نام پژوهشگر: مهدی ارزنلو

رزیابی مقاومت ارقام رایج کشت گلخانه ای گوجه فرنگی دراستان آذربایجان شرقی به بیماری پژمردگی فوزاریومی و بررسی امکان کنترل زیستی این بیماری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1389
  رویا منافی دیزج یکان   مهدی ارزنلو

گیاه گوجه فرنگی با نام علمی lycopersicon esculentum یکی از سبزیهای مهم کشت شده در گلخانه های استان آذربایجانشرقی می باشد. یکی از مهمترین بیماریهای این گیاه، پوسیدگی ریشه و طوقه ناشی از قارچ oxysporum fusarium با دو فرم مخصوص f. o. f. sp. lycopersici و f. o. f. sp. radicis – lycopersici می باشد. از مهمترین شیوه های کنترل این بیماری، به کارگیری ارقام مقاوم و رعایت تناوب چندساله می باشد. از سویی استراتژی کنترل زیستی این بیماری با استفاده از میکروارگانیسم های آنتاگونیست نیز توسط محققین به کار رفته است. مطالعه میزان مقاومت ارقام رایج کشت بر روی سه رقم رایج گوجه فرنگی گلخانه ای در استان شامل ارگون، دانفیلد و کلوز انجام گرفت. جدایه های مورد آزمایش نیز شامل دو جدایه مرجع fusarium. oxysporum. f. sp. lycopersici (004) و fusarium. oxysporum. f. sp. radicis – lycopersici(c142) و یک جدایه محلی fusarium. oxysporum (به عنوان بیماریزاترین جدایه جمع آوری شده از مزارع گوجه فرنگی استان) می باشد. پس از انجام آزمون بررسی واکنش ارقام با در نظر گرفتن متغیرهای وزن تر و خشک اندامهای هوائی، وزن تر و خشک ریشه ها، ارتفاع بوته ها و درصد علایم بیماری، حساسترین رقم و بیماریزاترین جدایه تعیین گردید که در این میان رقم دانفیلد به عنوان حساسترین رقم و جدایه f. o. f. sp. radicis – lycopersici به عنوان بیماریزاترین جدایه مشخص شد. سپس کنترل زیستی بر روی رقم حساس و بیماریزاترین جدایه به دو روش بررسیهای مقدماتی آزمایشگاهی و سپس گلخانه ای انجام گرفت. میکروارگانیسم های قارچی و باکتریائی به کار گرفته شده در کنترل زیستی این بیماری دو جدایه از قارچ trichoderma harzanum (t22) و یک جدایه از باکتری pseudomonas flourescens می باشد که پس از تهیه مایه این آنتاگونیستها، بررسیهای آزمایشگاهی و گلخانه ای قدرت آنتاگونیستی آنها انجام گرفت. نتایج بررسیهای آزمایشگاهی نشان داد که جدایه t. harzianum (t22) و t. harzianum (t22) جدا شده از محصول تجاری تریانوم – پی و باکتری pseudomonas flourescens مخلوط با خاک آلوده به فوزاریوم به ترتیب 42/48 و 21/41 و 08/33 درصد از بیماری را در مقایسه با شاهد کاهش دادند. در بررسیهای گلخانه ای نیز جدایه t. harzianum (t22) بیشترین میزان کاهش بیماری را در مقایسه با شاهد موجب گردید. به طوری که این جدایه آنتاگونیست موجب شد کمترین کاهش وزن تر و خشک اندام های هوائی و ریشه های بوته های گوجه فرنگی آلوده به بیماری پژمردگی فوزاریومی اتفاق

شناسایی قارچ های عامل زوال مو در استان آذربایجان غربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1390
  سمیه مشاری   مهدی ارزنلو

چکیده بیماری زوال مو یک بیماری پیچیده با پراکنش جهانی می باشد. این بیماری روی موهای جوان و مسن ایجاد می شود. چندین گونه از جنس هیفومیست،phaeoacremonium, وphaeomoniella chlamydospora، به همراه گونه های بازیدیومیست شاملf. hirsutum و fomitiporia mediterranea گونه های قارچی مهم همراه با بیماری اسکا هستند. گونه phaeomoniella chlamydospora روی موهای جوان ایجاد بیماری می کند در حالی که گونه های phaeoacremonium spp. و دو گونه دیگر بازیدیومیست اساسا در موهای مسن ایجاد بیماری می کنند. علاوه بر گونه های گفته شده در بالا، چندین گونه قارچی دیگر از روی علائم بیماری زوال مو جداسازی شده اند، که بیمارگری برخی از این گونه ها روی مو به اثبات رسیده است. در تحقیق حاضر گونه های قارچی همراه با بیماری زوال مو در استان آذربایجان غربی در ایران مورد بررسی قرار گرفتند. در طی سال های 1389 و 1390، 45 موستان جهت ارزیابی بیماری زوال در این استان مورد بررسی قرار گرفتند. از نمونه های موهای بیمار دارای علائم زوال عبارت از توقف رشد، زوال، شانکر و پوسیدگی چوب شامل رشته ها یا لکه های قهوه ای تا سیاه و پوسیدگی سفید در مجموع 150 جدایه قارچی جداسازی گردید. با شناسایی مورفولوژیکی جدایه های قارچی دامنه وسیعی از گونه-های قارچی همراه با بیماری زوال مو در این استان بدست آمدند. شایع ترین گونه های قارچی بیمارگر جداسازی شده در این تحقیق گونه هایphaeomoniella chlamydospora, phaeoacremonium aleophilum, pm. cf. mortoniae, lasiodiplodia cf. theobromae, fusicoccum cf. vitifusiforme, truncatella angustata., وpestalotiopsis sp. بودند. گونه هایphaeoacremonium spp. و botryosphaeriaceae spp. مهم ترین قارچ های جداسازی شده از زوال مو در این تحقیق بودند، همچنین گونه هایacremonium strictum, acremonium sp., truncatella spp., t. angustata, pestalotiopsis sp. و cytospora spp. دومین گروه قارچی مهم بودند که جداسازی شدند. بیماری زایی گونه های phaeoacremonium و acremonium با مایه زنی ریشه ها و ساقه های قلمه های مو تحت شرایط گلخانه ثابت شد و بیماری زایی سایر گروه ها بر روی شاخه های چوبی یک ساله قطعه قطعه شده در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده انجام شد. داده های حاصل از آزمون های بیماری زایی با استفاده از نرم افزار spss تجزیه تحلیل شد و نشان داد که جدایه هایpm. aleophilum و pm. cf. mortoniae از لحاظ ظهور علائم اسکا روی برگ ها شدت بیماری زایی زیادی دارند، به طوری که میانگین شدت علائم ظاهر شده در این گونه ها بیش از 80 درصد و میانگین طول نکروز آوندی آن ها بیش از 170 میلی متر در چوب بود. گونه هایacremonium strictum وacremonium sp. قدرت بیماری زایی کمتری در مقایسه با این گونه ها نشان دادند. گونه هایbotryosphaeria spp. بر اساس طول نکروز آوندی در شاخه های بریده چوبی با میانگین طول زخم حدود 130 میلی متر، قدرت بیماری زایی زیاد نشان دادند و از روی علائم نکروز چوب بیش از 95 درصد دوباره جداسازی شدند. جدایه های truncatella sp.، t. angustata و pestalotiopsis sp. بعد از جدایه هایl. cf. theobromae و fusiccocum cf. vitifusiforme با ایجاد زخم هایی با میانگین طول حدود 60 میلی متر، قدرت بیماری زایی نشان دادند. در این تحقیق همچنین دو گونهcytospora chrysosperma وcytospora sp. قابلیت بیماری زایی و آلوده سازی، و ایجاد علائم نکروز آوندی با میانگین طول زخم حدود 30 میلی متر همراه با سفید شدگی و پوسیدگی سفید چوب در شاخه های یک ساله چوبی نشان دادند. این تحقیق اولین گزارش بیماری زایی چنین گونه های قارچی جداسازی شده از موهای در حال زوال استان آذربایجان غربی است. کلمات کلیدی: اسکا، زوال مو،بیماری های تنه،vitis vinifera

شناسایی و بررسی بیماری زایی عوامل قارچی دخیل در بیماری لکه برگی آفتابگردان (helianthus annus l.) در استان آذربایجان غربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  سیما خدایی   مهدی ارزنلو

