نام پژوهشگر: عماد افروغ
سید مرتضی میرمجیدی عماد افروغ
هدفی که تحقیق حاضر دنبال کرده پاسخ به پرسش از چگونگی تعامل روحانیت با دولت بوده است. بدین منظور ابتدا به چارچوب نظری این تعامل پرداخته شد و گونه های تعامل و عوامل موثر بر آن، مورد بحث قرار گرفت و وضعیت فعلی تعامل روحانیت با دولت مشخص گردید. در ادامه بر اساس نظریه آقای مطهری مبنی بر تأثیر عامل اقتصادی بر چگونگی تعامل روحانیت با دولت ها، چگونگی کمک های مالی دولت به روحانیت و وجود ارتباط احتمالی میان آن و قدرت تعامل روحانیت با دولت مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. کمک های مالی دولت بر اساس گزارش تفصیلی سازمان مدیریت و برنامه ریزی از قانون بودجه سالانه دولتی، به دست آمد و قدرت تعامل روحانیت با مراجعه به روزنامه جمهوری اسلامی انتشاریافته در سال های 1380 تا 1386، و تحلیل محتوای مواضع روحانیان مورد سنجش قرار گرفت. وجود ارتباط احتمالی میان تغییرات این دو متغیر به کمک آماره های دی سامرز ، مان- ویتنی و کروسکال والیس، آزمون گردید. آن چه که تحقیق حاضر بدان رسیده است ارتباط وثیق گفتمان حاکم با نوع تعامل روحانیت با دولت است. هر چند در ابتدا وجود رابطه میان کمک های دولتی با قدرت تعامل روحانیت مشاهده شده است، به ویژه در مواردی که کمک ها به سازمان های اصلی حوزه علمیه (مانند مرکز مدیریت حوزه) اختصاص یافته، اما با کنترل دیگر متغیرها، چنان ارتباطی مشاهده نگردید. با این حال به دلیل محدودیت های تحقیق حاضر، تعمیم نتایج تحقیق حاضر نیازمند بررسی های وسیع تری است که در آینده دورتر امکان پذیر خواهد بود.
عبدالحسین حجت زاده عماد افروغ
رساله حاضر با عنوان « بازشناسی مفهوم قدرت در اندیشه سیاسی امام خمینی » به بررسی دیدگاه های امام خمینی در خصوص قدرت مشروع، ولایت فقیه و مردم سالاری دینی (و پیوند میان دموکراسی و تئوکراسی) می پردازد. برخی از پرسش های این پژوهش عبارتند از: - مبانی و لایه های زیرین اندیشه سیاسی امام ره در زمینه قدرت کدامند؟ - شرایط و حدود قدرت ولی فقیه در جامعه کدامند؟ - امام خمینی چه برداشتی از مفهوم دموکراسی داشته اند؟ در راستای پاسخ به پرسش های مذکور، با تاکید بر لایه های زیرین اندیشه امام و نگرش صدرایی ایشان به مقوله سیاست و قدرت، در سه فصل به بررسی آن ها پرداختیم: - مدخل (کلیات نظری پژوهش) - فصل 1. مبانی نظری قدرت از دیدگاه امام خمینی؛ - فصل 2. مفهوم قدرت در اندیشه ولایت فقیه؛ - فصل 3. دموکراسی و قدرت در اندیشه امام خمینی. مهم ترین مساله امام در زمینه تحلیل قدرت به حقوق انسانیت و قوانین دینیه ای باز می گردد که بر اساس توحید تشریع شده اند. در واقع دیدگاه اسلام مبتنی بر مثلث معرفتی ویژه ای است که سه ضلع آن را خدا، انسان و جهان تشکیل می دهد. نوع رابطه خداوند با جهان و انسان از یک سو و مبانی انسان شناختی اسلام از سوی دیگر چگونگی نگرش به قدرت را مشخص می سازد و اسلام را از سایر مکاتب، متمایز می نماید. امام خمینی قدرت را مقید به حقوق انسان می دانند و آن را در چارچوب احکام الهی، عالی ترین نگاه به انسان ارزیابی می نمایند. از دید امام قدرت بدون رعایت حقوق الهی مذموم و نامشروع است.
الهام نصیری پور عماد افروغ
امروزه یکی از حوزه های مورد توجه محققان و پژوهشگران اجتماعی حوزه ی اندیشه ها است؛ که با توجه به اهمیت این حوزه بر دانشمندان اجتماعی است تا به بررسی انتقادی اندیشه های ورودی و داخلی متأثر از آنها بپردازند. در میان اندیشه های معاصر ورودی، اندیشه ی متفکر شالوده شکن معاصر فرانسوی، میشل فوکو، به دلیل بداعت در روش و فتح باب نگاهی جدید و واژگونه به مسائل اجتماعی، با استقبال چشمگیری در میان متفکران علوم انسانی ایران روبه رو شده است؛ به طوری که آنان را به مطالعه ی مسائل اجتماعی- سیاسی دینی از این دریچه واداشته است. اما نکته ی حائز اهمیت در این تأثیرپذیری، عدم توجه به اقتضائات فکری و فرهنگی ایران اسلامی است. این دیدگاه به طور مفرطی در نسبی گرایی معرفت شناسی و تاریخی گرایی غوطه ور است. در توجه به این مسائل نگارنده بر خود فرض دانست تا به بررسی این مسأله بپردازد که آیا امکان انطباق یا تلفیق دو مبانی اندیشه ای دین و میشل فوکو وجود دارد؟ اگر مطالعه ای متأثر از این دیدگاه صورت گرفته است، در چه سطحی مبادرت به تلفیق یا انطباق نموده است؟ در این پژوهش به بررسی توصیفی - تحلیلی اندیشه ی میشل فوکو، و متفکرین علوم انسانی وامدار او، با تو جه به دو پیش فرض پرداختیم . آن چه با انجام این پژوهش به آن دست یافتیم آن است که انطباق یا تلفیق آراء میشل فوکو به دلیل آن مبانی نسبی گرایانه و رد معنا و حقیقت ثابت، با مبانی اندیشه ای دین سازگار نیست اما از آ ن جهت که ما را متوجه یک امر بیرونی می نماید مطلوب است ومی تواند مورد توجه ما باشد. این همان توجه به زمینه است که در روش رئالیسم نیز مورد توجه است. اما باید توجه داشت که اسیر این زمینه ها نشد.
