نام پژوهشگر: احمد رضی
زینب رفاهی بخش احمد رضی
شرحنویسی بر متون ادب فارسی در دهههای گذشته از رونق فراوانی برخوردار بوده است و شارحان زیادی با اهداف مختلف دست به انتشار آثاری زدهاند، که در آنها متن کامل یا گزیدهای از آثار ادبی پیشینیان، همراه توضیحات و تعلیقات، آورده شده است. اما در میان شارحان از ادبدوستان کممایه تا پژوهشگران برجستهای چون فروزانفر، مینوی، یوسفی و دیگران، وجود دارند. هرچند شرحنویسی سابقه طولانی دارد، اما بهواقع، این جریان در دوران معاصر، سیر تکاملی خود را طی کرده است. در ابتدای سده اخیر (از 1300 شمسی)، در کنار توجه به تصحیح نسخههای خطّی، نگارش شرح و تعلیقات بر متون تصحیح شده نیز، رونق گرفت. سپس با تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 و نیاز به متون درسی و آموزشی، شرحنویسی بهطور خاص مورد توجه قرار گرفت. بهتدریج با افزایش سطح سواد عمومی و علاقه افراد جامعه به مطالعه، ورود شارحانی با سطح آگاهی و تخصص متفاوت به جرگه شرحنویسان، گسترش روزافزون دانشگاهها و دانشجویان و...، شرحنویسی بر متون ادبی وارد مرحله جدیدی شد. در این دوران، در عین اینکه شرحنویسی، پژوهش تخصصی گروهی از محققان تلقی میشد، از جهات مختلف، مسیر تکامل را نیز میپیمود. این پژوهش بر آن است تا سیر تحول شرحنویسی بر متون ادب فارسی را، از اوائل قرن معاصر تا کنون مورد بررسی قرار دهد. به همین منظور، شروح نوشته شده بر مشهورترین متون تاریخ ادب فارسی، از جهت نوع کاربرد، کمّیت و میزان تحت پوشش قرار دان متن، کیفیت و چگونگی حلّ مشکلات متنی، سطح مخاطبان و خوانندگان آنها، با رویکرد انتقادی، همراه با در نظر گرفتن سیر تاریخی، و با تأکید بر بررسی روششناسانه شروح، طبقهبندی میشوند.
سمیه حاجتی جولندان احمد رضی
یکی از راه های شناخت کیفیّت آثار ادبی، بررسی آنها بر پای? نظریه ها و الگوهای علمی جدید است. ارتباطات غیرکلامی از حوزه های جدید مطالعاتی است که کلی? پیام هایی را که افراد با رفتارهای غیرزبانی مانند حرکات بدن، رفتارهای چهره، رفتارهای آوایی، نشانه های محیطی، مصنوعات و... منتقل می کنند شامل می شود. در این پژوهش داستان های مصطفی مستور از منظر ارتباطات غیرکلامیِ بازتاب یافته در روایت داستان هایش مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و نشانه های غیرکلامی که مستور در داستان هایش استفاده کرده است شناسایی، طبقه بندی و معرفی می گردد همچنین نشان داده می شود که روایت غیرکلامی در شکل گیری عناصر داستان به ویژه شخصیّت پردازی، لحن، صحنه پردازی نقش به سزایی دارند و روایت غیرکلامی در کنار روایت کلامی عمدتاً کارکرد تأکیدی، تکمیلی و جانشینی در داستان ها دارند.
