نام پژوهشگر: داریوش حیاتی
شهین رستمی کورش رضایی مقدم
فقر پدیده ای شوم است که آثار و پیامدهای نامطلوب بسیاری در جوامع به جای گذاشته و زندگی میلیونها انسان را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است . این پدیده علل و ریشه های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها نوع نگرش افراد درباره عوامل بوجود آورنده فقر است. این پژوهش با هدف شناخت علل و نگرش کشاورزان به فقر با استفاده از نظریه اسناد در راستای کاهش فقر روستایی با استفاده از فن پیمایش اجرا شد . آزمودنی های این تحقیق شامل 300 نفر از کشاورزان شهرستان اسلام آباد غرب در دو محدوده تحت پوشش سیستمهای آبیاری تحت فشار و محدوده خارج از پوشش این سیستمها بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده چند مرحله ای از بین جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند . یافته های تحقیق نشان داد که بین ویژگیهای فردی (علاقه به کشاورزی و نگرش نسبت به کارشناسان)، ویژگیهای اجتماعی( میزان تماس با کارشناسان ، میزان مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و میزان بهره مندی از فعالیتهای ترویجی) و ویژگیهای اقتصادی( سطح درآمد و میزان تولید) با سبک اسناد و هسته کنترل و هر یک از عوامل اسنادی تلاش و توانایی رابطه مثبت و معنادار و با عوامل شانس و سطح دشواری کار رابطه منفی و معنادار وجود دارد. ابعاد اسناد در مورد کشاورزان محدوده تحت پوشش سیستمهای آبیاری تحت فشار برای موفقیتها یا وقایع خوشایند، درونی تر، پایدارتر و کلی تر و برای شکستها و وقایع نا خوشایند بیرونی تر ، بی ثبات تر و اختصاصی تر از اسناد کشاورزان محدوده دیگر بود بر اساس نتایج پژوهش از بین گویه های مربوط به عوامل بوجود آورنده فقر روستایی 3 عامل زیربنایی تحت عناوین "فردی"،"ساختاری"و"جبری" استخراج گردید. نتایج نشان داد که متغیرهای سبک اسناد و هسته کنترل تعیین کننده های مهمی در نگرش به فقر هستند. در پایان نیز به منظور شکل گیری و افزایش اسنادهای مطلوب به فقر در بین کشاورزان در راستای کاهش فقر روستایی، توصیه های عملی ارائه شده است.
نسیم ایزدی داریوش حیاتی
در قرون گذشته بشر تغییراتی را در محیط زندگی خود با روندی کند ایجاد کرده اما شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه رفتار انسان اخیراً مشکلات اکولوژیک بی سابقه ای را ایجاد کرده است. رفتار اکولوژیک افراد و تأثیر انسان بر محیط طبیعی از نگرانی های عمومی و موضوع بسیاری از تحقیقات روانشناسی است. منظور از رفتار اکولوژیک در کشاورزی منظور کشت با روش های مناسب جهت حفاظت آب و خاک و منابع می باشد. هدف این پژوهش، بررسی سازه های موثر بر رفتار اکولوژیک ذرت کاران شهرستان شیراز نسبت به مصرف نهاده ها (آب، کود شیمیایی، سموم شیمیایی و ماشین آلات) بر اساس مدل جامع تشخیص عمل بوده است. در اجرای این پژوهش از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه مورد بررسی در این پیمایش، کلیه ذرت کاران شهرستان شیراز (491 نفر) بودند. روش نمونه گیری در این تحقیق، طبقه بندی تصادفی متناسب بود و حجم نمونه 220 نفر برآورد گردید. با توجه به مدل رفتار اکولوژیک که در قالب چارچوب نظری تحقیق آمده، اثر چهار دسته متغیر سازه های موقعیتی به عنوان سازه های موثر بر رفتار اکولوژیک سنجیده شد که 8 متغیر از بین آنها توانستند جمعاً 54 درصد از تغییرات رفتار اکولوژیک ذرت کاران را پیش بینی کنند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که سه متغیر هنجارهای فردی، هنجارهای اجتماعی، و آگاهی از پیامدها از فرآیندهای هنجاری توانستند علاوه بر تأثیر غیرمستقیم از طریق فرآیندهای عمدی و عادتی، به طور مستقیم بر رفتار اکولوژیک ذرت کاران تأثیرگذار باشند.در پایان پیشنهادهایی در راستای دستاوردهای تحقیق ارائه شده است که یکی از آنها لزوم کاربرد مدل بررسی رفتار اکولوژیک در بخش کشاورزی در سطح گسترده می باشد. همچنین، پیشنهاد گردید که محققان برای ایجاد و بکارگیری مدل های کاربردی و مناسب با فرهنگ و شرایط بومی ایران جهت بررسی و بهبود رفتار اکولوژیک تلاش نمایند.
اشکان خطیر غلامحسین زمانی
جوانان روستایی به عنوان آینده سازان جوامع روستایی و مولدان آینده برای تأمین مواد اولیه و فرآورده های غذایی، از مهم ترین گروه های تأثیر گذار بر آینده کشور و توسعه بخش کشاورزی قلمداد می شوند. به منظور استفاده از توانایی ها و قابلیت های آن ها در راستای توسعه روستایی و کشاورزی لازم است که آن ها مناطق روستایی را برای ادامه زندگی خویش برگزینند. این در حالی است که روند حاضر، خروج روز افزون آن ها را از نواحی روستایی نشان می دهد. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، در استان فارس پس از شهرستان شیراز، بیشترین میزان نرخ مهاجرت از مناطق روستایی به شهرستان تابعه در طول ده سال، در شهرستان مرودشت صورت پذیرفته است. این پژوهش با هدف شناسایی سازه های موثر بر نیت مهاجرت جوانان روستایی عضو و غیر عضو تعاونی های کشاورزی شهرستان مرودشت به منظور جلوگیری از مهاجرت بی رویه آن ها صورت پذیرفت. برای انجام این پژوهش کمی از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه استفاده گردید. جامعه آماری تحقیق را کلیه جوانان روستایی شهرستان مرودشت تشکیل دادند. تعداد 370 جوان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده چند مرحله ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که میانگین نیت مهاجرت جوانان عضو و غیر عضو تعاونی های کشاورزی در یک سال آینده پایین بوده اما در سه الی پنج سال آینده از میانگین نیت مهاجرت بالایی برخوردارند. بنابراین تمرکز برنامه ها، تمهیدات و فعالیت ها در جهت کاهش نیت مهاجرت جوانان بیشتر باید بر مبنای زمان میان مدت باشد. مدل علی سازه های موثر بر نیت مهاجرت نمونه مورد مطالعه نشان داد که از بین سازه های فردی، متغیرهای میزان بهره مندی از فعالیت های ترویجی، دانش زراعی، نگرش به امنیت مشاغل روستایی، نگرش به وضعیت کشاورزی در آینده و رضامندی از خدمات موجود در روستا تأثیر منفی بر نیت مهاجرت جوانان دارند. از میان متغیرهای خانوادگی، ادراک از شدت تأثیر خشکسالی تأثیر مثبت و سطح تکنولوژی مورد استفاده در زراعت، میزان درآمد و میزان مالکیت اراضی خانوار تأثیر منفی بر نیت مهاجرت جوانان روستایی داشتند. همچنین افزایش متغیرهای پیوند و مشارکت اجتماعی منجر به کاهش نیت مهاجرت جوانان شده است. با توجه به نتایج پژوهش، توصیه های عملی در راستای کاهش نیت مهاجرت جوانان روستایی ارائه گردیده است.
حمید نصرآبادی داریوش حیاتی
در راستای توسعه ی منابع آب، اقدامات زیادی جهت کنترل و انتقال آب انجام گرفته است، در حالی که اقدامات کافی جهت توزیع اصولی آب در مزرعه به دلیل عدم اجرای کامل شبکه های توزیع، صورت نگرفته است. یکی از راه های ارتقای بهره وری در این رابطه، اجرای شبکه های فرعی آبیاری و زهکشی است. بر این اساس تحقیق حاضر به بررسی سازه های موثر بر مشارکت بهره برداران در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری در حوزه ی رودخانه ی بوژان شهرستان نیشابور پرداخته است. روش تحقیق از نوع توصیفی – همبستگی بود که در اجرای آن از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه استفاده شد. جامعه ی مورد مطالعه، بهره برداران حوزه ی رودخانه ی بوژان در شهرستان نیشابور بودند. به منظور انتخاب نمونه ها، از روش نمونه گیری تصادفی متناسب استفاده و حجم نمونه 254 بهره بردار تعیین گردید. نتایج نشان داد که از بین متغیرهای تحقیق، ده متغیر مراجعه ی دیگران به بهره بردار، بازدید از مزارع نمایشی، ملاقات با مروجان و کارشناسان، دسترسی به اعتبارات و تسهیلات، تحصیلات، میزان آب در دسترس، مقدار اراضی زیرکشت، آگاهی از مزایا و معایب مشارکت، اختلاف با جهاد کشاورزی و رضایتمندی شغلی، توانستند جمعاً 60 درصد از تغییرات متغیر وابسته ی میزان مشارکت بهره برداران در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری را پیش بینی کنند. نتایج حاصل از واکاوی علّی متغیرها نشان داد که متغیرهای دسترسی به اعتبارات و تسهیلات، تحصیلات، مقدار اراضی زیرکشت و نگرش بهره برداران نسبت به مشارکت، بر متغیر وابسته ی میزان مشارکت در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری، اثر مستقیم داشته اند. در حالی که، متغیرهای شرکت در کلاس های ترویجی، رضایتمندی شغلی و تعداد اعضای خانوار بر متغیر وابسته ی میزان مشارکت در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری، اثر غیر مستقیم داشته اند. همچنین متغیرهای میزان مراجعه سایر بهره برداران به بهره بردار، بازدید از مزارع نمایشی، ملاقات با مروجان و کارشناسان، سابقه ی اختلاف با جهاد کشاورزی، میزان آب در دسترس، دارایی، درآمد و آگاهی بهره برداران از مزایا و معایب مشارکت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیم بر میزان مشارکت در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری داشته اند. در پایان بر اساس یافته های پژوهش، بمنظور ارتقای مشارکت بهره برداران در توسعه ی شبکه های فرعی آبیاری، پیشنهادهای اجرایی ارائه گردیده است.