زهرا صالحی حمید پارسانیا
تحقیق حاضر به دنبال استنباط روشی برای شناخت مسائل اجتماعی در میان معارف اجتماعی مطرح در نهج البلاغه می باشد . در بررسی مبادی و اصول بنیادین نهج البلاغه چنین استنباط می شود که ، اداره جهان به صورت تک قطبی با محوریت و اصالت خداوند سبحان است . این عالم یک کلیت یکپارچه است و بین جماد و گیاه و حیوان و انسان یک رابطه ارگانیک وجود دارد .و در واقع یک نگاه سلسله مراتبی به عالم وجود دارد یعنی عرصه های شناختی ، ارزشی ، اخلاقی ، احساسی و رفتاری از یکدیگرجدا نیستند. در نهج البلاغه پدیده های جهان حائز سیر عمودی و ارتباط با مبدأ و معاد هستند. در واقع سخن از مبداء فاعلی و مبداء غایی سیر و تحول موجودات است. انسان در اندیشه نهج البلاغه موجودی است دو بعدی دارای هویت واحد و ثابت . بعد غیر مادی وجود انسان حکایت از شدت اتصال و ارتباط انسان با خداوند سبحان دارد. و این شرافت انسان را به مقامی می رساندکه مسجود فرشتگان و خلیفه خدای سبحان می شود.از آنجایی که هستی شناسی در هر اندیشه ایی بر معرفت شناسی آن انعکاس دارد بر مبنای هستی شناسی توحیدی ، معرفت شناسی پدید می آید که ملهم از الهیات توحیدی می باشد . در نتیجه ابزار و شیوه معرفتی در نهج البلاغه نیز متأثر از این رویکرد است. نهج البلاغه از منابع معرفتی تغذیه می کند که در طول یکدیگر قرار دارند و به گونه ای در تعامل با یکدیگر واقع می شوند که ره آوردهای علمی آنها هرگز در تقابل با یکدیگر قرار نمی گیرند. در اندیشه حضرت علی ? نه تنها به یکی از شیوه های معرفتی اصالت داده نمی شود بلکه به نوعی ، هماهنگی و پیوندبین معرفت حسی و معرفت عقلی و معرفت شهودی و وحیانی برقرار است. از این منابع هماهنگ می توان برای فهم بهتر روابط و ساختارهای اجتماعی استفاده نمود. در ثانی این هماهنگی و پیوند فرصت ظهور و بروز رویکردهای متنوع معرفتی رادر این اندیشه اجتماعی فراهم می کند. این اندیشه علاوه بر رویکرد توصیفی قابلیت رویکرد تبیینی را نیز دارد و نه تنها به سطح خرد می پردازد بلکه سطح کلان را هم لحاظ می کند. همچنین ظرفیت بروز رویکردهای دیگر از جمله رویکردهای کارکردی وتضاد ، رویکرد انتقادی را هم دارد .
سعید صادقی عماد افروغ
چکیده در طول بیش از سه قرن مدرنیته ای برای هویت یابی و بازآفرینی انسان نوین بر محور دوئالیسم، نه تنها دین و سنتهای خود، بلکه ملل غیراروپایی را «دیگرسازی» نمود. به عبارت دیگر غرب، هر آنچه در مقابل اصول و مبانی مدرنیته قرار می گرفت در حوزه دگرسازی قرار داده و با رویکرد سوژه به ابژه و فرادستی به فرودستی به ملل شرقی می نگریست. در این میان شرق شناسان نقش برجسته ای در این رابطه یکسویه و همگام با گسترش مرزهای استعمار در اقصی نقاط جهان ایفا نمودند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب مهم و تأثیرگذار در عصر مدرنیته که در قالب دو پارادایم سوسیالیسم و کاپیتالیسم بر جهان مسلط بود، راه سومی را برای جهانیان مطرح نمود. در این رساله فرض شده که استفاده از تئوریهای انقلاب غرب در تحلیل انقلاب اسلامی نوعی احیاء روح شرق شناسی در کالبد آنهاست. برجسته ترین نمود و جلوه این روح در تئوریهای انقلاب مفهوم «غیرسازی» است، بگونه ای که انقلاب اسلامی برای جهان غرب نوعی «دگربودگی» نوین است. بنابراین وجه تشابه این سبک شرق شناسی با دوره های قبل «غیرسازی» آن از انقلاب اسلامی بود. فرضیه اساسی رساله این بود که تحلیل تئوریهای غربی از انقلاب اسلامی با رویکرد شرق شناسی و بر اساس مفهوم«غیرسازی» است. کارشناسان و تحلیل گران غربی به عنوان شرق شناسان نوین، متوجه ضعف تئوریهای انقلاب در تبیین انقلاب اسلامی شده و ضمن ترمیم تئوریهای خود، نسل جدیدی از نظریه پردازی را بوجود آوردند. ناکارآمدی تحلیل کارشناسان غربی از یکسو به مبانی و ماهیت انقلاب اسلامی و از سوی دیگر به اصول و مولفه های علوم انسانی غرب برمی گشت. همانگونه که روح نظریه های نوسازی به اروپامحوری برمی گردد، از این زاویه پیوند عمیقی با شرق شناسی دارد، به همان صورت تئوری پردازی انقلاب نیز مبرا از این قاعده نیست. دلیل اساسی همگامی و پیوند علوم در این است هسته مرکزی و خاستگاه عمده آنها، اومانیسم و مدرنیته غرب است. علیرغم تحول و شکل گیری نسل جدید نظریه پردازی انقلاب چرا فهم و تحلیل انقلاب اسلامی کارشناسان غربی چندان دقیق و مناسب نیست؟ این موضوع علاوه بر اصول نظریه پردازی انقلاب در غرب و ماهیت انقلاب اسلامی به رویکرد تقلیل گرایانه از مفاهیم شیعی و نفوذ و سلطه پایان ناپذیر دیدگاه ساختارگرایانه برمی گردد. رئالیسم انتقادی به عنوان مکتبی که به دنبال حذف دوئالیسم غرب و شرق است استعداد لازم برای تبین انقلاب اسلامی دارد و اگر روش مذکور را با حکمت متعالیه صداریی همانندسازی نماییم توانمندی بیشتری برای تحلیل نهضت بزرگ ملت ایران دارد.
