزایش 26 درصدی تجزیه 90درصدی نسبت به شاهد گردید. از طرفی کاربرد ورمی کمپوست به همراه سودوموناس فلورسنس موجب افزایش 37 درصدی سرعت تجزیه، کاهش 52 درصدی نیمه عمر و کاهش 54 درصدی تجزیه 90 درصدی متری بیوزین نسبت به تیمار شاهد گردید. بر اساس نتایج این آزمایش، کودهای آلی و زیستی از طریق اثرات هم افزایی علاوه بر افزایش رشد و عملکرد گوجه فرنگی، سبب تغییر سرعت تجزیه و ماندگاری علفکش متری بیوزین در خاک می شود. کلید واژه ها: ازتوباکتر، دوام آفت کش، سودوموناس، ورمی کمپوست، رشد گیاه، تجزیه زیستی
مجید برزویی محمد حسن راشد محصل
آزمایش اول، در مزرعه انجام شد و عوامل مورد بررسی شامل چهار سطح کودی ( عدم کاربرد کود،کود آلی، کود زیستی و اختلاط کود های آلی و زیستی) و دوسطح 480 و 960 گرم ماده موثره در هکتار تریفلورالین بودند که در قالب طرح آماری بلوک کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه پنبه انجام شد. برای تعیین غلظت تریفلورالین در خاک، 0، 3، 7، 15، 30، 60، 90، 120 روز پس از کاربرد آن، نمونه گیری از عمق 0 تا 10 سانتی متری خاک انجام شد. برای تعیین بقایای تریفلورالین در روش شیمیایی از دستگاه گازکروماتوگرافی و در زیست سنجی از گیاه سورگوم استفاده شد. به منظور ارزیابی حساسیت گیاهان به بقایای شبیه سازی شده تریفلورالین نیز آزمایشی به صورت گلدانی در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل هفت گیاه زراعی ( سورگوم، ارزن، جو، گندم، یولاف وحشی،یونجه و خیار) و غلظت های مختلف تریفلورالین در هشت سطح شامل (صفر،002/0، 004/0، 021/0، 043/0، 064/0، 086/0 و 129/0 میلی گرم ماده موثره در کیلو گرم خاک) بودند. نتایج آنالیز شیمیایی با دستگاهgc نشان دادند که در شرایط مزرعه، پایداری تریفلورالین با کاربرد کود های آلی و زیستی کاهش یافت. بطوری که کمترین نیمه عمر آن (55/26 و26/41 روز) به ترتیب در تیمار مربوط به کود آلی و کود زیستی و 480کاربرد گرم ماده موثره در هکتار تریفلورالین و بیشترین نیمه عمر آن (64/106 و78/77 روز) بترتیب در کاربرد 960 و 480 گرم ماده موثره و بدون کاربرد کود مشاهده شد. نتایج آزمایش زیست سنجی با گیاه سورگوم نشان داد که در شرایط مزرعه، پایداری تریفلورالین با کاربرد کود های آلی و زیستی کاهش یافت. بطوری که بیشترین نیمه عمر آن (144 و 130 روز) به ترتیب مربوط به 480 گرم ماده موثره در هکتار مربوط به زیست توده اندام های هوایی و ریشه و در شرایط عدم کاربرد کود و کمترین نیمه عمر آن مربوط به تیمار کود آلی (18 و 19 روز) مربوط به زیست توده اندام های هوایی و کاربرد 480 و 960 گرم ماده موثره در هکتار تریفلورالین مشاهده شد. نتایج ارزیابی حساسیت گیاهان نشان داد که بقایای تریفلورالین تاثیر معنی داری بر سبز شدن گیاهان مذکور داشت و با افزایش غلظت تریفلورالین در خاک، وزن خشک تمام گیاهان به طور کاملا معنی داری کاهش پیدا کرد. با توجه به نتایج آزمایش، گیاه یونجه با داشتن بالاترین ed50 (164/0) مربوط به زیست توده اندام های هوایی به عنوان مقاومترین گیاه و سورگوم با کمترین مقدار ed50 (048/0) مربوط به زیست توده اندام های هوایی به عنوان حساسترین گیاه به بقایای تریفلورالین شناخته شدند. سایر گیاهان زراعی بر اساس شاخص مذکور از نظر حساسیت به بقایای تریفلورالین به صورت یونجه< خیار< گندم< یولاف< جو< ارزن< سورگوم طبقه بندی شدند.
