نام پژوهشگر: احمد برجعلی
سکینه اکبری فرد یحیی مهاجر
اساس خود کفایی و استقلال هر جامعه ای بر پایه های وجودی سازمانهای آموزشی آن جامعه استوار است و در بین تمام نیروهای اثر بخش یک سازمان آموزشی،اغلب صاحب نظران و متفکران مسائل تربیتی اعتقاد دارند که معلمان مهمترین عامل موثر در جریان تعلیم و تربیت هستند.تاثیر معلمان بر روی دانش آموزان امری انکار ناپذیر است از طرف دیگر سازگاری شغلی برای ادامه اشتغال موفقیت آمیز عامل مهمی به شمار می رود لذا توجه به معلمان،نیازها و عوامل موثر در سازگاری شغلی آنان که منجر به تعهد و پایبندی آنان به نظام آموزش و پرورش و شغلشان می گردد ،ضروری به نظر می رسد.این پژوهش با هدف بررسی رابطه میان هوشهای چندگانه گاردنرو تیپ شخصیتی( از دیدگاه بریگز-مایرز) با سازگاری شغلی معلمان و نیز مطالعه سهم هریک از انواع هوشهای چندگانه پیشنهادی گاردنر و تیپ های شخصیتی در پیش بینی سازگاری شغلی معلمان مقطع متوسطه انجام گردید.این پژوهش روی یک نمونه 136 نفری از معلمان مقطع متوسطه شهرستان دورود که به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند ،صورت گرفت.طرح تحقیق همبستگی می باشد و از سه پرسشنامه هوشهای چندگانه گاردنر ،پرسشنامه تیپ نمای بریگز-مایرز و بخش سازگاری شغلی پرسشنامه سازگاری بل با انجام تغییراتی جهت جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روشهای آماری توصیفی از ماتریس همبستگی،آزمون ناپارامتریک خی دو،رگرسیون لوجستیک و نمودار تحلیل مسیر استفاده شده است. فرضیه هایی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته اند عبارتند از: 1-بین تیپ شخصیتی(از دیدگاه بریگز-مایرز) و سازگاری شغلی همبستگی وجود دارد. 2-بین هوشهای چندگانه گاردنر وسازگاری شغلی همبستگی وجود دارد. 3-بین تیپ شخصیتی و هوشهای چندگانه گاردنر همبستگی وجود دارد. 4-در سازگاری شغلی تیپ شخصیتی نقش مهمتری نسبت به هوشهای چندگانه گاردنر دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که : 1-در سطح اطمینان 95 درصدهمبستگی معناداری بین تیپ شخصیتی و سازگاری شغلی وجود دارد .بنابراین فرضیه اول تایید می گردد .از بین تیپ های شخصیتی تیپ ep (برونگرای-قضاوتی)در سطح اطمینان 95 درصد با ناسازگاری شغلی همبستگی معنادارو مستقیم دارد.یعنی افرادی که این تیپ شخصیتی را دارند از نظر شغلی ناسازگارتر هستند. 2-سازگاری شغلی با متغیرهای پیش بین هوش بین فردی وهوش درون فردی در سطح اطمینان 99 درصد به ترتیب(r=-0/264 و r=-0/204)و با متغیر های هوش منطقی-ریاضی در سطح اطمینان 95 درصد (r=-0/183 ) همبستگی معنادار دارد.یعنی هرچه هوش بین فردی ،درون فردی و منطقی-ریاضی بالاتر باشد سازگاری شغلی بیشترو بهتر است بین هوشهای فضایی،بدنی-جنبشی،کلامی و موسیقیایی از دیگر هوشهای چندگانه گاردنرو سازگاری شغلی رابطه معنادار در سطح اطمینان 95 درصد بدست نیامده است.-بین تیپ شخصیتی و هوشهای چندگانه گاردنر در سطح اطمینان 95 درصد همبستگی معناداری وجود ندارد. 4-از بین هوشهای چندگانه و تیپ شخصیتی نتایج نشان داد که هوش بین فردی بالاترین ضریب همبستگی(r=-0/264) را با سازگاری شغلی دارد درنتیجه می توان گفت که هوش بین فردی نقش مهمتری در پیش بینی سازگاری شغلی دارد .پس فرضیه چهارم پژوهش رد می شود و فرض صفر تایید می گردد.
عادل مخبری علی دلاور
پژوهش حاضر به منظور هنجاریابی پرسشنامه توانایی حل مسئله اجتماعی (spsi) و نقش آن در تبیین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی در دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی که در سال تحصیلی 87-88 مشغول به تحصیل بوده اند صورت گرفته است. بدین منظور 200نفر از دانشجویان که 154نفر دختر و 46نفر پسر بودند بصورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و پرسشنامه های توانایی حل مسئله اجتماعی (spsi) هوش هیجانی سیبریا شرینگ و خرده مقیاس سازگاری اجتماعی از پرسشنامه سازگاری بر روی آنها اجرا شد. نتایج نشان داد که با توجه به ضریب آلفای بدست آمده ( 0/85= α ) برای 5 عامل سنجیده شده، و ضریب پایایی بازآزمایی( r=0/88)، پرسشنامه توانایی حل مسئله اجتماعی از پایایی قابل قبولی برخوردار است. همچنین بررسی ساختار عاملی بیانگر وجود 5عامل: سبک اجتنابی حل مسئله(aps)، سبک منطقی حل مسئله(rps)، سبک تکانشی حل مسئله(icps)، جهت گیری مثبت حل مسئله(ppo) و جهت گیری منفی حل مسئله(npo) است.در ضمن بررسی اکتشافی درباره ارتباط بین متغیرهای مورد پژوهش نشان داد که توانایی حل مسئله اجتماعی بطور معنا داری هوش هیجانی (0/322= r^2) و هم چنین سازگاری اجتماعی را r^2 = 0/304) ) تبیین می کند. این در حالی است که بین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی هممبستگی منفی و معناداری( r=-0/53)(بدلیل نمره گذاری معکوس پرسشنامه سازگاری اجتماعی ) بدست آمد. بطور کلی نتایج بدست آمده در مورد ساختار عاملی پرسشنامه توانایی حل مسئله اجتماعی (spsi) و ارتباط بین متغیرهای مورد پژوهش با نتایج پژوهشهای قبلی همخوانی دارد.
محمد بهشتیان احمد برجعلی
افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی است، اما با این وجود تعداد کمی از بیماران افسرده از درمان مناسبی بهره مند می شوند. هدف این تحقیق، بررسی مقایسه ای اثربخشی درمان های شناختی رفتاری گروهی حضوری، شناختی رفتاری اینترنتی آنلاین و شناختی رفتاری اینترنتی آفلاین در درمان افسردگی دانشجویان مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشگاه های تهران بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان مبتلا به افسردگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشگاه های تهران بود. برای تعیین نمونه، ابتدا از بین دانشگاه های دولتی شهر تهران (دانشگاه های تحت نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری)، دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی، امیر کبیر و صنعتی شریف به تصادف انتخاب شدند. سپس به همه مراجعان مراکز مشاوره این دانشگاه ها فرم معرفی دوره درمان داده شد. برای کسانی که تمایل به شرکت در این دوره درمانی را داشتند پرسشنامه افسردگی بک فرم کوتاه به منظور غربالگری اجرا شد و کسانی که نمره بالای 8 گرفته بودند (یعنی افسردگی متوسط به بالا داشتند) انتخاب شده و مصاحبه بالینی ساختار یافته توسط روانپزشک برای آنها اجرا شد. تعداد این افراد 76 نفر بود. از این 76 نفر 48 نفر به تصادف انتخاب شده و به 4 گروه 12 نفری تقسیم شدند. ابتدا، آزمون افسردگی بک (21 سوالی) به عنوان نمره پیش آزمون برای اعضای هر چهار گروه اجرا شد. سپس برای اعضای گروه اول درمان شناختی - رفتاری به صورت گروهی به مدت 12 جلسه (هفته ای دو جلسه) و هر جلسه به مدت 90 دقیقه اجرا شد. برای اعضای گروه دوم درمان شناختی رفتار اینترنتی آنلاین شامل مطالعه مجموعه های درمانی و 4 ساعت ارتباط آنلاین با درمانگر بود. برای گروه سوم درمان شناختی رفتاری اینترنتی آفلاین که شامل مطالعه مجموعه های درمانی و ارتباط آفلاین با درمانگر بود اجرا شد (درمان اینترنتی با استفاده از سایت www.beheshtiyan.ir اجرا می شد) و گروه چهارم هم به عنوان گروه کنترل، درمانی دریافت نکردند. پس از اتمام دوره درمان که 6 هفته به طول انجامید، برای اعضای هر چهار گروه آزمون افسردگی بک اجرا شد و پس از گذشت سه ماه نیز مجددا آزمون افسردگی بک به عنوان پی گیری اجرا شد. نتایج با روش تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که هر سه روش درمانی به طور معنی داری باعث کاهش میزان افسردگی می شوند و تفاوت معنی داری بین روش های مختلف درمانی درکاهش میزان افسردگی وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که اثرات درمانی پس از گذشت سه ماه نیز تداوم داشته است و تفاوتی بین اثر بخشی روش های درمانی وجود ندارد. با توجه به یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که از درمان اینترنتی می توان در درمان اختلال افسردگی استفاده کرد.
روشنک کمالی احمد برجعلی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تمرین های یکپارچگی حسی بر کاهش علائم نارسایی ویژه نوشتاری دانش آموزان پایه های دوم و سوم ابتدایی شهرستان ارومیه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه های دوم و سوم مقطع ابتدایی ناحیه یک ارومیه بود که در مرکز ناتوانی های یادگیری به صورت فوق برنامه مشغول تحصیل بودند و از بین آنها 24 دانش آموز به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شدند و پس از تکمیل پرسشنامه نیمرخ حسی دان، اجرای آزمون دقت تولوز- پیرون و آزمون املا، به تصادف و به تعداد مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 15 جلسه،90 دقیقه ای طی 12 هفته(در سال 1387) تحت آموزش تمرین های یکپارچگی حسی قرار گرفت. پس از اتمام جلسات آموزشی، مجدداً تمام آزمون ها در دو گروه اجرا گردید و داده های حاصل با استفاده از نرم افزار spss و با استفاده از روش آمار توصیفی و آزمون های استنباطی t دو گروه مستقل، تحلیل کوواریانس یک طرفه و تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که تمرینات یکپارچگی حسی در تغییر فرایند یکپارچگی حسی، افزایش میزان دقت و کاهش اغلاط املا گروه آزمایش موثر بوده و سبب کاهش علائم نارسایی ویژه نوشتاری شده است.
هلیا جعفری احمد برجعلی
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ی مبتنی بر ارتقاء عزت نفس (بر طبق نظریه ی افزایش عزت نفس، دوبوآ و همکاران، 2009) در کاهش مشکلات رفتاری دختران نوجوان پرورش یافته در سبک فرزندپروری مستبدانه انجام شد. روش: پس از اجرای پرسشنامه ی ابعاد رفتاری والدین نقاشیان در نمونه ای 180 نفری از دختران دانش آموز مقطع اول دبیرستان (14-16 سال)، 31 نفر از آنها که پرورش یافته در سبک فرزندپروری مستبدانه بودند غربال شدند. ضمن همسان کردن آزمودنی ها از نظر سن، جنس، وضعیت اقتصادی و شرایط اجتماعی-روانی، 16 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های هر دو گروه در مرحله ی پیش آزمون مقیاس عزت نفس روزنبرگ و مقیاس مشکلات رفتاری اکن باخ " فرم خودگزارش دهی نوجوانان" را پر کردند. اعضای گروه آزمایش تحت آموزش گروهی"عزت نفس برای نوجوانان" به مدت 14 جلسه ی 90 دقیقه ای (با کاهش تدریجی هفته ای یک روز دو جلسه ی آخر) قرار گرفتند. در طی این مدت هیچ مداخلهای بر روی آزمودنی های گروه کنترل انجام نگرفت. بررسی و تحلیل داده های پژوهش، طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، با استفاده از آزمون t، anova، تحلیل کوواریانس یک متغییری و چند متغییری (ancova, mancova) و آزمون اندازه اثر برای تغییر (d کوهن) استفاده شد. نتایج: 1) عزت نفس دختران نوجوان در معرض خطر (پرورش یافته در سبک فرزندپروری مستبدانه) پس از اجرای مداخله ی "عزت نفس برای نوجوانان" افزایش یافت (0/80=d). 2) مداخلهی مبتنی بر ارتقاء عزت نفس، در بعد رفتارهای درونی سازی، مشکلات رفتاری گوشهگیری/افسردگی ( 1/02 =d) و شکایات جسمانی (0/80=d) را کاهش داد. 3) مداخله ی مبتنی بر ارتقاء عزت نفس رفتارهای هنجارگریزی (0/90=d) بعد مشکلات رفتاری برونی سازی این گروه از دختران نوجوان را کاهش داد. بحث: با در نظر گرفتن یافته های پژوهش حاضر و پیشینه ی پژوهش می توان مطرح کرد که برخی از سبک های فرزندپروری والدین با کاهش عزت نفس (متغییر میانجی) به طور غیر مستقیم موجب بروز طیف وسیعی از مشکلات رفتاری و هیجانی می شوند. به بیان دیگر، نگرش و رفتاری که والدین در قالب سبک فرزندپروری شان نسبت به فرزندان خود دارند یکی از عوامل اصلی تعیین کننده ی میزان عزت نفس و به دنبال آن شدت مشکلات رفتاری نوجوانان است. با استفاده از مدل set (تئوری افزایش عزت نفس) این رابطه به این صورت تبیین می شود که در واقع هنگامی که نوجوانان در معرض خطر از راهبردهای ناکارآمد برای پرورش و حفظ عزت نفس (احساس ارزشمندی و قابلیت) استفاده می کنند اختلالات رفتاری و هیجانی ظاهر می شوند. در ارتباط با مکانیزم اثربخشی مداخله ی پژوهش حاضر می توان گفت که این نوع مداخلات با آموزش مهارت های کاربردی، زمینه ای را برای پرورش عزت نفس در حیطه های ارزشمند زندگی توسط نوجوان فراهم کرده (عزت نفس مختص به حیطه ) تا از برآیند این ارزیابی های مثبت (قابلیت و ارزشمندی) در هر حیطه، آزمودنی به احساس ارزشمندی کلی (عزت نفس کلی) دست یابد و در نهایت با افزایش این مولفه ی فردی بنیادی طیف وسیع تری از مشکلات رفتاری این گروه از نوجوانان در معرض خطر کاهش یابند.
مهدی ملک محمد محمود گلزاری
مطالعه متغیرهایی چون تجربه غرقه شدن، خودکارآمدی و سامت روانی در کارکنان، اهمیتی حیاتی دارد. بسیاری از مدیران سازمان ها تلاش ها و اقدامات گسترده ای را برای ارتقاء سطح سلامت و عملکرد کارکنانشان انجام می دهند، اما به نتیجه دلخواه نمی رسند. سئوال این است که چرا چنین اقداماتی نمی تواند نتیجه مطلوب مدیران سازمان ها را به بار آورد؟ به نظر می رسد که عدم توجه به متغیرهایی همچون تجربه غرقه شدن و خودکارآمدی و رابطه این دو با متغیر مهم دیگری چون سلامت روانی یکی از مهم ترین دلایل این مسئله باشد. در پژوهش حاضر رابطه میان غرقه شدن در کار، سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان شرکت ایران خودرو تحت بررسی قرار گرفته است. هدف کلی تحقیق، مطالعه این موضوع است که آیا بین غرقه شدن در کار و سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان رابطه وجود دارد. روش پژوهش حاضر از نوع تحقیق توصیفی است. گروه نمونه مورد مطالعه را 146 نفر از کارکنان شرکت ایران خودرو تشکیل داده اند. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه غرقه شدن در کار که به صورت خودگزارشی و در یک مقیاس لیکرت 1-9 تنظیم شده و پرسشنامه سلامت عمومی(ghq-28) و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و آزمون t استفاده شد. نتایج نشان داده است که بین غرقه شدن در کار و سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین یافته ها حاکی از آن هستند که بین تجربه غرقه شدن در کار و میزان سابقه فعالیت یک رابطه معکوس وجود دارد. به عبارتی دیگر، هرچه میزان سابقه فعالیت کاری یک فرد بیشتر باشد، کمتر تجربه غرقه شدن در کار را تجربه می کند.
اکرم اثنی عشری نورعلی فرخی
پژوهش حاضر، به منظور ساخت و هنجاریابی مقیاس بلوغ هیجانی و بررسی رابطه آن با هوش هیجانی در بین دانشجویان دانشگاه های شهر اردکان در سال 1388 انجام گرفته است. بدین منظور، پس از مطالعه ادبیات پژوهشی در زمینه بلوغ هیجانی، 64 ماده سوالی برای این مقیاس طرح شد. در بررسی اولیه آن بر روی 30 نفر از افراد نمونه، 1 سوال حذف شد. مقیاس برای نمونه ای با حجم 400 نفر، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند، اجرا شد و تنها 386 پاسخنامه برای تحلیل معتبر شناخته شدند. تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار spss13 انجام گرفت. قبل از بررسی ساختار عاملی مقیاس، همسانی درونی آن مورد بررسی قرار گرفت. در این مرحله، سوالاتی که ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس را پایین می آوردند 5 سوال بودند که از مقیاس حذف شدند. در نتیجه 59 سوال برای تحلیل عاملی مناسب تشخیص داده شد. برای اطمینان از کفایت نمونه گیری و صفر نبودن ماتریس همبستگی داده ها، آزمون kmo محاسبه گردید که برابر با 0.831 بود، آزمون بارتلت نیز معنادار بود. در بررسی ساختار عاملی، از روش تحلیل عامل اصلی استفاده شد. پس از استخراج 5 عامل، با روش کوارتیماکس، عامل ها چرخش داده شدند. 46 سوال نهایی که در 5 زیر مقیاس قرار گرفتند، از نظر همسانی درونی مورد بررسی قرار گرفتند و پایایی کل آزمون 0.887 به دست آمد. پس از این مراحل، هنجاریابی مقیاس برای جامعه مورد نظر، بر اساس نمره t و z انجام گرفت. در پایان، رابطه بلوغ هیجانی با هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفت که نشان داده شد رابطه مثبت و معناداری دارند.
فاطمه زاده محمدی احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب و کاهش قند خون زنان دیابتی نوع 2 انجام گرفت. نمونه این پژوهش را 19 نفر (10 نفر گروه آزمایش و 9 نفر گروه کنترل) زنان 45 -30 سال? مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران تشکیل می دادند که به طور تصادفی انتخاب شدند. از این افراد قبل و بعد از مداخله آزمون اضطراب اسپیلبرگر و تست قندخون هموگلوبین گلیکولیزه گرفته شد و افراد گروه آزمایش 10 جلسه درمان شناختی رفتاری فردی را گذراندند. برای تحلیل نتایج پژوهش از آزمون کوواریانس و اندازه گیری مجدد استفاده شد. نتیجه کلی این پژوهش این بود که درمان شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب موثر بود اما در کاهش قند خون در سطح بین گروهی موثر نبود اما در سطح درون گروهی موثر بود.
هدی سادات احمدی احمد برجعلی
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش حل مساله در افزایش هدفمندی، عاطفه مثبت و خودکنترلی در بین نوجوانان غیر هدفمند بود. در این پژوهش به این موضوع پرداختیم که آیا حل مساله می تواند به عنوان روشی برای جستجوی اهداف و در نتیجه افزایش هدفمندی به کار رود و آیا فرآیند یادگیری این مهارت می تواند موجب افزایش خود کنترلی و عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی شود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دبیرستانی دختر منطقه 2 بود که از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای یک مدرسه انتخاب شد و از 200 نفر از دانش آموزان مدرسه پرسشنامه هدف در زندگی کرامباف و ماهولیک(1969) گرفته شد و 20 نفر که در این آزمون نمره پایین تری کسب کرده بودند به طور تصادف به دو گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند. سپس از دو گروه آزمون خودکنترلی تانجی(2004) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی کلارک و واتسون(1988) گرفته شد و سپس گروه آزمایش در 10 جلسه آموزش گروهی مهارت حل مساله شرکت کردند. پس از آن سه آزمون مورد نظر مجددا از دو گروه کنترل و آزمایش گرفته شد و نتایج حاصل، از طریق تجزیه و تحلیل کوواریانس یک راهه و آزمونt وابسته تک گروهی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که آموزش حل مساله در افزایش هدفمندی، عاطفه مثبت و خود کنترلی و کاهش عاطفه منفی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری موثر نبوده است. بنابراین فرضیه های پژوهش مورد تایید قرار نگرفتند. نتایج حاصل از آزمونt وابسته تک گروهی نشان داد که آموزش حل مساله در سطح درون گروهی با معناداری 95/0 در افزایش هدفمندی در گروه آزمایش موثر بوده و افزایش خودکنترلی در گروه آزمایش موثر بوده است. یافته های حاصل از پژوهش بر ضرورت انجام مجدد پژوهش با شرایط کنترل شده تر و حجم نمونه بالاتر و در شرایطی که ایجاد انگیزه برای یادگیری این مهارت برای این گروه از نوجوانان بیشتر مهیا شود تاکید می کند. همچنین بر اهمیت پیگیری اثر بخشی این یادگیری بر روی متغیر های پژوهش تاکید دارد.
حمید خانی پور احمد برجعلی
بر اسا س یافته های این پژوهش مشخص شد که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر روی آماج های درمان ( شدت افسردگی،نشخوار فکری و باور های فراشختی ) موثر بوده است. اما تاثیر قابل توجهی برای علائم روانپزشکی همبود و باقیمانده در بیماران افسرده مشاهده نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که روش شناختی مبتنی بر حضور ذهن و در بنیان آن حضور ذهن قابلیت به کارگیری در قالب رواندرمانی انفرادی دارد.
سمیه سادات مکیان حسین اسکندری
پژوهش حاضربه منظور مقایسه تاثیر آموزش روایتی و رژیم غذایی برشاخص توده بدن وتصویربدن زنان مبتلا به" bmi بیش از 25" انجام شد. روش این پژوهش از نوع طرح های نیمه آزمایشی وشامل 2 گروه آزمایشی و1گروه گواه بود.به این منظور، سی تن از زنان مبتلا به شاخص توده ی بدنی بالاتر از 25 از کلینیک انستیتوتحقیقات تغذیه ای ایران به صورت دردسترس انتخاب شده وبه صورت تصادفی در سه گروه مداخله ی روایتی، رژیم درمانی وگواه قرار داده شدند. .هرگروه شامل 10 نفر بوده، مداخله ی درمانی در گروه آزمایشی یک (رژیم غذایی به تنهایی)به صورت انفرادی و درگروه آزمایشی 2(رژیم غذایی به همراه آموزش روایتی)به صورت گروهی انجام شد. پرسشنامه روابط چندبعدی خود-بدن و اندازه گیری شاخص توده بدن درهرسه گروه، قبل و بعد از انجام مداخلات درمانی به صورت پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد.داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارspss وروش تحلیل کوواریانس و تی داده های وابسته مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که بین تاثیر آموزش روایتی و رژیم درمانی بر شاخص توده بدن زنان مبتلا به اضافه وزن وچاقی، تفاوت معناداری وجودندارد، اما بین تاثیر آموزش روایتی و رژیم درمانی بر شاخص تصویر بدن زنان مبتلا به اضافه وزن وچاقی تفاوت معناداری دیده شد.به این معنا که مداخله ی روایتی بر اصلاح تصویر بدن زنان چاق، موثر است.
حمید رضا زرین کلک احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی«برنامه آموزش مولفه های تاب آوری» در تقویت نگرش منفی نسبت به مصرف مواد مخدر و کاهش سطح اعتیاد پذیری در دانش آموزان مقطع دبیرستان به اجرا درآمد. کل نمونه شرکت کننده در این پژوهش 50 نفر بودند، که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از اعضای جامعه که کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی ساکن حومه تهران (کرج، بومهن، رودهن، اسلام شهر و شهر ری) بودند، انتخاب شدند. این نمونه 50 نفری به صورت گمارش تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند به صورتی که 25 نفر در گروه آزمایش و 25 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. برای بررسی اثر بخشی متغیر مستقل در گروه های آزمایش و کنترل از دو پرسشنامه استفاده شد. اولین پرسشنامه مقیاس نگرش نسبت به مصرف مواد مخدر و دومین پرسشنامه مقیاس آمادگی برای اعتیاد یا اعتیاد پذیری بود. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج نیز از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش مولفه های تاب آوری در هر دو متغیر (نگرش نسبت به مصرف مواد و سطح اعتیاد پذیری) موثر واقع شده است، به گونه ای که این برنامه سبب تقویت نگرش منفی در دانش آموزان نسبت به مصرف مواد مخدر شد. این نتیجه در همه خرده مقیاس های پرسشنامه نگرش نسبت به مصرف مواد ( ابعاد شناختی، عاطفی، رفتاری) معنادار بود. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش مولفه های تاب آوری در کاهش سطح اعتیاد پذیری نیز موثر واقع شده به گونه ای که در هر سه خرده مقیاس پرسشنامه آمادگی برای اعتیاد (مقیاس پذیرش اعتیاد (aps)، مقیاس اعتراف به اعتیاد (aas) و مقیاس گرایش به الکلیسم (mac-r)) این نتیجه معنادار بود. به علاوه بررسی تفاوت میانگین های گروه آزمایش و کنترل در هردو متغیر نشان داد که تاثیر این برنامه آموزشی روی بعد عاطفی نگرش و مقیاس پذیرش اعتیاد ( aps) بیشتر بوده است. همچنین اجرای آزمون همبستگی بین متغیر های مورد مطالعه نشان داد، که بین تقویت نگرش منفی نسبت به مصرف مواد مخدر و کاهش سطح اعتیاد پذیری همبستگی معناداری وجود دارد. در نهایت می توان گفت؛ نتایج تحقیق حاضر اثر بخشی «برنامه آموزش مولفه های تاب آوری» در تغییر نگرش نسبت به مصرف مواد و کاهش سطح اعتیاد پذیری را به اثبات رساند و می توان از این برنامه جهت پیشگیری از سوء مصرف مواد استفاده کرد.
عبدالله قاسمی حسن احدی
چکیده: این تحقیق که یک تحقیق علی-مقایسه ای است، با هدف، مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در سه گروه افراد عادی، معتاد به مواد سنتی و معتاد به مواد صناعی انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش عبارت است از کلیه پسران 16 تا 30 سال، ساکن در مناطق 5 و 9 تهران که درسال 1388 دراین منطقه ها ساکن هستند. آزمودنی های این تحقیق 50 نفر از هر گروه افراد عادی و معتاد ساکن مناطق 5 و 9 تهران هستند، روش نمونه گیری، نمونه گیری در دسترس می باشد. برای سنجش طرحواره ها از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ استفاده شد. که داده های پرسشنامه پس از جمع آوری، با آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های تعقیبی شفه و توکی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که: فرضیه اصلی این تحقیق مبنی بر تفاوت بین سه گروه(عادی، معتادان به مواد سنتی و معتادان به مواد صناعی)، در طرحواره های ناسازگار اولیه، در طرحواره های محرومیت هیجانی، رهاشدگی/بی ثباتی، بی اعتمادی/بدرفتاری، بیگانگی اجتماعی/انزوا، نقص و شرم، شکست، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر، خود تحول نیافته/گرفتار، اطاعت، بازداری هیجانی و خودانضباطی ضعیف/خودکنترلی ضعیف، تایید گردید. و در طرحواره های ایثار، استحقاق/بزرگ منشی و معیار های سرسختانه تایید نگردید. در کل بر اساس این تحقیق می توان گفت، که برخی از طرحواره های ناسازگار اولیه مخصوصا در حوزه بریدگی و طرد می تواند پیش بینی کننده های مهمی در گرایش به اعتیاد به مواد مخدر باشد. این تحقیق همچنین نشان داد که معتادان به مواد صناعی نسبت به معتادان به مواد سنتی در دو طرحواره بیگانگی اجتماعی- انزوا و خودتحول نایافته/گرفتار تفاوت دارند. که این نشان از توجه متفاوت به این افراد است. کلید واژه ها: طرحواره های ناسازگار اولیه، مواد صناعی، مواد سنتی
نصیر عابدینی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مولفه های هوش معنوی بر خویشتن داری جنسی دانشجویان پسر دانشگاه های تهران انجام شده است. جامعه پژوهش کلیه دانش جویان دانشگاه های تهران است که در سال تحصیلی 87 – 88 مشغول به تحصیل بوده اند. 26 نفر با نمونه گیری چند مرحله ای خوشه ای برای نمونه تحقیق انتخاب شدند. طرح پژوهشی مورد استفاده در این پژوهش، طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه خویشتن داری جنسی هنجاریابی شده توسط جعفری (1386) استفاده شده است. در این پژوهش، تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت گرفته است. در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون تی استفاده شده است. نتایج تحلیل داده های این پژوهش نشان داد: آموزش مولفه های هوش معنوی باعث افزایش خویشتن داری جنسی دانشجویان پسر دانشگاه های تهران می شود.
سید ایوب احمدی فیلی احمد برجعلی
هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر سازگاری زناشویی زوجین معلم شهرستان خرم آباد بود. بدین منظور تعداد 200 زوج معلم ساکن در مناطق مختلف شهر خرم آباد با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و از طریق مقیاس سازگاری زناشویی مورد آزمون قرار گرفتند. آنگاه 80 زوج از آنها که دارای بیشترین میزان ناسازگاری زناشویی بودند برای مرحله آزمایش انتخاب شدند. در نمونه گیری این مرحله، زوجینی که به دلیل تعارض شدید جدا از هم زندگی می کردند و زوجینی که حداقل یکی از آنها دچار بیماری مزمن جسمانی باشند، انتخاب نشدند. سپس این 80 زوج با روش تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. مراحل اجرای تحقیق عبارت است از: اجرای پیش آزمون، آموزش هوش هیجانی، و اجرای پس آزمون. نتیجه ی تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش هیجانی باعث سازگاری زناشویی می شود. همچنین بررسی فرضیه های دیگر پژوهش نشان داد که آموزش هوش هیجانی زوجین باعث بالا رفتن نمرات گروه آزمایش در ابعاد همدلی توافق دو نفره، همبستگی زوجین، رضایت زناشویی و ابراز محبت دونفره می شود.