سید علی اکبر حسینی- شحنه عماد افروغ
چکیده قاعدتاً با این هدف در مجلس شورای اسلامی برنامه های اول تا چهارم ج- ا- ایران به تصویب رسیده، که سازوکار تعبیه شده در برنامه بتواند اهداف و دغدغه های اصلی نظام اسلامی را که از جمله شامل حفاظت و عمق بخشی به کیان هویتی اسلامی است، تامین نماید. در این چشم انداز و با رویکرد نگارنده مبنی بر پذیرش مبانی جمهوری اسلامی، مساله اصلی رساله بررسی چالش های احتمالی هویتی حاصل از تحولات مدنظر برنامه ها، با لحاظ فرصت ها و محدودیت ها، است. از نظر روشی، تکالیف مندرج در برنامه ها، توصیف و سپس از موضع تحلیل محتوای کیفی و واقع-گرایی انتقادی، ناسازواری ها و نواقص احتمالی برنامه ها در ارتباط با هویت، مورد بررسی قرار گرفته است. پس از طرح تفصیلی، فصل دوم یافته ها در ارتباط با تبیین چارچوب مفهومی تحقیق است که با در نظر گرفتن قانون اساسی، آموزه های اسلام و امام خمینی و با هدف ترسیم چارچوب نظری، ابعاد و نسبت دو متغیر توسعه و هویت، بررسی شده است و تاکید براین موضوع شده است که باید هم عنان توجه به توسعه، توجه به فرهنگ و هویت بشود. فصل سوم، برنامه های اول تا چهارم توسعه ج- ا- ایران، از نظر احتمال ایجاد چالش هویتی، ارزیابی شده است. در این فصل از طرفی بر بستر و واقعیت های زمانی ومکانی چالش آفرین، مانند شیوع سکولاریسم و جهانی شدن و از طرف دیگر بر نوع مدیریت، هدایت و کنترلِ چندگانه موضوعات فرهنگی در داخل، از سوی مجلس و شورایعالی انقلاب فرهنگی، اشاره شده و پس از آن در ارتباط با برنامه ها، رساله به این نتیجه رسیده است که برنامه ها در کل، رویکرد متناسب با اهداف فرهنگی ج- ا- ایران، ندارند و از عمق، جامعیت و انسجام کافی، برخوردار نیستند و در فصل خاتمه علاوه بر جمع بندی، پیشنهاداتی مطرح شده که فراز عمده آن بازنگری در ساختار مرتبط به فرهنگ و یک پارچه سازی و شفاف سازی سازوکار مسئولیت، طراحی، هدایت و کنترل مسئله فرهنگ، به ویژه سازوکار مجلس، است و پیشنهادات پژوهشی از قبیل بررسی زمینه و بستر شکل گیری سیاست های فرهنگیِ مطرح در برنامه ها، تعیین شاخص های شفاف فرهنگی، نقشه راه فرهنگی و تعیین اولویت فرهنگی و بررسی واقع بینانه و میدانی از وضعیت فرهنگی کشور و بازشناسی میدانی عوامل ناکامی و نیز شناسایی فرصت و تهدیدها و آینده پژوهی، مطرح گردید. کلمات کلیدی: هویت، توسعه، چالش هویتی، برنامه های توسعه ج- ا- ایران
الهام وحیدی عماد افروغ
چکیده اندیشمندان جامعه شناسی شهری، محله محوری و مشارکت شهروندان را از زیر ساخت های افزایش توانمندی های مدیریت شهری به عنوان یک راهبرد مهم در ارتباط با تدوین سیاست های شهری می دانند. مشارکت شهروندان برای این که معنی دار باشد و مفهوم اصلی مشارکت را بیان کند باید در مقیاس محلی باشد و سپس به عرصه فراملی برسد. جوامع توسعه یافته برای تحقق اهداف توسعه گرایانه خود از تمامی منابع انسانی خود بهره می برند و با توجه به نتایج تحقیقات موجود در سطح جهان، زنان توانایی بیش تری به عنوان مدیران یا مشارکت کنندگان فعال در جوامع کوچک تر مانند محلات شهری را دارند. پژوهش حاضر به بررسی رابطه مشارکت زنان در مدیریت محله محور( مشارکت محلی) با ابعاد مختلف کیفیت زندگی می پردازد. محله های آهنگ، همایون شهر و اقدسیه شهر ری به دلیل فعال بودن در این امر به عنوان نمونه توسط ستاد راهبردی مدیریت محله معرفی و انتخاب شدند. برای پاسخ به این مسئله داده ها و اطلاعات مورد نیاز تحقیق به روش کتابخانه ای و اسنادی و روش پیمایشی با استفاده از پرسشنامه از جامعه آماری تحقیق متشکل از زنان مشارکت کننده در برنامه های ارائه شده در نهادهای محلی و زنانی که در این برنامه ها مشارکت نداشته اند که جمعاً 240( 124 نفر مشارکت کننده و 116 نفر زنانی که مشارکتی نداشتند) نفر می شوند، جمع آوری شده است. داده ها و اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی به روش تحلیل محتوا و داده ها میدانی به صورت تحلیل کمی با استفاده از نرم افزار spss از طریق آزمون tتک نمونه ای و جداول دو بعدی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که که بین مشارکت محلی زنان با ابعاد مختلف کیفیت زندگی زنان رابطه مستقیم وجود دارد و از طرفی تفاوت معنا داری بین میانگین نمرات زنان مشارکت کننده و کسانی که مشارکت نمی کنند، وجود دارد و میانگین نمرات کیفیت زندگی زنان مشارکت کننده بیشتر از کسانی است که مشارکت نداشتند. واژگان کلیدی: مدیریت محله، مشارکت محلی، کیفیت زندگی، ابعاد کیفیت زندگی، سلامت جسمی.
مریم شاه چراغیان عماد افروغ
مسأله زن، یکی از اساسی ترین مسائل هر تمدن و جامعه ای است. مسأله زن و خانواده با همه کارهایی که شده، هم چنان مهم و قابل بحث و قابل توسعه در اندیشه ورزی است. شرایط کنونی دنیا و جهان اسلام نیازمند آن است که الگویی جامع و مطابق با مقتضیات زمانی و مکانی ارائه گردد تا پاسخگوی التهابات و نیازهای کنونی باشد. زن مسلمان ایرانی نیازمند الگویی است که در همه ابعاد زندگی انسانی او را به سوی کمال و سعادت سیر دهد. در این پژوهش با رویکرد تمدن گرایی و با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی زن مسلمان ایرانی از یک سو و مبانی معرفتی، ارزشها و نظام فقهی و حقوقی از دیگر سو، الگوی جامعی از زن مسلمان ایرانی طراحی گردید؛ و نتایج بررسی های صورت گرفته در شش فصل نخست، در قالب طراحی الگوی زن مسلمان ایرانی، در فصل هفتم منعکس گردید. در این پژوهش با روش اسنادی و تحلیل محتوای کیفی و بهره گیری از استنباطات عقلی به این نتیجه رسیدیم که سیمای زن مسلمان ایرانی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل ترسیم است. در بُعد فردی، ده مورد از مهمترین مختصات فردی زن مسلمان عبارتند از: توحید و خداباوری، تعقّل و تفکّر، مطالعه و آگاهی و کسب علم، تجسّم قرآن در زندگی، رعایت پوشش و حفظ حریم ها، عفاف در نگاه، عفاف در گفتار، عفاف در رفتار، دوری از تجمّل گرایی و تبرّج، پرهیز از تشبّه به مردان. در سطح خانوادگی زن مسلمان ایرانی می تواند در نقش های دختری، همسری و مادری ایفای نقش کند که هر کدام مختصات و ویژگی های خود را دارد. همچنین در بُعد اجتماعی نیز دین اسلام حقوق و ارزش های فراخانوادگی زنان را به رسمیت شناخته و حضور اجتماعی او را تأیید کرده است، لکن این حضور اجتماعی باید مقیّد به دو نکته مهم باشد که عبارتند از: حفظ حریم ها در مواجه با نامحرم و اصالت دادن به نقش های همسری و مادری.
