نام پژوهشگر: رضا شمسی پور دهکردی

کانه زایی طلا در کانسار دره اشکی منطقه موته(شمال شرق گلپایگان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1390
  زینب یوسفی ناغانی   رضا شمسی پور دهکردی

کانسار طلای دره اشکی، یکی از 9 اندیس طلادار منطقه موته است که در 150 کیلومتری شمال غرب اصفهان، درون زون دگرگونی سنندج – سیرجان قرار گرفته است. سنگ های تشکیل دهنده این کانسار عبارتند از سنگ های آذرین نفوذی مثل گرانیتوئیدها و گرانیت ها، سنگ های دگرگونی نیز شامل سنگ های متا ولکانیک (متا ریولیت، متاداسیت و متاریو داسیت) هستند. به علاوه کوارتز بیوتیت شیست و کوارتز سریسیت شیست از انواع سنگ های شیستی منطقه می باشند. بر اساس مطالعات میکروسکوپی و تجزیه ژئوشیمیایی انجام شده، بیشترین عیار طلا در این کانسار ppm7/27 و در سنگ هایی با جنس متاریولیت حضور داشته است. مطالعات ژئوشیمیایی نشان می دهد که گرانیت های منطقه از نوع گرانیت های نوعs و همچنین از انواع گرانیت های همزمان با تصادم بوده اند و از نظر سری ماگمایی از انواع ساب آلکالن هستند. این منطقه تحت تاثیر چندین دگرگونی مثل دگرگونی مجاورتی و دگرگونی ناحیه ای قرار گرفته است که دگرگونی ناحیه ای در حد رخساره شیست سبز و آمفیبولیت بوده است. بررسی های ساختاری نشان می دهد کانه زایی طلا در این منطقه در ارتباط با گسل هایی با روند های nw-se است. بر اساس مطالعات قبلی انجام شده، تشکیل کانسار طلا در منطقه موته در زمان ائوسن آغازین تا ائوسن میانی رخ داده است. عمدتا کانه زایی طلای کانسار دره اشکی، در ارتباط با پیریت، کالکوپیریت و آرسنوپیریت بوده است. در این منطقه، بیشترین مقدار کانه زایی طلا در رگه های کوارتزی منطقه و در مناطق دگرشکل شده مشاهده می گردد، به نحوی که نواحی میلونیتی شده از مقدار کانه زایی بالاتری برخوردار هستند.. در منطقه دره اشکی، کانه زایی طلا در ارتباط نزدیک با دگرسانی های سیلیسی و سولفیدی شدن می باشد. انواع دیگر دگرسانی در این منطقه شامل کلریتی شدن، کائولینیتی شدن، سریسیتی شدن و کربناتی شدن است. برپایه نتایج به دست آمده از مطالعات سیالات درگیر، سه نوع سیال درگیر در این کانسار تشخیص داده شده است که عبارتند از : نوع a: سیالات درگیر آبگین ( h2o-nacl) - i: دوفازی غنی از مایع (l+v) - ii: دوفازی غنی از گاز (v+l) نوع :b سیالات درگیر کربن دار( حاوی co2) نوع c: سه فازی شامل مایع – گاز - جامد ((l+v+s شوری این سیالات از %33-32/1 وزنی معادل nacl متغیر است. دمای همگن شدن آنها در محدوده 323-125 درجه سانتیگراد قرار می گیرد و دانسیته این سیالات نیز از 17/1-65/0 گرم بر سانتیمتر مکعب متغیر است. سیالات با شوری های 2/8-3/2% معادل درصد وزنی nacl و دمای همگن شدن در محدوده c ?323-174 همراه با کانی سازی طلا بوده اند. بر اساس این بررسی ها طلا در کانسار طلای دره اشکی، به صورت au(hs)-2 انتقال یافته و سپس در اثر عملکرد عواملی مثل اکسید شدن، تغییرات ph و مخلوط شدن با آب های جوی ته نشست کرده است. مطالعات ژئوشیمیایی نشان دهنده بیشترین همبستگی عنصر طلا با عناصری مثل مس، سرب، تنگستن، روی، نقره، بیسموت و آهن و کمترین همبستگی با عنصر تیتانیوم بوده است. علاوه بر این ژئوشیمی عناصر خاکی نادر نیز نشان دهنده همبستگی بیشتر طلا با عنصرer بوده است. نتایج بررسی آماری در نمونه های دره اشکی نشان می دهد، میانگین عیار طلا دراین کانسار برابر با ppm 56/5 و بیشترین عیار طلا نیز برابر با ppm 7/27 بوده است. با توجه به ترسیم نقشه ژئوشیمیایی طلا و عناصری مثل آهن، سرب و تنگستن که بیشترین همبستگی را با طلا دارند، می توان قسمت شمال غرب و جنوب شرقی کانسار را برای اکتشافات بعدی عنصر طلا، امید بخش دانست. با توجه به بررسی خصوصیات کانسار طلای دره اشکی از جمله، سنگ میزبان، نوع دگرگونی، دگرسانی، دگرشکلی، محدوده دمایی و شوری سیالات، می توان این کانسار را از انوع کانسار های تیپ کوهزایی قلمداد نمود.