علیرضا عزیزی احمد برجعلی
بررسی اثربخشی مهارت آموزی رفتاردرمانی دیالکتیکی در بهبود مهارت های تنظیم هیجانی، تحمل آشفتگی و پیش گیری از عود هدف اصلی این پژوهش بود. در یک طرح شبه آزمایشی، 39 بیمار مرد با تشخیص وابستگی به مواد افیونی بر پایه معیارهای dsm-iv بعد از دوره سم زدایی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جای گرفتند. گروه های آزمایشی در طی 16 جلسه 90 دقیقه ای مورد درمان قرار گرفتند. آزمودنی ها در آغاز درمان و در هفته شانزدهم به کمک مصاحبه ساختار یافته شاخص درمان مواد افیونی، مقیاس تحمل آشفتگی و دشواری در تنظیم هیجانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه گواه بدون هیچ درمان گروهی تنها داروی نالترکسون دریافت کرد. داده ها به کمک روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و آزمون خی دو تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو روش مهارت آموزی گروهی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی و رفتاردرمانی شناختی گروهی در کاهش میزان عود، افزایش اطاعت درمانی، مدت زمان باقی ماندن در درمان، بهبود تحمل آشفتگی، مصرف مواد افیونی، کارکرد اجتماعی موثرتر از دارو درمانی می باشند.
لیلی رسولی احمد برجعلی
چکیده: پژوهش حاضربه بررسی اثر بخشی معنادرمانی به شیوه گروهی بر کاهش اضطراب وافزایش اعتماد به نفس بیماران مبتلا به ام اس پرداخته است.جامعه آماری شامل کلیه بیماران عضوانجمن ام اس سنندج بود. نمونه اصلی شامل 40 نفر بیمار بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند.نمونه فرضیه ها شامل 20بیمار با اضطراب بالابود که به شیوه تصادفی به دوگروه آزمایش وکنترل تقسیم شدند.شرکت کنندگان مقیاس خودسنجی اضطراب وپرسشنامه اعتمادبه نفس را پاسخ دادند.بعداز 10جلسه معنادرمانی به شیوه گروهی ،نتایج تحلیل آماری کوواریانس وآزمون تی همبسته در سطح 05/0 معنادار بودند.نتایج نشان داد که معنا درمانی به شیوه گروهی باعث کاهش اضطراب وافزایش اعتماد به نفس در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است وهمچنین اینکه معنادرمانی برتداوم کاهش اضطراب واعتماد به نفس در مرحله پیگیری یک ماهه تاثیر داشته است.
کیوان اسفندیاری احمد برجعلی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ابعاد شخصیتی (برون گرایی، روان رنجورخویی و روان پریش خویی) و نیز بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به hiv و افراد غیر مبتلا است. جامعه آماری در این پژوهش عبارت است از کلیه بیماران مرد مبتلا به hivکه به مراکز پزشکی سطح شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه مورد پژوهش 50 نفر بیمار مرد مبتلا بهhiv و 50 نفر مرد غیر مبتلا به hivبودند. گروه بیماران مبتلا بهhiv از بین بیماران مراجعه کننده به چهار مرکز پزشکی واقع در سطح شهر تهران که حاضر به همکاری با پژوهشگر شدند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 50 نفر مرد غیر مبتلا که در ویژگی هایی همچون سن، جنسیت، محل سکونت، درآمد، وضعیت تأهل و تحصیلات با گروه بیمارانhiv هماهنگی داشتند، مورد مقایسه قرار گرفتند. گروه بیماران hiv طی یک دوره چهارماهه (چهار ماه آخر سال88) به این مراکز مراجعه کرده بودند. به هر یک از دو گروه پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، شخصیت آیزنک و رضایت از زندگی داینر(swls) و پرسشنامه عاطفی بودن مثبت و منفی (panas) داده شد. داده های حاصل از پرسشنامه ها پس از جمع آوری، با استفاده از آزمون t مستقل و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که گروه افراد مبتلا به hiv از لحاظ دو متغیر شخصیتی روان رنجورخویی و روان پریش خویی دارای تفاوت معناداری با افراد غیر مبتلاست و از نظر برون گرایی این تفاوت معنادار نیست. هر سه بخش بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی) در افراد مبتلا به hiv پایین تر از افراد غیر مبتلاست. همچنین بین برون گرایی و عاطفه مثبت و نیز روان رنجورخویی و عاطفه منفی رابطه معنادار وجود داشت. اما بین روان پریش خویی و عاطفه مثبت یا منفی رابطه ای وجود نداشت. در کل بر اساس این تحقیق می توان گفت که افراد مبتلا به hiv بهزیستی ذهنی پایین تر و نیمرخ شخصیتی متفاوتی دارند که ممکن است زمینه لازم را برای ابتلا به hivدر این افراد فراهم آورد.
سمیه صداقت پور احمد برجعلی
در این پژوهش تلاش شده است تاثیر آموزش دلگرم سازی شوانکر بر افزایش سلامت روان و رضایت زناشویی 30 همسر جانباز مورد بررسی قرار گیرد . این تحقیق آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. آموزش در 15 ساعت بود و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد .سلامت روانی و رضایت زناشویی آنها با آزمون ghq 28 سئوالی و اینریچ 47 رسئوالی اندازه گیری شد. پایایی پرسشنامه اینریچ در پژوهش سلیمانیان0.95 و سلامت عمومی در پژوهش پالاهنگ 0.91 برآورد شده است.از روش آماری نمرات tاختلافی استفاده شد و نتایج حاکی از آن بود که آموزش دلگرم سازی شوانکر موجب افزایش سلامت روان و رضایت زناشویی گروه آزمایش شده است و فرضیه های ما تائید شدند.
محمد جواد احمدی زاده حسین اسکندری
این ?پژوهش، بااستفاده?از ?رویکردهای روان شناختی?درمان?اختلال?استرس?پس?از?ضربه?، به?بررسی ?و مقایسه?دو?روش? درمان،?شناختی- رفتاری?cbt)، )? و? حساسیت?زدایی??حرکات??چشم??و??پردازش?مجدد (emdr)??پرداخته? ??و?اثربخشی??هریک??از??روش?های?درمانی??فوق? را??برکاهش?علایم اختصاصی (هفده گانه)??و سایر اختلالات روانی همرا?ه ?با??اختلال? استرس? پس از ضربه( ptsd) مورد بررسی قرار داده ??است.?. جامعه آماری پژوهش، عبارت بودند از بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ که با تشخیصptsd در یکی از مراکز درمانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا بنیاد شهید وامور ایثارگران پرونده روان پزشکی داشتند. از میان آنها ،? تعداد ?45 نفر?از??بیماران?با? استفاده??از?یک طرح شبه آزمایشی با پیش?آزمون??و??پس?آزمون وپیگیری ?در?مرحله اول به دوگروه?آزمایشی??شامل?: 1- گروه ?شناختی- رفتاریcbt)، )؛ 2- گروه?حساسیت?زدایی?حرکات?چشم? و?پردازش ?مجدد?(emdr)??و??یک??گروه??شاهد??به??طور تصادفی?انتخاب ودر هر گروه جایگزین?شدند.?در?مرحله??بعد ?هر?گروه?? به??? سه? زیرگروه? به? شرح? زیر?تقسیم??شد: 1- بیماران?مبتلا??به?اختلال? استرس?پس?از??ضربه? خالص؛ 2-??بیماران مبتلا به? اختلال ?استرس?پس?از?ضربه??با??هم?ابتلایی? سایر?اختلالات روانی؛ ?3-?بیماران? مبتلا? به? اختلال استرس?پس?از?ضربه?با? هم?ابتلایی?به آسیب های? شیمیایی?. ابزار??اندازه?گیری مورد?استفاده در?این پژوهش?عبارت??بود?از: 1- فهرست اختلال استرس?پس?از?ضربه - ویرایش نظامی(pcl-m)؛ 2- چک لیست??اختلالات??روانی(scl-90-r) که?در?سه?مرحله?به?صورت?پیش?آزمون،?پس?آزمون ??و?مرحله?پیگیری ،اثربخشی?روش?های??درمانی نسبت به ?هم??و?درمقایسه با??گروه شاهد ?مورد بررسی?قرار گرفت. یافته های ?پژوهش??، بیانگر?این?است??که؛?از??هشت??فرضیه?پژوهش?تعداد??چهار??فرضیه?(?8،3،2،1)?که?دلالت?بر?اثربخشی?روش?های??درمانی?مورد?مطالعه درکاهش?احتمالی علایم?و?نشانه های?اختصاصی?وبهبودی بیماران از طریق سایر اختلالات?روان پزشکی یا سلامت روان داشت، مورد?تایید?قرارگرفت. ?چهار??فرضیه?دیگر?(7،6،5،4) که?دلالت??بر?وجود?تفاوت?بین?اثربخشی?روش?ها?ی?درمانی?مورد ?مطالعه?در ?زیرگروه?های هر?یک ?از?روش?های?درمانی? بود?، ?مورد? تایید? قرار? نگرفت.?. این?نتایج??نشان?می?دهد؛ ? هر?دو?شیوه ?درمان?شناختی-?رفتاری??و حساسیت?زدایی? حرکات?چشم ?و??پردازش?مجدد بر?درمان?اختلال ?استرس??پس?از??ضربه?ناشی?از?جنگ?موثر??هستند. همچنین سایر یافته های پژوهش مبنی بر اثربخشی روش های درمانی مورد مطالعه برعلایم و نشانه های اختصاصی اختلال که بر اساس ملاک های تشخیصیdsm iv –tr به دست آمد حاکی ازآن بود؛ ?روش?درمان?حساسیت?زدایی??حرکات??چشم?و?پردازش?مجدد?برعلایم?مربوط?به??پنج?ماده??ملاک(d)?یا برانگیختگی?شدید شامل(مشکل در به خواب رفتن یا تداوم خواب، تحریک پذیری یا حملات خشم، اشکال در تمرکز، گوش به زنگ بودن شدید، تشدید پاسخ از جا پریدن) از نشانه های هفده گانه اختلال استرس پس از ضربه نسبت??به?گروه?شناختی-?رفتاری?? ?موثرتر ? بوده است.?اما?در ?بررسی??به??عمل?آمده?در?رابطه?با?علایم ?و?نشانه?های??سایر?اختلالات?روانی??همراه ?با?این?اختلال?روش?های??درمانی مورد?مطالعه?اثربخشی?یکسانی?داشتند.?
نفیسه ابراهیم پور فرخنده مفیدی
در حیطه ی ادبیات فارسی ، نویسندگان و شاعران زیادی ،اندیشه ها و عواطف سازنده و خلاق خود را در اثنای شعر یا نوشته ی خود بیان کرده اند ،زیرا این حیطه ،جایگاه خوبی برای بیان مسائل سیاسی ،اجتماعی ،تاریخی ،اخلاقی ،تعلیمی و ... بوده است . هر یک از قالب های ادبی نقش بسزایی در روند رو به رشد آگاهی فکری و اجتماعی جامعه داشته اند و شعر به عنوان یکی از این قالب ها تا به امروز بخش بزرگی از ادبیات را به خود اختصاص داده است . در این میان ،شاید بخش اندکی از لحاظ موضوعی به "شعر های کودکانه" اختصاص دارد . در ادبیات سنتی ، تعداد کمی از اشعار شاعران ، به گونه ای مستقیم به این موضوع پرداخته است ، اما در دوران معاصر ، گروهی از نویسندگان و شاعران ، تمام هم و غم خود را صرف ادبیات کودکان کرده اند و آغازگر راهی شده اند که برای رسیدن به مطلوب خود ، باید آهسته و پیوسته پیش روند ، اما آنچه که در این میان نقش بسزایی در بهتر کردن کیفیت مطلوب این نوشته ها می تواند داشته باشد ، کارهای تحقیقی و بعضا نقد های سازنده ای است که راهگشای بسیاری از مشکلات نا خواسته می تواند باشد .این پژوهش بر آن است که به تحلیل مفاهیم اخلاق شهروندی (مدنی) در شعر کودک بپردازد . از آنجایی که پرداختن به این موضوع ، حیطه ی وسیعی از ادبیات کودک را در دوره های زمانی گسترده شامل می شود و نیازمند فرصتی طولانی است ، بنا بر این برای دقت بیشتر و جلوگیری از خطا که ناشی از گستردگی موضوع و محدوده ی زمانی است ، شعر کودک در دوره ی معاصر انتخاب شد . امید که بتوان سهمی هرچند کوچک در راه آموزش خطیر نسل آینده ساز کشور را داشته باشد .دنیای کودک ، دنیایی حساس و مهم و به لحاظ تأثیر تربیتی و اخلاقی است و شعر به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی در این میان نقش مهمی ایفا کند . بیان غیر مستقیم اکثر اشعار کودکانه ، برخورداری از وزن و آهنگ مناسب ، متناسب بودن مضمون شعر با دنیای خاص کودک ، آموزش مفاهیم اخلاق شهروندی پذیرفته شده و ... از جمله مواردی است که زمینه را برای جامعه پذیری کودک و دادن بینش لازم به وی آماده می سازد . هدف پِِژوهشگر در این پژوهش شناخت روشی نوین و تأثیر گذاری آن در تعلیم و تربیت کودکان پیش از دبستان است و ادبیات به عنوان ابزاری مهم در تعلیم و تربیت کودکان مورد توجه و بررسی قرار می گیرد . با اینکه در ادبیات غرب چهره های شاخصی مانند هانس کریستین اندرسن ، آنتوان سنت اگزوپری،شل سیلور استاین،جی . ک . رولینگ،جی . آر . تالکین و ...در عرصه ی شعر و داستان به طور هدفمند و دلسوزانه مسائل کودکان را مد نظر قرار داده و تأیید سختگیر ترین صاحبنظران تربیتی جهان را بدست آورده و به مخاطبین گسترده ی جهانی دست پیدا کرده اند ، متأسفانه امر مهم و تأثیر گذاری چون ادبیات کودک در سرزمین ما به درستی شناخته نشده و مورد توجه قرار نگرفته است و چهره های طراز اول ادبی ما (جز چند شاعر محدود که به تفصیل آثار کودکشان در این رساله مورد نقد و تحلیل قرار می گیرد ) به این مقوله روی خوش نشان نداده اند . در حالیکه ادبیات و بالاخص شعر دارای نیرویی خارق العاده است که قادر خواهد بود با نفوذ در سرشت و روح آدمی ، اندیشه و جهان بینی او را شکل دهد دربسیاری از کتب شعر منتشر شده به یکسری آموزه های مذهبی (بطور سطحی) توجه شده است ولی بسیاری از مسائل مهم اخلاقی و تربیتی مورد توجه قرار نگرفته اند . کما اینکه اگر نگوییم اصلی ترین شاخصه ، یکی از مهمترین شاخصه های تمامی ادیان الهی ، اخلاق است و در بسیاری موارد (جدا از جنبه های شخصی مسائل دینی و عبادی مانند نماز و ...) رعایت اخلاق اجتماعی بطور غیر مستقیم به رعایت دستورات الهی ختم می شود . آموزش مسائل مهمی از اخلاق شهروندی (مدنی) ازقبیل : رعایت قانون – احترام به حقوق دیگران – مساوات – همنوع دوستی – صلح طلبی – مدارا – آستانه ی تحمل اجتماعی بالا – همکاری و احترام متقابل – احترام به والدین ، بزرگتران و همنوعان – صداقت – همدردی – ظلم ستیزی و بسیاری مسائل دیگر ، نقش انکار ناپذیری در شکل دادن به شخصیت ، ذهن و جهان بینی کودکان خردسال دارد به همین منظور این مباحث در اشعار شعرای مورد مطالعه در پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است که آیا مفاهیم اخلاق شهروندی (مدنی) در آثار شاعران کودک معاصر در دهه 40 تا 80 گنجانده شده است ؟ در نتیجه سوالات زیر در اشعار شعرای مربوطه مورد تحلیل قرار گرفت که : 1- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم عدالت خواهی پرداخته اند ؟ 2- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم قانون مندی پرداخته اند ؟ 3- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم احترام متقابل پرداخته اند ؟ 4- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم مساوات پرداخته اند ؟ 5- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم هم نوع دوستی پرداخته اند ؟ 6- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم صلح طلبی پرداخته اند ؟ 7- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم قدر شناسی پرداخته اند ؟ 8- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم مدارا پرداخته اند ؟ 9- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم آستانه ی تحمل اجتماعی بالا پرداخته اند ؟ 10- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم همکاری پرداخته اند ؟ 11- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم احترام به والدین ، بزرگتران و همنوعان پرداخته اند ؟ 12- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم صداقت پرداخته اند ؟ 13- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم همدردی پرداخته اند ؟ 14- آیا شاعران معاصر کودک در اشعارشان به مفهوم ظلم ستیزی پرداخته اند ؟ با مطالعه و بررسی شعر کودک معاصر (بطور ویژه دهه ی 40 تا دهه ی 80) در آثار چهره های شاخص شعر کودک مانند : محمود کیانوش ، جعفر ابراهیمی (شاهد) ، مصطفی رحماندوست ، شکوه قاسم نیا ، ناصر کشاورز ، افسانه شعبان نژاد و ... روشن شد تا حدودی این شعرا به این مقوله های پرداخته اند در نتیجه موشکافانه اشعار آنها مورد نقد و تجزیه و تحلیل قرار داده شده و نکات مربوط به این مقوله (مفاهیم اخلاق شهروندی) در اشعار آنها را استخراج گردید . پژوهش حاضر به منظور تحلیل محتوای آثار شاعران معاصر کودک دهه ی 80-70 از منظر اخلاق شهروندی انجام شده است . روش این پژوهش ، توصیفی و از نوع تحلیل محتوا می باشد . جامعه ی آماری ما در این پژوهش ، متن آثار شاعران کودک معاصر (دهه ی 80-70) که به روش تصادفی ساده از میان آثار انبوه این شاعران انتخاب شده است و نمونه آماری شامل کتاب های شعر کودکان گروه سنی پیش از دبستان است در قسمت تجزیه و تحلیل داده ها ابتدا از روش کتابخانه ای و مطالعه ی مجلات ، کتب و مأخذ ، اطلاعات اولیه ی کلی جمع آوری شد . روش کتابخانه ای روشی است که بر مشاهده ی مستقیم و بر اساس اسناد ، مدارک ، کتب و مطبوعات استوار می باشد . سپس با استفاده از روش تحلیل محتوا موارد خاص در بین اشعار معاصر کودک مورد بررسی قرار گرفت واحد تحلیل محتوا در این پژوهش ، کل مفهوم یک شعر ، بیت ، مصراع یا حتی یک کلمه است که ناظر بر مولفه های اخلاق شهروندی باشد . برای سنجش فراوانی ها از شیوه ی شمارش استفاده شده است . به این معنی که هر بار که یکی از شواهد مربوط به یک مقوله از اخلاق شهروندی مشاهده می شد ، برای مقوله ی مورد نظر یک فراوانی محسوب می شد . سپس فراوانی مربوط به آن محاسبه و ثبت می شد و با شمارش آنها و تجزیه و تحلیل آماری ، به میزان توجه شاعران معاصر کودک به مفاهیم اخلاق شهروندی پی برده می شد . مثلا: قانون مداری ، یک مقوله در نظر گرفته شد ، با شمارش فراوانی ابیات مرتبط با آن ، مانند پرداخت مالیات ، عبور از محل خط کشی شده ، اطاعت از قوانین مدرسه و ... میزان پرداختن به مقوله ی قانون مداری مشخص می گردید . در ادامه ، به مقایسه ی هر شاعر در میزان پرداختن به مولفه های اخلاق شهروندی در آثارش در دو دهه ی متفاوت (دهه ی 80 و 70) پرداخته شده و در پایان به مقایسه ی آثار کلیه شاعران مورد نظر در پژوهش پرداخته شده است نتیجه نهایی نشان داد افسانه شعبانی نژاد بیشتر از شعرای دیگر که ، در پژوهش حاضر اشعار آنها مورد تحلیل قرار گرفت به مولفه مدارا ، عدالت خواهی ، آستانه تحمل اجتماعی بالا ، مساوات و نوع دوستی و مصطفی رحمان دوست بیشتر از سایر شعرا به مولفه همکاری، همدردی و احترام به والدین پرداخته اند در این مولفه ها نیز دارای سیر صعودی می باشند همچنین نشان داده شد همه شعرا به مولفه صداقت و ظلم ستیزی و صلح طلبی توجه کمی داشته اند ، در اشعار مربوط به محمود کیانوش به مولفه همکاری بیش از سایر مولفه ها پرداخته شده بود هر چند به مولفه قدر شناسی ، همدردی ، مساوات و احترام به والدین نیز تا حدودی پرداخته بود .
علی رضا زینتی افخم فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر بخشی تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر کاهش سطح آشفتگی ذهنی و میزان تصاویر راجعه جانبازان جنگ ایران (مبتلا به ptsd)، انجام گرفت. در این پژوهش تعداد 4 نفر جانباز مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه، به صورت نمونه در دسترس مورد آزمون قرار گرفتند. تمامی بیماران وجود خاطرات مزاحم و پریشان کننده مربوط به حوادث آسیب زا را اظهار می کردند. اعتقاد بر این است که این خاطرات مزاحم پریشان کننده، به عنوان مهمترین عامل نگهداری و دوام بیماری، عمل می کند. تمامی این افراد که تصاویر راجعه مزاحم، مزمن و شدید را گزارش کرده بودند؛ به طور میانگین 10 جلسه درمان انفرادی را دریافت نمودند. این جلسات انفرادی مشتمل بر بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد، به عنوان یک روش درمانی مستقل بود. با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه، اثر بخشی نسبی روش درمان و پایداری نتایج درمانی یک ماه پس از درمان، مشخص شد. این پیامدهای مطلوب درمانی، صرفا ً با استفاده از تجسمات بصری بیماران و بدون چالش کلامی با باورهای منفی آنان، بدست آمد. با این حال، تغییرات خودبخودی باورها، نشخوارهای ذهنی و رفتار بیماران مورد مشاهده قرار گرفت. بطور کلی می توان نتیجه گرفت که شیوه درمانی بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد، در درمان نشانگان بیماری جانبازان جنگ مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه، موثر بوده است. این پژوهش، تلاشی مقدماتی برای نشان دادن چگونگی کار کردن بر روی تصاویر ذهنی مزاحم بیماران بود و امید دارد که اسباب تحریک تحقیقات غنی تر، در این زمینه را فراهم آورد. کلید واژه ها: اختلال استرس پس از ضربه (ptsd)؛ تصویر سازی ذهنی هدایت شده؛ درمان بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد (irrt)؛ تصاویر راجعه مزاحم؛ سطوح آشفتگی ذهنی؛ جانباز.
سالار رضایی نژاد فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (مهارت مقابله با استرس و مهارت ابراز وجود) بر پیش گیری از عود اعتیاد بیماران مرد مبتلا به اعتیاد انجام شده است. دراین پژوهش تجربی 30 نفر از معتادان که در مراکز درمان اعتیاد منطقه غرب تهران دوره سم زدائی را با موفقیت به پایان رسانده بودند، در دو گروه آزمایشی (15 نفر) وکنترل (15 نفر) بررسی شدند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مقابله با استرس و مهارت ابراز وجود قرار گرفتند و گروه کنترل در انتظارآموزش ماندند. همه شرکت کنندگان در پژوهش، در آغاز و پایان پژوهش و دو ماه بعد از پایان آموزش مهارت ها، از نظر مورفین ادرار مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی و آزمون خی دو به کار برده شد. نتایج آزمون خی دو گویای معنی دار بودن تفاوت دوگروه از لحاظ میزان عود اعتیاد در مرحله پس آزمون و پیگیری بود (خی دو : 36/6، درجه آزادی: 2). یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر پیش گیری از عوداعتیاد بیماران مرد مبتلا به اعتیاد موثر است. کلید واژه ها: مهارت های زندگی، مهارت مقابله با استرس، مهارت ابراز وجود، اعتیاد، پیش گیری از عود.
سید مهدی مرتضوی ولشکلایی احمد برجعلی
بررسی ها حاکی از آن است که بزهکاری یکی از بلایای عصر کنونی می باشد . گسترش انواع بزهکاری مثل مصرف مواد مخدر ، خرابکاری ،فرار از مدرسه ،دزدی و ... در بین نوجوانان باعث توجه پژوهشگران به این موضوع شده است . با توجه به اختلاف بین نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار در زمینه مهارتهای اجتماعی و تاب آوری، این پژوهش در صدد آن است که میزان و تاثیردرمان شناختی – رفتاری (c.b.t ) برتاب آوری و مهارتهای اجتماعی نوجوانان بزهکار را مورد بررسی قرار دهد . با توجه به این موضوع، گروه نمونه این پژوهش 20نفراز نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر نکا بوده که از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردیدند و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . در ابتدا هر دو گروه به وسیله مقیاس تاب آوری کانرودیویدسون و مقیاس سنجش مهارتهای اجتماعی ماتسون تحت پیش آزمون قرار گرفتند ؛ پس از آن گروه آزمایش طی 10 جلسه آموزشی مداخلات شناختی – رفتاری قرار گرفتند و پس ازآن مجدداً از دو گروه به وسیله ابزار پژوهش پیش آزمون گرفته شد. و سپس نتایج به دست آمده توسط آزمون کئوواریانس یگراهه ( ancova ) مورد مقایسه قرار گرفت . درنهایت مشخص گردید که درمان شناختی – رفتاری –(c.b.t ) باعث افزایش مهارتهای اجتماعی در نوجوانان بزهکار گردید ولی در مقیاس تاب آوری هیچگونه تفاوت معناداری از لحاظ آماری دردو گروه مشاهده نگردید .
جمیله زارعی احمد برجعلی
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری در مقایسه با نوروفیدبک در درمان بیماران مبتلا به افسرده خویی بود. روش: تعداد 20 نفر از افرادی که با استفاده از مصاحبه بالینی و نیز مصاحبه ساختار یافته بر اساس dsm- iv تشخیص اختلال افسرده خویی دریافت کرده بودند انتخاب ، و در سه گروه قرار گرفتند: 7 نفر در گروه نوروفیدبک؛ 6 نفر در گروه درمان شناختی- رفتاری و 7 نفر در گروه کنترل. تست های افسردگی و اضطراب بک قبل و بعد از درمان بر روی همه آزمودنی ها اجرا شد و نتایج حاصل از یافته های پژوهش مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج حاکی از آن بود که درمان شناختی- رفتاری و نوروفیدبک اثربخشی نسبتا یکسانی در درمان افسرده خویی دارند، و همچنین، هر یک از موقعیت های درمان، کارایی بیشتری از وضعیت عدم درمان داشتند. علاوه بر این، نشانه های اضطرابی افراد مبتلا به افسرده خویی نیز پس از دریافت درمان، به میزان معناداری کاهش یافته بود.
اکرم السادات رییسیان محمود گلزاری
روان شناسی
کوروش محمدی احمد برجعلی
هدف پژهش حاضر بررسی و مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری خانواده محور ، گروهی و فردی در کاهش میزان افسردگی نوجوانی بود.با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمون،پس آزمون،پیگیری و گروه کنترل، تعداد 48 نوجوان افسرده در چهار گروه12 نفری، درمان خانواده محور، درمان گروهی،درمان فردی و گروه کنترل قرار گرفتند.با استفاده از راهنمای درمانی مقابله با افسردگی لوینسون 16 جلسه درمان برای گروه اول و دوم،12 جلسه برای گروه سوم،9 جلسه برای والدین گروه اول برگزار شد. افراد چهار گروه در مراحل پیش و پس آزمون و سه ماه بعد از درمان پرسشنامه افسردگی کودکان را کامل کردند.نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بن فرنی بررسی شد.نتایج نشان داد هر سه روش درمان در مرحله پس ازمون موجب کاهش میزان افسردگی شده اند اما در این مرحله بین اثربخشی سه روش درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد. اما نتایج مرحله پیگیری نشان داد که درمان خانواده محور اثربخشی بیشتری نسبت به روش گروهی و فردی در کاهش میزان افسردگی نوجوانی دارد.