اکرم محمدی منوچهر محسنی
کیده موضوع این رساله بررسی اثر عوامل سازمانی و فردی بر فعالیتهای علمی اعضای هیات علمی در ایران بوده است .مطالعه سیر تحولات فرهنگی ، اجتماعی وپیشرفتهای اقتصادی ، تکنولوژیکی در جهان، نشان می دهد که بیشتر پیشرفتهای بشر وابسته به رشد دانش و آگاهیهای علمی وی بوده است. این وابستگی در دو قرن اخیر و همزمان با رشد روز افزون دانش شدت بیشتری یافته و کشورهایی که در زمینه علمی گوی سبقت را ربوده اند . در زمینه های اجتماعی و اقتصادی توسعه بیشتری حاصل نموده اند. لذا با توجه به این اهمیّت در این رساله به دنبال مطالعه عوامل موثر بر تولید علم بوده و از میان عوامل متعدد ، عوامل فردی و سازمانی را برگزیده ایم. عوامل فردی که در این رساله مورد مطالعه قرارگرفته اند ، عبارتند از: تاثیر متغیر جنس ، سن ، مرتبه علمی ، نوع مدرک تحصیلی ، محل اخذ مدرک تحصیلی ، نوع استخدام ، سابقه تدریس خصوصا تدریس در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری و برخورداری از سمت مدیریتی در دانشگاه. در زمینه عوامل سازمانی تاثیر مدیریت علم ، فرهنگ علم ، منابع سازمان علم و میزان ارتباطات علمی بر فعالیت علمی مورد مطالعه قرارگرفته است . در بخش نظری در حوزه ارتباطات علمی از رویکرد کارکردی ، انتقادی ، ساختارگرایی ، نظریه ریاضی ارتباطات و نظریه پویایی پیچیده و بازتابی ارتباطات علمی استفاده گردید .در بخش مرتبط با مدیریت علمی، علاوه بر نظریه هایی که به وظایف مدیران مراکز علمی می پردازد نظریه هایی که اثر بخشی مدیران را منوط به ویژگی های فردی آنها می دانند ، نیز مورد مطالعه قرار گرفت دربخش فرهنگ نظریه های مرتبط با فرهنگ موسسات علمی ، در دو بعد هنجاری و معرفتی مورد بررسی قرلر گرفت . در بخش مرتبط با منابع سازمانی علم،تاثیر منابع انسانی ، فیزیکی و مالی بر فعالیت علمی مورد بررسی قرلر گرفت. روش بررسی این پژوهش ، روش پیمایشی بوده و از تکنیک پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش 250 نفر از اساتید رشته های فیزیک و شیمی کشور بودند . در این پژوهش از تکنیک های آماری متناسب با سطح سنجش متغیرها خصوصاٌ ، تحلیل روایی ، تحلیل همبستگی،مقایسه میانگین ها(t-test) ، مقایسه واریانسها(anova) ، رگرسیون چند متغیری استفاده گردید . نتایج این پژوهش تاثیر متغیرهای فردی چون جنس ، سن ، مرتبه علمی ، نوع مدرک تحصیلی ، سابقه تدریس ، خصوصا تدریس در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری را بر فعالیت علمی نشان داده است. همچنین نتایج این پژوهش تاثیرمتغیر های سازمانی مورد مطالعه را بر فعالیت علمی نشان داده است. از میان عوامل سازمانی نوع و میزان ارتباطات علمی اعضای هیأت علمی اثر بیشتری بر فعالیت علمی آنها داشته است .افزایش میزان ارتباط علمی فرد و برقراری ارتباط با اعضای جامعه علمی ، انجمنهای علمی ، موسسات تحقیقاتی ، کارخانه ها و ادارات دولتیمی تواند موجب افزایش میزان فعالیت علمی گردد. به کارگیری مدیران شایسته جهت مدیریت دانشگاهها و نحوه انجام وظایف مدیریتی توسط آنان بر چگونگی انجام فعالیت علمی موثر است . فرهنگ موسسات علمی در ابعاد هنجاری و روش شناختی نقش موثری در چگونگی انجام فعالیت علمی دارد . منابع سازمان علم امکانات مورد نیاز را در اختیار محققین قرار می دهد و از عوامل موثربر رشد دانش است .
محمد آقاسی عماد افروغ
با ظهور جهان به اصطلاح مدرن مبتنی بر اندیشه ثنویت گرای دکارتی، میان فلسفه اجتماعی و جامعه شناسی و در واقع میان اندیشه های عقلانی و روشهای تجربی فاصله ایجاد گردید و به عنوان یک نوع آگاهی غیرعلمی و در برابر علم مورد تاکید قرار گرفت. در نگره دکارتی، شکافی بس بزرگ بین فاعلشناسا(سوژه) و متعلق شناسا(ابژه) ایجاد شود که ماحصل آن فاعلیت انسان خواهد شد. پس انسان، و به عبارت دقیق تر نفس انسانی، هسته مرکزی اندیشه دکارت است، که خود نیز ماحصل اندیشه شک گرایانه اوست. این اصول باعث می شود که تخیل، خلاقیت و خارق العاده بودن یک فرد هنرمند، که لزوما به فضایل اخلاقی آراسته نیست، با اهمیت تلقی می گردد و نگاه هنرمند هم به جامعه آن چیزی خواهد بود که حواس او می بینند و درک می کند و نه حقیقت. فلسفه اجتماعی صدرایی که درست نقطه مقابل این نگره قرار دارد، مبتنی بر ناثنویت گرایی کل گرایی است که روش خویش را مبتنی بر برهان قرار داده است. در این نگاه شکافی میان واقعیت و حقیقت، زمین و آسمان، انسان و خدا، مبدا و معاد و مهمتر از همه ماده و معنا وجود ندارد. از این رو در فلسفه اجتماعی هنر صدرایی هنرمند با حقیقت هستی مرتبط می باشد، به طور دائم جامعه مطلوب را در نظر دارد و هر آنچه می بیند و درک می نماید را با آنچه حقیقت دارد می سنجد و می کاود. در اندیشه صدرایی هنر به مراتب اجتماعی تر از اندیشه دکارتی است، چرا که هنرمند خود را در برابر حقوق فرهنگی جامعه که منوط و مربوط به تمامی مولفه های فرهنگ است، مکلف و موظف می بیند. وقتی سخن از حق به میان آید، ذات و غایت را باید در نظر داشت. پس بین ذات، غایت و حقیقت، نسبت وجود دارد؛ و در اینجاست که می توان فلسفه اجتماعی هنر صدرایی را انتقادی دانست.