آفتابگردان زراعی(helianthus annus)چهارمین منبع تولید روغن خوراکی در جهاناست. آفتابگردان در برابر طیف وسیعی از عوامل زنده و غیر زنده حساس می باشد.بیماری لکه برگی از مهمترین بیماری های اندام های هوایی این محصول به شمار می آید و سالانه خسارت قابل توجهی به محصول آفتابگردان وارد می کند. گونه های متعددی در ایجاد این بیماری دخیل هستند، ولی به طور عمده گونه های جنسalternaria، alternariasterو septoriaبه طور عمده در اکثر نقاط دنیا به عنوان عوامل اصلی بیماری لکه برگی آفتابگردان گزارش شده اند. در ایران دو گونه a. alternataوa. helianthi به ترتیب در کرمانشاه و سمنان از برگ های آفتابگردان جداسازی شده اند. علی رغم اهمیت این بیماری در استان آذربایجان غربی، به عنوان یکی از مهمترین قطب های تولید آفتابگردان در ایران، عوامل دخیل در ایجاد این بیماری ناشناخته باقی مانده اند. این مطالعه با هدف شناسایی و بررسی بیماری زایی قارچ های همراه با بیماری لکه برگی آفتابگردان در استان آذربایجان غربی انجام شد. همچنین تعیین گونه های بذر زاد مولد لکه برگی و ارزیابی میزان مقاومت ارقام رایج روغنی و آجیلی تحت کشت در مزارع استان در مقابل گونه رایج عامل بیماری از اهداف این تحقیق بود. در این مطالعه، 107 جدایه قارچی از برگ های دارای علایم جداسازی، خالص سازی و مورد مطالعه قرار گرفت. با توجه به خصوصیات ریخت شناختی، از جدایه های خالص سازی شده سه گونه alternariaalternata، stemphyliumvesicariumو bipolaris sp. شناسایی شد. گونه a. alternata بیشترین فراوانی را در میان جدایه ها داشت و به عنوان گونه غالب معرفی می شود. مطالعات مولکولی با تعیین توالی نوکلئوتیدی ناحیه its -rdna ، ژن gpd و ژن rpb2 در برخی از جدایه ها انجام گرفت. داده های توالی نوکلئوتیدیناحیهits و ژن gpd در تفکیکalternaria، stemphylium و bipolaris مناسب بود ولی قادر به تفکیک گونه های این جنس ها از هم نبودند. بر اساس تجزیه و تحلیل ترادف ژن rpb2جدایه های alternaria در چندین گروه قرار گرفتند. این که این گروه بندی به علت تفاوت های مربوط به جمعیت های مختلف گونه a. alternata است یا تفاوت بین گونه های مختلف را نشان می دهد نیازمند مطالعات دقیق تری است. به طور کلی داده های مولکولی با نتایج مطالعات ریخت شناسیتطابق داشت. بیماری زاییجدایه منتخب این گونه ها بر روی رقم اوروفلور بررسی شد. جدایه منتخب a. alternata و s. vesicarium در گلخانه علایمی مشابه علایم مزرعه-ای ایجاد کردند. در این بررسی آفتابگردان به عنوان یک میزبان جدید در جهان برای s. vesicariumگزارش می شود.bipolaris sp. را نیز می توان به عنوان یک بیمارگر ثانوی آفتابگردان قلمداد کرد. در این بررسی تنها گونه a. alternata به عنوان گونه بذرزاد مولد لکه برگی شناخته شد. همچنین sarocladium cf. strictum (میکوپارازیت) نیز برای نخستین بار در جهان به عنوان قارچ مرتبط با بذور آفتابگردان شناسایی شد. مقاومت نسبی شش رقم آفتابگردان شامل سه رقم آجیلی دورسفید، پسته ای، قلمی و سه رقم روغنی آذرگل، اوروفلور، master-op در شرایط گلخانه نسبت به سه جدایه از گونه a. alternata سنجیده شد. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری بین جدایه ها از نظر میزان بیماری زایی وجود دارد. قدرت بیماری زایی جدایه ها در بخش هایی بالایی و پایینی کانوپی نیز متفاوت بود. با اینکه ارقام مختلف واکنش های متفاوتی در مقابل بیماری داشتند، اما به طور کلی تمام ارقام در برابر بیماری آسیب پذیر بودند. این اولین مطالعه در زمینه تعیین مقاومت نسبی برخی ارقام آفتابگردان در مقابل بیماری لکه برگی در ایران می باشد.

بررسی روابط فیلوژنی برخی زیگومیست های خاکزاد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده کشاورزی 1390
  زهرا ده بوید   محمدعلی تاجیک قنبری

به منظور بررسی روابط فیلوژنی برخی زیگومیست (zygomycete) های خاکزی نمونه برداری از عمق 15-10 سانتی متری خاک های برخی مناطق زراعی و غیر زراعی استان مازندران و گلستان به عمل آمد. پس از جداسازی و خالص سازی زیگومیست ها در محیط اختصاصی رزبنگال 61 جدایه از خاک های این دو استان بدست آمد که بعد از مشاهده کلنی ها، تهیه اسلاید میکروسکوپی و انطباق با کلید های شناسایی موجود در هفت جنس قرار گرفتند. از این بین دوازده جدایه به جنس absidia، دو جدایه به lichtheimia، چهار جدایه به actinomucor، چهارده جدایه به mucor، سیزده جدایه به cunninghamella، شش جدایه به syncephalastrum و ده جدایه به rhizopus متعلق می باشند. dna قارچهای فوق الذکر با آغازگرهای its4&5 ، mcm7-7&mcm71348 و efdf&ef1-1567r با روش pcr تکثیر و توالی یابی شدند و با نرم افزارهای chromas pro، mega5 و multalin مورد ارزیابی قرار گرفتند. دندروگرام حاصل از آغازگرits، قارچهای مورد بررسی را در سطح خانواده جدا کرد و به همراه آغازگر ef-1? مارکر مناسبی برای ارزیابی در سطوح پایین راسته ی mucorales می باشد درحالیکه دندروگرام حاصل از آغازگر mcm نتایج قابل اعتمادی ارئه نداد.

تنوع زیستی و فیلوژنی گونه های فوزاریوم مرتبط با سنبله گندم و خویشاوندان وحشی آن در استان اردبیل با توالی یابی چند ژنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  مهدی داوری   مهدی ارزنلو

شیوع بیماری سوختگی فوزاریومی سنبله گندم (fhb) در استان اردبیل در چند سال اخیر روند افزایشی داشته و منجر به ایجاد خسارت اقتصادی به این محصول راهبردی از طریق کاهش عمکلرد و تولید زهرابه های قارچی شده است. به منظور بررسی تنوع زیستی گونه های فوزاریوم مرتبط با سنبله گندم و خویشاوندان وحشی در استان اردبیل، سنبله-های مبتلا به بیماری fhb گندم و گل آذین های گندمیان وحشی طی سال های 1388 و 1389 از منطقه گندم خیز مغان جمع آوری و پس از جداسازی قارچ های متعلق به جنس fusarium با استفاده از محیط های کشت اختصاصی و عمومی و خالص سازی با روش تک اسپور کردن از روی ویژگی های ریخت شناختی مورد شناسایی اولیه قرار گرفتند. برای مطالعات مولکولی، سه ژن tef-1?، rpb2 و its-rdna از کلیه جدایه ها توالی یابی شدند و پس از مقایسه با توالی های موجود در genbank و پایگاه داده اختصاصی fusarium-id با استفاده از ابزار جستجویblast توالی های با بیشترین مشابهت دریافت شدند. رج بندی توالی ها و رسم درخت فیلوژنتیکی با استفاده از نرم افزار mega5 انجام شد. بر اساس نتایج، 1/97 درصد از جدایه های به دست آمده از سنبله های بیمار گندم متعلق به کمپلکس گونه ای fusarium graminearum و بقیه جزو کمپلکس گونه ای f. incarnatum-equiseti بودند. از 23 گونه گرامینه وحشی 15 گونه متعلق به شش کمپلکس گونه ای فوزاریوم به دست آمد که بیشترین فراوانی به ترتیب مربوط به گونه های f. incarnatum، f. equiseti، f. graminearum s. str. و f. proliferatum بود. در بین این گونه ها، گزارش و توصیف چهار گونه f. brachygibbosum، f. torulosum، f. commune وf. cf. reticulatum var. negundis برای ایران جدید می باشد و تعدادی از این گیاهان به عنوان میزبان جدید گونه هایی از جنس فوزاریوم در دنیا گزارش می شوند. همچنین به منظور مقایسه گونه های مولد بیماری fhb بین منطقه مغان و مناطق شمالی کشور، تعداد 27 جدایه به دست آمده از سنبله های بیمار گندم از نواحی مختلف استان گلستان نیز به همراه جدایه های مغان با استفاده از داده های ریخت شناختی و مولکولی به ترتیب بالا مورد شناسایی قرار گرفتند و بر این اساس، با شناسایی هشت گونه فوزاریوم، تنوع زیستی بالایی در بین جدایه های شمال مشاهده شد کهf. graminearum s. lato بالاترین فراوانی را در استان گلستان به خود اختصاص می داد. گونه مرکب f. graminearum senso lato تاکنون به عنوان گونه غالب در ایجاد این بیماری در اکثر مناطق گندم کاری دنیا از جمله ایران معرفی شده است. این گونه در حال حاضر بر اساس اطلاعات فیلوژنتیکی حداقل به 15 گونه فیلوژنتیکی تقسیم شده است ولی تاکنون اطلاعات کافی از این تقسیم بندی جدید در ایران وجود نداشت. بنابراین در بخش دوم این تحقیق، به منظور شناسایی هم زمان گونه های فیلوژنتیک و تیپ شیمیایی، 139 جدایه متعلق به کمپلکس گونه ای f. graminearum (fgsc) به دست آمده از منطقه مغان و استان گلستان با استفاده از روش تدوین ژنوتیپ چند ژن گاهی (mlgt multilocus genotyping,) با فناوری لومینکس بررسی شدند. در این فناوری، 41 کاوشگر برای تشخیص هم زمان دودمان های شناخته شده در این کمپلکس و پنج گونه نزدیک و زهرابه های قارچی عضو گروه تریکوتسن b استفاده می شود. نتایج پژوهش نشان داد که تمام جدایه ها متعلق به f. graminearum sensu stricto (lineage 7) هستند و فقط چهار جدایه منطقه مغان با هیچ کدام از دودمان های شناخته شده داخل این کمپلکس مطابقت نشان ندادند و احتمالا دودمان جدیدی را داخل fgsc تشکیل دهند. همچنین طبق نتاج لومینکس،6/97 درصد جدایه های منطقه مغان متعلق به تیپ شیمیایی 15adon و بقیه متعلق به 3adon بودند، در حالی که در استان گلستان، دو تیپ شیمیایی niv و 3adon به ترتیب 7/91 و 3/8 درصد جدایه ها را تشکیل می دادند. تمام جدایه های fgsc به دست آمده از گل آذین گندمیان وحشی منطقه مغان نیز متعلق به f. graminearum s. str. و تیپ شیمیایی 15adon بودند. آگاهی دقیق از گونه های فیلوژنتیک و تیپ های شیمیایی جنس فوزاریوم می تواند در تولید ارقام مقاوم و سایر روش های مدیریتی بیماری fhb در هر منطقه مد نظر قرار گیرد. در بخش سوم این تحقیق با توجه به برخی مشکلات موجود در شناسایی مبتنی بر ریخت شناسی و نیز هزینه بالا و عدم دسترسی آسان به روش های مطمئن مانند توالی یابی، کارآیی رهیافت rca (rolling circle amplification) یا تکثیر دایره غلتان که در شناسایی گونه برخی بیمارگرهای انسانی در چند سال اخیر مورد استفاده قرار گرفته است، در شناسایی فوزاریوم بررسی گردید. rca روشی سریع، حساس، مقرون به صرفه و بدون نیاز به توالی یابی است که در آن از کاوشگرهای قفلی (padlock probe) استفاده می شود و محصول تکثیر یافته به راحتی روی ژل آگاروز قابل مشاهده است. برای این منظور، کاوشگر قفلی اختصاصی fgsc بر اساس چندشکلی ناحیهtef-1? پس از رج بندی بیش از 100 توالی فوزاریوم ایرانی و توالی های برگرفته از بانک ژن متعلق به کمپلکس های گونه ای مختلف از جمله fgsc طراحی گردید. سپس حدود 65 جدایه متعلق به گونه های مختلف شامل کمپلکس گونه ای fg و حدود 40 جدایه متعلق به جنس های نزدیک به فوزاریوم انتخاب و پس از تکثیر ناحیه tef-1?، آمپلیکون ها با استفاده از رهیافت rca مورد ارزیابی قرار گرفتند. با بررسی نتایج روی ژل آگاروز و نیز زیر نور uv معلوم شد که کاوشگر fgsc به صورت اختصاصی dna هر 15 دودمان شناخته شده در داخل این کمپلکس را تکثیر داده و هیچ واکنشی با گونه های متعلق به سایر کمپلکس های فوزاریوم و یا سایر جنس های قارچی مورد بررسی نشان نداد. به منظور راست آزمایی بیشتر کارآیی rca در شناسایی صحیح گونه ها، این رهیافت در مورد 50 جدایه فوزاریوم به دست آمده از سنبله های گندم و گندمیان وحشی شمال و شمال غرب ایران مورد آزمایش قرار گرفت و مطابقت کامل بین تشخیص rca و نتایج ریخت شناختی و توالی-یابی مشاهده شد. این تحقیق اولین مطالعه از شناسایی تنوع گونه های فوزاریوم همراه با گل آذین گندمیان وحشی، شناسایی گونه های متعلق به جنس فوزاریوم با استفاده توأم از داده های ریخت شناختی و توالی یابی و بررسی گونه های داخل کمپلکس fg و تیپ های شیمیایی آن با روش mlgt در ایران است. همچنین برای نخستین بار در دنیا استفاده از روش rca در تشخیص گونه های یک قارچ بیمارگر گیاهی معرفی می شود.

