نام پژوهشگر: مسعود گودرزی
مسعود گودرزی سعید جهانبخش اصل
رشد سریع فعالیت های صنعتی و در نتیجه افزایش گازهای گلخانه ای در چند دهه اخیر باعث برهم خوردن تعادل اقلیمی کره زمین شده است که به آن پدیده تغییر اقلیم اطلاق می شود. این پدیده به طور مستقیم بر پارامترهای هیدرولوژیکی تاثیر گذار خواهد بود. هدف این پژوهش بررسی تاثیرات تغییرات اقلیمی رواناب در دوره 2040 تا 2069 میلادی می باشد. بدین منظور با در نظر گرفتن زیر حوضه کرخه علیا، ابتدا با استفاده از سناریوهای اقلیمی مدل های جفت شده اقیانوس - اتمسفر گردش عمومی جو و دوره پایه 1971 تا 2000، به انتخاب مدل معرف منطقه پرداخته شد با در نظر گرفتن ایستگاه های سینوپتیک منطقه، مراحل ریزمقیاس گردانی رگرسیونی خروجی مدل aogcm معرف صورت پذیرفت. این کار با استفاده از مدل تلفیقی آماری-دینامیکی sdsm صورت گرفت. در مرحله بعد با بررسی عدم قطعیت داده های کوچک مقیاس شده، امکان استفاده از آنها در مدل هیدرولوژیکی swat بررسی شده و سناریوهای اقلیمی مربوط به دوره آینده تولید گردید. پس از آن با اجرا، واسنجی و اعتبار سنجی مدل swat، قابلیت آن در برآورد و پیش بینی رواناب تخمین زده شد. در مرحله آخر با استفاده از سناریوهای اقلیمی تولید شده برای دوره 2040 تا 2069 و مدل هیدرولوژیکی، به برآورد رواناب منطقه در آینده پرداخته می شود. نتایج نهایی نشان دهنده کاهش حدود 10 درصدی بارش و افزایش حدود 7/0 درجه سانتیگراد در زمستان و در تابستان 5/0 درجه و افزایش 10 درصدی دمای حداکثر دوره آینده می باشدکه باعث کاهش رواناب و تبدیل اقلیم منطقه از نیمه خشک به خشک خواهد شد. همچنین در بعضی سال ها از جمله 2040، 2046، 2048 ، 2055، 2056 و 2058 امکان وقوع سیلاب بیشترخواهد بود.
محسن علیمرادی حسین مجتبی زاده خانقاهی
چکیده پایان نامه ( شامل خلاصه ،اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده ): شهر پایگاه اصلی تمدن انسانی و تبلور عینی تکامل ذهنی و تکنولوژیک بشر بوده و دارایی ها و سرمایه های ملی بسیاری در این شهرها وجود دارد که حفظ و نگهداری آنها ضروری است. در قرن حاضر بیش از یک هزار زلزله مخرب در جهان اتفاق افتاده و خسارات مالی و جانی زیادی به مردم وارد کرده است. در اکثر شهرهای کشورمان از جمله ایلام در صورت بروز حوادث به دلیل رشد فیزیکی بی رویه بدون توجه به مسائل زمین ساختی و ژئومورفولوژیکی، عدم توجه به استانداردهای طراحی شهر، خسارات جانی و مالی به وجود آمده به مراتب شدیدتر از شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته خواهد بود. 6/17 درصد از زلزله های مخرب اتفاق افتاده در جهان در قرن حاضر مربوط به ایران می باشد و از 40 نوع رخداد طبیعی شناخته شده در جهان 31 نوع آن در کشورمان ثبت گردیده است. قرارگیری شهر ایلام بر روی گسل های اصلی و فرعی، پدیده لغزش، ساخت و سازهایی با عمر طولانی و دوام پایین و مصالح غیر استاندارد، شبکه های زیستی ضعیف، تراکم جمعیت بالا و .... ضرورت نگرش جدیدی در مدیریت شهری و مدیریت بحران شهر ایلام را ایجاب می کند. هدف کلی از این تحقیق اثبات لزوم نگرش جدید و کاربردی به مبحث مدیریت بحران در شهر ایلام بوده که با استفاده از اطلاعات اسنادی و