حمید قربانی پور عزت اله کرمی
ابعاد تخریب محیط زیست به چنان حجمی رسیده است که بشر امروزی بدون دگرگونی در تفکر و رفتارخویش هرگز قادر نخواهد بود برای مشکلات زیست محیطی خود راه حلی را بیابد. بررسی رفتار انسان با محیط زیست برای سیاست گذاران و محققانی که راه حل هایی را برای مسائل زیست محیطی جستجو می کنند حائز اهمیت می باشد. بطور کلی روستائیان و بویژه کشاورزان نقش مهمی را در حفظ محیط زیست بازی می کنند، بنابراین دانش، نگرش و رفتار این کشاورزان نسبت به محیط زیست و کشاورزی پایدار مطمئنا می تواند در تلاش آنها برای تغییر جهت به سوی اعمال پایدارتر تاثیر گذار باشد. این پژوهش با هدف بررسی سازه های موثر بر رفتار باغداران شهرستان خرم آباد نسبت به کشاورزی پایدار با استفاده از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه انجام شد. آزمودنی های این تحقیق شامل 270 نفر از باغداران شهرستان خرم آباد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. روایی پرسشنامه توسط اساتید بخش ترویج و آموزش کشاورزی تایید و برای سنجش پایایی پس از انجام مطالعه راهنما، از آلفای کرونباخ استفاده شد. بررسی رفتارهای زیست محیطی باغداران شهرستان خرم آباد نشان داد که باغداران بیشتر از حد متوسط از کودهای شیمیایی استفاده می کنند. همچنین میزان مصرف سموم شیمیایی و علف کش ها بیشتر از حد انتظار می باشد. استفاده از شیوه های آبیاری تحت فشار (قطره ای) نیز چندان طرفداری در بین باغداران نداشت. نتایج واکاوی مدل علّی سازه های موثر بر رفتار باغداران نشان داد نگرش، انگیزش و نیت انجام رفتاردارای اثرات مستقیم، معنی دار و قوی با رفتار نسبت به کشاورزی پایدار می باشند. با توجه به یافته های تحقیق پیشنهاداتی بمنظور ارائه راه کارهای عملی در جهت بهبود و تغییر رفتار باغداران نسبت به کشاورزی پایدار ارائه شده است.
مدینه جاویدی آلسعدی داریوش حیاتی
با توجه به امکان استحصال روغن با کیفیت بالا از میوه زیتون و برنامه های دولت در جهت کاهش وابستگی کشور به واردات روغن و نقش موثر این درخت در حفظ و صیانت از منابع طبیعی، طرح توسعه باغ های زیتون بر پایه استفاده از روش ها و فناوری های جدید به عنوان یکی از محورهای توسعه در بخش کشاورزی مورد توجه قرار گرفت. بنابراین طرح توسعه کشت زیتون از مهم ترین برنامه های وزارت جهاد کشاورزی بوده و در این راستا مبالغ بسیار هنگفتی از بودجه کشور صرف اجرای این طرح شده است. اما بالطبع این طرح اثرات متفاوتی را برای بهره برداران و روستائیان به دنبال داشته است. با توجه به اجرای گسترده طرح توسعه کشت زیتون در سطح استان فارس، ارزیابی اثرات طرح به منظور مدیریت آن، حداکثر سازی منافع و حداقل سازی اثرات منفی لازم و ضروری می باشد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی طرح توسعه کشت زیتون از دیدگاه زیتون کاران در استان فارس با استفاده از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه انجام گرفته است. آزمودنی های این تحقیق شامل 170 نفر از زیتون کاران استان فارس بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده از بین جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند. روایی پرسشنامه توسط متخصصان تایید و جهت تایید پایایی نیز یک مطالعه راهنما، انجام شد. نتایج بیانگر آن بود که میزان رضایت زیتون کاران از فعالیت خود خیلی کم بوده و اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی طرح را نیز ضعیف ارزیابی کرده اند. بر مبنای یافته ها میزان رضایت از باغداری زیتون، میزان بهره مندی از خدمات ترویجی، عضویت در تعاونی ها و تشکل های کشاورزی به طور کلی می توانند 55 درصد از تغییرات را در متغیر میزان ارزیابی اثرات کلی طرح، پیش بینی کنند. یافته ها نشان داد که متغیر میزان رضایت از باغداری زیتون و سپس میزان بهره مندی از خدمات ترویجی بیشترین تأثیر را بر روی ارزیابی های افراد داشته اند. بنابراین بر اساس نتایج بدست آمده، سعی شده توصیه های عملی به منظور افزایش میزان رضایت از باغداری زیتون و بهبود ارزیابی این طرح از طریق توسعه و گسترش فعالیت های ترویجی ارائه گردد.
مهناز رضایی مقدم داریوش حیاتی
ارزیابی های اخیر حاکی از این واقعیت است که علی رغم تمامی تلاشهای ملی و بین المللی برای درک و کاهش فقر، موفقیت کمی در محدود کردن شکاف جنسیتی حاصل شده است. مطالعات مختلف نشان داده اند که فقر، جنبه جنسیتی دارد و این استنباط وجود دارد که فقر در قالب یک شکل زنانه، در حال افزایش است. چرا که نسبت زیادی از فقرای جهان را زنان تشکیل می دهند و از این رو، چهره ی فقر بیشتر از آنکه روستایی باشد، زنانه است. در دهه ی اخیر مطالعات تجربی زیادی در مورد وضعیت نامناسب زنان صورت گرفته است، اما با این وجود شاهد وضعیت نامناسب زنان در جوامع هستیم. بیشتر کارهای انجام شده توسط زنان، در طول زمان مشهود نیست و به عنوان کار شناخته نمی شود و شاید به همین دلیل است که به زنان، کارگران پنهان گفته می شود. وضعیت نه چندان مطلوب زنان روستایی در ایران، زاییده ی عدم شناخت کافی از زن و جایگاه او در جامعه و نیازهای گوناگون وی با توجه به وظایفی که عهده دار است، می باشد. نابرابری جنسیتی یک مفهوم پیچیده و مرکب از ابعاد ذهنی و عینی است که تحت تأثیر اجتماع و باورهای افراد شکل می گیرد و تأثیر زیادی بر سطح زندگی افراد جامعه دارد. شکلهای مختلف نابرابری جنسیتی در جهان قابل مشاهده است. زنان کمترین کنترل را بر سرمایه و تکنولوژی دارند، نابرابری در قدرت تصمیم گیری به گونه ای آشکار در سطح خانواده ها وجود دارد، نحوه ی تقسیم وظایف و به حساب نیاوردن کار خانگی زنان در اقتصاد ملی، همه از اشکال این نابرابری هستند. این مطالعه با هدف تعیین سازه های موثر بر نابرابری جنسیتی در درون خانواده های فقیر روستایی در دهستان کوهنجان، انجام شده است. بر اساس محاسبات نمونه گیری، تعداد 215 خانواده نمونه فقیر روستایی مورد مطالعه قرار گرفتند. چارچوب شکل گرفته برای این تحقیق سعی داشته با مدنظر قرار دادن نظریه های جامعه شناسی موجود در باب نابرابری جنسیتی، عواملی چون کلیشه های جنسیتی، جامعه پذیری جنسیتی و مبانی نگرشی افراد را علاوه بر منابع در دسترس آنها مانند درآمد، تحصیلات و ... مورد توجه قرار دهد. نابرابری جنسیتی نیز در 9 بُعد مجزا سنجیده شده است. برای سنجش رابطه ی متغیرهای تحقیق با نابرابری جنسیتی، آزمونهای همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس و تحلیل مسیر مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان داده است که در خانواده های فقیر روستایی، نابرابری جنسیتی در ابعاد مورد نظر به شدت وجود داشته و بیشتر از آنکه تحت تأثیر سازه های فردی و اقتصادی قرار داشته باشد، متأثر از سازه های فرهنگی- اجتماعی، ساختارهای ذهنی و نگرش های زنان و مردان روستایی نسبت به تفاوتهای دو جنس، بوده است. در نهایت بر اساس یافته های تحقیق، پیشنهادهایی در جهت بهبود وضعیت نابرابر زنان فقیر روستایی ارائه گردیده است، به نحوی که این پیشنهادها از عهده ی نظام ترویج، به عنوان نهاد متولّی ایجاد تغییر در مناطق روستایی و کشاورزی، خارج نباشد.
