نام پژوهشگر: اصغر دالوندی
مهدی محبوبی نیا اصغر دالوندی
چکیده مقدمه: الزایمر باعث تاثیر منفی بر کیفیت زندگی و وضعیت شناختی بیماران مبتلا می شودبا پیش فرض این که تحریک چند حسی بر وضعیت شناختی و کیفیت زندگی بیماران تاثیر گذار است و میتواند به بهبود انها کمک کند این مطالعه انجام پذیرفت . هدف:هدف از پژوهش تعیین اثر بخشی تحریک چند حسی بر وضعیت شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دمانس نوع الزایمر در سال 1388 بود. روش مطالعه : در این پژوهش از طرح نیمه تجربی استفاده شد این پژوهش از دو گروه آزمودنی تشکیل شده است. که هر دو گروه سه بار مورد اندازه گیری قرار گرفتند. اولین اندازه گیری با اجرای پیش آزمون و دومین اندازه گیری حین آزمون و سومین اندازه گیری با پس آزمون انجام گرفت. برای انتخاب بیماران از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. برای تشکیل گروه ها از روش تخصیص تصادفی استفاده شد. جامعه پژوهش شامل جامعه هدف شامل سالمندان مرد بستری مبتلا به دمانس نوع آلزایمر در مرکز نگهداری سالمندان نسیم شهر تهران بود. در این پژوهش از ابزار گرد آوری داده ها شامل پرونده های روانپزشکی، پرسشنامه محقق ساخته دموگرافیک، پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت روانی(mmse)، وپرسشنامه کیفیت زندگی سالمندان لیپاد استفاده شد.. یافته های پژوهش: تحریک چند حسی بر تمام ابعاد پرسشنامه کیفیت زندگی سالمندان لیپاد در حین و پس از ازمون در مقایسه با قبل از ازمون و گروه کننرل تاثیر معنی داری در جهت ارتقاء کیفیت سالمندان داشته است (0.001p=)،تنها در بعد ذهنی در این مداخله تغییر معنی داری حاصل نشد که با یافته های حاصل از بررسی وضعیت شناختی هم خوانی دارد (0.058p=). بعد از مداخله تاثیر معنی داری بر وضعیت شناختی بیماران حاصل نشد. (0.596p=) نتیجه گیری : تحریک چند حسی می تواند شیوه موثری در بهبود وضعیت کلی و تثبیت علائم بیماران مبتلا به دمانس نوع الزایمر باشد. در حالیکه در مورد بهبود وضعیت شناختی بیماران پژوهش به نتایج مثبتی دست نیافت پیشنهاد می گردد در مطالعات آتی این پژوهش در جامعه های دیگر و با حجم نمونه بیشتر مورد سنجش قرار گیرد. کلید واژه ها: تحریک چند حسی- الزایمر- کیفیت زندگی- سالمندان-وضعیت شناختی
طاهره قطبی سادات سید باقر مداح
چکیده مقدمه: علیرغم شیوع بالای دیابت نوع دو در جهان و عوارض ناتوان کننده آن در جوامع مختلف، از جمله ایران،اغلب مبتلایان به دیابت، در انجام رفتارهای خودمراقبتی کوتاهی میکنند. با توجه به یافته های متفاوت در ارتباط بارفتارهای خودمراقبتی در مبتلایان به دیابت، پژوهشی با هدف تاثیر آموزشمبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو صورت گرفت. روش کار: این پژوهش از نوع مداخله ای نیمه تجربی است، که بر روی 40 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو که بصورت تصادفی در دوگروه مداخله و شاهد قرار گرفتند، صورت گرفت. آموزش مبتنی برالگوی توانمندسازی خانواده محور جهت گروه مداخله، طی 5 جلسه 90-60 دقیقه ای، در چهارگام (تهدید درک شده، مشکل گشایی، مشارکت آموزشی و ارزشیابی) بصورت جلسات خانوادگی،در منزل بیماران اجرا شد. سطح رفتارهای خودمراقبتی بیماران در چهار حیطه تغذیه، فعالیت جسمی و ورزش، کنترل عوارض و مصرف دارو و مراقبت از پا با استفاده از پرسشنامه سنجش رفتارهای خودمراقبتی، در دو مرحله قبل و بعداز اجرای مداخله، سنجیده شد. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار spss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان دادند،دو گروه،قبل از مداخله، تفاوت معناداری از نظر سطح رفتارهای خودمراقبتی با یکدیگر ندارند(05/0p>). پس از اجرای آموزش مبتنی برالگوی توانمندسازی خانواده محور، سطح رفتارهای خودمراقبتی گروه مداخله،به تفکیک درتمامی حیطه ها(تغذیه، فعالیت جسمی و ورزش، کنترل عوارض و مصرف دارو، مراقبت از پا) و در نمره کل رفتارهای خودمراقبتی افزایش یافت(05/0p<). در حالیکه در گروه شاهد تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد، آموزش مبتنی بر الگوی توانمند سازی خانواده محور، تاثیر مثبتی در بهبود رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو داشته است. لذا نتایج این مطالعه میتواند در سایر بیماری های مزمن و در حیطه های مختلف خدمات پرستاری جهت بهبود رفتارهای خودمراقبتی بیماران بکارگرفته شود.
