نام پژوهشگر: احمدرضا نصر اصفهانی
مژده مهاجری سید مصطفی شریف
چکیده قابلیتهای حرفهای معلمان یکی از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان است. با توجه به اهمیت این مسئله، پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین قابلیتهای حرفهای معلمان دوره ابتدایی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دو شهر اصفهان-شیراز بر مبنای مدل قابلیت حرفهای کبک کانادا انجام شده است و در آن شش مولفه قابلیت حرفهای مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق از نوع کاربردی بوده است و برای اجرای آن از روش توصیفی- همبستگی استفاده شده است. به منظور گردآوری دادهها از دو ابزار پرسشنامه محقق ساخته و شاخص پیشرفت تحصیلی استفاده گردید است. پرسشنامه محقق ساخته شامل شش مولفه نقد و تفسیر دانش و فرهنگ، توانایی بیان، ارزشیابی، فناوری اطلاعات و ارتباطات، مشارکت در توسعه حرفه ای و اخلاق حرفهای بوده است که روایی آن توسط متخصصان و کارشناسان بررسی شده است و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرانباخ 92.37 محاسبه و برآورد گردید است. به منظور تعیین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نیز از میانگین معدل کل دانشآموزان در پایههای اول، دوم و سوم به صورت توصیفی و در پایههای چهارم و پنجم به صورت نمره بود استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، مشتمل بر از معلمان ناحیههای یک، سه و چهار اصفهان و ناحیههای یک و دو شیراز بوده است. نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان 341 نفر از طریق نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم انتخاب شده است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در سطح آمار استنباطی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تحلیل واریانس چند متغییره(آنوا)، تحلیل رگرسیون و آزمون تعقیبی توکی با استفاده از نرم افزار 18spss استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که، بین قابلیت حرفهای معلمان ابتدایی دو شهر اصفهان و شیراز در شش مولفه، با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. معلمان شیراز در مولفه فنآوری اطلاعات و ارتباطات نسبت به معلمان اصفهان و در مولفههای مشارکت در توسعه حرفهای و اخلاق حرفهای معلمان اصفهان از قابلیت بیشتری نسبت به معلمان شیراز برخوردار هستند. مقایسه بین قابلیت حرفهای معلمان اصفهان و شیراز بر اساس عوامل جمعیت شناختی نشان داده است که، معلمان زن، معلمان با مدرک فوق لیسانس و دکتری، معلمان با سابقه خدمت زیر 10 سال و معلمان پایه چهارم از قابلیت حرفهای بیشتری نسبت به معلمان دیگر برخوردار می باشند. مقایسه بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان اصفهان و شیراز نشان داده است که، دانشآموزان ناحیه یک اصفهان و دانشآموزان ناحیه دو شیراز، دانشآموزان معلمان با مدرک فوق لیسانس و دکتری، دانشآموزان معلمان با سابقه خدمت زیر 10 سال و دانشآموزان معلمان پایه چهارم از بیشترین پیشرفت تحصیلی برخوردار هستند. کلید واژهها: قابلیت حرفهای, پیشرفت تحصیلی, نقد و تفسیر دانش و فرهنگ, توانایی بیان, ارزشیابی فنآوری اطلاعات و ارتباطات معلمان مشارکت در توسعه حرفهای, اخلاق حرفهای معلمان.