آماری، گسل ، کاربری، زمین و معابر و .... این هدف پوشش داده شده است. باید به صورت کاملاً الزامی، همه مدیران استراتژیک کشور و بعد مدیران میانی نسبت به مدیریت بحران چه در عرصه حوادث طبیعی و چه در عرصه حوادث جنگی و صنعتی توجیه شوند و در این زمینه فرهنگ سازی شود. باید تهدیدشناسی مناسب صورت گیرد و نقشه خطرپذیری تدوین شود. تهیه نقشه خطرپذیری کشور یکی از ضروریات است و باید اقدامات لازم صورت گیرد. اگر این نقشه تهیه نشود، مراحل بعدی دچار مشکل خواهد شد. کلید واژه : مدیریت بحران، برنامه ریزی، شهر، بلایا، خطرات، زلزله، پیشگیری
جهانتاب خسروانیان مجید اونق
حوضه آبخیز یک سیستم باز و پیچیده به شمار می رود و بسیاری از تحلیل ها و پیش بینی رفتار آتی آن مستلزم مدل سازی با روش های متفاوت آماری- ریاضی است. محدودیت منابع آب و توزیع نامتجانس آن در مناطق مختلف ایران سبب شده است که در مقایسه با بسیاری از کشورها، نسبت به پدیده تغییر اقلیم آسیپ پذیرتر باشد. در سال های اخیر با تدوین سناریوهای انتشار گازهای گلخانه ای توسط هیئت بین الدول تغییر اقلیم، مدل های گردش عمومی با فرضیات مختلف انتشار اجرا شده اند تا وضعیت اقلیمی دهه های آتی را پیش بینی کنند. داده های روزانه شبیه سازی شده برای آینده را می توان به عنوان ورودی مدل های هیدرولوژیکی لحاظ کرده و نتایج آن را در برنامه های بلند مدت توسعه منابع آب منظور نمود. این تحقیق شامل دو فاز اقلیمی و هیدرولوژی است. در فاز اقلیمی، داده های روزانه دمای حداقل، حداکثر، بارش و ساعات آفتابی ایستگاه سینوپتیک گرگان در دوره 1999-1970 با استفاده از مدل آماری lars-wg شبیه-سازی شد وپس از اطمینان از کارآیی این مدل در شبیه سازی پارامترهای هواشناسی مذکور در حوضه آبخیز قره سو استان گلستان، جهت بررسی تاثیر پدیده تغییر اقلیم بررواناب منطقه مورد مطالعه، داده های سه سناریوی a2 (سناریوی حداکثر)،a1b (سناریوی حد وسط) و b1 (سناریوی حداقل) مدل hadcm3 در دو دوره 2030-2011 و 2099-2080 با مدل آماری lars-wg کوچک مقیاس گردید. در فاز هیدرولوژیکی، بارش - رواناب با استفاده از مدل هیدرولوژیکی ihacres شبیه سازی و پس از واسنجی (از 1 ژانویه 1978 تا 29 دسامبر 1979 با مقدار ضریب تعیین 66/0) و اعتبارسنجی این مدل (30 دسامبر 1979 تا 29 دسامبر 1980 با مقدار ضریب تعیین 65/0)، داده های دما و بارش خروجی مدل lars-wg به مدل ihacres وارد شده و تغییرات رواناب تبعی تغییر اقلیم در دوره های آتی نسبت به دوره پایه محاسبه گردید. نتایج نشان داد که بر اساس برآورد مدل lars-wg برای سناریوهای مورد بررسی در دوره های آتی میانگین دمای حوضه آبخیز قره سو به میزان 56/0 تا 04/4 درجه سلسیوس افزایش می یابد. مقدار بارش نیز در مقایسه با دوره پایه به میزان 28/10 تا 71/23 درصد افزایش نشان می دهد. هم چنین مقدار رواناب سه سناریو در دو دوره مورد بررسی در مقایسه با دوره پایه 35/29 تا 8/44 درصد افزایش یافته که این افزایش رواناب در دوره 2030-2011 نسبت به دوره 2099-2080 بیش تر است. علاوه بر این تغییرات رواناب در تمام فصول سال به جز بهار روند افزایشی داشته و بیش ترین افزایش رواناب نیز به ترتیب در ماه دسامبر و سپس در ماه-های نوامبر