مهدی سلطانی حمید پارسانیا
جهان اجتماعی مورد مداقه رویکردهای مختلف علوم اجتماعی قرار گرفته است. جامعه شناسی پدیده شناسی با کمک مبانی و پیش فرض های پدیده شناسی فلسفی، جهان اجتماعی را بازخوانی کرده و نتایجی را بدست آورده است. در این پژوهش سعی بر آن است تا این مسیر را بر اساس مبانی حکمت متعالیه طی کرده تا از طریق آن بتوانیم مناسبات انسان و جهان های اجتماعی را از منظر حکمت متعالیه بدست آوریم. حکمت متعالیه، هستی ای فراتر از فهم انسان باور دارد و انسان بر اساس فهم و همت، هستی را طی می کند. جهان اجتماعی نیز همان سپهر معنایی است که به واسطه حرکت جوهری انسان در پرتو اتحاد علم و عالِم و معلوم به سپهر معنایی دست می یابد و آن را در فعل و کنش های روزانه خود متجلی می سازد. اگر این سپهر معنایی با نظام معنایی توحیدی هم سان باشد، جامعه فاضله را در تاریخ و موقف تمدنی خود محقق می سازد و در غیر این صورت جوامع غیرفاضله را وارد تاریخ ساخته و آن را در ضمن کنش های خود ایجاد کرده است. این پژوهش، با روش تحلیلی – برهانی انجام شده است.
علی اکبری معلم عماد افروغ
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) مبنای تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد و حفظ و انتقال درست و به موقع آن اندیشه، موجب بقا و استمرار حاکمیّت نظامِ بر آمده از آن می شود؛ بنابراین، « بررسی میزان آشنایی نسل سوم انقلاب اسلامی ایران با اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)» حایز اهمیّت است؛ چون مرحله آشنایی، مقدمه و پایه مرحله التزام و رفتار است؛ پس لازم است بدانیم، نسل سوم انقلاب اسلامی که فرزندان نسل دوم انقلاب هستند و دوران مبارزه با رژیم پهلوی و دفاع مقدس را درک نکرده اند، به چه میزان با اندیشه سیاسی امام در ابعاد مختلف آشنایی دارند؟ تا به میزان امیدواری خود در استمرار حاکمیت نظام توسط نسل سوم پی ببریم. برای انجام این پژوهش، پس از تعیین مهم ترین شاخص های مربوط به ابعاد گوناگون اندیشه سیاسی امام، موضوع تحقیق با روش پیمایش مورد بررسی قرار گرفت. جمعیت آماری این پژوهش، جوانان مرد و زن 20 تا 30 ساله حوزوی و دانشگاهی هستند. حجم نمونه آماری تحقیق حاضر، 600 نفر از طلّاب حوزه علمیه قم و دانشجویان دانشگاه های شهر قم در دو مقطع تحصیلی کارشناسی/ سطح دو و کارشناسی ارشد/ سطح سه می باشند. با اجرای پیمایش و تکمیل پرسش نامه محقق ساخته، داده ها، استخراج و طبقه بندی شد و پس از آن با کمک نرم افزار spss و تکنیک های آمار توصیفی و استنباطی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برابر یافته های پژوهش، میزان آشنایی طلّاب و دانشجویان شهر قم با ابعاد فلسفه سیاسی، هستی شناسی، آثار سیاسی، اخلاق سیاسی، معرفت شناسی، مفاهیم بنیادی و فقه سیاسی اندیشه سیاسی امام به ترتیب 61/89 ، 89/82 ، 21/81 ، 04/78 ، 86/77 ، 48/75 و 01/74 و با میانگین 86/79 درصد است. در میزان آشنایی آنان با ابعاد مختلف اندیشه سیاسی امام، از نظر جنس مرد و زن، تأهل/ تجرد، شهری/ روستایی و مقطع تحصیلی رابطه معناداری وجود ندارد؛ ولی از نظر سن و محل تحصیل آنان رابطه معناداری وجود دارد؛ یعنی میزان آشنایی آنان در برخی از گروه های سنی و در بعضی از مدارس حوزه علمیه و در دانشگاه های دولتی بیش تر از مدارس و دانشگاه های دیگر بوده است. انجام پژوهش مستقل در بررسی میزان آشنایی قشرهای دیگر نسل سوم انقلاب اسلامی، مطالعه گروه وسیع تری از جمعیت نسل سوم، بررسی نقش عوامل جامعه پذیری سیاسی و تعیین سهم هر یک در انتقال اندیشه سیاسی امام و توجه مسوولان آموزشی و پژوهشی کشور، رسانه ها و نهادهای مذهبی به نتایج پژوهش در برنامه ریزی های آتی از مهم ترین پیشنهادهای این تحقیق است. کلمات کلیدی: اندیشه سیاسی، امام خمینی(ره)، نسل سوم، انقلاب اسلامی ایران
سید محمدرضا امیری طهرانی زاده عماد افروغ
موضوع فرد و جامعه یا عامل و ساختار در جامعه شناسی یا موضوع خرد- کلان در علوم اجتماعی و اقتصادی، همگی به یک مسئله اشاره دارند که از سوی فیلسوفان علوم اجتماعی به نام نوظهوری اجتماعی خوانده می شود. مسئله ی نوظهوری به مطالعه هستی شناختی و روش شناختی پدیدارهایی می پردازد که از کنش و واکنش اجزای یک سیستم حاصل می شود. مسئله نوظهوری اخیرا در زمینه علوم شناختی نیز توسط فیلسوفان ذهن مورد بحث است. تعامل این دو شاخه ی علمی موجب شده است که در پژوهش های نوظهوری اجتماعی از پیشرفت مطالعات فلسفه علم و فلسفه ذهن استفاده شود. مسئله این پژوهش بررسی و نقد فردگرایی روش شناختی به عنوان رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک به پدیده ی نوظهوری اجتماعی، بر اساس واقع گرایی انتقادی است؛ با این هدف که از این راه پرتویی بر مسائل روش شناسی اقتصاد اسلامی افکنده شود. زیرا این رویکرد روش شناختی بر مطالعات اقتصاد اسلامی نیز سایه انداخته است. هدف هایی که این پژوهش دنبال می کند، عبارتند از نقد فردگرایی روش شناختی بر پایه ی واقع گرایی انتقادی، تحقیق درباره ی ضرورت فردگرایی روش شناختی در اقتصاد نئوکلاسیک، نقد رابطه ی خرد- کلان در اقتصاد نئوکلاسیک از منظر واقع گرایی انتقادی، و بررسی و نقد روش شناسی اقتصادی و نظریه اقتصاد اسلامی آیت الله سید محمدباقر صدر بر پایه واقع گرایی انتقادی. این پژوهش برای نیل به اهداف یاد شده، دو فرضیه را بررسی می کند. نخست، با فرض این که فردگرایی روش شناختی ویژگی ضروری مکتب اقتصاد نئوکلاسیک است، مدعی است که قوانین پدیده های کلان و پیچیده ی اقتصادی قابل تقلیل به قوانین مربوط به افراد نیست. دوم، با فرض این که نسبت روش شناسی اقتصادی آیت الله صدر با واقع گرایی