نام پژوهشگر: مسعود سنجرانی
مسعود سنجرانی غلامرضا ذات علیان
از چند قرن پیش ، رمان فرانسه به عنوان شاخه مهمی از ادبیات مطرح شده و در هر قرن امکانات فراوانی را جذب کرده و در مرحله جدیدتری کار خود را ادامه داده است . این تحول که تنوع ادبی رمان را نیز به همراه داشته است با ظهور رمان نویس برجسته ای همچون بالزاک و در آغاز قرن نوزدهم تحول دیگری در رمان نویسی فرانسه بوجود آورده است . این شیوه ادبی در فرانسه تکامل پیدا می کند و تا آنجا ادامه می یابد که گفته اند قرن بیستم فرانسه قرن رمان است و رمان بر دیگر شیوه های ادبی سایه می افکند. در نیمه دوم قرن بیست درست در دهه پنجاه میلادی، جریانی عظیم، پیوسته و در عین حال متنوع در عرصه رمان نویسی فرانسه حضور پیدا می کند. گروهی از رمان نویسان نه چندان صاحب شهرت گرد هم می آیند و هر یک به سبک خاص خویش رمان می نویسند، آنها دسته خاصی نیستند. حداقل در ابتدای کار چنین نیستند و چه مشترک آنان مقابله با رمان سنتی است . این حرکت ادبی پس از انتشار پیاپی رمانهای نویسندگان و توجه منقدان به آن به یک حریان موثر تبدیل می شود و به نام رمان نو شهرت پیدا می کند. رمان نو تلاش می کند جنبه های نامکشوفی از انسان و هستی را آشکار سازد و به ساختار رمان توجه خاص نشان می دهند و بر آن تاکید می کند. و برای نوآوری در صورت و محتوای اثر اهمیتی چشمگیر قائل می شود. رمان نو پدیده شایسته جامعه مدرن است و نشانه آزاد بودن هنر و ادبیات از تعهدات سنتی شیوه بیانی. در این تحقیق ما به روش تطبیقی به مقایسه رمان سنتی و رمان نو پرداخته و وجوه افتراق در به کارگیری زمان و چگونگی توصیف نشان دادیم.