و ژانویه و بیش ترین کاهش نیز در ماه آوریل محاسبه شده است. بنابراین میانگین دما یا الگوی دمایی حوضه قره سو تحت تاثیر تغییر اقلیم در دو دوره آتی مذکور نسبت به دوره پایه افزایش می یابد و میانگین بارندگی و رواناب حوضه قره سو در دو دوره آتی (به جز رواناب در دوره 2030-2011) نسبت به دوره پایه تغییر معنی داری در سطح اعتماد آماری 90 درصد نداشت. واژه های کلیدی: تغییر اقلیم، رواناب، ریز مقیاس نمائی، hadcm3، lars-wg، مدل ihacres، حوضه آبخیز قره سو
مسعود گودرزی صابر محمدی
برداشت انرژی از منابع تجدید پذیری همچون خورشید، ارتعاشات مکانیکی، نوسانات حرارتی و مغناطیس در سیستم های میکرو الکترومکانیکی در دهه های اخیر، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. در میان این منابع انرژی، پیزوالکتریک ها و پیروالکتریک ها به خاطر سادگیِ طراحی و همچنین پیاده سازی، از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. در این پایان نامه روشی نوین در برداشت انرژی معرفی گردیده که از این دو ماده به طور همزمان در برداشت انرژی استفاده می نماید. روش های گوناگون برداشت انرژی تحت شرایط مختلف، مورد تحلیل قرار گرفته و مفاهیم تئوری در هر بخش ارائه گردیده است. این تحلیل ها، بر روی دو ماده ی هوشمند pzt و pmn-0.25pt صورت پذیرفته که از جمله مواد هوشمند پرکاربرد می باشند. در ابتدا با فرض تحت تحریک هم فرکانس قرار گرفتن سیستم، روش های استاندارد، استخراج همزمان، پالس سوئیچینگ سری و موازی، در هر بخش مورد تحلیل قرار گرفته و روابط آن در حالت هیبریدی استخراج گردیده است. سپس نتایج عددی با در نظر گرفتن پارامترهایی مشخص، مورد بررسی قرار گرفته و تأثیر مثبت روش هیبریدی نسبت به حالتی که تنها اثر پیزوالکتریسیته در برداشت انرژی موثر است، نشان داده شده است. نتایج حاکی از آن است که در صورت هارمونیک و هم فرکانس بودن تحریک ها، می توان برای ماده ی pzt و pmn-0.25pt به ترتیب، تا 38% و 53% توان الکتریکی برداشت شده را نسبت به حالتی که تنها اثر پیزوالکتریکی در برداشت انرژی موثر است، افزایش داد. در ادامه مدلی هیبریدی برای برداشت کننده های انرژی پیشنهاد شده؛ و مفهوم و روابط تئوری برای روش پالس سوئیچینگ ارائه گردیده است. روش های مختلف سوئیچ کردن به کمک تکنیک پنجره های لغزان زمانی، همچون سوئیچ کردن روی سیگنال ولتاژ الکتریکی، سیگنال جابجایی مکانیکی و نیز سیگنال نوسانات حرارتی، مورد بررسی قرار گرفته است. تحلیل های صورت گرفته در شرایط مختلف، با این فرض صورت گرفته که ارتعاشات مکانیکی و نوسانات حرارتی به صورت تصادفی یا هارمونیک با فرکانس های متفاوت، مدل را تحریک می کنند. در هر شرایط کاری، تأثیر مثبت روش هیبریدی برداشت انرژی با حالتی مقایسه شده است که در آن، تنها اثر پیزوالکتریسیته در برداشت انرژی موثر باشد. در بخش دیگرِ این فصل، تأثیر چهار پارامتر موثر در برداشت انرژی: دامنه نیروی ارتعاشی، دامنه نوسانات حرارتی، ضریب وارونگی و میزان مقاومت معادل الکتریکی، بر میزان توان الکتریکی برداشت شده مورد بررسی قرار گرفته است. در انتهای این فصل نیز موثرترین حالت سوئیچ کردن و همچنین مناسب ترین ماده برای برداشت هیبریدی، مشخص گردیده است.