عبدالخالق دلیجه احمدرضا نصر اصفهانی
تضمین حیات و بقاء کشورها نیازمند نوآوری، ابداع و خلق محصولات و خدمات جدید می باشد. چنین رویدادی میسر نیست مگر توسط افرادی که بتوانند با ایجاد تحول در سازمان ها یا تأسیس شرکت های نو این امر را محقق سازند که از این افراد به عنوان کارآفرین یاد می کنند. هدف کلی پژوهش حاضر شناسایی فرصت ها و مانع های فراروی دانشجویان دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی در زمینه ی کارآفرینی می باشد. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی و از نوع کیفی می باشد. جامعه آماری پژوهش دو گروه می باشد: یک؛ کارآفرینانی که رشته ی تحصیلی آنها یکی از رشته های موجود در دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی است و دو؛ دانش آموختگان مقطع کارشناسی ارشد دانشکده ی علوم تربیتی و روان-شناسی می باشد که با استفاده از سه روش نمونه گیری؛ شبکه ای، هدفمند از نوع موارد مطلوب و نمونه گیری افراد قابل دسترس می باشد. برای جمع آوری اطلاعات از ابزار مصاحبه استفاده شده و روایی مصاحبه نیز با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش کدگذاری و مقوله بندی انجام شده است. نتایج نشان داد که به نظر شرکت کنندگان در پژوهش، دانشجویان دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی از فرصت های خوبی برای فعالیت در زمینه ی کارآفرینی برخوردارند. با استفاده از داده های پژوهش پنج مانع عمده برای کارآفرینی دانشجویان استخراج شد که عبارتند از: نظام آموزشی، دولت، دانشجویان، استادان و معلمان و اطلاع رسانی و تبلیغات. نتایج پژوهش نشان می دهد جنسیت عامل تعیین کننده ای برای کارآفرینی نمی باشد. همچنین راهکارهای گسترش کارآفرینی و پرورش افراد کارآفرین در هشت حیطه طبقه بندی شد که عبارتند از: خانواده, مدرسه، معلمان، دانشگاه، استادان, دانشجویان، دولت، صاحبان شرکت ها و سرمایه گذاران.
افسانه کلباسی احمدرضا نصر اصفهانی
در نظام آموزشی کشور ایران مدارس خاصی برای ارائه برنامه درسی ویژه برای دانش آموزان تیزهوش وجود دارد. اگرچه بسیاری از برنامه های این مدارس دارای راهبردهای آموزشی مناسب می باشند، لیکن به نظر می رسد این برنامه ها مستلزم بازنگری بوده تا با نیازها و تفاوت های فردی دانش آموزان تیزهوش هماهنگ گردد. هدف این پژوهش ارزیابی فرآیند شناسایی دانش آموزان و برنامه های درسی فعلی مدارس استعدادهای درخشان در دوره راهنمایی از حیث اهداف، محتوا، راهبردهای آموزشی، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و صلاحیت های معلمان و در نهایت ارائه یک الگوی مطلوب می باشد. روش پژوهش حاضر ترکیبی از نوع سه سوسازی بوده است. به منظور دستیابی به اهداف تحقیق، نظرات منتخبی از صاحب نظران آموزش تیزهوشان، مدیران، معاونان، مشاوران و معلمان مدارس راهنمایی استعدادهای درخشان استان اصفهان با استفاده از ابزار مصاحبه و سه پرسشنامه محقق ساخته شامل پرسشنامه ارزیابی محتوای کتاب های تکمیلی، پرسشنامه اولویت بندی صلاحیت های مورد نیاز معلمان برای تدریس در مدارس تیزهوشان و پرسشنامه ارزیابی عناصر برنامه درسی تیزهوشان جمع آوری گردید. ضرایب پایایی پرسشنامه ها بر اساس آلفای کرونباخ به ترتیب 88/0، 96/0 و 95/0 بود. برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل مقوله ای و برای تحلیل داده های کمی از آمار توصیفی و آزمون t مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. پژوهشگر با استفاده از یافته های حاصل از مصاحبه ها و پرسشنامه ها و ادبیات موجود در حوزه آموزش تیزهوشان به ارائه اصولی برای انتخاب روش های شناسایی، اهداف برنامه درسی، محتوای تکمیلی، روش های یاددهی یادگیری، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و صلاحیت های معلمان در قالب یک الگوی مطلوب پرداخته