منا قصمی داریوش حیاتی
اعتبار خرد رهیافتی است که بر فقر زدایی تاکید دارد و این امر از طریق ارائه خدمات اعتباری به افراد کم درآمد صورت می گیرد. این پژوهش با هدف بررسی سازه های موثر بر توانمندی زنان عضو صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی در استان هرمزگان انجام شد. این تحقیق از نوع توصیفی بوده و با بهره گیری از فن پیمایش داده های تحقیق جمع آوری شده است. ابزار سنجش این پژوهش، پرسشنامه با سوالات از نوع بسته بوده و کلیه اعضا صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی استان هرمزگان جامعه آماری این پژوهش بودند، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی دو مرحله ای متناسب استفاده شد. با توجه به روش نمونه گیری، حجم نمونه 324 نفر تعیین که در مجموع 314 پرسشنامه تکمیل گردید. بررسی توانایی سازه های فردی، اقتصادی، زمانی، آموزشی، و مکانی در پیش بینی تغییرات توانمندی کل نشان داد متغیرهای میزان رضایت عضو از عضویت، میزان درآمد عضو از صندوق، میزان درآمد سایر فعالیتها، تعداد فرزند، سطح تحصیلات ، جمعیت خانوار ،تحصیلات همسر و میزان رضایت از هیات مدیره توانایی پیش بینی 31 درصد تغییرات توانمندی کل را داشته اند و متغیر میزان رضایت عضو از عضویت در صندوق بیشترین قدرت پیش بینی متغیر توانمندی کل و متغیر تعداد فرزند و میزان رضایت از هیات مدیره کمترین قدرت پیش بینی تغییرات توانمندی کل زنان عضو را داشته اند.در رابطه با پیشنهادات حاصل از یافته های این پژوهش می توان به اهم موارد زیر اشاره کرد: ایجاد و توسعه فعالیتهای اشتغالزا برای زنان عضو صندوق اعتبارات خرد؛ شناسایی اعضا کم درآمد و ارائه آموزشهای مهارتی و افزایش درآمد آنان؛ افزایش علاقه واحساس مثبت اعضاء صندوق و توجه به نیازهای شغلی زنان عضو؛ انتخاب هیات مدیره دارای صلاحیت و مسئولیت پذیر؛ فراهم آوردن تمهیداتی برای ارتقاء سطح تحصیلات اعضاء صندوق توسعه خدمات آموزشی ترویجی برای اعضاء صندوق
مسعود بیژنی داریوش حیاتی
توسعه و مدیریت منابع آب، امری ضروری در جهت کشاورزی پایدار، بویژه در مناطقی است که با کم آبی مواجه هستند. بر این اساس، آب می تواند منبعی برای ایجاد درگیری و تضاد میان بهره گیران از آن تلقی شود. از این رو، تضاد آب به عنوان یکی از مهمترین چالش ها در مدیریت آب کشاورزی محسوب می گردد. "تضاد آب کشاورزی"، در این تحقیق، اصطلاحی برای توصیف درگیری ها و اختلاف ها بر سر دسترسی به منابع آب در بخش کشاورزی است. هدف از انجام این مطالعه در قالب یک رساله دکتری، واکاوی تضاد های موجود در بهره برداری از منابع آب سطحی در بخش کشاورزی و دلایل و پیامدهای آن بر اساس تحلیل های بوم شناسی انسانی نوین به منظور طراحی مدل مناسب مدیریت تضاد در بهره برداری از منابع آب سطحی و شناخت جایگاه ترویج کشاورزی در بکارگیری مدل حاصل، جهت مدیریت بهینه تضاد آب در بخش کشاورزی بوده است. این مطالعه، در شبکه آبیاری سد درودزن در استان فارس در دو مرحله "کمی" و "کیفی" انجام گردید. اطلاعات مورد نیاز در فاز کمی با استفاده از دو پرسشنامه ساختارمند (برای کشاورزان و کارشناسان) جمع آوری شد. اطلاعات به دست آمده از طریق پرسشنامه ها، با استفاده ازنرم افزارهای spss19، amos21 و excel مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در همان زمان، اطلاعات مورد نیاز در مرحله کیفی، با استفاده از یک سری مشاهدات اولیه، مصاحبه های نیمه ساختار یافته و باز، جمع آوری شد. پاسخگویان شامل دو گروه کشاورزان و کارشناسان آب منطقه ای بودند. نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای طبقه بندی شده برای جمع آوری داده ها از 294 کشاورز مورد استفاده قرار گرفت. همچنین کلیه کارشناسان آب منطقه (75 نفر) مخاطب این تحقیق بودند. در مرحله کیفی نیز، پاسخگویان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. برای دستیابی به هدف ذکر شده، هشت مرحله در انجام این مطالعه، مد نظر قرار گرفت. هدف مرحله اول، بررسی ادبیات و ابعاد نظری بوم شناسانه تضاد آب در بخش کشاورزی، علل و پیامدهای آن بود. روش پژوهش در این مرحله، توصیفی بود که با مطالعه اسناد انجام گرفت. در این مرحله، زمینه های نظری مدیریت تضاد و تحلیل اثرات زیست محیطی آن، بررسی گردید. همچنین، تضاد آب کشاورزی در ایران طی دهه های گذشته، در سه مرحله تشریح شد. نتایج حاصل از این مطالعه در این مرحله، نشان داد که مهمترین درگیری های آب بین گروگزاران آب و دولت است و بهترین راه حل در این زمینه چرخش و انتقال مدیریت از حالت دولتی به حکمرانی توسط خود بهره گیران از آب است. هدف از مراحل دوم، سوم و چهارم، واکاوی دیدگاه های کشاورزان و کارشناسان آب منطقه ای پیرامون تضادهای آب کشاورزی و مقایسه نظرات آنها بود که با استفاده از روش تحقیق، توصیفی ـ همبستگی صورت گرفت. یافته ها نشان داد که درگیری ها و اختلافات در استفاده از آب در بخش کشاورزی در منطقه مورد مطالعه رو به افزایش است. علل اصلی این مناقشات، "کم آبی"، "خشکسالی"، "ضعف مدیریت منابع آب توسط دولت" و "فقدان مدیریت محلی منابع آب توسط کشاورزان" بودند. در میان گروه هایی که در بهره برداری از آب با یکدیگر تضاد دارند، مناقشه اصلی میان "کشاورزان با دولت" و "کشاورزان در بالادست و پایین دست سد درودزن" بود. اکثر کشاورزان از مدیریت منابع آب توسط خودشان، رویگردان بودند. در واقع، آنها ترجیح می دهند که مدیریت از سوی دولت اجرا شود؛ بر خلاف نظر کشاورزان، کارشناسان معتقد بودند که کشاورزان و مردم روستایی برای مدیریت منابع آب، اولویت دارند. همچنین یافته ها نشان داد رضایت کشاورزان از مدیریت آب "کم" است. سن، میزان تحصیلات، رضایت از مدیریت آب و نگرش کشاورزان نسبت به شرایط جغرافیایی و اقلیمی، رابطه معنی داری با تضاد آب کشاورزی داشت. تفاوت قابل توجهی بین نظر گروه های مختلف کارشناسان آب در رابطه با تضاد آب کشاورزی وجود نداشت. در دنباله مراحل قبلی تحقیق، بویژه با توجه به یافته های گام اول، هدف از مرحله پنجم، واکاوی تضادهای آب کشاورزی از یک چشم انداز بوم شناسی انسانی بود که با استفاده از الگوی poet و تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت، تهدیدها و فرصت ها (swot) صورت گرفت. روش پژوهش، روش توصیفی ترکیبی بود که با دو پیمایش و مصاحبه های نیمه ساختار یافته انجام شد. تحلیل swot نشان داد که بهترین راهبرد در کاهش و کنترل تعارض آب کشاورزی، حفظ و افزایش پایداری زیست محیطی با بهره گیری از رویکردهای مشارکتی مدیریت آب، تشکیل و تقویت تشکل های آب بران و انطباق فناوری های آبیاری با توجه به شرایط کشاورزان است. هدف مرحله ششم در این تحقیق، بر واکاوی علل و پیامدهای تضاد های آب کشاورزی، استوار گردید. روش پژوهش، روش توصیفی ترکیبی بود که با بهره گیری از مشاهدات اولیه، دو پیمایش و مصاحبه های باز در قالب یک روش سه سویه سازی انجام گرفت. علل تضاد های آب، در دو دسته عوامل قابل کنترل و غیرقابل کنترل، شناسایی شدند. علل اصلی مناقشات آب کشاورزی در منطقه مورد مطالعه، علاوه بر "کم آبی " و "خشکسالی"، "ساختار فیزیکی شبکه آبیاری سد درودزن" و "عدم تناسب ظرفیت آب سد درودزن با شبکه آبیاری" بودند که به عنوان عوامل غیر قابل کنترل محسوب می شوند. همچنین، "ضعف مدیریت آب توسط دولت"، "فقدان مدیریت محلی منابع آب توسط کشاورزان"، "عدم تمایل دولت برای مشارکت کشاورزان" و "عدم تمایل کشاورزان به مشارکت در مدیریت آب"، به عنوان عوامل قابل کنترل شناخته شدند. پیامدهای ناشی از درگیری های آب، در قالب زمینه های"اجتماعی ـ اقتصادی" و "کشاورزی ـ زیست محیطی"، بیشتر از سایر زمینه ها بودند. با توجه به یافته های حاصل از این مرحله، یک مدل برای تعیین علل و پیامدهای تضاد آب طراحی گردید. هدف مرحله هفتم در انجام این تحقیق بر واکاوی دیدگاه کشاورزان و کارشناسان آب، پیرامون نگرش های ارزشی زیست محیطی و رابطه آنها با تضاد آب کشاورزی، قرار گرفت. روش تحقیق مورد استفاده در این مرحله، توصیفی، همبستگی بود که با استفاده از فن پیمایش انجام شد. یافته ها نشان داد که افراد با نگرش ارزشی زیست محیطی خودخواهانه سطح تضاد آب را بالاتر دانسته و همچنین اهمیت کمتری برای تخریب های زیست محیطی ناشی از تضاد آب، قائلند. نتایج تحلیل مسیر در این تحقیق، وجود رابطه علّی، میان ارزش های زیست محیطی، باورها و هنجارهای مرتبط با تضاد آب را با رفتار تضاد آب، تأیید نمود. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که داشتن ارزش های طرفدار محیط زیست، برای کاهش تضاد آب و تخریب های زیست محیطی ناشی از آن به تنهایی کافی نبوده و لازم است گروگزاران آب در مدیریت منابع آب مشارکت داشته و از اتخاذ راهبرد انفعالی و اجتناب بپرهیزند. با توجه به یافته های هفت مرحله قبل، در مرحله هشتم از این مطالعه، مسوولیت ترویج کشاورزی در جهت مدیریت تضادآب، به عنوان هدف نهایی با استفاده از روش تحقیق توصیفی، مد نظر قرار گرفت. با توجه به یافته های حاصل از این مرحله، یک مدل به منظور تعیین نقش و جایگاه ترویج کشاورزی برای مداخله در مدیریت تضاد آب، طراحی شده است.