مریم بامداد مسعود فلاحی خشکناب
عنوان: بررسی تأثیر مراقبت معنوی بر سلامت معنوی وابستگان به مصرف آمفتامین بستری در مرکز روان پزشکی رازی تهران،92-1391 هدف: مختل بودن سلامت معنوی در افراد وابسته به مواد و توجه به سلامت معنوی به عنوان سازه اصلی در درمان سوء مصرف مواد منجر گردیده تا به خدمات و مداخلات معنویت محور در این حیطه توجه بیشتری شود. با در نظر گرفتن مصرف رو به افزایش مواد محرک صنعتی در مقایسه با مواد مخدر سنتی، این تحقیق با هدف بررسی تأثیر مراقبت معنوی بر سلامت معنوی وابستگان به مصرف آمفتامین طراحی و اجرا گردیده است. روش: پژوهش، از نوع نیمه تجربی، با داده های پیش آزمون و پس آزمون، از میان 160 نمونه پژوهش 81 نفر واجدین شرایط ورود به تحقیق شناسایی شده و از طریق بلوک بندی تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شده اند. پس از گروه بندی، دو پرسش نامه دموگرافیک تحقیق و پرسش نامه سنجش سلامت معنوی جارل توسط آنان تکمیل گردید،سپس مداخله مراقبت معنوی بر روی گروه مداخله اجرا شد و بعد از 40 روز و در زمان ترخیص، مددجویان مجدد پرسش نامه سلامت معنوی جارل را پر کردند و نتایج حاصل دو گروه با یکدیگر مقایسه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از جداول توزیع فراوانی، آزمون t وابسته و برای بررسی تجانس میان دو گروه از آزمون های کولموگروف-اسمیرینوف و آزمون لوین و برای برررسی ارتباط بین متغیرها از همبستگی پیرسون استفاده شده است. یافته ها: در مقایسه نتایج دو گروه مداخله و شاهد نشان داده شد که تفاوت امتیاز بین دو گروه قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی دار بوده و سلامت معنوی پس از اجرای مداخله مراقبت معنوی در گروه مداخله ارتقا یافته است. هم چنین رابطه جنسیت افراد با میزان برخورداری از سلامت معنوی و پاسخ به مداخله مراقبت معنوی از نظر آماری معنی دار بوده است. نتیجه گیری:.مداخله مراقبت معنوی منجر به ارتقا سلامت معنوی در وابستگان به مصرف آمفتامین بستری در مرکز روان پزشکی رازی گردید. هم چنین نشان داده شد که جنسیت بر میزان سلامت معنوی موثر است و زنان نسبت به مردان، پاسخ بهتری به مداخله مراقبت معنوی داده اند.
زینب علامی حمیدرضا خانکه
مقدمه: خواب، بخش مهمی از زندگی افراد میباشد،که ممکن است تحت تاثیر عواملی، همچون سن تغییر یابد. سالمندان جهت رفع اختلالات خوابشان، بیشتراز روش دارودرمانی کمک میگیرند، در حالیکه، روشهای غیردارویی از جمله، موسیقی درمانی میتواند با کمترین عوارض و به صورت آسان و توسط خود فرد، باعث بهبود کیفیت خواب، در سالمندان گردد. هدف: هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر موسیقی بر کیفیت خواب مردان سالمند عضو کانون بازنشستگان نفت شهر اصفهان در سال 1391 بود. روش : پژوهش حاضر، مطالعه ای نیمه تجربی است. جامعه پژوهش، سالمندان عضوکانون بازنشستگان نفت اصفهان بوده، که از بین آنها تعداد 44 نفر واجد کلیه معیارهای ورود به مطالعه بوده و با استفاده از ابزار مورد استفاده ،شاخص کیفیت خواب پیتزبرگ نمونه گیری شدند. نمونه انتخاب شده (44 نفر)، به روش بلوک های تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند، مداخله (موسیقی درمانی) بر روی تعداد 18 نفرمرد سالمند 60-75 ساله، در طول سه هفته هرشب، به مدت 45 دقیقه قبل از خواب انجام گردید. انجام شد برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار spss ( ویرایش17) و آزمون های آماری شاپیرو، مان ویتنی، تی زوجی و تی مستقل در سطح معنادار ( 05/0p< ) استفاده شد. یافته ها : میانگین نمرات کیفیت خواب قبل از مداخله ، در گروه های مداخله و کنترل به ترتیب 44/ 10و 33/ 9 بود که پس از اجرای مداخله، به مقادیر 94/ 5 و22/ 9 تغییر یافت. میانگین نمرات کیفیت خواب در گروه مداخله ، پس از اجرای مداخله ، تفاوت آماری معناداری را ( 05/0 p<) نشان داد. نتیجه گیری : مطالعه حاضر نشان داد، که موسیقی درمانی میتواند، منجر به ارتقاء کیفیت خواب در سالمندان مرد گردد. لذا با توجه به نتایج این مطالعه ، آموزش این مداخله، به کادر درمان و پرستاران شاغل در حیطه سالمندی توصیه می گردد.
