نام پژوهشگر: غدیر بهمنی طراز
غدیر بهمنی طراز طهمورث شیری
امروزه دیدگاههای بسیاری بر نقش طبقه متوسط جدید در فرایند دمکراتیک شدن تاکید دارند و معتقدند میزان گرایش به فرهنگ دمکراتیک در میان این طبقه عمومیت بیشتری داشته و آنرا به یک گروه پیشرو در پروسه دمکراسی بدل کرده است. سوال این است که آیا چنین وضعیتی در جامعه امروز ایران نیز قابل مشاهده است؟ بر این اساس در این تحقیق میزان گرایش به فرهنگ مردم سالارانه در میان استادان دانشگاه و معلمان دوره متوسطه شهر همدان مورد پیمایش قرار گرفته است. دلایل انتخاب این جمعیت آماری این است که اولاً بنا بر مباحث و نظریه های مردم سالاری، این دو قشر بعنوان نمایندگان طبقه متوسط جدید، معرف گرایش بیشینه (ماکزیمم) به فرهنگ مردم سالارانه هستند؛ ثانیاً شهر همدان به عنوان یکی از شهرهای نسبتا پر جمعیت و چند فرهنگی کشور، تا حدودی معرف میانگین وزن طبقه متوسط جدید شهری و گرایش های آن در ایران امروز است. به این ترتیب، این تحقیق می تواند بیشینه گرایش به فرهنگ مردم سالارانه را در میان طبقه متوسط جدید شهری ایران امروز نشان دهد. این تحفیق دو بخش متمایز توصیفی و تبیینی دارد در بخش توصیفی هدف ، گونه شناسی فرهنگ سیاسی اقشار مذکور و میزان نزدیکی آن به الگوهای دموکراتیک است و در بخش تبیینی بررسی عوامل موثر بر گرایش به فرهنگ سیاسی مورد نظر میباشد . در این بخش از دو رهیافت نظری مدرنیزاسیون ( توسعه ) و نظریات مرتبط با جامعه مدنی استفاده شده است.روش مورد استفاده در این تحقیق پیمایش می باشد . نتایج نشان میدهد از بین شاخصه های توسعه گرایش به ارزش های فرامادی ، سطح آموزش و میزان استفاده از رسانه ها و از بین شاخصه های سرمایه اجتماعی ، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی بیشترین رابطه را با متغیر وابسته دارند . متغیر دینداری نیز درکنار متغیرهای فوق عاملی است که تاثیر معناداری بر گرایش به دموکراسی دارد .
غدیر بهمنی طراز عماد افروغ
این پژوهش به بررسی عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان پرداخته است در این بررسی جهت مطالعه متغیر وابسته (مشارکت سیاسی دانشجویان) از مفهوم سلسله مراتب مشارکت سیاسی لستر میلبراث استفاده شده است که پائینترین سطح آن رای دادن و بالاترین سطح آن داشتن مقام سیاسی است. در این تحقیق تئوری اجتماعی شدن سیاسی و برخی دیگر از متغیرهای جامعه شناختی جهت توضیح عوامل موثر بر مشارکت بکار گرفته شده است و نتایج حاصله آن به این قرار است. 1- بین متغیر مشارکت در دوران دبیرستان و متغیر مشارکت سیاسی در دانشگاه یک رابطه مثبت و بسیار قوی وجود دارد.2- بین متغیر میزان مشارکت سیاسی والدین و متغیر سیاسی مشارکت در دانشگاه رابطه ای مثبت و معنادار موجود است.3- بین متغیر جنسیت و متغیر مشارکت سیاسی یک رابطه مثبت و معنادار وجوددارد.4- بین متغیر نگرش نسبت به نظام سیاسی و متغیر مشارکت سیاسی در دانشگاه رابطه ای معنادار وجود دارد. بجز متغیرهای بالا عوامل دیگر مانند، متغیر طبقه اجتماعی، سن، معدل تحصیلی و سابقه دانشجویی دارای یک رابطه نسبتا ضعیف و معنادار با متغیر وابسته بودند. نتایج مربوطه به متغیرهای مذهبی بودن والدین و رشته تحصیلی نیز هیچگونه رابطه معناداری را با متغیر مشارکت سیاسی نشان ندادند. نتایجه حاصله از تحلیل دگرسیون چند متغیری نیز نشان می داد که متغیرهای مشارکت در دوران دبیرستان مشارکت سیاسی والدین و جنسیت، در تعیین میزان مشارکت سیاسی فرد، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند و ساید متغیرها خارج از معادله رگرسیون قرار گرفتند.