حسن مختارپور پرویز شریفی درآمدی
این تحقیق به منظور بررسی و مقایسه شیوع انواع اختلال های رفتاری دانش آموزان نارسا خوان مقطع ابتدایی با دانش آموزان مقطع ابتدایی انجام شده است . و به این دلیل کلیه مقطع ابتدایی نارسا خوان انتخاب گردیده اند که بررسی تحولی اختلال های رفتاری در این دانش آموزان میسر گردد. روش پژوهشی این تحقیق از نوع علی مقایسه ای می باشد برای انجام این پژوهش جامعه آماری دانش آموزان عادی سه منطقه 10،11 ،6 و برای دانش آموزان نارسا خوان ،کل مراکز اختلا ل های یادگیری دولتی شهر تهران که شامل سه مرکز اختلال های یادگیری 3،2،1 می باشد انتخاب شد. برای نمونه گیری دانش آموزان عادی از روش تصادفی خوشه ای از سه منطقه مذکور به تعداد 115 نفر استفاده شد. برای دانش آموزان نارسا خوان به دلیل کمبود حجم جامعه آماری تمام افراد جامعه به عنوان نمونه انتخاب ، که تعداد 51 را شامل می شدند. و نهایتا پرسشنامه آخنباخ ( فرم معلم و والدین ) جهت بررسی اختلال های رفتاری دانش آموزان اجرا شد. نتایج تحقیق نشان داد میزان شیوع اختلا ل های رفتاری دانش آموزان نارسا خوان برابر 9/54 درصد ، و میزان شیوع اختلال ها ی رفتاری در دانش آموزان عادی برابر با 5/15 درصد برآورد شده است و همچنین تفاوت میزان شیوع اختلال های رفتاری دانش آموزان نارسا خوان نسبت به دانش آموزان عادی (سوم وچهارم )ابتدایی درسطح 01/0 معنادار بوده است و همچنین می توان بر اساس نتایج تحقیق چنین نتیجه گرفت که میزان شیوع اختلال های رفتاری دانش آموزان نارسا خوان در این تحقیق به نسبت تحقیقات انجام گرفته در خارج و داخل در این حوزه در سطح متوسط قرار دارد با توجه به بر آورد میزان شیوع اختلال های رفتاری در این دانش آموزان، می توان برنامه های جهت پیشگیری و تدوین راهبردهای آموزشی بهتر برای کاهش این اختلال ها از طرف معلمان و دست اندر کاران آموزش اتخاذشود
خشنود بجان پور فرامرز سهرابی
اثر بخشی روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر افزایش عزت نفس و کاهش افسردگی در زنان دانشجوی متاهل مورد سو استفاده روانی و آزار جسمی قرار گرفته در سال 1389 مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش پیش آزمون – پس آزمون در دو گروه زنان مورد سو استفاده روانی و آزار جسمی قرار گرفته، انجام گرفت. روش نمونه گیری در دسترس بود که زنانی که بیشترین نمرات را در دو پاره آزمون همسرآزاری داشتند، در دو گروه جای داده شدند(هر گروه 8 نفر). این پرسشنامه همسرآزاری ، اقتباس شده از پرسشنامه موفیت و همکاران (1997) با دو پاره آزمون سواستفاده روانی و جسمی (شمس اسفند آبادی، امامی پور و صدرالسادات، 1383) بود. ابزار دیگر ، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت است که بعد از انتخاب گروه نمونه توسط آنها تکمیل شد. همچنین روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس مایکنبام (بی تا، ترجمه مبینی، 1386) که در 10 جلسه اجرا شد. از روش t مستقل و ancova برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون افسردگی و عزت نفس، در زنان مورد سواستفاده روانی قرار گرفته تفاوت معنادار وجود دارد (p<0.05). همچنین بین پیش آزمون و پس آزمون افسردگی و عزت نفس در زنان مورد سواستفاده جسمی قرار گرفته نیز، تفاوت معنادار وجود دارد .(p<0.05) نتایج تحلیل کوواریانس پس از تعدیل پیش آزمون نشان داد که میان اثربخشی روش درمانی در کاهش افسردگی، و همچنین افزایش عزت نفس در دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد (p>0.05). بنابراین، یافته ها حاکی از اینند که آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر کاهش افسردگی و بهبود عزت نفس در زنان مورد سواستفاده روانی قرار گرفته، و نیز در زنان مورد سواستفاده جسمی قرار گرفته موثر است. اما تاثیر این روش در بین گروه ها تفاوتی ندارد.
نادر طاهریان علی دلاور
هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی مدل ساختاری پیشنهادی واتسون برای اختلالات خلقی و اضطرابی در جامعه ایرانی بوده است. نمونه مورد بررسی 402 نفر از دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر سمنان بوده اند که به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند. روش پژوهش از نوع همبستگی و با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی (cfa) بوده است. تحلیل داده ها در دو مرحله انجام گرفته است: 1) مطالعه برازش مدل پیشنهادی واتسون درباره اختلالات خلقی و اضطرابی برای dsm-v . 2) بررسی ، نشانگرهای مزاجی، افزوده شده به مدل اولیه مورد بر اساس یافته های سلبام. یافته های پژوهش حاکی از این است که مدل های مطرح شده بر اساس شاخص های تعیین برازش، نظیر: مجذور خی، rmsea، aic، bic و gfi ، در سطح معنی داری p<0/001 ، با داده ها، برازش مطلوبی داشته اند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر و بر طبق مدل اولیه، گروه بندی اختلالات گذرهراسی، هراس اجتماعی و هراس های خاص، در زیر مجموعه اختلال کلی تر "ترس"؛ و اختلالات اضطراب فراگیر، افسردگی اساسی و استرس پس آسیبی (ptsd) در زیر مجموعه اختلال کلی تر "آشفتگی" ،در جامعه ایرانی نیز تایید شده است. در عین حال یافته های این پژوهش نشان داد که جایگذاری اختلال وسواس فکری- عملی در زیر مجموعه اختلال "ترس" برازش بهتری با داده ها خواهد داشت. علاوه بر این در مدل تلفیقی نهایی مشخص شد که نشانگر مزاجی هیجان مثبت پایین (lpe) هیچ ارزش پیش بینی برای افسردگی ندارد، اما به طور کلی افزودن نشانگرهای مزاجی ضعف روحیه(dem)، هیجان منفی بدکارکردی(dne) و هیجان مثبت پایین (lpe) به مدل پیشنهادی واتسون، برازش بهتری را سبب می شود.
مریم عبداللهی احمد برجعلی
سردرد شایعترین نشانه عصبی و یکی از شایعترین شکایات طبی است. برآورد شده که سالانه 80 درصد جمعیت حداقل یکبار در سال دچار سردرد می شوند و 10 تا 20 درصد کسانی که به پزشک مراجعه می کنند شکایت اولیه شان از سردرد بوده است. میگرن در بین سردردها بعد از سردرد تنشی ، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد. حملات سردرد در این افراد باعث غیبت از کار و اجتناب از فعالیتهای اجتماعی و شخصی می باشد. با توجه به اینکه برخی از اختلالات روانی به ویژه اختلالات افسردگی و اضطرابی می توانند باعث ایجاد سردردها، تشدید و مقاومت در برابر درمان گردند، پس با درمان به موقع این اختلالات روانی می توان به کاهش بروز سردرد و در نتیجه افزایش بهداشت جسمی- روانی و شغلی افراد کمک نمود. اختلال وسواسی- اجباری به عنوان جزیی ازطیف اختلالات اضطرابی دارای همبودی نسبتاً بالایی با میگرن می باشد و یکی از الگوهای شایع این اختلال، وجود افکار مزاحم مکرر به صورت نشخوار فکری می باشد، که در این مطالعه نیمه آزمایشی، با شیوه آموزش شناختی- رفتاری به درمان نشخوار فکری و بررسی تأثیر این درمان بر کاهش حملات سردرد پرداختیم. 20 بیمار مبتلا به میگرن و اختلال وسواسی- اجباری به طور همزمان به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین مراجعان مراکز روان شناسی و روان پزشکی شهر رشت انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش شناختی –رفتاری به شیوه گروهی دریافت نموده و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. نتایج پیش آزمون و پس آزمون به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل نتایج نشان داد با سطح معناداری 99 %، تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون معنادار است به این معنی که آموزش فوق در کاهش نشخوار فکری و در نتیجه کاهش حملات میگرن موثر می باشد. مطالعات پیشین در این زمینه از نتایج مطالعه فوق حمایت نمودند.
مریم عرب نژاد خانوکی محمود گلزاری
آشفتگی های خانوادگی ، کاهش سلامت جسمی و روانی زوجین و کودکان ،جدایی و طلاق اغلب از تعاملات نامناسب زوجین ناشی می شود.هدف این پژوهش تاثیر آموزش شناختی – رفتاری زوجین بر بهبود سبک تعاملی زنان بوده است . در این پژوهش ، نخست به تعدادی از زنانی که به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند ، تست کیسلر داده شد. 20 نفر از افراد در گروه خصمانه و 20 نفر در گروه سلطه پذیر – دوستانه جای داده شدند و به تصادف در دو گروه 10 نفره آزمایش و دو گروه 10 نفره گواه قرار گرفتند . در این مرحله سبک تعاملی ادراکی همسرشان نیز ارزیابی شد. گروه های آزمایش در 10 جلسه 2 ساعته آموزش شناختی – رفتاری هر هفته یک بار شرکت نمودند. سپس برای همه گروه ها پس آزمون انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش شناختی – رفتاری در افزایش بعد پیوستگی (افزایش دوستی و کاهش خصومت ) در زنان گروه خصمانه و افزایش بعد پیوستگی ادراکی در همسران آنان در هر دو گروه خصمانه و سلطه پذیر – دوستانه و مکمل شدن تعاملات زوجین در گروه سلطه پذیر- دوستانه به طور معنی داری با 95 % اطمینان موثر بوده است اما بر انعطاف ناپذیری سبک تعاملی آنان تاثیری نداشته است. در نتیجه می توان گفت که آموزش شناختی – رفتاری سبب بهبود تعاملات زنان می گردد و به طور متقابل در تعاملات همسرانشان نیز بهبودی ایجاد می کند.
محمد سلگی حسین اسکندری
چکیده: در قرن اخیر موضوع هویت ملی به عنوان یکی از انواع هویت، مطرح و متخصصان رشته های مختلف علمی از جمله روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، فلسفه و... در مورد آن نظریه پردازی کرده و به تحلیل پرداخته اند. این موضوع، یکی از پایه ها و مقدمات حصول و ظهور وحدت و انسجام ملی است که فهم ساز و کار آن، به درک مکانیزمهای تحقق وحدت ملی مدد می رساند. از آنجا که وحدت ملی، از ضروریات یک اجتماع مدرن در عصر کنونی است؛ بالتبع شناخت هویت ملی به عنوان یکی از پیش نیازهای آن لازم می نماید. یکی از عرصه های اثرگذار بر وحدت ملی، نوع، نحوه و جهت تعامل سطوح مختلف هویت (فردی، اجتماعی) بر هویت ملی است که نتایج این تعامل (مثبت، منفی)، وحدت و انسجام ملی را تحت تاثیر قرار می دهد. لذا با عنایت به این مقولات، در این پژوهش تلاش گردیده است اثر و نتیجه تعامل هویت فردی و اجتماعی بر هویت ملی مورد مطالعه قرار گیرد. برای بررسی هویت فردی، ادبیات رسمی علم روانشناسی مورد استفاده قرار گرفت. در بررسی هویت اجتماعی نیز از میان ابعاد و طبقه بندیهای مختلف هویت اجتماعی، 3 سطح یا 3 نوع هویت قومی، هویت دینی و هویت مدرن انتخاب گردید. ضمناً در مطالعه هویت اجتماعی از ادبیات و مبانی نظری علم جامعه شناسی استفاده گردیده است. مبنای نظری این پژوهش بر نظریه کنش متقابل نمادین استوار است و اعتقاد بر این است که، هویت چندگانه، متکثر و تغییرپذیر است؛ صورتهای هویتی با هم روابط ترکیبی دارند و بین منابع متشکله هویت، همزیستی وجود دارد تا رقابت و تخاصم. برای اجرای این تحقیق از دو روش همبستگی و زمینه یابی استفاده گردید. همچنین از 2 پرسشنامه هویت فردی (آدامز)، مشهور به «پرسشنامه گسترش یافته سنجش عینی من» (eom-eis-2) و پرسشنامه هویت ملی و اجتماعی (محقق ساخته) به عنوان ابزار تحقیق استفاده گردید. این دو آزمون روی حدود 600 دانشجوی دانشگاههای شهر تهران (به عنوان جامعه آماری پژوهش) به اجرا در آمد و در نهایت 524 پرسشنامه (فاقد ایراد) در سیستم پردازش داده ها ثبت و مورد تحلیل قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها، ابتدا از روشهای آمار توصیفی (میانگین، میانه، مد، واریانس، انحراف استاندارد و...) و سپس از روشهای آمار استنباطی (آزمون کای اسکوئر، ترسیم ماتریس همبستگی متغیرها، تحلیل رگرسیون مرحله ای (گام به گام) و تحلیل مسیر) استفاده گردید. همچنین در جریان ساخت آزمون هویت ملی و اجتماعی (محقق ساخته) و در مرحله تحلیل سوالات، از روشهای آماری: ضریب تمیز، روش لوپ، آزمون کفایت نمونه برداری (kmo)، آزمون کرویت بارتلت، تحلیل عوامل و ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید. در طی فرایند تحلیل عوامل 4 نوع هویت مورد مطالعه، (ملی، قومی، دینی، مدرن)، 13 عامل شناسایی و معنی پذیر گردید؛ به این شرح: هویت ملی (5 عامل)، هویت قومی (3 عامل)، هویت دینی (3 عامل) و هویت مدرن (2 عامل). ضمناً در این پژوهش، اثر 12 متغیر مستقل (پیش بین) [شامل: هویت فردی (4 متغیر)، هویت قومی (3 متغیر)، هویت دینی (3 متغیر)، هویت مدرن (2 متغیر)]، روی 5 متغیر وابسته (عوامل هویت ملی) مورد مطالعه قرار گرفت؛ لذا می توان گفت در این پژوهش 17 متغیر مورد مطالعه قرار گرفته است. در طی این پژوهش یافته های زیر به دست آمد: -هویت معوق، هویت اول دانشجویان (دختر و پسر) دانشگاههای تهران است. به بیان دیگر بیشتر دانشجویان مورد مطالعه واجد هویت معوق هستند. -بین زنان و مردان از نظر انواع پایگاههای هویت فردی تفاوت چشمگیری وجود ندارد. -بعد ایدئولوژیک هویت (فردی)، از بعد بین فردی هویت فردی وضعیت بهتری دارد. -دین، قومیت و تجدد منابع اصلی هویت اجتماعی دانشجویان می باشند. -بین انواع مختلف هویت (فردی، اجتماعی)، با هویت ملی تفاهم و سازگاری حاکم است نه تعارض و تخاصم. -هویت قومی، بیشترین تاثیر مستقیم و غیرمستقیم را بر هویت ملی دارد و اصلی ترین پشتیبان، مقوم و پیش بینی کننده هویت ملی است. -هویت دینی نیز در رتبه بعد است. این هویت نیز پشتیبان و همساز با هویت ملی است. -از میان 4 پایگاه هویت فردی، تنها پایگاه هویت موفق، پشتیبان و پیش بینی کننده هویت ملی است. -هویت مدرن سهمی در پیش بینی هویت ملی ندارد. -مدل روابط ساختاری بین ابعاد هویت فردی، اجتماعی و ملی از برازش لازم برخوردار است. کلید واژه ها: هویت، هویت ملی، هویت فردی، هویت اجتماعی، هویت قومی، هویت دینی، هویت مدرن
فاطمه فرهانیان محمود گلزاری
هدف از انجام این پژوهش اجرای کار مداخله ای بر اساس آموزه های اسلام یعنی آموزش حقوق همسرداری اسلامی و از سوی دیگر مقایسه اثر بخشی این آموزش با آموزش شناختی- رفتاری می باشد که از پیشینه پژوهشی بسیاری برخوردار است. بنابراین هدف مقایسه اثر بخشی آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری از دیدگاه اسلام به شیوه گروهی در افزایش (1) سازگاری و (2) رضایت زناشویی زنان جوان متأهل می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر عبارت بود از کلیه زنان جوان متأهلی که به علت ناسازگاری و نارضایتی زناشویی به مراکز مشاوره دانشگاه های دولتی شهر تهران از تاریخ 25/1/89 تا تاریخ 1/3/89 مراجعه کرده و دارای ویژگی های زیر بودند: 3 تا 5 سال از ازدواجشان گذشته بود و سن آنها بین 20 تا 30 سال باشد ونمره آزمون رضایت زناشویی انریچ آنها بین 30 تا 40 باشد . حجم نمونه این پژوهش شامل 30 زن جوان متأهل می باشد که با روش نمونه گیری در دسترس طی فراخوانی که پژوهشگر اعلام کرده بود، انتخاب گردیدند و به صورت نمونه گیری تصادفی در 3 گروه که 2 گروه آزمایشی و 1 گروه کنترل بود، قرار گرفتند. هر گروه نیز شامل 10 نفر می باشد.گروه اول آزمایش شامل آموزش شناختی- رفتاری و گروه دوم آزمایش شامل آموزش حقوق همسرداری اسلامی بود و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. تعداد جلسات آموزشی برای هر گروه آزمایشی 12 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه می باشد. روش تحقیق از نوع آزمایشی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد که البته بعد از اتمام آموزش ها یک دوره پیگیری یک ماهه نیز در نظر گرفته شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده شد. داده های به دست آمده با روش تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و نتایج نشان داد که هر دو روش در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی موثر بوده اند و تفاوت معناداری بین دو روش دیده نشد، همچنین در دوره پیگیری نیز تفاوتی بین دو روش در ثبات نتایج وجود نداشت. طبق نتایج به دست آمده، فرضیه شماره یک، آموزش شناختی- رفتاری موجب افزایش رضایت زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره دو، آموزش شناختی- رفتاری موجب افزایش سازگاری زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره سه، آموزش حقوق همسرداری اسلامی موجب افزایش رضایت زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره چهار، آموزش حقوق همسرداری اسلامی موجب افزایش سازگاری زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره پنج، بین میزان اثر گذاری آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد، اندکی تأیید شد. فرضیه شماره شش، بین میزان اثر گذاری آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری زناشویی تفاوت وجود دارد، تأیید نشد. فرضیه شماره هفت، تأثیر آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی با ثبات است، تأیید شد. فرضیه شماره هشت، بین ثبات تأثیرآموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد، تأیید نشد.
مسعود قربانعلی پور احمد برجعلی
مقدمه: خودبیمارپنداری اختلالی مزمن و مقاوم به درمان است که اغلب با هراس مرضی از مرگ همایند است. تاکنون پژوهشی نقش هراس از مرگ را در درمان خودبیمارپنداری در کانون توجه قرار نداده است. از این رو هدف این پژوهش تمرکز بر هراس از مرگ با دو رویکرد طرحواره درمانی و معنا درمانی در درمان خودبیمارپنداری می باشد. روش: بدین منظور از جامعه آماری که شامل کلیه افراد مبتلا به خودبیمارپنداری همبود با هراس از مرگ بود تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایشی 2 و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی 1 به مدت 20 جلسه تحت مداخله طرحواره درمانی و گروه آزمایشی 2 به مدت10 جلسه تحت مداخله با رویکرد معنا درمانی قرار گرفتند. طی این مدت مداخله ای بر روی گروه کنترل صورت نگرفت. به منظور جمع آوری اطلاعات دو آزمون اضطراب مرگ تمپلر و مقیاس نگرش به بیماری کلنر در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری بر روی آزمودنیها اجرا شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی استفاده شد. نتایج: نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که طرحواره درمانی و معنا درمانی هر دو به طور معنی داری باعث کاهش خودبیمارپنداری و هراس از مرگ می شوند. همچنین مشخص شد که طرحواره درمانی در درمان خودبیمارپنداری و هراس از مرگ اثربخشی بیشتری دارد. بحث و نتیجه گیری: این پژوهش دو نتیجه مهم در بر داشت. اول اینکه مشخص شد طرحواره درمانی در درمان خودبیمارپنداری که اختلالی مقاوم به درمان محسوب می شود اثربخشی بالایی دارد. دوم اینکه مشخص شد تمرکز بر هراس از مرگ در درمان خودبیمارپنداری باعث بهبود معنی دار این بیماران می شود.
رقیه غفاری دیزجی حسین اسکندری
چکیده تمام نما: این پژوهش در سال تحصیلی 88-89 برای دانش آموزان افسرده دبیرستانی دختر در منطقه آموزشی قرچک در حومه تهران طراحی واجرا گردید .و قصد آن مقایسه تاثیر گذاری cbt و mbct برکاهش افسردگی و آزمون برتری روش mbct بر cbt بود .پس از انتخاب تصادفی یک دبیرستان برروی 380 نفر از دانش آموزان تست scl-90 اجرا گردید .و افراد افسرده غربال شده که حدوداٌ 70 نفر یعنی 21% بودند .بطور تصادفی 30 نفر انتخاب و به 3 گروه cbt ,mbct و کنترل تقسیم شدند .پس از اجرای پروتکل های آموزشی از آنان پس آزمون گرفته شد . و نتایج بدست آمده بیانگر رد هر سه فرضیه بود .البته نتایج در درون گروهی معنا دار بود یعنی در هر 3 گروه کاهش افسردگی دیده می شد اما در مقایسه با هم تفاوت چندانی مشاهده نشد و فرضیه های پژوهش رد شدند .که به دلایل آن در فصل 5 اشاره شده است .توصیه به تکرار این پژوهش از سوی پژوهشگر اکیداٌ صورت پذیرفت.
مهسا سلیمانی احمد برجعلی
چکیده الف:موضوع و طرح مساله ( اهمیت موضوع و هدف ): اضافه وزن یک مسئله سلامت عمومی و فراگیر است و شیوع آن به جای آنکه درحال کاهش باشد روبه افزایش است . آن چه درباره ی آیندهی سیاه گفته می شود این است که اضافه وزن درکودکان به ویژه درحال رشد است ( براونل ، وادن وفلان ، 2005 ) . یک نتیجه گیری کلی اینست که همه گیری چاقی به وسیله ی یک محیط " چاقی زا " ( آلییسون ، نزین وکلای –ویلیامز ، 1997 ) یا سمی ( هورگان و براونل ، 2002 ) که شوق بیش خوری و رفتار نشسته می باشد به وجود آمده است و یک تلویح این نتیجه گیری این است که راه حل همه گیری چاقی ، مستلزم رویکردهای رفتاری و محیطی است تا این که رفتار خوردن و فعالیت جسمی رااصلاح نماید ( ویلیامسون ، نیوتن و والدن ، 2006 ) نگرانی درباره ی افزایش میزان شیوع اضافه وزن ازشواهدی بر می خیزد که نشان می دهد ، وزن اضافی یک اثر نامطلوب بر سلامت و طول عمر دارد . بیماریهای مربوط به اضافه وزن و چاقی شامل فشار خون بالا ، دیس لیپیدی ، دیابت نوع 2 ، بیماری سرخک تابی قلب ، سکته ، ورم استخوان – مفصل ، بیماریهای تنفسی و انواع معینی از سرطان می باشد ( nhlbi ، 1998 ، 1998 ) . همچنین ، خطرهای سلامتی مرتبط با اضافه وزن بسته به چگونگی توزیع چربی در بدن متغیر است . چاقی شکمی ( یعنی دور کمر بیشتر از 102 سانتی متر درمردان و بیشتر از 88 سانتی متر درزنان ، برای افرادی که شاخص توده ی بدنی بین 25 تا 9/34 دارند ) خطر فزاینده ای را برای بیماری ومرگ ومیر ناشی ا ز اختلالهای سوخت و سازی و بیماریهای قلبی – عروقی به همراه دارد ( تورکاتو ، بوسلو ، فرانسیسکو ، هریس ، زوایکو و همکاران ، 2000؛ به نقل از صادقی 1387 ) . اضافه وزن و چاقی علاوه بر اثر نامطلوب بر سلامتی و طول عمر ، از کیفیت زندگی نیز می کاهد ( وادن ، وومبل ، استانکارد و آندرسون ، 2002 ) درحالی که چاقی ممکن است با اشکال مختلف آسیب شناسی روانی همراه شود ، اما عموما پذیرفته شده است که افراد چاق به عنوان یک گروه ، درزمینه سازگاری روانشناختی و شخصیتی ، ازافراد با وزن طبیعی متفاوت نیستند ( وادن و استانکارد ، 1987 ) . بدین دلیل چاقی نمی تواند دارای ماهیت آسیب شناختی روانی باشد و به همین جهت از نظام های طبقه بندی روانپزشکی همچون dsm حذف شده است . بنا بر این با توجه به اختلالات آشکارا بیمارگون نظیر بی اشتهایی عصبی (an) ، پر اشتهایی عصبی (bn) ودیگر اختلالات مربوط به خوردن وبا این استدلال که هر کدام از آنها به طبقه واحدی تعلق دارند ، عنوان متداول " اختلالات خوردن " (ed) پیشنهاد گردید ( براونل و وادن ، 1991 ) . یکی ازاین اختلالات خوردن که جزو زیر گروه اختلالات خوردن تصریح نشده درجای دیگر ednos قرار می گیرد و طی چندین سال اخیر مورد اقبال پژوهشگران حوزه روانشناسی قرارگرفته است اختلال پرخوری افراطی(bed) می باشد . مطالعا ت همه گیر شناسی دریافته اند که اختلالات خوردن وعلائم مربوط به آن دراکثر کشورها درمیان زنا ن جوان دید ه می شود به طوریکه گفته شده درایالات متحده آمریکا و درکشورهای اروپایی میزان شیو ع این اختلالات به گونه ای است که 5/0 تا 1 % مربوط به بی اشتهایی عصبی ، 1 تا 3 % مربوط به پراشتهایی عصبی ( فیربورن و بگلین 1990 ) و 2 تا 5 % ازاین جمعیت را اختلال پرخوری افراطی تشکیل می دهد ( یانووسکی 1998 ) . بنابراین باتوجه به آماروارقام ارائه شد ه و یافته های حیرت انگیزی که بسیار متفاوت از دانسته های ماست ضرورت سیاست گذاری های عمومی دراین باره به شدت احساس می شود وازدیدگاه سلامت عمومی ، رشد مداخله های موثر بردرمان اختلالات خوردن یک مسئله مهم به شمار می رود . از آنجا که هیچ یک از رویکردهای درمانی تاکنون برمبنای مدل تنظیم هیجانی قرارنگرفته اند وبا توجه به اینکه دراختلالات خوردن هیجانات نقش کلیدی دارند، رفتار درمانی دیالکتیکیdbt رویکرد جدیدی است که برمبنای تنظیم هیجانات دردرمان اختلالات خوردن توسط مارشا لینهان شکل گرفته است ( 1993 و 1994 ) که فراگیر ترین وتجربی ترین رویکرد درمانی درتنظیم عواطف برای افراد دارای اختلال شخصیت مرزی تا کنون بود ه است ( انجمن روانپزشکی آمریکا ،2001 ) . مدل تنظیم عاطفه ، برمبنای تعداد زیادی از مقالات که ارتباط بین عاطفه منفی و اختلالات خوردن را بیان می کند شکل گرفته است ( آبراهام و بیومونت ،1982 ؛ آرنو ، کناردی و آگراس 1992، 1995،؛پولیوی و هرمن 1993 ) بنابراین رفتاردرمانی دیالکتیکی به طور اخص برای آموزش مهارتهای تنظیم عواطف سازگارانه طراحی شد ه وبرای هدف قرار دادن رفتارهایی که نتیجه بی نظمی هیجانی است یک تئوری مورد قبول برای به کارگیری رفتاردرمانی دیالکتیکی دردرمان پرخوری افراطی و پراشتهایی عصبی به وجود آورده است ( لاویا ومارکوس، 2004 ،تلچ و همکاران ، 2000 ، ویزینووسکی و کلی 2003 ، ویزر وتلچ ، 1999 ) درنتیجه نظربه اینکه عواطف وهیجانات ارتباط تنگاتنگی با اختلالات خوردن به ویژه پرخوری افراطی دارند وبا توجه به اینکه رفتاردرمانی دیالکتیکی برتنظیم هیجانات متمرکزاست به نظر می رسد که این رویکرد درمانی دردرمان اختلال پرخوری افراطی موثرباشد ، که این امر تا کنون توسط تحقیقات صورت گرفته دراین با ره به اثبات رسیده است با توجه به افزایش بیماران مبتلا به اضافه وزن درسراسر جهان و افزایش هزینه های اقتصادی و زیان های مالی ناشی از چاقی ، به نظر می رسد که تغییر رفتارخوردن و الگوهای فکری همراه با آن ضروری می باشد . همین طور تغییر سبک زندگی افراد ، به عنوان یک اقدام مثبت بهداشتی درکشور، جنبه الزامی دارد . لذا لزوم مطالعه ی بیشتر درباره ی اثر بخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر پرخوری افراطی به شدت احساس می شود . به ویژه درکشور ما ، با بررسی پژوهشهای انجام شده دراین زمینه ، به نظر نمی رسد مطالعات دقیقی درباره رفتار درمانی دیالکتیکی درمورد پرخوری افراطی صورت گرفته باشد . از سوی دیگر از آن جا که درادبیات مربوط به درمانهای روانشناختی برای پرخوری افراطی بیشتر به رفتار درمانی صرف پرداخته شده است ، مطرح ساختن اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر پرخوری افراطی سرآغاز مناسبی برای سایر مطالعات دراین زمینه خواهد بو د. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چارچوب نظری و فرضیه ها: ? اهداف تحقیق : ? تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی درکاهش دفعات پرخوری افراد مبتلا به پرخوری افراطی ? تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی در کاهش میزان افسردگی افراد مبتلا به پرخوری افراطی ? تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی گروهی درافزایش عزت نفس افراد مبتلا به پرخوری افراطی فرضیه های تحقیق : افرادی که تحت رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی قرار گرفته اند نسبت به افراد لیست انتظار دفعات پرخوری کمتری را نشان می دهند . افرادی که تحت رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی قرار گرفته اند نسبت به افراد لیست انتظار افسردگی کمتری را نشان می دهند . افرادی که تحت رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی قرارگرفته اند نسبت به افراد لیست انتظار عزت نفس بیشتری را نشان می دهند . مطالبی که درمبانی نظری پژوهش بدانها پرداخته شده است به شرح زیر می باشند : تعریف انواع اختلالات خوردن وذکرملاکهای تشخیصی، سن شروع ،میزان شیوع، تفاوتهای جنسیتی وفرهنگی ،سبب شناسی( عوامل زیستی ،اجتماعی ، فرهنگی ،تاثیرات همسالان ورسانه های گروهی وخانواده وعوامل مخاطره آمیزفردی) ،بررسی ارتباط اختلالات خوردن با انواع آسیب های روانی دیگر،تعریف اختلال پرخوری افراطی و ذکرملاکهای تشخیصی ، ذکرمیزان شیوع ، سن ،وزن ،جنسیت ونژاد ،وضعیت سلامتی و کیفیت زندگی ، همایندی اختلال پرخوری افراطی با انواع آسیب های روانی دیگر( اختلالات روانپزشکی و اختلالات شخصیت ) ، رفتارخوردن دراین اختلال و میزان ابتلا به مشکلات پزشکی همزمان با این بیماری ( دیابت نوع ii )، درمان های پزشکی به کارگرفته شده دردرمان اختلال پرخوری افراطی ( دارودرمانی ، درمان جراحی ) رویکردهای روان درمانی دردرمان این اختلال(درمان شناختی – رفتاری ، روان درمانی بین فردی ،رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان کنترل وزن ) ذکرمطالبی درمورد افسردگی و عزت نفس وارتباط این موارد با اختلال پرخوری افراطی و درنهایت ارائه چارچوب درمانی به کاررفته دراین پژوهش ( رفتاردرمانی دیالکتیکی dbt ) یافته های تحقیق: بر اساس نتایج مندرج میانگین پیش آزمون دفعات پرخوری افراد مورد مطالعه در گروه آزمایش 25/4 بار در هفته ودر گروه کنترل 25/3 بار درهفته می باشد. همچنین میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون دفعات پرخوری75/0 و گروه کنترل 87/2 می باشد. همانطور که نتایج نشان دهنده آن است میانگین دفعات پرخوری گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشته است. بر اساس نتایج به دست آمده میانگین پیش آزمون نمرات افسردگی افراد مورد مطالعه در گروه آزمایش 62/29 ودر گروه کنترل 62/30 می باشد. همچنین میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون 12/15 و گروه کنترل 75/29 می باشد. همانطور که نتایج نشان دهنده آن است میانگین افسردگی گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشته است. همچنین بر اساس نتایج مندرج میانگین پیش آزمون نمرات عزت نفس افراد مورد مطالعه در گروه آزمایش 22 ودر گروه کنترل 25/23 می باشد. همچنین میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون 37/29 و گروه کنترل 62/22 می باشد. همانطور که نتایج نشان دهنده آن است میانگین عرت نفس گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری و پشنهادات: نتیجه به دست آمده درمورد تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیکی برکاهش دفعات پرخوری مدل تنظیم عاطفه ، برمبنای تعداد زیادی از مقالات که ارتباط بین عاطفه منفی و اختلالات خوردن را بیان می کند شکل گرفته است ( آبراهام و بیومونت ،1982 ؛ آرنو ، کناردی و آگراس 1992، 1995،؛پولیوی و هرمن 1993 ) درواقع مدل تنظیم عاطفه ، پرخوری افراطی و دیگر انواع آسیب شناسی خوردن را ( برگرداندن اجباری غذا ویا خوردن محدود کننده ) به عنوان یک تلاش رفتاری برای تحت تاثیرقراردادن ، تغییر ویا کنترل سطوح هیجانی دردناک درنظر می گیرد ( لینهان و چن 2005 ؛ والر ،2003 ؛ ویزر وتلچ ، 1999 ؛ ویزینووسکی و کلی ،2003 ) . به نظر می رسد که وهله های پرخوری درهردو اختلال پرخوری افراطی خوردن و پراشتهایی عصبی به عنوان وسیله ای برای ایجاد تقویت منفی یا اجتناب موقت ازاین هیجانات ،عمل می کند .( آرنو و همکاران، 1995 ؛ پولیوی و هرمن ،1993 ؛ سیگنیس وهمکاران ،2007 ؛ استیکنی ، میلتنبر و ولف ، 1999 ) . درمطالعه موردی که سافرولاک (2007) به منظورمطالعه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی براختلال پرخوری افراطی نوجوانی که دارای این تشخیص بود ، انجام دادند ، بیماردرابتدای درمان و درخط پایه درطول 28 روز ، 20 وهله پرخوری را گزارش داد این درحالی بودکه بعداز 20 جلسه رفتاردرمانی دیالکتیکی درپایان درمان این تعداد به 4 وهله و پس از3 ماه گذشت زمان از پایان درمان به 1 وهله پرخوری کاهش یافته بود . درمطالعه ای که توسط کروگر وهمکارانش (2010) درموردبررسی تاثیررفتاردرمانی دیالکتیکی ودرمان شناختی رفتاری دردرمان اختلالات خوردن زنان دارای اختلال شخصیت مرزی و بی اشتهایی عصبی یا پراشتهایی عصبی که درپاسخ به درمان های گذشته شکست خورده بودند صورت گرفت ، درپیگیری درمان میزان بهبودی پر اشتهایی عصبی 54% و بهبودی بی اشتهایی عصبی 33% بود . همچنین برای زنان دارای پراشتهایی عصبی میزان دفعات پرخوری درپس آزمون مانند پیگیری بعدازدرمان کاهش یافته بود و خود گزارش دهی درمورد شکایات مربوط به خوردن و آسیب شناسی روانی کلی ، همانند رتبه بندی عملکرد روانی – اجتماعی کلی به طورمعناداری درپس آزمون وپیگیری بعد ازدرمان بهبود یافت . بنا براین می توان نتیجه گرفت که رفتاردرمانی دیالکتیکی درکنار درمان شناختی رفتاری علاوه برکاهش علائم آسیب شناختی روانی کلی ، میزان دفعات پرخوری درافراد دارای پراشتهایی عصبی رانیز کاهش خواهد داد . نتیجه به دست آمده درمورد تاثیررفتاردرمانی دیالکتیکی برکاهش افسردگی تحقیقات نشان داده اند که میزان همایندی اختلالات روانشناختی، با شدت میزان پرخوری افراطی بیشتر مرتبط است، تا با اضافه وزن( دایکوت ولین فورد ، 2003 ؛ تلچ و آگراس ،1994 ؛ یانووسکی ، نلسون ، دوبرت و اسپیتزر، 1993 ) تحقیقات طولی که افراد جوان را دربرداشتند ، تایید کرده اندکه افسردگی و عاطفه منفی پیش بین خطرزیاد برای اختلال های خوردن بعدی هستند ( جانسون وهمکاران ،2002؛ لئون و همکاران ،1997). درتحقیقی درمقایسه با یک گروه نمونه ازافرادی که چاق بودند اما اختلال پرخوری افراطی نداشتند، افرادی که ازاختلال پرخوری افراطی رنج می بردند ،3 برابربیشتراحتمال داشت که افسردگی عمده را بامیزان شیوع بین 32 تا 91 % را درطول زندگیشان تجربه کنند ( بولیک و همکاران ،2002؛ هادسون و همکاران ،1998؛ لاپورته ، 1992 ؛مارکوس و همکاران ،1998 ،a 1990 ؛موسل وهمکاران ،b 1996؛ اسپکر و همکاران ،1994 ؛ اسپیتزروهمکاران ،b 1993 ؛ تلچ واستایس ،1998؛ ویلفلی و همکاران ،a 2000 ،c 2000 ؛ یانووسکی و همکاران ،1993). تحقیقاتی که درادامه به آنها اشاره خواهد شد ارتباط بین حالات خلقی منفی به ویژه افسردگی را با شدت میزان پرخوری نشان می دهند که همگام با نتایج پژوهش حاضربوده و تایید کننده آن می باشند . نتیجه به دست آمده درمورد تاثیررفتاردرمانی دیالکتیکی برافزایش عزت نفس وقتی ارزیابی درمورد تاثیرات اضافه وزن برابعاد اصلی زندگی صورت گرفت ، افراد دارای اختلال پرخوری افراطی اختلال بیشتری را درابعاد روانشناختی حرفه شان ( دریافت ارتقا شغلی ) زندگی جنسی ( علائق جنسی ) وعزت نفس نشان دادند ( ریگروهمکاران ،2005 ) . میو و ادن مان 1989 ( به نقل ازمحمدی 1376) رابطه بین سه عامل مشترکی که با اختلالات خوردن همراه است را مورد ارزیابی قراردادند . دراین پژوهش ازمقیاس عزت نفس کوپراسمیت ، مقیاس باورهای غیرمنطقی ، فهرست سازگاری و پرسش نامه اختلالات خوردن استفاده شده وبرروی 49 دانشجوی زن اجراگردید . یافته های پژوهش نشان داد که نمرات بالا درپرسش نامه اختلالات خورد ن با عزت نفس پایین ، باورهای غیرمنطقی بالا و فراوانی کمتردراستفاده از راهبردهای سازگاری رفتاری شناختی و استفاده بیش ازحد ازسازگاری اجتماعی مرتبط می باشد ( امینی خو ، 1387). پیشنهادات پژوهشی 1. تشکیل کارگاه های آموزشی برای روان درمانگران و آموزش چارچوب های تهیه شده درپژوهش حاضربه آن ها 2. تکرارپژوهش فوق به صورت طولانی کردن دوره شیوه درمانی 3. تکرارپژوهش به صورت مقایسه درمان فردی و گروهی و ترکیب درمان فردی و گروهی 4. تکرارپژوهش به صورت مقایسه درمان دارویی و درمان روانشناختی و ترکیب دارویی و رانشناختی 5. تکرارپژوهش درگروههایی با تعداد اعضای بیشترتا ازطریق بالا رفتن تعداد اعضای نمونه ، مشکل تعداد اعضاء درگروه های آزمایشی حل شود 6. تکرارپژوهش توسط درمانگران دیگرتابه این وسیله تاثیر شخصیت و تجربه درمانگر درنتایج پژوهش کنترل شود صحت اطلاعات مندرج در این فرم براساس محتوای پایان نامه و ضوابط مندرج در فرم را گواهی می نمایم. نام استاد راهنما، سمت : رئیس کتابخانه
محسن اصغری فرهاد جمهری
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین عوامل شخصیتی (روان نژندی، برونگرایی، باز بودن به تجربه، توافق پذیری، و مسئولیت پذیری)، و مهارت های تفکّر انتقادی (تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی، استدلال استقرائی و ارزشیابی) و فاکتور های جمعیت شناختی (سن، جنسیت، رتبه قبولی در کنکور، رشته تحصیلی، وضعیت تأهل، یک یا دو زبانه بودن) در بین اعضای جامعه آماری انجام شده است. دراین پژوهش جامعه آماری شامل کلیه دانشجویانی است که در سال تحصیلی 88-89 در مقطع کارشناسی یکی از زیرگروه های دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی مشغول تحصیل بوده اند. برای سنجش تفکر انتقادی دانشجویان از آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا و برای سنجش شخصیت دانشجویان از آزمون شخصیتی (ffi-neo ) استفاده گردید. دراین پژوهش، روش نمونه گیری در دسترس مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس آمار ارائه شده از سوی معاونت آموزش دانشگاه، درسال تحصیلی 89-88 تعداد 1646 نفر تحت عنوان دانشجوی مقطع کارشناسی در 8 رشته تحصیلی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه به تحصیل اشتغال داشته اند که از این تعداد، 273 نفر مرد و 1373 نفر زن بودند. تعداد نمونه پژوهش بر اساس جمعیت جامعه آماری، با استفاده از جدول مورگان (310 نفر) تعیین گردید. برای تحلیل از روش های آمار استنباطی (t مستقل)، همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. در یافته های پژوهش بین مهارت های تفکر انتقادی و عوامل شخصیتی دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده نگردید، اما بین مولفه باز بودن به تجربه و مهارت های تفکر انتقادی گروه نمونه پژوهش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین نمرات مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان رشته روان شناسی بالینی با نمرات دانشجویان رشته های روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، علوم تربیتی(گرایش های آموزش پیش دبستانی و دبستانی و گرایش آموزش کودکان عقب مانده ذهنی) تفاوت معنادار است. کلید واژه ها: عوامل شخصیتی، مهارت های تفکّر انتقادی، دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی
منیره رزاقیان احمد برجعلی
این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های شخصیتی و راهبردهای مقابله ای (مبتنی بر شیوه های حل مسئله) و باورهای غیرمنطقی افراد اقدام کننده به خودکشی مراجعه کننده به بیمارستان امام رضا شهرستان مشهد و مقایسه آن با گروه گواه انجام شد. دراین بررسی که از نوع علی- مقایسه ای است 30 نفر به عنوان گروه آزمایش(اقدام به خودکشی) با 30 نفر به عنوان گروه گواه که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر برخی متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شده بودند، مقایسه شدند. ابزارهای مورد استفاده برای آزمون سوالات و فرضیات پژوهش شامل موارد زیر است: 1- mcmi برای سنجش نشانگان بالینی و اختلالات شخصیت 2- مقیاس شیوه حل مسئله کسیدی ولانگ 3- پرسشنامه باورهای غیرمنطقی الیس. روش های آماری مورد استفاده آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(آزمون t برای میانگین های مستقل) می باشد. بعد از تجزیه و تحقیق داده ها نتایج زیر بدست آمد: 1- در اختلالات بالینی بین اقدام کنندگان به خودکشی و عادی تفاوت معنادار وجود دارد. 2- در اختلالات شخصیت بین اقدام کنندگان به خودکشی و عادی تفاوت معنادار وجود دارد. 3- شیوه حل مسئله در افراد اقدام کننده به خودکشی به طور معنادار متفاوت از افراد عادی است. 4- بین افراد اقدام کننده به خودکشی و عادی در میزان باورهای منطقی تفاوت معنادار وجود دارد.
مرجانه مقصودی احمد برجعلی
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی آموزش مولفه های هوش هیجانی بر کنترل تکانه وتحمل فشار در افراد وابسته به مواد بوده است. روش:در این پژوهش با طرحی نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل ، نخست از جامعه پژوهش که مجموعه درمانجویان وابسته به مواد استان اصفهان بوده است یک کلینیک درمان اعتیاد به تصادف انتخاب شد وبا درنظر گرفتن ملاک شمول و رد 30نفر از مراجعان مرد 30-20 ساله با میزان تحصیلات حداقل 5 کلاس وعدم ابتلا به بیماری روانی،که سطح کنترل تکانه وتحمل فشار در آنان پایین تر از حد متوسط بود که توسط هوش هیجانی بار-ان،خرده مقیاسهای کنترل تکانه وتحمل فشار به عنوان پیش آزمون سنجیده شد به عنوان نمونه انتخاب شدند وسپس به طور تصادفی ، 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جای گرفتند وگروه آزمایش در طی 12 جلسه 2 ساعته هفتگی مورد آموزش گروهی مولفه های هوش هیجانی قرار گرفتند وپس از 12 جلسه برای هر دو گروه پس آزمون انجام شد. یافته ها:تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مو?لفه های هوش هیجانی در افزایش مهارت کنترل تکانه وتحمل فشار به طور معنا داری در سطح(01/0)موثربوده است. نتیجه گیری:آموزش مو?لفه های هوش هیجانی در ارتقای مهارت های هیجانی کنترل تکانه وتحمل فشار در افراد وابسته به مواد موثراست. کلید واژه:هوش هیجانی ،کنترل تکانه ، تحمل فشار ، وابستگی به مواد
امین نصیری احمد برجعلی
در سالهای اخیر، توجه زیادی به سخت رویی به عنوان عامل تعدیل کننده اثر استرس بر روی سلامتی شده است. مهارت های مقابله ای و خودکارآمدی نیز به عنوان متغیر واسطهای مهم در تحقیقات مربوط به استرس و سخت رویی بررسی می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش سخت رویی بر افزایش باور های خودکارآمدی و مهارت های مقابلهای کارآمد و در نتیجه کاهش میزان استرس در دانشجویان انجام شده است. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه برداری چند مرحلهای 32 نفر (n=32) انتخاب گردید که این تعداد به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در طی 12 جلسه 90 دقیقه ای به آزمودنیهای گروه آزمایش شیوههای مقابله با استرس و مهارتهای سخترویی بر اساس پروتکل آموزشی کوشابا و مدی (1998) آموزش داده شد. با استفاده از پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) و پرسشنامه خودکارآمدی بندورا (1997) و پرسشنامه ی شیوه های مقابله ای لازاروس و فلکمن(1985) میزان استرس و خودکارآمدی و مهارت های مقابله ای آزمودنی ها قبل و بعد از آموزش اندازه گیری شد. در نهایت داده ها بوسیله آزمون تحلیل واریانس یکراهه (anova) مورد تجزیه و تحلیل و مقایسه قرار گرفت. نتایج آزمون تحلیل واریانس یکراهه برای آزمون تفاوت میانگین نمرات آزمودنی های دو گروه آزمایش و کنترل در مقیاس استرس ادراک شده بیانگر آن است که میانگین نمرات استرس گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشته است. معناداری تفاوت میانگین های نمرات آزمودنی های دو گروه آزمایش و گواه بیانگر افزایش میزان خودکارآمدی و کلیه زیرمقیاسهای آن در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه است و نیز، معناداری تفاوت میانگین های نمرات آزمودنی های دو گروه آزمایش و گواه بیانگر افزایش میزان مهارتهای مقابلهای کارآمد و کاهش مهارت های مقابلهای ناکارآمد در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه پس از آموزش سخت رویی میباشد. بنابراین می توان گفت با آموزش مولفه های سخت رویی، توان مهارگری، چالش و تعهد آزمودنی ها تغییر کرده است، که منجر به تغییر در باورهای خودکارآمدی فرد و تغییر در ارزیابی فرد از موقعیت پراسترس می شود که در نتیجه فرد استرس کمتری را تجربه می کنند. همچنین با افزایش مهارت های مقابلهای کارآمد فرد توانایی بیشتری در مواجهه با استرس و اثرات سوء آن بدست میآورد. کلید واژه: استرس ، سخت رویی ، خودکارآمدی ، مهارت های مقابله ای
علی طیرانی راد نور علی فرخی
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری برای اختلالات اضطرابی با استفاده از شیوه فراتحلیل بود..پس از بررسی های اولیه از میان پایان نامه ها و مقالات داخلی و خارجی ،57 مطالعه که با موضوع پژوهش مرتبط بوده و اطلاعات مورد نیاز برای انجام فراتحلیل را دارا بودند،به عنوان نمونه نهایی انتخاب گردید.از روش مرور ساختاریافته در بخش آمار توصیفی و روش فراتحلیل دربخش آمار استنباطی استفاده گردید و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار cma2 بهره گرفته شده است.در بررسی سوالات پژوهش،نتایج آزمون همگنی نشان دادکه مطالعات اولیه نامتجانس هستند.همچنین با استفاده از آزمون های n ایمن از خطا و نمودارهای فانل مشخص گردید که مطالعات اولیه دارای سوگیری انتشار هستند که برای رفع این مشکل،آزمون اصلاح برازش دووال و توئیدی برای هر دو مدل ثابت و تصادفی مورد استفاده قرار گرفت.اندازه اثرکلی درمان شناختی-رفتاری برای اختلالات اضطرابی تحت دو مدل اثرات ثابت و تصادفی از نظر آماری معنادار به دست آمد.همچنین اندازه های اثر به تفکیک برای انواع مختلف اختلالات اضطرابی شامل وسواس،فوبی اجتماعی، اضطراب فراگیر، وحشتزدگی، استرس حاد و اختلال استرس پس از سانحه،همچنین جامعه مورد مطالعه،سن وجنسیت آزمودنی ها مورد بررسی قرار گرفت.بررسی سوالات نشان داد که درمان شناختی-رفتاری بیشترین تاثیر را بر روی اختلال وسواس با اندازه اثری برابر با 2.311 و کمترین اثر بخشی را روی اختلال استرس پس از سانحه با اندازه اثری معادل با 0.747 داراست. به علاوه نتایج بدست آمده نشانگر آنست که بین اثربخشی درمان شناختی-رفتاری اختلالات اضطرابی برای افراد زیر18سال و بالای 18 سال،همچنین مطالعات داخلی و خارجی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
رضا شریفی حسین اسکندری
هدف از این تحقیق شناسایی ویژگیهای افراد نوعدوست و بررسی عوامل مرتبط و پیش بینی کننده گرایش به نوعدوستی برای دست یابی به مدل معرف شخصیت نوعدوست بود. این پژوهش از نوع علی مقایسه ایی است که با روش نمونه گیری داوطلبانه از میان جوانان (با تعداد500 نفر) انجام رسید . آزمودنی ها بعد از آزمون عملی در سنجش میزان ایثارگری ، پرسشنامه های تحقیق را تکمیل کردند و داده های بدست آمده با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری ورگرسیون تشخیصی به کمک نرم افزار spss18موردتجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله نشان داد افراد نوعدوست در زمینه ابعاد سیک زندگی، ویژگی های شخصیتی ، جهت گیری مذهبی ، هوش هیجانی وسرمایه اجتماعی از افراد عادی متمایز هستند . نتایج نشان داد ، صفات توافق پذیری ، با وجدان بودن و برون گرایی همراه با عامل هوش هیجانی مدیریت فشار ، سرمایه اجتماعی وپرسشگری دینی می توانند گرایش به نوعدوستی افراد را پیش بینی کنند . نتایج مدل معرف شخصیت نوعدوست را نشان نداد ولی نیمرخ صفات شخصیتی افراد نوعدوست ونیکوکار به دست آمد .
محمود ظریفیان یگانه احمد برجعلی
چکیده عنوان؛ این تحقیق«بررسی تأثیر تعاملی پیام های متقاعدکننده (باسطوح متفاوت استدلال) وعوامل فشارزای محیطی، برمتقاعدشدنِ مخاطبان مواجه با فشار روانی» است. روش تحقیق؛ این تحقیق به روش آزمایشی و با الگو گیری از طرح آزمایشی چهار گروهی سولومن انجام شده است. در این طرح ده موقعیت آزمایشی و گواه، برای ده گروه آزمودنی طراحی شده است. در ابتدا برای گروه هائی از آزمودنی ها پیش آزمون اجرا شده و پس از آن متغیرهای مستقل (عرض? پیام های متقاعد کننده در چهارجلس? گروهی، همراه یا بدون فشار روانی ناشی بودن یا نبودن روان فشار محیطیِ سروصدا) برگروه های از پیش مشخص شده در طرح آزمایشی، انجام شده است. در پایان، پس- آزمون(یا آزمون نهائی)، به منظور مقایسه نمرات و دستیابی به میزان تغییرات ایجاد شده در نگرش آزمودنی ها، برگزار گردیده است. جامعه و نمون? تحقیق ؛ جامع? آماری، دانشجویان مقطع کاردانی یکی از دانشگاه های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بوده اند. نمون? تحقیق با حجم 190نفر (n=190) به عنوان آزمودنی، که از میان دانشجویان مذکور به شیوه تصادفی، انتخاب شده اند. ابزار تحقیق؛ ابزار بکار رفته در این تحقیق پرسشنامه محقق ساخته ای است که برای سنجش نگرش آزمودنی ها در پیش آزمون (نگرش اولیه یا t1) و پس آزمون (نگرش نهائی یا t2 ) مورد نیاز بوده است. این پرسشنامه ها، پس از اطمینان از روائی - با اخذ نظر چندین نفر)38 نفر( از صاحب نظران و خبرگان، و نیز اطمینان از پایائی آنها(با اطمینان 90 درصد آلفای کرانباخ آن برابر با 934/0 است) مورد استفاده قرار گرفته. همچنین از موزیک نظامی با صدای بلند برای تولید سروصدای محیطی و ایجاد فشار روانی در بخشی از آزمودنی ها که باید در معرض فشار روانی قرار می گرفتند، استفاده شده است. یافته ها؛ مقادیر بدست آمده از مقایس? پیش آزمون ها و پس آزمون ها، نشان داده است: متقاعد سازی به شیو? مرکزی و به شیو? پیرامونی در شرایط فشار روانی توانسته است آزمودنی ها را متقاعد کند که پلیس می تواند درخشونت خانگی درهر سه سطح رفتاری، کلامی و غیر کلامی، مداخله کند. همین نتیجه هنگامی که متقاعد سازی به طور کلی ( بدون توجه به شیو? متقاعد سازی که مرکزی باشد یا پیرامونی) در شرایط فشار روانی مورد بررسی قرار گرفت، به دست آمد. همچنین متقاعد سازی به شیو? مرکزی در شرایط فقدان فشار روانی اگرچه فقط موفق شد آزمودنی ها را متقاعد کند که پلیس می تواند در خشونت کلامی و غیرکلامیِ خانگی دخالت کند، با اینحال نتوانسته است آزمودنی ها را نسبت به مداخله پلیس در سطح رفتاری خشونت خانگی متقاعد کند. شیو? پیرامونی هم در شرایط فقدان فشار روانی نتوانسته است آزمودنی ها را متقاعد کند که پلیس می تواند درخشونت خانگی (رفتاری، کلامی و غیر کلامی) مداخله کند. همچنین در شرایط فقدان فشارروانی وقتی که متقاعد سازی به طور کلی ( بدون توجه به شیو? متقاعد سازی که مرکزی باشد یا پیرامونی) بررسی شده است، نشان داده این شیوه نتوانسته است آزمودنی ها را متقاعد کند که پلیس می تواند در خشونت خانگی (درهر سه سطح رفتاری، کلامی و غیر کلامی)، مداخله کند. کلیدواژه ها: متقاعدسازی، مسیرمرکزی متقاعد سازی، مسیر پیرامونی متقاعد سازی، فشار روانی، سرو صدا، نگرش، تغییر نگرش.
سوده اسمعیلی الموتی احمد برجعلی
مقدمه : اختلال نارسایی توجه بیش فعالی یکی از شایعترین اختلالات دوران کودکی است که علائم آن با سطوح نامناسبی از بی توجهی و بیش فعالی مشخص می شود. در مان شناختی – رفتاری به عنوان یکی از درمان ها برای این اختلال در نظر گرفته می شود. هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش های آموزشی شناختی رفتاری والدین و شناختی رفتاری کودکان با گروه کنترل (دارو درمانی تنها ) بر کاهش علائم نقص توجه ، بیش فعالی / تکانشگری کودکان دارای اختلال نارسایی توجه /بیش فعالی صورت گرفته است . روش : طرح نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون – پس آزمون چند گروهی با گروه کنترل بکار برده شده است . به همین منظور از میان والدین و کودکان مراجعه کننده به درمانگاه کودک و نوجوان بیمارستان روزبه و کلینیک فوق تخصصی کودکان و نوجوانان 50 خانواده به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ، 17 نفر کودک دارای اختلال نارسایی توجه بیش فعالی برای گروه آموزش شناختی رفتاری کودکان ، 18 نفر والدین دارای کودکان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی برای گروه آموزش شناختی رفتاری والدین ، 15 نفر دارودرمانی تنها ( گروه کنترل ) جایگزین شدند و هفته ای یکبار به مدت 5/1 ساعت تحت آموزش قرار گرفتند و جهت ارزیابی و جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کانرز والدین و معلم و چک لیستdsm iv tr که توسط والدین و معلمان کودکان تکمیل شدند استفاده شد . داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس و آزمون تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد . یافته ها : نتایج تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان داد که در پایان دوره آموزشی در هر دو گروه آموزش شناختی رفتاری والدین و کودکان نسبت به گروه کنترل علائم نقص توجه ، بیش فعالی / تکانشگری کاهش یافته ، اما بین دو گروه آموزشی تفاوت معناداری مشاهده نگردید. نتایج : نتایج بیانگر آنست که آموزش شناختی رفتاری کودکان و والدین به عنوان دو روش مکمل در کنار دارو درمانی می توانند در کاهش علائم کوذکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی موثر باشند. واژگان کلیدی : اختلال نارسایی توجه –بیش فعالی ، آموزش شناختی رفتاری والدین ، آموزش شناختی رفتاری کودکان ، دارو درمانی .
زهره تقوی بیات احمد برجعلی
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان شناختی رفتاری در کاهش علائم و افزایش خودکنترلی کودکان دارای اختلال نارسای توجه/بیش فعالی 12-7 ساله شهر تهران انجام گرفت . روش: این پژوهش در حیطه تحقیق نیمه آزمایشی است به منظور آزمون فرضیه های فوق نمونه ای شامل 30 کودک که به درمانگاه کودک و نوجوان بیمارستان روانپزشکی روزبه شهر تهران و کلینیک روانپزشکی که براساس تشخیص روانپزشک و براساس پرسش نامه تشخیصی علایم اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی کانرز این اختلال را دارا بودند انتخاب گردیدند و به صورت کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایشی 15 نفر و گروه کنترل 15 نفر قرار گرفته اند و کودکان گروه آزمایش 8 جلسه و هر جلسه به مدت 1 ساعت تحت آموزش روشهای شناختی-رفتاری قرار گرفتند. یافته ها: جهت ارزیابی و جمع آوری داده ها، از پرسش نامه تشخیص اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی dsm-iv و پرسشنامه کانرز معلم و والدین و پرسشنامه خودکنترلی کودکان کندال و ویلکاکس که توسط معلم و والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه /بیش فعالی تکمیل گردید استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از دو روش تحلیل کوواریانس اندازه های تکراری استفاده شد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که در پایان دوره آموزشی ، در گروه آزمایش که آموزش شناختی رفتاری دریافت کرده اند نسبت به گروه کنترل علائم بی توجهی، بیش فعالی/تکانشگری کاهش و مهارت خودکنترلی در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی افزایش یافت. براین اساس، می توان نتیجه گرفت که روش آموزشی شناختی رفتاری کودک محور بر کاهش علائم بی توجهی، بیش فعالی/تکانشگری و افزایش خودکنترلی در این کودکان تاثیر دارد و در کنار درمان رایج دارو درمانی می تواند به عنوان درمان مکمل برای افزایش مهارت خودکنترلی و کاهش علائم در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی توسط متخصصان و روانشناسان به کار گرفته شود. واژگان کلیدی : اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی ، خودکنترلی ، درمان شناختی-رفتاری ، کودک
غزاله چناری احمد برجعلی
پژوهش حاضر به بررسی اثر بخشی آموزش روان درمانی مثبت نگر بر کاهش سطح اعتیاد پذیری دانش آموزان دختر دبیرستانهای منطقه 18 شهر تهران می پردازد. برای انجام این پژوهش نمونه گیری به صورت خوشه ای چند مرحله ای انجام گرفت و تعداد 70 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه انتخاب گردیدند. سپس تست اعتیاد پذیری که خود شامل 3 خرده مقیاس می باشد و دارای 89 سوال است بر روی کلیه افراد اجرا گردید. از این میان تعداد 30 نفر از افراد که دارای نمراتی بالاتر از حد معیار در هر 3 خرده مقیاس و یا حداقل در 2 خرده مقیاس بودند انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 6 جلسه 30 دقیقه ای تحت آموزش روان درمانی مثبت نگر بر اساس پروتکل آن قرار گرفتند، بعد از اتمام 6 جلسه کل گروه آزمایش و کنترل برای بار دوم آزمون سطح اعتیاد پذیری را پر کردند ونمرات آنها مورد بررسی قرار گرفت.در واقع طرح پژوهش حاضر به صورت نیمه آزمایشی (پیش آزمون-پس آزمون) با گروه کنترل می باشد. و بر اساس این طرح این فریضه ها مورد آزمون قرار گرفت:فرضیه اصلی: آموزش روان درمانی مثبت نگر سطح اعتیادپذیری افراد را کاهش می دهدوفرضیه های فرعی: 1- آموزش روان درمانی مثبت نگر، سطح استعداد به اعتیاد افراد را کاهش می دهد2- آموزش روان درمانی مثبت نگر سطح اعتراف به اعتیاد افراد را کاهش می دهد 3- آموزش روان درمانی مثبت نگر، سطح اعتیاد به الکل افراد را کاهش می دهد.با استفاده از آزمون t مستقل نمرات افراد در هر 3 خرده مقیاس مورد بررسی قرار گرفت و نتایج بدست آمده به این صورت شد که فرضیه فرعی اول تایید گردید، فرضیه فرعی دوم صفر تایید شد و فرضیه فرعی سوم هم تایید گردید و در یک جمع بندی کلی فرضیه اصلی پژوهش تایید گردید به این معنی که آموزش روان درمانی مثبت نگر سطح اعتیاد پذیری را کاهش می دهد.