تیام کیانی مسعود فلاحی خشکناب
در سالیان اخیر استفاده از اینترنت به بخش مهمی از زندگی ایرانیان به ویژه نسل جوان کشور تبدیل شده است.اینترنت یکی از منابع مهم جهت دسترسی به متون علمی در دانشگاه های علوم پزشکی محسوب می شود، و دانشجویان پرستاری، جهت برآوردن اهداف حرفه ای و شخصی خود از آن استفاده می کنند. با ورود این فناوری جدید و تغییرات ناشی از آن، این پرسش مطرح است که وضعیت اعتیاد به اینترنت در دانشجویان پرستاری چگونه است، مطالعه حاضر با هدف تعیـین وضعـیت اعتیـاد به ایـنترنـت و عوامـل مرتـبط با آن در دانشجویان پرستاری در سال 1392 طراحی و اجرا شده است. دراین مطالعه مقطعی، 330 نفر از دانشجویان پرستاری دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند.به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی ویژگی های جمعیت شناسی و "آزمون اعتیاد به اینترنت" (internet addiction test) یانگ استفاده شد.پس از جمع آوری داده ها، داده ها با نرم افزار spss v. 21 و با استفاده از آزمون های آمای توصیفی(فراوانی) و تحلیلی(اسپیرمن، کروسکال والیس و یومان ویتنی ) تجزیه و تحلیل شد. سطح معناداری برای سنجش ارتباط اطلاعات دموگرافیک و وضعیت اعتیاد به اینترنت(05/0p<) در نظر گرفته شد. در این مطالعه 03/82 درصد دانشجویان پرستاری اعتیاد به اینترنت نداشته و 7/17 درصد آن اعتیاد به اینترنت داشتند. بین اعتیاد به اینترنت با متغیرهای جمعیت شناختی از جمله: جنسیت، وضعیت کامپیوتر شخصی، سایتهای علمی، وبلاگ شخصی، وب سایت شخصی، گفتگوی اینترنتی(چت)، گوش دادن به موسیقی، وب گردی، دوست یابی، بازیهای اینترنتی، کار با وبلاگ، مدت زمان استفاده از اینترنت در روز به ساعت، مدت زمان استفاده از اینترنت در هفته به ساعت رابطه ی آماری معنی داری مشاهده شد (001/0p<). یافته های مطالعه نشان داد حدود یک پنجم دانشجویان پرستاری در این مطالعه به اینترنت اعتیاد داشته اند. با توجه به تأثیراعتیاد به اینترنت بر دانشجویان پرستاری، نظارت و کنترل بر استفاده از اینترنت در دانشجویان پرستاری دانشگاه و همچنین آگاه سازی آنان از اثرات مخرب استفاده ناصحیح از اینترنت ضروری به نظر می رسد.
تیام کیانی مسعود فلاحی خشکناب
مقدمه: در سالیان اخیر استفاده از اینترنت به بخش مهمی از زندگی ایرانیان به ویژه نسل جوان کشور تبدیل شده است.اینترنت یکی از منابع مهم جهت دسترسی به متون علمی در دانشگاه های علوم پزشکی محسوب می شود، و دانشجویان پرستاری، جهت برآوردن اهداف حرفه ای و شخصی خود از آن استفاده می کنند. با ورود این فناوری جدید و تغییرات ناشی از آن، این پرسش مطرح است که وضعیت اعتیاد به اینترنت در دانشجویان پرستاری چگونه است، مطالعه حاضر با هدف تعیـین وضعـیت اعتیـاد به ایـنترنـت و عوامـل مرتـبط با آن در دانشجویان پرستاری طراحی و اجرا شده است. مواد و روشها: دراین مطالعه مقطعی، 330 نفر از دانشجویان پرستاری دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند.به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی ویژگی های جمعیت شناسی و "آزمون اعتیاد به اینترنت یانگ" (internet addiction test) استفاده شد.پس از جمع آوری داده ها، داده ها با نرم افزار spss v. 21 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی(فراوانی) و تحلیلی(کروسکال والیس و یومان ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن ) تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: در این مطالعه 03/82 درصد دانشجویان پرستاری اعتیاد به اینترنت نداشته و 7/17 درصد از آنها اعتیاد به اینترنت داشتند. بین اعتیاد به اینترنت با متغیرهای جمعیت شناختی از جمله: جنسیت، وضعیت کامپیوتر شخصی، سایتهای علمی، وبلاگ شخصی، وب سایت شخصی، گفتگوی اینترنتی(چت)، گوش دادن به موسیقی، وب گردی، دوست یابی، بازیهای اینترنتی، کار با وبلاگ، مدت زمان استفاده از اینترنت در روز به ساعت، مدت زمان استفاده از اینترنت در هفته به ساعت رابطه ی آماری معنی داری مشاهده شد (001/0p<). نتیجه گیری:یافته های مطالعه نشان داد حدود یک پنجم دانشجویان پرستاری در این مطالعه به اینترنت اعتیاد داشته اند. با توجه به تأثیراعتیاد به اینترنت بر دانشجویان پرستاری، نظارت و کنترل بر استفاده از اینترنت در دانشجویان پرستاری دانشگاه و همچنین آگاه سازی آنان از اثرات مخرب استفاده ناصحیح از اینترنت ضروری به نظر می رسد.