معصومه بحری محمدتقی دستورانی
علاوه بر تغییر اقلیم، تغییر کاربری اراضی به عنوان یک عامل جانبی اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر سیلاب دارد. لذا پیش بینی اثر تغییر اقلیم و کاربری اراضی بر وضعیت سیلاب دهه های آتی، راهگشای مقابله با این پدیده خواهد بود. جهت بررسی تغییرات اقلیمی دهه 2020 و 2050 حوزه آبخیز اسکندری، برونداد مدل hadcm3 تحت سناریوهای a2 و b1 توسط مدل آماری lars-wg ریزمقیاس گردید. نتایج نشان دهنده افزایش 2/7 تا 9/10 درصدی بارش متوسط سالانه دهه 2020 و تغییرات 11/4- تا 66/4+ درصدی آن در دهه 2050 می باشد. افزایش توأمان دمای حداقل و حداکثر منطقه مطالعاتی در تمامی ماه ها موجب افزایش 82/0 تا 02/1 درجه سانتی گرادی دمای متوسط سالانه در دهه 2020 و افزایش 1/2 تا 5/2 درجه سانتی گرادی دهه 2050 خواهد شد. پس از بررسی تغییرات کاربری اراضی در گذشته، دو سناریو جهت پیش بینی اثر تغییرات کاربری اراضی در دهه های آتی بر سیلاب منطقه طراحی شد: در سناریوی اول فرض بر ثابت ماندن وضعیت فعلی و سناریوی دوم بر فرض ادامه روند گذشته می باشد. نتایج نشان دهنده کاهش 47/6 و 64/19 درصدی مراتع و افزایش 93/2 و 9 درصدی زمین های کشاورزی در سال های 2020 و 2050 می باشد. جهت شبیه سازی سیستم هیدرولوژیکی دهه های آتی، مدل hec-hms که برای دوره گذشته کالیبره و اعتبارسنجی شده، با تغییر در شماره منحنی و درصد نفوذناپذیری زیرحوضه ها (برای بررسی اثر تغییرات کاربری اراضی) و تغییر در هایتوگراف بارش (جهت بررسی اثر تغییر اقلیم) اجرا شده و هیدروگراف های پیش بینی شده دهه های آتی و گذشته مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان دهنده افزایش دبی اوج و حجم سیلاب در ماه های مارس، اکتبر و فوریه و کاهش آن در ماه آوریل بوده است. به طوری که در صورت تغییر کاربری اراضی همراه با تغییر اقلیم این افزایش شدیدتر خواهد بود.
علی اکبر هادیان مسعود گودرزی
در این تحقیق ساخت آلومیناید آهن al3fe به روش آلیاژسازی مکانیکی مخلوط al3fe25 مورد بررسی قرار گرفت. تاثیر پارامترهایی نظیر زمان، عامل کنترل کننده فرآیند، نسبت وزنی گلوله به پودر، اندازه گلوله ها و عملیات حرارتی پس از آلیاژسازی مکانیکی مورد بررسی قرار گرفت. تغییرات ایجاد شده در ساختار داخلی ذرات پودر در طی آلیاژسازی مکانیکی توسط پراش پرتو ایکس (xrd) بررسی شد. نتایج آزمایش ها نشان می دهد که ترکیب بین فلزی al13fe4 می تواند بدون استفاده از عامل کنترل کننده فرآیند در زمان 50 ساعت بدست آید ولی چسبندگی پودرها به جداره ی ظرف بسیار زیاد و غیر قابل قبول خواهد بود. با افزودن مقادیر مختلف عامل کنترل کننده فرآیند، مشاهده گردید که هیچ ترکیب خاصی پس از 50 ساعت کار مکانیکی بدست نمی آید و فقط هرچه مقدار عامل کنترل کننده کمتر باشد تشکیل ترکیب در زمان کمتر صورت می گیرد.نتایج آزمایش در مورد مخلوط al75fe25 نشان می دهد که با افزایش زمان آسیا کردن تا 200 ساعت ترکیب بین فلزی al13fe4 نمی تواند صرفا پس از آلیاژسازی مکانیکی بدست آید و تنها ترکیب بین فلزی al5fe2 تشکیل می گردد. از طرفی افزایش نسبت وزنی گلوله به پودر از 1/7 ب ه1/12 و 1/20 زمان تشکیل فاز al5fe2 را کاهش می دهد. افزایش اندازه گلوله ها (با یک نسبت وزنی گلوله به پودر) تاثیر زیادی بر تشکیل فاز al5fe2 ندارد. با انجام عملیات حرارتی بر روی نمونه ها مشخص شد که امکان تشکیل ترکیب بین فلزی al5fe2 در زمان های کمتر وجود دارد.