ژئوشیمی و کانه زایی کانسار مس مسگران (جنوب شرق بیرجند)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1390
  ایمان ایوبی   رضا شمسی پور دهکردی

کانسار مس مسگران در 90 کیلومتری جنوب شرق بیرجند واقع شده است که به شدت تکتونیزه می باشد. براساس مطالعات میکروسکوپی، سنگ درونگیر این کانسار از نوع گابرو، بازالت، دونیت، لرزولیت و هارزبورژیت است. دراین سنگ ها، پاراژنزی ازکانه های کالکوپیریت، بورنیت،کالکوزیت،کوولین، مس طبیعی، مالاکیت، آزوریت و مگنتیت وجود دارد. بررسی های sem حاکی از کانه زایی عناصر نیکل و کبالت در قسمت اولترامافیک منطقه می باشند. مطالعات ترمومتری، بررسی های مینرالوگرافی، سنگ شناسی و کانی شناسی بر روی نمونه ها می تواند بیانگر ارتباط این کانسار با یک سیستم کانی سازی سولفید توده ای قبرسی باشد. تحلیل های آماری همچون تحلیل فاکتوری وشبکه های عصبی نیز در شناسایی ناهنجاری ها و اکتشافات زمین شیمی آن نقش مهمی داشتند. در این مطالعه جهت تعیین هر چه بهتر ناهنجاری های احتمالی در منطقه و بررسی توزیع عناصر از روش فاکتور r استفاده شد. فاکتور r ابزار مناسبی جهت تشخیص مجموعه عناصر مربوط به کانی سازی احتمالی و لیتولوژی است. با توجه به این که عملیات آزمایشگاهی یکی از پر هزینه ترین و زمان برترین مراحل در اکتشافات زمین شیمی است، در صورتی که بتوان این هزینه را به نحوی کاهش داد کمک شایانی به بهینه سازی هزینه ها شده است؛ در این جا سعی شده تا با توجه به هدف ذکر شده از ابزار شبکه عصبی استفاده شود. جهت تحلیل شبکه عصبی، داده های زمین شیمی به کار برده شده تا عملکرد شبکه در پیش بینی نتایج تجزیه عناصر آبراهه ها ارزیابی شود. کانه زایی موجود در این منطقه شامل بخش تحتانی کانسار و رخنمون یافتن زون داربستی آن می باشد که به صورت کانه زایی سولفیدی رگه- رگچه ای همراه با رگه های کوارتز می باشد. دگرسانی کلریتی و کوارتز-کربنات- اپیدوت- (کلریت) در اطراف این بخش داربستی تشکیل گردیده اند. تعدد ناهنجاری های مس و گستردگی آن ها، رخنمون دگرسانی های بخش زیرین کانسار سولفید توده ای، رخنمون بخش استوک ورک، نبود ناهنجاری روی و بالا بودن ناهنجاری مس و همچنین نبود بخش عدسی توده ای کانسار مسگران، می تواند موید قرارگیری سطح فرسایش کنونی منطقه در بخش تحتانی کانسار و زیر بخش عدسی سولفید توده ای باشد.