آزاده نوری محمد علی حسینی
مقدمه: بهره وری کارکنان پرستاری دارای اهمیت استراتژیک برای بقای بیمارستانهاست. خصوصیات فیزیکی محیط کار از عوامل اثرگذار بر بهره وری نیروی انسانی می باشد. این مطالعه قصد دارد تأثیر اجرای تکنیک ساماندهی محیط کار (5s) را بر میزان بهره وری کارکنان پرستاری شاغل در اتاق عمل اندازه-گیری نماید. ابزار و روشها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی دو گروهی بوده که در آن 71 نفر از پرسنل پرستاری شاغل در بیمارستانهای آموزشی شهر اصفهان شرکت داشتند. بیمارستانها بصورت تصادفی ساده به دو گروه مداخله (بیمارستان بهشتی) و کنترل (بیمارستان الزهرا) تخصیص داده شد. دو گروه کنترل (38 نفر) و مداخله (33 نفر) به روش تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سنجش بهره-وری پرستاران بر اساس مدل هرسی و گلداسمیت استفاده گردید، جهت ارزیابی مداخله انجام شده از چک لیست ممیزی 5s استفاده شد. تکنیک 5s برای سازماندهی محیط کار در اتاق عمل بیمارستان شهید بهشتی اصفهان اجرا شد. بعد از 30 روز داده ها مجدداً جمع آوری گردید. از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون تی و تحلیل کو واریانس) جهت آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد نمرات بهره وری کلی پرستاران بعد از مداخله با توجه به آزمون تی انجام شده و آزمون کوواریانس دارای اختلاف مثبت و معنادار بود (05/0>p). بعلاوه بین دو گروه قبل و پس از انجام مداخلات اختلاف معناداری در نمره میانگین بهره وری در زیرگروههای توانایی، شناخت شغلی و عوامل محیطی پرستاران با توجه به آزمون تی مستقل وجود دارد(05/0>p). نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نیز بیانگر آن بود که بین دو گروه در زیرمقیاس های توانایی، شناخت شغلی و عوامل محیطی پرستاران اختلاف مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0>p). نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد اجرای تکنیک ساماندهی محیط کار (5s) باعث افزایش بهره وری کارکنان پرستاری شاغل در اتاق عمل می گردد. لذا پیشنهادمی گردد به عنوان یکی از روشهای افزایش بهره وری در بیمارستان ها و دیگر سازمان های ارائه دهنده مراقبت بهداشتی مورد استفاده قرارگیرد.
زینب ابراهیم پور موزیرجی اصغر دالوندی
سکته مغزی مغزی سومین علت مرگ و میر و دومین دلیل ناتوانی است. عوارض این بیماری بر روی خودکارآمدی فرد و سازگاری با تغییرات به وجود آمده، اثر می گذارد. از آنجایی¬که مدل ماک، تنها بر روی بیماران سکته مغزی تمرکز دارد، پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر اجرای مدل پرستاری توانبخشی ماک (ترکیب، شکل¬گیری، خودیابی) بر میزان خودکارآمدی و سازگاری بیماران سکته مغزی انجام شد. روش بررسی: این پژوهش از نوع مطالعه نیمه تجربی تک گروهی پیش¬آزمون –پس¬آزمون می باشد. جامعه پژوهش شامل بیماران سکته مغزی 70 - 55 سال بیمارستان امام خمینی (ره) و مرکز توانبخشی تبسم تهران بوده است. نمونه¬ها شامل 7 نفر از بیماران سکته مغزی می باشند که بر اساس معیارهای ورود و به شیوه نمونه¬گیری در¬دسترس انتخاب شدند. ابزار گرد¬آوری داده ها شامل پرسشنامه¬های دموگرافیک، خودکارآمدی و سازگاری بیماران سکته مغزی بوده است. مداخله پژوهش به صورت اجرای 7 جلسه 1 ساعته آموزش فردی و چهره¬به¬چهره، به بیمار ارائه شد. قبل و بعد از مداخله، میزان خودکارآمدی و سازگاری اندازه گیری و مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های آماری توصیفی وt زوجی انجام شد. یافته ها: مقایسه میانگین خودکارآمدی در بیماران مبتلا به سکته مغزی بعد از مداخله تفاوت معناداری از لحاظ آماری دارد ( 003/ 0 p<)، که نشان¬دهنده افزایش میزان خودکارآمدی بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون نسبت به پیش¬آزمون است (0/05 p<). مقایسه میانگین سازگاری بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون به طور معناداری کمتر از پیش¬آزمون بوده که نشان دهنده افزایش میزان سازگاری بیماران سکته مغزی در پس¬آزمون می باشد (003/ 0 p<). نتیجه¬گیری: نتایج بیانگر آن بود که آموزش خودکارآمدی و سازگاری که بر اساس مدل توانبخشی پرستاری ماک اجرا شده است، باعث بهبود عملکرد مبتلایان به سکته مغزی در زمینه سازگاری با عوارض و مشکلات ناشی از بیماری و رسیدن به خودکارآمدی می شود.