انتقادی عموم و خصوص من وجه است؛ مدعی است که واقع گرایی انتقادی می تواند روش و نظریه اقتصاد اسلامی صدر را توجیه کند. برای مطالعه این فرضیه ها، این پژوهش در شش فصل سامان یافته است. فصل نخست به طرح مسئله و ضروت آن، اهداف، پرسش ها و دیگر ویژگی های این تحقیق می پردازد. در فصل دوم ادبیات فردگرایی روش شناختی مرور می شود و رویکردهای مختلف فردگرایی روش شناختی شامل رویکرد روان شناختی در انگلستان و آلمان، رویکرد مکتب اتریش، رویکرد ساختاری، رویکرد نهادی و رویکرد پاپری بررسی می شود. فصل سوم به نقد و ارزیابی رویکردهای فردگرایانه ی تقلیل گرا و غیر تقلیل گرا، و هم چنین رویکردهای جمع گرایانه و واقع گرایی انتقادی به مسئله نوظهوری اجتماعی می پردازد. در این نقد و بررسی از برخی مفاهیم فلسفه علم و فلسفه ذهن هم چون ابتنا، تحقق پذیری چندگانه، انفصال فاحش، و علیت رو به پایین استفاده می شود. در فصل چهارم فردگرایی روش شناختی اقتصاد نئوکلاسیک بر اساس آموزه ی واقع گرایی انتقادی که هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی را ملازم یکدیگر می داند، بررسی و نقد می شود. برای این کار، اقتصاد نئوکلاسیک از وجوه هستی شناختی، قیاس گرایی، اتمیسم اجتماعی، انتظام علی، انسداد، و ساختار و عاملیت ارزیابی می شود. بر اساس یافته های حاصل از مطالعات فصل های دوم، سوم و چهارم در نقد و ارزیابی فردگرایی روش شناختی اقتصاد نئوکلاسیک، در فصل پنجم به بررسی ظرفیت ها و قابلیت های رویکرد واقع گرایی انتقادی در توجیه روش و نظریه اقتصاد اسلامی آیت الله صدر پرداخته می شود. در این فصل سعی می شود نسبت آموزه های واقع گرایی انتقادی با اقتضائات روش شناختی نظریه اقتصاد اسلامی صدر بررسی و ارزیابی شود. برای این کار، نظریه های توزیع پیش و پس از تولید، و هم چنین عدالت اجتماعی صدر از بعد روش شناسی تجریه و تحلیل می شود. در فصل پایانی گزارشی از یافته های این پژوهش و ارزیابی فرضیه های آن ارائه می شود. بنابر نقد و تحلیل نظریه های فردگرایانه نوظهوری نتیجه می شود که قوانین مربوط به پدیدارهای اجتماعی پیچیده به نحو قانونمندی به مفاهیم و قوانین فردی قابل تقلیل نیست. اما اقتصاد نئوکلاسیک به این دلیل به فردگرایی روش شناختی روی آورده و لوازم آن را پذیرفته است که بتواند شناختی اقتصادی مطابق معیارهای اثبات گرایی خلق کند. آنان فردگرایی روش شناختی را به این دلیل مفروض گرفتند که علم اقتصاد از سازوکاری برخوردار باشد که فرمالیسم، قیاس گرایی، انتظام علیتی، سیستم های بسته، اتمیسم و تقلیل گرایی را روا دارد. چرا که این شرایط برای امکان پذیر ساختن توضیح استنتاجی- قانونی که الگوی مورد نظر اثبات گرایی است، ضروری می باشد. بنا بر این، فرضیه اول این پژوهش مبنی بر که قوانین پدیدارهای کلان و پیچیده ی اقتصادی قابل تقلیل به قوانین مربوط به افراد نیست، قابل دفاع به نظر می رسد. آیت الله صدر در روش شناسی اقتصادی خود، ایستارهای اثبات گرایی را مفروض می گیرد. از این رو غالب مواضع روش شناختی او درباره علم و به ویژه علم اقتصاد با اقتصاددانان نئوکلاسیک سازگار است. اما، با جداکردن تکلیف مکتب اقتصادی از علم اقتصاد، از مقولاتی سخن به میان می آورد که توجیه آن از اثبات گرایی ساخته نیست. رابطه عاملیت و ساختار در واقع گرایی انتقادی ظرفیت مناسبی برای تبیین وجوه فردی و اجتماعی فعالیت ها در اقتصاد اسلامی فراهم می کند که از عهده فردگرایی روش شناختی خارج است. به نظر می رسد که واقع گرایی انتقادی تا حدی زیادی از این ظرفیت برخوردار باشد که مقولات روش شناختی صدر هم چون اصول، کشف، روبنا و زیربنا، واقعی بودن، اخلاقی بودن، عقیده، مفهوم، و عاطفه را توجیه کند. بنابر نقاط اشتراک یاد شده میان روش شناسی اقتصادی آیت الله صدر و واقع گرایی انتقادی، فرضیه دوم مبنی بر این که واقع گرایی انتقادی، روش و نظریه اقتصاد اسلامی صدر را توجیه می کند، قابل قبول به نظر می رسد.
قاسم جعفرزاده حمید پارسانیا
علوم انسانی از منظر های مختلف معرکه آرا بوده است. در مورد تعریف این علوم، اهداف ، موضوع و روش بررسی و معرفت بخشی آن، مباحث مختلفی مطرح شده است. ویلهلم دیلتای از اندیشمندانی است که ضمن تعریف خاص خود از علوم انسانی برای این علوم روش تفهمی هرمنوتیکی را پیشنهاد کرد و تلاش نمود، تا نشان دهد، ارزش معرفتی علوم انسانی همپای علوم تجربی بوده و از عینیت نیز برخوردار است. وی ضمن رد مابعد الطبیعه ارسطویی و متافیزیک به عنوان مبنای معرفتی برای علوم انسانی، روش شناسی خاص تاریخی برای این علوم در نظر گرفت. در این پایان نامه با نگاه به نظریه علوم انسانی دیلتای ابتدا مبانی علوم انسانی که در نظریه وی مطرح است را بیان کرده، سپس به بازگویی این مبانی در حکمت متعالیه صدرایی پرداختیم و مبانی هستی شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی صدرایی را بیان کردیم، سپس ضمن بررسی تطبیقی دو نگاه، به نقد مبانی دیلتای از منظر حکمت متعالیه نشستیم و نشان دادیم که بسیاری از اشکالاتی که دیلتای بر مابعد الطبیعه ارسطویی وارد کرده، بر مابعد الطبیعه صدرایی وارد نیست و صدرا با مبانی مهمی همچون اصالت وجود، حرکت جوهری و تشکیک وجود ضعف ارسطوئیان و مشائیان را جبران کرده و مکتب فلسفی خاصی را پایه گذاری نموده و پایه معرفتی بنا نهاده که اشکالات وارد شده توسط امثال دیلتای نتوانسته بر آن خللی وارد نماید. در نقطه مقابل بر مبانی اندیشه دیلتای از منظر حکمت متعالیه انتقاد های مهمی وارد است؛ به عنوان مثال در اینجا تاریخی گرایی، فرایند رسیدن به معنا ، مقولات فاهمه و دلایل نقد مابعد الطبیعه دیلتای از نگاه حکمت متعالیه مورد نقد قرار گرفته است.