علی کلدوی احمد برجعلی
علیرغم تلاش های زیادی که در جهان و ایران برای درمان و جلوگیری از بازگشت افراد وابسته به مواد انجام گرفته، هنوز شیوه ای که بتوان افراد وابسته به مواد را به صورت قطعی درمان نمود پیدا نشده است. بازگشت اعتیاد، به معنی شکست در نگه داری رفتار تغییر کرده در طول زمان است. بازگشت باعث اتلاف بسیاری از هزینه های مادی و معنوی شده و نتایج منفی فراوانی به بار می آورد. هدف از پژوهش حاضر بررسی روش های نوین پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (mbrp) و مدل ماتریسی به تنهایی و ترکیبی برای رسیدن به روش درمانی بود که بازدهی بالا و در عین حال حداقل بازگشت را در پی داشته باشد. جهت دست یابی به اهداف تحقیق از روش نیمه آزمایشی استفاده شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه افراد مبتلا به مصرف مواد در شهر زاهدان و گروه نمونه عبارت از 80 نفر از جامعه آماری مورد نظر بودند که به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده و در سه گروه آزمایشی مدل ذهن آگاهی، ماتریسی و ترکیبی و گروه کنترل قرار می گرفت. گروه های آزمایش به مدت هشت هفته تحت درمان گروهی قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت هیچ درمانی را دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های حمایت اجتماعی، مراحل تغییر و پرسشنامه سوء مصرف الکل استفاده شد. برای ارزیابی از پرهیز آزمودنی ها نیز از آزمایش مورفین پیش از شروع درمان، تصادفی در طی درمان، و پس از اتمام مرحله پیگیری 3 ماهه استفاده گردید. تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری (mancova) و همچنین سایر شیوه های تحلیل بر روی داده ها نشان داد که: تفاوت معناداری بین گروه های آزمایشی و گروه کنترل در مهارت های مقابله ای، انگیزش و حمایت اجتماعی در پس آزمون و پیگیری وجود دارد. همچنین نتایج خی دو نشان داد که تفاوت معناداری بین فراوانی بازگشت در گروه های آزمایشی و گروه کنترل وجود دارد. بنابراین آموزش مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (mbrp)، مدل ماتریسی و ترکیبی در پیشگیری از بازگشت افراد وابسته به مواد موثر بوده و در مرحله پیگیری نیز ثبات داشت. اگرچه روش ترکیبی در مرحله پس آزمون و پیگیری بهبودی بیشتری را نسبت به دو گروه دیگر آزمایشی نشان داد اما این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.
محسن خورشیدزاده احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. دراین پژوهش، از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شده است. تعداد 5 بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مدت 20 جلسه تحت درمان انفرادی با مدل طرح واره درمانی یانگ قرار گرفتند و مرحله پیگیری نیز، دو ماه پس از پایان درمان دنبال شد. به منظور گردآوری داده ها ازمصاحبه تشخیصی جامع بین المللی(cidi)، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون(mcmi-iii)، پرسشنامه هراس اجتماعی(spin )، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز(lsas)، پرسشنامه فرم بلند طرح واره یانگ(ysq-l2)، پرسشنامه اجتناب یانگ-رای(y-rai)، پرسشنامه جبران یانگ(yci)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی(bfne)، مقیاس خودکارآمدی عمومی(gse-10) و پرسشنامه کیفیت زندگی(sf-36) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش بهبود تشخیصی و معناداری بالینی استفاده گردید. نتایج نشان دهنده آن بودند که طرح-واره ها درمانی، موجب کاهش فعالیت طرح واره های ناسازگار اولیه در تمامی حوزه های طرح واره و متعاقب آن سبب کاهش معنادار آماری و بالینی در آماج های اصلی درمان (ترس و اجتناب) می شود. طرح واره درمانی در درمان اختلال اضطراب اجتماعی زنان از کارآیی و اثربخشی لازم برخوردار است.
نگار کریمیان محمود گلزاری
زمینه: نقش استرس در آغاز، تداوم و عود اعتیاد پس از درمان ، در بررسی های گوناگون مورد تایید قرار گرفته است و بر این نکته نیز تاکید شده است که استرس به خودی خود باعث شروع وابستگی به مواد و یا عود پس از درمان نمی شود، بلکه نبود مهارت های مقابله ای مناسب در رویارویی با استرس در این زمینه موثر است. هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر ارتقاء کیفیت زندگی و پیشگیری از عود مردان وابسته به مواد انجام شده است. روش پژوهش: در یک طرح آزمایشی، 30 نفر از افراد وابسته به موادی که در مرکز اجتماع درمان مدار شهر اصفهان مقیم بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) بررسی شدند، گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری قرار گرفتند و گروه گواه درمان خاصی دریافت نکردند. همه شرکت کنندگان در پژوهش در آغاز، پایان و سه ماه پس از پایان آموزش، پرسش نامه کیفیت زندگی (sf-36) را تکمیل کردند و بوسیله آزمایش ادرار مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی، آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون خی دو به کار برده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که در دو گروه از نظر ارتقاء کیفیت زندگی تفاوت معنی داری وجود دارد و گروه آزمایش هم در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری نمرات بالاتری در کیفیت زندگی کسب کرده بودند (05/0>p). نتایج آزمون خی دو نیز گویای معنی دار بودن تفاوت دو گروه از لحاظ میزان عود در مرحله پیگیری بود (05/0>p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر ارتقاء کیفیت زندگی و پیشگیری از عود موثر است.
اعظم جوادزاده فرامرز سهرابی
رژیم های لاغری، ورزش شدید، جراحی های زیبایی، و نگرانی از ظاهر فیزیکی بخشی از تجربه ی زنان در جوامع کنونی است. یکی از عوامل زمینه ساز افزایش شیوع اختلالات خوردن نیز تاکید روز افزون بر لاغری در استانداردهای زیبایی است. این استانداردهای غیر واقعی که توسط جامعه بر زنان تحمیل می شود موجب افزایش خطر اختلالات خوردن و نگرانی های ناشی از تصویر بدنی در میان آنان می شود. همراه با نگرانی های ناشی از تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی جسمانی نیز رفتار زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. اضطراب اجتماعی جسمانی، اضطرابی است که افراد هنگام که تصور می کنند دیگران در حال ارزیابی بدنشان هستند احساس می کنند. به عقیده کرافورد و اکلوند (1994) اضطراب اجتماعی جسمانی از طریق تعامل با شرایط موقعیتی مرتبط با نمایش فیزیک شخص، بر رفتار تاثیر می گذارد. بر اساس نتایج برخی پژوهش ها فعالیت ورزشی تاثیر مثبتی بر تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی جسمانی دارد. پژوهش حاضر که از نوع علی- مقایسه ای است به مقایسه میزان رضایت از تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی جسمانی و عزت نفس در میان زنان ورزشکار و غیر ورزشکار پرداخته است. بدین منظور 100 دانشجوی دختر ورزشکار و غیر ورزشکار که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند پرسشنامه های روابط خود- بدن (mbsrq)، مقیاس اضطراب اجتماعی جسمانی (spas-7) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ را تکمیل کردند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد دختران دانشجوی ورزشکار از میزان رضایت از تصویر بدنی و عزت نفس بالاتر و اضطراب اجتماعی جسمانی پایین تری نسبت به دختران دانشجوی غیر ورزشکار برخوردار هستند. در نتیجه گیری کلی، یافته های پژوهش نشان دهنده تاثیر مثبت ورزش بر متغیرهای فوق می باشد.
میدیا کسروی احمد برجعلی
مقدمه: یکی از مشکلات افراد آلوده به ویروس نقص ایمنی اکتسابی این است که بواسطه نوع بیماریشان و بدنامی ناشی از آن قادر به حفظ روابط بین فردی خود نبوده؛ قدرت تصمیم گیری را در بسیاری شرایط از دست می دهند. از طرفی مهارت خودآگاهی یکی از ضرورتهای تصمیم گیری است. بنابراین لازم است این دو مهارت به آنان آموزش داده شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش امید به زندگی در بین این افراد صورت گرفته است. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و کاربردی است. حجم نمونه تحقیق شامل 30 نفر (زن و مرد) از بیماران مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری شهرستان کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیده و طی 10 جلسه 2 ساعته آموزش داده شدند. از پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر و روش آماری کوواریانس برای جمع آوری اطلاعات و تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: فرضیه های پژوهش طبق تحلیل کوواریانس نمرات امید و تحلیل کواریانس نمرات پیگیری امید به زندگی، با سطح معناداری 99% اطمینان به اثبات رسید، و نشانگر اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر میزان امید به زندگی افراد بود. نتایج: بنایراین اینگونه نتیجه گیری شد که آموزش مهارتهای زندگی باعث افزایش امید به زندگی در بین افراد مورد مطالعه گردیده، و این اثربخشی در طی گذر زمان پایدار میباشد.
سیده سعیده آتش فراز احمد برجعلی
پژوهش فوق به اجرای دو نوع مداخله گروهی بازسازی شناختی تمثیلی، برای ایجاد تغییر در باورهای عقلانی و هیجانی و بازسازی شناختی معنایی برای ایجاد تغییر در باورهای عقلانی پرداخته است تا اثار این مداخلات را بر میزان کاهش سطح اعتیاد پذیری دانش اموزان مورد مطالعه قرار دهد.برای انجام پژوهش ،از میان 531 نفر دانش اموز پسر مقطع متوسطه که به صورت انتخاب خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند(n=45)نفر به عنوان نمونه مورد مطالعه بر اساس نمرات بدست امده از پرسشنامه اعتیاد پذیری (aps)انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه ازمایشی ویک گروه کنترل جایگزین شدند.سپس آموزش بازسازش شناختی تمثیلی و آموزش بازسازی شناختی معنایی به مدت 12 جلسه یک و نیم ساعته ارائه گردید.بر اساس تحلیل کوواریانس ،نتایج نشان داد در سطح(001/0>)هر یک از دو روش اموزشی در کاهش میزان اعتیاد پذیری موثر است.و در سطح(001/0>)روش بازسازی شناختی تمثیلی نسبت به روش بازسازی شناختی معنایی از اثر بخشی بیشتری در کاهش میزان اعتیاد پذیری نوجوان برخوردار است. نتایج بدست آمده نشان می دهد که بازسازی شناختی به هر دو روش تمثیلی و معنایی می تواند میزان اعتیاد پذیری نوجوان نسبت به مواد را کاهش دهد.و همچنین روش بازسازی شناختی تمثیلی اثر بخشی بیشتر با داوام تری نسبت به روش بازسازی شناختی معنایی داشته است.
پگاه حسن پور محمود گلزاری
هدف:پژوهش حاضر به منظور اثربخشی درمان ماتریکس بر بهبود مهارت های مقابله و پیشگیری از عود در افراد وابسته به شیشه انجام شده است.روش:در یک پژوهش آزمایشی،به طور تصادفی 30 نفر از کسانی که برای درمان شیشه به مرکز ترک اعتیاد خانه روشن مراجعه کرده بودند،در دو گروه آزمایش(15 نفر) و گروه گواه(15 نفر) بررسی شدند.گروه آزمایش به مدت سه ماه تحت درمان ماتریکس قرار گرفتند و گروه گواه فقط درمان دارویی و مشاوره غیر از درمان ماتریکس را دریافت می کردند.همه شرکت کنندگان در پژوهش،در آغاز پژوهش و بعد از درمان پرسشنامه سبک های مقابله اندلر و پارکر را تکمیل کردند و از نظر متامفتامین ادرار مورد سنجش قرار گرفتند.برای تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی،آزمون خی دو و تحلیل کوواریانس به کار برده شد.یافته ها:نتایج آزمون خی دو گویای معنادار بودن تفاوت دو گروه از لحاظ میزان عود بود.(p<0/01).آزمون تحلیل کوواریانس بین دو گروه از نظر سبک های مقابله با استرس مساله مدار و هیجان مدار تفاوت معنادار نشان داد.(p<0/01).نتیجه گیری:درمان ماتریکس بر بهبود مهارت های مقابله و پیشگیری از عود افراد وابسته به شیشه موثر است.
ریحانه ایزدی احمد برجعلی
کمال گرایی با توجه به سبب شناسی و نگهداری انواع گوناگون آسیب شناسی روانی به عنوان سازه ای مهم آشکار شده است که در روابط مختل والد – فرزندی ریشه دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای تأثیر مهارگری روانشناختی مادران و پدران بر کمال گرایی دختران نوجوان تهرانی بود. بدین منظور تعداد 344 دانش آموز دختر سوم دبیرستانی از شهر تهران به شیوه ی تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و مقیاس های کمال گرایی اهواز، مهارگری روانشناختی مادر و مهارگری روانشناختی پدر را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و تحلیل واریانس انجام گرفت. نتایج نشان داد که مهارگری روانشناختی مادران و پدران بر کمال گرایی دختران نوجوان موثر است و بین کمال گراییِ دخترانِ متعلق به خانواده های دارای سطوح متفاوت مهارگری روانشناختی، تفاوت وجود دارد. ضمناً تحلیل واریانس آشکار کرد که بین تأثیر مهارگری روانشناختی پدر و مادر بر کمال گرایی تفاوت وجود ندارد. بنابراین مهارگری روانشناختی هر یک از والدین بر کمال گرایی تأثیرگذار است و تفاوتی بین میزان تأثیرگذاری مهارگری روانشناختی پدر و مادر بر کمال گرایی وجود ندارد.
الیکا پیمانفر مهناز علی اکبری
چکیده پژوهش حاضر به بررسی تاثیر سطوح مختلف نگرش مذهبی بر شادکامی ، احساس معنادر زندگی و احساس تنهایی سالمندان شهرستان ارومیه پرداخته است. برای این منظور از بین سالمندان این شهرستان 221 نفر (181مرد و 40 زن) به طور تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و کلیه آزمودنی ها به پرسشنامه های نگرش مذهبی دکتر خدایاری فرد و همکاران ، پرسشنامه معنابخش بودن زندگی دکتر صالحی ، پرسشنامه شادکامی آکسفورد و پرسشنامه تنهایی ucla راسل پاسخ دادند.جهت تحلیل آماری داده ها روشهای تحلیل واریانس یک راهه و روش پیگیری شفه مورد استفاده قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که سطوح مختلف نگرش مذهبی بر احساس معناداری در زندگی تاثیر متفاوتی دارند.افراد دارای سطوح بالای نگرش مذهبی ، احساس معنای بیشتری در زندگی را تجربه می کردند .بعلاوه نگرش مذهبی برکاهش احساس تنهایی تاثیر مثبت دارد و بین سطوح مختلف نگرش مذهبی از نظر تاثیر بر احساس تنهایی تفاوت معنی داری مشاهده شد.به این صورت که افراد دارای سطوح بالای نگرش مذهبی احساس تنهایی کمتری را گزارش نمودند. بعلاوه بین افراد دارای سطوح بالای نگرش مذهبی با افراد دارای سطوح متوسط نگرش مذهبی تفاوت معنی داری از نظر میزان شادکامی مشاهده شد ولی بین سطوح بالا و پایین و سطوح پایین و متوسط تفاوت معناداری دیده نشد. در بخش یافته های جانبی مشاهده شد که هیچکدام از متغیرهای جنسیت ، تعداد فرزندان ، وضعیت تاهل ، میزان درآمد و میزان تحصیلات بر احساس معنا در زندگی و شادکامی و احساس تنهایی تاثیر معناداری نداشت.
زهرا لک محمود گلزاری
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی بر هراس اجتماعی دانشجویان با توجه به مولفه های شخصیتی و باورهای فراشناختی دانشگاه شاهد انجام گردید. این پژوهش ، یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که تاثیر درمان شناختی-رفتاری را با تعیین و مقایسه هراس اجتماع در گروه آزمایش و کنترل به هنگام ورود به درمان و بعد از درمان و 6 هفته بعد از آن مورد بررسی قرار داده است. نمونه های پژوهش را 30 نفر از دانشجویان مبتلا به هراس اجتماعی دانشگاه شاهد تشکیل می دادند که براساس اطلاعیه ای که در دانشگاه منتشر شده بود مراجعه کردند و در آزمون هراس اجتماعی spin بیشترین نمره را کسب کردند. نمرات آزمودنی ها با استفاده از مقیاس های هراس اجتماعی (spin) ، فراشناخت (mcq30) ، استعداد اعتیادaps 39سوالی و پذیرش اعتیاد aas 13سوالی از آزمون mmpi2 و neo به دست آمده است . نمونه های پژوهش پس از همگن شدن، به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند . گروه آزمایش، تحت آموزش درمان شناختی-رفتاری، طی 20 جلسه قرار گرفتند و گروه کنترل تحت هیچ برنامه آموزشی قرار نگرفت . ابزار گردآوری داده ها روش خود گزارش دهی و با استفاده از آمار توصیفی و ضریب همبستگی و تحلیل کوواریانس با به کارگیری نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد که درگروه آزمایش، بین اجتماع هراسی ، به هنگام ورود به پژوهش و بعد از درمان و 6 هفته بعد از اختلاف معنی داری وجود داشته است. در حالی که در گروه کنترل از این نظر، تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بدین معنی که درمان شناختی رفتاری در کاهش هراس اجتماعی موثر واقع شده است و همچنین نتایج حاصل حاکی از این است که درمان شناختی-رفتاری در کاهش پذیرش اعتیاد و استعداد اعتیاد در حد معناداری موثر است . یافته ها گویای این مطلب است که میان باورهای فراشناختی ، درونگرایی-برونگرایی با اثربخشی درمان شناختی رفتاری رابطه معناداری وجود . کلید واژه ها : 1- درمان شناختی-رفتاری 2- هراس اجتماعی 3- دانشجویان 4- فراشناخت
مریم فلاح ابراهیم نژاد احمد برجعلی
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن در کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی شهر تهران، بود. این پژوهش از نوع مطالعات شبه آزمایشی است و از طرح گروهی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، شامل کلیه ی دبیرستان ها و مراکز پیش دانشگاهی دخترانه ی شهر تهران بود. نمونه ی این پژوهش نیز متشکل از 30 دختر نوجوان (سال اول دبیرستانی) بود که بر اساس ملاک های شمول و نمره ی 8 و بالاتر در پرسشنامه ی افسردگی بک (فرم کوتاه)، انتخاب شدند. از این افراد 15 نفر به طور تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل، قرار داده شدند. افراد گروه آزمایش، به مدت 12جلسه تحت آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن، قرار گرفتند. همه ی آزمودنی ها در آغاز، جلسه ی هفتم، پایان پژوهش و ماه پس از پایان آموزش مادرـ نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگ ایمن، از نظر میزان افسردگی، بوسیله ی آزمون افسردگی بک (فرم کوتاه) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون طرح اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج آزمون طرح اندازه گیری های مکرر (018/11=f، با درجه ی آزادی= 257/2 و 679/58، سطح اطمینان= 05/0) گویای معنی دار بودن تفاوت دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان افسردگی در مرحله ی پس آزمون و پیگیری بود. یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن، در کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی، موثر بوده است. کلید واژه ها: آموزش مبتنی بر دلبستگی، افسردگی، مادر، نوجوان.
حکیمه شیرزاد احمد برجعلی
هدف: هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر کاهش افسردگی و ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهزیستی شهر ساری بود. روش: در یک طرح تحقیقی نیمه تجربی (نیمه آزمایشی) و با استفاده از نمونه گیری در دسترس، 40 آزمودنی زن با نارضایتی زناشویی که از قبل توسط مصاحبه بالینی و تشخیص روان پزشک مرکز افسرده تشخیص داده شده بودند، پرسشنامه افسردگی بک تجدید نظر شده و همچنین پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ را پر کردند، از بین این افراد 20 نفر واجد شرایط ورود به طرح (یعنی دریافت درجه افسردگی متوسط یا خفیف و عدم رضایت از روابط زناشویی) بودند که از بین این 20 نفر 10 نفر به طور تصادفی در گروه آزمایش و 10 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش در 12 جلسه هفتگی شناخت درمانی گروهی شرکت کردند. آزمودنیهای گروه گواه تحت هیچ گونه آموزش گروهی قرار نگرفتند. آزمودنیهای دو گروه قبل از شروع درمان و در مقاطع مورد نظر (بعد از جلسه دوازدهم و یک ماه پس از درمان) پرسشنامه های افسردگی بک تجدید نظر شده و رضایت زناشویی انریچ را تکمیل کردند. فرضیه های تحقیق عبارت بود از: 1- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان افسرده موثر است. 2- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده موثر است. 3- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر کاهش افسردگی ثبات دارد. 4- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر ارتقاء رضایت زناشویی ثبات دارد. یافته ها: آزمون t مستقل بین دو گروه آزمایش و گواه در عامل نمرات اختلافی افسردگی (پیش آزمون- پس آزمون)، (پس آزمون – پیگیری) و در عامل نمرات اختلافی رضایت زناشویی (پیش آزمون- پس آزمون)، (پس آزمون – پیگیری) نشان داد که شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی و نیز ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده تاثیر دارد. همچنین شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر کاهش افسردگی ثبات دارد اما بر ارتقاء رضایت زناشویی ثبات نشان نداد. نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به اینکه شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی و ارتقاء رضایت زناشویی زنان مبتلا به افسردگی خفیف و متوسط موثر است، می توان در مراکز مشاوره خانواده از این روش سود جست. کلید واژه ها: شناخت درمانی گروهی، افسردگی، رضایت زناشویی، مایکل فری
حاتم گل محمدی احمد برجعلی
چکیده هدف از پژوهش حاضر شناخت رابطه سبک های دلبستگی و شیوه های فرزندپروری با خودکارآمدی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود. برای این منظور تعداد 384 آزمودنی به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و سه پرسش نامه شیوه های فرزندپروری بامریند، سبک های دلبستگی کولینز و رید و خودکارآمدی شرر بر روی ایشان اجرا گردید. داده های حاصل از این پژوهش با استفاده از آزمون های تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون در سطح اطمینان 95/0 مورد بررسی قرار گرفت. یافته های این پژوهش نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری مقتدرانه و سهل گیرانه و سبک دلبستگی ایمن با خودکارآمدی، رابطه مستقیم وجود دارد. همچنین بین سبک های دلبستگی ناایمن- اجتنابی و ناایمن- دوسوگرا و نیز شیوه فرزندپروری مستبدانه با خود کارآمدی رابطه منفی مشاهده می شود. بر اساس این نتایج می توان گفت محبت، گرمی، پاسخ گو بودن والدین و همچنین ایجاد شرایط کسب تجربه و کاوش محیط برای فرزندان که در سبک دلبستگی ایمن و شیوه های فرزندپروری مقتدرانه و سهل گیرانه وجود دارد احساس اعتماد به نفس و کارایی را در فرد به وجود می آورد. واژه های کلیدی: سبک های دلبستگی، شیوه های فرزندپروری، خودکارآمدی، دانشجویان
ساره میرشکار محمود گلزاری
در تحقیق حاضر روابط ساده و چندگانه ارتباط با جنس مخالف پیش از ازدواج، احساس گناه و احساس شرم با رضایت زناشویی در زنان متأهل زیر 35 سال شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. جامعه هدف در این پژوهش کلیه زنان متأهل زیر 35 سال ساکن شهر تهران بود. نمونه مورد مطالعه شامل 200 زن متأهل زیر 35 سال ساکن شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: سیاهه ارتباط با جنس مخالف، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، مقیاس احساس گناه و مقیاس احساس شرم. لازم به ذکر است که ابزارهای فوق از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار بودند. در این پژوهش روش های آماری ضریب همبستگی ساده و همبستگی چندگانه برای تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد رابطه با جنس مخالف پیش از ازدواج، احساس گناه و احساس شرم با رضایت زناشویی همبستگی چندگانه معنی دار دارند.
مقداد طالبی زاده احمد برجعلی
اختلال دوقطبی اختلالی مزمن و عود کننده است. درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی یکی از تحولات نوین عرصه روان درمانی است که اثربخشی آن بر روی عود افسردگی اثبات شده است و به تازگی شواهدی اولیه اثربخش بودن آن را برای اختلال دوقطبی نیز نشان داده اند. این درمان تکنیک های مراقبه ای را با برخی از جنبه های درمان شناختی ترکیب می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش شدت علایم افسردگی و شیدایی اختلال دوقطبی بود. شرکت کنندگان این پژوهش را بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی (n=19) که در مرحله بهبود نسبی به سر می بردند تشکیل می دادند که در قالب یک طرح نیمه آزمایشی به دو گروه آزمایش (9n=) و گواه (n=10) تقسیم شدند. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش یک برنامه 8 جلسه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت نمودند. ابزارهای پژوهش (bdi-ii، ymrs) نیز در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با کمک آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اجرای درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش شدت علایم افسردگی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد، اما چنین کاهشی در شدت علایم شیدایی مشاهده نشد. اگرچه این یافته ها مقدماتی هستند با این وجود پیشنهاد می کنند که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند گزینه مناسبی برای درمان اختلال دوقطبی، مخصوصاً درمان علایم افسردگی آن باشد.
علیرضا فیلی احمد برجعلی
هدف این مطالعه نیمه آزمایشی که در سال 1390 انجام گردید، عبارت بود از مقایسه اثر بخشی روش درمان شناختی- رفتاری با روش درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن تیزدل بر نشخوار فکری زنان نابارور افسرده. در این پژوهش، از میان زنانی که به متخصصین زنان زایمان و ناباروری شهر شیراز مراجعه کرده و توسط این متخصصین تشخیص ناباروری برای آنان داده شده بود، پس از انجام آزمون افسردگی بک 2 و اجراء مصاحبه تشخیصی( بر اساس ملاکهای تشخیصی dsm-iv ) توسط روان پزشک، تعداد 30 نفر که افسرده نیز تشخیص داده شدند، به صورت نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شده و به تصادف در سه گروه ده نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. پس از اجراء مقیاس پاسخ به نشخوار فکری از سه گروه ، در مورد دو گروه آزمایشی به ترتیب درمان شناختی – رفتاری (12 جلسه هفتگی) و درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن( 8 جلسه هفتگی) اعمال شد. پس از پایان دوره ویک ماه بعد از آن نیز آزمون پاسخ به نشخوار فکری برای هر سه گروه اجرا گردید و یافته ها با استفاده از نرم افزار spss-19 مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که هر دو روش قادر به کاهش نشخوار فکری در زنان نابارور بودند(25/28f = ،0001/ p= ). ). اما تفاوت معناداری بین گروه حضور ذهن با شناختی- رفتاری مشاهده نشد(14/.=p ). آزمون t وابسته حاکی از توانایی بیشتر روش درمان حضور ذهن در پیش گیری از عود بود(03/ p= ). بنا بر این نتیجه گرفته شد که، گرچه هر دو روش از کارآیی لازم برای درمان برخوردارند، اما درمان حضور ذهن به واسطه عود کمتر از ارجحیت بیشتری برخوردار است. واژه های کلیدی: نشخوار فکری ، شناختی رفتاری ، حضور ذهن، زنان، ناباروری، افسرده
فاطمه قاسم بروجردی فرامرز سهرابی
مقدمه: امروزه به علت افزایش بروز بیماری هایی جدی مانند سرطان به دلایل گوناگون، بررسی عواملی مانند سبک دلبستگی که امکان دارد در مقابل? کارآمد یا ناکارآمد با این بیماری و نهایتاً سلامت روانی بالاتر یا پایین تر فرد، به خصوص در دوران بحرانی نوجوانی نقش داشته باشد، اهمیت بسزایی دارد. هدف این پژوهش تعیین چگونگی ارتباط بین متغیرهای سبک دلبستگی شکل گرفته از دوران طفولیت، انتخاب راهبرد مقابله ای هنگام بروز بحران بیماری سرطان و سلامت روانی نوجوانان پسر مبتلا به سرطان است، تا مشخص شود که آیا هیچ یک از سبک های دلبستگی در انتخاب راهبردهای مقابله ای کارآمد و نتیجتاً کسب سلامت روانی بالا در این دوران نقش دارند یا خیر. روش: در این پژوهش پرسشنامه های مقیاس دلبستگی بزرگسالان (raas)، راهبردهای مقابله ای (wocq) لازاروس و سلامت عمومی (ghq) توسط نمون? 50 نفری نوجوانان پسر مبتلا به سرطان 17 تا 20 ساله تکمیل گردیده اند و سپس با استفاده از روش های آمار توصیفی برای تعیین همبستگی بین نمره های این پرسشنامه ها و تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و دو رشته ای نقطه ای استفاده شده است. یافته ها: بر اساس یافته ها، کلیه فرضیه های این پژوهش رد شدند، و به این ترتیب بین نوع سبک دلبستگی با میزان استفاده از راهبردهای مقابله ای مسأله مدار یا هیجان مدار در نوجوانان پسر مبتلا به سرطان رابطه معنی داری وجود نداشت. همچنین بین نوع راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی و نیز بین نوع سبک دلبستگی و سلامت روانی این گروه ارتباط معنی داری دیده نشد. بحث و نتیجه گیری: به موجب این یافته ها نتیجه گرفته می شود که طی کردن دوران بحرانی ابتلا به بیماری سرطان در دور? رشدی پرتلاطمی از زندگی می تواند به قدری پیچیده و تأثیر گذار باشد که باعث از بین رفتن نقش دلبستگی شکل گرفته از بدو تولد در انتخاب نوع راهبرد مقابله ای در دوران ابتلا به سرطان در نوجوانی و نهایتاً سلامت روانی شود.