مسعود یزدان پناه داریوش حیاتی
آب منبع طبیعی بسیار مهمی می باشد. آب تاثیر مهمی در زندگی و فرهنگ انسانی، کارکردهای فیزیولوژیک و فعالیتهای اقتصادی دارد. اما در تعداد زیادی از کشورهای درحال توسعه خصوصاً در مناطق خشک و نیمه خشک تقاضا برای آب بیش از منابع تامین کننده سنتی آب هستند این امر باعث بوجود آمدن مسائل در سرتاسر جهان شده است. در گذشته مسائل آبی از طریق مداخله گری های ابزاری و به صورت خاص از طریق فعالیتهای مهندسی و یا اندازه گیری شاخصهای بیو فیزیکی و یا اکولوژیکی و در حالت ایزوله از زمینه های اجتماعی صورت می پذیرفت. این درحالیست که حوزه مدیریت آب دارای ویژگیهای از جمله پیچیده بودن، عدم اطمینان، وابسته بهم، دیدگاههای چندگانه و جدل انگیز است که به این ویژگیها معضل منابع گفته می شود. درک معضل منایع به عنوان یک موضوع انسان ساز در طبیعت نیاز به درک بهتر همکاری و حکمرانی در امور انسانی را سبب شده است. از این رو این رساله بر اساس ویژگیهای مدیریت منابع آب قصد دارد چارچوبی مفهومی برای مدیریت پایدار منابع آب بر اساس پارادایم حکمرانی ارائه دهد. برای دستیابی به این هدف این رساله در 5 بخش سازماندهی شده است. این بخشها به صورت پی در پی فرایند تغییر از مدیریت به حکمرانی برای بهبود مدیریت آب در ایران ارائه می دهد. در بخش اولیه، از دو تئوری عقلانیت چندگانه و تئوری دمکراسی دال برای درک وضعیت فعلی مدیریت منابع آب استفاده شد. نتایج نشان داد، مدیریت سنتی منابع آب در ایران بر اساس عقلانیت چندگانه بوده است و این امر باعث شده بود مدیریت منابع آب به صورت پایداری صورت انجام بپذیرد. در عوض، در دوره مدرن آب فقط به وسیله دولت و در یک هژمونی بسته صورت گرفته و دیگر ذینفعان در مدیریت منابع آب شرکت نمی کردند که این امر باعث ایجاد بحران در مدیریت منابع آب گردیده است. در بخش دوم بر اساس نتایج بخش اول، تئوری مدرنیزه انعکاسی از مکتب فرانکفورت به عنوان یک تئوری اقتصادی- اجتماعی برای طراحی سیاستگزاری در مدیریت منابع آب انتخاب گردید. در این بخش این تئوری در دو جنبه هنجاری و توصیفی از طریق یک متا آنالیز بررسی گردید. سپس عناصر مدرنیته انعکاسی با مدرنیته اولیه در جنبه هنجاری مقایسه گردید. در مرحله بعد جنبه های توصیفی با عناصر مدیریت آب مقایسه شد. در بخش سوم، دیدگاه و رفتار ذینفعان در رابطه با آب و حفاظت از آب مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از تئوری رفتار برنامه ریزی شده برای بررسی نگرش، نیت و رفتار در رابطه با حفاظت از آب استفاده شد. برای دستیابی به این هدف در ابتدا به توسعه تئوری پرداخته شد و در این راستا سه سازه مفهوم خود، هنجار اخلاقی و خطر احساس شده به تئوری اضافه شد. اضافه بر آن چهار جهان بینی تئوری فرهنگی به تئوری رفتار برنامه ریزی شده اضافه شد. در مرحله چهارم بر اساس یافته ای مراحل قبل، چارچوبی جهت مدیریت پایدار آب طراحی و ارائه گردید و در نهایت در بخش پنجم به صورت خلاصه وظیفه ترویج کشاورزی در این چارچوب ارائه گردید.
مسعود خوان پایه عزت اله کرمی
کشاورزی، اساس توسعه و هسته مرکزی بازار صادرات و کسب درآمد در اغلب کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. کشاورزی مهمترین و ضروری ترین بخش تأمین مایحتاج زندگی انسان می باشد و تصور دنیای توسعه یافته بدون کشاورزی امکان پذیر نیست. بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران دستیابی به توسعه پایدار را از طریق کشاورزی امکان پذیر می دانند. از آنجا که ایران کشوری نیمه خشک تا خشک بوده و در بسیاری از نقاط آن با کمبود آب مواجه است، از این رو یکی از الویت ها و سیاست های همیشگی، مقابله با کمبود آب از طرق مختلف بویژه استفاده از منابع تجدید پذیری همچون پساب شهری برای مصارف کشاورزی و سایر فعالیت ها بوده است. در این پژوهش سعی بر آن شده است که در مرحله اول تاثیر استفاده از پساب شهری بر ابعاد مختلف پایداری (اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و بهداشتی) و بویژه بر میزان استفاده از نهاده های خارجی (کودهای شیمیایی و سموم شیمیایی) و عملکرد محصولات سنجیده شود. و در مرحله بعد سازه های تاثیرگذار بر پایداری این جوامع مورد بررسی قرار گرفته و میزان تاثیر هر کدام از آنها نیز معلوم گردد. در نهایت آزمون خاک، آب و گیاه به منظور تعیین میزان عناصر موجود در هرکدام از آنها صورت گرفته تا هم کیفیت پساب مورد استفاده تعیین شود و هم میزان تاثیر استفاده از پساب شهری بر خاک زراعی و محصولات تولیدی معلوم گردد. جامعه آماری این تحقیق شامل 417 نفر از کشاورزان مرودشت که نیمی از آنها کاربر پساب شهری و نیمی دیگر کشاورزان مشابه که از پساب شهری استفاده نمی کنند، می باشد. با استفاده از جدول نمونه گیری مورگان تعداد نمونه مورد مطالعه 197 نفر بدست آمد. از روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک متناسب با حجم برای انتخاب نمونه مورد مطالعه استفاده شد و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. روائی صوری پرسشنامه توسط چند نفر از اساتید فن مورد تأئید قرار گرفت و پایایی آن با مطالعه راهنما انجام شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که پایداری اجتماعی و اقتصادی در بین کشاورزان استفاده کننده از پساب در سطح بالاتری قرار دارد. پایداری زیست محیطی تفاوت چندانی نداشته اما پایداری بهداشتی در جوامع استفاده نکننده از پساب شهری بالاتر بوده است. کشاورزان استفاده کننده از پساب دانش بیشتر و نگرش مثبت تری نسبت به کشاورزان استفاه نکننده از پساب در مورد پیامدهای استفاده از پساب دارند. میزان استفاده از کودهای شیمیایی در مزارع استفاده کننده از پساب شهری کاهش یافته و تولید محصول با افزایش روبرو بوده است. نتایج حاصل از آزمون های خاک، آب و گیاه نشان داد که در اثر استفاده از پساب در این مزارع غلظت بعضی عناصر همچون کلسیم، پتاسیم، سدیم و منیزیوم و همچنین غلظت عناصر سنگینی همچون سرب و کادمیوم افزایش پیدا کرده است.
