نام پژوهشگر: حامد یوسف زاده
حامد یوسف زاده اباصلت حسین زاده کلاگر
این تحقیق به منظور شناسایی گونه های مختلف جنس نمدار با استفاده از نشانگرهای ریخت شناسی، آناتومی و مولکولی انجام پذیرفت. به این منظور، ابتدا 13 رویشگاه نمدار در شمال ایران شناسایی و در هر رویشگاه، تا 15 پایه، با فواصل حداقل 100 متر از یکدیگر انتخاب شدند. از هر درخت نمونه های برگ، گل و میوه جمع آوری شد. در یافته های این تحقیق، هفت گروه متمایز ریختی میوه برای جنس نمدار در شمال ایران شناسایی شد. سطح خارجی پوسته میوه درختان گروه اول، دوم، چهارم، ششم و هفتم درای کرک های ستاره ای، درختان گروه سوم پوشیده با انبوهی از کرک های ساده حنایی رنگ و در گروه پنجم، دارای مخلوطی از کرک-های ستاره ای و ساده است. همچنین هفت گروه ریختی برگ شناسایی شد که صفات حضور کرک در پشت و روی برگ، شکل حاشیه برگ و حضور کرک روی دمبرگ مهمترین صفات متمایز کننده این گروهها از یکدیگر هستند. چهار تیپ روزنه شامل؛ آنیزوسیتیک، پاراسیتیک، آنموسیتیک و آنموسیتیک با دیواره سلول های همراه مواج، برای جنس نمدار شناسایی شد. از نظر موقعیت قرار گرفتن روزنه نسبت به سلول های همراه سه تیپ متمایز بسته به شرایط اقلیمی رویشگاه شناسایی شد. تیپ اول، روزنه پایین-تر از سطح سلول های اپیدرم و در ارتفاعات فوقانی جنگل های هیرکانی و بالاتر از 2000 متر (رویشگاه دلیر) مشاهده شد. تیپ دوم، روزنه بالاتر از سلولهای سطحی، که در شرق جنگل های هیرکانی (رویشگاه لوه) دیده شد. تیپ سوم، روزنه هم سطح با سلولهای اپیدرم، که برای درختان واقع در رویشگاه های میانی جنگلهای شمال کشور (شامل رویشگاه های ولیک بن، واز، چمستان) مشاهده شد. طول دمگل آذین در جمعیت های واقع در ارتفاعات پایین تر از 1200 متر از سطح دریا، بلندتر از جمعیت های ارتفاعات بالاتر از 1500 متر از سطح دریا است. دو نوع خامه شامل کرکدار و بدون کرک برای جنس نمدار در جنگل های شمال ایران، شناسایی شد. دانه گرده نمدار از نظر شکل جزء طبقه oblate و از نظر اندازه جزء گروه متوسط و با سه روزن (به استثنای جمعیت اسالم ترکیبی از سه و چهار روزن) بودند. الگوی الکتروفورزی پروتئین های ذخیره ای بذر بین تیپ های متفاوت ریختی میوه نمدار متفاوت و همسویی بالا بین نتایج گروه بندی صفات ریختی میوه و نیمرخ الکتروفورزی پروتئین های ذخیره ای مشاهده شد. نتایج درخت فیلوژنی بر اساس کل قطعه its1-5.8s-its2 نشان داد که نمونه های مورد بررسی از جنگل های هیرکانی در دو کلاد اصلی تقسیم شده اند (a ، b). کلاد a، به سه زیر کلاد c، d، eمنشعب شد. کلاد b شامل دو نمونه مورد بررسی از جنگل های هیرکانی با مشخصاتی شبیه به گونه tilia dasystylla steven، زیرکلاد c با پراکنش وسیع در سطح جنگل های هیرکانی و از نظر ریخت شناسی شبیه به گونهrupr. tilia rubra است. زیرکلاد d نماینده گروهی از نمدارهای جنگل هیرکانی بود که به دلیل وجود کرک ستاره ای در روی برگ از سایر نمونه ها متمایز است که احتمالا گونه