تجزیه پروتئوم بافت برگ برنج در پاسخ به بیماری بلاست
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  منصور فرخنده طالع ناوی   ابراهیم دورانی علیایی

برنج (oryza sativa l.) دومین غله مهم دنیاست و از لحاظ تولید دانه بعد از گندم رتبه دوم را به خود اختصاص داده است. یکی از عمده ترین عوامل بیماری زای برنج قارچ های بیماری زا هستند و در بین بیماری های قارچی، بلاست بیشترین اهمیت اقتصادی را دارد. بیماری بلاست ناشی از قارچ (magnaporthe grisea) یکی از مهمترین بیماری های برنج در اکثر مناطق برنج خیز جهان از جمله ایران است. بنابراین ارزیابی و بررسی علت مقاومت به بیماری بلاست در ارقام محلی از طریق رهیافت پروتئومیک که از اهداف این پژوهش می باشد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به این منظور آزمایشی در سال 1390 درون اتاقک رشد تحت شرایط کنترل شده در دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز اجرا گردید. این آزمایش با دو رقم هاشمی (حساس) و خزر (مقاوم) در دو سطح بیماری بلاست و شاهد بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. زمان اعمال تنش بیماری بلاست 20 روز پس از رشد گیاهچه ها بود. حدود 10 روز پس از اعمال بیماری بلاست، صفات فیزیولوژیکی مرتبط با مقاومت به بیماری مورد ارزیابی قرار گرفتند. اختلاف بین دو رقم برای صفات مرتبط با مقاومت به بیماری نظیر تیپ آلودگی، تعداد لکه اسپورزا، متوسط اندازه لکه اسپورزا و طول برگ در سطح 1% معنی دار گردید. اختلاف بین سطوح تنش بیماری بلاست برای صفات تیپ آلودگی، تعداد لکه اسپورزا، متوسط اندازه لکه اسپورزا و طول برگ در سطح احتمال 1% معنی دار بدست آمد. اثر متقابل رقم و تنش بیماری بلاست فقط برای صفات تیپ آلودگی، تعداد لکه اسپورزا و متوسط اندازه لکه اسپورزا معنی دار گردید. با توجه به اطلاعات بدست آمده از صفات فیزیولوژیک مرتبط با بیماری، رقم هاشمی با تیپ آلودگی (5-3) به عنوان رقم حساس و رقم خزر با تیپ آلودگی (2-1) به عنوان رقم مقاوم تایید شدند. تجزیه پروتئوم بافت برگ از طریق الکتروفورز دوبعدی برای رقم هاشمی و مقایسه الگوی پروتئوم برای دو سطح شاهد و بیماری بلاست منجر به شناسایی 118 لکه پروتئینی شد که از بین آنها تعداد 28 لکه از نظر عامل القا تغییرات بیان داشتند که با انجام آزمون t در سطح 5% و 10% به ترتیب 2 و 5 لکه پروتئینی با تغییرات بیان معنی دار شناسایی شدند. تمامی پنج لکه پروتئینی(401، 1601، 3101، 4202 و 5404) افزایش بیان نشان دادند. در رقم خزر تجزیه پروتئوم بافت برگ از طریق الکتروفورز دوبعدی و مقایسه الگوی پروتئوم برای دو سطح شاهد و بیماری بلاست منجر به شناسایی 118 لکه پروتئینی شد که تعداد 26 لکه پروتئینی از نظر عامل القا تغییرات بیان داشتند که با انجام آزمونt در سطح 5% و 10% به ترتیب 2 و 5 لکه پروتئینی شناسایی شدند. تمامی پنج لکه پروتئینی (4202، 4204، 4205، 5402 و 5505) افزایش بیان نشان دادند. بر اساس مطابقت نقطه ایزوالکتریک و جرم مولکولی لکه های پروتئینی دارای تغییرات بیان با اطلاعات موجود در پایگاه های اینترنتی این پروتئین ها شناسایی شدند. افزایش بیان لکه های شماره 401 (بتا 1 و 3 گلوکاناز یک 1 ?-1, 3- glucanase) و 4202 (بتا 1و 3 گلوکاناز دو ?-1, 3- glucanase 2) در رقم هاشمی، به فرایندهای بیماری و فعالیت ضد قارچی گیاه مربو ط می شود. افزایش بیان لکه شماره 4205 (پروکسیداز peroxidase) در رقم خزر نشان دهنده افزایش مقاومت گیاه در مقابل صدمات ناشی از بیمارگر و توسعه موانع فیزیکی جهت جلوگیری از نفوذ بیمارگر به دیواره سلولی است. افزایش بیان لکه شماره 4202 (بتا 1 و 3 گلوکاناز دو? -1,3 glucanase 2) در همین رقم، نشان دهنده افزایش فعالیت ضد قارچی گیاه در پاسخ به بیماری بلاست است. افزایش بیان لکه شماره 5404 (ایزوفلاوان ردوکتاز isoflavane reductase) در رقم هاشمی نشان دهنده افزایش میزان بیوسنتز و متابولیسم فیتوآلکسین های ایزوفلاونوئید در پاسخ به بیماری می باشد. افزایش بیان لکه شماره 1601 (ترانس کتولاز putative transketolas) در رقم هاشمی نشان دهنده افزایش میزان بیوسنتز و متابولیسم مولکول ها در پاسخ به بیماری است. افزایش بیان لکه شماره 5402 (مالات دهیدروژناز putative malate dehydrogenase) رقم خزر که احتمالا به فرایند های بیوسنتز و متابولیسم مولکول ها مربوط می شود. افزایش بیان لکه شماره 3101 (سوپراکسید دیسموتاز superoxide dismutase) در رقم هاشمی نشان دهنده افزایش میزان فعالیت آنتی اکسیدانی گیاه است. افزایش بیان لکه های شماره 5505 (کاتالازputative catalas ) و 4204 (گلوتاتیون استرانسفرازgluthation s-transferase ) دررقم خزر بیانگر نقش این آنزیم به عنوان یک آنتی اکسیدان در سمیت زدایی زنوبیوتیک ها است.

