نام پژوهشگر: زهره برقعی
ساره صحراییان نفیسه ساطع
معرفت شناسی دینی، شاخه ای از معرفت شناسی است که با نگاهی پسینی وتاریخ مند معارف دینی را به عنوان یک واقعیت بشری، مورد بررسی و پژوهش قرار می دهد. بشر در مواجهه با دین، درک و فهمی از آن کسب می کند و می تواند آن را مانند سایر نظام های معرفتی اش، موضوع معرفت پردازی نظام مند قرار دهد. نظریه "قبض وبسط تئوریک شریعت"، با نگرشی معرفت شناسانه نسبت به معرفت دینی بشر در طول تاریخ، به مباحثی پیرامون تحول وتکامل معرفت دینی و نسبت آن با معارف غیر دینی می پردازد. بر اساس این نظریه، فهم انسان از شریعت همواره مسبوق به معارف برون دینی است و چون معارف برون دینی همواره در حال تغییر و تحول اند، این تغییر و تحولات به واسطه ارتباط تنگاتنگی که میان معارف بشری وجود دارد به معارف دینی سرایت می کند و آن ها را نیز متحول می سازد. ما دراین رساله می کوشیم تا با تحلیل و بررسی اصول، ارکان و ادله نظریه فوق، نقا ط ضعف و قوت آن را آشکارکنیم و معتقدیم که هر چند میان معارف بشری ارتباط برقرار است، اما این ارتباط به شکل عام و همه جانبه نیست، یعنی این گونه نیست که تحول در یک معرفت بتواند همه معارف دیگر انسان را متحول کند، بلکه تحول معارف به شکل محدود و نسبت به برخی از آن ها و تنها از کانال های خاصی قابل انتقال است.
طاهره استرابی اقدس یزدی
انسان برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی آفریده شده است و تنها راهی که بواسطه ی آن به سعادت حقیقی و پایدار می رسد، وحی است. خداوند از طریق فرستادن پیامبران، نیک و بد امور را تعیین کرده و مسیر زندگی انسان را در ارتباط با سعادت و شقاوت ابدی مشخص می سازد. اما شناخت حقیقت وحی چون پدیده ای ماوراءطبیعی است امکان ندارد و درک و فهم ما آنقدر نیست که بتواند تمام حقایق عالم را بشناسد. آنچه در این تحقیق آمده است، با این پیش فرض است که شناخت حقیقت وحی ممکن نیست. ولی برای آشنایی بیشتر با آن و درک این پدیده، تا جایی که امکان دارد به بررسی دیدگاه دو دانشمند بزرگ (فارابی و غزالی) پرداخته و نظرات آنها پیرامون وحی و حقیقت آن را بررسی کرده ایم. وحی در لغت به معنای اشاره سریع و پنهانی و در اصطلاح به «تفهیم ویژه یک سلسله حقایق و معارف از جانب خداوند به انسان های برگزیده (پیامبران) از راهی غیر عادی، برای ابلاغ به مردم و راهنمایی آنان» وحی می گویند. وحی در نظر فارابی زمانی صورت می پذیرد، که بین نبی و عقل فعال واسطه ای نباشد یعنی عقل مستفاد او به عقل فعال متصل شود. غزالی نیز وحی را معرفتی غیر اکتسابی می داند که منشأ آن برای نبی مشخص است و راه رسیدن به آن ریاضت و تصفیه دل است. وحی در قران کاربردها و معانی مختلفی دارد. در نظر فارابی و غزالی عقل و وحی مکمل یکدیگرند و تعارضی ندارند. دست آورد رساله این است که - همانطور که در بالا ذکر شد- در نظر فارابی حقیقت وحی اتصال بین عقل فعال و عقل مستفاد است اما غزالی آن را معرفتی غیر اکتسابی دانسته و بدون ریاضت و تهذیب نفس دست یافتنی نیست. می توان گفت فارابی نگاهی عقلانی به وحی دارد اما غزالی آن را معرفتی عرفانی برمی شمارد.
مرضیه ظاهری اقدس یزدی
در این تحقیق به بررسی چگونگی انتصاب امام از دیدگاه سه فرقه مهم اسلامی یعنی ؛ امامیه(بررسی آراء شیخ طوسی) و معتزله و اشاعره پرداخته شده است. با مطالعات در این زمینه به دنبال اهدافی از جمله، اینکه جوانب مختلف امامت مورد بررسی قرار گیردو این مطلب تبیین شود که یگانه راه عبودیت خداوند سبحان از راه شناخت ولی امر او یعنی امام معصوم است، پس امام مقامی دارد که تنها خداوند آن را تعیین میکند و دارای صفاتی است که او را از دیگران ممتاز می سازد و وی را مشعل دار هدایت مردم می نماید. ودر نتیجه به این مهم دست یافتیم که اگر وجود امام معصوم واجب نباشد بقای شریعت نیز واجب نباشد، لیکن چون بقای شریعت واجب است پس وجود امام معصوم واجب است. واینکه امام باید معصوم و منصوص و افضل از سائر ناس باشد و چون اینگونه است پس تنها خداوند میتواند امام امت را تعیین کند.واین در حالی است که متکلمان اشعری و معتزلی چنین مقامی برای امام و خلیفه قائل نیستند و مقام او را یک مقام اجتماعی می دانند و و یژگی های عصمت و نص و علم را از او منتفی میدانند.ایشان قائل اند که امام به اختیار و انتخاب مردم برگزیده میشود. تحقیق پیش رو یک تحقیق کتابخانه ای است و روش آن عقلی – نقلی است و چون مطالب مربوط به امامت گسترده است نگارنده پس از رجوع به کتب مختلف اقدام به نگارش پایان نامه نموده است. واژگان کلیدی : امام ، اشاعره، معتزله، شیخ طوسی، انتصاب، انتخاب.