مطالعات ژئوشیمیایی و سیالات درگیر و کانه زایی مس ظفرقند(جنوب شرق اردستان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1390
  مینا افضلی بروجنی   هاشم باقری

اندیس مس پورفیری ظفرقند واقع در 70 کیلومتری شمال شرق اصفهان، بر روی کمان ماگمایی ارومیه- دختر قرار گرفته است. نفوذ استوک های گرانیتوئیدی میوسن با بافت پورفیری به درون سنگ های آتشفشانی و پیروکلاست های ائوسن منجر به شکل گیری هاله های دگرسانی با وسعت تقریبی km2 10 در این منطقه شده است. عمده سنگ های دربرگیرنده رگه های کانه زایی شده عبارتند از: گدازه های پیروکسن آندزیت، تراکی آندزیت ها، ماسه سنگ های توفی و لیتیک توف که کانه سازی عمدتاً به دو صورت پراکنده در متن سنگ تا فاصله چند سانتی متری از رگه ها و عمدتاً همراه با رگه های کوارتزی روی داده است. منطقه مورد مطالعه از لحاظ تکتونیکی دارای تکتونیک شکننده بوده و اکثر گسل ها و شکستگی های موجود در این منطقه از روند ساختاری اصلی کمربند ماگمایی ارومیه – دختر تبعیت می کنند. این گسل ها بعنوان کنترل کننده اصلی کانه زایی عمل کرده اند. بین دو گسل امتدادلغز فعال نائین – بافت و قم - زفره یک حوضه کششی ایجاد شده که تمرکز یک توده ماگمایی کالک آلکالن، نفوذ سیالات کانه دار و نهایتاً ایجاد کانسارهای متعدد را در پی داشته است. بر اساس مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی، رخساره های دگرسانی شناخته شده عبارتند از: رخساره ی پتاسیک(که در شرق منطقه قرار گرفته است)، فیلیک، آرژیلیک حدواسط و پروپیلیتیک( که در قسمت های حاشیه ای و غربی منطقه دیده می شود). البته آثاری از رخساره ی سیلیسی نیز مشاهده شده است که غالبا به صورت رگه و رگچه ای مشاهده می شود و با کانی سازی همراه است. میزان پیشرفت و شدت دگرسانی در منطقه تا حدی است که کمتر آثاری از ویژگی های کانی شناختی سنگ اولیه و حتی بافت آن بر جای مانده است. . بنابراین کانه زایی در سه مرحله رخ داده است: در کانی سازی اولیه، همزمان با تشکیل رگه ی سیلیسی در سنگ میزبان کالکوپیریت، گالن، پیریت و مگنتیت نهشته شده اند. در کانی سازی ثانویه در شرایط اکسیداسیون، فاز اکسیدی شامل هماتیت، گوئتیت، لیمونیت، مالاکیت، آزوریت و کوپریت تشکیل شده اند. در نهایت کانی سازی غنی شدگی سوپرژن با کانی های کالکوپیریت، بورنیت، کالکوسیت و کوولیت مشخص می شود. مهمترین کانی های گانگ نیز کوارتز، کلسیت و باریت می باشند. مجموعه کانی های سولفیدی شناسایی شده طی مطالعات مینرالوگرافی عبارتند از: پیریت، کالکوپیریت، کالکوسیت و کوولیت، هیدروکربنات های مس شامل مالاکیت و آزوریت و کانی های مگنتیت، هماتیت و گوتیت از جمله کانی های متعلق به رخنمون های سطحی و زون اکسیدان منطقه هستند. ظهور و بروز کانی های اکسیدی هماتیت و گوتیت به همراه ژاروسیت در زون اکسیدان این اندیس می تواند بیانگر کانسارسازی ثانویه به صورت کالکوپیریت و کالکوسیت در زون سوپرژن باشد. کانی سازی در منطقه شامل درونزاد(پیریت، کالکوپیریت)، غنی شدگی سولفیدی ثانویه شامل (کالکوسیت، کوولیت، بورنیت) و اکسیدی(ژاروسیت، گوتیت، مالاکیت، آزوریت و هماتیت) می باشد. مطالعات دماسنجی سیالات درگیر در نمونه های کوارتز رگه ای پهنه ی فیلیک و پتاسیک اندیس ظفرقند بیانگر رخداد دگرسانی فیلیک و پتاسیک در دمای c?550 است. حضور سیالات درگیر چند فازی که یکی از فازهای جامد آن را بلور مکعبی شکل هالیت تشکیل می دهد، نشان دهنده ی نمک گونگی بالای سیالات گرمابی در این اندیس است. این سیالات به دلیل دارا بودن قابلیت انتقال فلزات پایه همانند pb، zn، mo، cu و .... به صورت کمپلکس های کلریدی باعث افزایش پتانسیل اقتصادی سیستم پورفیری ظفرقند گردیده اند. با محاسبه ی شوری سیالات درگیر، حضور دو دسته سیال با نمک گونگی های بالا و پایین در محدوده ی مطالعاتی اندیس ظفرقند به اثبات رسید. هم یافتی سیالات درگیر غنی از گاز در مجاورت سیالات درگیر با حباب گاز کوچکتر و وجود سیالات درگیر با نمک گونگی های متفاوت از شواهد رخداد جوشش در مرز پتاسیک - فیلیک این اندیس می باشد. بر پایه مطالعات سیالات درگیر، محدوده ی دمای همگن شدن سیالات در اندیس ظفرقندc? 133تا 550، شوری متوسط سیالات کانسارساز بین 15/1تا 43 در صد وزنی نمک طعام بدست آمد، که منطبق بر زون دگرسانی- کانی سازی پتاسیک و فیلیک هستند. میزان شوری کم در بعضی از نقاط نشان دهنده اختلاط دو سیال با منشا جوی و ماگمایی است و دلیل کاهش شوری نیز همین بوده است.با توجه به اینکه تنها نمک قابل شناسایی در سیالات درگیر مورد مطالعه، نمک طعام است، می توان نتیجه گرفت که مس به احتمال زیاد به صورت کمپلکس های کلریدی(cucl2) حمل شده و تمامی مس موجود که به صورت کالکوپیریت نهشته گردیده بود، در اثر اکسیداسیون سطحی به مالاکیت و آزوریت تبدیل شده است. علاوه بر بررسی های آماری و ژئوشیمیایی بر روی نمونه های سنگ بستر، آنومالی های سطحی تعدادی از عناصر نیز بررسی گردید. سپس به منظور تعیین نقاط پر عیار، نقشه های هم پوشانی عناصر کانسارساز (مس و مولیبدن) و همراه (سرب و روی) تهیه شد. نتایج تجزیه شیمیایی حدود 162 نمونه سنگ بستر برای عناصر pb، zn، mo، cu با توجه به مطالعات ژئوشیمیایی و بررسی هاله های تحت کانساری به فوق کانساری مشخص گردید که مرکز اصلی کانه زایی در بخش شرقی و جنوب شرق منطقه قرار دارد. حضور بیشتر عناصر تحت کانساری مثل کبالت، نیکل، مس و مولیبدن در جنوب شرق اندیس و عناصر فوق کانساری سرب، نقره، روی در قسمت شمال اندیس، شوری و دمای بیشتر سیال در جنوب شرقی اندیس نسبت به قسمت شمالی، حضور بیشتر گانگ کلسیت در رگه جنوب شرقی اندیس و وجود دگرسانی پروپیلی تیک در قسمت شمالی اثبات کرد جهت حرکت محلول های کانه ساز از جنوب شرقی اندیس به قسمت شمالی اندیس و مرکز تقریبی کانه سازی در جنوب شرقی اندیس و مرز بین پتاسیک و فیلیک است. بنظر می رسد با شواهدی نظیر موقعیت تکتونیکی منطقه که جزو کمان آتشفشانی و مناطق همزمان با برخورد بوده، وجود گسل های متعدد، شکل گیری این اندیس در کمربند کانه زایی مس پورفیری با ماهیت کالکوآلکالن قرار می گیرد.