مرضیه نوروزی داریوش حیاتی
چکیده سازه های موثر بر معیشت پایدار روستایی از دیدگاه کشاورزان استان کرمانشاه به کوشش مرضیه نوروزی فقر و گرسنگی در تمام دوران زندگی اجتماعی بشر به عنوان معضلی اساسی وجود داشته است. جوامع روستایی از آسیب پذیرترین اقشار کشورهای جهان سوم هستند. یکی از عمده عوامل دخیل در افزایش آسیب پذیری آنان، فعالیت کشاورزی به عنوان شغل اصلی و تنها ترین منبع درآمد برای سرپرست خانوار محسوب می شود. از آنجایی که شغل کشاورزی از ناامن ترین مشاغلی است که با انواع مشکلات و تنش های ناگهانی مواجه می شود، این مسئله به طور یقین معیشت خانوارهای روستایی را مورد تهدید قرار می دهد. معیشت چیزی بیشتر از شغل است. معیشت شامل همه کارهایی است که افراد انجام می دهند تا گذران زندگی کنند. از این حیث پایداری از ابعاد مختلف در معیشت خانوارهای روستایی باید اعمال شود. معیشت هنگامی پایدار است که فرد در رویارویی با مشکلات، تنش ها و شوک هایی که زندگی را تهدید می کنند، توانایی مقابله داشته و راهی برای بهبود آن بیندیشد. بطور کلی رهیافت معیشت پایدار برای کاهش و ریشه کنی فقر و دستیابی به توسعه پایدار برای کشورهای در حال توسعه مطرح شده است. باتوجه به افزایش جمعیت بیکاران در جوامع روستایی، افول کشاورزی، کاهش درآمد خانوار روستایی، آسیب پذیری و ناامنی معیشت در روستاهای استان کرمانشاه با وجود پتانسیل های مناسب، ضروری دیده شد، مطالعه ای در زمینه تعیین سازه های موثر بر معیشت پایدار روستایی از دیدگاه کشاورزان استان کرمانشاه انجام شود. جامعه آماری این تحقیق شامل زارعان، دامداران و باغداران بوده است، که با روش نمونه گیری طبقه ای دو مرحله ای حجم نمونه مورد نظر 250 نفر برآورد گردید. روش تحقیق پژوهش، کمی از نوع توصیفی همبستگی بوده، از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. روایی صوری توسط اساتید و متخصصان بخش ترویج و آموزش کشاورزی تایید شد و جهت تعیین پایایی آن، مطالعه راهنما انجام شد. ضریب آلفایکرونباخ برای متغیرهای تحقیق در دامنه 74/0 تا 96/0 به دست آمد. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار spss19 ، amos21 و به کار گیری آماره هایتوصیفی و آزمون های تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این پژوهش تنوع درآمد، بیمه محصول، انگیزه پیشرفت، نگرش نسبت به ماندگاری در روستا، دسترسی به بازار، میزان ارتباط کشاورزان با کارشناسان و مروجان کشاورزی، وضعیت مهاجرت، همکاری اعضای خانوار در فعالیت کشاورزی، میزان دسترسی به امکانات مناسب حمل ونقل، میزان توسعه یافتگی روستا، دسترسی به منابع آب، وضعیت خاک، نوع اقلیم، روابط اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری با پایداری معیشت ازدیدگاه کشاورز داشتند. از سویی دیگر متغیر عدم ثبات اشتغال، رابطه منفی و معنی داری با پایداری معیشت از دیدگاه کشاورز را نشان داد. در پایان پیشنهاداتی به منظور دستیابی به معیشت پایدار روستایی ارائه گردیده است. کلمات کلیدی: معیشت پایدار روستایی، خانوارهای کشاورز، استان کرمانشاه.
مریم سحرخیز کورش رضایی مقدم
پراکندگی اراضی زراعی در کشورمان پدیده جدیدی نیست و مشکلی رایج در نظام زمینداری بسیاری از بخش های دنیا محسوب می شود. تغییر شرائط ناشی از گذر زمان، ویژگی های حاکم بر اراضی پراکنده از قبیل کوچکی، تعدد قطعات، فواصل آنها و شکل هندسی، پراکندگی قطعات را به نقص و مانع تبدیل کرده است. این ویژگی ها که اغلب تحت تاثیر توپوگرافی زمین شکل گرفته است، به عنوان مانعی بر سر راه توسعه پایداری در دنیای کنونی تبدیل گردیده است. پراکندگی اراضی زراعی باعث اتلاف نهاده های تولید، کاهش درآمد، تشدید فقر روستائی و ایجاد موج مهاجرت روستائیان، مشکلات تعیین حدود اراضی و افزایش شکایات و مسائل حقوقی، از دست رفتن زمین به خاطر مرزگذاری بین قطعات، ناتوانی در استفاده از تکنولوژیهای مدرن و..... می گردد. این در حالی است که یکپارچه سازی اراضی زراعی که با هدف مبادله قطعات زراعی به منظور شکل دادن مالکیتهای جدید در یک یا چند مکان تعریف شده است، به عنوان راه کار کلیدی مشکلات مرتبط با توسعه نواحی روستائی از طریق حفاظت از محیط زیست، مدیریت تعارضات مرتبط با زمین، مرزگذاری قطعات و مسئله مالکیت به حساب می آید. آغاز رسمی اجرای طرح های یکپارچه سازی در استان فارس از اواسط دهه 70 همراه با احداث شبکه های آبیاری، اجرای تسطیح لیزری و پروژه های کاداستر در شهرستان پاسارگاد و شیراز بوده است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه میان پراکندگی اراضی و پایداری در میان گندمکاران شهرستان شیراز انجام گرفت. برای جمع آوری داده ها از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده استفاده شد. نمونه، شامل تعداد 323 نفر کشاورز (90 نفر کشاورز پذیرنده طرح یکپارچه سازی و 233 نفر کشاورزان نپذیرنده طرح) بود. پرسشنامه مد نظر از طریق مطالعه راهنما مورد آزمون قرارگرفت. برمبنای بازخوردهای حاصل از مطالعه راهنما، پرسشنامه اصلاح گردید و نسخه نهائی آن آماده شد. نتایج تحقیق نشان داد که زارعان دارای نگرش بالائی به آثار پراکندگی اراضی زراعی و آثار اجرای طرح تجهیز و نوسازی اراضی زراعی بوده اند. اجرای فعالیتهای پایداری توسط زارعان پذیرنده طرح نسبت به زارعان نپذیرنده بیشتر بوده است. فواصل بین قطعات در اراضی کشاورزان نپذیرنده طرح بیش از کشاورزان پذیرنده بوده است. نتایج هم چنین نشان دادند که درآمد زراعی، سطح زیر کشت و وام های دریافتی، رابطه مثبتی با میزان کل اراضی زراعی داشته است. هرچه تعداد قطعات زارعان بیشتر شود، راندمان کشاورزی، کمتر و دسترسی کمتری به خدمات ترویجی وجود داشته است. نتایج تحقیق نشان داد که بالاترین نگرش به آثار پراکندگی اراضی زراعی مربوط به آثار اجرای طرح تجهیز و نوسازی بوده اند، هم چنین زارعانی که بالاترین نگرش را به آثار اجرای طرح تجهیز و نوسازی اراضی زراعی داشته اند، بالاترین دسترسی به خدمات ترویجی را داشته اند. بر پایه یافته ها، بیشترین عملکرد کشاورزی مربوط به زارعانی است که دارای تعداد قطعات زمین کمتری بوده اند. در نهایت، پیشنهادهای کاربردی در راستای یافته های پژوهش ارائه گردیده است که می تواند در برنامه ریزیهای آتی مربوط به مدیریت زمین مورد استفاده قرار گیرد.