فهیمه جمشیدی خواه نفیسه ساطع
چکیده موضوع این پایان نامه تبیین دیدگاه جان هیک درباره ی معاد و نقد آن بر اساس حکمت متعالیه است. جان هیک در مسئله ی حیات پس از مرگ، به رستاخیز، دیدگاهی مسیحی – یهودی، که به معنای جسمیت یافتن مجدد شخصیت انسانی بعد از مرگ است، معتقد است و در این زمینه برای معقول جلوه دادن جاودانگی و حیات پس از مرگ نظریه ی "بدل" را مطرح می کند. جان هیک معتقد است که انسان یک واحد جسمی – روانی است که با مرگ نابود می شود و بعد از مرگ عین یا "بدل" جسمی – روانی شخص قبل از مرگ از عدم با قدرت مطلق خداوند بر انگیخته می شود. ملاصدرا معتقد است که انسان یک وجود واحد است که این حقیقت واحد دارای دو اعتبار بدن و نفس است و نفس حقیقت این وجود واحد است. ایشان بر اساس اصل تشکیک در وجود و اصل حرکت جوهری ثابت می کند که نفس با حادث شدنش به موازات بدن، مسیر تکاملی را طی می کند و مراتب وجودی خود را به فعلیت می رساند و پشت سر می گذارد تا به مرتبه ی نفس ناطقه ی انسانی و اتحاد با عقل فعال برسد که به عنوان کمال نفس تلقی می شود. نفس بعد از مرگ به کمک قوه ی خیال، بدن برزخی و عقلی خود را ایجاد می کند. نفس و بدن بعد از مرگ در امتداد نفس و بدن قبل از مرگ است، فقط نفس از عالم و مرتبه ی ماده روی بر گردانده و به مرتبه و عالم مافوق ماده و ملکوت توجه نشان می دهد. با توجه به اصول فلسفی ملاصدرا همانند اصل وحدت وجود، اصل حرکت جوهری، اصل تشکیک در وجود و اصل شئیت شیء به صورت شیء است، می توان مبانی نظریه ی "بدل" جان هیک هم چون نفی نفس، حقیقت مرگ که نابودی مطلق است، را نقد کرد. هم چنین نظریه "بدل" هیک، نظریه ایی فرضی و بر اساس آزمون ذهنی است؛ پس نمی تواند در معقول و ممکن جلوه دادن جاودانگی و حیات پس از مرگ دلیل موجهی باشد. کلمات کلیدی: رستاخیز، بدل، نفس، معاد جسمانی، تناسخ
محدثه هوشنگ زهره برقعی
مهم ترین زمین? معنایی واژه حق در قرآن، مربوط به مفاهیم وجود و هستی است. در این معنا "حق" دقیقا برابر با مفهوم وجود است که بیانگر ماهیت و حقیقت حق نیز هست، زیرا هر موجودی از آن جهت که موجود است و عینیّت دارد حقّ می باشد، در این جا حقّ به معنای "ثابت" است. تفسیر این حوزه معنایی حق، در آثار مفسران، عموماً صبغه ی فلسفی دارد، چنان که ایشان، حق را در آیاتی که خداوند را به وصف حق توصیف کرده اند، به معنای موجود ثابتی دانسته اند که نمی توان در وجود او تردید کرد و هیچ گونه باطلی، از نقص، تغییر و فنا، در او راه ندارد. از دیدگاه قرآن کریم ، خداوند متعال که از ثبوت و وجوب مطلق برخوردار است ، " حق " است . همچنین عالم هستی که وجود خود را وامدار از اوست به اعتبار وجود و ثبات ، حق و از جنبه ناثابت و عدم ، باطل است . نظامات و سنن حاکم بر مخلوقات که فعل خداوند متعال است نیز " حق " است ، پس حق اوست « أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ » و از اوست : « الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ » . پیدایش باطل نتیجه قهری نقص و محدودیت موجودات است و امتزاج آن با حق، ابزار تحقق یکی از بزرگترین سنن الهی یعنی ابتلا و آزمایش انسان را فراهم کرده است. گرایش به باطل (=ضلال) ثمره ادراک ناقص انسانی است و شکل گیری اندیشه ضلالت بار که عمل گمراهانه را در پی خواهد داشت ، معلول عوامل متعددی از جمله؛ پیروی از ظن و نشاندن آن در جایگاه باور علمی، اتباع هوای نفس، تکبر، لجاجت، تقلید و تعصب است.
زینب عبادی مهدیه سادات مستقیمی
مسئله علم ومعرفت از مباحث مهم و پیچیده ای است که پرسش ها و مسائل زیادی را در اذهان متفکران برمی انگیزد. پاسخ به این پرسش ها که اغلب صبغه ی معرفت شناسی به خود می گیرند، نیازمند بررسی و مطالعه بنیادین و همه جانبه می باشند. تقسیم علم به اکتسابی و غیر اکتسابی و رابطه ی آن دو از مسائل مهمی است که خاستگاه های هستی شناختی نیز از قبیل اصالت وجود، تشکیک وجود و... دارد. در این پژوهش رهیافت های حاصل از بررسی رابطه علم اکتسابی با علم غیراکتسابی در دو حوزه ی فلسفه و عرفان، به استخدام آیات و روایات درآمده اند تا از این رهگذر علاوه بر افزایش غنای علمی، میزان حقانیت آن ها به وسیله سنجه های دینی مورد ارزیابی قرار گیرد. فارق اصلی میان علم اکتسابی و علم غیر اکتسابی، وجود یا عدم وجود واسطه می باشد؛ و بر اساس قواعد هستی شناختی، به ویژه تشکیک وجود، و ارائه تعریف وجودی از علم، علم غیر اکتسابی به مثابه علم بی واسطه، مرجع و خاستگاه تمام علوم اکتسابی انسان می باشد.