جدید محسوب می شود. کلاد e که محدوده پراکنش آن منحصر به غرب جنگل های هیرکانی و منطقه اسالم است از نظر شکل ظاهری شبیه به steven tilia begonifolia می باشد و تنها تفاوت آن در وجود تعداد بیشتر گل در گل آذین و دانه گرده با چهار روزن می باشد. همچنین مقدار d بر اساس آزمون tajima برای هر دو قطعه its مثبت و به ترتیب برابر 04/0 و 65/0 می باشد. نتایج آزمون tajima test نشان از تمایز نسبت تکاملی جمعیت اسالم از سایر جمعیت ها دارد. در بین نمونه های جمع آوری شده از سرتاسر جنگلهای هیرکانی، cbc مشاهده نشد. کارایی ساختار ثانویه در افزایش دقت استنباط فیلوژنتیکی جنس نمدار، به طور نسبی تایید شد. شش ریبوتیپ با ویژگی های ریختی و مولکولی متفاوت در سطح جنگل هیرکانی شناسایی شد. هیچ پلی مورفیسمی در ترتیب نوکلئوتیدی فاصله بین ژنی trnl-f بین نمونه های مطالعه شده از جنگل هیرکانی مشاهده نشد و عدم کارایی این نشانگر (trnl-f) در بررسی سیستماتیک جنس نمدار تایید می گردد. البته نتایج این تحقیق کارایی نسبی نشانگر its در رفع ابهامات تاکسونومیک جنس نمدار را تایید می نماید. در نهایت بر اساس مجموعه مستندات ارائه شده (ریختی و مولکولی) حضور گونه tilia dasystyla ؛ tilia begoifolia و همچنین سه فرم مختلف از گونه tilia rubra شامل: tilia rubra subsp. caucasica f. lasiocarpa (rupr.) ؛ tilia rubra subsp. caucasica f. subcostata (rupr.) ؛ tilia rubra subsp. caucasica f. angulata (rupr.) و نیز یک گونه جدید به عنوان,sp.nov. tilia hyrcana tabari and colagar در جنگلهای هیرکانی گزارش می شود. همچنین جمعیت بندبن به عنوان یک واحد تکاملی مهم (evolutionary significant unit) معرفی می گردد
حورا مومنی سید محسن حسینی
تحقیق حاضر به منظورکسب شواهدی مبنی بر تاثیر مخرب دارواش بر ثبات رشد و فعالیت فتوسنتزی گیاه انجیلی بوسیله اندازه گیری مجموعه ای از مشخصه هایی که اثبات کننده وجود تنش در یک گیاه هستند، طراحی شده است. برای این هدف، 20 پایه انجیلی در دو موقعیت داخل و خارج توده، در جنگل جلگه ای تمیشان نور انتخاب شد. پارامتر های فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق، میزان دی اکسیدکربن بین سلولی و همچنین شاخص عدم تقارن مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان فتوسنتز و هدایت روزنه ای در شاخه سالم و آلوده درختان آلوده به دارواش، بسته به موقعیت قرارگیری درختان، تفکیک هر درخت و نوع شاخه متفاوت است. میزان تعرق و میزان دی اکسیدکربن بین سلولی در شاخه سالم و آلوده با یکدیگر دارای تفاوت آماری معنی داری بود. بیشترین میزان فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق و دی اکسیدکربن بین سلولی هم در داخل و هم در خارج توده مربوط به درختان سالم است (به استثنای هدایت روزنه ای در خارج توده). هم در داخل و هم در خارج توده، شاخه سالم درخت آلوده دارای میزان فتوسنتز بیشتری در مقایسه با شاخه آلوده درخت آلوده است. همچنین