خدیجه بذرافکن ناصر زمانی میاندشتی
رشد تولید و بهبود کیفیت محصولات کشاورزی از مهمترین اهداف برنامه های کشاورزی می باشند. انار یکی از میوه های مهم باغی در ایران بوده، و ایران یکی از تولیدکنندگان اصلی انار در جهان محسوب می شود. مهمترین آفت انار در ایران کرم گلوگاه انار می باشد. به دلیل زندگی خاص این آفت که زمستان را به صورت لارو در داخل میوه های زیر و روی درخت می گذراند، روش های کنترل این آفت موثر نخواهد بود، مگر اینکه همه کشاورزان برای مشارکت همزمان جهت کنترل آفت تصمیم بگیرند، و بنابراین، اقدام جمعی ضروری است. هدف تحقیق حاضر تحلیل شرایط مورد نیاز برای مشارکت باغداران در کنترل کرم گلوگاه در شهرستان ارسنجان بود. برای انجام تحقیق از استراتژی زاویه بندی همزمان استفاده شد. جمع آوری داده های کمی با روش پیمایش انجام شد. جامعه آماری این بخش شامل باغداران انار مناطق عمده ی انارکاری شهرستان ارسنجان بود، که تعداد 262 نفر از ایشان با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. روایی صوری پرسشنامه توسط پانل متخصصان به دست آمد و پایایی آن، از طریق مطالعه راهنما تایید شد، ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرهای تحقیق در دامنه 61/0 تا 93/0 به دست آمد. داده های کمی با استفاده از نرم افزار spsswin19 و به کارگیری آماره های توصیفی و آزمون های تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. جامعه آماری بخش کیفی شامل کلیه کنشگران درگیر در کنترل آفت بود. برای انتخاب افراد مورد مطالعه از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. گردآوری داده های باغداران با روش های مصاحبه انفرادی عمیق و مصاحبه متمرکز بر گروه، و جهت اخذ اطلاعات از سایر کنشگران مربوطه، روش مصاحبه عمیق مورد استفاده قرار گرفت. نمونه های مورد مطالعه از بین باغداران با روش نمونه گیری با حداکثر اختلاف، و سایر کنشگران مربوطه، با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند، جهت توسعه و پالایش طبقات از نمونه گیری نظری استفاده گردید. یافته ها نشان داد، نهادهای شناختی، نهادهای هنجاری، مشارکت اجتماعی، اعتماد به سایر افراد، مساحت باغ و شایستگی های عمومی باغداران در مجموع می توانند 56 درصد میزان تمایل به مشارکت باغداران در کنترل کرم گلوگاه انار را تبیین نمایند. همچنین نتایج داده های کیفی بیانگر آن بود که عدم اقدام جمعی باغداران در کنترل این آفت در نتیجه عواملی چون ضعف نهادهای تنظیمی، هنجاری و شناختی می باشد.
معصومه مویدی داریوش حیاتی
در میان رسانه های جمعی، رادیو و تلویزیون از لحاظ آموزش غیر رسمی، جایگاه ویژه ای دارند. این وسایل به دلیل حیطه نفوذ وسیع، یکی از بهترین وسایل آموزشی محسوب شده اند. آموزش غیر رسمی از طریق این کانال های ارتباطی، می تواند در تمام ساعات شبانه روز شیوه های صحیح کشاورزی، دامداری، بهداشت و ... را ارائه نموده و در بهبود وضع جامعه موثر باشد. رسانه های جمعی را می توان در فعالیت های آموزشی و ترویجی برای کمک به توانمندتر شدن کشاورزان در راستای بهبود وضعیت موجود کشاورزی به کار برد و از آنها برای غلبه بر بی سوادی و کم بی سوادی بهره برداران، نشان دادن ایده های جدید و تکنیک های موثرتر کشاورزی بهره جست. به منظور استفاده بهینه از این رسانه ها در توسعه و ترویج کشاورزی، لازم است بررسی گردد که آیا اثربخشی واقعی این رسانه ها با اثربخشی مفروض آن همخوانی دارد؟ بدین منظور، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی از دیدگاه بهره برداران و کارکنان حرفه ای سازمان جهادکشاورزی فارس و سازه های موثر بر آن انجام شد. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی – همبستگی بوده و برای جمع آوری داده ها از تکنیک پیمایش استفاده شد و ابزار سنجش پرسشنامه بود. روایی صوری توسط اساتید و متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی تأیید شد. برای تعیین پایایی، مطالعه راهنما انجام شد که ضرایب آلفا کرونباخ بین 60/0 تا 95/0 برای پرسشنامه گروه بهره برداران و 75/0 تا 94/0 برای پرسشنامه گروه کارکنان حرفه ای به دست آمد. جامعه آماری این تحقیق شامل بهره برداران بخش کشاورزی و کارکنان حرفه ای سازمان جهادکشاورزی استان فارس بود. که در سه ماه اخیر، حداقل سه بار به برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی استانی توجه کرده باشند. برای این منظور 397 پرسشنامه برای بهره برداران و 120 پرسشنامه برای گروه کارکنان تکمیل شد. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss و به کارگیری آماره های توصیفی و آزمون های تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در بررسی اثرات برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی از مدل پرسی ((perse,2001 که اثرات رسانه را از جنبه اثرات مستقیم، انباشتی، شرطی و شناختی تقسیم بندی می کند، استفاده شد.
شیوا زارع داریوش حیاتی
طرح¬های توسعه همراه با اثرات مثبت خود همواره دارای تأثیرات منفی مستقیم و غیر مستقیم با¬لقوه¬ای بر محیط زیست انسانی و طبیعی است و چنانچه از پیش برای اثرات منفی چاره اندیشی نشود و از طرفی اثرات مثبت تقویت نگردند، نتایج و عواقب نا¬مطلوبی در پی خواهد داشت. هدف اصلی از انجام این پژوهش ارزیابی اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی توسعه شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال و سازه¬های موثر بر ¬آن از دیدگاه بهره¬برداران و کارشناسان بوده، تا از این طریق بتوان روند کمی و کیفی این پروژه¬ها را اصلاح و بازنگری نمود. روش این پژوهش از نوع توصیفی، کنترل متغیر¬ها غیر آزمایشی، هدف کاربردی و جمع آوری داده¬ها با فن پیمایش بوده است. در انجام بخشی دیگری از این پژوهش نیز از تحلیل swot بهره گرفته شده است. به منظور انجام این تحلیل از مصاحبه¬ی عمیق استفاده گردید. جامعه¬ی آماری این پژوهش شامل کلیه¬ی بهره¬بردارن تحت پوشش شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال و 55 نفر از کارشناسان درگیر در این طرح بوده است که 280 نفر از بهره¬برداران و 34 نفر از کارشناسان به تصادف به عنوان انتخاب شدند. ابزار سنجش پرسشنامه بوده و داده¬ها با نرم¬افزار 19 spss تجزیه و تحلیل گردیدند. روایی صوری پرسشنامه توسط اساتید بخش ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه شیراز و متخصصان مربوطه و پایایی آن با انجام مطالعه راهنما تأیید شد. یافته¬های پژوهش نشان داد که با توجه به مشکلات مالی و به حالت تعلیق درآمدن طرح، هر دو گروه هدف این پژوهش، ارزیابی نسبتاً مطلوبی را از اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی و به دنبال آن ارزیابی مطلوبی را از اثرات کلی طرح توسعه¬ی شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی در منطقه داشته¬اند. بیشترین تأثیر مستقیم بر ارزیابی اثرات کلی طرح را متغیر مشارکت اجتماعی داشته است و چهار متغیر نگرشی مورد سنجش در این مطالعه، اثرات مستقیم و غیر مستقیمی را بر متغیر وابسته¬ی اثرات کل شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال داشته¬اند.
