نام پژوهشگر: زیبا فرج زادگان
سید هادی جلالی آکردی مهدی ادیبی
با بصری شدن نمادهای منزلت و هویت در مدرنیته متأخر، بدن به محملی برای ابراز هویت و نمادی از شخصیت فرد مبدل گشته است. مراقبت و نظارت بر بدن این امکان را برای افراد فراهم می کند تا روایت مشخصی از هویت خویش را حفظ کنند و آن را در معرض تماشای دیگران قرار دهند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی بین مدیریت بدن و هویت اجتماعی جوانان صورت گرفته است. به منظور دستیابی به این هدف، مفهوم مدیریت بدن به عنوان متغیر مستقل، خود به سه بعد کنترل وزن برای تناسب اندام، میزان گرایش به جراحی های زیبایی و همچنین میزان استفاده از لوازم آرایشی و بهداشتی تقسیم شد و نمره ی نهایی مدیریت بدن از طریق محاسبه ی مجموع امتیاز فرد در هریک از این ابعاد سه گانه بدست آمد. متغیر وابسته ی هویت اجتماعی نیز به چهار بعد هویت جنسیتی، دینداری، نگرش فرهنگی و هویت ملی تقسیم بندی شد. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی دارای قابلیت اعتماد و اعتبار است. جامعه آماری تحقیق، جوانان 18 تا 30 ساله ی شهر ساری در سال 1389 می باشد. حجم نمونه 384 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران با روش خوشه ای چندمرحله ای بدست آمده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شد. برای آزمون فرضیات تحقیق نیز، از آزمون هایt دو نمونه ای مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب اتا؛ و برای آزمون مدل تجربی تحقیق، از رگرسیون گام به گام استفاده شده است. براساس نتایج بدست آمده از محاسبه ی ضریب همبستگی پیرسون، بین مدیریت بدن و هویت اجتماعی جوانان رابطه-ی معنادار وجود دارد. ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شده بین مدیریت بدن و هویت جنسیتی معادل 485/0، بین مدیریت بدن و دینداری معادل 325/0-، بین مدیریت بدن و نگرش فرهنگی معادل 546/0 و در نهایت همبستگی پیرسون محاسبه شده بین مدیرت بدن و هویت ملی معادل 416/0- می باشد. ضرایب محاسبه شده در مجموع نشان دهنده ی حمایت داده های تجربی از فرضیات تحقیق می باشد. در مجموع نتایج بدست آمده حاکی از آن است، امروزه تلاش های زیادی از سوی جوانان در باب داشتن ظاهر و بدنی زیبا انجام می گیرد تا از این طریق، هویت متمایزی را که جوانان می خواهند از خود در اجتماع نشان دهند، حاصل شود. بدین سان جستجو برای داشتن چهره و ظاهری زیبا و اندام کامل بیش از آنکه با طرد هویت آنان مرتبط باشد، با پذیرش هویت از سوی آنان همراه است.
امید عیسی نژاد فاطمه بهرامی
هدف این پژوهش، تدوین مدل بومی آموزش راهبردهای مقابله ای زناشویی و بررسی اثربخشی آن بر کیفیت روابط زناشویی، راهبردهای مقابله ای زناشویی و استرس در زنان دارای سرطان سینه و همسران آنها در مقایسه با آموزش ارتقای روابط زوجین و آموزش زوجین به شیوه شناختی رفتاری بود. روش پژوهش آمیخته(کیفی- کمی) بود. در بخش اول مصاحبه نیمه ساختاریافته با 9 نفر صورت گرفت و بر اساس آن مدل بومی آموزش ارتقای راهبردهای مقابله ای زناشویی تدوین شد. بخش دوم به منظور بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه ها و به روش زمینه یابی و همبستگی انجام شد. بدین منظور نمونه ای 300 نفری از میان افراد متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و فرهنگسراها به شیوه تصادفی انتخاب شد. روش بخش آخر پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این بخش 64 زوج در سه گروه آزمایش(16 نفر) و یک گروه گواه(16 نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. متغیرهای مستقل در سه برنامه گروهی شامل مدل بومی آموزش راهبردهای مقابله ای، مدل ارتقای روابط و مدل مقابله زوجی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری بود که هر کدام در یک گروه و در 6 جلسه اجرا شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه سازگاری زناشویی(rdas)، پرسشنامه استرس(pss) و پرسشنامه راهبردهای مقابله ای زناشویی(mci) بود. روایی پرسشنامه ها با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی و مدل یابی معادلات ساختاری بررسی و تایید شد. یافته های بخش کیفی پژوهش و مصاحبه های صورت گرفته نشان داد که بیماران سرطان سینه و همسران آنها در 6 مقوله شامل فشارهای مربوط به نحوه برخورد و رفتار با همسر، فشارهای مربوط به نحوه برخورد همسر با بیماری، درگیری ذهنی در مورد نحوه برخورد و واکنش همسر، فشارهای مربوط فرزندان، فشارهای مربوط به آینده روابط زناشویی و حفظ آن و فشارهای مربوط به نحوه برخورد اطرافیان و نحوه ارتباط با آنها مقابله می نمایند. بر اساس این 6 مقوله، با مفهوم سازی زوجی سرطان سینه در چارچوب نظریه سیستمی، مدل بومی آموزش راهبردهای مقابله ای زوجی برای زوجین تدوین شد و اثربخشی آن با مدل شناختی رفتاری و مدل ارتقای روابط مقایسه گردید. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که که هر سه مدل بر بهبود راهبردهای مقابله ای زوجی(01/0>p) ، استرس(01/0>p) و کیفیت روابط زناشویی(01/0>p) تاثیر دارند. تاثیر مدل بومی راهبردهای مقابله ای زناشویی بیش از دو مدل دیگر بود. در کیفیت روابط زناشویی و ابعاد آن تاثیر مدل شناختی رفتاری بیش از سایر مدلها بود. نتایج پیگیری پس از یک ماه نشان داد که بین گروه های آزمایش با گروه گواه در هر سه متغیر تفاوت وجود دارد (01/0>p) و اثر بخشی مداخلات بعد از یک ماه باقی مانده بود.