است. برخی از نتایج پژوهش در حوزه اصول روش های شناسایی عبارتند از: لزوم توافق بر یک تعریف جامع از تیزهوشی، تناسب روش های شناسایی با تعریف تیزهوشی و استفاده از معیارهای چندگانه شناسایی. همچنین برخی از اصول هدف گذاری عبارتند از: تدوین اهداف آموزش تیزهوشان در قالب یک سند مکتوب که پرورش استقلال، ژرف نگری، خلاقیت ، پژوهشگری و روحیه کارآفرینی را در فراگیران تضمین نماید. توجه به سیر ارائه محتوا از دانش بیانی به سوی دانش انطباقی، فرآیندی و مشروط به منظور عمق دهی به محتوا، سازمان دهی تلفیقی و بین رشته ای، مسئله محوری درتدوین محتوا و ارائه کاربردهای محتوا در زندگی و تدارک فعالیت های یادگیری سطح بندی شده بر اساس پیچیدگی آنها متناسب با توانایی های مختلف دانش آموزان برخی از اصول انتخاب و تدوین محتوا می باشند. برخی از اصول انتخاب روش های یاددهی- یادگیری عبارتند از: توجه به ایجاد انگیزه برای مطالعه مستقل و کشف مفاهیم به صورت عمیق، استفاده از آموزش زمینه ای یا تماتیک، فراهم نمودن زمان کافی برای مطالعه آزاد و پژوهش روی موضوعات مورد علاقه، تاکید بر تفکر درسطوح بالا و استدلال، تدریس گروهی معلمان و استفاده از روش های مشارکتی و گروه بندی های انعطاف پذیر دانش آموزان. برخی از اصول ارزشیابی پیشرفت تحصیلی عبارتند از: تناسب شیوه های ارزشیابی با رویکردها و اهداف آموزش تیزهوشان، استفاده از ارزشیابی های چندگانه متناسب با آمادگی، توان و سبک های یادگیری دانش آموزان، انجام ارزشیابی در موقعیت های طبیعی، انعطاف پذیری در زمان برگزاری آزمون های تکوینی و پایانی، استفاده از انواع سوالات مفهومی و واگرا در ارزشیابی به منظور افزایش خلاقیت و استفاده از ارزشیابی های گروهی به منظور ایجاد رقابت سالم. لزوم تدوین معیارهای جذب و گزینش معلمان بر اساس ویژگی های شناختی، شخصیتی و حرفه ای و توجه به نیازسنجی در آموزشهای ضمن خدمت معلمان، ارتقای مهارت های حرفه ای معلمان مبتنی بر یافته های پژوهشی جدید در آموزش تیزهوشان و توجه به سازوکارهای تشویقی و انگیزشی معلمان مدارس استعدادهای درخشان از اصول الگوی مطلوب در حوزه صلاحیت های معلمان می باشند. همچنین در این پژوهش توصیه هایی برای دست اندرکاران برنامه درسی تیزهوشان و پیشنهاداتی برای هدایت تحقیقات آینده ارائه گردیده تا درکی بهتر از برنامه های درسی دوره راهنمایی با توجه به نیازهای همه مخاطبان برنامه درسی فراهم گردد.
مهدی شیرپور احمدرضا نصر اصفهانی
چکیده: تربیت مردان و زنان کارآفرین نیازمند یک برنامه ریزی درست و عمیق می باشد و آموزش و پرورش در این میان جایگاه مهمی دارد. و نظام آموزشی از عناصر مختلفی تشکیل شده است یکی از این عناصر تاثیرگذار، برنامه درسی می باشد. با توجه به نقش و تأثیری که کیفیت عناصر برنامه درسی بر یادگیری و عملکرد کارآفرینانه دانش آموزان دارد، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین نگرش دانش آموزان سوم و چهارم متوسطه در مورد عناصر برنامه درسی و روحیه کارآفرینی آنان در شهرهای بندرعباس و بندرلنگه انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی است. سوال های اساسی این تحقیق رابطه بین نگرش دانش آموزان سوم و چهارم متوسطه در بعدهای محتوا، روش های یاددهی-یادگیری، ارزشیابی با روحیه کارافرینی آنان را بررسی کرده است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پسر و دختر سوم و چهارم شاخه نظری و سوم فنی و حرفه ای و کاردانش شهرهای بندرعباس و بندر لنگه در سال تحصیلی 92-91 که مشتمل بر 7000 نفر بودند، می باشد. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که حجم نمونه 364 نفر مشخص شد و از این تعداد 194 نفر دختر و 170 نفر پسر می باشد. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای استفاده شده است. ابزار تحقیق دو پرسشنامه بود دو پرسشنامه 37 و 26 سوالی محقق ساخته بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده های تحقیقی توصیفی در سطح فراوانی، درصد و میانگین است و در سطح استنباطی از آزمون های t تک نمونه ای و t دو نمونه مستقل، تحلیل واریانس یک راه، همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شده است نتایج تحقیق نشان داد که میانگین نگرش دانش آموزان در مورد عناصر برنامه درسی، محتوا، روش های تدریس و روش های ارزشیابی کمتر از میانگین فرضی5/3 است. بین نگرش دانش آموزان در خصوص عناصر برنامه درسی محتوا، روش های تدریس و ارزشیابی با روحیه کارآفرینی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد(p<0/01). همچنین بین نگرش دانش آموزان در مورد عناصر برنامه درسی و روحیه کارآفرینی با توجه به جنسیت و نوع شغل پدر فقط در حیطه ارزشیابی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد و بین نگرش دانش آموزان براساس شاخه تحصیلی و نوع شغل مادر معنی دار و مثبت نیست با توجه به یافته ها می توان گفت عناصر برنامه درسی در حهت پرورش و تقویت روحیه و نگرش کارآفرینانه دانش آموزان قرار گیرد همچنین برای پرورش روحیه کارآفرینی دانش آموزان متخصصان، برنامه ریزان و معلمان در تصمیم گیریها و انتخاب محتوا، و تدریس و ارزشیابی نظر دانش آموزان را نیز بگنجانند زیرا دانش آموزان مهم ترین عنصر در آموزش و پرورش می باشند
فرشته شهابی نیا احمدرضا نصر اصفهانی
هدف پژوهش حاضر بررسی و شناسایی راهکارهای افزایش آگاهی و بکارگیری دبیران از نرم افزارهای آموزشی در دبیرستانهای دخترانه هوشمند شهر اصفهان می باشد. پژوهش از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری شامل دبیران زن مدارس هوشمند مقطع متوسطه شهر اصفهان (270 نفر) در سال تحصیلی 1391-92 بود. روش نمونه گیری هدفمند بوده است. حجم نمونه با توجه به کوکران و گرجسی 155 نفر برآورد گردید. ابزار گرد آوری داده ها شامل بررسی اسناد و مدارک، مصاحبه نیمه ساختار مند، پرسشنامه محقق ساخته بود، روایی پرسشنامه از نوع محتوایی و پایایی کلی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 86/0 برآورد گردید. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار 21spss انجام شده است در سطح توصیفی از شاخص های آماری نظیر جداول توزیع فراوانی، میانگین، انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی شامل آزمون t تک نمونه ای، آزمون تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شده است. بطور کلی یافته های پژوهش نشان داد در مولفه میزان آگاهی دبیران از نرم افزارهای آموزشی پایه، میزان بکارگیری امکانات فناوری ها توسط دبیران، نقش پایگاه اطلاعاتی نرم افزارهای آموزشی در افزایش آگاهی دبیران، نقش تجهیزات و منابع انسانی در افزایش بکارگیری نرم افزارها توسط دبیران، نقش همکاری مدیریت اجرایی و ارتباطی در افزایش میزان بکارگیری نرم افزارها، نقش گروه های درسی فعال در آگاهی دادن به دبیران از نرم افزارهای تخصصی، نقش شورای دبیران فعال در آگاهی و بکارگیری نرم افزارها توسط دبیران، بالاتر از حد متوسط بوده است. همچنین یافته های جمعیت شناختی نشان می دهد بین دبیران در مولفه های میزان آشنایی با نرم افزارهای پایه، میزان بکارگیری از امکانات فناوری ها، نقش پایگاه اطلاعات نرم افزار آموزشی در افزایش آگاهی دبیران تفاوت معنی داری بر حسب مدرک تحصیلی مشاهده شده است، نتایج بر حسب رشته تحصیلی نشان داد در مولفه های آگاهی دبیران، میزان بکارگیری دبیران، نقش پایگاه اطلاعات نرم افزارها، نقش تجهیزات رایانه ای و منابع انسانی بین دبیران تفاوت معناداری مشاهده شده و در متغیر سابقه خدمت فقط در مولفه تجهیزات رایانه ای و منابع انسانی تفاوت معناداری مشاهده شده است. کلمات کلیدی: نرم افزار آموزشی، مدارس هوشمند، شهر اصفهان.