قاسم نامدار احمد رضی
چکیده: انقلاب اسلامی تجربه ی جدیدی برای کشور ما در عصر حاضر بود که با شعارها و اهداف ملّی و دینی به ثمر رسید و افق های تازه ای در حوزه های گوناگون از جمله ادبیات و شعر گشود. شاعران که عضوی موثّر در بدنه ی جامعه اند در فراهم نمودن بسترها و پیشبرد آرمانهای انقلاب دخیل بودند. «غزل»، از پرکاربردترین و انعطاف پذیرترین قالبهای شعری فارسی، که با جذب موضوعات متعدد توانمندیهای خود را نشان داده است، در این عصر با افتخار میدان داری کرد و اکثر شاعران از این قالب بهره گرفتند امّا غزل انقلاب از ویژگیهای ممتاز زبانی، فکری و ادبی برخوردار است و این پایان نامه نیز در پی آن است که نشان دهد شاعران غزل سرای انقلاب از جمله نصرالله مردانی و قیصر امین پور چگونه و با چه مولفه های سبکی از دیگر شاعران متمایز می شوند. نوشته ی حاضر بر این نکته تأکید می کند که شاعرانی همچون نصرالله مردانی(با دست یابی به زبانی حماسی با استخدام اسامی «شاهنامه»، وزن های آهنگین و...،ترکیب سازی به خصوص در محور جانشینی) و قیصر امین پور( با فراهم آوردن هم بسته ها ی ادبی، فلسفی و...، کاربرد هنرمندانه ی زبان گفتاری و پیوند عمیق و نوگرایانه با سنتها) در ارائه ی چهره ی تعریف پذیر و تمایز آفرین غزل انقلاب گام های خوبی برداشتند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پنج فصل تنظیم شده است و ضمن خوشه چینی از غزلیات 22 شاعر انقلاب، بر ویژگیهای غزلیات نصرالله مردانی و قیصر امین پور تکیه دارد. هدف این پایان نامه ضمن آشکار کردن زوایای سبکی غزل انقلاب و به تبع آن گشایش عرصه های جدید پژوهشی، شناسایی سبک و شناخت سایر ظرفیتهای غزلیات این دو شاعر است. واژه های کلیدی: غزل انقلاب، سبک شناسی، ادبیات معاصر، نصرالله مردانی، قیصر امین پور
فاطمه رحمتی اصلی محمدکاظم یوسف پور
شخصیت پردازی یکی ازعناصرمهم داستانهای مثنوی را تشکیل میدهد. مولانابرای این منظورازشیوه های مستقیم ، غیرمستقیم وتلفیقی بهره برده است.
رضا چراغی احمد رضی
تصویری که برخی از شاعران نوگرا از شعر کهن فارسی ارائه داده اند، در بسیاری موارد چون حقیقتهایی مطلق، بدیهی و تخطی ناپذیر پذیرفته شده است. از این رو بررسی انتقادی آراءِ آنان میتواند به رفع ابهامها و تناقضات درون بود مباحث شعر نو کمک کند و امکانات مغفول مانده شعر کلاسیک را فراروی آن قرار دهد. این رساله در یک بازه زمانی صدساله به تحلیل گفتمان شماری از مهمترین شاعران نوگرا(به ویژه نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث)، تبارشناسی آراءِ آنان در نوشته های روشنگران ایرانی نیمه دوم قرن سیزدهم و سرانجام بررسی تفصیلی نگاه نیما یوشیج به شعر کلاسیک فارسی میپردازد. انتقادهای نوگرایان در مباحثی چون غیریت سازی و تقابل گفتمانی، مفصل بندی، برجسته سازی، حاشیه رانی، سوءِ تشخیص، طبیعی سازی، رژیم حقیقت، فشار گفتمانی و استراتژی های زبانی بررسی شده است. انتقادهای نوگرایان از شعر کهن فارسی، واجد مفاهیم و ویژگی های عمومی یک گفتمان است. مهمترین گزاره های انتقادی آنان، در سطح ماقبل گفتمانی شکل گرفته و با فراموشی زمینه های شکل گیری در نوشته های آنان تکرار شده است. نیما یوشیج به طور گسترده به شعر کهن و شاعران کلاسیک پرداخته است و میان آراءِ او با دیدگاه های روشنگران ایرانی و دیگر شاعران نوگرا، رابطه معنی دار وجود دارد. نوگرایان تقابل گفتمانی شعر نو و کهن را به تقابل شاعران کلاسیک، به ویژه تقابل حافظ/سعدی تعمیم داده اند و سعدی، مخرج مشترک گفتمان انتقاد از شعر کهن از آخوندزاده تا امروز است.
