نام پژوهشگر: شهناز شایانفر
شیما میرزاکوچکی شهناز شایانفر
الهیات سلبی با طرح گزاره¬های سلبی در تبیین معرفت نسبت به خدا یکی از رویکردهای الهیاتی در دوران معاصر است. پژوهش در باب الهیات سلبی را می¬توان در سه بعد وجود شناختی، معرفت شناختی و زبان شناختی پی¬گرفت. شایان توجه است پژوهش¬های انجام شده در این حوزه غالباً به هر سه بعد مذکور اهتمام نداشتند. بر اساس الهیات سلبی خداوند وجودی برتر و متباین با خلق دارد، هرگز متعلق معرفت قرار نگرفته و بیان ناپذیر است از همین رو بهترین شیوه در شناخت او و سخن گفتن از او طریق سلبی است. در میان متفکران پیشین فلوطین به تفصیل به این بحث پرداخته است. وی خداوند را برتر از وجود، شناخت¬ناپذیر و بیان¬ناپذیر می¬داند. در میان مسلمانان این تفکر بیش از دیگران در آثار قاضی سعید قمی مشهود است. وی با تأکید بر تباین تام خالق و مخلوق، معتقد است که ذات الهی هرگز متصف به صفات نمی¬شود. تمام اسماء و صفات ایجابی خداوند که در متون دینی وارد شده اولاً: به اشتراک لفظی است. ثانیاً: به معنای سلب نقیض آنهاست. در این پژوهش الهیات سلبی این دو اندیشمند با محوریت سه بعد وجودی، معرفتی و زبانی به تفصیل مورد بررسی و نقد قرار گرفته و وجوه تفاوت و شباهت آن دو متفکر در سه محور روش مبانی، هدف و مسایل بیان شده است. بر این اساس شباهت¬های ایشان در سه محور یاد شده عبارت است از: به کاربردن روش عقلی و برهانی، مبنای مشترک در تعالی وجودی خداوند از دیگر مخلوقات، اشتراک لفظی مفاهیم میان واجب و ممکنات و محدود انگاشتن صفات و نفی آنها از خدا با هدف تنزیه خداوند؛ دلایل مشترک در فوق وجود دانستن خداوند، شناخت ناپذیر دانستن خداوند و نفی صفات از ذات و تأکید بر زبان سلبی در سخن گفتن از خدا. و مهمترین وجوه تفاوت ایشان عبارت است از: شیوه شهودی در افلوطین و شیوه نقلی در قاضی، قوت جنبه فلسفی آرای افلوطین و صبغه دینی آرای قاضی و همچنین چگونگی جمع میان تشبیه و تنزیه. همچنین در پایان به بررسی انتقادی افلوطین و آرای قاضی سعید با تأکید بر حکمت متعالیه پرداخته شد.
فهیمه فهیمی نیا شهناز شایانفر
شناخت انسان و حل معمای آن، نزد فیلسوفان و عارفان مسأله¬ای جدی و اساسی است و هریک کوشیده¬اند با روش¬ها و طرق مختلف، انسان را شناخته و به رمز و رازهای وجودی او پی ببرند. نوشتار حاضر از دریچه فلسفه و عرفان و به روایت علامه حسن زاده آملی، به مسأله شناخت انسان می¬پردازد. در این پایان نامه مسائلی چون کینونت¬ها و ساحات وجودی انسان پیش از این نشئه و پس از آن و به تعبیر دیگر قوس نزول و صعود انسان و مبانی مرتبط با آن واکاوی شده و ملاحظه می¬شود که استاد حسن زاده آملی مباحث یاد شده را با صبغه عرفانی مطرح کرده¬اند. گونه های تجرد یکی دیگر از مباحث مطرح شده در این نوشتار است. تلاش علامه حسن زاده در این بخش به طرح تفصیلی تجرد اتم یا فوق تجرد عقلانی بودن نفس و بیان ادله مرتبط با آن معطوف است. همچنین در بحث انسان کامل به تفصیل به تبیین دیدگاه استاد در این باب و خاستگاه آن، یعنی عرفان ابن عربی پرداخته شده و نشان داده می¬شود که استاد در این زمینه شارح صرف نبوده، بلکه دغدغه¬ی شیعی کردن مباحث انسان کامل ابن عربی و تطبیق آن با امام تشیع را داشته و با استمداد از روایات شیعی به نیکویی از عهده آن برآمده¬اند. همچنین در انسان شناسی علامه حسن زاده با دو نحوه¬ی ارتباط انسان با خدا مواجهیم: رابطه¬ی تکوینی و رابطه¬ی شناختی؛ در رابطه¬ی تکوینی تأکید علامه بر فقر ذاتی بوده و همچو سایر عرفا تمام نظام هستی و به ویژه انسان را فقیر محض می داند و در رابطه¬ی شناختی نیز به تقریر وجوه مختلف حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» پرداخته است. کلید واژه¬ها: انسان کامل، حرکت حبی، کینونت پسین، کینونت پیشین، تجرد برزخی، تجرد عقلانی، تجرد فوق عقلانی، حسن زاده آملی.