حمیده ملک سعیدی قصرالدشتی غلامحسین زمانی
در سالهای اخیر، مسأله استرسهای زیستمحیطی ناشی از تغییرات اقلیمی و فعالیتهای انسانی و پیامدهای اجتماعی و اکولوژیک ناشی از آن به یکی از بحثهای مهم در جوامع علمی و سیاسی جهان تبدیل شده است. این در حالی است که پیشبینیها نشان میدهد دامنه بحرانهای زیستمحیطی احتمالاً گستردهتر شده و گروههای فقیر و حاشیهنشین در برابر این بحرانها آسیبپذیرتر خواهند شد. برای مثال، شواهد حاکی از آن است که وقوع بحرانهای زیستمحیطی، چالشهای عمدهای را برای خانوارهای کشاورز ساکن در کشورهای در حال توسعه و به ویژه گروههای آسیبپذیری که معیشت آنها به میزان زیادی به منابع طبیعی وابسته است، به وجود آورده و زمینه گسترش هر چه بیشتر فقر و تشدید روند مهاجرت را در بین این گروهها فراهم نموده است. بدون تردید، وقوع استرسها و بحرانهای زیستمحیطی مختلف و به دنبال آن، افزایش چالشهای پیشروی توسعه، نیاز به پاسخها و فعالیتهای خاصی را خاطرنشان میکند که به افزایش انعطافپذیری سیستمهای اجتماعی و اکولوژیک کمک نماید. در حال حاضر، یکی از مهمترین بحرانهای پیشروی بسیاری از جوامع روستایی، بحران کاهش آب با یک نرخ نگرانکننده در جهان است. آب از یک سو از مهمترین منابع حمایتکننده از معیشت مردم روستایی و به ویژه خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالابها و حوزههای آبریز، و از سوی دیگر یکی از حساسترین منابع در برابر تغییرات اقلیمی و فعالیتهای انسانی است. شواهد فزایندهای وجود دارد که حاکی از نقش بالقوه و بالفعل تالابهای حاوی آب شیرین در حفظ کشاورزی، ایجاد اشتغال و درآمد و در نهایت رفع فقر و بیکاری و کاهش مهاجرت حاشیهنشینان میباشد. در واقع، این حوزهها از مولدترین مناطق جهان محسوب میشوند. علیرغم اهمیت تالابها در حفظ معیشت مردم، مطالعات مختلف حاکی از کاهش سطح آب در این حوزهها به دلیل تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی همچون بهرهوری بیرویه از آب برای فعالیتهای کشاورزی است. با توجه به وابستگی خانوارهای کشاورز حاشیه تالابها به آب این حوزههای آبریز و نظر به این که بحرانهای زیستمحیطی با شروعی سریع و تقریباً غیرقابل پیشبینی همچنان در حال رخ دادن بوده و در آینده نیز ادامه خواهند داشت، این سوال مطرح میشود که خانوارهای کشاورز و به ویژه خانوارهای ساکن در حاشیه تالابها چگونه با بحران کاهش آب کنار آمده و اثرات ناشی از آن را تعدیل نمایند. بسیاری از محققان در تلاش برای درک اثرات بحرانهای زیستمحیطی ناشی از تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی، پارادایمهای جدیدی را در مطالعات مربوط به پایداری تلفیق نمودهاند که در آنها قدرت برگشتپذیری اجتماعی-اکولوژیک به عنوان یک ویژگی که تعیین میکند چگونه سیستم در زمان رویارویی با فاجعه قادر به حفظ ساختار و عملکرد خود در سطح مطلوبی است مورد تأکید قرار میگیرد. برگشتپذیری ظرفیت یک سیستم برای حفظ بقاء، سازگاری و رشد در رویارویی با تغییرات را نشان میدهد. در این راستا، برگشتپذیری خانوارهای کشاورز در برابر بحران کاهش آب، به ظرفیت این خانوارها برای مقابله با این بحران، تعدیل زیانهای ناشی از آن، حفظ و حتی بهبود در ساختار، عملکرد و ماهیت خود به عنوان یک خانوار کشاورز، از طریق یادگیری، خلاقیت، سازگاری و کنار آمدن اشاره دارد. با توجه به این موضوع، هدف کلی این مطالعه، درک برگشتپذیری خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالاب پریشان در برابر بحران کاهش آب بوده است. این پژوهش در چهار مرحله انجام گردید. هدف مرحله اول، بررسی رابطه برگشتپذیری اجتماعی-اکولوژیک و کشاورزی پایدار در شرایط بحران کاهش آب بوده است. بدین منظور، ضمن برررسی مفهوم کشاورزی پایدار و ابعاد آن، مفهوم برگشتپذیری مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت رابطه برگشتپذیری اجتماعی-اکولوژیک با کشاورزی پایدار مورد بحث قرار گرفت. یافتههای این بخش از مطالعه حاکی از ضرورت توجه به برگشتپذیری به عنوان یک پیشنیاز برای دستیابی به کشاورزی پایدار در شرایط وقوع تغییرات و بحرانها بود. با توجه به نابسنده بودن مقیاسهای موجود برای ارزیابی برگشتپذیری خانوارهای کشاورز، هدف مرحله دوم پژوهش، توسعه شاخصی برای اندازهگیری برگشتپذیری این خانوارها در برابر بحران کاهش آب بود. برای این منظور، ضمن استفاده از از ابزارهای مصاحبه گروه متمرکز و پرسشنامه، از تحلیل عاملی اکتشافی (exploratory factor analysis) برای درک فاکتورهای تشکیلدهنده شاخص برگشتپذیری خانوارهای کشاورز، و از تحلیل عاملی تأییدی (confirmatory factor analysis) برای تأیید ساختار فاکتوری به دست آمده استفاده شد. نتیجه این بخش از مطالعه، توسعه شاخص برگشتپذیری خانوارهای کشاورز ((fhrs)farm households resilience scale ) بود که روایی و پایایی آن برررسی و مورد تأیید قرار گرفت. اگرچه شاخص برگشتپذیری خانوارهای کشاورز، بر اساس مطالعه خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالاب پریشان توسعه یافت، اما این شاخص کاربردی فراتر از محدوده جغرافیایی منطقه مورد مطالعه داشته و پژوهشگران قادر خواهند بود از این شاخص برای اندازهگیری کمَی برگشتپذیری در برابر بحران کاهش آب استفاده نمایند. هدف مرحله سوم، ارزیابی برگشتپذیری خانوارهای کشاورز حاشیه تالاب پریشان با استفاده از شاخص برگشتپذیری خانوارهای کشاورز (fhrs)، طبقهبندی خانوارها بر اساس متغیرهای برگشتپذیری، مدیریت دانش، مدیریت ریسک، ویژگیهای روانشناختی، امنیت آب، میزان مشارکت در فعالیتهای ترویجی و فاصله مزرعه تا تالاب، و در نهایت مقایسه گروههای مختلف خانوارهای کشاورز با درجه برگشتپذیری متفاوت بود. نتایج حاصل از تحلیل خوشهای (cluster analysis) در این مرحله از مطالعه، طبقهبندی خانوارهای کشاورز به سه گروه خانوارهای با برگشتپذیری بالا، متوسط و پایین بود. همچنین، نتایج حاصل از واکاوی دادهها حاکی از تفاوت سه گروه خانوارهای کشاورز با توجه به متغیرهای مدیریت دانش، مدیریت ریسک، امنیت آب، دسترسی به منابع، ویژگیهای روانشناختی و اقتصادی بود. همچنین، در این بخش از پژوهش، با استفاده از نرم افزار جی آی اس (gis)، ضمن تهیه نقشه برگشتپذیری خانوارهای کشاورز در منطقه مورد مطالعه، تأثیر فاصله از تالاب بر برگشتپذیری خانوارهای کشاورز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بخش حاکی از آن بود که با کاهش فاصله، میزان برگشتپذیری به دلیل افزایش وابستگی به منابع موجود در تالاب و به ویژه آب کاهش مییابد. هدف مرحله چهارم پژوهش، درک نقش ترویج کشاورزی در ایجاد و بهبود برگشتپذیری خانوارهای کشاورز در برابر بحران کاهش آب بود. نتیجه این بخش از مطالعه، پاسخ به این سوالات بود که یک سازمان ترویج باید چه اهداف، فرضیات و ویژگیهایی داشته باشد تا قادر به ایجاد برگشتپذیری در خانوارهای کشاورزی در زمان و به شیوهای مناسب باشد. در کل، نتایج این مطالعه حاکی از برگشتپذیری ضعیف اغلب خانوارهای کشاورز بود که دستیابی به کشاورزی پایدار را با توجه به وقوع تغییرات اقلیمی و زیستمحیطی با مشکل مواجه نموده است. این در حالی است که با توجه به رشد بحران کاهش آب در بسیاری از مناطق جهان، بهبود برگشتپذیری خانوارهای کشاورز باید یک هدف هر گونه برنامه توسعه پایدار در مناطق خشک و نیمهخشک جهان باشد. بر این اساس، یافتههای این مطالعه نشان داد، بهبود مدیریت دانش یکی از مهمترین ابزارهای سیاسی اثربخش در ایجاد برگشتپذیری خواهد بود. در این میان، توصیههایی نیز در رابطه با این که چگونه ترویج و آموزش کشاورزی قادر خواهد بود با ایجاد تغییراتی در اهداف، فرضیهها و ساختار خود نقش بسزایی در ایجاد ظرفیت برای برگشتپذیری در خانوارهای کشاورز ایفا نماید، ارائه گردید.
علیرضا ساریخانی خرمی کورش رضائی مقدم
خاک یکی از منابع مهم و اساسی است که نقش مهمی در تأمین و تهیه احتیاجات و نیازهای اولیه و ضروری انسان دارد. یکی از مهم ترین مشکلات خاک های مناطق خشک و نیمه خشک کمبود ماده آلی خاک بوده که این امر حاصل مصرف بی رویه کودهای شیمیایی و همچنین کاهش کاربرد کودهای آلی در مزارع در چند سال اخیر است. حفظ مقدار ماده آلی در خاک، یکی از اساسی ترین اصول کشاورزی پایدار است. طرح جامع مدیریت ماده آلی خاک با هدف توجه به نقش و اهمیت ماده آلی خاک در حاصلخیزی و پایداری خاک از طریق کمپوست غنی محلی در استان فارس اجرا گردید. هدف این پژوهش بررسی پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و فنی پذیرش کمپوست غنی و عوامل موثر بر آن از دیدگاه باغداران استان فارس بوده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه باغدارانی که در طرح مدیریت ماده آلی خاک شرکت کرده و آموزش دیده اند، تشکیل می دهند. نمونه مورد مطالعه 202 نفر، شامل 101 نفر پذیرنده و 101 نفر نپذیرنده بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد باغداران پذیرنده میانگین نگرش نسبت به حفاظت خاک، مشارکت اجتماعی، در امور مربوط به روستا، نگرش نسبت به کاربرد کمپوست غنی محلی و مساحت باغ بالاتری داشته اند. همچنین میزان مصرف کودهای شیمیایی، سموم علف کش و آفت کش و تعداد کارگر مورد نیاز برای پاکنی باغ بعد از کاربرد کمپوست کاهش پیدا کرده است. دانش فنی در مورد تهیه و کاربرد کمپوست، نگرش نسبت به حفاظت از خاک، دسترسی به فعالیت های ترویجی انجام شده در منطقه و مشارکت اجتماعی در امور مربوط به روستا بر پیامدهای پذیرش کمپوست غنی محلی موثر بوده اند. بوی نامطبوع در زمان تهیه کمپوست، نبود دستگاه خرد کن شاخ و برگ هرس شده در شهرستان و پرهزینه بودن روش آموزش داده شده و نامناسب و ناکافی بوده کارگاه های آموزشی برگزار شده برای تهیه کمپوست، از جمله محدودیت های تهیه و کاربرد کمپوست غنی محلی به شمار می رود. بر اساس نتایج پیشنهاد می گردد برای افزایش نگرش باغداران نسبت به حفاظت خاک، برنامه های آموزشی را هم از طریق رسانه های دیداری و شنیداری توسعه داده و آگاهی باغداران در مورد وضعیت موجود بالا برده شود. همچنین بازدید از باغ پذیرند گان برگزار گردد تا باغداران از نزدیک تاثیرات کمپوست را مشاهده کرده و به طور ملموس تری این پیامدها را درک کنند. برای ترویج و توسعه این نوآوری از روش های ترویجی متنوع مانند مدرسه در مزرعه و همچنین بازدید های علمی از سایت های تولید کمپوست بهره گرفته شود. با توجه به محدودیت های بیان شده ضروری است برای باغداران دوره های آموزشی نگهداری و فراوری کاه و کلش و بقایای گیاهی برگزار گردد. همچنین تعدادی دستگاه شاخه خردکن توسط مدیریت شهرستان ها خریداری گردد و به باغداران اجاره داده شود و یا امکان خرید ادوات برای باغداران فراهم گردد. برای افزایش سطح دوره های برگزار شده تقویت محتوای آموزشی تدوین شده و کیفیت دوره های برگزار شده پیشنهاد می گردد.