لیلا درویشعلی پور آستانه علی صفایی
کاریکلماتور ، نوعی جمل? قصار کوتاه ، منثور و ساده است که به یک موضوع واحد می پردازد و مضمونی جدی یا طنزآمیز را در بر دارد. این گون? جدید ادبی ، با پیشگامی پرویز شاپور (78 ـ 1303) و به پیشنهاد احمد شاملو در سال 1347 در مجل? خوشه رسمیّت یافت. در کاریکلماتور با بازی و هنرنمایی اندیشه ، زبان و عناصر بلاغی روبرو هستیم. آنچه که به کاریکلماتورهای شاپور تشخّص سبکی بخشیده است، استفاده هنرمندانه او از تکنیک های طنز و بهره گیری از نمادهایی مثل موش ، گربه ، ماهی ، استحاله ، توجه به فُرم هندسی اشیاء و ... است که در کاریکاتور او نیز دیده می شود. پس از شاپور و به تأسّی از او ، افراد زیادی به کاریکلماتورنویسی روی آوردند که در این پژوهش آثار پنج چهر? موفق از بین آنان برای مقایسه با شاپور انتخاب شده است. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شکل کتابخانه ای و با استقرای تام از هشت کتاب شاپور با عنوان « قلبم را با قلبت میزان می کنم» ، در چهارفصل به بررسی وتحلیل زیبایی شناختی کاریکلماتورهای شاپور بپردازد. این چهار فصل به ترتیب عبارتند از : 1ـ نمایی از پرویز شاپور 2ـ معرّفی منشور چندپهلوی کاریکلماتور و معرّفی سازه های کاریکلماتور شاپور 3ـ تکنیک های زیبایی آفرینی شاپور برای ساخت کاریکلماتور 4ـ تحلیل بینامتنی کاریکلماتورهای شاپور با تنی چند ازپیروانش از قبیل: سهراب گل هاشم ، عباس گلکار ، حوریه نیکدست ، مهدی فرج الهی و ابوالفضل لعل بهادر.
صفوراالسادات رشیدی احمد رضی
ادبیات کودک گونه ای از ادبیات است که به سه گروه خردسال، کودک و نوجوان اختصاص دارد. از این میان خردسالان به دلیل ویژگی های خاص ذهنی و شناختی دارای جایگاهی ویژه اند. ادبیات مخصوص خردسالان از جهاتی دارای خصوصیات منحصر به فردی است، چرا که این گروه معمولاً قادر به خواندن نیستند و با ادبیات با واسطه راوی یا داستانگو ارتباط برقرار می کنند. دیگر اینکه داستان و شعر مخصوص این دسته از نظر کمی، کوتاه یا بسیار کوتاه است که نویسنده باید این کمبود را با ارتقای کیفی اثر جبران کند. در این میان استفاده از شیوه ها و ابزارهای شخصیت پردازی به عنوان ابزاری کمکی برای نویسنده در جهت پرداخت صحیح شخصیت های داستانی اهمیت و ضرورت می یابد، چرا که نویسنده باید در کمترین زمان ممکن و با حداقل کلمات، شخصیت را به مخاطب خردسال خود معرفی کند. بنابراین شخصیت پردازی درست و مناسب شخصیت ها موجب موفقیت نویسنده در ایجاد ارتباط با مخاطب و ماندگاری و محبوبیت شخصیت های داستانی خلق شده می گردد. پایان نامه حاضر به بررسی شیوه ها و ابزارهای شخصیت پردازی و انواع شخصیت های داستانی در 39 داستان از گروه سنی "الف" می پردازد. بررسی صورت گرفته نشان می دهد که نویسندگان این حوزه در استفاده از برخی از این ابزارها و شیوه ها به خوبی عمل نکرده اند و در مقابل از برخی از آن ها به خوبی بهره برده اند. با توجه به ظرفیت های گسترده این ابزارها و شیوه ها شایسته است که نویسندگان این حوزه بهره بیشتری از آن ها در پرداخت شخصیت های داستانی خود ببرند و شخصیت هایی جذاب و ماندگار خلق کنند.