زهرا سلیمانپور نقیبی مهدی راستگو
به منظور بررسی تاثیر بقایای برخی از علف کش های سولفونیل اوره بر رشد، گره زایی و تثبیت نیتروژن در نخود(l.(cicer arietinumآزمایش هاییگلدانی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و در سه تکرار انجام شد. عوامل مورد بررسی در آزمایش اول شامل علف کش ها در سه سطح (نیکوسولفورون، فورام سولفورون و ریم سولفورون)، باقیمانده علف کش در هشت سطح (0،1، 5/2، 5، 10، 15، 20، 30 درصد مقدار توصیه شده هر یک از علف کشها) و ژنوتیپهای نخود در پنج سطح (هاشم، ای ال سی 482، کاکاو توده محلی کرمانشاهی) بودند.پس از حصول اطلاعات اولیهای در ارتباط با واکنش ژنوتیپهای نخود به بقایای علف کش های بکار گرفته شده، آزمایش دومی بصورت فاکتوریل و مشابه آزمایش اول انجام شد که عوامل مورد بررسی در آزمایش دوم شامل علف کشها در دو سطح (نیکوسولفورون و فورام سولفورون) و باقیمانده علف کشها در پنج سطح 0، 05/0، 1/0، 25/0 و 5/0 درصد مقدار توصیه) و ژنوتیپها نیز در چهار سطح مذکور در آزمایش اول بودند. پس از اختلاط علف کش ها با خاک، کشت انجام و گیاهان تا ابتدای مرحله زایشی نگهداری شدند. بر اساس نتایج حاصل در آزمایش اول، بقایای علف کشهای نیکوسولفورون و ریم سولفورون به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر منفی را بر روی ژنوتیپهای نخود داشته اند. با این حال کمترین سطح (1 درصد) از باقیمانده علف کش فورام سولفورون در خاک، گره زایی تمام ژنوتیپها بغیر از کاکا و رشد اندام هوایی ژنوتیپهای کاکا و ای ال سی 482 را تحریک نمود. بر اساس شاخص 50edزیست تودهاندام هوایی، ژنوتیپهای هاشم(20/11 میکروگرم در کیلوگرم خاک) و کاکا (04/4میکروگرم در کیلوگرم خاک) به ترتیب متحملترین و حساسترین ژنوتیپ به بقایای علف کش فورام سولفورون در خاک بودند. نتایج در آزمایش دوم نشان داد که رشد، گره زایی و میزان نیتروژن تثبیت شده همه ژنوتیپهای نخود در پاسخ به تمام سطوح باقیمانده از علف کش نیکوسولفورون کاهش یافت؛ و بر اساس شاخص 50edزیست توده اندام هوایی، ژنوتیپهای ای ال سی 482 (073/0میکروگرم در کیلوگرم خاک) و هاشم (118/0 میکروگرم در کیلوگرم خاک)به ترتیب حساسترین و متحملترین ژنوتیپ به باقیمانده علف کش نیکوسولفورون در خاک بودند. سطوح بقایای علف کش فورام سولفورون در خاک در این آزمایش منجر به تحریک رشد، گره زایی و مقدار نیتروژن در برخی از ژنوتیپهای ( ای ال سی 482، هاشم) نخود شد. با این وجود؛ سطح 5/0 درصد از باقیمانده علف کش مذکور بیشترین تاثیر منفی را بر رشد ژنوتیپهای نخود داشته است. به نظرمیرسد بقایای علف کش ریم سولفورون در خاک، تاثیر منفی بر رشد نخود ندارند و این امکان وجود دارد که بتوان از آن به عنوان یک علف کش انتخابی در نخود استفاده کرد. اما علف کشهای فورام سولفورون و نیکوسولفورون اثرات سوئی حتی در بقایای اندک آنها در خاک بر رشد نخود بدنبال دارند.