مطالعه ژئوشیمی اکتشافی و زیست محیطی ساحل دریاچه ی ارومیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1391
  علی ملایی   سید مجتبی مستجاب الدعواتی

دریاچه ارومیه در 18 کیلومتری شرق ارومیه قرار دارد. در این تحقیق غلظت 9 فلز سنگین (cdوpb,zn,cu,fe,v,ni,co,cr) در 28 نمونه رسوب تعیین و بر اساس این داده ها نمودار فراوانی و q-q عناصر سنگین نشان دهنده توزیع غیر عادی این عناصر در نمونه های رسوب می باشد، با توجه به نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل داده های اکتشافی مرحله اول، میزان غلظت سرب در جنوب غرب ساحل دریاچه ارومیه روند افزایشی نشان می دهد، به همین منظور در مرحله دوم سعی شد از رودخانه های فصلی و دائمی غرب ساحل دریاچه و منطقه شمال اشنویه نمونه برداری شود تا میزان سرب و روی به طور دقیق تر بررسی شود و این نتیجه حاصل شد که در منطقه شمال اشنویه به دلیل ویژگی های خاص زمین شناسی از جمله وجود واحدهای افیولیتی، نفوذ توده های گرانیتی متعدد، کنتاکت این گرانیت ها با سنگ های آهکی پرمین، وجود افق های لاتریتی در رسوبات پرمین و غیره از نظر احتمال وجود ذخایر معدنی از اهمیت زیادی برخوردار است. پس از بررسی های به عمل آمده آثاری از کانه زایی در منطقه مذکور تعیین شد که یکی از مهم ترین آن ها اندیس تنگستن دوربه است. اندیس تنگستن دوربه در استان آذربایجان غربی، 63 کیلومتری جنوب شهرستان ارومیه و 15 کیلومتری شمال شهرستان اشنویه واقع شده است. بر اساس مطالعه سیالات درگیر این تیپ از ذخایر معمولاً شوری بیشتر از 5 درصد وزنی، دمای همگن شدگی بین 140 تا 230 درجه سانتی گراد که بیشتر دمایی بین 140 تا 150 درجه سانتی گراد عمومیت دارد و چگالی آن ها نیز همیشه کمتر ازg/cm3 1 می باشد، دامنه تغیرات دما و شوری در حد ناچیزی بوده است و احتمالاً یک نوع سیال اولیه در تشکیل کانسار نقش داشته است، بنابر شواهد و مطالعات صحرایی اندیس تنگستن دوربه اشنویه از نوع اپی ترمال محسوب می شود. همچنین بر اساس این داده ها میزان آلودگی رسوبات در ساحل دریاچه تعیین شد. نتایج حاصل از اندازه گیری غلظت کل فلزات سنگین به روشaas و شاخص تعیین آلودگی محیط، نظیر ضرایب غنی شدگی و شاخص زمین تجمعی نشان می دهد که عناصر سرب، نیکل،کبالت و کادمیوم در همه نمونه ها نسبت به بقیه عناصر غنی شدگی بیشتری دارند. همچنین شاخص زمین انباشتگی مولر در مورد عناصری مانند روی، مس، آهن، وانادیوم، نیکل، کبالت و کروم آلودگی خاصی نشان نمی دهند، اما عنصر سرب در 7 ایستگاه در رده غیرآلوده تا کمی آلوده و عنصر کادمیوم بیش ترین شاخص مولر را به خود اختصاص داده و مقدار آن در رده کمی آلوده تا شدیداً آلوده قرار دارد. فلزات سرب، نیکل وکادمیوم خاستگاه طبیعی و انسانی داشته و سایر فلزات منشاء طبیعی دارند.