نام پژوهشگر: وحید شایگان نژاد
مهسا زمانی بروجنی فهیمه اسفرجانی
چکیده مقدمه: سردرد میگرنی نوعی بیماریاست که به طورعموم درافراد، به ویژه زنان، ازشیوع بالایی برخورداربوده، منجربه آسیب های روانی بسیاری شده و برکیفیت زندگی آنان تأثیرمی گذارد. دراین میان پرداختن به یوگا به عنوان یک درمان مکمل یکی ازشیوه های رهایی ازاسترس و پرورش روح و جسم می باشد. دراین مطالعه، تأثیراین نوع تمرینات برشدت و تعداد درد، وکیفیت زندگی زنان مبتلا به میگرن مورد بررسی قرار گرفته است. روش: دراین تحقیق نیمه تجربی، 26بیمار مبتلا به میگرن رده سنی20 تا50 سال، به طورتصادفی در دوگروه تجربی (14بیمار)، وکنترل(12بیمار) قرارگرفتند.گروه کنترل تحت نظر پزشک متخصص، درمان های دارویی دریافت کرده وگروه تجربی، علاوه بر درمان های دارویی مشابه باگروه کنترل، به مدت 12هفته درتمرینات یوگا شرکت کردند. اطلاعات بیوگرافی، دارویی، سابقه بیماری، و تعداد و طول مدت سردرد بیماران بااستفاده از چک لیستی که توسط پزشک در اختیار آنان قرار گرفته بود، شدت درد با استفاده از پرسشنامه vas ،کیفیت زندگی این بیماران با استفاده ازپرسشنامه 6hit–، و میزان اکسید نیتریک خون آنان با استفاده از روش الایزا و توسط کیت های آزمایشگاهی، قبل وبعداز تمرینات، مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: براساس آزمون تحلیل کوواریانس وt-score، پس از12هفته تمرین، تعداد سردرد درگروه تجربی کاهش معنادار 46% (007/0p=)، شدت دردکاهش معنادار 3/31% (002/0p=)، وکیفیت زندگی افزایش معنادار 13% (001/0p=) را نشان دادند؛ این درحالی است که پس از این مدت، طول مدت سردرد با وجود کاهش، و میزان اکسید نیتریک خون بیماران با وجود افزایش، تغییرات معناداری را نشان ندادند. درگروه کنترل نیز ، تعداد، شدت، طول مدت سردرد، کیفیت زندگی، و میزان اکسید نیتریک خون تغییرات معناداری را نشان ندادند. نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به یافته های تحقیق بتوان از تمرینات یوگا به عنوان یک روش درمانی مکمل در کنار سایر درمان های دیگر دربیماران مبتلا به میگرن به منظور بهبود سردرد و کیفیت زندگی آنان استفاده کرد.
مریم شریفی دولت آبادی حمیدطاهر نشاط دوست
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی وضعیت حافظه سرگذشتی، حافظه گذشته نگر، حافظه روزمره و حافظه آینده نگر بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس و بررسی اثر افسردگی و راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان بر عملکرد حافظه این بیماران بود. بدین منظور 52 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (26 بیمار افسرده و 26 بیمار غیرافسرده) و 26 فرد سالم به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. این افراد با استفاده از ابزارهای آزمون بازیابی حافظه سرگذشتی (amt)، پرسشنامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر (prmq)، پرسشنامه حافظه روزمره (emq)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (cerq) و ویرایش دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii) مورد بررسی قرار گرفتند. اثر متغیرهای سن، جنسیت، طول بیماری و شدت بیماری با استفاده از همتاسازی و اثر متغیر میزان تحصیلات با استفاده از تحلیل کوواریانس کنترل شد. نتایج پژوهش بیانگر تفاوت معنادار (007/0p<) عملکرد حافظه سرگذشتی در یادآوری خاطرات خاص، یادآوری خاطرات عام و میزان تأخیر زمانی در یادآوری خاطرات در بین سه گروه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس افسرده، بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس غیرافسرده و افراد سالم بود. میزان خطا در حافظه گذشته نگر، روزمره و آینده نگر نیز به طور معناداری (007/0p<) بین سه گروه متفاوت بود. همچنین نتایج حاصل از مقایسه عملکرد حافظه در دو گروه 21 نفری بیماران دارای نمره بالا در راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و بیماران دارای نمره پایین در این متغیر نشان داد که پس از کنترل اثر افسردگی، تنها یکی از زیرمقیاس های یادآوری خاطرات خاص (یادآوری خاطره خاص در پاسخ به محرک واژه های منفی) بین دو گروه تفاوت معنادار (002/0p<) داشت و در سایر متغیرهای مربوط به عملکرد حافظه بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش، حافظه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس نه تنها تحت تأثیر آسیب های نورولوژیک مرتبط با این بیماری قرار می گیرد بلکه متغیرهای روانشناختی همچون افسردگی و راهبردهای تنظیم هیجان نیز می توانند عملکرد آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.