پروتئینهای با بیان متفاوت ناشی از القای بیماری بلاست در کشت سوسپانسیون سلولهای برنج
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  عاطفه کاهه   ابراهیم دورانی

برنج یکی از غلات دانه ریز مهم در جهان است که بیش از 50% از جمعیت جهان را تغذیه می کند. عامل بیماری بلاست برنج، بیمارگر magnaporthe grisea است که یکی از مهم ترین بیماری های قارچی برنج در اغلب نواحی جهان به شمار می رود. به منظور بررسی اثر تنش قارچ بلاست بر الگوی بیان پروتئوم در کشت سوسپانسیون سلولی برنج، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با دو رقم نعمت و طارم در دو سطح شاهد و تنش بیماری بلاست در سه تکرار اجرا شد. هر دو رقم در محیط کشت و در شرایط استریل رشد داده شد و سپس با قارچ بلاست با غلظت 105×1 به مدت 48 ساعت آلوده گردید. 48 ساعت پس از اعمال تنش، نشت یونی و مشاهدات میکروسکوپی مورد ارزیابی قرار گرفتند. اختلاف بین سطح شاهد و تنش بیماری بلاست برای صفت نشت یونی در سطح یک درصد معنی دار گردید. در مشاهدات میکروسکوپی در رقم حساس طارم میسیلیوم ها کاملا کالوس را احاطه کرده و اسپور های فراوانی در این رقم مشاهده شد درحالی که در رقم مقاوم نعمت میسیلیوم های خیلی کمی مشاهده گردید. این نتایج نشان می دهد که رقم طارم جزء ارقام حساس و رقم نعمت جزء ارقام مقاوم به بیماری بلاست برنج است. در این مطالعه برای شناسایی پروتئین های درگیر در مقاومت گیاه برنج به قارچ بلاست، پروفایل پروتئینی کشت سوسپانسیون رقم نعمت و طارم 48 ساعت بعد از آلودگی با قارچ مقایسه شد. مقایسه الگوی پروتئوم دو رقم در سطح شاهد و تنش بیماری بلاست منجر به شناسایی 119 لکه پروتئینی شد. در رقم مقاوم نعمت با انجام آزمونt سه لکه پروتئینی بوسیله تیمار با قارچ بلاست تغییرات بیان معنی داری را نشان دادند که از این تعداد دو لکه پروتئینی افزایش بیان و یک لکه پروتئینی کاهش بیان نشان داد. همچنین در رقم حساس طارم با آزمونt ، چهار لکه پروتئینی بوسیله تیمار با قارچ بلاست تغییرات بیان معنی داری را نشان دادند که از این تعداد دو لکه پروتئینی افزایش بیان و دو لکه پروتئینی کاهش بیان نشان دادند. بر اساس مطابقت نقطه ایزوالکتریک و جرم مولکولی لکه های پروتئینی دارای تغییرات بیان با اطلاعات موجود در داده های پایگاه های اطلاعاتی این پروتئین ها شناسایی شدند. پروتئین-های شناسایی شده در چهار گروه عملکردی شامل پروتئین های دخیل در واکنش های دفاعی، ترارسانی علامت، پروتئین های درگیر در بیوسنتز و متابولیسم مولکول ها و پروتئین های تنظیمی طبقه بندی شدند. پروتئین های دفاعی شناسایی شده شامل ?1, 3glucanaseو pathogen related protein بودند. پروتئین مسیر های ترارسانی علامت شامل receptor like protein kinase و پروتئین های درگیر در بیوسنتز و متابولیسم مولکول ها در این پژوهش شامل ترانس کتولاز و تریوز فسفات ایزومراز و ایزوفلاون ردوکتاز بودند.putative uncharacterized protein پروتئین درگیر در مسیر های تنظیمی بود. افزایش بیان معنی دار و بالای پروتئین های ?1,3glucanase و receptor like protein kinase در رقم مقاوم نشان دهنده افزایش فعالیت ضد قارچی، القای پاسخ های دفاعی موثر در مقابل قارچ بلاست، درک تغییرات محیطی مربوط به تنش، پاسخ مناسب به آن ها و سازش بهتر گیاه در مقابل تنش است. افزایش بیان معنی دار پروتئین های pathogen related protein و transketolase در شرایط تنش نمایانگر نقش این پروتئین ها در کاهش اثرات تنش و محافظت گیاه از تنش های قارچی می باشد.

شناسایی و بررسی بیماری زایی عوامل قارچی دخیل در بیماری پوسیدگی میوه زیتون در استان زنجان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  محسن تربتی ایلخچی   حسین جعفری

زیتون با نام علمیl. olea europaeaدرختی است همیشه سبز که بومی منطقه مدیترانه می باشد. پوسیدگی های میوه یکی از مهمترین بیماری های زیتون در ایران از جمله استان زنجان می باشند. این بیماری ها سالانه خسارت قابل توجهی به محصول زیتون در مرحله قبل و بعد از برداشت وارد می کنند و باعث کاهش راندمان تولید و همچنین کاهش خصوصیت کیفی روغن می شوند. در بین عوامل بیماری زای گیاهی قارچ ها نقش عمده ای در پوسیدگی میوه زیتون بازی می کنند، که از این بین می توان به گونه هایی از جنس colletotrichum، fusarium، pseudocercospora، alternaria و غیره اشاره کرد. در ایران و بویژه استان زنجان، علی رغم شیوع این بیماری، عوامل ایجاد کننده آن ناشناخته باقی مانده اند. روغن از مهمترین فراورده های زیتون، به حساب می آید که در سرتاسر جهان مخصوصا در کشورهای مدیترانه ای استفاده می شود. روغن زیتون عموما به صورت مکانیکی از میوه های زیتون استخراج می شود. عوامل غیر زنده و زنده متعددی در کیفیت روغن استحصالی از میوه زیتون موثر می باشند. محصول زیتون در طول دوره رشد در باغ و طی نگهداری محصول برداشت شده در شرایط انبار در معرض آلودگی با گروههای مختلف قارچی واقع می شود. آلودگی های قارچی ممکن است اثرات منفی روی کیفیت روغن زیتون بر جای بگذارند. با این وجود تاکنون مطالعه ای در خصوص تاثیر آلودگی های قارچی روی خواص کیفی روغن زیتون در ایران صورت نگرفته است. در این تحقیق گونه های قارچی عوامل پوسیدگی میوه در استان زنجان بررسی و شناسایی شدند. برای این منظور از باغات مختلف زیتون در استان در طی ماههای مهر و آبان سال 90 نمونه برداری صورت گرفت. پس از جداسازی قارچهای عامل بیماری، خالص سازی به روش تک اسپور و نوک ریسه انجام شد. سپس هویت گونه ها با بررسی های ریخت شناسی و مراجعه به کلیدها و منابع معتبر شناسایی و در نهایت با استفاده داده های از توالی ناحیه its-rdna مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس تعدادی از گروه های قارچی جداسازی شده از میوه های زیتون شامل alternaria alternata ، fusarium spp.، aspergillus ochraceus، arthrinium sp.، cladosporium sp.، aureobasidium pullulans، epicoccum nigrum، penicillium expansum، trancatella angustata، tricothethium roseum و trichoderma harzianum روی برخی خواص کیفی روغن زیتون شامل اسیدیته روغن استحصالی از رقم زرد زیتون در شرایط آزمایشگاهی بررسی گردید. برای این منظور میوه-های سالم و تازه زیتون پس از ضدعفونی سطحی با اتانول 70 درصد و شستشو با آب مقطر استریل به صورت جداگانه با استفاده از سوسپانسیون اسپور، (به غلظت 105 اسپور در میلی لیتر) هریک از گروه های قارچی مایه زنی شدند. آزمایش در دو تکرار برای هر تیمار اجرا گردید. نتایج این بررسی نشان داد که گونه های قارچی دخیل در بیماری پوسیدگی میوه زیتون در این منطقهalternaria alternata ، acremonium implicatum، fusarium sp.، fusarium proliferatum، fusarium nygamai، pilidium concavum،athelia bombacina،epicoccum nigrum ، trichoderma harzianum،arthrinium phaeospermum ،penicillium expansum، botrytis cinerea،aspergillus ochraceus ، truncatella angustata، cladosporium herbarum و tricothecium roseum را شامل می شوند. در بین گونه های قارچی جداسازی شده alternaria alternata با فراوانی 37 درصد به عنوان گروه قارچی غالب در بیماری پوسیدگی میوه زیتون معرفی گردید. و در مورد کیفیت روغن زیتون، نتایج بررسی نشان داد که آلودگی قارچی باعث افزایش قابل توجهی در میزان اسیدیته روغن استخراج شده است، با این وجود تفاوت معنی داری در بین تیمارهای مختلف مشاهده نگردید.