مریم فرجیان سرخاب علی رحیم پور
چکیده پایان نامه (شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج بدست آمده): این تحقیق به منظور«ارزیابی کیفی شاخص¬های طرح¬های توسعه گردشگری مطالعه موردی شهرستان فیروزکوه» با روش پیمایشی و توصیفی-تحلیلی انجام گرفت. به دلیل گستردگی تعداد گردشگران، تعداد 1000 نفر به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شد و با محاسبه از طریق فرمول کوکران تعداد 278 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. به منظور ارزیابی شاخص ها، از پرسشنامه محقق ساخته ایی با 20 سوال موارد جذب گردشگر را مورد ارزیابی قرار داده است. با استفاده از مدل تحلیلی swot مشخص شد فیروزکوه جاذبه های گردشگری مناسبی دارد و از نظر محیط زیست می تواند در راستای توسعه پایدار نیز مفید باشد و طرح هایی نوین در دست اجرا دارد و تعیین شاخص ها و پتانسیل های گردشگری در این منطقه می تواند در جهت توسعه گردشگری موثر باشد بنابراین محقق در این پایان نامه به دنبال پاسخگویی به این سوال اساسی است که شاخص های طرح های گردشگری شهرستان کدامند و چه تأثیری بر توسعه گردشگری آن دارد؟ نتایج نشان می دهد: برگزاری جشنواره های مختلف در شهرستان فیروزکوه می¬تواند به عنوان یکی ازشاخصه¬های اثرگذار در طرحهای توسعه گردشگری در آن شهر مطرح گردد که یکی از نقاط قوت فیروزکوه می باشد. موقعیت جغرافیایی شهرستان فیروزکوه توانسته است سهم قابل توجهی را در ارزیابی کیفی شاخص¬ها و طرح¬های توسعه گردشگری به خود اختصاص دهد که یکی از نقاط قوت فیروزکوه می باشد.ساخت کمپ¬های تفریحی در کنار چشمه های آب¬معدنی¬ فیروزکوه، می¬تواند به عنوان یکی از طرح¬های موفق در توسعه گردشگری در آن شهر مطرح گردد که یکی از استراتژیها و فرصتی برای از بین بردن نقاط ضعف در گردشگری منطقه می باشد. شناسایی دقیق اماکن گردشگری طبیعی و تاریخی به عنوان یکی از شاخص¬های مطرح در توسعه گردشگری شهرستان فیروزکوه، می¬تواند به افزایش گردشگران آن شهر کمک نماید که یکی از استراتژی های و فرصتی برای کاهش تهدیدات و استفاده از نفاط قوت در گردشگری فیروزکوه است. کلید واژه ها: ارزیابی، شاخص، شهرستان فیروزکوه، طرح توسعه، گردشگری
محمد قدمی دهنو سعید سلطانی
در پژوهش حاضر ابتدا مقایسه ای بین عملکرد مدل های گردش عمومی جو (gcm) در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی دمای میانگین و بارش صورت گرفت. در این مرحله عملکرد 6 مدل گردش عمومی جو به نام های hadcm3، cgcm3، csiromk3 (از مجموعه مدل های ar4) و cgcm1، gfdl30، ncarpcm (از مجموعه مدل های atr) در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی دمای میانگین و بارش حوزه سزار