مریم شجاع اصغر دالوندی
سکته مغزی از مهم ترین و شایع ترین بیماری های عصبی بزرگسالان می باشند که موجب مرگ ومیر فراوان و ناتوانی های بسیار در بیماران مبتلا می شوند. عوارض ناشی از این بیماری باعث افت کارایی در مهارتهای زندگی می شود و بیمار از راهبردهای مقابله ای ناموثری استفاده میکند. پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر اجرای مدل پرستاری توانبخشی ماک (مرحله دردناک، خیال پردازی، واقعیت گرایی) بر راهبردهای مقابله ای و میزان مهارتهای زندگی بیماران سکته مغزی انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه تجربی تک گروهی پیش آزمون – پس آزمون می باشد. جامعه پژوهش شامل بیماران سکته مغزی 70 - 55 سال بیمارستان امام خمینی (ره) و مرکز تبسم بود. نمونه ها شامل 7 بیمار مبتلا به سکته مغزی که با توجه به معیار های ورود و به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ایزار گر آوری داده ها شامل پرشنامه مشخصات دموگرافیک بیمار، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای و مهارتهای زندگی بود. مداخله پژوهش به صورت اجرای جلسات 45 دقیقه ای آموزشی فردی، حین توان بخشی جسمی و به صورت چهره به چهره به بیمار در بخش نورولوژی و درمانگاه سکته مغزی بیمارستان امام خمینی (ره) تهران و مرکز تبسم بوده است. قبل و بعد از مداخله میزان راهبردهای مقابله ای و مهارت های زندگی اندازه گیری و مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی تی زوجی صورت گرفت. نتیجه گیری: برنامه توانبخشی موجب افزایش سطح بکارگیری راهبرد های مقابله ای سازنده و مهارت های زندگی در بیماران سکته مغزی شد.
آرام کریمیان حمید رضا خانکه
در هنگام وقوع حوادث و بلایا بیمارستان ها و مراکز بهداشتی - درمانی جز اولین واحدهایی هستند که ارائه خدمات بهداشتی- درمانی بهینه و به موقع آنان، میتواند در کاهش مرگ ومیر و نجات مصدومان نقش حیاتی و تعیین کننده ای داشته باشند. حوادث و بلایا همیشه تاثیر منفی بر سلامت عمومی و رفاه جمعیت آسیب دیده می گذارند و مراقبت های بهداشتی عامل اصلی بقا در این زمینه هستند. بیمارستان ها جز اولین مراکزی هستند که در گیر عوارض ناشی از حوادث غیر مترقبه می شوند.این حوادث مشکلات منحصر به فردی را ایجاد میکنند که پاسخ به آنها نیازمند آمادگی میباشد. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش اصول آمادگی بیمارستانی بر اساس برنامه ملی بر میزان آمادگی پاسخگویی بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری تهران به حوادث و بلایا میباشد پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله ای از نوع نیمه تجربی قبل و بعد میباشد. بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری تهران به عنوان محیط پژوهش به صورت غیر تصادفی انتخاب شد. ابزار گرد آوری اطلاعات، چک لیست استاندارد سازمان بهداشت جهانی است که شامل 9 مولفه و 92 سوال میباشد که پس از انجام روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها به روش مصاحبه و مشاهده توسط محقق جمع آوری شد. برنامه آموزشی که شامل کارگاه یک روزه آمادگی بیمارستانی در مقابل حوادث و بلایا بر اساس برنامه ملی بود به مدیران و اعضای کمیته بحران بیمارستان آموزش داده شد یک ماه بعد مجددا ابزار توسط خود محقق تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (روش چشمی) انجام گردید. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نمره کلی آمادگی بیمارستان از 178 به 210 در پیگیری نسبت به پیش آزمون تغییر کرده است. نتایج این پژوهش حاکی از تاثیر مثبت آموزش برنامه ملی مقابله با حوادث و بلایا در افزایش آمادگی پاسخگویی بیمارستان به حوادث و بلایا می باشد. توصیه می شود به منظور ایجاد و حفظ آمادگی بیمارستان ها، آموزش و اجرای برنامه ملی جز برنامه های اصلی این نهاد ها قرار گیرد.
حجت پسنده اصغر دالوندی
چکیده : مقدمه : سکته ی مغزی اولین اختلال از میان اختلالات گوناگونی است که به مراقبت های طولانی مدت نیاز دارد. در این حالت خانواده به عنوان حامیان اصلی روحی، جسمی و اطلاعاتی این بیماران، اجرا کننده برنامه های مراقبتی آنان بوده و بیماران باید برای انجام فعالیت روزانه و مراقبت به آن ها تکیه و اعتماد کنند. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر توانبخشی چند بعدی بر میزان تبعیت از رژیم بازتوانی و بار مراقبتی مراقببن خانوادگی بیماران مبتلا به سکته ی مغزی طراحی و اجرا گردید. روش ها : پژوهش حاضر مطالعه ای شبه تجربی، دارای دو گروه آزمایش و کنترل به روش نمونه گیری در دسترس بر روی مراقبین و بیماران مبتلا به سکته ی مغزی که بیماران آن ها در بخش های اعصاب دو بیمارستان شهید مدرس شهرستان کاشمر(آزمایشی) و بیمارستان واسعی شهرستان سبزوار(کنترل) خراسان رضوی در طی تابستان سال 1392 بستری شده و بعد از بهبودی نسبی مرخص شدند، صورت گرفت. ابزار گردآوری شامل پرسشنامه دموگرافیک بیماران و مراقبین، تبعیت از رژیم بازتوانی و فشار بار مراقبتی مراقبین بیماران سکته مغزی، شدت سکته مغزی، ابزار فلستین، ابزار بارتل بود. بر اساس مدل توانبخشی چند بعدی اعضای تیم شامل بیمار و مراقب خانوادگی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، عالم دینی (روحانی)، روانشناس، فیزیوتراپ، پرستار و گفتاردرمان بودند. در طی جلسات با حضور اعضاء تیم مشکلات و نیازهای بیماران و مراقبین مورد بررسی قرار گرفت و طرح مراقبتی هر بیمار مشخص می شد و پرستار در بین برگزاری هفته ای جلسات با حضور در منزل بیماران مهارتها و آموزش های داده شده و همچنین مشکلات مراقبین و بیماران را پی گیری نمود. داده ها با استفاده از نرم افزار 16spss و آزمون-های آماری توصیفی، تی تفاضل، آزمون های تحلیل کوواریانس و یومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : تفاوت میانگین تبعیت از رژیم بازتوانی کل و هرکدام از گویه های مربوط به آن(رژیم بازتوانی، رژیم غذایی و رژیم دارویی) بین دو گروه آزمایشی و کنترل از نظر آماری معنا دار بود(0.001p<) و همچنین تفاوت میانگین بار مراقبتی مراقبین بین دو گروه از نظر آماری معنادار بود(p<0.001). نتیجه گیری : اجرای مدل مراقبتی توانبخشی چند بعدی تفاوت معنی داری بر تبعیت از بازتوانی بیماران سکته مغزی توسط مراقبین و کاهش فشار بار مراقبتی، مراقبین گذاشت.