مقایسه دو گانه هر چهار پارامتر مورد بررسی حاکی از آن است که فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق و دی اکسیدکربن بین سلولی شاخه های سالم در داخل توده از مقدار بیشتری در مقایسه با خارج از توده برخوردار است. همچنین در هر دو موقعیت بیشترین میزان پتانسیل آبی مربوط به شاخه آلوده بود. خصوصیات روزنه (قطر، مساحت و تراکم آن) نیز بسته به موقعیت قرارگیری درختان و نوع شاخه (سالم و آلوده) با یکدیگر متفاوت بودند. سطح برگ و سطح ویژه برگ (سطح برگ/ وزن برگ) در هر دو موقعیت (داخل و خارج توده) در شاخه درختان سالم بیشترین و در شاخه های سالم و آلوده درختان آلوده کمترین مقدار را نشان داد. برای بررسی عدم تقارن جهت دار از آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. نتایج حاکی از معنی-داری اختلاف بین دو نیمه چپ و راست برگ از عدد صفر در بین تمام گروه های تحت مطالعه بوده است. همچنین جهت بررسی معنی داری اثر موقعیت روی پارامترهای چپ-راست (r-l)، عدم تقارن مطلق و عدم تقارن نسبی، آزمون آشیانه ای انجام شد. نتایج نشان داد که r-l به تفکیک هر درخت دارای تفاوت معنی داری نیست در حالی که بسته به موقعیت و نوع شاخه دارای تفاوت معنی دار است. عدم تقارن مطلق و عدم تقارن نسبی نیز بسته به موقعیت قرارگیری درختان، تفکیک هر درخت و نوع شاخه متفاوت است. به طور کلی، در این تحقیق مشخص شد که حضور دارواش، ضمن تغییر تقارن برگی گونه انجیلی، سبب اختلال در فعالیت های فتوسنتزی گیاه میزبان گشته و انجام مطالعات تکمیلی در این ارتباط پیشنهاد می شود.
فاطمه اکبرزاده روشن حامد یوسف زاده
شاه بلوط یکی از سرده های ارزشمند جنگل هیرکانی از جمله جنگل های گیلان است که نخستین بار حضور آن توسط پارسا (1950) گزارش شد. متاسفانه از تاریخچه پراکنش این گونه و وسعت پراکنش آن اطلاعات چندانی موجود نیست، اما آنچه مشخص است اندک رویشگاه های به جا مانده از این گونه نیز به دلیلی تخریب وسیع انسانی و ابتلا به بیماری، از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند. اگرچه شاه بلوط های موجود در جنگل های شمال ایران تحت همان نام شاه بلوط اروپایی شناخته می شود، تاکنون مطالعه جامعی در جهت شناسایی این شاه بلوط ها صورت نپذیرفته است. در این تحقیق، تکنیک dna بارکدینگ به عنوان روشی آسان و سریع برای شناسایی جایگاه تاکسونومیکی شاه بلوط های شمال ایران مورد استفاده قرار گرفت. در این تحقیق، از تمامی رویشگاه های این گونه در ایران (سه رویشگاه ذکر شده در بخش غربی استان گیلان) نمونه برگ تهیه و بعد از بیومتری، شش پایه انتخاب و ناحیه ژنی psba ، فاصله انداز غیرکد کننده trnh-psba و trnl-f توالی یابی شد. نتایج نشان داد که طول کل قطعه ژنی psba برای نمونه های شاه بلوط گرفته شده از بانک ژنی و شاه بلوط های منطقه هیرکانی 66 جفت باز و بدون تنوع نوکلیوتیدی و طول قطعه بین ژنی trnh-psba،448 -436 جفت باز است که شاه بلوط های منطقه هیرکانی با حذف 12 جفت باز