مهدی رجبی عماد افروغ
اصل علّیت ، به عنوان یک اصل کلی و بنیان علومی که درباره احکام موضوعات حقیقی بحث می کنند، مورد توجّه همه ی مکاتب فلسفی بوده است. تحقیق پیش رو تلاش شده با تمرکز بر مباحث حکمت متعالیه به عنوان میراث فلسفی فعال جهان اسلام و رئالیسم انتقادی به عنوان یکی از روی کردهای مطرح در فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی، دیدگاه آن ها درباره ی علّیت ارائه گردد ومتناسب با تحلیل دو مکتب از علّیت، الگوی کلیِ تبیین در هر یک از دو دیدگاه معرفی شده و مورد مقایسه قرار گیرد. نوشتار حاضر بر این عقیده است که 1ـ نفی صدفه و پذیرش اصل علّیت به مثابه ی قانون حاکم بر هستی، 2ـ نقد تصور هیومی و کانتی از علّیت، 3ـاصل سنخیت علّی و معلولی ؛ 4ـ اصل ضرورت علّی ؛ 5ـ نقش علل اعدادی در فعلیّت دادن به قابلیّت ها ؛ 6ـ نقش علّی دلیل و انگیزه(علّت غایی) در صدور کنش انسانی ؛ 7ـ ضرورت وجود قابلیت و استعداد برای حدوث فعلیّت ها ؛ 8ـ امکان اتخاذ موضع انتقادی بنا بر هر کدام از دو تحلیل از علّیت ، نقاط اشتراک دو دیدگاه در باب علّیت است اما در اینکه آیا مفهوم «علّیت» مفهومی فلسفی است یا ماهوی از یکدیگر جدا می شوند. همچنین هر چند وجود استعدادها ، قوه ها ، و قابلیّت ها مورد قبول هر دو دیدگاه است اما رئالیسم انتقادی این استعدادها را به مثابه ی علّیتِ اشیاء مطرح می کند و بر این عقیده است که این استعدادها با قطع نظر از فعلیّت و تولید رخداد ، علّیت دارند. اما از منظر صدرایی این نحو از علّیت ، علّیتِ اقتضایی و ناقصه است و اطلاق علّت در زمانی که هنوز نیروی خود را به فعلیّت در نیاورده ، خالی از تسامح نیست. در سطح تبیین، هر دو دیدگاه ، نوعی قیاس را الگوی تبیین معرفی کردند ؛ رئالیسم انتقادی با توجّه به بینش اصلی خود درباره وجود ساختارها ، نیروها و قابلیّت های علّی اشیاء از یک سو و متناسب با «استدلال استعلایی» به عنوان استدلال حاکم بر این دیدگاه از دیگر سو، الگوی «تبیین فرآیندی» یا «پس کاوی» را به عنوان الگوی مورد نظر خود در جستجوی ساختارها و نیروهای علّی مطرح ساخت. گفتیم که این الگو ، در برابر الگوی استقرایی و نیز فرضی ـ قیاسی پوپر قرار دارد. در حکمت صدرایی، استدلال «قیاسی ـ برهانی» استدلال حاکم بر حرکت فکری است ، بنابراین الگوی کلیِ مناسب با این روش استدلال در تبیینِ پدیدها ، همان الگوی «قیاسی ـ برهانی» خواهد بود. البته از آنجا که در قیاس برهانی به حسب موضوعات ، از مواد ویژه ای بهره گرفته می شود این الگوی کلی می تواند شکل های مختلفی به خود گیرد و در علوم مختلف به صورت های گوناگون به کار گرفته شود. نهایتاً به نظر می رسد در ارتباط با قابلیت های موضوعات و ساختارهای درون اشیاء، از دیدگاه حکمت صدرایی نیز می توان الگوی «پس کاوی» یا «فرایندی» را به مثابه ی الگوی مناسب تبیینِ این قابلیّت ها و ساختارها به کار برد اما در این تلقی ، «پس کاوی»،آمیزه ای از برهان عقلی و برهان تجربی خواهد بود و باز هم با استدلالِ حاکم بر این دیدگاه منافات نخواهد داشت.
محمد حسن روزبه عماد افروغ
اخلاق و سیاست از منظر وجود شناسی حکمت متعالیه،تعریف شده است، از این منظر اخلاق و سیاست سه مرتبه دارند بر اساس این دو، سه مدینه با سه اخلاق قابل شناسایی است. جامعه مدنی موجودی اخلاقی است و رقیقه ملکات افراد آن می باشد. اجتماع مدنی، اجتماعی اخلاقی سیاسی است و مبتنی بر سه مرتبه وجودی انسان، سه مدینه دنیه و متعادله و متعالیه قابل شناسایی است. بر اساس حکمت متعالیه در بررسی هر نظامی سه مرتبه اخلاق،آداب و رفتارها باید مورد توجه باشد.مبانی اخلاقی جمهوری اسلامی بر اساس حکمت متعالیه و نظرات حضرت امام؛ آداب آن در قانون اساسی پیگیری شده است.از حیث رفتاری نیز بررسی رفتارها در بخش رفتارهای انتخاباتی در سه انتخابات ریاست جمهوری بررسی شده است
مهری محمودی عماد افروغ
این پژوهش به بررسی رابطه بین "قشربندی اجتماعی" به عنوان متغیر مستقل با متغیرهای "دانش "، "باور دینی"، "گرایش دینی"، "حس دینی"، "تجربه دینی" و "رفتار دینی" به مثابه متغیرهای وابسته می پردازد. فرض اساسی این پژوهش این است که افراد متعلق به پایگاههای اقتصادی-اجتماعی متفاوت ، از نظر ارزشها، عقاید و گرایشها نیز متفاوت است . قشربندی اجتماعی که باعث بهره مندیهای متفاوت اقتصادی-اجتماعی برای اقشار مختلف جامعه می شود، خرده فرهنگهای متمایز از یکدیگر را نیز پدید می آورد که افراد وابسته به این خرده فرهنگها را از لحاظ دانش ، باور، گرایش ، حس ، تجربه و رفتار دینی از یکدیگر تفکیک می کند. براساس چارچوب نظری پژوهش بعضی از فرضیات این تحقیق عبارتند از: -1 میزان "دانش دینی" طبقات بالا و متوسط از طبقات پایین جامعه بیشتر است . -2 عمق "باورهای دینی" طبقات پایین از طبقات بالا بیشتر می باشد. -3 باورهای طبقات پایین نسبت به طبقات بالا قدسی تر و ماوراء الطبیعی تر می باشد. -4 "گرایشات دینی" طبقات بالا در جهت جداکردن دین از زندگی روزمره می باشد در حالیکه طبقات پایین به آمیختن دین با زندگی روزمره گرایش دارند. -5 میزان "حس دینی"، "تجربه دینی" و "نوع رفتارهای دینی" در اقشار مختلف جامعه متفاوت می باشد. برای انجام بررسی فوق و سنجش فرضیات پژوهش ، با توجه به شاخص قیمت زمین مسکونی و شاخصهای مربوط به متغیرهای مستقل از بین مناطق سه گانه تهران سه منطقه 1، 8 و 15 که به ترتیب شاخص مناطق بالا، متوسط و پایین می باشند انتخاب گردید. و انجام مصاحبه و پرسشنامه در محله های مناطق مذکور صورت گرفت . پرسشنامه در دو قسمت تنظیم شد که قسمت اول به سنجش متغیرهای مستقل مانند درآمد، سواد، منزلت شغلی و قسمت دوم به سوالات مربوط به سنجش متغیرهای وابسته اختصاص یافت . با استفاده از روش جمع آوری فراوانیها، مقایسه میانگین ها و رگرسیون دو متغیره و چند متغییره، متغیرهای مستقل و وابسته مناطق با یکدیگر مقایسه و تبیین و تفسیر شدند. نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: متغیر سواد با باور دینی به میزان -0/23، با گرایش دینی به میزان -0/23 و با حس دینی به میزان -0/16 ارتباط دارد. متغیر محله با حس دینی به میزان 0/49 و با رفتار دینی به میزان 0/34 ارتباط دارد. با توجه به مقادیر بدست آمده این طور استنتاج می شود که: -1 بین متغیر "محله" و متغیرهای "باور دینی" و "رفتار دینی" رابطه معکوس وجود دارد. به عبارتی اقشار بالای جامعه که دارای سواد بیشتری می باشند، از نظر نوع و میزان "باور دینی"، "گرایش دینی" و "حس دینی" در سطوح پایین تری نسبت به اقشار پایین جامعه می باشند.