مصطفی احمدزاده حمیدرضا خانکه
چکیده بررسی تاثیر آموزش مقابله با زلزله به دانش آموزان پسر 10ساله بر روی میزان آمادگی خود و خانواده هایشان در شهر گرگان زمینه و هدف:پیشینه تاریخی حوادث رخ داده بیانگر این واقعیت است که کشور ایران همواره به خاطر ساختارهای مکانی-فضایی ویژه،بحران های طبیعی زیادی را متحمل شده و یکی از آسیب پذیر ترین نقاط جهان در برابر مخاطرات طبیعی بوده است.آموزش مستمر نقش چشمگیری در کاهش خسارات ناشی از بلایا و افزایش آمادگی در برابر وقوع آن دارد.مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مقابله با زلزله به دانش آموزان پسر 10 ساله بر میزان آمادگی خود و خانواده های آنان در شهر گرگان،انجام گردید.روش اجرا:پژوهش حاضر به صورت نیمه تجربی بر روی دو مدرسه ابتدایی شهر گرگان که به صورت تصادفی از میان مدارس گرگان انتخاب گردید،انجام شد.در ابتدا پیش آزمون به وسیله انجام سناریوی طراحی شده شبیه ساز زلزله و مشاهده عملکرد و رفتار کودکان در زمان وقوع زلزله احتمالی و تکمیل چک لیست آمادگی خانواده ها در هر دو گروه شاهد و کنترل انجام شد.سپس آموزش های لازم به دانش آموزان داده شد و از آنان خاسته شد مفاهیم را به خانواده ها منتقل کنند.یک ماه بعد از آموزش،پس آزمون انجام گردید.نتایج:مقدار مهارت خانواده ها در سه زمینه دانش در حوادث و بلایا، مهارت در ارتباط با حوادث وبلایا و دانستن نقاط خطرناک در زلزله قبل از مداخله با بعد از مداخله تفاوت معنی داری را نشان می دهد.اما در زمینه نگرش نسبت به حوادث و بلایا تفاوت معنی دار نمی باشد.همچنین مولفه های آگاهی از نقاط امن در زلزله،آگاهی از نقاط خطرناک در زلزله و اقدامات لازم در زمان زلزله احتمالی در کودکان قبل از مداخله با بعد از مداخله دارای تفاوت معنی دار گردید.بحث:بر طبق نتایج حاصل از این پژوهش،خانواده ها و دانش آموزان دارای آگاهی ناکافی در زمینه زلزله و انجام اقدامات صحیح در جهت مقابله با این پدیده طبیعی هستند که نشاندهنده سطح پایین آمادگی آنان در برابر زلزله می باشد.انجام آموزش به دانش آموزان باعث افزایش میزان آگاهی و آمادگی در آنان و خانواده هایشان می شود.