با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی (ann) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای آموزش شبکه عصبی مصنوعی از مدل پرسپترون forward استفاده شد. مطابق با ارزیابی عملکرد مدل ها با استفاده از ضرایب حداکثر خطای مطلق ، میانگین قدر مطلق خطا ، جذر میانگین مربعات و ضریب تبیین، در بین دو مجموعه مدل ar4 و atr، به طور میانگین مدل های ar4 عملکرد بهتری نسبت به مدل های atr دارند و این مدل ها عدم قطعیت کمتری در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی دمای میانگین و بارش برای حوزه سزار در دوره 2000-1996 دارند. در بین 6 مدل ذکر شده ، مدل cgcm3 بهترین عملکرد در در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی برای حوزه سزار دارد. این مدل همراه با hadcm3 کمترین اختلاف را با پارامتر های اقلیمی مشاهداتی دارند. همچنین نتایج نشان داد که مدل csiromk3.0 و cgcm1 بیشترین اختلاف را با پارامتر های اقلیمی مشاهداتی دارند. در ادامه این پژوهش از مدل hadcm3 تحت دو سناریوی a2 و b2 استفاده شد. برای ریز مقیاس سازی از مدل sdsm4.2 استفاده شد. براساس نتایج کالیبراسیون مدل sdsm، از بین 26 پارامتر اقلیمی بزرگ مقیاس (ncep) به طور متوسط 3 پارامتر بیشترین همبستگی را با میانگین دمای حوزه سزار و 8 پارامتر بیشترین همبستگی را با میانگین بارش حوزه سزار دارند. کالیبراسیون مدل sdsm4.2 برای حوزه سزار مقدار rs (ضریب تبیین) را به طور متوسط برای هر کدام از پارامتر های اقلیمی دمای میانگین و بارش به ترتیب 86/0 و 26/0 نشان داد. این نتیجه نشان می دهد که مدل sdsm کارایی لازم را برای ریز مقیاس کردن پارامترهای اقلیمی دارد. دوره 1995-1971 برای واسنجی و دوره 2001-1996 برای صحت سنجی انتخاب شد. نتایج دوره صحت سنجی براساس ضریب تبیین نشان داد که مدل hadcm3 کارایی خوبی در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی حوزه سزار دارد. پارامتر های اقلیمی برای دوره 2050-2021 شبیه سازی شدند و با دوره مشاهداتی 2008-1979 مقایسه شد. نتایج مربوطه نشان از افزایش دما و کاهش بارش دارد. برای شبیه سازی رواناب از روش ارائه شده توسط jakeman و hornberger (1993) (مدل ihacres) استفاده شد. داده های ورودی به مدل شامل دما، بارش و دبی روزانه می باشد. برای واسنجی مدل ihacres داده های روزانه پارامترهای فوق (دما، بارش و دبی روزانه) از دوره 1995-1975 به مدل ihacres وارد شد. برای صحت سنجی مدل ihacres از داده های پارامترهای فوق در دوره 2004-1996 استفاده شد.پس از ارزیابی کارایی مدل، دبی برای دوره 2050-2021 شبیه سازی شد. نتایج حاصله نشان داد که در تمام ایستگاهها دبی شبیه سازی شده نسبت به دبی مشاهداتی کاهش یافته است.