علی شمسعلی نیا احمد رضی
این پایان نامه پس از بحث مقدماتی و نیز طرح مباحثی در مبانی نظری تحقیق چون تاریخچه، تعاریف و نظریه های شخصیت و شیوه های شخصیت پردازی، به گونه شناسی شخصیت های کودک در پاره ای از داستان های کوتاه و بلند جلال آل احمد پرداخته و شیوه های شخصیت پردازی کودکان را در این داستان ها مورد بررسی قرار داده است و نقش سایر عناصر داستانی (طرح، درون مایه، زاویه دید، صحنه، فضا و زبان) در ارتباط با شخصیت پردازی این داستان ها بررسی و ارزیابی کرده است. در این بررسی مشخص شد که بیش از 70 درصد از شخصیت های کودک در داستان های مورد بررسی نقش اصلی دارند و همچنین تمامی شخصیت ها ساده و ایستا ایستایند و پیچیدگی شخصیتی ندارند. این شخصیت ها از جهات گوناگون مورد بررسی قرار گرفته اند. در این داستان ها بیشتر از شیوه شخصیت پردازی غیرمستقیم استفاده شده است. از عوامل شخصیت پردازی کنش (رفتار)، گفتار، محیط، نام و وضعیت ظاهری بر سایر عوامل برتری دارد است. از سوی دیگر نقش عناصر داستانی دیگر در ارتباط با شخصیت ها و شخصیت پردازی این داستان ها حائز اهمیت است و در حقیقت عنصر شخصیت در ارتباط تنگاتنگ با این عناصر قرار دارد به نحوی که با تکیه بر آنها شخصیت های داستان ها و جایگاه آنان به خوبی بازشناخته می شوند. بررسی مدل گرماسی داستان ها نشان می دهد که نیمی از شخصیت های کودک در این داستان ها از کنشگران اصلی داستان اند که در بسط و گسترش طرح نقش دارند. همچنین در بحث زاویه دید با توجه به نظریه کانونی شدگی ژنت معلوم شد که در نیمی از این داستان ها روایت گر داستان با آن کسی که داستان را می بیند از هم متمایزند. کلید واژه: شخصیت پردازی، شخصیت، آل احمد، عناصر داستان، کودک
مهدیه کارگر سنگاچینی محمدکاظم یوسف پور
مثنوی معنوی اثر ارزشمند مولانا جلال الدین محمّد بلخی است که گذر روزگاران آن را به دست فراموشی نسپرده است. شاید یکی از دلایل ماندگاری مثنوی، داستان های دلنوازی است که موجب تلطیف کلام متعالی مولانا گردیده و هر روزه پنجر? جدیدی بر آن گشوده می شود و مخاطبان او را به نگاهی تازه بر این داستان ها دعوت می کند. گاه برخی از داستان ها به صورت شگفتی با شیوه ها و اصول داستان نویسی نوین گره می خورد و این امر بر هنر داستان پردازی مولانا بیش از پیش صحه می گذارد. اصطلاح صحنه به معنای ظرف زمانی و مکانی برای وقوع عمل داستانی است. این نوشتار توجه خود را بر این عنصر داستانی مبذول داشته است و قصد دارد نشان دهد که چگونه مولانا در برخی از حکایات خود، این عنصر را هنرمندانه به خدمت گرفته است. مکان و زمان به عنوان مولفه های اصلی صحنه از نظر انواع مختلف آن مورد بررسی قرار می گیرد و مشخص خواهد شد که از میان انواع مختلف مکان، «مکان مجازی» و «مکان در مقام یک تجربه» در مثنوی کاربرد دارند، اما حکایات این اثر از «مکان هندسی» خالی است. در مبحث زمان نیز، از میان انواع زمان (تقویمی، کیهانی، حسی و زمان روایت)، بخش عینی و بیرونی آنها در شکل گیری بُعد زمانی حکایات نقش آفرین است. مولانا ظرف زمانی برخی از داستان های خود را به کمک نشانه های زمان تقویمی و همچنین زمان کیهانی، می سازد و با بر هم زدن نظم روایی به گذشته نگری یا آینده نگری و به کمک تداوم روایی و بسامد از عهد? انتقال های صحنه های داستان برمی آید. بدین گونه داستان های او را تا حد زیادی به اصول داستان نویسی امروز نزدیک می شود. همچنین از آنجا که انتزاع کامل عناصر داستانی از یکدیگر دشوار است پیش از پرداختن به روش های صحنه پردازی در مثنوی، مبحثی به عناصر موثر بر صحنه از جمله طرح، درونمایه، شخصیت و زاویه دید اختصاص داده شده و ارتباط آنها با صحنه پردازی و تأثیر و تأثراتی که هر یک بر صحنه دارند مورد توجه قرار می گیرد و نشان داده می شود که چگونه مولانا با توجه به این مولفه ها به گزینش ظرف زمانی و مکانی در حکایات خود دست می یازد. پس از آن به روش های مستقیم (از طریق توصیف مستقیم) و غیر مستقیم (به کمک شخصیت، گفتگو و لحن) در صحنه پردازی مثنوی پرداخته می شود. در پایان نیز برای تبین مطلب، میان حکایتی مشترک در مثنوی با کلیله و دمنه و همچنین حکایتی دیگر در اسرار نامه مقایس? تطبیقی در صحنه پردازی آنها صورت می گیرد. هدف ما از نوشتن این پایان نامه شناساندن هنر داستان پردازی مولوی از منظر صحنه و صحنه پردازی آن است، تا نشان دهیم که این مولفه در مثنوی مغفول نمانده و در برخی داستان های آن، از عناصر اصلی محسوب می شود.