شناسایی قارچ های مرتبط با بیماری زوال درختان میوه ی هسته دار در استان های آذربایجان شرقی و غربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  هاله دخانچی   مهدی ارزنلو

طی این تحقیق، تعداد 128 نمونه از باغات این مناطق نمونه برداری شد. با روش های رایج در بیماری-شناسی گیاهی در روی محیط های mea دو درصد اسیدی شده، جداسازی و کشت گردیدند. 156 جدایه-ی قارچی از نمونه های بیمار دارای شانکر، تغییر رنگ پوسیدگی های آوندی منظم و غیر منظم، شاخه های تغییر رنگ یافته جداسازی گردید. شناسایی جدایه های مورد نظر با استفاده از منابع و کلید های موجود و توصیف های ارائه شده در منابع، انجام گرفت. در مورد تعدادی از جدایه های مورد بررسی توالی its نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق حضور آلودگی های پنهان و آشکار بیمارگرهای تنه درختان را در باغات مسن و جوان استان آذربایجان شرقی و غربی ثابت می کند. با مطالعات مورفولوژیکی و بررسی تفاوت پرگنه های قارچی جدا شده و نتایج مولکولی، گروه های بیماری زای phaeoecremounim spp.، botryosphaeria spp.، cytpspora spp. و paraconiothyrium spp. شناسایی شدند. در این پژوهش گونه های cytospora chrysosperma، c.cincta و c.pruinosaبه عنوان عامل زوال روی درختان میوه ی هسته دار جداسازی گردیدند. همچنین گونه های sarmentorum b.، dothiorella gregaria، phaeoacremonium aleophilum، paraconiothyrium africanum و paraconiothyrium sp. جداسازی شدند. گونه های قارچی همراه با عوامل زوال از دیگر گروه هایی بودند که همراه با بیمارگر های اشاره شده در بالا از شاخه ها و چوب های بیمار درختان میوه ی هسته دار جداسازی شدند. این گروه های قارچی که عمدتا اندوفیت های کلونیزه کننده بافت های آوندی می باشند، شامل:aureobasidium pullulans ، phoma glomerata، p. nerbarum، epicoccum nigrum، fusarium proliferatum ، f. tricinctum، f.oxysporum، f.acuminatum، alternaria alternata، paecilomyces varioti،sarocladium srtictum ،cladosporium cladosporioides و pyrenochaeta sp. را شامل می شوند. برخی از این جدایه ها به عنوان عوامل کنترل بیولوژیکی معرفی شده اند. در بین قارچ های همراه با عوامل زوال، فراوانی جدایه های paecilomyces varioti،aureobasidium pullulans و alternaria alternata بیش تر از بقیه بود.

بررسی روابط فیلوژنتیکی برخی قارچ های ناقص
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  زهرا تازیک   محمد علی تاجیک قنبری

قارچ های ناقص، گروهی بحث برانگیز در میان قارچ ها هستندکه معیار های رده بندی آنها در طول سالیان، دستخوش تغییرات فراوان بوده است. در این تحقیق که به منظور بررسی روابط فیلوژنتیکی برخی قارچ های ناقص انجام شده است، نمونه هایی از بافت های گیاهی و خاک های چندین استان کشور جمع آوری و با معیارهای ذکر شده توسط الیس (1971) شناسایی گردید. از بین 81 جدایه به دست آمده، 48 جدایه فرم های غیر جنسی cochliobolus را تشکیل می دادند. 10 جدایه متعلق به گونه های مختلف alternaria، 10 جدایه به ulocladium، 4 جدایه به exserohilum و دو جدایه متعلق به embellisia بودند که همگی آنها آنامورف های اعضای خانواده pleosporaceaeمی باشند. از سایر خانواده ها، 6 جدایه متعلق به cladosporium، دو جدایه به fusarium و یک جدایه از هر یک از جنس های bionectria, tritirachium, trichoderma و paecilomyces بود. dnaنمایندگانی از این قارچ ها با آغازگرهای its، tef، rpb1 و rpb2 تکثیر و تعیین توالی شدند. سپس، با کمک نرم افزارهای کروماس ، بیوادیت و مگا ، مورد ارزیابی قرار گرفتند. دندروگرام با دو روش اتصال همسایه و ماکزیمم پارسیمونی رسم شد. دندروگرام رسم شده بر پایه تمام آغازگرها، نتایج تقریباً یکسانی را ارائه دادند. نتایج به دست آمده با تحقیقات انجام شده قبلی و نیز مورفولوژی این قارچ ها موافق بود. ژن های کدکننده پروتئین (tef, rpb1, rpb2)، به خصوص rpb2 نتایج خوبی را هم در سطح جنس و گونه و هم در سطوح بالاتر نشان دادند. اما، به نظر می رسد itsبرای بررسی روابط فیلوژنتیکی بالاتر از سطح خانواده مناسب نمی باشد.

نقش پیوند و استفاده از قارچ میکوریز در کنترل پژمردگی فوزاریومی گوجه فرنگی در شرایط گلخانه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1392
  الهام ملایی مقبلی   مهدی ارزنلو

گوجه فرنگی با نام علمی lycopersicum esculentum l. یکی از سبزیهای مهم گلخانه ای است. یکی از مهمترین بیماریهای این گیاه پژمردگی ناشی از قارچ fusarium oxysporum f. sp. lycopersici می باشد که یک پاتوژن خاکزی می باشد. برای کنترل این بیماری علاوه بر ضدعفونی خاک با متیل بروماید می توان از ارقام مقاوم و پیوند روی پایه مقاوم و کنترل بیولوژیک استفاده کرد. در این راستا آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار جهت بررسی اثرپیوند و قارچ میکوریز glomus intraradcies برای کنترل بیماری پژمردگی فوزاریوم اجرا شد. دو رقم گوجه فرنگی به نام های میلاس (milas) و دانفیلد (daehnfild) بر روی یک پایه تجاری به نام افیالتو(efialto) پیوند زده شدند. علاوه بر این جهت مشاهده اثرات کنترل بیولوژیک هر دو رقم هم با ترکیب پیوندی و هم غیر پیوندی با قارچ میکوریز تلقیح شدند. صفات فیزیولوژیکی نظیر وزن تر و خشک قسمت هوایی و ریشه ، ارتفاع بوته، قطرساقه، مقدار و شاخص کلروفیل برگ، پارامترهای کیفی میوه مثل ویتامین ث، مقدار مواد جامد محلول،ec و ph میوه، اسیدیته قابل تیتراسیون، درصد ماده خشک میوه وهمچنین عملکرد نوبرانه و عملکرد کل، غلظت عناصر ca، p و k و مقدار پلی فنول میوه و ریشه گوجه فرنگی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد پیوند بر روی پایه مقاوم، استفاده از قارچ میکوریز و یا ترکیب هر دو باعث کنترل بیماری پژمردگی فوزاریومی در شرایط گلخانه در هر دو رقم میلاس و دانفیلد شده است بطوریکه علایمی همچون کوتولگی، زردی و قهوه ای شدن برگ ها و پژمردگی کنترل شد و صفاتی همچون ارتفاع بوته، وزن تر و خشک اندام هوایی، مقدار کلروفیل حتی در شرایط آلودگی فوزاریومی نسبت به شاهد افزایش یافت. همچنین تلقیح با قارچ میکوریز و پیوند بر روی پایه مقاوم باعث افزایش خصوصیات کیفی و کمی محصول، مقدار پلی فنول کل میوه و ریشه شد. بطور کلی تلقیح با قارچ میکوریز به تنهایی یا پیوند بر روی پایه مقاوم به تنهایی یا ترکیب هر دو حتی در شرایط آلوده به فوزاریوم نه تنها باعث کنترل علایم پژمردگی فوزاریومی شده بلکه باعث افزایش عملکرد و خصوصیات کیفی شد و بهترین راه حل بجای استفاده از سموم تدخینی بخصوص متیل بروماید می باشد.

شناسایی میکوفلور درون ریشه وغده سیب زمینی در استان آذربایجان شرقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1391
  مهدی عرفانی   رقیه همتی

به منظور شناسایی قارچهای مرتبط با ریشه و غده سیب زمینی در استان آذربایجان شرقی طی سال زراعی 1390-1389 نمونه برداری از بخش های زیر زمینی گیاهان سالم و مشکوک به آلودگی در مراحل مختلف رشدی گیاه از زمان کاشت غده ها تا زمان برداشت محصول در مناطق عمده کشت سیب زمینی در این استان شامل شهرستان های عجب شیر (گوراوان، نانسا، شیراز)، بستان آباد (عین الدین، قره بابا، کرد کندی)، سراب (دوزدوزان، اوغان، چرلو)، هشترود (سعادت لو)، تبریز (باسمنج، حاج عبدال، دیزج) و بناب (ینگی کند ، قره چپق) انجام شد. پس از انتقال نمونه ها به آزمایشگاه قطعاتی از غده و ریشه سیب زمینی پس از ضد عفونی سطحی بر روی محیط کشت عصاره سیب زمینی دکستروز آگار ((pda کشت شد و همچنین برشهایی از غده در اتاقک مرطوب قرار گرفت. جهت تحریک اسپوورزایی قارچها از محیط ,cla ,pca ,cya cy20s ,mea استفاده شد، بر اساس نوع قارچ از روش تک اسپور یا نوک ریسه کردن جهت خالص سازی جدایه های قارچی استفاده گردید. اسلایدهای میکروسکوپی با استفاده از اسید لاکتیک 25%، لاکتوفنول- اسید فوشین، آب مقطر استریل تهیه شد. در مجموع 118 جدایه قارچی شناسایی شد. با بررسی های مرفولوژیک جدایه ها و استفاده از کلید های شناسایی معتبر قارچ شناسی، در 19 جنس و 43 گونه قرار گرفتند از این میان گونه هایfusarium polyphialidicum, f. thapsinum, f. dlamini, aspergillus japanicus, didymostilb sp., embellisia chlamydospora, trichoderma atroviride برای اولین بار از جهان در روی سیب زمینی گزارش می شود. همچنین clonostachys solani و f. redolensبرای فلور قارچی ایران جدید می باشد. از میان قارچهای اخیر تنوع گونه?های فوزاریوم از همه بیشتر بود و از نظر فراوانی جدایه نیز گونه rhizoctonia solani از همه بیشتر می باشد.