سپیده چوبه حمید نوری
علاوه بر تغییراقلیم، تغییرکاربری اراضی به عنوان یک عامل جانبی اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر سیلاب دارد. جهت بررسی تغییرات اقلیمی دهه 2020 و 2050 حوزه آبخیز بالیقلوچای، برونداد مدل hadcm3 تحت سناریوهای a2 و b1 توسط مدل آماریlars-wg ریزمقیاس گردید. نتایج نشان دهنده افزایش 78/8 تا 86/12 درصدی بارش متوسط سالانه دهه 2020 و تغییرات 47/0- تا 09/3 درصدی آن در دهه 2050 می باشد. پس از بررسی تغییرات کاربری اراضی در گذشته، دو سناریو جهت پیش بینی اثر تغییرات کاربری اراضی بر سیلاب منطقه طراحی شد.نتایج نشان دهنده افزایش دبی اوج و حجم سیلاب در ماه آوریل و کاهش آن در ماه های مارس، می و جوئیه بوده است. به طوری که در صورت تغییر کاربری اراضی همراه با تغییراقلیم این تغییرات شدیدتر خواهد بود.
مسعود گودرزی حسین لاری یزدی
چکیده ندارد.
آرش رجبی تبار محمد شیخ شاب بافقی
هدف از اجرای این پروژه، حذف انتخابی آهن از کنسانتره ایلمنیت داخلی (کهنوج کرمان) و تولید دی اکسید تیتانیوم، موسوم به روتیل مصنوعی بوده است. این ماده که در حال حاضر از خاجر تامین می شود، بیش از 50 درصد وزن پوشش الکترودهای جوشکاری روتیلی، که یکی از مهمترین انواع الکترودهای جوشکاری است، را تشکیل می دهد، روتیل مصنوعی بدست آمده از این طریق، می تواند برای تولید تتراکلرور تیتانیوم (ticl4) که ماده اولیه تولید فلز تیتانیوم است نیز، مورد استفاده قرار گیرد.در این تحقیق، سه مرحله اکسیداسیون، احیا و حل کردن (leaching) کنسانتره ایلمنیت در مقیاس آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفته و عوامل موثر در هر مرحله بهینه گردیده است.گرچه تاثیرمثبت اکسیداسیون ایلمنیت به اثبات رسیده است، اما نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان می دهد که اکسیداسیون ایلمنیت در مراحل احیا و حل کردن، بهبودی بوجود نیاورده است. شاید بتوان احیا اکسید آهن تا آهن فلزی و در درجه حرارت های بالا را مهمترین علت بی تاثیر بودن فرآیند اکسیداسیون برشمرد.مرحله احیا، مهمترین بخش فرآیند محسوب می شود. در این مرحله با استفاده از زغال چوب به عنوان ماده احیا کننده، اکسید آهن موجود در ترکیب ایلمنیت به آهن فلزی احیا می شود. محصولی که در این مرحله بدست می آید حاو آهن فلزی، tio2 و مقداری ناخالصی می باشد.حذف آهن در مرحله حل کردن صورت می گیرد که در نتیجه آن، روتیل مصنوعی حاوی 90% tio2 بدست خواهد آمد. این محصول علیرغم همراه داشتن مقداری ناخالصی، برای استفاده در پوشش الکترود جوشکاری مناسب می باشد.برای حذف آهن در مرحله حل کردن از محلول کلرورفریک (fecl3, 6h2o) به عنوان حلال استفاده شد. براساس یافته های این پژوهش در مراحل آزمایشگاهی، مرحله اکسیداسیون کلا حذف گردید و شرایط بهینه احیا به شرح زیر تعیین گردید.الف: درجه حرارت احیا: 1200 c،ب: شارژ: مخلوط ایلمنیت و پودر زغال چوب بادانه بندی 200+ و 80- مش. همچنین برای جلوگیری از اکسیداسیون مجدد در تمام طول آزمایش، شارژ با لایه ای از زغال محافظت می گردید،پ: مقدار زغال چوب: به نسبت استوکیومتری،ت: زمان احیا: 2 ساعت.با اعمال شرایط مذکور، حدود 90 درصد اکسید آهن کنسانتره به آهن فلزی احیا شد. سپس نمونه ایا دشه در محلول کلروفریک حل شد که شرایط بهینه به شرح زیر بدست آمد:الف: غلظت محلول مورد استفاده: 300 گرم گلرورفریک، متبلور در یک لیتر آب،ب: نسبت مولی کلرور فریک به آهن موجود در شارژ: 25/1،پ: درجه حرارت حل کردن: دمای محیط،ت: زمان حل کردنک 30 دقیقه.با حل کردن تحت شرایط فوق، آهن فلزی موجود در ایلمنیت احیا شده کاملا حل شد. محصولی که درنهایت بدست امد حاوی بیش از 90 درصد دی اکسید تیتانیوم همراه با مقداری ناخالصی بود.