اکرم مرادبیک لو زهره برقعی
حقیقت روح یکی از مهمترین موضوعاتی است که از دیرباز ذهن دانشمندان را به خود معطوف داشته است. دانشمندان با رویکردهای متفاوتی به حقیقت و ماهیت روح پرداخته اند. مادی گرایان غیر از اعضای مادی و طبیعی که دارای قوانین مخصوص به خود است، در وجود آدمی، به واقعیت دیگری اعتقاد نداشته و همه ی و رفتار و فعالیت های انسان را ناشی از همین اعضا می دانند. امّا اندیشمندان الهی به حقیقتی غیر مادی در انسان معتقدند که اصل و اساس انسان را تشکیل می دهد. متکلمان اسلامی برای اثبات مغایرت نفس و بدن، دلایل نقلی و عقلی متعددی ارائه کرده اند. در این نوشتار پژوهش نقد گونه ای بر این براهین به عمل آمده است. در میان فرقه های متکلمان اسلامی، بیشتر معتزله روح را جسم لطیف می دانند که ساری و جاری در بدن است، اما مشاهیر اشاعره با تعبیر مختلفی جسمایت نفس را بیان می کنند، که بعد از هلاکت و نابودی بدن باقی می ماند. غزالی همانند فیلسوفان به سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی معتقد است، ولی فرق مهم او با دیگران این است که معتقد است اثبات نفس و تجرد آن به برهان نیاز ندارد. هر چند سخنان بعضی از متکلمان امامیه ظهور در جسمانی بودن نفس دیده می شود، امّا تفکر غالب در متکلمان امامیه آن است که حقیقت نفس امر مجرد و غیر جسمانی است.
زینب کفعمی زهره برقعی
شناخت عالم مثال که عالمی واسط میان ملک و ملکوت است در حوزه معرفت شناسی و انسان شناسی از اهمیت بسیاری برخوردار است. چرا که عمیق شدن در ویژگی ها،شناخت حدود و نحوه ارتباط انسان با این عالم ، هم در مباحث نظری فلسفی،عرفانی راهگشاست و هم در نحوه سیر و صعود انسان به درجات کمال و وصول به لقاء الله مفید فایده میباشد. این تحقیق که به صورت کتابخانه ای و به کمک نرم افزارهای علمی- پژوهشی تدوین شده است در پی روشن ساختن نظرات دقیق چندین فیلسوف و عارف نامور جهانی درباره عالم مثال و در آخر تطبیق دادن آنها با مناسبات قرآنی میباشد. از جمله اینکه هر یک از دو مکتب فلسفه و عرفان ،هم چنین کتاب مقدس قرآن از چه منظری به این عالم نگریسته اند و نگاه این سه،چه ارتباط ها و تفاوتهایی را در پی داشته است؟ مکاتب فلسفی اسلامی ،مشاء،اشراق و متعالیه در تبیین عالم مثال تفاوت بنیادینی با هم ندارند. در این بین حکمت متعالیه به دیدگاه عرفان اسلامی نزدیک تر است.عرفا نیز در تبیین مراتب وجود، عالم مثال را یکی از این مراتب و آن را حلقه وصل به عالم غیب میدانند.با تبیینی که از عالم مثال در قرآن میشود، روشن میگردد که این دیدگاه به دیدگاه عرفان و فلسفه بسیار نزدیک است و میتوان گفت یک واقعیت است که با سه ادبیات بیان شده است.