زهرا قاسمی نور زهره توازیانی
چکیده با اینکه فلسفه¬ی ملاصدرا به عنوان یک سیستم فلسفی با روشی نوین شناخته می¬شود، با این حال او به "التقاط" متهم است. یکی از دلایل این اتهام را، عدم ذکر منابع مستفاد در اسفار اربعه دانسته¬اند. رساله¬ی حاضر در پی آن است تا با ذکر مستندات مشائی جلد یک اسفار، فراروی¬های وی در این اثر را تبیین نماید. او در جلد یک اسفار با ارائه¬ی راه حل¬های جدید برای تحلیل دقیق¬تر مسائل فلسفی، ارائه¬ی تقریری نو از مسائل فلسفی مطروحه در آثار پیشینیان و داوری بین دو یا چند تن از متفکران گذشته، اتهام التقاطی بودن فلسفه اش را منهدم می کند. وی با تزریق "نگرش وجودی" در کالبد فلسفه¬ی اسلامی، تبیین نوینی از مسائل ارائه داده است. او مُبدع مسائل فلسفی نیست، همانطور که خود وی نیز در سراسر آثار فلسفی¬اش چنین ادعایی ندارد.حقیقتاً مکتبی که وی بنیان گذار آن است، به لحاظ "روش" حکمت نوینی است گرچه در این حکمت نوین، از حکمای پیشین نهایت بهره را برده است. از جمله¬ی آنها استفاده از آموزه¬های فلسفی حکمت مشاء است. اما فلسفه¬ی او نه فلسفه¬ی مشائی است نه اشراقی و نه عرفان است و نه کلام. او با مستنداتی که از فلسفه¬ی مشاء خصوصا ابن سینا ارائه نموده، نشان می¬دهد که حکمت متعالیه¬ی وی پای بر گرده¬ی فلاسفه مشاء نهاده و به ساختار فلسفه¬ی اسلامی شکلی وجودی داده است. از آنجایی که تعیین سند در گفتار حکمای سابق عادتی مألوف نبوده است، نگارنده¬ی این رساله، سعی نموده است با تعیین مستندات مشائی جلد اول اسفار و فراروی¬های ملاصدرا، نمونه¬ای از این بهره¬گیری¬ها را به نمایش بگذارد تا الگویی برای تحقیقاتی از این نوع باشد. واژگان کلیدی: مستندات، مشاء، اسفار اربعه، فراروی، ملاصدرا
فاطمه دستمالچی شهناز شایانفر
پرسش از معنای زندگی، جز آن دسته از مسائل فلسفی است که با تمام هویت انسان، سروکار دارد. دراین رساله، سعی برآن است تا تاثیرمبانی انسان شناختی ملاصدرا بر مساله معنای زندگی از دیدگاه وی، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. به ضرورت بحث، ابتدا وجوه معناداری زندگی از منظر ملاصدرا بررسی، سپس نقش مبانی انسان شناختی فلسفه وی بر مساله معنای زندگی تبیین می شود.
سمیرا محمدقلی فروزان راسخی
بحث اسماء و صفات الهی ابتدا در میان متکلمین مطرح شد و سپس به حوزه ی فلسفه و عرفان راه پیدا کرد تا جایی که بسیاری از فلاسفه و عرفا در این زمینه نظریه پردازی کرده و مباحث عمیق و دقیقی را مطرح کرده اند. ملاصدرا و امام خمینی نیز در زمینه ی فلسفه و عرفان پژوهش های ارزشمندی دارند و در کتب خود به بحث اسماء و صفات الهی پرداخته اند. لذا در این رساله به بررسی و مقایسه ی آراء این دو حکیم در این مورد پرداخته و شباهت ها و تفاوت های آراء آن دو را بیان می کنیم. ملاصدرا و امام خمینی هر دو در تعریف اسم و صفت اتفاق نظر داشته و اسم را، ذات به همراه تعین و تجلی خاص و صفت را خود تعین و تجلی می دانند البته امام خمینی این نکته را خاطر نشان می کند که مراد از ذات، ذات واجب در مرتبه ی احدیت است. هم چنین هر دو به صفات ثبوتی و سلبی قائل اند اما ملاصدرا همه ی صفات سلبی را به سلب امکان بازگشت می دهد، در حالی که امام خمینی این نظر را نمی پذیرد. از دیدگاه هر دو، صفات واجب عین ذات بسیط او هستند. در مباحث مربوط به اسماء الهی نیز هر دو اسم الله را اسم اعظم می¬دانند، اما امام خمینی مراتبی را نیز برای اسم اعظم بیان می کند که ملاصدرا به آن نپرداخته است. هم چنین هر دو اسم رحمان و رحیم را از توابع اسم اعظم الله می دانند، منتها امام خمینی اسم رحمان را بر اسم رحیم مقدم می داند. در نهایت هر دو معتقدند که انسان کامل مظهر همه ی اسماء و صفات الهی است.