طاهره سالم محمد علی خزانه دارلو
این پایان نامه با رویکرد « نقد نو » ی آمریکایی به تحلیل اشعاری از امین پور می پردازد . نقد نو مکتبی انتقادی و کما بیش ساختارمندی است که از اوایل دهه ی 1930 تا دهه ی 1960 بر نقد ادبی آمریکا سیطره داشت . در نقد نو اصطلاح « شعر » نه فقط به شعر ، بلکه به هر نوع متنی اطلاق می شود . منتقد از طریق یافتن آیرونی ، ایهام ، صنایع بدیع ، مضمون و بحر در شعر ، می تواند با استفاده از خود متن به تفسیر شعر دست یابد . به عقیده ی منتقدان نو اصلی ترین ویژگی شعر ، یگانگی آن است ، لذا شکل و محتوا جدایی ناپذیرند ، به عبارتی شکل شعر یا صناعتی را که در شعر به کار می رود نمی توان از محتوای آن جدا کرد . منتقدان نو در پی ظرافت و انسجام ساختار اثری هنری بودند و سبک و لحنی را می جستند که بیشتر به وارونه گویی و طنز و کنایه نزدیک باشد . در این پژوهش 60 قطعه از چند دفتر شعری قیصر امین پور به شیوه تصادفی انتخاب شدند و بر مبنای « نقد نو » با رویکردی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند. کلید واژه : نقد نو ، قیصر امین پور ، شکل گرایی ، تحلیل
نگین صفری نژاد بی نظیر محمدکاظم یوسف پور
مثنوی مولوی متنی است قاعده گریز و ساختارشکن، که در سطوح مختلفِ صوری، زبانی، روایی و معنایی، شاکله ها و ساختارهای ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را برهم می ریزد. پژوهش حاضر با نگرش انتقادی و پاسخگویی به تصورات رایج و نادرست در گفتمان نقد ادبی ایران، چون: بی ارتباطیِ شالوده شکنی و عرفان و نیز خوانش خطی و جزء نگری، که مثنوی را متنی پریشان، آشفته و متناقض می داند، به تبیین سازوکارهای شالوده شکنی در مثنوی و قرائت شالوده شکنان? مولانا از قصه ها و حکایات می پردازد. اصالت نگرش پیوستاری و کلی، آگاهی و توجه به شالوده شکنی ِ چندوجهی و منشوری و چگونگی و چرایی فراروی ها و فروریزی ها مولانا، افق و منظری متفاوت جلو چشمان مخاطب می گشاید و بستر التذاذ هنری و فهم عمیق تری از مثنوی را فراهم می نماید. شالوده شکنی واکنشی است در برابر جریان ها و بنیان های غالب فلسفی و نظری در غرب، چون متافیزیک حضور، تقابل-های دوگانه، مرکزگرایی، ساختارمندی و قطعیت معنا. شالوده شکنی در انکار معنای نهایی متن و برای کشف و درک معنایی نسبی که هماره به تأخیر و تعویق می افتد، خواننده را به حرکتی مداوم و توقف ناپذیر در بازی بی پایان دال ها و مدلول ها فرا می خواند. مخلوق مولوی، مثنوی، را باید در پیوند با خالق مولوی شناخت. در افق دید مولوی، همه اشیا، اعیان و امور هستی در پیوند با امر متعالی و خالق هستی معنا و اعتبار می یابند. این چشم انداز باعث زایش و پویایی معنا شده و بستر و خوانشی را رقم زده است که در لایه های عیان و نهانِ مثنوی و در خروجی و ماحصل قصه ها، یکی از وابسته ها و ملحقات مفهومی جهان بینی مولوی، چون حرکت، صیرورت، فروریزی قطعیت ها و حتمیت ها، وقوع ناممکن ها و... رخ می نماید مولانا با شالوده شکنی چندبُعدی خویش خواننده را به وادی حیرانی می رساند و آنگاه که این مهم محقق شود، کار مولانا پایان یافته است و نهالش به بار نشسته است.