احمد احمدی جلیل وحدتی خاکی
کاهش مس تلف شده در سرباره کوره شعله ای با نگهداری در دمای 1200درجه سانتی گراد امکانپذیر می باشد. احیا مگنتیت محتوی سرباره با یکی از عوامل احیاکننده می تواند در جهت کاهش ویسکوزیته و تسریع ته نشینی موثر باشد. نتایج آزمایشات انجام گرفته بر روی سرباره مس سرچشمه گویای این نکته است که در مقطع سرباره کوره ریورب مس سرچشمه، ذرات مس خالص وجود ندارد. و تقریبا اکثر ذرات مس محتوی سرباره بصورت کروی با ترکیب مات، با اندازه ذرات محبوس شده بین 446 -1 میکرون می باشند. بهترین دمای نگهداری سرباره، در محدوده دماهای بررسی شده (1300 - 1000 درجه سانتیگراد) ، دمای 1200 درجه سانتیگراد می باشد. در این دما، ذوب کامل و ویسکوزیته مناسب برای ته نشین سازی ذرات محتوی مس با حداقل تلاطم (کخف کردن مذاب) حاصل گردید. فاز وم (مات) بدون اضافه کردن اضافه شوند، پس از 4 ساعت ایجاد شد، که از زمینه اصلی کاملا مستقل می باشد. پس از گذشت 5/2 - 5 ساعت از زمان ته نشین سازی، ذرات باقیمانده به شکل کاملا کروی و با ابعاد کمتر از 10 میکرون مشاهده شدند که این موضوع با توجه به آنالیز این ذرات که محتوی مس، گوگرد و آهن (مات) می باشند، با محاسبات مربرطه مطابقت دارد. حداکثر قطر قطرات باقیمانده در بخش پائین در نمونه، پس از 3 ساعت زمان ته نشینی 5/7 میکرون بوده و حداکثر قطر قطرات در بخش بالائی نمونه 18/4 میکرون بود که با توجه به سقوط سریعتر قطرات با ابعاد بزرگتر با مدل مطابقت دارد همچنین آنالیز سرباره اولیه و سرباره ته نشین سازی شده، گویای وجود مس اکسیدی به صورت محلول درسرباره می باشد. اکسید مس محتوی سرباره از مقدار 22/0 در زمانهای نگهداری بیش از سه ساعت به رقمی کمتر از 1/0 درصد رسیده است. دندریت های رشد یافته در فاز دوم که غنی از مس می باشد، می تواند در اثر جدایش مس از فازمات بوده یا اینکه مطابق بررسی های رودل به دلیل سر کردن آهسته سرباره حاصل شده باشد. با اضافه کردن پیریت و کربن، فاز دوم در مدت زمان کمتری (2 ساعت) حاصل می گردد. میزان بازیابی با اضافه کردن کربن پس از 2 ساعت به بیش از 90 درصد بالغ می گردد که این میزان بازیابی با اضافه کردن 7 درصد پیریت در همین مدت زمان حاصل می شود. اضافه کردن همزمان کک وپیریت، میزان بازیابی را تا 93 درصد نتیجه می دهد و این میزان بازیابی با مدت زمان 4 ساعت به 96 درصد بالغ خواهد گردید. با اضافه کردن کنستانتره به سرباره پس از 2 ساعت فاز دوم تشکیل شده و میزان مس محتوی سرباره به 34/0 درصد رسید. این موضوع با ادامه زمان بازیابی به 3 ساعت به 21/0 تغییر یافت. ترکیبات فلوریدی kf, naf تاثیر مشابهی بر بازیابی دارند بطوریکه با اضافه کردن naf, kf به سرباره پس از 2 ساعت فاز دوم تشکیل شد.