رحیم بخش محمد نژاد لجی ابراهیم ایزدی دربندی
به منظور بررسی تاثیر بقایای برخی از علف کش های سولفونیل اوره و آریلوکسی فنوکسی پرپیونات ها بر رشد، گره زایی و تثبیت نیتروژن در نخود (cicer arietinum l.) ،آزمایش گلدانی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و در سه تکرار انجام شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل علف کش ها در چهار سطح (دیکلوفوپ متیل، فنوکساپروپ پی اتیل، سولفوسولفورون و مت سولفورن متیل+سولفوسولفورون)، باقیمانده علف کش ها در خاک در هشت سطح (0، 2/5، 5، 10، 15، 20، 30 و 40 درصد مقدار توصیه شده هر یک از علف کشها) و ژنوتیپهای نخود در سه سطح (هاشم، ای ال سی 482و کاکا) بودند. پس از اختلاط علف کش ها با خاک، کشت انجام و گیاهان تا ابتدای مرحله زایشی نگهداری شدند. در ابتدای مرحله زایشی گیاهان، زیست توده اندام های هوایی، ریشه، گره، تعداد گره و مقدار نیتروژن کل گیاهان اندازه گیری شد. بر اساس نتایج حاصل ، بقایای علف کش های خانواده سولفونیل اوره و آریلوکسی فنوکسی پروپیونات ها به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر منفی را بر روی صفات مذکور داشتند. با افزایش بقایای علف کش های خانواده سولفونیل اوره تمام صفات مورد بررسی ژنوتیپ های نخود به شدت کاهش یافت. اما علف کش های خانواده آریلوکسی فنوکسی پروپیونات ها کاهش معنی داری بر روی صفات مذکور از خود نشان ندادند. بر اساس شاخص 50ed زیست توده اندام های هوایی، در علف کش سولفوسولفورون کمترین (0/0025 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و بیشترین (0/0047میلی گرم در کیلوگرم خاک) شاخص 50ed به ترتیب در ژنوتیپ های هاشم و ای ال سی 482 مشاهده شد و در علف کش مت سولفورون متیل+سولفوسولفورن کمترین (0/0057 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و بیشترین (0/0873 میلی گرم در کیلوگرم خاک) شاخص 50ed به ترتیب در ژنوتیپ های ای ال سی 482 و کاکا مشاهده شد. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، باقیمانده علف کش ها در خاک به طور معنی داری تعداد گره ریشه ژنوتیپ های نخود را کاهش داد. به طور متوسط بقایای علف کش های سولفوسولفورون و مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون به ترتیب 37/55و 34/22درصد تعداد گره ریشه گیاهان را کاهش دادند و علف کش های دیکلوفوپ متیل و فنوکساپروپ پی اتیل نیز به ترتیب باعث کاهش (5/58) و افزایش (7/88) درصدی در تعداد گره ریشه ژنوتیب های نخود شدند که این افزایش در علف کش فنوکساپروپ پی اتیل احتمالا به دلیل ایمن سازی باشد که در فرمولاسیون این علف کش وجود دارد در بین ژنوتیپ های نخود نیز تفاوت معنی داری وجود داشت. ژنوتیپ هاشم بیشترین حساسیت را نسبت به علف کش های سولفونیل اوره داشت؛ و بیشترین اثر افزایشی علف کش فنوکساپروپ پی اتیل نیز مربوط به ژنوتیپ هاشم بود با توجه به این نتایج، می توان گفت ژنوتیپ هاشم نسبت به سایر ژنوتیپ ها واکنش بیشتری نسبت به بقایای علف کش ها از خود نشان می دهد.
علیرضا مرادی علی قنبری
به منظور بررسی جنبه¬هایی از اکوفیزیولوژی خارشتر(alhaji pseudalhagi) پژوهش¬هایی در آزمایشگاه و مزرعه مرکز جهاد کشاورزی زبرخان شهرستان نیشابور طی سال های 91 تا 93 انجام شد. پژوهش-های آزمایشگاهی شامل تعیین دماهای کاردینال، بررسی اثر دمای متناوب، نور، ph و تنش¬های غیر زیستی همچون یخبندان، خشکی، شوری و غرقابی روی جوانه¬زنی دانه بود. آزمایش¬های مزرعه¬ای شامل بررسی پایداری دانه¬ها در خاک، اثر عمق بر رویش، تولید دانه و فنولوژی بود. دمای کمینه، بهینه و بیشینه برای جوانه¬زنی علف¬هرز خارشتر به ترتیب 42/9، 28 و 37/40 درجه سانتی¬گراد بدست آمد. خارشتر در دمای متناوب 15/25(شب/روز) و 25/35(شب/روز) دارای بیشترین درصد و سرعت جوانه-زنی بود و هم در تاریکی و هم در روشنایی جوانه¬ زد. این علف¬هرز توانست دامنه وسیعی از ph را تحمل کند، و در phهای 6 و 7 و دمای متناوب 10/25(شب/روز) درصد و سرعت جوانه¬زنی بالاتری داشت. با افزایش تنش خشکی و شوری جوانه¬زنی کاهش یافت و آستانه تحمل به خشکی و شوری در مرحله جوانه¬زنی به ترتیب برابر با 6/0- مگاپاسکال و 2/1- مگاپاسکال بود، که بسته به دمای جوانه¬زنی این آستانه تغییر کرد و حساسیت گیاه به خشکی بیشتر از شوری بود. در پاسخ به پایداری دانه در خاک، جوانه¬زنی دانه¬های خارشتر در 24 ماه پس ازدفن در عمق 5 سانتیمتری، به بیشترین حد رسید. دامنه عمق رویش جوانه 1 تا 3 سانتی¬متر و در عمق 2 سانتیمتری بیشتر از سایر اعماق بود و در عمق بیشتر از 5 سانتی¬متر جوانه نزد. تا 4 ماه غرقابی، جوانه¬زنی دانه¬های خارشتر تغییری نکرد اما از ماه پنجم به بعد جوانه¬زنی آنها کاهش یافت. دانه¬های خارشتر درون پتری¬دیش با فراهمی آب ، به دماهای یخبندان تحمل زیادی داشتند بطوری¬که بعد از 40 ساعت قرار گرفتن در دمای 15- درجه سانتی¬گراد دارای بیش از 39 درصد جوانه¬زنی بودند. درجه روز لازم برای تکمیل دوره رشد این علف¬هرز، بسته به تاریخ کاشت بین 2400 تا 2900 درجه روز بود. صفات اندازه¬گیری شده در رابطه با باروری گیاه در دو سال کشت خالص و رویش طبیعی خارشتر متفاوت بود. میزان تولید دانه در گیاهان دوساله دست-کاشت، کمتر از گیاهان با رویش طبیعی بود.