حسین محبوبی منش عماد افروغ
سوال اساسی این تحقیق ، چگونگی سلسله مراتب ارزشهای نظام ارزشی دانشجویان در قالب طرح اجیل و سلسله مراتب سیبرنتیکی نظریه کنش اجتماعی پارسونز می باشد که طی آن ارزش ها در ابعاد چهارگانه اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مطالعه می شود.
حبیب احمدلو عماد افروغ
سوالاتی که دراین پایان نامه بدان پاسخ داده می شود چنین است : 1 - میزان گرایش به هویت قومی در بین جوانان ترک چقدر است ؟ 2- میزان گرایش به هویت ملی در بین جوانان ترک چقدر است ؟ 3 - آیا بین میزان هویت قومی و میزان هویت ملی جوانان رابطه ای وجود دارد؟
امیر رستگار خالد غلامعباس توسلی
مسئله یا موضوع تحقیق حاضر ، سنجش تعارض نقش های شغلی - خانوادگی و عوامل اجتماعی موثر بر آنست . در این تحقیق سعی شده است تا با استناد به دو رویکرد کمیابی و انباشتگی نقش و بویژه نظریه های مجموعه نقشی مرتون ، فشار نقش گود، پاداش های انباشت نقش سایبر و توازن نقش مارکز و نیز با بهره گیری از برخی مدلهای تعارض کار- خانواده که در بحث از رابطه متقابل این دو نهاد در حوزه مطالعات رفتار سازمانی و بهره وری مطرح هستند مدلی برای تبیین تعارض مذکور ارائه شود. این مدل سه اندیشه کلی مطرح می کند که عبارتند از دو سویه بودن ماهیت تعارض ، تاثیر عوامل کاری بر تعارض کار با خانواده و عوامل خانوادگی بر تعارض خانواده با کار ونقش تعدیل کننده جنسیت بر میزان ، جهت و عوامل موثر بر تعارض تجربه شده ، به منظور آزمون تجربی مدل مذکور ، پس از تعریف و تعیین ابعاد و شاخص های هر یک از متغیرهای تحقیق ، با استفاده از مقیاس های استاندارد پیش ساخته و در مواردی مقیاسهای محقق ساخته ، ابزارهای اندازه گیری مورد لزوم طی دو مرحله بررسی مقدماتی و نهایی ساخته شد، و در هر مرحله قابلیت اعتماد و اعتبار مقیاس ها مورد بررسی قرار گرفت که نتایج مربوط در هر مورد مطلوب و قابل قبول است.
قاسم موسوی عماد افروغ
در این تحقیق کوشش شده تا چالشهای موجود بین دو تشکل بارز روحانیتی، یعنی جامعه و مجمع با خودشان و دولت مورد بررسی قرار گیرد.
غدیر بهمنی طراز عماد افروغ
این پژوهش به بررسی عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان پرداخته است در این بررسی جهت مطالعه متغیر وابسته (مشارکت سیاسی دانشجویان) از مفهوم سلسله مراتب مشارکت سیاسی لستر میلبراث استفاده شده است که پائینترین سطح آن رای دادن و بالاترین سطح آن داشتن مقام سیاسی است. در این تحقیق تئوری اجتماعی شدن سیاسی و برخی دیگر از متغیرهای جامعه شناختی جهت توضیح عوامل موثر بر مشارکت بکار گرفته شده است و نتایج حاصله آن به این قرار است. 1- بین متغیر مشارکت در دوران دبیرستان و متغیر مشارکت سیاسی در دانشگاه یک رابطه مثبت و بسیار قوی وجود دارد.2- بین متغیر میزان مشارکت سیاسی والدین و متغیر سیاسی مشارکت در دانشگاه رابطه ای مثبت و معنادار موجود است.3- بین متغیر جنسیت و متغیر مشارکت سیاسی یک رابطه مثبت و معنادار وجوددارد.4- بین متغیر نگرش نسبت به نظام سیاسی و متغیر مشارکت سیاسی در دانشگاه رابطه ای معنادار وجود دارد. بجز متغیرهای بالا عوامل دیگر مانند، متغیر طبقه اجتماعی، سن، معدل تحصیلی و سابقه دانشجویی دارای یک رابطه نسبتا ضعیف و معنادار با متغیر وابسته بودند. نتایج مربوطه به متغیرهای مذهبی بودن والدین و رشته تحصیلی نیز هیچگونه رابطه معناداری را با متغیر مشارکت سیاسی نشان ندادند. نتایجه حاصله از تحلیل دگرسیون چند متغیری نیز نشان می داد که متغیرهای مشارکت در دوران دبیرستان مشارکت سیاسی والدین و جنسیت، در تعیین میزان مشارکت سیاسی فرد، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند و ساید متغیرها خارج از معادله رگرسیون قرار گرفتند.
غلامرضا صالحی عماد افروغ
تاریخ معاصر ایران مملو از تعاملات و روابط ناهمسان میان نخبه گان سیاسی کشور بوده است، و جنبش ملی شدن صنعت نفت هم یکی از نقاط عطف تاریخ سیاسی و اجتماعی این ملت بزرگ است.