: بررسی تنوع زیستی قارچ های هیفومیست در خاک های منطقه دریاچه ارومیه با استفاده از خصوصیات ریخت شناسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  روزیتا صمدی دیزج تکیه   یوبرت قوستا

: منطقه دریاچه ارومیه به خاطر دارا بودن شرایط اکولوژیکی خاص، نرمال تا فرانرمال، یک اکوسیستم منحصر به فرد با پتانسیل بالای تنوع زیستی به شمار می رود. با این وجود اطلاعات اندکی در خصوص تنوع زیستی قارچ های ساکن خاک این منطقه در دسترس می باشد. عمده قارچ های جداسازی شده از خاک متعلق به هیفومیست ها هستند. در این مطالعه تنوع زیستی قارچ های هیفومیست این منطقه مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور 46 نمونه ی خاک از عمق 15-10 سانتیمتری جمع آوری شده و جداسازی قارچ ها با استفاده از دو روش تهیه رقت و کشت مستقیم ذرات خاک، روی محیط های کشت عصاره سیب زمینی دکستروز آگار (pda)، مخمر آگار mea)) و گلوکز پپتون آگار (gpy)حاوی غلظت های نمک (0 تا 30) درصد انجام گرفت. جدایه های قارچی با استفاده از روش نوک ریسه و یا تک اسپوره خالص سازی شدند. شناسایی جدایه های قارچی بر اساس خصوصیات ریخت شناختی انجام گرفت. نتایج مطالعه نشان داد که تنوع قابل توجهی در گونه های قارچی ساکن خاک های این منطقه وجود دارد. در مجموع 36 گونه قارچی متعلق به 22 جنس شناسایی شد که شامل acremonium larvarum، a. potronii، acrostalagmus luteoalbus،sp. alternaria،alternaria chlamydospora ، alternaria rhizophorae، arthrinium phaeospermum ، aspergillus niger، sp. aspergillus، beauveria australis ، beauveria pseudobassiana، beauveria varroae، bipolaris prieskaensis،botrytis cinerea ، bipolaris sp.، sp. chaetomidium، chaetomium truncatulum ، cladosporium cladosporioides، embellisia chllamydospora،embellisia tellustris ، exophiala sp.، fusarium tricinctum ، fusarium sp.، gymnoascus sp.، penicillium expansum،stachybotrys chartarum sarocladium strictum، trichoderma atroviride، trichoderma harzianum، trichothecium roseum، ulocladium alternariae، و sp ulocladium می باشند. از بین گونه های شناسایی شده، هفت گونه acremonium larvarum، a. potronii، alternaria rizophora، embellisia telluster، beauveria australis، beauveria pseudobassiana، beauveria varroae برای اولین بار از ایران گزارش می-شوند. همچنین سه گونه از جنسaspergillus با پتانسیل گونه جدید از این منطقه برای فلور قارچی جهان معرفی می شوند.

شناسایی گونه های غالب aspergillus و penicillium روی محصول انگور کشمشی تازه و خشک شده در منطقه جنوب آذربایجان شرقی با استفاده از روش های ریخت شناختی و مولکولی و بررسی پتانسیل توکسین زایی آن ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  علی خدایی   جواد حصاری

انگور و فراورده های آن نقش مهمی را در اقتصاد ایران ایفا می کنند. مطابق گزارش فائو در سال 2012 ایران با تولید حدود 2150 هزار تن انگور در مقام نهم دنیا قرار داشت. مطابق گزارش موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران در پایان سال 1389 از میزان 350 هزار تن صادرات خشکبار کشور، حدود 90 هزارتن به صادرات کشمش اختصاص داشت. گونه های جنس aspergillus، انگور را در مرحله قبل و بعد از برداشت آلوده می کنند. چندین گونه از جنس aspergillus از جمله aspergillus niger و گونه های مرتبط با آن از عوامل قارچی دخیل در پوسیدگی خوشه انگور و آلوده کننده ی فرآورده های آن به شمار می روند. جنس penicillium، یک جنس قارچی همه جازی است که دارای بیش از 255 گونه ی پذیرفته شده می باشد. چندین گونه از جنس penicillium در بین عمومی ترین عوامل بیماری زای پس از برداشت قرار داشته و روی دامنه ی وسیعی از میوه ها و سبزیجات، بیماری ایجاد می نمایند. آلودگی به گونه های مختلف این دو جنس قارچی ضمن کاستن از کیفیت و کمیت انگور و فرآورده های آن با صدمه زدن به حبه ها و تخریب آن ها، باعث تولید و تجمع زهرابه هایی نظیر اکراتوکسین-آ و پاتولین می گردند. با این وجود اطلاعات زیادی در مورد گونه های متعلق به جنس های aspergillus و penicillium در انگور و فرآورده های آن در ایران در دسترس نمی باشد. تحقیق حاضر با هدف شناسایی گونه های متعلق به جنس های aspergillus و penicillium روی انگور و کشمش در شهرستان های جنوبی استان آذربایجان شرقی با استفاده از داده های ریخت شناختی و مولکولی انجام گرفت. نمونه برداری از انگور تازه و کشمش جمع آوری شده از باغات و کارخانجات فرآوری انگور صورت گرفت. جداسازی جدایه های قارچی با استفاده از روش های اتاقک مرطوب و کشت روی محیط کشت سیب زمینی دکستروز آگار و خالص سازی جدایه های قارچی با استفاده از کشت نوک ریسه انجام گرفت. شناسایی ریخت شناختی با کشت روی محیط کشت های زاپک آگار، زاپک مخمر آگار، زاپک مخمر با 20% ساکارز، سیب زمینی دکستروز آگار، عصاره مالت آگار و عصاره مخمر ساکارز آگار و شناسایی مولکولی بر اساس توالی یابی ژن های بتاتوبولین و کالمودالین برای جدایه های منتخب انجام شد. برای ارزیابی تولید سم قارچی، جدایه های مختلف هر دو جنس aspergillus و penicillium روی محیط های کشت czapek yeast autolysate agar (cya) و coconut cream agar (cca) کشت گردیدند و به مدت سه و هفت روز در دمای 25 درجه ی سلسیوس نگهداری شدند. برای استخراج سم قارچی از محیط کشت جدایه های قارچی و حبه های انگور و کشمش به ترتیب از روش ارایه شده توسط اسمدگارد (smedgaard, 1997) و مک دونالد و همکاران (macdonald et al., 1999) استفاده گردید. برای ارزیابی تولید سم قارچی از چهار روش استفاده از بخار آمونیاک، عکس برداری با اشعه ی ماورای بنفش، کروماتوگرافی لایه نازک (tlc) و کروماتوگرافی مایع با کارآیی بالا (hplc) استفاده گردید. در این تحقیق از مجموع 270 نمونه ی انگور تازه و کشمش، تعداد 193 جدایه ی متعلق به جنس aspergillus و 66 جدایه ی متعلق به جنس penicillium جداسازی گردید. بر اساس مطالعات ریخت شناختی و مولکولی (ترادف یابی ژن های بتاتوبولین و کالمودولین) تعداد چهار گونه از جنس aspergillus شامل گونه های a. niger، a. tubingensis، a. uvarum و a. welwitschiae شناسایی گردیدند، این گونه ها متعلق به aspergillus section nigri بودند. در این مطالعه گونه ی aspergillus tubingensis با فراوانی 94 درصد به عنوان گونه ی غالب جنس aspergillus مشخص گردید. هم چنین تعداد نه گونه از جنس penicillium شامل گونه های p. brevicompactum، p. cf. crocicola، p. crustosum، p. expansum، p. glabrum، p. olsonii، p. sumatrense، talaromyces atroroseus و t. minioluteus شناسایی شدند که به زیرجنس های aspergilloides (با فراوانی 23%)، biverticillium (با فراوانی 38%) و penicillium (با فراوانی 39%) تعلق داشتند و گونه ی p. expansum با فراوانی 3/33 درصد به عنوان گونه ی غالب از جنس penicillium مشخص شد. نتایج ارزیابی روش های مختلف سنجش تولید سموم قارچی در جدایه ها نشان داد که روش های مختلف کارآیی متفاوتی را در ردیابی تولید سم قارچی دارند به طوری که تولید اکراتوکسین-آ با استفاده از روش بخار آمونیاک، عکس برداری با اشعه ی ماورای بنفش و hplc به ترتیب در 69%، 41% و 65% از جدایه ها قابل تشخیص بود. میزان هم خوانی روش بخار آمونیاک با hplc، hplc با عکس برداری با اشعه ی ماورای بنفش، بخار آمونیاک با عکس برداری با اشعه ی ماورای بنفش و سه روش مذکور با هم دیگر به ترتیب 50%، 69%، 62% و 42% بود. بر اساس نتایج این تحقیق کارآیی عکس برداری با اشعه ی ماورای بنفش در مقایسه با بخار آمونیاک در ردیابی جدایه های توکسین زای a. tubingensis بیش تر بود. میزان سم قارچی تولید شده توسط جدایه های قارچی با استفاده از hplc بین 29 تا 1089 میکروگرم بر کیلوگرم تعیین گردید. نتایج ما هم چنین نشان داد که با استفاده از روش های آزمایش شده در این تحقیق، تولید اکراتوکسین-آ و پاتولین در جدایه های متعلق به جنس penicillium قابل ردیابی نبود. این بررسی اولین گزارش از گونه ی a. tubingensis از انگور و کشمش از این منطقه، اولین گزارش از وقوع گونه ی a. welwitschiae در انگور و نیز اولین گزارش از شیوع گونه ی a. uvarum از انگور در ایران می باشد، هم چنین بجز دو گونه ی p. brevicompactum و p. expansum، بقیه ی گونه های متعلق به جنس penicillium که در این تحقیق شناسایی شدند، برای اولین بار از ایران و از انگور گزارش می گردند.