فاطمه اسماعیل بیگی ا
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه ی میزان وسواس و افسردگی در افرادی که اقدام به جراحی زیبایی کردند در مقایسه با افرادی که جراحی ترمیمی داشتند انجام شده است. جامعهی آماری مورد مطالعه، شامل افراد اقدام کننده برای جراحی پلاستیک در شهر تهران که در گسترهی سنی 18 تا 35 سال می باشد. نمونه مورد مطالعه در مجموع تعداد 180 نفر از اقدام کنندگان برای جراحی( 60 نفر جراحی زیبایی، 60 نفر جراحی ترمیمی و 60 نفر از گروه نرمال)، با روش نمونه گیری در دسترس از مناطق 2 و 5 شهر تهران انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک (bdi) و پرسشنامه ی وسواس فکری-عملی مادزلی) (moci بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی توکی انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری از نظر میزان وسواس و افسردگی در بین سه گروه اقدام کننده به جراحی زیبایی و گروه جراحی ترمیمی و گروه غیر اقدام کننده وجود ندارد. ولی بین میزان وسواس و افسردگی در تعدادی از زیرگروه های افراد اقدام کننده به جراحی زیبایی و گروه غیر اقدام کننده تفاوت معناداری وجود دارد، که این زیرگروه ها شامل سن، میزان نحصیلات، جنسیت و وضعیت تاهل می باشد. نتیجه گیری: یافته های به دست آمده به طور کلی حاکی از آن بود که بین میزان وسواس و افسردگی در سه گروه تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوه بر این نتایج یافته های تحقیق نشان دادند که باید عامل سن، میزان تحصیلات، جنسیت و وضعیت تاهل را در علت اقدام به جراحی زیبایی در نظر بگیریم، به طوری که در بعضی از این زیرگروه ها عوامل روانشناختی وسواس و افسردگی نقش داشتند در حالیکه در گروه های دیگر این عوامل نقش چندانی نداشتند.
هادی زارع احمد برجعلی
یکی از مهترین عواملی که باعث آغاز، حفظ، تشدید افسردگی می شود نشخوار فکری است. هدف این پژوهش اثر بخشی درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری در بیماران با تشخیص افسردگی اساسی است. بدین منظور درمان فراشناختی برای سه بیمار با تشخیص اختلال افسردگی اساسی در قالب یک طرح موردی a-b به مدت 8 جلسه انجام شد.برای ارزیابی تغییرات درمانی از سیاهه افسردگی بک، مقیاس توأم با نشخوار فکری، مقیاس باورهای فراشناختی منفی و باورهای فراشناختی مثبت استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شاخص بهبودی برای افسردگی در آزمودنی ها 76درصد می باشد و همچنین نمره افسردگی سه آزمودنی کمتر از نمره برش 14 به دست آمد و این حاکی از بهبود نشانه های افسردگی می باشد. نتایج سایر اندازه گیری ها در قالب نمودار های خطی و ستونی نمایش داده شده است. به نظر می رسد درمان فراشناختی در قالب جلسات انفرادی می تواند درمان موثری برای بیماران با تشخیص افسردگی اساسی باشد . این تاثیر می تواند به واسطه نشانه قرار دادن عوامل واسطه و نگهدارنده اختلال افسردگی اساسی(نشخوار فکری و باورهای فراشناختی) انجام پذیرد.
زهره گلشن آرانی احمد برجعلی
پژوهش حاضر پژوهشی شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون است که آموزش مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را روی رضایت زناشویی بررسی می کند. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر قدس می باشد. گروه نمونه تعداد سی نفر از مادران با رضایت زناشویی پایین بودند که با روش نمونه گیری در دسترس از یک مدرسه انتخاب شده و به روش تصادفی ساده در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. مادران گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، تحت آموزش به روش بهبود کیفیت زندگی قرار گرفتند و روی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. در پایان از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. نتایج یافته ها پس از اجرای آزمون تی نشان داد که در سطح معناداری 99 درصد تفاوت معناداری میان نمرات گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون وجود دارد که حاکی از افزایش رضایت زناشویی مادران به دنبال آموزش بهبود کیفیت زندگی است و فرضیه پژوهش تایید می شود. همجنین آزمون پیگیری گروه آزمایش یکماه بعد از اجرای پس آزمون پایایی نتایج را نشان داد.
مریم اسدی فرامرز سهرابی
دوران نوجوانی برای اصلاح یک بزهکار شاید آخرین فرصت برای ماندگار ترین تغییرات باشد. اعمال تکانه-ای و پرخاشگرانه، یکی از دلایل بازداشتهای این نوجوانان است. رشد جوانه ی همدلی و رفتارهای اجتماع گرا و نوع دوستانه، بعلاوه ی توان کنترل اعمال پرخاشگرانه تکانه ای سبب ساز انگیزه برای مطالعه ی پیش روست. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی بخشش بر کاهش پرخاشگری، افزایش همدلی و بخشش نوجوانان پسر بزهکار است. بدین منظور نمونه ای به حجم 24 نفر به صورت تصادفی ساده از میان پسران در بند کانون اصلاح و تربیت گرفته شد و به شیوه ی تصادفی در دو گروه گمارده شدند. 12 نفر در جلسات آموزشی برنامه ی هرمی ریچ ورثینگتون (2002) شرکت کردند و 12 نفر دیگر گروه انتظار را تشکیل می دادند. جلسات درمان در طی 8 جلسه ی یک ساعته و به مدت 4 هفته برگزار شد. برای ارزیابی تغییرات در میزان پرخاشگری، بخشش و همدلی از پیش آزمون تا پس آزمون، به ترتیب از پرسشنامه ی پرخاشگری ، پرسشنامه صفات همدلی باتسون (1993) و پرسشنامه ی انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب (؛ مک کالا و همکاران، 1998 )، استفاده شد. برای مقایسه ی میانگین اختلاف میان نمرات پیش تست و پس تست گروه درمان و کنترل از تحلیل آماری تی استیودنت برای گروههای مستقل استفاده شد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که درمان بخشش سبب افزایش میزان همدلی و همین طور بخشش در نوجوانان بزهکار می گردد، اما اثر بخشی درمان بخشش بر کاهش پرخاشگری تایید نشد. بنابراین می توان گفت که برنامه آموزشی بخشش سبب افزایش رفتارهای اجتماع گرا و کاهش ریسک بزهکاری می گردد و با کاهش رفتار های انتقامی و کینه توزانه باعث افزایش میل به بخشش می گردد.
طاهره حق طلب احمد برجعلی
چکیده هدف پژوهش حاضر تدوین و تعیین اثر بخشی روش آموزشی بازسازی شناختی با مدل افزایش آگاهی بر ارتقاء بهداشت روانی زنان مورد خشونت زناشویی مراجعه به پزشکی قانون شهـرستان همدان 90-1389 بوده که از این تعداد 28 نفر از زنانی که تمایل به همکاری داشتند بعنوان نمونه انتخاب شدند (14 نفر بعنوان گروه آزمایشی و 14 نفر بعنوان گروه کنترل). طرح پژوهشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزارهای پژوهشی حاضر آزمون های ایمنی- ناایمنی (s-i) و سلامت عمومی (28-ghq) بودند. مداخله آموزشی طی 12جلسه (90 دقیقه ای به روش بازسازی شناختی) و 6 جلسه (45 دقیقه ای به روش افزایش آگاهی) بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید. آزمون پیگیری نیز پس از گذشت دو ماه جهت سنجش میزان ثبات نتایج بعمل آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج حاصل از محاسبات آماری نشان داد که آموزش بازسازی شناختی با مدل افزایش آگاهی موجب ارتقای سلامت روانشناختی، امنیت روانی، و هم چنین کاهش اضطراب و افسردگی زنان مورد خشونت گشته است و در مرحله پیگیری نیز روش برنامه آموزشی بازسازی شناختی با مدل افزایش آگاهی ثبات داشته است. واژه های کلیدی درمان شناختی- رفتاری، بازسازی شناختی، افزایش آگاهی (c-r)، خشونت، سندرم زنان کتک خورده، سلامت عمومی، بهداشت روانی، ایمنی، ناایمنی.
الهه صادقیان احمد برجعلی
چکیده: هدف پژوهش حاضر بررسی مولفه ی اضطراب اجرایی موسیقایی و رابطه ی آن با مکانیسم های کنارآمدن و اضطراب خصیصه ای بود. روش:تعداد 122 نفر از نوازندگان ایرانی که حداقل 5 سال سابقه ی نوازندگی و 3 اجرای زنده داشته اند از طریق نمونه گیری غیر تصادفی (هدفمند) انتخاب شدند و به 3 آزمون اضطراب حالت – صفت اشپیل برگر، اضطراب اجرایی موسیقایی و مکانیسم های کنارآمدن پاسخ دادند. نتایج:تحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون نشان داد که میان اضطراب اجرایی موسیقایی و مکانیسم های کنارآمدن هیجان محور و رفتارمحور رابطه ی معنادار وجود ندارد. هم چنین میان اضطراب اجرایی موسیقایی با اضطراب خصیصه ای و سن رابطه ی معنادار مثبت و با تعداد سالهای نوازندگی و تعداد اجراهای زنده رابطه ی معنادار منفی وجود دارد. علاوه بر این بین اضطراب اجرایی مو سیقایی و رشته ی دانشگاهینوازندگان( موسیقی در مقایسه با سایر رشته ها) رابطه ی معناداری یافت نشد. کلید واژه ها:اضطراب اجرایی موسیقایی، مکانیسم های کنارآمدن، اضطراب خصیصه ای
سمانه بیات حسین اسکندری
مقدمه: در محیط متغیر و متحول سازمانی امروز، تنها سازمان هایی خواهند توانست به بقا و ماندگاری خود امیدوار باشند، که از کارکنان با انگیزه برخوردار باشند، چرا که نیروی انسانی برانگیخته برای انجام وظایف سازمانی، مهمترین عامل بهرهوری است. عوامل و عناصر گوناگون و متنوعی به طور انفرادی یا توأماً در انگیزش افراد موثرند، که از این حیث بررسی و شناسایی این عوامل، حائز اهمیت است. در این پژوهش نیز سعی بر آن است تا به بررسی تاثیر دو عامل از ویژگیهای فردی یعنی بخشی از نیازها) نیازهای بنیادی روانشناختی( و دستهای از باورها و نگرشها ) خودکارآمدی( بر انگیزش شغلی پرداخته شود. روش بررسی: طرح مطالعه حاضر، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شرکت استیل البرز بوده، که 231 نفر از آنان، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. دادههای حاصل از پرسشنامههای انگیزش شغلیِ رابینسون) 1002 ( ، نیازهای بنیادی روانشناختی در کارِ دسی و ریان) 1000 ( و خودکارآمدی عمومیِ شرر و مادوکس) 1982 ( ، با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و به کمک نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان میدهد، انگیزش شغلی با متغیرهای نیازهای بنیادی روانشناختی، خودکارآمدی، خودمختاری ، شایستگی و ارتباط، رابطه آماری معنیداری دارد. نتیجه گیری: هرچه ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی به طور کلی و هر کدام از نیاز ها به صورت مجزا بالاتر بوده و کارکنان از خودکارآمدی بالاتری برخوردار باشند، انگیزش شغلی بیشتری در محیط کار خواهند داشت. کلید واژهها: نیازهای بنیادی روانشناختی، خودمختاری، شایستگی، ارتباط، خودکارآمدی، انگیزش شغلی.
محدثه سادات قدرت علیرضا مقدس
چکیده مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه کمال گرایی و ابعاد خشم در بیماران کرونری قلب و افراد سالم برای ترسیم دقیق تر نیمرخ روانی این افراد انجام شد. روش: 50 نفر از بیماران کرونری قلب که به بیمارستان امام خمینی خمین و یا مطب متخصص قلب خمین مراجعه کردند و توسط پزشک تشخیص داده شدند، و50 نفر از افراد سالم که به عنوان همراه و یا به دلایل دیگر به این مراکز مراجعه کردند، و از نظر دامنه سنی، جنس و وضعیت تأهل مانند گروه بیمار بودند، پرسشنامه کمال گرایی اهواز و پرسشنامه خشم حالتی – صفتی اسپیلبرگر را تکمیل کردند. یافته ها: گروه بیماران کرونری قلب از نظر کمال گرایی تفاوت معناداری با گروه سالم نداشتند. خشم و ابعاد آن نیز در دو گروه فاقد تفاوت معنادار بود. در این پژوهش میان خشم و کمال گرایی ارتباط وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به اینکه جامعه مورد پژوهش (شهرستان خمین) از شهر های کوچک می باشد و سبک زندگی افراد در این جوامع متفاوت است معنادار نبودن تفاوت خشم را در این افراد را می توان به کمتر بودن استرس در این جوامع دانست. همچنین در مورد کمال گرایی، با توجه به بالا بودن میانگین هر دو گروه باید احتمال ابتلا گروه سالم را نیز در نظر داشت. از آنجا که نتیجه تحقیق متفاوت با یافته های پیشین است، پیشنهاد می شود که این تحقیق در جوامع مشابه تکرار شود.
رضا رزاقی احمد برجعلی
هدف از این پژوهش بررسی چالش های سلامت جنسی نوجوانان تحت مراقبت شبانه روزی و مشخص نمودن اثربخشی برنامه آموزش جنسی بر دانش، نگرش و جودپنداره جنسی آنهاست. نوجوانان جدا شده از خانه به واسطه جدایی و تجربه رویدادهای پر فشار نه تنها در معرض رفتارهای پرخطرجنسی بیشتری هستند بلکه فرصت های لازم آموزش جنسی از طریق منابع مناسب را، از دست می دهند. با توجه به این شرایط این مهم است که قبل از تدوین و ارائه هر گونه مداخله آموزشی، وضعیت سلامت جنسی و مشخصه های آنها شناسایی و بررسی شود. جامعه آماری عبارت است از نوجوانان 15 تا 18 ساله تحت مراقبت شبانه روزی در تهران. این پژوهش با استفاده از روش ترکیبی (کیفی و کمی) سلسله مراتبی و در دو مرحله اصلی انجام گرفته است در مرحله اول از شیوه ارزیابی سریع وضعیت، مبتنی بر روش پژوهش کیفی استفاده شده است و در مرحله دوم از روش آزمایشی بهره گرفته شد. یافته های تحقیقی حاکی از چالش های جدی حوزه سلامت نوجوانان تحت مراقبت است. درگیر شدن در روابط جنسی زود هنگام و پرخطر، قلدری و بهره کشی جنسی از همسالان و نگرش های منفی جنسی از تهدیدهای سلامت آنهاست. همچنین آنها در دستیابی به منابع اطلاعات جنسی معتبر، با محدودیت های فراوانی روبه رو هستند، به طوری که مهمترین منابع دسترسی به اطلاعات جنسی آنها دوستان و فیلم های پورنوگرافی است. یافته های تحقیقی بیانگر استقبال نوجوانان و دست اندرکاران مراقبت از برنامه های آموزش جنسی به منظور ارتقاء سلامت جنسی نوجوانان است. یافته های تحقیقی در مرحله دوم پژوهش با استفاده از تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مبین این است که مداخله آموزشی ده جلسه ای، دانش و نگرش جنسی آزمودنی ها را بهبود بخشیده اما بر خودپنداره جنسی آنها تأثیری نداشته است. با این حال یافته های جانبی تحقیق بر افزایش انگیزش و تغییرات رفتاری مثبت دلالت دارد. نوجوانان تحت مراقبت به موازات اینکه سوءبرداشت های خاصی در زمینه موضوعات جنسی دارند، نیازهای بیشتری نیز برای دریافت خدمات آموزش جنسی دارند که در این باره یک خلاء اساسی وجود دارد. گفتگو با نوجوانان درباره مناسبات جنسی حتی در بهترین شرایط نیز می تواند دشوار باشد. این موضوع در رابطه با نوجوانان تحت مراقبت، نقش دست اندرکاران و مراقبین را به طور جدی برجسته می سازد. بنابراین به منظور تسهیل این فرایند و ارتقاء سلامت جنسی نوجوانان، نه تنها ضروری است که برنامه های شفاف، مشخص و کاربردی تدوین و ارائه گردد بلکه این مهم است که به مولفه های روانشناختی موثر نیز توجه شود.
زهرا وطن دوست احمد برجعلی
چکیده : هدف : پژوهش حاضر اجرای مداخلات بازسازی شناختی مبتنی بر تمثیل و بررسی اثربخشی آن در افزایش انگیزه دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی می باشد. کمک به این افراد ، در جهت رشد مطلوب ، مناطق محروم می باشد. همچنین این تحقیق به دنبال بکار گیری هر چه بیشتر روشهای علمی در جهت رفع مشکلات تحصیلی می باشد. ارائه یک روش کم هزینه و مبتنی بر قصه ها و داستانهای موجود در فرهنگ اسلامی می تواند روانشناسان و مشاوران را در جهت توانمند کردن دانش آموزان یاری دهد.جامعه آماری : این پژوهش همه دانش آموزان پسر شهرستان قشم در سال تحصیلی 1390-1389 می باشد. نمونه : این پژوهش با استفاده از نمونه در دسترس بوده به طوری که ؛ 30 نفر از دانش آموزان ارجاع داده شده به هسته مشاوره این شهرستان به علت ضعف درسی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره ، شامل گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار: ابزار این پژوهش آزمون انگیزه پیشرفت هرمنس (1978) می باشد. روش : این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی و با روش پیش آزمون – پس آزمون انجام شد. نتیجه : نتایج پژوهش حاضر با استفاده از آزمون t معنادار بوده . نتایج پیگیری نمرات دو گروه پس از دو ماه حاکی از ماندگاری اثر مداخلات بود. می توان نتیجه گرفت که مداخله بازسازی شناختی مبتنی بر تمثیل به دلیل تاکید بر شناخت و افکار افراد در داستانهای مطرح شده ، به طور ناهشیار در تغییر باور افراد موثر است. کلید واژها : بازسازی شناختی مبتنی بر تمثیل، انگیزه تحصیلی ، شناخت درمانی ، آزمون انگیزه پیشرفت هرمنس (1987).
زهرا عباسی مقدم احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی آموزش مبتنی بر تاب آوری در کاهش عود مجدد وابستگی به مواد در زنان استان قم انجام گرفت . این پژوهش در حیطه تحقیق نیمه آزمایشی است به منظور آزمون فرضیه های فوق نمونه ای شامل 24 نفر از افراد مراجعه کننده به مراکز درمان سرپایی شهر قم انتخاب گردیدند و به صورت کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایشی 12 نفر و گروه کنترل 12 نفر قرار گرفته اند.پس از اخذ پیش آزمون،گروه آزمایش در ده جلسه 2ساعته(حدود 2ماه)آموزش های لازم ارائه و پس از پایان جلسات از کلیه افراد(گروه کنترل و آزمایش)پس آزمون (پرسشنامه تاب آوری و سیاهه شدت مصرف اعتیاد)اخذ گردید.جهت ارزیابی و جمع آوری داده ها، از پرسش نامه تاب آوری و مقیاس جداسازی افراد مصرف کننده استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آزمون اندازه گیری کوواریانس استفاده شد. این پژوهش نشان داد که در پایان دوره آموزشی ، در گروه آزمایش که آموزش مهارت های تاب آورانه در زمینه پیشگیری از عود مجدد مواد دریافت کرده اند نسبت به گروه کنترل، میزان شدت اعتیاد کاهش و عود مجدد حتی در پیگیری پس از 2ماه اتفاق نیفتاده بود. براین اساس، می توان نتیجه گرفت که روش آموزشی تاب آوری در کاهش عود مجدد زنان تاثیر دارد و در کنار درمان رایج دارو درمانی و درمان نگهدارنده می تواند به عنوان درمان مکمل برای افزایش حفظ پاکی و مقابله با عود مجدد و شدت تمایل به سمت مصرف و لغزش در زمینه وابستگی به مواد،توسط متخصصان و روانشناسان به کار گرفته شود.
سمیه عابدی احمد برجعلی
چکیده امروزه امکان شناخت بهتر اعتیاد، پیامدهای آن و برخورد مناسب با آن فراهم شده است.هدف از پژوهش حاضر مقایسه میزان باورهای غیر منطقی و شدت اعتیاد در دو گروه تاب آور و غیر تاب آور معتادین تحت درمان با متادون در کلینیک های شاهرود است . به این منظور56 نفر از معتادین مرد تحت درمان با متادون با سن 30-18 و میزان تحصیلات دیپلم تا لیسانس با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. آنان به پرسشنامه ها شامل مقیاس باورهای غیر منطقی جونز (1968) ibt)) مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) (cd-risc) پاسخ دادند و همچنین مصاحبه نیمه ساخت دار شدت اعتیاد مک للان و همکاران(asi) (2006) انجام شد. نتایج نشان داد که میانگین میزان باورهای غیرمنطقی و شدت اعتیاد در معتادین تاب آور و غیر تاب آور متفاوت است به طوری که میزان باورهای غیر منطقی و شدت اعتیاد به طور معناداری در گروه تاب آور کمتر از گروه غیر تاب آور است. این یافته ها علاوه بر کمک به شناخت هر چه بیشتر اعتیاد می توانند متخصصین را در جهت ارائه درمان های اختصاصی بهتر در این زمینه یاری رساند.
سارا سپاسی علیرضا مقدس
چکیده هدف پژوهش بررسی شیوه-های فرزندپروری درمادران افسرده وغیرافسرده-ی دارای کودک مبتلا به آسم است. برمبنای مدل زیستی-روانی-اجتماعی«انگل» درسبب شناسی اختلالات روانی به ویژه روان تنی، برای برخورد با بیماری های روان تنی به یک رویکرد کلی در چارچوب تخصصهای مختلف نیازاست. دراین پژوهش که از نوع علی-مقایسه-ای است و به روش همستگی اجرا شده؛ به تعداد 100 نفرازمادرانی که داری کودک 6-12 ساله ی مبتلا به آسم بودند 2پرسشنامه سبک فرزندپروری والدین بامریند و پرسش-نامه افسردگی بک2 داده شد تا کامل کنند. داده هابا استفاده ازآزمونtمستقل و روش همبستگی مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفتند. نتایج نشان دادکه افسردگی متوسط و شدید دراین گروه45درصداست وتحلیل بر مبنای فرضیات نشان داد که 2 نوع سبک فرزندپروری سهل گیرانه واستبدادی در مادران افسرده دارای کودک مبتل به آسم بیشتر از مادران غیرافسرده است وسبک فرزند پروری مقتدرانه درآنهاکمتراست. یافته های جانبی نیز مبین عدم ارتباط میزان افسردگی باسطح کنترل آسم وارتباط مثبت ومعنی دار سبک فرزندپروری استبدادی با میزان کنترل آسم بود.
شهرزاد اصغری هنجنی علیرضا مقدس
هدف:پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان اختلالات رفتاری کودکان خانواده های ناسازگار,طلاق و عادی انجام شده است. روش: میزان اختلالات رفتاری کودکان و میزان سازگاری زناشویی والدین 120 دختر و پسر 9تا 11 ساله که به خانواده های طلاق و ناسازگار و عادل تعلق دارند از طریق پرسشنامه های علایم مرضی کودک و سازگاری زناشویی والدین اسپاینر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: تحلیل واریانس چند متغیره داده ها نشان میدهد بین میزان اختلالات رفتاری بیش فعالی و کمبود توجه، لجبازی و نافرمانی، اضطراب فراگیر و افسردگی خانواده های ناسازگار و عادی تفاوت وجود دارد.همچنین بین میزان اختلالات بیش فعالی و کمبود توجه لجبازی و نافرمانی،اضطراب فراگیر، افسردگی و اضطراب جدایی فرزندان خانواده های طلاق و عادی تفاوت وجود دارد. علاوه بر این ها یافته ها حاکی از تفاوت میزان اختلالا لجبازی و نافرمانی و اضطراب جدایی در فرزندان خانواده های ناسازگار و طلاق است.
فاطمه همتی سید کاظم رسولزاده طباطبایی
چکیده هدف: این پژوهش با بررسی رابطه انسجام و سازش یافتگی خانواده، میزان احساس لذت روانی والدین با سلامت روانی و جسمانی فرزندان انجام شده است. روش: در یک بررسی از نوع همبستگی، 341 دانش آموز مقطع دبیرستان شهر تهران(192 دختر، 149 پسر) که به روش نمونه گیری خوشه ای-تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند؛ به پرسش نامه سلامت عمومی و یکی از والدین آن ها به پرسش نامه انسجام و سازش یافتگی خانواده و مقیاس لذت روانی پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون خطی صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین انسجام والدین و سلامت روانی و جسمانی فرزندان است. اما بین سازش یافتگی والدین و سلامت روانی و جسمانی فرزندان رابطه ای وجود نداشت. میزان احساس لذت روانی با سلامت روانی فرزندان رابطه مثبت و معناداری داشت ولی با سلامت جسمانی رابطه معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: انسجام والدین از پیش بینی کننده های مهم سلامت روانی و جسمانی فرزندان می باشد. میزان احساس لذت روانی والدین می تواند سلامت روانی فرزندان را پیش بینی کند.
زهره رافضی حسین اسکندری
به منظور طراحی مدل پیش بینی رفتارهای شهروندی سازمانی و اتلاف اجتماعی بر مبنای عوامل شخصیتی، انگیزشی و موقعیتی، پژوهش حاضر با روش کاربردی و بنیادی از حیث هدف و نیز توصیفی-زمینه یابی از نظر جمع آوری داده ها، انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه ی مدیران و کارکنان شرکت صنایع هفت الماس و استیل البرز در شهر تهران بودند که ازمیان آن ها 200 نفر با روش نمونه گیری تصادفی به منظور نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه 60 سئوالی neo-ffi (77/0=?) و مقیاس انگیزه های شهروندی (76/0=?)، مقیاس انسجام گروهی (73/0=?)، مقیاس احساس مسئولیت (67/0=?)، مقیاس دیده شدن وظیفه (84/0=?)، مقیاس وابستگی متقابل وظیفه (70/0=?)، مقیاس رفتار شهروندی سازمانی (76/0=?) و مقیاس اتلاف اجتماعی (89/0=?) جمع آوری و در نهایت داده های 155 نفرکه قابلیت تحلیل داشت، به منظور بررسی فرضیه های پژوهش، با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و روش همبستگی پیرسون تحلیل شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری بیانگر تایید برازش مدل فرضی پژوهش بود. سایر نتایج بدست آمده از ضرایب مسیر مدل ساختاری نشان داد که:1) بین ابعاد شخصیتی با ocbi و ocbo رابطه معناداری وجود دارد و رابطه کل بین ابعاد شخصیتی و اتلاف اجتماعی نیز معنادار است. 2) رابطه مثبت معنادار بین انگیزه های pvوoc با ocbi وجود دارد و رابطه ی معناداری بین انگیزه های pv وoc با ocboو نیز بین این انگیزه ها با اتلاف اجتماعی وجود ندارد. 3) عوامل موقعیتی با ocbi رابطه ای معناداری ندارد، ولیکن عوامل موقعیتی و ocbo رابطه مثبت معناداری دارند و رابطه کل بین عوامل موقعیتی و اتلاف اجتماعی نیز معنادار است. 4) رابطه منفی معناداری بین اتلاف اجتماعی و ocbo وجود دارد و رابطه ی معناداری بین اتلاف اجتماعی و ocbiمشاهده نمی شود. نتایج همبستگی پیرسون نیز حاکی از آن بود که :1) بین بعد سازگاری و ocbi و بین بعد سازگاری و برون گرایی با ocbo رابطه مثبت معناداری وجود دارد و بین بعد روان رنجورخویی با ocbo رابطه منفی معناداری وجود دارد و همچنین نتایج بیانگر رابطه منفی و معنادار دو بعد برون گرایی و سازگاری با اتلاف اجتماعی بود.2) نتایج موید رابطه مثبت معنادار انگیزه های pv وoc با ocbi بود ولیکن رابطه منفی فقط بین انگیزه pv با اتلاف اجتماعی مشاهده شد.3) هر چهار عامل موقعیتی (احساس مسئولیت و انسجام گروهی، دیده شدن وظیفه و وابستگی متقابل) با ocbo رابطه مثبت معنادار نشان دادند ولیکن صرفاً دو عامل انسجام گروهی واحساس مسئولیت با ocbi رابطه مثبت معنادار و با اتلاف اجتماعی رابطه منفی معنادار نشان دادند.4) مانند نتایج مدل، فقط بین ocbo و رفتار اتلاف اجتماعی رابطه منفی معنادار مشاهده شد. لازم به ذکر است براساس نتایج مدل ساختاری پس از تعدیل روی متغیرهای جمعیت شناختی مجدداً برازش مدل فرضی تایید گردید. از دیگر نتایج این پژوهش ظرفیت کاربست آن در گزینش و جذب افراد موثر برای گروه ها و سازمان ها، توسعه رفتارهای شهروندی سازمانی و حذف رفتار اتلاف اجتماعی است.