سولماز معینی احمد رضی
طنز یکی از گونه های ادبی با اهمیت در دوره معاصر است که به دو نوع کلامی و غیرکلامی قابل تقسیم است. طنز موقعیتیکی از انواع طنز غیرکلامی است که می تواندآمیزه ای از رفتار، موقعیت، صحنه و گفتار نیز باشد، اما محوریت در این گونه از طنز، بر موقعیتِ ایجاد کننده آن استوار است و بقیه عناصر برای تولید طنز در خدمت موقعیت قرار می گیرند. اگر طنز محصول نوعی بازی ادبی و بهره یابی از ایهامات زبانی یا صناعات بیانی باشد، آن را طنز عبارتی، و در صورتی که محصول نوع ساخت و پرداخت و برآمده از فضاسازی و نوع معماری اثر باشد، آن را طنز موقعیت می گویند. این نوع طنز بر کنایات نیش دار تکیه ندارد بلکه در اعماقمعماری اثر پنهان است. اصولاً جلوه این گونه طنز در نمایش نامه ها و فیلم نامه ها به دلیل حاکمیت منطق دراماتیک در آن ها بیشتر است. دو دهه چهل و پنجاه در اثر هجوم جریان های روشنفکری و برخی وقایع تاریخی سیاسی جزو مهم ترین و سرنوشت سازترین دوران اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران محسوب می شود که بستر پیشرفت بسیاری از آثار ادبی و نمایشی و... را فراهم کرد. همزمان با پیشرفت های فرهنگی در اوائل دهه چهل و پس از آن نمایش نامه هایی به نگارش درآمد که تئاتر کشور را متحول ساخت. برخی از این آثارساختاری آمیخته به طنز داشتند. سه نفر از بهترین نمایش نامه نویسان این دوره، بهرام بیضایی، اکبر رادی و غلامحسین ساعدی بودند و تحقیق در آثار ایشان نشان می دهد که شخصیت پردازی، طرح، صحنه، رفتار و دیالوگ های این آثار گنجایش های بالقوه ای برای ایجاد طنزموقعیت دارد. ادبیات این سه نویسنده، ادبیات اعتراض به جهل و اختناق دوره خودشان است که در قالب طنز نمود پیدا می کند.
محسن بتلاب اکبرآبادی احمد رضی
ساختارگرایی با طرح اید? نظام، به خوانشی علمی و روشمند از متون می پردازد که در طی آن همه اجزای درونی متن به یکدیگر مرتبط و کارکرد هر جزء وابسته به نظام تلقی میشود. روایت به سبب بنیان علّی و ظرفیت بالایی که در تحلیل ساختاری دارد توجه بسیاری از روایت شناسان را به خود جلب کرده است. عطّار یکی از بزرگترین روایتگران حوز? عرفان - چه در نظم و چه در نثر- محسوب می شود و دقت در ساختار روایت های او می تواند زمینه ساز رسیدن به دستور زبان روایت هایی با مشخصات عرفانی شود. در این رساله تلاش شده است تا با استفاده از آرای روایت شناسان ساختگرا، ساختار روایی سه منظومه الهی نامه، منطق الطیر و مصیبت نامه- که فرم روایی و معنایی مشابهی دارند- با روش توصیفی-تحلیلی بررسی شود و قراردادها و قواعد حاکم بر روایت های منظومه های عطار کشف و معرفی گردد. این بررسی نشان می دهد که منظومه های عطار هم در سطح داستانی(کنش و کنشگران) و هم در سطح گفتمانی و شیو? روایتگری(راوی، زاویه دید، زمان و...) اشتراکات چشمگیری دارد و قواعد روایی آنها با اصول روایت ساز جهانی، هماهنگ و مطابق است. عرفان به عنوان یکی از معانی برجست? این منظومه ها ارتباطی تنگاتنگ با فرم روایی دارد، بدین صورت که ساحت زبانی و فرمی روایت، تحت تأثیر معنای عرفانی، صورتبندی جدیدی مانند پایان باز، پیرنگ دوری(حلقوی)، شخصیت پردازی وحدت وجودی و... یافته و از طرفی، فرم روایت به سبب غلب? بُعد علّی و منطقی پیرنگ، جلوه های خاص و دیگرگون به معنای عرفانی داده است.