بررسی بیماریزایی جدایه های فوزاریوم جداسازی شده از گرامینه های وحشی بر روی ارقام حساس گندم و جو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1392
  ناهید بلندی   اسداله بابای اهری

غلات از جمله گندم و جو، گیاهانی از خانواده گندمیان بوده و جزء گیاهان علفی تک لپه ای هستند و دانه های آنها مصرف خوراکی دارد. هزاران سال است که این گونه های گیاهی در تامین غذای بشر نقش حیاتی ایفا می کنند. متاسفانه بیماری های غلات هر ساله باعث از دست رفتن بیش از10% این محصولات می شوند که در این میان، پاتوژن های قارچی نقش مهمی دارند، از میان پاتوژن های قارچی، گونه f. graminearum با مرحله ی جنسی gibberella zeae از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و بیماری بلایت فوزاریومی سنبله( fusarium head blight= fhb) از جمله مهم ترین بیماری های قارچی به خصوص در گندم و جو در سراسر دنیا محسوب می گردد. این بیماری در ایران نیز از سالها پیش وجود داشته و تقریبا از تمام نقاط کشت گزارش شده است. گسترش سریع و ناگهانی بیماری fhb گندم و جو در طول دهه اخیر و آلودگی دانه ها به علت تولید مایکوتوکسین باعث شده این بیماری اهمیت بیشتری پیدا کند. از مهم ترین روش های کنترل این بیماری استفاده از ارقام مقاوم، تناوب، تیمار دانه ها و کنترل علف های هرز می باشد. از آنجاییکه علف های هرز بخصوص علف های هرز گرامینه نقش مهمی در بقای عامل بیماری fhb دارند. در این تحقیق، مطالعه بر روی بیماریزایی جدایه های جداسازی شده از گرامینه های وحشی بر روی ارقام حساس گندم و جو انجام گرفت. 11 جدایه از 4 گونه مختلف فوزاریوم شامل: f.graminearum، f.avenaceum، f.incarnatum و f.equesite در آزمون تست بیماریزایی و تعیین شدت بیماری مورد استفاده قرار گرفتند. از رقم فلات به عنوان حساس ترین رقم گندم و از رقم زر به عنوان حساس ترین رقم جو استفاده شد. تعیین شدت بیماریزایی با در نظر گرفتن تعداد سنبلچه های آلوده در هر سنبله انجام گرفت. نتایج بررسی های گلخانه ای نشان داد که جدایه یt_3 که از روی گندم و w_77 که از گرامینه وحشی جداسازی شدند، به عنوان بیماریزاترین جدایه ها از گونه f.graminearum بوده و جدایه z_7 نیز از گونه f.graminearum به عنوان جدایه ای با کم ترین بیماریزایی شناخته شد. هم چنین در بررسی های انجام شده نشان داده شد که رقم حساس جو (زر) در مقایسه با رقم حساس گندم (فلات) در مقابل انواع جدایه های فوزاریوم حساس تر بوده و علایم بیشتر و شدت بیماری بیشتری نشان داد. در بررسی کنترل بیولوژیک دو جدایه t_3 و w_77 با دو عامل مخمری candida membranifaciense و باکتریایی pseudomonas fluorscens(chao) ، زمانی که عامل مخمری 24 ساعت قبل از تیمار با عامل بیماریزا مورد استفاده قرار می گیرد بیشترین میزان کنترل و گونه باکتریایی زمانی که 24 ساعت بعد و یا همزمان با مایه زنی بیمارگر استفاده می شود بیشترین میزان کنترل را نشان می دهد.

بررسی سازگاری و برهم کنش تعدادی از آفت کش های شیمیایی با برخی از بیمارگرهای حشرات در مدیریت تلفیقی مینوز گوجه فرنگی (tuta absoluta)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  مرضیه عامی زاده   میرجلیل حجازی

مینوز گوجه فرنگی، tuta absoluta (meyrick) یکی از آفات مهم گوجه فرنگی می باشد. در حال حاضر کنترل این آفت بیشتر با تکیه بر حشره کش های شیمیایی صورت می گیرد. مطالعات محدودی در مورد برهم کنش بیمارگرهای حشرات با حشره کش های شیمیایی روی t. absoluta انجام گرفته است. ممکن است کاربرد توام بیمارگرهای حشرات با سایر عوامل کنترلی موجب افزایش کارایی بیمارگرها شود. در مطالعه ی حاضر در ابتدا سمیت حشره کش های ابامکتین، آزادیراکتین، دی کلروس، کلرانترانیلی پرول، متافلومیزون و ایندوکساکارب روی لاروهای سن دوم t. absoluta مورد ارزیابی قرار گرفت. مقادیر 50lc برای این ترکیبات به ترتیب عبارت بودند از: 0/3، 23/53، 312/38، 0/05، 20 و mg ai l-1 22/2. سپس غلظت های کشنده برای بیمارگرهای مختلف شامل یک فرمولاسیون تجاری از bacillus thuringiensis (bt)، یک سویه ی تجاری و یک سویه ی محلی از نماتد steinernema feltiae و قارچ beauveria bassiana روی لاروهای مینوز گوجه فرنگی تعیین شدند. مقادیر 50 lc برای bt miu t.ni l-1 59/53، برای جدایه های بومی و تجاری s. feltiae به ترتیب 99/47 و 60/31 لارو آلوده کننده در هر میلی لیتر و برای جدایه های بومی و تجاری b. bassiana به ترتیب 46/55 و 40/74 میلیون اسپور در هر میلی لیتر تخمین زده شد. با توجه به کارایی این حشره-کش ها، به نظر می رسد که ترکیبات مورد آزمایش نامزدهای مناسبی برای توصیه و استفاده در برنامه های مدیریت مینوز گوجه فرنگی باشند. در بخش دیگری از بررسی نیز فعالیت آنزیم فنل اکسیداز پس از قرار گیری در معرض bt مورد سنجش قرار گرفت و مشخص شد که فعالیت این آنزیم 18 ساعت پس از قرارگرفتن در معرض bt افزایش می-یابد. یکی دیگر از اهداف این مطالعه، تعیین نوع برهم کنش بین حشره کش های شیمیایی و بیمارگرهای مورد مطالعه بود. تاثیر دوزهای مزرعه ای حشره کش های شیمیایی روی کلنی زایی bt در محیط کشت مورد ارزیابی قرار گرفت. در بین حشره کش های شیمیایی مورد بررسی، فقط متافلومیزون به صورت معنی داری کلنی زایی bt را تحت تاثیر قرار داد. تاثیر دوز توصیه شده ی حشره کش های شیمیایی روی بقا و میزان نفوذ نماتد s. feltiae به بدن شب پره ی موم خوار نیز مورد بررسی قرار گرفت. دی کلروس و ابامکتین تلفات شدیدی را در لاروهای آلوده کننده سبب شدند. آزادیراکتین نیز کاهش معنی داری را روی زنده مانی لاروهای آلوده کننده موجب شد. این حشره کش همچنین به طور معنی داری سبب کاهش نفوذ لاروهای آلوده کننده به داخل بدن لاروهای شب پره ی موم خوار شد. تاثیر حشره-کش های شیمیایی روی جوانه زنی، رشد رویشی و اسپورزایی قارچ b. bassiana در محیط کشت نیز مورد بررسی قرار گرفت. در تیمار دی کلروس هر سه فراسنجه ی مورد ارزیابی به صورت قابل توجه و معنی داری کاهش یافتند. آزادیراکتین و متافلومیزون نیز بعد از دی کلروس تاثیر معنی داری روی b. bassiana گذاشتند. حشره کش های ایندوکساکارب و کلرانترانیلی پرول برای هر سه بیمار گر مورد بررسی به نسبت امن بودند. در بررسی های اختلاط بیمارگرها با حشره کش های شیمیایی، ابتدا لاروهای سن 2 با 10lc یا 25 lc حشره کش-های شیمیایی تیمار شدند و سپس لاروها بلافاصله یا پس از 12، 24 و 36 ساعت با 50lc یکی از بیمارگرها تیمار شدند. در اختلاط بیمارگرها با عوامل شیمیایی، تشدید اثر کمتر مشاهده شد. از 240 مورد اختلاط ارزیابی شده روی لاروهای سن دوم مینوز گوجه فرنگی، تعداد برهم کنش های تشدیداثر، افزایشی و کاهشی به ترتیب برابر با 45، 148 و 47 مورد بودند. برهم کنش های تشدیداثر اغلب در فواصل زمانی 12 و 24 ساعت رخ دادند. همچنین اغلب برهم-کنش های کاهشی زمانی رخ دادند که بیمارگرها بلافاصله پس از تیمار حشره کش های شیمیایی به کار برده شدند. تیمار با بیمارگرها 36 ساعت پس از کاربرد حشره کش های مورد بررسی نیز در همه ی موارد منجر به اثر افزایشی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، کاربرد هم زمان و یا مخلوط این حشره کش های شیمایی و بیمارگرها برای کنترل مینوز گوجه فرنگی بایستی با دقت صورت پذیرند و رعایت فاصله ی زمانی مناسب بین کاربرد حشره کش های شیمیایی و بیمارگرها ضروری به نظر می رسد.