عشرت طیبی داریوش حیاتی
فرش دستباف دومین قلم صادراتی ایران پس از نفت است که بخش عمده¬ای از این صنعت در اختیار زنان زحمتکش این مرز و بوم است. با وجود نقش با اهمیت زنان قالیباف در تولید فرش دستباف و اقتصاد خانوار کمتر مطالعات اندکی در خصوص مسائل و مشکلات این قشر از جامعه انجام شده است. لذا، ضرورت دارد به رضایتمندی حرفه¬ای زنان قالیباف به عنوان تولید¬کنندگان فرش دستباف بیشتر توجه شود. هدف از انجام این پژوهش شناخت سازه¬های موثر بر رضایتمندی حرفه¬ای زنان قالیباف بوده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نوع توصیفی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل زنان قالیباف عضو تعاونی تولیدکنندگان فرش دستباف شهرستان خرم¬بید بوده است که تعداد 226 نفر از اعضاء با روش نمونه گیری متناسب با حجم، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده¬ها به روش پیمایش و با ابزار پرسشنامه انجام شد. روایی صوری پرسشنامه توسط یک پانل از متخصصان فن تعیین و پایایی آن از طریق مطالعه راهنما تایید شد. داده های کمی با استفاده از نرم افزار spss و amos نسخه 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته¬ها نشان داد سطح رضایتمندی حرفه¬ای اعضاء و رضایتمندی اعضاء از تعاونی در حد چندان مطلوبی نبوده است و قالیبافان از انگیزه پایینی برای قالیبافی برخوردار بوده اند. هم¬چنین یافته¬ها نشان داد عواملی مانند رضایتمندی اعضاء از تعاونی، برخورداری از خدمات آموزشی و ترویجی، دسترسی به مواد اولیه، مشارکت با تعاونی، انگیزه، درآمد ماهانه قالیبافی و مقدار سود بر افزایش رضایتمندی حرفه¬ای موثر می¬باشند. در آخر نیز پیشنهاداتی به منظور ارتقاء و تداوم رضایتمندی حرفه¬ای اعضاء تعاونی ارائه شده است. کلمات کلیدی: رضایتمندی حرفه¬ای، زنان قالیباف، تعاونی فرش دستباف، شهرستان خرم¬بید
محمد شریفیان داریوش حیاتی
بهداشت حرفه ای شاخه ای از علم بهداشت است که در جهت تأمین و ارتقاء عالی ترین درجه روانی و اجتماعی کارکنان گام برمی دارد و با شناخت عوامل زیان آور محیط کار، در سلامت جسمی، پیشگیری حوادث و بیماری های ناشی از کار نقش دارد. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی میزان رعایت بهداشت حرفه ای توسط کشاورزان شمال استان خوزستان و سنجش سازه های موثر بر آن بوده است تا از این طریق ضمن درک بهتر این گونه رفتارها و علل بروز یا عدم بروز آن ها بتوان شرایط کاری مطلوب تر و ایمن تری را برای این گروه از فعالان بخش کشاورزی فراهم نمود. روش تحقیق پژوهش، کمی و از نوع توصیفی بوده و از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه استفاده گردیده و به روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی غیرمتناسب انجام گرفته است. محدوده تحقیق، در شمال استان خوزستان و شهرستان های دزفول، اندیمشک و شوش که به حوزه زرخیز معروف اند و همچنین کشاورزی در آن ها رونق بیشتری دارد، بوده است. جامعه آماری این تحقیق، کشاورزان تمام وقت که در کشت و صنعت ها مشغول به کارند و کشاورزان خصوصی بوده اند. جهت سنجش روایی پرسشنامه از روش روایی صوری بهره گرفته شد و جهت سنجش میزان پایایی به اجرای یک مطالعه راهنما (پایلوت)، مبادرت شد و ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس های تحقیق از 0/74 تا 0/78 بدست آمد. نتایج نشان داد که اغلب کشاورزان از میزان دانش کمی نسبت به بهداشت حرفه ای برخوردار بوده اند و میزان نگرش کشاورزان نسبت به بهداشت حرفه ای نیز در حد متوسط رو به ضعیف بوده است. همچنین نتایج نشان داد که کشاورزان، بهداشت حرفه ای را در حد کمی رعایت می کنند. نتایج حاصل از واکاوی علّی متغیرها نشان داد که دانش بهداشت حرفه ای کشاورزی و نگرش نسبت به بهداشت حرفه ای کشاورزی اثر مستقیم، سن و سابقه کار کشاورزی اثر مستقیم و غیرمستقیم، تحصیلات و اعتماد به کارشناسان کشاورزی نیز اثر غیرمستقیم بر رعایت بهداشت حرفه ای کشاورزی داشتند. در پایان بر اساس نتایج بدست آمده، پیشنهاد هایی به منظور ارتقاء سطح دانش، نگرش و رعایت بهداشت حرفه ای کشاورزان ارائه گردیده است.
فاطمه کاظمی اسکری ناصر زمانی
مشکل عدم اشتغال و ضرورت خلق ارزش برای توسعه، توجه بسیاری از دانشمندان و تصمیم سازان را به سمت کارآفرینی معطوف نموده است. آموزش کارآفرینی می تواند یکی از اثرگذارترین روش ها برای ارتقای کارآفرینی، و جوامع مجازی می توانند نقش کلیدی را در به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی ایفا نمایند. تحقیقات بسیاری در زمینه به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات در جوامع مجازی انجام شده است، اما آن گونه که پیشینه نگاشته ها نشان می دهد، هیچ کدام از این تحقیق ها تبادل دانش و اطلاعات در جوامع مجازی ایجادشده از طریق ابزارهای پیام رسانی تلفن همراه را مورد مطالعه قرار نداده اند، بنابراین، این تحقیق تعیین-کننده ها و پیامدهای به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی کشاورزی در جوامع مجازی تخصصی که از طریق وایبر و واتس آپ ایجاد شده بودند را مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش برای شناسایی تعیین کننده های به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی کشاورزی از روش پیمایش استفاده شد، و برای تعیین پیامدهای به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی و نیز بحث جزیی تر درباره نتایج پیمایش، داده های کیفی گردآوری شد. جامعه آماری این تحقیق اعضا جوامع مجازی کارآفرینی کشاورزی بود که به وسیله وایبر و واتس آپ ایجادشده بودند و حداقل دو ماه از زمان عضویت آنها می گذشت. برای انجام پیمایش 165 نفر از طریق روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده های کیفی 30 مصاحبه عمیق با اعضایی از جوامع مجازی که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند انجام شد. نتایج نشان داد، حدود 60 درصد پاسخگویان همیشه یا اغلب اوقات درباره عکس/ویدیو یا متن دیگر اعضا گروه اظهار نظر می نمودند. اما، بیش از 60 درصد پاسخگویان هرگز یا به ندرت ویدیوهای به اشتراک گذاشته در گروه را مشاهده می نمودند. میانگینِ زمانی که اعضا در جوامع مجازی کارآفرینی کشاورزی سپری می کردند، حدود 10 ساعت در هفته بود. نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد، قصد به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات توانسته است 52 درصد از تغییرات رفتار به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات را پیش بینی کند. درک از سهولت استفاده و درک از سودمندی توانسته اند 84 درصد از تغییرات متغیر قصد به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات را پیش بینی کنند. مهم ترین پیامد های مثبت به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات ملاقات با کارآفرینان در زمینه های مختلف، یادگیری ایده های جدید کسب وکار کشاورزی، افزایش انگیزه برای راه اندازی کسب وکار خود، و افزایش دانش و اطلاعات در زمینه کسب وکارهای کشاورزی بودند؛ و مهم ترین پیامدهای منفی عضویت در این جوامع اتلاف وقت، و مشکلات مربوط به حافظه کم تلفن همراه بودند.