سمیه خادمی گوراب زرمخی احمد رضی
ادبیات کودک یکی از ژانرهای مهم در دور? معاصر به شمار می رود، به طوری که توجّه پژوهشگران رشته های گوناگون مانند ادبیات، فلسفه، علوم تربیتی، روان شناسی، جامعه شناسی، کتابداری و ... را به خود جلب کرده است. بخشی از پژوهش های منتشر شده دربار? ادبیات کودک، به نقد ادبی اختصاص دارد که در ده? هشتاد رونق بیشتری پیدا کرده است. این پایان نامه بر آن است تا با روش توصیفی – تحلیلی آثار علمی منتشر شده در زمین? نقد ادبی با موضوع ادبیات کودک را در ده? هشتاد شناسایی و طبقه بندی کند و نقاط ضعف و قوّت آنها را بشناساند. یافته های پژوهش نشان داد، که گرایش مسلّط در عرص? نقد ادبیات کودکان، همچنان با رویکرد محتوا گرایی است، نقد محتوایی با گرایش دینی – اخلاقی بیشترین تعداد را در بین انواع نقد به خود اختصاص داده است. از معضلات عمده نقد و نظری? ادبی در زمین? ادبیات کودکان رواج نقدهای سطحی، فقدان روشمندی، گرایش به احساس گرایی، ایدئولوژیک شدن نقد، کژخوانی نظریه ها، مدل سازی مکانیکی، تقلیل گرایی و ... است.
احمد رضی علی تدین
به منظور بررسی تاریخ های مختلف کاشت بر ویژگی های کمی و کیفی اکوتیپ های مختلف بزرک در منطقه شهرکرد، آزمایشی به صورت کرت خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی 1391 انجام شد. تیمارهای کاشت شامل چهار تاریخ کاشت (آخر فروردین، 15 اردیبهشت، اول خرداد و 15 خرداد) به عنوان فاکتور اصلی و سه اکوتیپ بذر بزرک، ایرانی، استرالیایی و کانادایی به عنوان فاکتور فرعی اجرا شد. صفات مورد بررسی شامل ارتفاع بوته، قطر ساقه، تعداد شاخه فرعی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، عملکرد، میزان ماده خشک، شاخص برداشت، درصد پروتئین، درصد روغن و سرعت رشد محصول (cgr) بود. نتایج نشان داد که تیمار تاریخ های کاشت و اکوتیپ اثر معنی داری را بر کلیه صفات مورد بررسی داشت. اکوتیپ بزرک ایرانی بیش ترین تعداد شاخه فرعی، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، درصد پروتئین و درصد روغن را داشت. همچنین بلندترین ارتفاع بوته، تعداد کپسول در بوته و ماده خشک در اکوتیپ کانادائی دیده شد و بین اکوتیپ ها از نظر عملکرد اختلاف معنی داری دیده نشد. به جز صفت درصد پروتئین، بیشترین صفات در تاریخ کاشت اول (30 فروردین) مشاهده شد و تاریخ کاشت چهارم (15 خرداد) بیشترین درصد پروتئین را دارا بود. همچنین در صفت تعداد دانه در کپسول بین تاریخ کاشت اول و دوم اختلاف معنی داری مشاهده نشد. اثر متقابل نیز بر صفات ارتفاع بوته، قطر ساقه و ماده خشک اثر معنی داری را داشت.
سکینه پاشا زانوسی احمد رضی
ادبیات داستانی و از آن میان رمان در نگرش کارکرد گرایانه به بازآفرینی حقایق جامعه می پردازد و آنچه را در پیرامون زندگی فردی و جمعی انسان وجود دارد به تصویر می کشد و در انتقال هرچه سریع تر مسائل نقش دارد. درون مایه اندیشه، احساسات و عواطف انسانی ا ست که از طریق داستان ها منتقل می شود. درون مایه به شکل فراگیری در کلّ اثر ادبی وجود دارد و نویسنده را در پیشبرد ایده هایش یاری می رساند و هماهنگ کننده اجزا و عناصر مختلف داستان است. آشنایی با ایده نویسنده رمان و پی بردن به دل مشغولی اصلی ای که درصدد بازتاب آن است ما را به سوی مسائل مهمّ جامعه امروزی رهنمون می سازد. در این پایان نامه درون مایه رمان های برگزیده زنان ایرانی در دهه هشتاد مورد تحلیل قرار می گیرد تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که مضمون غالب این رمان ها و مهم ترین دغدغه های نویسنده زن این رمان ها چه بوده است؟ آن ها از چه راه هایی برای نمودار کردن اندیشه درونی خود بهره جسته اند این پژوهش بر آن است با روش توصیفی ـ تحلیلی درون مایه مسلط رمان ها را تحلیل نماید و شیوه هایی را که نویسندگان زن از آن برای بازگویی مضمون های خود استفاده کرده اند، معرفی کند. نویسندگان زن در نگاه کلّی از سویی به مسائل خانوادگی و اجتماعی زنان در جامعه و بازتاب امیال و خواسته ها و فردیّت زنانه می پردازند و از سویی دیگر به مسائلی توجه دارند که به همه افراد جامعه مربوط است. اظهارنظرها و تفسیر های راوی و شخصیت ها، لحن روایت، زاویه دید، عنوان داستان، طرح، صحنه پردازی، تأکیدهای نمادین، انگاره های تکراری و هم کناری کنایی و چگونگی ترکیب و تلفیق این عناصر سر نخ دستیابی به مضمون این رمان هاست.