سعیده بهرامپوری اصغر دالوندی
تشخیص سریع و صحیح سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی، نقش غیرقابل انکاری در ارتقاء درمان بیماران و کاهش عوارض و مرگ ناشی از سکته¬مغزی ایفا می کند. امروزه ابزارهای مختلفی در جهان جهت تشخیص سکته مغزی در فاز پیش¬بیمارستانی به کار گرفته می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش به¬کارگیری ابزار ایرانی تشخیص پیش¬بیمارستانی سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی اراک انجام شده است. روش کار: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی است. 28 نفر از پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی، با توجه به معیارهای ورودی و با نمونه-گیری در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله برنامه آموزشی مبتنی بر گویه¬های ابزار در دو جلسه 3 ساعته دریافت کردند. ابزار به مدت 2 ماه توسط گروه مداخله به¬کار¬گرفته شد. حساسیت¬تشخیص و میانگین زمان¬انتقال بیماران به مدت 2 ماه قبل و بعد از مداخله بررسی شد. داده¬های مطالعه از پرونده بیماران بستری و فرم¬های اورژانس¬پیش¬بیمارستانی جمع¬آوری و با استفاده از نرم¬افزار(19) spss و آزمونهای کای¬دو، دقیق فیشر و من¬ویتنی تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: در مدت مطالعه 65 بیمار توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی به بیمارستان منتقل شدند. حساسیت تشخیص سکته¬مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله(3/33% به جای 6/28%و 000/1=p)، گروه کنترل و مداخله قبل از مداخله(3/33% به جای3/33%و 000/1=p) ازنظر آماری تفاوت معناداری نداشتند. اما حساسیت تشخیص سکته¬مغزی در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله(3/33 %به جای%75و 040/0=p) و گروه کنترل و مداخله بعد از مداخله(6/28% به جای%75و 047/0=p) به طور معناداری بهبود یافت. مقایسه میانگین زمان¬انتقال بیماران سکته¬مغزی در گروه¬های کنترل و مداخله، قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری نداشتند. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، آموزش و به¬کارگیری ابزار تشخیصی موجب بهبود حساسیت تشخیص سکته-مغزی توسط پرسنل¬فوریتهای¬پزشکی گردید. لذا پیشنهاد می¬شود به منظور بهبود وضعیت مراقبت و درمان بیماران سکته¬مغزی، ارائه آموزش پیرامون سکته¬مغزی و به¬کارگیری ابزار¬های تشخیص پیش¬بیمارستانی سکته¬مغزی، در برنامه¬های آموزش مداوم پرسنل-فوریتهای¬پزشکی گنجانده شود. همچنین توصیه می¬شود مطالعه¬ای مشابه در جامعه بزرگ تر و زمان بیشتر انجام گردد.
علیرضا بستامی اصغر دالوندی
زمینه و هدف: درسال¬های اخیر مساله مواد وضعیت مخاطره آمیز و پیچیده¬ای به خود گرفته و در میان افراد نوجوان و جوان هر جامعه شیوع زیادی پیدا کرده¬است. یکی از روشهایی که در زمینه پیشگیری از اعتیاد ممکن است مفید واقع شود مقوله تاب¬آوری است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش"مهارتهای تاب-آوری" بر سطح اعتیاد¬پذیری وتغییر نگرش نسبت به مواد در میان دانش¬آموزان مقطع راهنمایی شهر خرم¬آباد انجام شده¬است. روش¬ها: روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش نمونه گیری چند مرحله ای بود. برای جمع¬آوری اطلاعات در مرحله پیش¬آزمون 60¬پسر و¬60 نفر دختر که نسبت به بقیه دانش¬آموزان در برابر اعتیاد مستعدتر بودند انتخاب شدند و هر کدام از دو¬گروه پسر و¬دختر به گروههای¬30 نفره مداخله و¬کنترل تقسیم شدند. سپس برنامه آموزشی مهارتهای تاب آوری به مدت 10 هفته انجام شد. و در ادامه از هر دو گروه کنترل و مداخله پس¬آزمون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از نرم¬افزار spss 16 و همچنین از شاخص¬های آماری توصیفی، استنباطی در سطح معناداری 5% استفاده شد. یافته¬ها: تحلیل داده¬ها بیانگر تفاوت معنادار بین نتایج آزمون¬ها در دو گروه کنترل و مداخله بوده و نتایج نشان داد که آموزش مهارت¬های تاب¬آوری باعث کاهش سطح اعتیادپذیری و تغییر نگرش نسبت به مواد می-شود. نتیجه¬گیری:نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش مهارتهای تاب آوری میتواند درکاهش سطح اعتیاد پذیری و تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مصرف مواد موثر واقع شود.با توجه به آسیب¬های روز¬افزون اعتیاد در کشور، برگزاری دوره¬های آموزشی مهارت¬های تاب¬آوری برای مقابله با گرایش نوجوانان به مواد می¬تواند به عنوان یک راهکار برای سیاستگزاران و برنامه¬ریزان بهداشتی، اجتماعی مد نظر قرار گیرد
مریم عرشیان مهر سادات سیدباقر مداح