بررسی توزیع آلل های تیپ آمیزشی بین جدایه های rhynchosporium commune عامل بیماری اسکالد جو در استان کردستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  فریبا میرابی   مهدی ارزنلو

جو یکی از غلات مهم جهان است که به عنوان غذا مورد استفاده بشر و حیوانات قرار می گیرد. بیماری اسکالد جو که توسط قارچ rhynchosporium commune ایجاد میشود، یکی از مخربترین بیماری¬های جو در مناطق با شرایط آب و هوایی خنک و مرطوب می باشد. میزان کاهش محصول در اثر این بیماری بین 10 الی 45 درصد گزارش شده است. اگرچه تاکنون وقوع مرحله جنسی این قارچ در طبیعت و بررسی های متعدد مشاهده نشده است اما تنوع ژنتیکی قابل توجهی در داخل و بین جمعیت¬های این بیمارگر گزارش شده است. یک راه برای اثبات وقوع مرحله جنسی، ردیابی تیپ¬های آمیزشی و بررسی فرآوانی آنها می¬باشد. در این مطالعه، در طول ماه¬های اردیبهشت تا تیر سال 1392، برگ¬های آلوده گیاه جو مزارع جو شهرستان¬های مریوان، کامیاران و دهگلان متعلق به استان کردستان جمع آوری شده و به آزمایشگاه منتقل گردیدند. بعد از جداسازی جدایه¬های قارچی و استخراج dna، تعداد 96 نمونه با استفاده از تکنیک واکنش زنجیره پلی مراز چندگانه (multiplex pcr) و آغازگرهای اختصاصی مرتبط با ایدیومورف¬های تیپ آمیزشی جنس rhynchosporium برای تعیین توزیع تیپ¬های آمیزشی در میان جمعیت¬های بیمارگر r. commune مورد بررسی قرار گرفتند. از 93 جدایه مورد بررسی، 49 جدایه متعلق به شهرستان مریوان بصورت mat1-1 و 21 جدایه از 23 جدایه متعلق به شهرستان دهگلان بصورت تیپ¬ آمیزشی mat1-2 و بقیه mat1-1 تعیین شدند. در شهرستان کامیاران هر دو نوع تیپ آمیزشی در میان 18 جدایه مورد بررسی وجود داشت. نتایج حاصل از این تحقیق توزیع مساوی آلل های تیپ آمیزشی را رد می کند. به نظر می¬رسد ساختار جمعیتی r. commune در مریوان و دهگلان در نتیجه اثر بنیان¬گذار یا بذور آلوده شکل گرفته باشد اما حضور هر دو نوع تیپ آمیزشی mat 1-1 (1/61%) و mat1-2 (9/38%) برای جمعیت کامیاران نشان می¬دهد که ظاهرا تولیدمثل جنسی براساس انتخاب وابسته به فراوانی به ندرت و یا اصلا اتفاق نمی-افتد. در این حالت، احتمالا غالب بودن تیپ آمیزشی mat1-1 نسبت به mat1-2 به علت برازندگی تیپ آمیزشی mat1-1 و به خاطر بیماریزایی بالا یا سازگارتر بودن آن با محیط می¬باشد.

بررسی امکان کنترل زیستی بیماری های پوسیدگی خوشه انگور با استفاده از مخمر pichia membranaefaciens
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - پژوهشکده کشاورزی 1393
  سعیده رنجبر چهاربرج   مهدی ارزنلو

چکیده بیماری پوسیدگی انگور یکی از بیماری های مهم انگور می باشد که توسط مهم ترین قارچ های عامل پوسیدگی انباری از جمله aspergillus niger، botrytis cinerea و penicillium digitatum ایجاد می شود. هدف از انجام این تحقیق ارزیابی برخی از مکانیسم های بیوکنترلی دو ایزوله از مخمر pichia membranefaciens در برابر این سه عامل بیمارگر مهم می باشد. در شرایط آزمایشگاهی میزان بازدارندگی از رشد عوامل بیمارگر توسط ایزوله ی p4 در آزمون کشت متقابل به روش کشت دو نقطه ای در محیطpda با قند گلوکز پایین، در مورد aspergillus niger %25/59، botrytis cinerea %18/53 و penicillium digitatum %66/66 و ایزوله ی p5به ترتیب 18/53، 03/37 و 44/44 بود. در آزمون کشت متقابل به روش کشت دایره متحدالمرکز میزان بازدارندگی از رشد بیمارگرها توسط ایزوله ی p4 در مورد aspergillus niger %41/84، botrytis cinerea %33/83 و penicillium digitatum %58/84 و این میزان توسط ایزوله ی p5به ترتیب 58/64، 58/64 و 66/66 بود. در آزمون متابولیت های فرار میزان بازدارندگی از رشد توسط ایزوله ی p4 به ترتیب %66/46، %88/18, %63/29 و این میزان توسط ایزوله ی p5 به ترتیب %26/29، %63/29 و %33/33 بود. بررسی بر هم کنش های بین سلول های مخمری و میسلیوم بیمارگرها در محیط کشت wa + %2 آبمیوه ی انگور، نشان داد که سلول های مخمری در اتصال به میسلیوم های قارچی بیماری زا به منظور تجزیه ی آن ها، توانایی بالایی دارند. آزمایش اثر غلظت های متفاوت آبمیوه ی انگور و مواد شیمیایی بر روی اتصالات سلول های مخمری به هیف های پاتوژن، نشان داد که مقادیر مختلف آبمیوه ی انگور در محیط کشت wa هیچ اثر قابل توجهی برروی توانایی اتصالات سلول های مخمری نداشته اما از طرفی ماده ی شیمیایی سدیم دو دوسیل سولفات %1/0 باعث بلوکه شدن اتصالات کنیدی ها به هیف ها گردید و از چسبیدن سلول های دو ایزوله مخمری به ریسه های پانوژن های قارچی ممانعت نمود. در بررسی آزمایشگاهی اثر سلول های مخمری در جوانه زنی اسپور پاتوژن ها نشان داد که میزان جوانه زنی اسپورهای قارچی توسط ایزوله ی مخمری p4در قارچ های aspergillus niger، botrytis cinerea و penicillium digitatum به ترتیب %24، 35 و %67/30 و ایزوله ی مخمریp5 %33/22، %36 و %33/27 در مقایسه با میزان جوانه زنی %100 اسپورها در تیمارهای شاهد بود. متابولیت های محلول دو جدایه ی مخمری باعث کاهش میزان جوانه زنی اسپور قارچ های aspergillus niger، botrytis cinerea و penicillium digitatum شده بود. بررسی اثر کلسیم کلرید بر توانایی بیوکنترلی دو ایزوله ی مخمری، نشان داد که این ترکیب نمکی از طریق کاهش میزان جوانه زنی اسپورهای قارچی، می تواند توانایی بیوکنترلی این دو جدایه را در مقایسه با کاربرد جداگانه ی هر یک از آن ها در برابر پاتوژن های قارچی افزایش دهد. هر دو ایزوله ی مخمری توانایی تولید سیدروفور در محیط کشت مربوطه را داشتند. در بررسی آزمایشگاهی توانایی تولید توکسین توسط این دو ایزوله مخمری در محیط کشت sabouraud agar mb به اثبات رسید. آزمون های آزمایشگاهی نشان داد که این دو جدایه ی مخمری توانایی تولید آنزیم های لیتیک از جمله بتا 3-1 گلوکوناز و اگزوکیتیناز در برابر دیواره ی سلولی پاتوژن ها دارند. در شرایط انباری زخم های خوشه-ی انگور با سوسپانسیونی از spore/ml 106×1 قارچ های a. niger، b. cinerea و p. digitatum مایه زنی شدند. پس از دو ساعت زخم های میوه ی انگور با سوسپانسیونی از lm/cfu 108×1 دو ایزوله ی مخمری مایه زنی شدند. ایزوله مخمری p4 پس از 10 روز، میزان آلودگی در خوشه های انگور به قارچ های a. niger، b. cinerea و p. digitatum به ترتیب %46/67، %77/58 و %64/62 تا %64 و ایزوله ی مخمری p5 میزان آلودگی را به ترتیب %9/53، %23/60 و %3/50 کاهش داد. کلمات کلیدی: پوسیدگی، مخمر، متابولیت های فرار، سدیم دو دوسیل سولفات، متابولیت های محلول