زهره سعادت اقدس یزدی
چکیده شناخت شخصیتی که اسوه ی کامل بشریت است، برای هر انسانی ضروری است؛ از این رو در این نوشتار در پی بررسی تطبیقی ویژگی های امام علی (ع) و امامت ایشان از دیدگاه علامه جعفری و جرج جرداق هستیم. هدف مورد نظر ما در این پژوهش آشنایی هر چه بیشتر با ابعاد شخصیتی امام علی (ع) است؛ چرا که شخصیت آن حضرت، شخصیتی فرا مذهبی و حتی فراملی است و انتخاب جرج جرداق مسیحی نیز در همین راستاست تا شخصیت امام علی (ع) الگویی تمام عیار جهت رشد ابعاد وجودی انسان های طالب کمال باشد. در این پژوهش، ابتدا در فصل شناخت امام علی(ع) ضرورت شناخت، دشواری شناخت، تاریخچه ی شناخت، راه های شناخت و دیدگاه اقشار مختلف در مورد امام علی (ع) مورد بررسی قرار گرفته تا ضرورت شناخت امام علی (ع) اثبات شود. پس از اثبات ضرورت شناخت امام علی(ع) جهت شناخت هر چه بیشتر شخصیت امام علی (ع) رابطه ایشان با خدا، خود، دیگران و عالم هستی مورد بررسی قرار می-گیرد؛ از این رو در فصل رابطه امام علی(ع) با خدا، فضایل حضرت در ارتباط با خدا، کتاب خدا، فرستاده خدا مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن به دلیل اهمیت و گستردگی امامت امام علی(ع)، در فصلی اختصاصی ابتدا به معنا شناسی ولایت، امامت و خلافت در لغت، اصطلاح، قرآن و عرفان، بیان رابطه ی این ها، تفاوت آن ها با نبوت و رسالت، برتری مقام امامت از نبوت و مواردی از این قبیل پرداخته شده است و پس از آن جایگاه امامت در علم کلام، مراتب امامت، اهمیت و ضرورت امامت، ویژگی های امامت، افضلیت امام علی(ع) در مقایسه با دیگر خلفا و اثبات امامت ایشان مطرح شده است. در فصل بعد با عنوان فضائل شخصی امام علی(ع) به بررسی اوصاف ظاهری و ویژگی های شخصی حضرت پرداخته شده تا افضلیت امام علی (ع) که به عقیده ی امامیه از امتیازات وجودی امام معصوم است، اثبات شود. سرانجام در آخرین فصل جهت بررسی رابطه امام علی(ع) با عالم برون رابطه ایشان در سه بخش رابطه امام علی (ع) با دنیا، حکومت و آخرت تدوین شده است. در این بررسی تطبیقی آن چه در هرفصل به چشم می-خورد، تشابه نظرات علامه جعفری و جرج جرداق است؛ به استثنای برخی موارد جزئی که خیلی کمرنگ به چشم می خورد. در مورد اختلاف نظر جرج جرداق، نقدهایی وارد شده که در این پژوهش سعی شده به آن ها پاسخ داده شود. در نهایت نظر جرج جرداق مسیحی در اثبات افضلیت و حقانیت منصب امامت ایشان در غالب موارد بر نظرات علامه جعفری تطبیق دارد که این می تواند مهر تأییدی بر مظلومیت امام علی (ع) حتی در ادیان دیگر باشد.
رقیه احمدی زهره برقعی
سعادت و شقاوت مسأله چندتباری است ودرحوزه های مختلف حدیث،تفسیر،فلسفه،کلام،اخلاق وفلسفه اخلاق موردبحث است . هر انسانی به حکم فطرت، طالب سعادت و از شقاوت گریزان است. به رغم تمام اختلاف هایی که در تفسیر سعادت و شقاوت و جود دارد، می توان گفت، سعادت واقعی انسان همان کمال و غایتی است که انسان برای وصول به آن آفریده شده است .از دیدگاه اسلام آن غایت نهایی، خیر مطلق است که مقصود و غایت حرکت همه موجودات عالم است. بنابراین هدف نهایی از اعمال، گفتار و رفتار اختیاری انسان وصول به خیر مطلق است. در این رساله نقطه نظرات دو اندیشمند گران قدر اسلامی، خواجه و امام بررسی و تفاوت و تشابه آن ها تبیین شده است. این دو متفکر بزرگ بر این باورند که حقیقت سعادت همان قرب الی الله است و برای رسیدن به این مقام عظیم باید از دنیا گذشت. انسان در پر تو وحی، استعدادهای نهفته فطرت خود را شکوفا ساخته وبا استفاده از نعمت ها و ابزاری که خداوند در این جهان در اختیارش قرار داده به کسب کمالات می پردازد که محل بروز و ظهور آن در جهان آخرت است هدف از آفرینش هم رسیدن به آن مقام بلند مرتبه است. تأمل و دقت در گفتار و نظرات ایشان درباره سعادت و شقاوت بسیار متأثر ازنحوه نگرش های فلسفی و دینی هر دو متفکر بوده است و به خاطر تعلق به فضای فکری، فرهنگی مشابه، همسانی در نظریاتشان فراوان دیده می شود.
سمیه حسینی مقدم زهره برقعی
غزالی از اندیشمندانی است که به صراحت در دفاع از عقاید دینی خود در مقابل فیلسوفان ایستاده و آن ها را در طرح بیست مسئله دینی متهم به بدعت و کفر نموده است. سال ها بعد ابن رشد به عنوان یک فقیه و فیلسوف برجسته، درصدد پاسخ به غزالی برآمده که این نوشتار به تقابل میان این دو دانشمند در بحث علم الهی می پردازد. این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی به بیان نظریه های این دو دانشمند پرداخته و نظریه های ابن رشد را بر اساس نظر ابن سینا و صدرالمتألین مورد سنجش و ارزیابی قرار داده است. اگرچه پاسخ های ابن رشد به ابوحامد غزالی تا حدودی توانسته است اشکال های سخنان غزالی را آشکار کند ولی در نهایت او با غزالی همراه شده و بر جداسازی فلسفه از دین تأکید می کند. غزالی سعی می کند بیشتر مبانی فلسفی دیدگاه فیلسوفان درباره علم الهی را مورد نقد قرار دهد. ابن رشد علم الهی را از نوع حصولی و فعلی می داند و معتقد است خداوند چون علت موجودات است، از آن جهت که به ذات خود علم دارد به موجودات علم دارد اما درک تفصیلی این مسئله را خارج از دسترس درک بشر دانسته و در همین اندازه خود را متوقف می بیند و بیشتر نقدهای غزالی را بر نظر ابن سینا دراین باره می پذیرد. بررسی نظر ابن سینا نشان می دهد فهم غزالی و ابن رشد از نظر وی اشتباه بوده و تبیین ابن رشد بیش از ابن سینا قابل مناقشه است. نقد های غزالی در رشد و بالندگی فلسفه اسلامی نقش داشت تا آن که حکمت متعالیه توانست با در اختیار داشتن مبانی مستحکم فلسفی در تبیین علم خداوند و بسیاری از مسائل فلسفی دیگر هم سو با متون دینی موفق ظاهر شود به نحوی که راه را بر بسیاری از سوء برداشت ها ببندد.