مریم مشایخی احمد رضی
اگرچه قدمت روایت به قدمت بشر است ولی روایت شناسی علم نسبتاً جوانی است که از عمر آن بیش از چند دههنمی گذرد. شاید روایت را در ساده ترین و عام ترین بیان بتوان متنی دانست که قصه ای را بیان می کند و قصه گویی(راوی) دارد.علم روایت شناسی ظرفیت های فراوانی را برای شناخت و تحلیل متون داستانی قدیم و جدید دارد. از جمله مواردی که در این پایان نامه به آنها پرداخته شد؛ مولفه های زمان، وجه( حال و هوا) و صدا ( لحن)، و نیز بررسی برخی عناصر داستانی در غزلاست.خواجوی کرمانی از شاعران برجست? قرن هشتم است که در قالب مثنوی آثار داستانی زیادی را از خود به جای گذاشته است. او به دلیل تسلط بر شگرد داستان پردازی در مثنوی، در قالب غزل نیز مهارت های ویژه ای از خود نشان داده است. در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، تعدادی از غزل-داستان های خواجو بر اساس نظری? ژرار ژنت، نظریه پرداز فرانسوی، در بخش مولف? زمان که شامل نظم، تداوم و بسامد است، تحلیل می شود. همچنین در بخش وجه، فاصله و چشم انداز(کانونی شدگی)، و در بخش صدا، زمان و مکان روایت بررسی و در آن ها ضمن استفاده از نظری? ژنت از دیگر نظریه پردازان نیز بهره گرفته می شود. این تحقیق نشان می دهد که گذشته نگری، آینده نگری، تداوم، و بسامد ازمهم ترین الگوهای زمانی روایت است که خواجو با استفاده از فشرده گویی و با برهم زدنِ نظم منطقی در آن ها، با هنر داستان پردازی، اندیشه های عمیقِ عشقی و عرفانی خود را به مخاطب، انتقال می دهد. او همچنین با استفاده از صورت های مختلفِ وجه در روایت و لحن درآن و نیز بهره گیری از عناصر داستان از قبیل درون مایه، شخصیّت، لحن، زبان، فضا و صحنه، توانسته است میزان اثر بخشی کلام خود را بر ذهن مخاطب ببیشترکند و با انتقال مفاهیم آن، به شکل روایی منسجم تری دست یابد. کلید واژه:خواجوی کرمانی، روایت، غزل- داستان، ساختار روایی
مریم فرجی سراوانی احمد رضی
نشانه های اجتماعی هر جامعه بیانگر شرایط و موقعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... در بافت اجتماعی است. یکی از انواع نشانه های اجتماعی، نشانه های هویت است. این نشانه ها تعلق فرد به یک گروه اجتماعی خاص را نشان می دهند. هویت انواع مختلفی دارد که هویت ملی مهم ترین و گسترده ترین نوع آن است. با توجه به نقش سیمین دانشور در داستان نویسی معاصر، اهمیت هویت و شناخت آن در سطوح مختلف، در پژوهش حاضر، دوازده مشخصه ی هویت ملی با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی انتخاب گردید و در چهار مجموعه داستان کوتاه او مورد بررسی قرار گرفت تا چگونگی کاربرد آن ها توسط نویسنده، مهم ترین عناصر هویتی موجود در داستان های کوتاه او و ایدئولوژی حاکم بر آن ها دریافت شود. یکی از دغدغه های دانشور، انعکاس هویت ملی در داستان هایش بوده که از طریق تکرار، پرهیز از عناصر بیگانه، نگرش مثبت به آنها و ... این ویژگی ها را برجسته نموده است.
یدالله رحیمی غلامرضا رحمدل
چکیده ندارد.
شهربانو سیاه چین غلامرضا رحمدل
چکیده ندارد.
نادر عاشوردخت احمد رضی
چکیده ندارد.
سهیلا روستا احمد رضی
چکیده ندارد.
عبدالله راز احمد رضی
چکیده ندارد.
زینب قربان پور خسمخی غلامرضا رحمدل
چکیده ندارد.