نام پژوهشگر: محمدعلی اژه ای
مجتبی جلیلی مقدم محمدعلی اژه ای
ویتگنشتاین یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان معاصر است که در دو دوره ی تفکر خویش به زبان پرداخته است. او در تفکر متأخر خویش نگاه بدیعی به زبان داشته و سخن از «بازی های زبانی» به میان می آورد که موضوع این رساله است. چنین دیدگاهی مباحث فراوانی را در پیرامون خود دارد و هم چنین لوازم و نتایج بسیاری را به دنبال می آورد؛ در این رساله در پی آنیم تا با امعان نظر بر اندیشه ی ویتگنشتاین متأخر، به ارائه ی سیری منطقی و تشریح و وضوح بخشیدن به دیدگاه او درباره ی زبان و هم چنین به لوازم و نتایج این دیدگاه در حوزه های مختلف بپردازیم. در این راستا ابتدا به ویتگنشتاین متقدم اشاره ای داشته و سپس به ویتگنشتاین متأخر پرداخته و سعی شده تا دیدگاه وی که آن را می توان در مفهوم موجز «بازی زبانی» خلاصه کرد، به زبانی ساده و روشن ارائه شود؛ در این راه به مفاهیمی چون شباهت خانوادگی، صورت زندگی، قواعد و... پرداخته شده است سپس به گسست ها و پیوندهای دو دوره ی اندیشه ویتگنشتاین می پردازیم تا در این مقایسه درک بهتری از اندیشه ی متأخر وی انجام پذیرد. و سرانجام به لوازم و نتایج دیدگاه ویتگنشتاین متأخر و چگونگیِ حصول آن ها پرداخته شده است؛ به عبارت دیگر سعی بر آن بوده که به لوازم و نتایج دیدگاه ویتگنشتاین متأخر در حوزه های مختلف از قبیل معنا، اخلاق، زیبایی شناسی، دین، جایگاه، وظیفه و کارکرد و نیز روش فلسفه و هم چنین مباحث شورانگیز دیگری همانند بحث زبان آرمانی و ایده آل و امکان یا عدم امکان زبان خصوصی و از سویی نیز به بحث امکان شک مطلق پرداخته شود. واژگان کلیدی: ویتگنشتاین، زبان، بازی زبانی، قواعد، صورت زندگی، شباهت خانوادگی، روش توصیفی
علی اصغر مروت محمدعلی اژه ای
چکیده اگر فرض کنیم که اعتبار مباحث هستی شناسانه در گرو مباحث شناخت شناسانه است آنگاه در فلسفه، ابتدا باید به شناخت شناسی پرداخت و اگر نتیجه ی تحقیق شناخت شناسانه به ما اجازه ی ورود به مباحث هستی شناسانه را داد آنگاه می توان به مباحث هستی شناختی وارد شد. کانت به تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی قائل بود و بدون شناخت شناسی (که او آن را فلسفه ی انتقادی می نامید) پرداختن به هستی شناسی را بی اعتبار می دانست و ادعا می کرد که در فلسفه اش، جز به مباحث شناخت شناسانه نپرداخته و ابدا به هستی شناسی (که او آن را مابعدالطبیعه ی متعالی می نامید) وارد نشده است. هگل اگر چه خود، به نوعی شناخت شناسی قائل بود اما با شناخت شناسی کانتی مخالفت می کرد و به تقدم شناخت شناسی کانتی بر دیگر مباحث فلسفی قائل نبود. هیدگر هم مثل هگل مخالف با تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی بود ولی ادعا می کرد که کانت در فلسفه ی خود از شناخت شناسی آغاز نکرده و بدون این که خود متفطن باشد به هستی شناسی پرداخته است. پژوهش حاضر در واقع پژوهشی در باب تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی در فلسفه ی کانت و بررسی نقد هگل و هیدگر بر آن است و در صدد است در قالب طرح آراء این سه فیلسوف در مساله ی مورد بحث، و فلسفه ورزی در باب آنها، به بررسی مساله ی اعتبار یا بی اعتباری مباحث هستی شناسانه به تنهائی (بدون این که این مباحث مسبوق به مباحث شناخت شناسانه باشد) در فلسفه بپردازد و به این پرسش پاسخ بدهد که آیا هستی شناسی به خودی خود معتبر است یا اعتبار آن در گرو شناخت شناسی است. واژگان کلیدی: فلسفه ی انتقادی، مابعدالطبیعه ی متعالی، شناخت شناسی، هستی شناسی، تقدم شناخت شناسی بر هستی شناسی
مهدی منصوری جعفر شانظری
در این پژوهش با محوریت نظام منطق مشائی به حوزه ی مواد در استدلال پرداخته شده ودرفصل اول به کلیات مواد از جمله مباحث صناعت خمس ومواد بین-بدیهی ومبین-نظری اشاره وپس از روشن شدن جایگاه بحث از مواد در بین مسائل منطقی، از دو اطلاق بدیهی بحث شده است که یک اطلاق ان دریقینیات و اطلاق دیگر در حوزه مواد به کار می رود که بدیهیات در حوزه مواد مقابل قضایای یقینی بدیهی می باشد واز جمله یقینیات نظری به حساب می اید وسپس از انحصار و یا عدم انحصار صناعات در پنج مورد بحث شده است که در نتیجه ضرورت بحث از حکمت عملی در ضمن یا عرض صنعت برهان پذیرفته می شود وسپس در فصل دوم به اولین ومهمترین ماده یعنی یقینیات پرداخته می شودواز اقسام ومعانی وارکان ان بحث می شودومعلوم می گردد که ضرورت صدق در این قضایا با ضرورت در جهت تلازم دارد واگر چنین تلازمی پذیرفته نشود می بایست در کنار یقین بالمعنی الا خص از یقین دیگری که خاص تر از ان است بحث شود که ان بشود یقین بالمعنی الاخص وقبلی یقین بالمعنی الخاص به حساب اید وپس از ان مقایسه ای بین اینگونه قضایا با مولفه هایی همچو ن جهل می شود0وبعد ازان در فصل سوم از معانی وویژگی های اولیات بحث می شود وبه این پرداخته می شود که ابتنای قضایا بر اولیات وبه خصوص اصل امتناع تناقض ، به چه کیفیتی می باشد وروشن می شود چنین ابتنایی ضربه به بداهت بدیهی نمی زندو وبعد ازان بحث از امکان ویا عدم امکان اقامه استدلال بر اینگونه قضایا می شود ودر نهایت سرصدق اینگونه قضایا مورد بررسی قرار می گیرد ودر فصل چهارم از معنا وارکان وارزش معرفتی ومقایسه تجربه با مولفه های همگن بحث می شودودر نتیجه در حوزه ارزش معرفتی ،| بداهت ویقینی بودن ان مشروط به تکیه بر حدس مورد قبول واقع شده است0ودر فصل پنجم نیز از معانی مختلف حدس وارکان ان بحث شده است وشرایط صدور حدس از نفس معلوم شده است ودر مقام مقایسه جایگاه حدس در بین تجربه، وفکر واندیشه مورد بررسی قرارگرفته است ودر نهایت به ارزش معرفتی یقینی وبداهت ان پرداخته شده است0
مهران نوری محمدعلی اژه ای
چکیده ندارد.
رضا ماحوزی محمدعلی اژه ای
چکیده ندارد.
رسول بزرگواری محمدعلی اژه ای
چکیده ندارد.