زهرا شرفی زهره برقعی
انسان موجودی کمال گراست و همواره راه های رسیدن به کمال مهم ترین دغدغه ی فکری او بوده است. اما از آن جا که انسان گاهی در تشخیص راه و مصداق کمال دچار اشتباه می شود، لازم است نخست مقصود از تکامل و کمال حقیقی روشن گردد. از این رو، در این رساله به روش تحلیلی ابتدا به تبیین حقیقت تکامل پرداخته و سپس از بین عوامل موثر و راه های کسب کمال، نقش عبادت مورد بررسی قرار گرفته است. تکامل انسان به واسطه ی فصل ممیز او از سایر موجودات یعنی نفس ناطقه که مجرد و منسوب به عالم روحانی است، صورت می گیرد. ابن سینا و امام خمینی غایت کمال نفس ناطقه را مشاهده ی جمال حق و اتحاد با آن می دانند. تکامل نفس علاوه بر سعادت اخروی دستاوردهای دنیوی نیز برای انسان دارد. در واقع، شخص تکامل یافته دارای ویژگی هایی است که به واسطه ی آن ها هم خود در دنیا از آرامش کافی برخوردار است هم زندگی در کنار چنین افرادی برای دیگران لذت بخش خواهد بود. عوامل مختلفی بر سیر تکاملی انسان موثرند. که مهم ترین آن ها عبارتند از:معرفت خداوند، خود شناسی، تفکر و تعقل، ریاضت، عشق، اما در این میان عبادت، جایگاه ویژه ای دارد. ابن سینا و امام خمینی همانند سایر اندیشمندان الهی، عبادت را عامل مهمی در رسیدن انسان به قرب الهی می دانند. بدیهی است عبادتی که در مسیر تکامل انسان را یاری می کند باید دارای ویژگی هایی همچون اخلاص و حضور قلب باشد؛ چرا که بدون این ویژگی ها قرب الهی محقق نخواهد شد. ابن سینا تمام معارفی را که منتهی به شناخت خداوند می شود عبادت می داند. امام خمینی نیز تفکر در نظام خلقت را به آن جهت که به شناخت خداوند منجر می شود، افضل از جمیع عبادات می شمرد. در اسلام هردو بعد عبادت، ظاهر و باطن آن مورد توجه قرار گرفته است، تا بین ظاهر و باطن انسان هماهنگی برقرار شود. تأثیر عبادات در تکامل در بعد از مرگ نیز ادامه دارد، برخی عبادات که آثار آن ها بعد از مرگ فرد باقی می ماند و بعضی عبادات و خیرات که دیگران به نیت شخص متوفی انجام می دهند، تکامل نفس بعد از مرگ را موجب می شوند.
فهیمه کرم بخش زهره برقعی
میل به جاودانگی یک میل جبلی و ذاتی نوع بشر است که انسان ها در همه دوران های مختلف قصد داشته اند این میل را در خود به ظهور برسانند. ایمان به جاودانگی در همه ادیان ابراهیمی، از ارکان باروهای دینی به شمار می رود و متکلمان مسلمان ضمن اینکه در اصل باور به جاودانگی و معاد اشتراک نظر داشته اند، در چگونگی معاد و کیفیت جهان پس از مرگ اختلاف نظر دارند. به طوری که برخی معاد را جسمانی، برخی روحانی و گروهی دیگر جسمانی و روحانی دانسته اند. هم چنین مسئله ی تجسم عمل و بهشت و جهنم اعمال، از مباحث مهم و مطرح در کلام و حکمت الهی است که به رغم دلالت آیات و روایات بسیار بر آن، تفسیرهای مختلفی از آن نشده، از این رو، این رساله به بررسی بحث خلود نفس و تجسم اعمال از دیدگاه این سه متفکر بزرگ اسلامی، امام خمینی، غزالی و فخر رازی اختصاص یافته است. امام خمینی با توجه به حرکت جوهری، اصل جاودانگی را پذیرفته و قائل به معاد جسمانی و روحانی شده و اثبات می کند که انسان با همین جسمی که در عالم طبیعت بوده، با تمام حیثیت ها و ویژگی ها، بدون کمترین تفاوت و بدون مثلیت بلکه به نحو عینیت، معاد و حشر خواهد داشت. غزالی حقیقت انسان و ملاک این همانی شخصیت انسان را روح می داند و با تمسک به عقل و نقل، اصل جاودانگی انسان را اثبات نموده و آن را جاودانگی در پرتو نفس مجرد و بدن جدید می داند، بدون اینکه مشکل تناسخ حاصل شود. فخررازی در حوزه معاد به شکلی دارای تعدد آراء است. در برخی آثارش بر معاد روحانی تأکید کرده، اما در بیشتر آثارش تصریح به جسمانی بودن معاد می کند. روش این رساله ضمن تبیین دیدگاه های این سه اندیشمند اسلامی، تحلیل و تطبیق آن است.