دارای کمترین طول به میزان 436 جفت باز است. از پنج جایگاه انحصاری در این ناحیه، جایگاه انحصاری اول و دوم در موقعیت 366 و 495 مربوط به گونه castanea dentata، جایگاه انحصاری سوم در موقعیت 401 و مربوط به c. sativa، جایگاه انحصاری چهارم و پنجم در موقعیت 406 و 437 مربوط به گونه c. pumila است. همچنین طول کل قطعه بین ژنی trnl-f، بین 378-389 جفت باز است که شاه بلوط موجود در ایران با حذف 11 جفت باز دارای کمترین طول به میزان 378 جفت باز است. بررسی فاصله ژنتیکی گونه ها و جمعیت های مورد بررسی نشان داد که نمونه های جنگل هیرکانی فاقد فاصله ژنتیکی از یکدیگر بودند. این ناحیه دارای شش جایگاه متغیر و از نوع انحصاری مربوط به نمونه های بانک ژنی بود. جایگاه انحصاری اول و دوم در موقعیت 24 برای , c. mollissima c. seguinii و 244 مربوط به گونه c. mollissima، ، جایگاه انحصاری سوم و چهارم در موقعیت 148 و 313 مربوط به گونه c. dentataو c. pumila (ay586304) و جایگاه انحصاری پنجم و ششم در موقعیت 365 و366 مربوط به گونه ی c. sativa است. در این تحقیق، براساس ناحیه ژنی psba و بین ژنی trnh-psba چهار هاپلوتیپ و بر اساس ناحیه ی بین ژنی trnl-f شش هاپلوتایپ شناسایی شد. در درخت فیلوژنی حاصل از تحلیل کل ناحیه ژنی psba و بین ژنی trnh-psba و trnl-f به روش حداکثر شباهت و با پشتوانه تکرار 1000، شاه بلوط های مورد مطالعه در یک کلاد با پشتوانه کمتر از 50 قرار گرفتند. همچنین بیشترین شباهت ژنتیکی بین شاه بلوط های موجود در جنگل های شمال ایران و شاه بلوط اروپایی مشاهده شد. اگرچه تصمیم گیری در مورد جایگاه تاکسونومی شاه بلوط های موجود در شمال ایران براساس یک یا دو نشانگر کلروپلاستی از پشتوانه قوی برخوردار نمی باشد، ولیکن به دلیل وجود تفاوت ریختی قابل ملاحظه بین این شاه بلوط ها و شاه بلوط اروپایی و نیز نتایج این تحقیق، تعلق شاه بلوط مورد مطالعه به گونه شاه بلوط اروپایی (c. sativa) را مورد تردید قرار می دهد و تصمیم گیری نهایی در این ارتباط را منوط به بکارگیری نشانگرهای بارکد هسته ای به همراه کلروپلاستی می نماید.
کاظم نورمحمدی امید اسماعیل زاده
دراین مطالعه، نتایج بررسی فلوریستیک- اکولوژیک و بانک بذر خاک در جنگل¬های صلاح الدین کلا نوشهر گزارش گردید. بر این اساس، فهرست و درصد تاج پوشش ترکیب گیاهی تعداد 76 قطعه نمونه 400 متر مربعی به همراه برخی خصوصیات محیطی در امتداد دو گرادیان ارتفاعی (1400-200 متر) که به فاصله 1 کیلومتر از یکدیگر قرار داشتند برداشت گردید. نمونه¬برداری بانک بذر خاک با استفاده از یک قاب به ابعاد 20× 20 سانتی¬متری در دو عمق 5-0 و 10-5 سانتی¬ متر در پنج تکرار که به صورت تصادفی در سطح قطعات نمونه پراکنش داشتند در آذر ماه انجام شد. نتایج مطالعه فلوریستیک- فیزیونومیک به روش پیمایش زمینی نشان داد که در این منطقه 85 تیره، 196 جنس و 237 گونه گیاهی وجود دارند. خانواده¬های asteraceae (23 گونه)، poaceae (20گونه) و rosaceae (14 گونه)، lamiaceae (13 گونه) و fabaceae (10 گونه) به عنوان مهم¬ترین تیره¬های گیاهی موجود در منطقه هستند که در مجموع 17/33 درصد از کل گونه¬ها را شامل می¬شوند. در این جنگل¬ها، کریپتوفیت¬ها (7/28 درصد)، همی کریپتوفیت¬ها (5/27 درصد) و فانروفیت¬ها (5/22 درصد) به عنوان مهم¬ترین گروه¬های ساختاری طیف بیولوژیک منطقه به روش رانکایر بوده که پس از آنها به ترتیب تروفیت¬ها با 7/17 درصد و کامه¬فیت¬ها با 4/3 درصد می باشند. از نظر پراکنش جغرافیایی بر اساس روش زهری، بیشترین سهم مربوط به عناصر اروپا- سیبری (6/33 درصد) و عناصر چند ناحیه¬ای (26 درصد) می¬باشد. با استفاده از نتایج تلفیقی تحلیل¬های عددی خوشه¬ای (بر اساس داده¬های محیطی) و twinspan (بر اساس مقادیر درصد تاج پوشش گونه¬ها) تعداد 5 واحد اکوسیستمی شناسایی شد. تجزیه و تحلیل واحد¬ها با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل تشخیص براساس خصوصیات توپوگرافیک رویشگاه و عوامل فیزیکی- شیمایی خاک نشان داد که سه متغیر توپوگرافیک ارتفاع از سطح دریا، شیب دامنه، شمال گرایی به همراه درصد ازت، ذرات رس و درصد سیلت خاک به عنوان متغیر خاک به ترتیب اهمیت در توابع چهارگانه تشخیص قرار گرفتند که هر کدام در سطح خطای 1 درصد معنی¬دار بودند. توابع حاصله، صحت طبقه¬بندی واحد¬های اکوسیستمی را 2/84 درصد برآورد می¬کنند. نمایش واحد¬های اکوسیستمی در دو روش رسته¬بندی dca و cca نیز حاکی از آن است که قطعات نمونه و گونه¬های معرف هر یک از واحد¬ها حاشیه مخصوص به خود را داشته و از یکدیگر کاملا متمایز می باشند. مشابه بودن الگوی تغییرات تحلیل¬های dca و cca برقراری ارتباط نسبتا قوی گونه- محیط را دلالت می¬کند. در تحلیل cca بر مبنای مقدار واریانس کل داده¬های پوشش گیاهی (802/3) و واریانس تشریح شده بر مبنای متغیر-های محیطی (414/1) نتیجه¬گیری شد که فاکتور¬های محیطی اندازه¬گیری شده 2/37 درصد از الگوی تغییرات واحد-های اکوسیستمی را تشریح می¬کنند. آنالیز تقسیم ¬بندی واریانس با استفاده از تحلیل cca جزیی نشان داد که 4/57 درصد از تغییرات پوشش گیاهی منطقه به وسیله خصوصیات خاک و 4/39 درصد توسط ویژگی های توپوگرافی منطقه قابل تشریح بوده و حدود 2/3 درصد از تغییرات پوشش گیاهی منطقه تحت اثر مشترک دو سری از عوامل محیطی مزبور می¬باشد. در تعیین بانک بذر خاک منطقه با استفاده از روش کشت گلخانه¬ای تعداد 74 گونه گیاهی و متوسط 2686 نهال در متر مربع (که سهم عمق اول و دوم به ترتیب 1658 و 1029 اصله نهال در متر مربع می¬باشد) متعلق به 68 جنس و 40 تیره گیاهی شناسایی گردید. نتایج نشان داد که متامتی (hypericum androsaemum)، تمشک (rubus hyrcanus)، carex riparia، c. sylvatica و atropa belladonna به ترتیب با متوسط تراکم بذر 703، 301، 138، 98 و 68 عدد در متر مربع به عنوان فراوان¬ترین گونه¬های گیاهی بانک بذر خاک منطقه محسوب می شوند. همچنین گونه¬های سرخس پنجه¬ای (pteris cretica) و سرخس ماده (athyrium