فاطمه صبایی ماسوله احمد برجعلی
چکیده مقدمه : این مطالعه در چارچوب نظریه خودتعیین گری رابطه متغیرهای مرتبط با خودمختاری، شایستگی ادراک شده، انتخاب ادراک شده و انگیزه فعالیت بدنی را با بهزیستی روانی در طی مدیریت وزن مورد آزمون قرار داده است. روش : 210 نفر از زنان تهرانی مبتلا به چاقی و اضافه وزن که جهت کاهش وزن از هر دو طریق رعایت رژیم غذایی و انجام فعالیت بدنی وزن خود را مدیریت می کردند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه هایی را که خودتنظیمی، شایستگی ادراک شده، خودتعیین گری عمومی و انگیزه فعالیت بدنی را اندازه گیری می کرد را تکمیل نمودند.همچنین پرسشنامه های عزت نفس، عواطف مثبت و منفی، سلامت عمومی و سرزندگی درونی برای ارزیابی بهزیستی روانی تکمیل گردیدند. یافته ها : در هر دو تغییر رفتاری (رعایت رژیم غذایی و فعالیت بدنی)، نتایج نشان دادند که خودمختاری نسبی، انتخاب ادراک شده، شایستگی ادراک شده و انگیزه فعالیت بدنی( لذت/ علاقه، شایستگی و تناسب) با سرزندگی درونی، عواطف مثبت، عزت نفس و بهزیستی روانی همبستگی مثبت و معنادار و با سلامت عمومی و عواطف منفی همبستگی منفی و معنادار دارد. نتیجه گیری : یافته های پژوهش در این نمونه آماری ، پیش بینی های نظریه خودتعیین گری را تأیید نموده و نشان می دهد که انتخاب ادراک شده در مقیاس خودتعیین گری، شایستگی ادراک شده در رژیم درمانی و خودمختاری نسبی در فعالیت بدنی به طور مثبتی بهزیستی روانی را پیش بینی می کنند. کلید واژگان : نظریه خود تعیین گری، انگیزه فعالیت بدنی، بهزیستی روانی، مدیریت وزن، سرزندگی درونی
مجید خاری آرانی سعید بهشتی
ضرورت امر امید، وضع نامطلوب امید در نظام های تربیتی جاری و نگاه به قرآن و روایات در قالب دستور العملی تربیتی، نگارنده را برآن داشت تا سوالاتی را در این پایان نامه بررسی کند و پاسخ دهد. 1. مفهوم امید از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟ 2. راه های ایجاد امید در انسان از دیدگاه قرآن و روایات چگونه است؟ 3. نقش امید در تربیت انسان از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟ 4. مفهوم امید از دیدگاه روان شناسی مثبت گرا چیست؟ 5. وجوه تشابه و تفاوت امید در تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن و روایات با روان شناسی مثبت گرا چیست؟ در پاسخ به سوال اول باید گفت: مفهوم امید در قرآن در واژگان رجاء، طمع، مُنی و امل و تعابیر گوناگون مانند احسان، انفاق، جهاد و ... قابل پیگیری است. بنابراین؛ به طور کلی امید را به امید مطلوب که مربوط به اموری است که در جهت رضای الهی و هماهنگ با واقعیت وجودی انسان است و امید نامطلوب که مربوط به اموری است که رضای الهی در آن لحاظ نمی گردد و حاصل وسوسه نفس و القائات شیطان است، بیان کرد. در پاسخ سوال دوم نیز پژوهشگر راه ایجاد امید در قرآن و روایات را در دو محور اعتقادی و رفتاری بررسی کرده که بعد اعتقادی شامل توحید، نبوت و معاد می باشد و بعد رفتاری شامل حوزه فردی و اجتماعی می گردد. در پاسخ به سوال سوم: نقش امید در تربیت انسان در حوزه های ارتباط با خود، دیگران و جهان شامل فعالیت هدفمند، آرامش، معرفی الگو، آینده نگری است. تعریف امید و مولفه های آن شامل هدف، مسیر و عامل و نظریه امید از مفهوم امید در روان شناسی مثبت گرا به شمار می روند، که در پاسخ به سوال چهارم ذکر گردید. در نهایت به وجوه تشابه و تفاوت امید در تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن و روایات با روان شناسی مثبت اشاره شده است.
محمد ترکمان علیرضا مقدس
سرطان جزو بیماریهای تهدیدکننده زندگی محسوب میشود و در این میان سرطان سینه شایعترین، کشنده ترین و از نظر عاطفی-روانی تاثیرگذارترین سرطان در بین زنان است. در این بیماران عوارض جانبی درمان، موجبافزایش اختلالات هیجانی و کاهش چشمگیرکیفیت زندگی میشود که لزوم اجرای مداخلات روانشناختی را نشان میدهد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش گروهی خوشبینی و رواندرمانی حمایتی گروهی بر افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه صورت پذیرفت. بدین منظور طی یک طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با اندازه گیری مکرر، از بین کلیه زنان مراجعه کننده به مرکز تشخیصی درمانی مهدیه همدان در سال 1390، 45 نفر که ملاک های ورود را دارا بودند، بصورت در دسترس انتخاب و سپس با گمارش تصادفی در سه گروه 15 نفره (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه های آزمایشی به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند. در پایان هر سه گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری 3 ماه، مجدداً مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته مشخصات فردی، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (dass) کیفیت زندگی عمومی بیماران سرطانی (eortc qlq-c30) و پرسشنامه کیفیت زندگی ویژه زنان مبتلا به سرطان سینه (eortc qlq-br23) بود. داده ها با استفاده از روشتحلیل واریانس آمیخته و در محیط برنامه 19spssتجزیه و تحلیل ش ند. نتایج نشان داد که هر دو گروه آموزش گروهی خوشبینی و رواندرمانی حمایتی گروهی در مقایسه با گروه کنترل بصورت معناداری (p?0/05) در کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و افزایش ابعاد عملکردی و علامتی کیفیت زندگی عمومی و ویژه، موثر بودند اما بین دو روش از نظر میزان تاثیرپذیری تفاوت معنادار آماری وجود نداشت. این پژوهش نشان داد که آموزش گروهی خوشبینی و رواندرمانی حمایتی گروهی میتواند در کاهش علایم افسردگی، اضطراب، استرس و افزایش کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه موثر باشد. بنابراین لزوم طراحی و اجرای مداخلات روانشناختی علاوه بر مداخلات داروئی، می تواند به این بیماران جهت بهبود و سازگاری بهتر، کمک نماید.
فاطمه رشیدی پور احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی انجام شده است. نمونه مورد بررسی شامل 305 دانش آموز دختر دبیرستان های ناحیه دو منطقه 20 تهران می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های هراس اجتماعی کانور، سنجش دلبستگی هازان و شیور و روابط چندبعدی خود بدن کش پاسخ دادند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین دو متغیر سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی رابطه معنادار وجوددارد. همچنین تحلیل رگرسیون داده ها نشان داد سبک دلبستگی ایمن و تصویر بدنی پیش بینی کننده های معنادار اضطراب اجتماعی هستند. از بین متغیرهای وارد شده به معادله رگرسیونی تصویر بدنی بیشترین نقش را در پیش بینی اضطراب اجتماعی داشت. براین اساس درمانگران می توانند با بهره جویی از درمان های متمرکز بر تصویر بدن یا درمان های دلبستگی مدار گام مهمی در درمان این اختلال مزمن بردارند. علاوه بر مداخله، از نتایج مذکور می توان در جهت پیشگیری سود جست.
منصوره اعلمی نیا حسین اسکندری
در تحقیق حاضر با بهره گیری از روش توصیف کیفی تحلیل محتوا، مبانی آسیب شناختی روانی و روان درمانی (مبانی انسان شناختی، روانشناختی و روش شناختی) به علت تاثیر گذاری ویژه بر نظریه های آسیب شناسی روانی و روان درمانی، در دیدگاه مولانا مورد بررسی قرار گرفت. در مبنای انسان شناختی به طور ویژه به بررسی موضوعات آزادی- جبرگرایی، تغییرپذیری، عینیت- ذهنیت و تعادل- تکامل پرداخته شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مولانا انسان را موجودی آزاد و مختار می داند؛ امکان تغییرات اساسی در طول زندگی را در نظر می گیرد و اگرچه به تاثیر عوامل عینی و بیرونی، تجربیات ذهنی و به خصوص خیال بر رفتار آدمی اشاره می کند ولی معتقد است که زبان که امری بین الاذهانی است، تعیین کننده اصلی رفتار به شمار می آید؛ زیرا اساسا ذهن آدمی از زبان او جدا نیست و تجربه ذهنی و اندیشه او در قالب زبان شکل می گیرد و عوامل محیطی- بیرونی نیز پس از تفسیر و معنابخشی در قالب زبان موثر واقع می شوند. مولانا به گرایش اصیل آدمی به رشد و کمال اشاره داشته و آن را طریق رسیدن به سلامت و نشاط حقیقی می داند. او عمدتا بر آسیب شناسی وضعیت وجودی انسان تمرکز دارد و معتقد است انسان ها عموما در وضعیت آسیب قرار دارند؛ مردم اغلب وجود اصیل و واقعی خویش را به اشتباه می گیرند و گرفتار تعلقات بدنی، گرایش های نفسانی و برساختن خویشتن کاذب شده و با فرو غلتیدن در دام خیالات که صفای روحی آنها را از بین می برد، دچار غم و پریشانی و در نتیجه نوعی با خود بیگانگی می شوند. زبان در نگاه مولانا نقش برجسته ای در ساخت دهی به معنا و ادراک و رفتار آدمی دارد. سخن می تواند نقش اساسی در ایجاد آسیب روانی و درمان داشته و به تعبیر مولانا عالمی را ویران سازد و یا روباه وجود آدمی را شیر و جان مرده انسان را زنده کند. مولانا اهمیت ویژه ای برای زبان مجازی و از جمله قالب داستان در ساخت دادن به اندیشه، شناخت و خیال قائل است و از اینرو آن را خاستگاه آسیب و درمان می داند و زبان کاوی و تحلیل داستانی را راه و روشی مناسب برای بررسی وضعیت های انسانی بر می شمارد.
نرگس هنردوست حسین اسکندری
هر نظریه و دیدگاه علمی و از جمله نظریه های آسیب شناسی روانی و روش های روان درمانی بر پیش فرض های معین فلسفی و فرهنگی خاصی تکیه دارد. طراحی و مدل سازی و ارائه نظریه های علمی متناسب با فرهنگ بومی و در راستای بومی سازی علم نیازمند کاوش در مبانی معرفت شناختی و انسان شناختی آثار دانشمندان هر سرزمین می باشد. در همین راستا و به منظور تعیین مبانی آسیب شناختی روانی و روان درمانی، در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، تلاش شده تا مبانی انسان شناختی، روان شناختی و روش شناختی مندرج در آثار عطار مورد بررسی قرار گیرد. نتایج نشان داده است که عطار انسان را موجودی مختار می داند که می تواند در طول زندگی خود تغییر کند. انسان موجودی شناخت پذیر است. قدرت ذهنیت در انسان می تواند موجب پیدایش پندار و خیال نادرست شود و زمینه را برای آسیب فراهم کند. در نگاه عطار آسیب در کمین همه انسان ها است. او تعادل ظاهری و زندگی روزمره را مورد نقد قرار می دهد و آسیب را در دل خوش کردن به ظواهر، سرخوشی و کافی دانستن آن می داند. سکون و حرکت نداشتن مانعی است که اجازه نمی دهد انسان در مسیر رشد و کمال قرار گیرد. عطار برای رفع این مشکلات، سلوک را پیشنهاد می کند. سلوک شامل طی کردن مراحل و مراتبی است که موجب رسیدن انسان به کمال حقیقی می شود.گذر از این مراحل مستلزم درد کشیدن و تحمل سختی هاست که از نظر عطار این درد و رنج سازنده است. انسان برای عبور از مراحل سلوک به رهبر و راهنما نیاز دارد. عطار برای زبان اهمیت قابل توجهی قائل است و بر همین اساس مسائل انسان را با استفاده از روش استعاری بررسی می کند. این نوع کاربرد ویژه ی زبانی در سراسر داستان ها و تمثیل هایی که درآثارش نقل می کند، دیده می شود. زبان، معبر مناسبی برای شناخت انسان است. راهنما برای هدایت سالکان از زبان استعاری بهره می گیرد. در این میان با گفتگو و سخن گفتن، سالک برای ادامه راه ترغیب می شود. زبان استعاری ابزاری است که عطار برای روشن شدن مسائل انسان از آن بهره برده است. او باورها، تفکرات، نیات وخواسته های انسان را به صورت تمثیلی و با بکار بردن استعاره های متنوع به گونه ای ملموس انتقال می دهد و بیان می کند و با همین زبان، راهکار های مناسب را ارائه می دهد. تحلیل زبان شناختی در نگاه عطار جایگاه ویژه ای دارد به طوری که وی معتقد است با تحلیل زبان استعاری و حکایتی می توان به بررسی مسائل انسان پرداخت.
مانی رفیعی اردستانی محمود گلزاری
مقدمه: سرطان یکی از شایع ترین بیماری های عصر ماست. آمارها نشان می دهد که از بین هرسه نفر یک نفر در طول زندگی خود این بیماری را تجربه می کند. به همین دلیل مشکلات روانی ناشی از این بیماری امروزه به شدت مورد توجه متخصصان سلامت روان قرار گرفته است. برای سنجش اینگونه مشکلات بخشی از تلاش ها به سمت ایجاد مقیاس های اندازه گیری کیفیت زندگی در بیماران سرطانی معطوف شده است. از سوی دیگر یکی از شایع ترین مشکلاتی که بیماران سرطانی حتی پس از پایان دوره درمان با آن مواجهند نگرانی در مورد سلامت و هراس از مرگ است که از منظر روان شناسان هستی نگر از رنج آورترین مشکلات روانی و پایین آورنده کیفیت زندگی به شمار می آید. این عوامل باعث شد که محقق با اجرای روان درمانی معنی گرا بر روی این بیماران سه فرضیه زیر را به چالش بگذارد : - معنی درمانی گروهی بر کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سرطان موثر است. - معنی درمانی گروهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان موثر است. - میان کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان رابطه معنی داری وجود دارد. روش: برای بررسی فرضیه فوق بر روی 15 بیمار مبتلا به سرطان معنی درمانی گروهی اجرا شد که در نهایت 10 تن از آنها گروه را به اتمام رساندند. از تعداد مشابهی بیمار به عنوان گروه کنترل استفاده شد. از تمامی اعضای دو گروه خواسته شد که یک بار پیش از درمان ویک بار پس از آن دو پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر و کیفیت زندگی بیماران سرطانی انجمن سرطان اروپا را تکمیل کنند. در نهایت از آزمون t-student و همبستگی پیرسون به کمک نرم افزار spss.16 جهت تحلیل نتایج بهره برده شد. نتایج: آزمون t-student و همبستگی پیرسون در p < 0.05 نتایج زیر را تایید کرد: - معنی درمانی گروهی بر کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سران موثر بوده است. - معنی درمانی گروهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران سرطانی در شاخص های نقش، هیجانی، خستگی و عمومی موثر بوده است. در حالی که این درمان در بهبود کیفیت زندگی این بیماران در شاخص های ناراحتی تنفسی، مشکلات خواب، بی اشتهایی، یبوست، اسهال، مشکلات اقتصادی، جسمانی، شناختی، اجتماعی، تهوع و درد موثر نبود. - میان کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی در شاخص های نقش، هیجانی، و عمومی رابطه معنی داری وجود دارد.این در حالی است که بین کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی در شاخص های ناراحتی تنفسی، مشکلات خواب، بی اشتهایی، یبوست، اسهال، مشکلات اقتصادی، جسمانی، شناختی، احتماعی، خستگی، تهوع و درد در سطح معنی داری فوق ارتباط معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج نشان داد که روان درمانی وجودی می تواند به بیماران سرطانی در کاهش نگرانی شان در مورد مرگ کمک کند. همچنین این درمانی به طور مستقیم و یا از طریق تاثیر بر روی اضطراب مرگ، در بالا بردن کیفیت زندگی این بیماران، در پاره ای از شاخص ها موثر است.
صالحه قاسم پور احمد برجعلی
هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش بازشناسی هیجان ها بر مهارت های اجتماعی کودکان دارای اتیسم با عملکرد بالا است. در این پژوهش از طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل دانش آموزان مبتلا به اتیسم شهر تهران است که در سال تحصیلی 91-90 در مدارس مخصوص این کودکان درس می خواندند. حجم نمونه 21 پسر 6 تا 12 سال با اتیسم عملکرد بالا بودند که به صورت در دسترس انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پرسشنامه اتیسم گیلیام و نیمرخ مهارت های اجتماعی اتیسم بر روی هر دو گروه اجرا گردید و سپس آموزش بازشناسی هیجان ها در 5 مرحله، به مدت 6 هفته و هر هفته 2 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید و در اتمام جلسات مداخله، 2 آزمون به طور مجدد برای هر دو گروه اجرا گردید. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش بازشناسی هیجان ها منجر به بهبود مهارت های اجتماعی (030/0=p) و کاهش نارسایی های تعامل اجتماعی (015/0=p) و حتی کاهش نارسایی های ارتباطی (010/0=p) افراد دارای اتیسم با عملکرد بالا در مقایسه با گروه کنترل می گردد (05/0 > p). کلیدواژه ها: اتیسم، مهارت های اجتماعی و آموزش بازشناسی هیجان ها.
دنا کلانی عبدالله معتمدی
تحقیقات صورت گرفته در مورد اثربخشی تحریک زیرآستانه ای همواره دو پهلو و نامطمئن بوده اند.این پژوهش به دنبال اثر تحریک زیرآستانه ای بر پیگیری ناهشیار هدف است.پیگیری ناهشیار هدف حوزه جدیدی است که به پژوهشگران فرصت می دهد تا به مطالعه فضای ناهشیار شناختی بپردازند.در این تحقیق 40 دانشجوی دختر و پسر دانشگاه علامه طباطبایی شرکت کردند.آنها به طور تصادفی به چهار گروه آزمایشی تقسیم شدند.دو گروه اول و دوم با کلمات زیرآستانه ای مربوط به هدف حل جدول و به ترتیب با کلمات عاطفی مثبت و خنثی مواجه شدند.در حالی که در مورد اعضای گروه سوم و چهارم به عنوان گروههای کنترل و کنترل مانع این مواجه صورت نگرفت. بر اساس نتایج، تحریک زیرآستانه ای اثری روی زمان حل جدول،تعداد دفعات استفاده از راهنما و تخمین طول جدول نداشت.ولی گروه اول شکل دهی مثبت به هدف، به طور معناداری در برابر مانع ایجاد شده برای حل جدول مقاومت کردند.این اثر در گروه شکل دهی خنثی هدف دیده نشد.پس می توان نتیجه گرفت که بازنمایی عاطفی مثبت از هدف می تواند به پیگیری آن منجر شود.این تحقیق همچنان نشان می دهد که اثر محرک زیرآستانه ای به خصوص محرک کلامی بسیار کوچک است و حتی در تاثیر آن روی رفتار تردید وجود دارد.پس پیشنهاد می شود که پژوهش های بیشتری در مورد تاثیر محرک های زیرآستانه ای بر رفتار صورت گیرد.
شهرزاد رشن محمود گلزاری
با توجه به این موضوع که در زندگی هر فرد به کرات ممکن است این اتفاق بیافتد که به خاطر یک موضوع از کسی رنجیده خاطر شود و این رنجش و خشم را برای مدت طولانی در ذهن خود نگاه دارد یا در واقع کینه با دل بگیرد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین کینه و سلامت روان در دانشجویان انجام پذیرفت. این تحقیق در بین 150 دانشجو کارشناسی و کارشناسی ارشد انجام گرفت، دو پرسش نامه شدت کینه پژوهشگر ساخته و پرسش نامه سلامت روان(scl-90-r) توسط آن ها تکمیل شد. پس از گردآوری پرسشنامه ها، داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و آزمون تی برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که شدت کینه با نمره سلامت روان همبستگی مثبت دارد، به این معنا که با افزایش شدت کینه افراد میزان مشکلات سلامت روان آن ها افزایش پیدا می کند، همچنین شدت کینه در مردان بیشتر از زنان است. علاوه بر آن شدت کینه با زیر مقیاس های افسردگی، پرخاشگری، علایم جسمانی، حساسیت در روابط بین فردی و اضطراب سلامت روان نیز هم بستگی مثبت دارد.
سیده فرانه افضل احمد برجعلی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش عقلانی- هیجانی الیس بر کاهش اضطراب دانشجویان سبک دلبستگی ناایمن صورت گرفته است. جامعه پژوهش متشکل است از دانشجویان دختر ورودی سال 91- 1390 که در خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی ساکن بودند و در دامنه سنی 18 تا 20 سال قرار داشتند. بر اساس روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و با توجه به ملاک های ورود و خروج 100 نفر انتخاب شدند. با اجرای پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان 50 نفر با سبک دلبستگی ناایمن تعیین شدند . اضطراب آنها با پرسشنامه اضطراب کتل سنجیده شد. 18 دانشجو با سبک دلبستگی ناایمن و نمره اضطراب طراز شده 7 به بالا به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در معرض متغییر مستقل که عبارت بود از 10 جلسه آموزش عقلانی- هیجانی الیس قرار گرفتند. بعد از اتمام جلسات مجدداً پرسشنامه اضطراب کتل به عنوان پس آزمون بر روی گروه آزمایش و 1ماه بعد از آن بر روی هر دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان آزمون پیگیری اجرا شد. بر اساس نتایج به دست آمده آموزش عقلانی- هیجانی الیس اضطراب دانشجویان سبک دلبستگی ناایمن را کاهش می دهد و اثربخشی آموزش عقلانی- هیجانی الیس بر کاهش اضطراب دانشجویان سبک دلبستگی ناایمن در مرحله پیگیری ثبات دارد و هر دو فرضیه پژوهش تأیید شده است.
قدسیه میرزابیگی نورعلی فرخی
یافته ها نشان داد که مدل با داده ها برازش کامل دارد. عوامل اقتصادی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم بر سلامت روان تأثیر می گذارند اما تأثیر مستقیم آن بسیار کم است درحالیکه به صورت غیرمستقیم و در تعامل با عامل حمایت اجتماعی نقش مهمی در سلامت روان افراد بازی می کند. عوامل فردی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم بر سلامت روان تأثیر می گذارند یعنی عواملی مانند هوش هیجانی، خودکارآمدی و عزت نفس هم به صورت مستقیم و هم از طریق روابط خوب اجتماعی، خانواده و دوستان بر سلامت روان تأثیر می گذارند و نیز عامل حمایت اجتماعی می تواند به عنوان یک واسطه و میانجی عمل کرده و اثر عوامل اقتصادی و عوامل فردی را بر روی سلامت روان افزایش دهد..
نسرین حسن زاده احمد برجعلی
اختلال افسردگی اساسی در حال حاضر سومین علت عمده ناتوانی در جهان است. پاسخدهی نشخواری در شروع، طولانی تر شدن و شدیدتر شدن دوره های افسردگی اساسی موثر می باشد. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکی از تحولات نوین عرصه روان درمانی است که اثربخشی آن بر عود افسردگی اثبات شده است. این درمان تکنیک های مراقبه ای را با برخی از جنبه های درمان شناختی ترکیب می کند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشخوار فکری افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. شرکت-کنندگان این پژوهش را بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی (24n= ) که در مرحله بهبود نسبی بودند، تشکیل می دادند، که در قالب یک طرح نیمه آزمایشی با مرحله پیگیری هشت هفته ای به دو گروه آزمایش (12n=) و کنترل (12n=) تقسیم شدند. سپس شرکت-کنندگان گروه آزمایش یک برنامه 8 جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت نمودند. ابزار پژوهش (مقیاس پاسخ های نشخواری) نیز در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با کمک آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان دادند که اجرای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش نشخوار فکری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد، همچنین این نتایج در درازمدت نیز پایدار بودند.
صدیقه ناقل فریبرز درتاج
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف به کارگیری تمرین و تجسم ذهنی از راه شبیه سازی در برنامه آموزش مهارت های مقابله و ارزیابی تاثیر شبیه سازی ذهنی فرآیندی و فرآوردی همراه با آموزش این مهارت ها بر مهارت های مقابله (متمرکز بر مسئله و متمرکز بر هیجان) و سلامت عمومی انجام گرفته است. روش: در این پژوهش از روش آزمایشی استفاده شده است. از میان زنان مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی و روانپزشکی شهر تهران 32 آزمودنی به شکل تصادفی انتخاب و در 3 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. تمامی گروه ها به چک لیست مهارت های مقابله (کارور، شیر، وینتراب، 1989) و سلامت عمومیghq به عنوان پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. هر سه گروه آزمایشی به مدت هشت جلسه آموزش مهارت های مقابله را دریافت کردند. دو گروه آزمایشی علاوه بر آموزش، تمرین شبیه سازی فرآیندی و فرآورده ای را در هر جلسه انجام دادند، گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. یافته های پژوهش به وسیله آزمون t اختلافی و تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: مهارت مقابله متمرکز بر مسئله در هر سه گروه بهبود یافت. اما مهارت مقابله متمرکز بر هیجان تنها در دو گروه شبیه سازی تفاوت معناداری را نشان داد. گروه شبیه سازی فرآیندی در هر دو نوع مقابله نتایج بهتری را نسبت به دو گروه دیگر نشان دادند. سلامت عمومی در هر سه گروه بهبود یافت اما در میان سه گروه تفاوتی از نظر بهبود در سلامت عمومی مشاهده نشد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که به کارگیری شبیه سازی فرآیندی در برنامه آموزش مهارت های مقابله قادر است هر دو نوع مقابله مسئله مدار و هیجان مدار را در افراد بهبود بخشیده و میزان استفاده از این مهارت ها را در شرایط واقعی افزایش دهد و هم چنین سلامت عمومی را ارثقا دهد. کلید واژه ها: شبیه سازی فرآیندی، شبیه سازی فرآورده ای، مهارت های مقابله متمرکز بر مسئله، مهارت مقابله متمرکز بر هیجان، سلامت عمومی.
شادی شریفی معصومه اسمعیلی
در پژوهش حاضر رویکرد نظریه مبنایی جهت ارائه الگویی مفهومی از چگونگی انتقال باور های دینی به فرزندان در خانواده های مذهبی به خدمت گرفته شد.تحلیل داده های حاصل از مصاحبه با خانواده های مذهبی نشان دادمقابله با عوامل تهدید کننده دینداری در قلب فعالیت های والدین جهت انتقال باور های دینی به فرزندان قرار دارد. والدین به منظور مقابله با این تهدیدات به "مدیریت شرایط می پردازند.در زمینه اول که فرزندان در نیمه اول نوجوانی قرار دارند ارزیابی های والدین حاکی از نفوذ زیاد آنها بر فرزندان در مقابل تهدیدات اجتماعی است.آنها با استفاده از شیوه های کنترلی به مدیریت شرایط می پردازند فعالیت های آنها در این زمینه نوعی سرمایه گذاری دینی محسوب می شود. در زمینه دوم که فرزندان در نیمه دوم نوجوانی قرار دارند نفوذ والدین بر فرزندان کاهش می یابد در این زمینه مدیریت شرایط با استفاده از شیوه های تعاملی از جمله گفتگو های دوجانبه با فرزندان صورت می گیرد.بهره گیری از سیستم های حمایتی خارج از خانواده به تسهیل جریان انتقال کمک می کند.مدیریت شرایط پیامد های مثبتی برای والدین وفرزندان به دنبال دارد.
راهله استیری فرامرز سهرابی
هدف تحقیق حاضر مقایسه رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با میزان رضایت زناشویی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و بیماران مبتلا به یکی از انواع اختلالات افسردگی است. نمونه، 30 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی و 30 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواسی به شیوه نمونه گیری در دسترس بر اساس مصاحبه روانپزشک و استفاده از پرسشنامه افسردگی بک و وسواس اجبار مادزلی از بین کلینیک های روانپزشکی شهر قدس انتخاب شدند. دو گروه پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار یانگ و رضایت زناشویی اینریچ را نیز تکمیل کردند. در این پژوهش از روش آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج حاصل از دادها نشان داد که بین دو گروه از لحاظ طرحواره های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی تفاوت معناداری وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه در بیماران وسواسی نشان داد طرحواره های ناسازگار محرومیت هیجانی، رهاشدگی، بی اعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی، وابستگی/بی کفایتی، گرفتار، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه، استحقاق، خویشتن داری/خودانظباطی ناکافی، و در بیماران افسرده تمامی طرحواره های ناسازگار به جز طرحواره بی اعتمادی/بدرفتاری توانست میزان رضایت زناشویی را پیش بینی کنند.