فاطمه احیا زهره برقعی
چکیده عقیده به ظهور منجی آسمانی در پایان جهان، یکی از مسائل مهم و حساس است که نه تنها در دین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانی سابقه دیرین دارد، و تمامی پیروان ادیان بزرگ عالم بدان معتقدند. ادیان و مذاهب مختلف جهان از مصلحی سخن گفته اند که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایت ها و ظلم مستکبران خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت جهانی را بر اساس عدالت و آزادی واقعی بنیان خواهد نهاد. اصل نجات تنها در توان خداوند متعال است. نجات او، رحمت عامه است و لطف و عنایت او در همه حال؛ بندگان را شامل می شود، و آنها را از انواع خطرها، وسوسه های فکری و روحی و القائات شیاطین در امان می دارد. برهمین اساس، خداوند متعال پیامبرانش را برای نجات بشر از ظلمت و گمراهی فرستاده است. دین اسلام، به کمتر مسأله ای مانند مهدویت اهمیت داده است. علاوه بر آیات متعددی از قرآن مجید که امامان معصوم آنها را به وجود مقدس امام مهدی(عج) تأویل و تفسیر نموده اند، همچنین روایات متعددی از طریق خاصه و عامه از رسول گرامی اسلام? درباره-ی شخصیت و زندگی آن پیشوای غایب نقل شده است. تحقیق پیش رو، با موضوع تبیین فلسفی _ کلامی الگوی نجات آخر الزمانی در آموزه مهدویت می¬کوشد : ابتدا اصل و ماهیت نجات را مشخص نماید، سپس به بررسی و مقایسه الگوهای نجات در ادیان الهی می¬پردازد و هدف آن شناساندن و معرفی بهترین و کاملترین الگوی نجات است؛ منجی¬ای که برنامه هایش جهانی و برای همه ملت ها باشد؛ موعودی که اساسا با ظهورش به تمام مکاتب الحادی و پوچ دنیا خط بطلان می کشد و با تشکیل حکومت واحد جهانی، محقق کننده برنامه های الهی تمام انبیا است که در رأس آن بسط توحید و عدالت قرار دارد. شیوه جمع¬آوری تحقیق به صورت کتابخانه¬ای و به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی می¬باشد. واژگان کلیدی: الگونجات، آخرالزمان، مهدویت، انتظار.
مریم نورالدینی نفیسه ساطع
در این تحقیق سعی گردیده تا با تحلیل توحید و توحید افعالی در مکتب اشاعره به تفسیرهایی که اشاعره از موضوع توحید بر اساس آیات و روایات به¬دست داده¬اند، پرداخته شود. بدین منظور، با بیان استدلال های آن¬ها به مبانی¬ای که دیگر فرقه¬های متکلمان هم چون معتزله و امامیه برخلاف دیدگاه آن¬ها آورده¬اند، توجه گردیده و سپس این موضوع بر اساس نظریات شهید مطهری مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته شده است. بر همین اساس، در این تحقیق مباحث کلامی در زمینه¬ی بحث توحید افعالی در اشاعره با تمایز نظریات آن¬ها از دیگر فرقه¬های کلامی، در نظر گرفته شده و از طریق آن به بررسی مفاهیمی چون جبر و اختیار، عدل الهی و علم خداوند بر اساس آیات و روایات در دیدگاه اشاعره توجه شده است. نوع نگرش به نقدهای مربوط به آراء اشاعره در این تحقیق بر اساس نقدهایی است که مطهری بر دیدگاه اشاعره وارد ساخته است؛ بنابر دیدگاه مطهری، اشاعره توحید افعالی را به گونه¬ای تفسیر می¬کنند که از طرفی، مستلزم نفی نظام علی و معلولی از بین مخلوقات و از طرف دیگر، موجب سلب اختیار انسان است. آنان علت و فاعل همه¬ی افعال و اشیاء را خدا می¬دانند و پیوند بین اجزای طبیعت با یک¬دیگر را این گونه تفسیر می¬کنند که آن را خدا اراده کرده یا عادت او به آن تعلق گرفته است. هم¬چنین از دیدگاه مطهری، برخلاف نظریه جبرگرایانه اشاعره، فاعلیت حقیقی از آن خداوند است؛ اما می توان فاعلیت را در طول فاعلیت خداوند برای ماسوی الله نیز قائل شد.
معظمه شجاع الدینی زهره برقعی
توجه دین به سعادت ابدی و حیات اخروی انسان، هرگز به این معنا نیست که دین نقشی در زندگی دنیوی انسان نداشته باشد. تاریخ بشر گواه این مطلب است که دین دستورهای ویژه ای برای زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد که هر کدام از آن¬ها دارای آثار و برکات فراوانی برای جوامع انسانی می باشد. از آن¬جا که دستورهای دینی ریشه در فطرت انسانی دارد، فاصله گرفتن از آن¬ها باعث بروز مشکلاتی در زندگی انسان می¬شود که بشر با همه¬ی ادعای پیشرفت در علم و تکنولوژی، قدرت رفع آن¬ها را نداشته و در برابر آن¬ها سرگردان است. تربیت افراد به بالاترین درجه کمالات انسانی و تأمین ارزش¬های مادی و معنوی، پاسخ به میل حقیقت جویی و جلوگیری از احساس پوچی در زندگی و پی¬ریزی جامعه ای که در آن حقوق انسانی به بهترین وجه رعایت شود، تنها می¬توان از یک دین الهی انتظار داشت. از این رو پایان نامه حاضر با روش تحلیلی – تطبیقی و با هدف تبیین و بررسی کارکردهای دین در زندگی دنیوی انسان از دیدگاه دو اندیشمند بزرگ جهان اسلام، علامه طباطبایی? و امام خمینی? در نظر دارد به بررسی این موضوع ¬بپردازد که دین مبین اسلام به ابعاد دنیوی وجود انسان توجه ویژه داشته و از اصلی ترین کارکردهای دین، تلاش در جهت تأمین صحیح نیازهای مختلف وجود انسان است که در نهایت به سعادت اخروی او منتهی می¬شود. از مطالعه و بررسی های انجام شده، به دست آمد که دین شامل کارکردهای دین در سبک زندگی عملی (مانند دستور به نظافت، نهی از شرب خمر و ورزش)؛ کارکردهای روانی ـ معنوی (مانند تهذیب اخلاق، توکل، دعا، صبر و ذکر) و کارکردهای عقلی (مانند واقع بینی و توصیه به علم اندوزی) می باشد. هم¬چنین ایجاد وحدت، عدالت، آزادی، نظارت همگانی از مهم¬ترین کارکردهای دین در عرصه اجتماعی است.