سپیده نیکونژاد احمدرضا نصر اصفهانی
با وجود تغییراتی که امروزه فن آوری های نوین در روند آموزش و پرورش و به ویژه آموزش عالی ایجاد کرده است و نیز نیازهای دنیای کنونی، لزوم گسترش آموزش های مجازی به ویژه در سطح آموزش عالی به وضوح قابل رویت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی موانع توسعه رشته های مجازی در دانشگاه اصفهان انجام گرفته و لذا به لحاظ هدف، از نوع تحقیقات کاربردی است. این پژوهش با روش ترکیبی (کمی-کیفی) و به شیوه توصیفی پیمایشی انجام شده است. برای انجام پژوهش از بررسی متون، مصاحبه و پرسشنامه استفاده گردید. جامعه آماری جهت مصاحبه، مدیران گروه های آموزشی و منتخب مدیران و کارشناسان حوزه آموزش مجازی و فن آوری اطلاعات دانشگاه اصفهان، شامل 43 نفر بوده اند و با 13 نفر مصاحبه هدفمند صورت گرفت. سپس براساس نتایج حاصل از مصاحبه ها و منابع مورد مطالعه، پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه گردید. جامعه آماری پرسشنامه، اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان، شامل 420 نفر بوده است که 201 نفر براساس جدول مورگان و فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج داده های حاصل از مصاحبه به شیوه مقوله بندی و یافته های حاصل از پرسشنامه ها از طریق روشهای آماری و نرم افزار spss تحلیل گردید. نتایج نشان داده است که اهم موانع در حیطه منابع فیزیکی به ترتیب شامل: پرداخت های دیر هنگام حق الزحمه به استادان و دستیاران، فقدان آزمایشگاه و کارگاه مخصوص برای بخش آموزش مجازی جهت دروس آزمایشگاهی و کارگاهی، محدودیت های کتابخانه های مجازی و حمایت محدود آموزش مجازی از سوی وزارت خانه؛ در حیطه منابع انسانی، حجم کاری زیاد استادان در بخش آموزش های حضوری و دیگر مسئولیت های دانشگاهی، فقدان احساس نیاز استادان به ارائه رشته به صورت مجازی، ضعف در ارتباط و تعامل استاد و دانشجو در بخش آموزش مجازی و در حیطه شرایط سازمانی، ضعیف بودن تعامل بخش آموزش مجازی با دانشکده ها و گروه های دانشگاه، ناتوانی بخش مجازی در جذب استادان توانمند، ضعف در اطلاع رسانی مناسب به اعضای هیأت علمی در مورد آموزش مجازی و مزایای ارائه رشته ها به صورت مجازی بوده است.
فاطمه خوشنویسان محمدرضا نیستانی
آموزش عالی نوع مهمی از سرمایه گذاری در منابع انسانی است؛ زیرا با ارتقای دانش، نگرش و قابلیت های افراد به توسعه اقتصادی جوامع کمک می کند. در نتیجه رسالت بسیار مهم آموزش عالی تربیت نیروی انسانی تحصیل کرده-ای است که با نیازها و شرایط متغیر و نوین اقتصادی، بازارکار و مشاغل هماهنگ باشد. از طرفی، ساختار اقتصادی جوامع به شدت در حال تغییر است و پدیده جهانی شدن و تغییرات اقتصادی، صنعتی و سازمانی موجب دگرگونی در قابلیت های مورد نیاز بازارکار شده اند. از این رو، شناخت تحولات سایر نهادهای اجتماعی و اقتصادی به برنامه-ریزان آموزشی در فراهم کردن تمهیدات لازم برای انطباق فارغ التحصیلان آموزش عالی با تحولات متغیر بازارکار و مشاغل کمک می کند. پژوهش حاضر، به بررسی نیازهای آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی دانشگاه های اصفهان و آزاد خوراسگان در حوزه قابلیت های عام اشتغال زای مورد انتظار بازار کار می پردازد. روش این پژوهش از نوع ترکیبی اکتشافی بود. جامعه آماری تحقیق دانشجویان تحصیلات تکمیلی (2346نفر) بود که بر اساس جدول مورگان تعداد 331 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها نیز مصاحبه با مدیران صنایع استان اصفهان و پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر اساس مولفه های قابلیت های اشتغال زای بازارکار استان اصفهان ساخته شده و در میان دانشجویان اجرا شد. در پژوهش حاضر با استفاده از نرم افزار spssآماره های توصیفی (میانگین، انحراف معیار و واریانس) و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس، آزمون تی تک متغیره و آزمون-های تعقیبی بونفرونی و ال اس دی) برای تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج پژوهش، دانشجویان دانشگاه اصفهان از نظر برخورداری از قابلیت های اشتغال زای بازارکار پایین تر از متوسط و دارای نیاز آموزشی بودند. همچنین، نتایج نشان داد دانشگاه، رشته تحصیلی، جنسیت و مقطع تحصیلی در میزان برخورداری دانشجویان از قابلیت های اشتغال زای بازارکار موثر است.
میرقاسم حسینی مصطفی شریف خلیفه سلطانی
چکیده ندارد.