فاطمه قاسم پور علی قنبری
به منظور بررسی تأثیر تراکم کاشت و سطوح مختلف نیتروژن بر رقابت لوبیا قرمز (phaseolus vulgaris l.) و علف های هرز آن آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا گردید. سطوح مختلف کود نیتروژن به عنوان فاکتور اصلی در سه سطح (0، 75 و 150 کیلوگرم در هکتار) و تراکم نیز به عنوان فاکتور فرعی در 4 سطح (20، 30، 40 و50 (تراکم مطلوب) بوته در متر مربع) و هم چنین دو سطح (کنترل و عدم کنترل علف های هرز) به عنوان فاکتور فرعی فرعی در نظر گرفته شد. عکس وزن تک بوته (بعنوان متغیر وابسته) و وزن خشک (بعنوان متغیر مستقل) دارای بیشترین همبستگی برای برآورد عملکرد و ضرایب رقابتی هستند. بیش ترین عملکرد دانه در تیمار کنترل علف های هرز در سطح 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و تراکم 50 بوته در متر مربع و در عدم کنترل علف های هرز در عدم کاربرد نیتروژن و تراکم 50 بوته در متر مربع مشاهده شد.
حمید یادگاری ابراهیم ایزدی دربندی
به منظور ارزیابی تاثیر کشت و مریریت بقایای گیاهان پوششی چاودار (secale cereal l.) و شبدر برسیم (trifolium alexandrium l.) بر خصوصیات علف های هرز، عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم لوبیا قرمز رونده (phasaeolous vulgaris l.) و ایستاده، عوامل مورد بررسی شامل: 1- نوع گیاه پوششی در سه سطح شامل گیاه پوششی چاودار، گیاه پوششی شبدر برسیم و مخلوط گیاهان پوششی شبدر برسیم و چاودار به نسبت 50:50، 2- مدیریت گیاه پوششی در دو سطح شامل حذف بقایا و حفظ بقایا قبل از کاشت و 3- رقم لوبیای قرمز درخشان با تیپ رشدی ایستاده و رقم گلی با تیپ رشدی رونده لوبیا و شاهد بود. رقم گلی که رقمی رونده است، با ایجاد سایهاندازی بهتر توانست تا حدودی از خسارت علف های هرز بکاهد و به طور معنیداری از رقم درخشان عملکرد دانه بیشتری تولید کند.
حسین برمک مهدی راستگو
این آزمایش به منظور بررسی امکان استفاده از علف کش ها در کنترل علف های هرز کنجد در سال زراعی 93-1392 در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با 18 تیمار و در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل وجین تمام فصل علف های هرز، رقابت تمام فصل علف های هرز با کنجد، دو بار وجین علف های هرز به ترتیب 25 و 45 روز پس از کاشت کنجد و کاربرد علف کش های تریفلورالین، متری بیوزین، اُکسی فلورفن، پندیمتالین، ای پی تی سی، اکسادیازون، هالوکسی فوپ-آر-متیل و دُز کاهش یافته آنها (50 درصد دُز توصیه شده) همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد بودند. نتایج نشان داد که تیمارهای بکار رفته اثر معنی داری (01/0p?) بر عملکرد کنجد و کنترل علف های هرز داشتند. بر اساس نتایج آزمایش، بیشترین عملکرد کنجد در تیمار وجین تمام فصل علف های هرز به مقدار 3548 کیلوگرم در هکتار و بدون اختلاف معنی دار با تیمارهای کاربرد علف کش پندیمتالین به صورت پیش-رویشی به مقدار 5/1 لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از سبزشدن کنجد (2/3297 کیلوگرم در هکتار) و کاربرد علف کش اکسی فلورفن به صورت پیش رویشی و به مقدار 750 میلی لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از سبز شدنِ کنجد (4/3233 کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد. با توجّه به نتایج بدست آمده می توان توصیه کرد از علف کش پندیمتالین به مقدار 5/1 لیتر در هکتار یا از دُز کاهش یافته آن همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد و همچنین از علف کش اُکسی فلورفن به مقدار 750 میلی-لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد به صورت انتخابی در کنترل علف های هرز کنجد استفاده شود.