مرضیه سپهوند زهره برقعی
زمان از پیچیده ترین مسائل فلسفی است به گونه ای که فیلسوفان، هرکدام تعریفی متفاوت از آن ارائه کرده¬اند. در این نوشتار سعی شده است «زمان» از دیدگاه سه فیلسوف بزرگ مشاء ارسطو، ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی تبیین و بین نظریه¬های ایشان مقایسه شود. به رغم این که گروهی از معاصران ارسطو منکر وجود زمان بوده اند، وی زمان را به عنوان یک امر حقیقی، عینی، دارای ارتباط ناگسستنی با حرکت و درعین حال متمایز از حرکت پذیرفته است. معلم اول زمان را مربوط به امور طبیعی و مادی می داند؛ و امور نامتحرک را خارج از زمان تلقی می کند. وی زمان را «مقدار حرکت از حیث تقدّم و تأخر» تعریف کرده است. زمان از نظر وی یک امر عرضی غیر قار است که به تدریج موجود می شود. ارسطو «آن» را مرز مشترک و مای? وحدت هر دو قسم زمان یعنی گذشته و آینده می داند و «آن» را از بخش های زمان به حساب نمی آورد. شیخ الرئیس، به پیروی از معلم اول، زمان را مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخر می داند که اجزای آن در وجود قابل اجتماع نیست. وی براهین متعددی برای اثبات وجود زمان اقامه کرده است. ابن سینا در کتاب شفاء بحث زمان را در قسمت طبیعیات و مبتنی بر «حرکت» و «تقدم و تأخر» بیان کرده، اما در اشارات این بحث را در قسمت الهیات و از راه «حدوث و قدم» اثبات می کند. ابن سینا دلایل منکرین زمان را بیان کرده و به آن ها پاسخ داده و وجود زمان را از طریق ماهیت آن مستدل ساخته است. شیخ، مانند ارسطو، زمان را عین تجدد می داند که بدون حرکت موجود نبوده و قائم به آن است. خواجه نصیر، در شرح بر اشارات، مانند شیخ، وجود زمان را از راه «حدوث» اثبات کرده، زمان از نظر وی مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخری است که ذاتی زمان بوده و به صورت متصل و به تدریج حادث می¬شود. پس دیدگاه طوسی در بحث زمان به طور کامل شبیه نظریه شیخ است. آرای هر سه فیلسوف موردتحقیق دربحث زمان نزدیک به هم و در بسیاری موارد مشابه است، اختلاف بین آن ها بیشتر در نحو? استدلال و استفاده از تقریرهای متفاوت است. هر سه فیلسوف زمان را در طبیعیات و در رابطه با حرکت تعریف کرده اند. گردآوری مطالب این تحقیق به روش کتابخانه ای و روش پژوهش آن توصیفی تحلیلی است.
مینا سهرابی زهره برقعی
یکی از مسائل عمیق و پیچیده فلسفی – کلامی که از یک سو با خدا شناسی و از سوی دیگر با انسان شناسی پیوند می یابد ، آموزه بدا است . آن چه در این رساله سعی بر تجزیه و تحلیل آن است ، علم الهی و رابطه آن با بدا از دیدگاه ملاصدرا و فخر رازی در مقام متکلم و فیلسوف است . بنابر تصور بسیاری ، بدا از لوح محو و اثبات سرچشمه می گیرد ، در حالی که در این رساله روشن می شود بدا در مقام شامخی از صقع ربوبی تحقق می یابد و از اسم مستاثر الهی سرچشمه می گیرد و آن چه در لوح محو و اثبات سافل و علم قدری و نظام عینی تحقق می یابد ، ظهور بداست نه وقوع آن . بر این اساس ، نقش مبادی عالی و علت های متوسط در این زمینه ، تنها به عنوان مجاری ابداء و اظهار بدا به الواح سافل است . هر تغییر در لوح قدر خارجی ، منوط به اختیار انسان است و اختیار او می تواند تأثیر گذار بر جهت دهی سلسله اسباب و علل وارده بر طبیعت باشد . ملاصدرا با شرح فلسفی خود بر اصول کافی ، به خوبی حقیقت بدا را شرح داده است . هر چند به طور تفصیلی توضیح نداده که چگونه بدا به خداوند منتسب می شود و این که با وجود برتر بودن اولیای محمدیین از لوح محفوظ ، چگونه در علم آنان بدا ظاهر می شود ؟ و مطالب دیگری که در این زمینه مبهم مانده اند . با وجود انکار بدا از ناحیه فخر رازی ، تناقض های فراوانی در آثارش مبنی بر تغییر سرنوشت می یابیم که شاید دلیل آن این است که وی نتوانسته با چهار چوب های سست تفکر بر جبر ، مفاد روشن و محکم مأثورهایی را انکار کند که بر وجود اختیار آدمی دلالت دارد و نتوانسته تأثیر دعا ، صدقه و مانند آن را بر تغییر سرنوشت آدمی ، براساس محو و اثبات نادیده بگیرد . روش تحقیق این رساله ، روش تطبیقی همراه با تحلیل می باشد . واژگان کلیدی : بدا ، لوح محو و اثبات ، لوح محفوظ ،علم الهی ، ملاصدرا ، فخر رازی