سبک زندگی در سراسر دنیای کنونی گویای آمادگی بیشتر انسانها برای ابتلا به انواع بیماری ها بالاخص انواع سکته هاست. فشارهای زندگی ، تنش ها و انواع استرس ها ، درگیری های خانوادگی ، کار طاقت فرسا ، عدم تفریح های سالم ، کارهای فکری و ایستایی بیشتر و عدم پویایی ، مصرف غذاهای یخ زده ، استعمال دخانیات و مواد مخدر و بسیاری دیگر از بلاهای روزگار کنونی موجب پدیدآمدن انواع بیماری ها شده اند. هدف کلی از انجام این مطالعه مقایسه میزان تبعیت از سبک زندگی اسلامی در بیماران مبتلا به سکته مغزی با سایر بیماران و افراد سالم می باشد. این مطالعه یک مطالعه تحلیلی از نوع مورد_شاهدی است که از فروردین 93 تا خرداد 93 انجام گردیده و جامعه آن را کلیه بیماران مبتلا به سکته ایسکمیک 55 تا 75 سال بستری شده در بیمارستان های آموزشی الزهرا و کاشانی شهر اصفهان تشکیل داده اند. نمونه گیری با توجه به معیارهای ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری در دسترس از میان بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک به عنوان گروه مورد و در سایر بیماران و همچنین افراد سالم که از نظر جمعیت شناختی همگن با گروه بیماران و از میان همراهان انتخاب شده بودند به عنوان گروه شاهد که برای هر گروه 50 نفر و در مجموع 150 نفر در نظر گرفته شد ، انجام گرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل یک پرسشنامه دموگرافیک و یک پرسشنامه سبک زندگی اسلامی می باشد. داده های مطالعه نیز توسط آزمون های آماری در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج نشان داد که بین متغیرهای سبک زندگی اسلامی با میزان ابتلا به سکته مغزی افراد ارتباط معناداری وجود دارد و در مجموع عدم تبعیت از سبک زندگی اسلامی می تواند شانس ابتلا به سکته مغزی را به طور قابل توجهی افزایش دهد. میانگین های بدست آمده از قسمت یافته های دموگرافیک نیز نشان داد که بین تبعیت از سبک زندگی اسلامی و وضعیت اقتصادی ارتباط معناداری وجود دارد و با توجه به میانگین ها می توان گفت میزان تبعیت از سبک زندگی اسلامی در طبقه اقتصادی متوسط و خوب بیشتر از دو طبقه دیگر می باشد. یافته های مطالعه نشان داد که میزان تبعیت از سبک زندگی اسلامی در بیماران مبتلا به سکته مغزی ، سایر بیماران و افراد سالم متفاوت بوده و سبک زندگی اسلامی عامل پیش بینی کننده مهمی در بروز سکته مغزی می باشد لذا نتایج این مطالعه بر لزوم انجام اقدامات مداخله ای جهت اشاعه ی فرهنگ اسلامی و تثبیت سبک زندگی اسلامی در پیشگیری از بروز سکته مغزی تاکید دارد.
دستان نریمانی اصغر دالوندی
سکته مغزی اولین اختلال عروقی مغزی و به عنوان سومین علت مرگ در جهان مطرح می باشد. سکته مغزی موجب کاهش کیفیت زندگی و افزایش بار مراقبین خانوادگی می شود. در اثر مراقبت از این بیماران به مراقبین فشار مراقبتی وارد می شود. پژوهش حاضر به منظور تعیین آموزش راهبردهای مقابله ای بر کیفیت زندگی و بار مراقبتی مراقبین خانوادگی بیمار مبتلا به سکته مغزی انجام شد. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی دو گروهه بود. جامعه پژوهش شامل مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک بستری شده در بیمارستان های تامین اجتماعی و شهید زاده بهبهان بود. نمونه ها شامل 30 نفر مراقب خانوادگی بیمار مبتلا به سکته مغزی که با توجه به معیارهای ورود و به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک مراقب، ، پرسشنامه اختصاصی کیفیت زندگی فرم کوتاه سازمان بهداشت جهانی(qol- brife who) و بار مراقبت زاریت(zarit) بود. مداخله پژوهش از زمان پایدار شدن وضعیت بیمار و حداقل یک ماه مدت مراقبت به مدت 8 هفته ادامه داشت. قبل و بعد از مداخله میزان بار مراقبتی و کیفیت زندگی اندازه گیری مراقبین مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های آماری توصیفی و کای دو، t مستقل، t زوجی، تحلیل مانکوا و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. یافته ها: مقایسه میانگین بار مراقبتی مراقبین در پس آزمون به طور معنا داری کمتر از پیش آزمون بوده(01/0 >p) و نشان دهنده کاهش میزان بار مراقبتی مراقبین در پس آزمون می باشد. مقایسه کیفیت زندگی مراقبین در پس آزمون به طور معنا داری بیشتر از پیش آزمون بوده(01/0 >p)که نشان دهنده افزایش میزان کیفیت زندگی در پس آزمون می باشد. نتیجه گیری: اجرای آموزش راهبردهای مقابله ای می تواند باعث ارتقای کیفیت زندگی و کاهش بار مراقبتی مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سکته مغزی شود.
لیلا دهقان مهدی رصافیانی
روش تحقیق: این تحقیق کیفی به شیوه نظریه پایه در سال 1394-1392 در شهر تهران انجام گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده های بدست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه-گیری نظری استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان تا اشباع نظری ادامه یافت. مشارکت کنندگان با 25 نفر و شامل؛ 15 مادر مراقب، 1 پدر کودک فلج مغزی، 3 کاردرمانگر، 1 مدیر توانبخشی، 1 فیزیوتراپیست، 1 فوق تخصص مغز، اعصاب اطفال و 1 مددکار اجتماعی، 1 خواهرِ مادر دارای کودک فلج مغزی و 1 کودک فلج مغزی بودند. منبع اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند بودند. داده ها بر اساس رویکرد کوربین و استروس (2008) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: هفت طبقه اصلی شامل؛ " بحران در سلامت مادر:پیاورد تشخیص بیماری کودک"، " خودنادیده-انگاری: غفلت از سلامتی خود"، " تنیدگی های حین مراقبت"، "انحراف سلامتی مادر "، " تهدید درک شده: از نگرانی تا تغییر اولویّت سلامتی مادر"، " تلاش برای دستیابی به سلامتی" و "مراقبت در بستری پیچیده" از داده ها استخراج شد. طبقه ی تنیدگی های حین مراقبت به عنوان مفهوم مرکزی تحقیق بود که همه ی طبقات دیگر به آن مربوط بودند.