flix- femina) با متوسط تراکم هاگ 446 و 249 در متر مربع به عنوان فراوان¬ترین گونه¬های گیاهی بانک هاگ خاک منطقه معرفی شدند. انجیر (ficus carica)، توت (morus alba) و شب¬خسب (albizia julibrissin) تنها گونه¬های درختی منطقه هستند که قابلیت تشکیل بانک بذر دایمی بلند¬مدت را دارند. البته گونه¬های مزبور به دلیل گرما¬پسند بودن فقط در بانک بذر خاک واحد اکوسیستمی چهارم که در پایین¬ترین طبقه ارتفاعی منطقه قرار دارد، قابل مشاهده می¬باشند.نتایج جدول تجزیه واریانس تغییرات غنا و تراکم یا اندازه به همراه شاخص¬های تنوع گونه¬ای شانون- وینر و یکنواختی پایلو واحد¬های اکوسیستمی منطقه از نقطه نظر بانک بذر خاک در قالب طرح بلوک¬های کاملا تصادفی بیانگر آن است واحد¬های اکوسیستمی منطقه از نظر ترکیب گیاهی بانک بذر خاک با یکدیگر تفاوت نداشته ولی تاثیرعمق نمونه¬برداری بر شاخص¬های مزبور معنی¬دار ارزیابی گردید. نتایج این تحقیق همچنین تصریح می¬کند، گونه- های علفی شکل رویشی غالب بانک بذر خاک بودند چون بیش از 81 درصد ترکیب گیاهی بانک بذر خاک به آنها تعلق داشت. مقایسه ترکیب گیاهی بانک بذر خاک با پوشش گیاهی رو زمینی نشان می¬د هد که شمار 34 گونه بانک بذر خاک در ترکیب پوشش گیاهی حضور نیافته و بالعکس شمار 27 گونه گیاهی از پوشش کنونی در ترکیب بانک بذر حضور نمی یابند که این مسئله پایین بودن درجه همانندی گونه ای بانک بذر دایمی خاک با پوشش گیاهی رو زمینی را دلالت کرده و نبود وابستگی تجدید حیات پوشش گیاهی رو زمینی از بانک بذر دایمی خاک را تبیین می ¬سازد.در ارزیابی پایداری بانک بذر خاک منطقه با استفاده از مدل توزیع عمقی مشخص گردید 5/45 درصد از ترکیب گیاهی منطقه فقط در بانک بذر موقتی خاک حضور یافته، 8/23 درصد در بانک بذر خاک دایمی کوتاه¬مدت و 7/30 درصد در بانک بذر خاک دایمی بلند¬مدت حضور می¬یابند. همچنین در بررسی تغییرات نسبت¬های (درصد) درجه ماندگاری در واحد¬های اکوسیستمی منطقه با استفاده آزمون مربع کای و بر اساس دو مدل توزیع عمقی بذر (347/0= sig. ، 78/3 =2? با درجه آزادی 6) و مدل sai (362/0= sig. ، 202/3 =2? با درجه آزادی 6) مشخص گردید (347/0= sig. ، 78/3 =2? با درجه آزادی 6) که بین واحد¬های اکوسیستمی منطقه با ترکیب گیاهی متفاوت و خصوصیات محیطی مختلف از نقطه نظر نسبت درصد درجه ماندگاری بانک بذر خاک اختلاف معنی¬دار وجود ندارد. آزمون نیکویی برازش مربع کای (02/72 =2 ?) در بررسی استقلال نتایج دو روش طبقه¬بندی ضریب اجتماع¬پذیری بذر و مدل توزیع عمقی بذور نشان داد که نتایج این دو روش با احتمال 99 درصد از یکدیگر مستقل نبوده و با یکدیگر انطباق دارند. در این ارتباط میزان تطابق و همبستگی دو روش مزبور بر مبنای ضریب کاپا و ضریب همبستگی اسپیرمن 2/84 درصد برآورد گردید. بنابراین نتیجه¬گیری شد طبقه بندی بانک بذر خاک بر اساس مدل تجمع پذیری بذر می تواند به عنوان یک روش جدید در طبقه¬بندی بانک بذر خاک رویشگاه ¬های جنگلی کاربرد داشته باشد.