ماجده الخفاجی رضیه سادات سجادی
اعتقاد به توحید لازمه دینداری است، از آنجاکه مساله توحید ذو مراتب است و هر انسانی مطابق با ظرفیت واستعداد خویش از آن بهرمند می¬شود و قسمتی از آن را درک می¬نماید، همواره مورد اختلاف و بحث وگفتگو بوده است به همین دلیل اختلافات بین فرقه¬ها و نحله¬های موجود مذاهب اسلامی نیز نشات گرفته از همین ادراک متفاوت است .اما معیار و مصداق درستی ادراک انسان همان راسخون در علمند که قرآن به آنان اشاره نموده است .آنچه که در نظر مردم درباره توحید ذات متداول شده این است که خدا یک است و دو نیست، اما طبق تعبیر امیرمومنان علی «علیه السلام» توحید ذات این است که خدا یکی است و دومی برای او تصور نمیشود، یا به تعبیر دیگر: خدا «شبیه و نظیر و مانند» ندارد، نه چیزی به او شبیه است، و نه او به چیزی، چرا که یک وجود بینهایت کامل، دارای چنین صفتی میباشد؛ و این با اعتقاد سلفیه که توحید ذات را با توحید صفات خلط نموده اند کاملا متفاوت است. از آنجاکه پیروان مذاهب و نحله¬ها گوناگون اسلامی از متد و الگوی اعتقادی رهبران خویش تبعیت می¬کنند لازم است توحید ذات از منظر رهبران این فرق مورد بررسی قرار گیرد. وبرای تقلیل اختلاف و یا مرز بندی بین صفوف اعتقادی و روشن شدن حقیقت به بررسی این مهم از دیدگاه شیخ صدوق به عنوان محدث شیعی و ابن خزیمه و ابن تیمیه به عنوان نظریه پردازان سلفی پرداخته شده است .
سیده فاطمه یزدان پناه زهره برقعی
ملاصدرا از جمله اندیشمندانی است که به حل مساله بداء پرداخته است و موطن آن را هفت آسمان قرآن و ملائکه عماله دانسته است. وی حصول بداء را برای خداوند در مرحله هفت آسمان قرآن معرفی کرده است. در اندیشه صدرالمتالهین جایگاه هفت آسمان قرآن با عالم مثال مطابق است که موطن ملائکه عماله محسوب می شود.
زهره برقعی احمد احمدی
خیال از جمله مفاهیم عام و گسترده ای است که در سه حوزه معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی مورد بحث قرار گرفته است. علاوه بر تفاوت معنای خیال در هریک از این حوزه ها، مواضع فیلسوفان، به ویژه ابن سینا و صدرالمتألهین، در مورد آن نیز متفاوت است. در معرفت شناسی، خیال هم مرحله ای از مراحل ادراک هم یکی از قوای مدرک که وظیفه آن حفظ و تمثل محسوسات در زمان غیبت آنهاست، به شمار می رود. در فلسفه های معاصر، نقش معرفتی خیال به عنوان واسطه ای بین احساس و عقل مغفول مانده است و تنها تخیلات واهی و غیر واقعی به آن نسبت داده می شود. ابن سینا در بیشتر مکتوبات خود بر مادی بودن خیال و صورخیالی استدلال کرده است؛ اما از بعضی عبارات وی تجرد مطلق ادراک، حتی ادراک حسی و خیالی استفاده می شود. در المباحثات، دلیلی را در قالب یک شبهه بر تجرد صور خیالی ارائه نموده است. به نظر می رسد در جمع بین آنها، می توان گفت قول به مادی بودن خیال یا بیان دیدگاه ارسطو است، یا قول نخست وی بوده که به تدریج از آن عدول کرده است. صدرالمتألهین با اعتقاد به این که شکل و مقدار از عوارض جسم و قابل جمع با تجرد مثالی است، براهین متعددی بر تجرد مثالی خیال اقامه کرده است؛ وی هم چنین فعل و انفعالات مادی را معدات ادراک ـ نه خود ادراک ـ دانسته است. در مباحث هستی شناسی، با این که ابن سینا به طور مستقیم درباره عالم خیال سخن نگفته است، اما دلایل وی بر انکار مثل افلاطونی عالم مثال را نیز شامل می شود. در مقابل، صدرالمتألهین وجود عالم خیال را برای حفظ پیوستگی فیض از عالم عقل تا عالم طبیعت، لازم می داند. در مباحث انسان شناسی، صدرالمتألهین با استفاده از تجرد قوه خیال، مرتبه مثالی نفس و بدن مثالی را اثبات کرده است. این دیدگاه منجر به بروز انقلابی در مباحث معرفت نفس گردیده است. اثبات مرتبه مثالی نفس در تبیین بعضی از آموزه های دینی و حل بسیاری از مشکلات فلسفی موثر افتاده است.