حمید بینا حامد یوسف زاده
توس یکی از قدیمی ترین درختان به جای مانده در جنگل های هیرکانی است. شیوع پدیده دورگه ای شدن و وقوع پلی پلوییدی فراوان در جنس توس، سبب ایجاد شباهت و اختلاف نظر در شناسایی دقیق تعداد گونه های این جنس در دنیا شده است. این تحقیق به منظور بررسی فیلوژنی و جایگاه تاکسونومیکی تو س های ایران بر اساس توالی یابی ناحیه فاصله انداز رونویسی شونده داخلی (its) و نشانگر بین ژنیtrnh-psba و با به کارگیری روش های نوین مولکولی تشخیص گونه انجام شد. برای این منظور نمونه برگ از جمعیت های باقیمانده از توس در ایران جمع آوری و پس از استخراج dna ناحیه های its وtrnh-psba آن تکثیر و توالی یابی شد. نتایج نشان داد طول کل قطعه its برای زیرجنس های مختلف توس 610 تا 611 جفت باز و برای نمونه های توس ایران 611 جفت باز است. همچنین 13 نوع ساختارثانویه متمایز برای ناحیه its2 برای کل گونه های مورد بررسی از جنس توس شناسایی شد. طول کل ناحیه trnh-psba برای توس های ایران همانند اکثر زیرجنس های توس 353 جفت باز بود. رسم درخت فیلوژنی بر اساس هر دو ناحیه حاکی از تک نیایی و قرارگیری توس های ایران در زیرجنس betula دارد. روش abgd روش کارآمدی در تعیین و تشخیص گروه-های ملکولی درخت فیلوژنی رسم شده بر اساس ناحیه its نبود اما بر اساس ناحیه trnh-psba توانست همانند درخت فیلوژنی توس ها را گروه بندی کند. روش های gsi و sdp هر دو از گروه های ملکولی تشخیص داده شده در درختان فیلوژنی با ضریب حمایت بالا حمایت کردند. توس ها در 5 منطقه، آسیای شرقی، مرکزی، ایران، اروپا و امریکای شمالی پراکنش دارند. تحلیل زیست جغرافیایی نشان داد که منشأ اصلی توس ها از آسیای شرقی بوده و توس های ایران یکی از اجداد توس های اروپا هستند. همچنین توس های ایران به همراه گونه b. pendula در یک کلاد قرار نگرفتند و این نشان از پارافیل بودن توس های ایران و این گونه دارد.
فاطمه فلاح حامد یوسف زاده
تنوع ژنتیکی توس (betula pendula)، که یک گونه ارزشمند دارویی و در معرض خطر انقراض است، در سطح اندک جمعیت های باقیمانده از آن در نیمرخ شمالی ایران شامل: مارمیشو، سیاه مرزکوه، سنگده و شهرستانک، با استفاده از پلی مورفیسم dnaی کلروپلاستی سه منطقه 3800، 1800 و 2700 جفت بازی و تکنیک pcr-rflp مطالعه شد. این مناطق به ترتیب cd ، dt و k1k2 نامیده می شوند. درصد جایگاه پلی مورفیک، هتروزیگوتی مورد انتظار (he) و شاخص شانون (i) در چهار جمعیت، به ترتیب برابر با 51/24 درصد، 096/0و 14/0 محاسبه شد. آنالیز واریانس مولکولی نیز نشان داد که 66 درصد از کل تنوع مربوط به درون جمعیت ها و 34 درصد آن بین جمعیتی است. محاسبه شاخص تمایز ژنتیکی (206/0gst =)، تمایز بالای جمعیت های توس از یکدیگر را نشان داد. مقایسه دوبه دو میزان تمایز ژنتیکی جمعیت ها از یکدیگر نشان داد که جمعیت مارمیشو بیشترین تمایز را از سایر جمعیت ها نشان داد. برآورد میزان جریان ژنی بین جمعیت ها حاکی از وقوع رانش ژنتیکی بین آن ها است (96/0= (nm. همچنین نتایج آزمون مانتل همبستگی معنی داری (77%r= ) را بین تمایز ژنتیکی جمعیت و فاصله جغرافیایی آن ها از یکدیگر نشان داد. نتایج تحقیق حاضر وقوع رانش ژنتیکی در جمعیت های توس ایران و خطر در معرض انقراض بودن این گونه را تأیید می کند. که به کارگیری راهکاری سریع و مناسب برای حفاظت آن را تأکید می نماید.
فاطمه احمد لو حامد یوسف زاده
چکیده ندارد.