مینا کفایی کیوی عبدا... معتمدی شلمزاری
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه میان ویژگیهای شخصیت با خودکارآمدی عمومی در سالمندان موفق و ناموفق اجراء شد. در این تحقیق 194 سالمند، عضو کانون بازنشستگان آموزش و پرورش شهر تهران به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند. و از میان آنها تعداد 60 نفر که نیمی از آنها به عنوان سالمند موفق و نیم دیگر سالمند ناموفق شناسایی شدند، مورد مقایسه قرار گرفتند. سالمندی موفق با استفاده از دو مقیاس رضایتمندی از زندگی دینر و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ شناسایی شد. ویژگیهای شخصیت و خودکارآمدی به وسیل? پرسشنامه نئو و خودکارآمدی شرر اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری t، همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمونf تجزیه و تحلیل شدند، نتایج گویای آن بود که تفاوت معناداری در ویژگیهای شخصیتی و احساس خودکارآمدی سالمندان موفق و ناموفق دیده می شود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه مشخص کرد، دو ویژگی روان رنجوری و مسئولیت پذیری پیشگویی کننده بهتری در احساس خودکارآمدی در سالمندان هستند. در مقایس?، رابط? ویژگیهای شخصیتی با خودکارآمدی در سالمندان موفق و ناموفق نیز در دو ویژگی روان رنجوری و باز بودن به تجربه با خودکارآمدی تفاوت معناداری در میان سالمندان موفق وناموفق دیده شد.
فاطمه نوربالا احمد برجعلی
این پژوهش در پی بررسی اثربخشی مدل درمانی "پرورش ذهن شفقت ورز" (cmt) بر میزان افسردگی، اضطراب، خودانتقادی (در دو سطح مقایسه ای و درونی شده) و نشخوارفکری بیماران افسرده می باشد. به همین منظور 19 تن از بیماران افسرده به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (9 نفر) و کنترل (10 نفر) قرارگرفتند و مداخله (در دو سطح پرورش ذهن شفقت ورز و عدم مداخله) اجرا شد. شرکت کنندگان مجموعه مقیاس های افسردگی بک (bdi)، اضطراب(as) ، سطوح خودانتقادی (lscs)، نشخوار فکری (rrq) و شفقت به خود (scs) را پیش از مداخله، پس از آن و دو ماه بعد از آن (مطالعه ی پیگیری) تکمیل کردند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد cmt منجر به کاهش میزان افسردگی و اضطراب گروه آزمایشی در مطالعه ی پیگیری گردید و تعامل مداخله و شفقت به خود، اثر معناداری بر روی میزان نشخوارفکری افراد نشان داد و افراد با شفقت به خود بالاتر سود بیشتری از مداخله کسب کردند و نشخوار آن ها کاهش یافت. این مطالعه شواهد جدیدی درمورد شرایط تأثیرگذاری cmt بر افراد افسرده نشان داد، مبنی بر اینکه میزان رگه ی شفقت به خود اولیه ی مراجعان، نقش تعیین گری در نوع استفاده آن ها از درمان دارد.
رقیه پناهی سردی نورعلی فرخی
هدف ازتحقیق حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی و بخشودگی با رضایت زناشویی در بین زوجین متقاضی طلاق و عادی شهر تبریز بود.نمونه شامل 70 زوج متقاضی طلاق و عادی بود.و نتایج نشان داد که بین بخشودگی و هوش هیجانی با رضایت زناشویی در گروه زنان و مردان متقاضی طلاق و عادی رابطه معناداری وجود داردو نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که می توان هوش هیجانی و بخشودگی را به عنوان متغیرهای پیش بین در رضایت زناشویی دو گروه تلقی کرد.
محدثه تقی نزاد رودبنه فرخنده مفیدی
مقدمه: هدف از انجام این تحقیق، بررسی یک دوره آموزش برنامه رایانه ای نقاشی بر رشد مهارت هماهنگی دیداری – حرکتی کودکان دوره آمادگی(5-6) ساله بوده است. روش بررسی: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود و روش نمونه گیری به صورت خوشه ای دو مرحله ای و نمونه شامل 40 نوآموز مقطع آمادگی بود(20 نفر در هر گروه). به عنوان ابزار از آزمون دیداری- حرکتی بندر- گشتالت و پرسشنامه اطلاعات جامعه شناختی محقق ساخته استفاده گردید. پس از انجام پیش آزمون و توزیع پرسشنامه، آزمودنی ها در گروه آزمایش در دوازده جلسه آموزش برنامه رایانه ای نقاشی شرکت کردند و آموزش مذکور را دریافت نمودند. برای گروه کنترل چنین آموزشی ارائه نگردید . بعد از به پایان رسیدن آموزش از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. یافته ها: تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی (شاخص های گرایش مرکزی) و مدل تحلیل کواریانس تفاوت معناداری را بین دو گروه آزمایش و گواه نشان داد (p> 0/05). نتیجه گیری: آموزش برنامه رایانه ای نقاشی بر رشد مهارت هماهنگی دیداری – حرکتی کودکان دوره آمادکی موثر است.
اکرم مهدیان امرایی حسن ملکی
هدف این پژوهش، بررسی رابطه ارزشیابی توصیفی با یادگیری خود تنظیمی و انگیزش پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان دختر و پسر پایه پنجم ابتدایی شهر کوهدشت در سال تحصیلی 91-90 است. به منظور دستیابی به این هدف، با استفاده از جدول نمونه گیری مورگان 162 نفر (81دختر و 81 پسر) به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش سه پرسشنامه بوده که عبارتند از پرسشنامه ارزشیابی توصیفی که اولین بار توسط سمیه ملایی (1389) مورد استفاده قرار گرفت که در این پژوهش روایی آن توسط اساتید تایید شد و پایایی آن نیز توسط پژوهشگر با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ بدست آمد و همچنین پرسشنامه یادگیری خود تنظیمی (1990) و انگیزش پیشرفت تحصیلی (1992) که روایی و پایایی آن ها قبلا مشخص شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و tمستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می دهد: ارزشیابی توصیفی با یادگیری خودتنظیمی دختران پایه پنجم ابتدایی رابطه معنادار دارد. ارزشیابی توصیفی با انگیزش پیشرفت تحصیلی دختران پایه پنجم ابتدایی رابطه معنادار دارد. ارزشیابی توصیفی با یادگیری خودتنظیمی پسران پایه پنجم ابتدایی رابطه معنادار دارد. ارزشیابی توصیفی با انگیزش پیشرفت تحصیلی پسران پایه پنجم ابتدایی رابطه معنادار دارد. بین ارزشیابی توصیفی دختران و پسران پایه پنجم ابتدایی تفاوت معنادار وجود دارد. بین یادگیری خودتنظیمی دختران و پسران پایه پنجم ابتدایی تفاوت معنادار وجود ندارد. بین انگیزش پیشرفت تحصیلی دختران و پسران پایه پنجم ابتدایی تفاوت معنادار وجود ندارد. کلید واژگان: ارزشیابی توصیفی، یادگیری خودتنظیمی، انگیزش پیشرفت تحصیلی
بهنام عسکری احمدآباد محمود گلزاری
چکیده: این پژوهش به منظور ارزیابی میزان اثر بخشی شناخت درمانی گروهی بر مبنای الگوی مایکل فری بر کاهش تعارضات زناشویی انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه مشتمل بر زوج های مراجعه کننده به مرکز مشاوره و بهداشت روان دانشگاه علامه طباطبایی بودند. از جامعه مورد نظر، 40 نفر (20 زوج) - به عنوان نمونه تحقیق - با استفاده از مصاحبه اولیه و پرسشنامه تعارضات زناشویی به روش در دسترس مورد گزینش و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل مورد گمارش قرار گرفتند. قبل از اجرای درمان از هر دو گروه، پیش آزمون تعارضات زناشویی به عمل آمد. سپس گروه آزمایش 12 جلسه تحت شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری قرار گرفت. پس از پایان جلسات از هر دو گروه، پس آزمون تعارضات زناشویی به عمل آمد. با توجه به در نظر گرفتن دوره پیگیری 45 روزه، پس از 45 روز از خاتمه درمان، بار دیگر در مورد هر دو گروه آزمون تعارضات زناشویی به اجرا درآمد. با استفاده از آزمون t مستقل، داده ها تحلیل شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی گروهی مایکل فری توانسته است میزان تعارضات زناشویی را (هم پس از اتمام درمان و هم در دوره پیگیری) به طور معناداری کاهش دهد )01/0 .(p < کلید واژه ها: شناخت درمانی گروهی، مایکل فری، تعارضات زناشویی
سید ابوفاضل حسینی نسب احمد برجعلی
در سالهای اخیر، پژوهش های سبب شناسی اسکیزوفرنی بیشتر بر روی گروه اسکیزوفرنی با شروع کودکی (اسکیزوفرنی قبل از 12 سالگی) متمرکز شده است. از لحاظ نظری، رویکرد پژوهشگران، تلفیقی از رویکرد زیستی و رویکرد روانی –اجتماعی است. با توجه به این تغییر رویکرد، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقص ایگوی والدین کودکان اسکیزوفرن در مقایسه با والدین کودکان عادی صورت پذیرفت. بدین منظور با همکاری روانپزشک گروه و بیمارستان های روزبه و امام حسین (ع)، تعداد 10 نمونه والد کودک اسکیزوفرن مورد مطالعه و آزمون قرار گرفتند. ابزار محقق در سنجش میزان نقص ایگو، نمایه ی نقص ایگوی آزمون رورشاخ است. روایی و پایایی این ابزار در مطالعات متعدد به اثبات رسیده است. از لحاظ نظری این نمایه متاثر از نظریه برس (1954) در مورد ایگو است. این نمایه متشکل از 5 متغیر مهم آزمون رورشاخ (نظام جامع اکسنر(2003)) است. هر یک از این 5 متغیر دارای وزن خاصی هستند که پس از محاسبه، نمره حاصل، نشاندهنده میزان نقص ایگو خواهد بود. در پژوهش حاضر، نمره کل و همچنین نمره هر یک از والدین در 5 متغیر مورد تحلیل قرار گرفت. این پژوهش همسو با اکثر پژوهش هایی که در مورد ویژگی های روانی-اجتماعی والدین کودکان اسکیزوفرن صورت پذیرفته بود، نشان داد والدین این کودکان، نسبت به والدین کودکان عادی، از نقائص روانی بیشتری رنج می برند و بطور معناداری نمره نقص ایگوی آنها بیشتر از والدین کودکان عادی است. نتایج این تحقیق نشان می دهد، والدین کودکان اسکیزوفرن دچار نقص ایگو هستند که تاثیر قابل ملاحظه ای بر رفتار و تفکر آنها دارد. منطقی به نظر می رسد که نقص ایگوی والدین کودکان اسکیزوفرن را در بحث سبب شناسی این بیماری مورد توجه قرار گیرد. اگرچه این پژوهش اولین پژوهشی است (تا جایی که محقق بررسی کرده است) که نقص ایگوی والدین کودکان اسکیزوفرن را آزمون کرده است، از لحاظ نظری، نتایج این پژوهش با نتایج بسیاری از پژوهش های صورت گرفته در مورد نقائص روانی-اجتماعی والدین همسو است.
رویا برق گیر حسین اسکندری
چکیده : این پژوهش به تبیین و پیش بینی نحوه فرهنگ پذیری والدین مهاجر ایرانی بر اساس سازگاری روانشناختی و شیوه های فرزند پروری آنها پرداخته است. پس از تهیه ابزار اندازه گیری و تعیین روایی و پایایی آن ، از بین جامعه آماری والدین ایرانی در شهر تورنتو در سال 1391 ، نمونه ای به حجم 61 نفر (41 نفر زن و 20 نفر مرد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد . این نمونه شامل والدین (52-29) ساله مهاجر نسل اول ایرانی مقیم تورنتو که طول اقامت آنها بیش از 6 ماه می باشد و حداقل یک فرزند دارند ، می باشد. مدل پیشنهادی ، بر اساس داده هایی که توسط چهار پرسشنامه : اطلاعات جمعیت شناسی ، پرسشنامه شیوه های فرزند پروری رابینسون ، ماندلکو ، السن و هارت ، پرسشنامه سلامت روانشناختی رایف و سینگر و پرسشنامه عقاید فرهنگ پذیری کیم جمع آوری گردید ، مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری رگرسیون خطی چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاصل از این بررسی منطبق بر الگوی چند بعدی فرهنگ پذیری بری بود که نشانگر رابطه معنادار بین سه نحوه متفاوت فرهنگ پذیری و سازگار روانشناختی والدین بود، ولی تنها فرهنگ پذیری یکپارچه والدین با شیوه فرزند پروری اقتداری رابطه معنادار داشت.
حمید امیری احمد برجعلی
چاقی یکی اختلال پیچیده جسمانی است که توسط تعداد زیادی از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی می تواند به وجود آید. مشخص کردن عوامل و پیامدهای روانشناختی چاقی، یکی از قسمت های عمده در کنترل و درمان آن به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، افسردگی و کیفیت زندگی در زنان چاق با سطوح مختلف (bmi) و زنان عادی صورت پذیرفت. بدین منظور طی یک طرح علی – مقایسه ای، از بین کلیه زنان مراجعه کننده به مرکز فوق تخصصی کنترل و درمان چاقی دانشگاه علوم پزشکی تهران، با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس جدول شاخص توده بدنی، برای هر یک از سه گروه چاقی تعداد 40 نفر و در مجموع 120 نفر انتخاب شدند. همچنین تعداد 40 نفر نیز نمونه زنان عادی را تشکیل دادند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشخصات فردی، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (ysf-sf)، نسخه دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi) و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (sf-36) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره (manova)، آزمون تحلیل واریانس یک راهه (anova)، آزمون تعقیبی بن فرونی و ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار spss، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین زنان چاق در سطوح مختلف bmi و زنان عادی در طرحواره های ناسازگار اولیه، افسردگی و کیفیت زندگی، در سطح p? 0/01 تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که در زنان چاق در سطوح مختلف bmi، بین طرحواره های ناسازگار اولیه با افسردگی، ارتباط مثبت و معنادار و بین طرحواره های ناسازگار اولیه و افسردگی با کیفیت زندگی، ارتباط منفی و معناداری در سطح p ? 0/01 وجود دارد. بنابراین با در نظر گرفتن نقش متغیرهای روانشناختی از قبیل طرحواره های ناسازگار و افسردگی در چاقی، می توان از مداخلات روانی با هدف پیشگیری، کنترل و درمان چاقی و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آن استفاده کرد.
طاهره پولادی محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ابعاد پرخاشگری با بهزیستی روانشناختی و سازگاری اجتماعی نوجوانان شهر خرم آباد انجام شده است. نمونه مورد بررسی 228 نفر از دانش آموزان دبیرستانی از دبیرستانهای شهر خرم آباد بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای مورد آزمون قرار گرفتند. در جریان پژوهش از پرسشنامه پرخاشگری(ag)باس وپری و پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا( زیر مقیاس سازگاری اجتماعی )و همچنین پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد. نتایج نشان داد که بین بهزیستی روان شناختی و سازگاری اجتماعی وپرخاشگری کلیو همچنین ابعاد فیزیکی، خشم و خصومت از مقیاس پرخاشگری رابطه منفی وجود دارد. رابطه ی پرخاشگری کلامی و بهزیستی روانشناختی مثبت اما ضعیف بود و معنادار نشد. رابطه ی پرخاشگری کلامی و سازگاری اجتماعی منفی بود اما معنادار نشد. در بررسی تفاوت های دو جنس در ابعاد پرخاشگری یافته های پژوهش نشان داد که نمره ی پرخاشگری فیزیکی پسران به طور معناداری از نمره ی پرخاشگری فیزیکی دختران بالاتر است همچنین نمره ی دختران در مولفه ی خشم از نمره ی پسران به طرز معناداری بالاتر به دست آمد با این حال بین دختران و پسران در مقیاس کلی پرخاشگری، و در مولفه های کلامی و خصومت مقیاس خشم تفاوت معناداری دیده نشد. ارتباط با تفاوت بین بهزیستی روانشناختی در دو جنس یافته های پژوهش نشان داد که بین دختران و پسران در مقیاس بهزیستی روانشناختی تفاوت معناداری وجود ندارد در ارتباط با تفاوت بین سازگاری اجتماعی یافته های پژوهش نشان داد که سازگاری اجتماعی پسران بالاتر از دختران است.
سروش خوشنام احمد برجعلی
افسردگی شایع ترین اختلال روانپزشکی و از عمده ترین چالش های روان درمانی است. گستردگی نشانه های این بیماری، سبب پدیدآمدن نظریه های گوناگون آسیب شناسی و روان درمانی برای این اختلال شده است. درمان متمرکز بر هیجان، به عنوان درمانی نو-انسان گرایانه، با تلفیق و روز آمدکردن درمان های فرد-محور، گشتالت درمانی، و درمان وجودی، و تمرکز بر فرایندهای پردازش هیجانی، از حمایت تجربی قابل توجهی در خارج از کشور برخوردار است. پیش از این پژوهش، کارایی درمان متمرکز بر هیجان بر افسردگی در کشور ایران مورد آزمایش قرار نگرفته بود. پژوهش حاضر با استفاده از طرح سری های تک موردی (با استفاده از سه آزمودنی) با پیگیری دوماهه، کارایی این درمان را ارزیابی کرد. یافته های این پژوهش، که بصورت نمایش دیداری، و همچنین به روش های تحلیل درصد بهبودی و شاخص ضریب پایا ارائه می شوند، همگی دال بر کفایت بالای این درمان در کاهش میزان افسردگی، نشانه های عمومی بیماری، و نگرش-های کارآمد بودند. درصد بهبودی کلی آزمودنی ها در این سه شاخص به ترتیب 77%، 75%، و 32% بدست آمد. این یافته ها نشان می دهند که درمان متمرکز بر هیجان از کارایی بالایی برای مداوای افسردگی برخوردار است. نتایج پیگیری دوماهه نیز نشان از پایداری بهبود بیماران در این فاصله داشته است.
کاملیا امامی باقر غباری بناب
چکیده این پژوهش به منظور تعیین تأثیر آموزش بخشش درمانی بر کاهش خشم زنان مطلقه انجام گرفت. برای این منظور از بین زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز طلاق بهزیستی استان اصفهان در سال 90 نمونه ای با حجم 30 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه آزمایش (15n=) و کنترل (15n=) تقسیم شدند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده و برای گروه آزمایش 10 جلسه ی 90 دقیقه ای برنامه ی آموزش بخشش انجام گرفت. برای اندازه گیری میزان خشم آزمودنی ها از پرسشنامه خشم صفت- حالت اسپیلبرگر(staxi-2) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس (ancova) نشان داد که آموزش بخشش درمانی بر کاهش خشم زنان مطلقه تأثیر داشته و این تأثیر از لحاظ آماری با 95% اطمینان معنی دار بود. کلید واژه: بخشش درمانی، زنان مطلقه، خشم.
مهوش شمسی خانی احمد برجعلی
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای باورهای فراشناختی و مولفه های آن در زنان سازگار و ناسازگار زناشویی مبتلا به سرطان پستان است. روش: بدین منظور تعداد 30 نفر از زنان سازگار زناشویی مبتلا به سرطان پستان و 30 نفر از زنان ناسازگار زناشویی مبتلا به سرطان پستان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه ها تا حد امکان از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شدند. پرسشنامه های باورهای فراشناختی (mcq-30) و رضایت زناشویی اینریچ بر روی افراد شرکت کننده اجرا گردید. داده های پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آزمون t برای گروهای مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های بدست آمده در این پژوهش نشان داد بین زنان سازگار و ناسازگار زناشویی مبتلا به سرطان پستان از نظر نمره کل مقیاس باورهای فراشناختی تفاوت معناداری مشاهده شد. همچنین بین نمرات این افراد در ابعاد باورهای مثبت درباره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر، اطمینان شناختی و نیاز به کنترل افکار نیز تفاوت معناداری مشاهده گردید اما در نمرات مولفه خودآگاهی شناختی این دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: باورهای فراشناختی منفی نقش مهمی در انتخاب و تداوم راهبردهای مقابله ای ناکارآمد بازی می کنند و در حقیقت استفاده از راهبردهای مقابله ای ناکارآمد باعث شکل گیری و تداوم مشکلات و اختلالات روانی می شود. تعدادی از زنان مبتلا به سرطان پستان به دلیل عواقب ناشی از بیماری، دارای باورهای فراشناختی منفی و ناکارآمدی در راهبردهای مقابله ای مناسب هستند در نتیجه دچار هیجانات منفی از قبیل اضطراب، افسردگی و همچنین اختلال در روابط بین فردی و در نهایت منجر به ناسازگاری و عدم رضایت از زندگی زناشویی می شوند.
سمانه بهزادپور فرامرز سهرابی
نشخوار فکری یکی از شناخت های منفی مفرط در بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی می باشد. یک فرض احتمالی برای نشخوار فکری نقص در کنترل توجه است.هدف از مطالعه حاضر بررسی کنترل توجه و نشخوار فکری در افراد مبتلا به وسواس فکری عملی با افراد عادی، بررسی رابطه بین کنترل توجه و نشخوار فکری و همچنین بررسی رابطه بین این دو متغیر با شدت علائم وسواسی بود. روش پژوهش از نوع علی مقایسه ای وهمبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران دچار اختلال وسواس فکری- عملی مراجعه کننده به مراکز درمانی دولتی شهر تهران بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 بیمار مبتلا به وسواس فکری- عملی و 30 نفر از افراد فاقد اختلال روانشناختی بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. از سیاهه وسواس مادزلی، آزمون پاسخ نشخواری و مقیاس کنترل توجه برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بیماران مبتلا به وسواس نشخوار فکری بیشتر و کنترل توجه کمتری نسبت به افراد عادی دارند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که بین کنترل توجه و نشخوار فکری رابطه منفی معنادار، بین شدت علائم وسواسی و نشخوار فکری رابطه مثبت معنادار و همچنین بین شدت علائم وسواسی و کنترل توجه نیز رابطه منفی معنادار وجود دارد )0.01 .(p< بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی کنترل توجه کمتری دارند و همچنین بیشتر گرفتار نشخوار های فکری منفی می شود. از سویی دیگر هر چه شخص نقص بیشتری در کنترل توجه داشته باشد یا بیشتر به نشخوارهای فکری بپردازد، علائم وسواسی در وی شدیدتر خواهد بود. همچنین هرچه فرد کنترل توجه کمتری داشته باشد به دنبال آن نشخوارهای فکری در او شدت می یابد یا می توان گفت افزایش نشخوارهای فکری، کنترل توجه کمتری را در پی دارد. پیشنهاد می شود این تحقیق بر روی نمونه ای با حجم بالاتر و با استفاده از روشهای نمونه گیری تصادفی و در فضای جغرافیایی وسیع تر انجام گیرد. همچنین پیشنهاد می شود روش های درمانی برای بهبود کنترل توجه مد نظر قرار گیرد.و بر درمانهایی که موجب کاهش نشخوار فکری در بیماران وسواس فکری- عملی شود تمرکز شود.
رضا افضلی صغری ابراهیمی قوام
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت خشم بر میزان پرخاشگری زنان گروه نارانان انجام گرفت.جامعه آماری این پژوهش ،شامل کلیه زنانی بود که در پاییز سال 91 عضو گروه نارانان شهرستان امیدیه بوده و در کلاسهای این گروه شرکت می کردند.نمونه گیری به صورت تصادفی ساده و روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود.34 نفر از این زنان که نمره کلی بیان خشم آنان بالاتر از بقیه بود،در دو گروه 17 نفری آزمایش و کنترل جایگذاری شدند.با توجه به ریزش 3 نفری گروه آزمایش و در نتیجه حذف 3 نفر از گروه کنترل برای همسان سازی،در نهایت داده ها برای 14 نفر تحلیل شدابزار استفاده شده در این پژوهش ،پرسشنامه حالت-صفت خشم اسپیلبرگر(1999) و پرسشنامه پرخاشگری آیزنک(1975)بود.نتایج تحقیق نشان داد آموزش مهارت های مدیریت خشم پرخاشگری در زنان گروه نارانان را کاهش داده و تغییرات در سطح 01/0 معنا دار است و این تغییرات ناشی از متغیر مستقل بوده است.برای بررسی اینکه برنامه آموزش ،تاثیرات پایداری داشته است بعد از 2 ماه آزمون پی گیری انجام شد که نتایج حاکی از تداوم تغییرات و کاهش پرخاشگری آزمودنی ها بود.
سمیه ضمیری نژاد محمود گلزاری
زمینه و هدف: دانشجویان خوابگاهی، فشارهای روانی زیادی را تجربه می کنند که آن ها را بیشتر مستعد افسردگی می کند. افسردگی متداول ترین بیماری روانی در میان زنان است. رویکردهای روان درمانی مختلفی برای درمان افسردگی وجود دارد،امادر این مطالعه هدف مقایسه اثر بخشی آموزش تاب آوری گروهی و شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی دانشجویان دختر خوابگاهی است. مواد و روش کار:در این مطالعه 45 نفر از دختران خوابگاهی که در تست افسردگی بک نمره 19 و بالاتر را کسب کردند انتخاب شده و 3 گروه 15 نفری تشکیل داده شد. دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل، که یکی از گروه های آزمایشی تحت آموزش تاب آوری به مدت 8 جلسه 60 دقیقه ای، و گروه دیگر 8 جلسه 60 دقیقه ای شناخت درمانی دریافت کردند. و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. اعضای گروه های نمونه قبل و بعد از مداخلات مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 15و به کمک شاخص های آمار توصیفی و آزمون های آماری تحلیل واریانس اندازه های تکراری (repeated measure anova) و آزمون تعقیبی lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری 01/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: یافته ها حاکی از این است که بین میانگین گروه های آزمایشی و گروه کنترل که روش آموزشی را دریافت نکرده بودند تفاوت معنی داری وجود دارد. اما بین دو گروه آزمایشی در میزان اثربخشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به کار گیری آموزش تاب آوری و شناخت درمانی در کاهش میزان افسردگی دانشجویان دختر خوابگاهی موثر است.
حمید رضا زندیه احمد برجعلی
به منظورمقایسه سبک زندگی والدین کودکان دارای اختلال رفتاری وکودکان عادی وبااین فرض که((بین سبک زندگی والدین کودکان دارای اختلال رفتاری و کودکان عادی تفاوت وجود دارد))پژوهشی بانمونه50نفرانجام شد25والدکودکان دارای اختلال رفتاری و25والدکودک عادی،نحوه ی انتخاب نمونه، برای والدین کودکان عادی نمونه گیری خوشه ای وبرای والدین کودکان دارای اختلال نمونه گیری در دسترس بودونمونه مورد نظرازسطح شهرقم به دست امده است.وازازمون مقیاسهای اساسی ادلری که به اختصاربیسیس-ای(a-sisab)خوانده می شود استفاده شد.پس ازاجرابااستفاده از ازمون tمستقل ودرسطح معناداری05/0=pفرضیه پژوهش مورد ازمون قرار گرفت و معناداری ان به تایید رسید.به این معنی که بین سبک زندگی والدین کودکان پیش دبستان دارای اختلال رفتاری وکودکان عادی به جز سبک زندگی کنار امدن در بقیه ی سبک های زندگی تفاوت دیده شد،والدین کودکان عادی علاقه اجتماعی بیشتری دارند ووالدین کودکان دارای اختلال بیشتر تمایل دارند که تایید اجتماع را به دست اورند. درسبک های زندگی مسولیت پذیری ومحتاط والدین کودکان عادی مسولیت پذیرترندومحتاط ترعمل می کنند.
مریم پیلتن احمد برجعلی
: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی، کاهش نشخوار فکری و افزایش تاب آوری در زنان افسرده بود. روش: روش پژوهش آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون و پی گیری همراه با گروه کنترل بود.. برای جمع آوری داده ها علاوه بر پرسشنامه اطلاعات زمینه ای از سه پرسشنامه استاندارد شامل مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم (bdi ii)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس پاسخ های نشخواری (rrs) استفاده شد. برای درمان افسردگی 8 جلسه درمان گروهی بر اساس برنامه ی درمان اختلال افسردگی اساسی (mdd) بر اساس پروتکل درمان فراشناختی ولز و پاپا جورجیو اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش آزمون t مستقل، تحلیل کوواریانس (ancova) و تحلیل کوواریانس چند متغیره (mancova) برای به آزمون گذاشتن فرضیه های پژوهش در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. داده ها به وسیله نرم افزار spss18 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی، کاهش نشخوار فکری و افزایش تاب آوری تأثیر دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که میانگین نمره هر سه متغیر در مرحله پیگیری نسبت به مرحله پیش از درمان تفاوت معنی داری دارد و کاهش افسردگی و نشخوار فکری و افزایش تاب آوری در مرحله پیگیری سه ماهه از ثبات برخوردار می باشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش?حاضر نشان دهنده اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش افسردگی و نشخوارفکری و افزایش?تاب?آوری است. این تاثیر می تواند به واسطه نشانه قرار دادن عوامل واسطه و نگهدارنده اختلال افسردگی (نشخوارفکری و باورهای فراشناختی) انجام پذیرد.
سیده فاطمه آگاه احمد برجعلی
زبان پیوندی ناگسستنی با شناخت و تفکر دارد، اما آیا به همان اندازه که شناخت و تفکر برای تبیین پدیده های روانی در نظر گرفته می شود، به مقوله زبان هم توجه می شود؟! به نظر می رسد مسیر اصلی روان شناسی مدرن به گونه ای ست که زبان را بی ارتباط با مطالعه ذهن در نظر می گیرد. می دانیم که بسیاری از نظریه پردازان و محققان در تبیین پدیده ای مانند اضطراب تفکر را عامل کلیدی در نظر گرفته اند، اما آن طور که باید به مقوله زبان نپرداخته اند. بنابراین نیاز به پژوهش بنیادی در این حوزه به شدت احساس می شود. نگارنده در این مطالعه به رابطه خزانه واژگان با تجربه اضطراب پرداخته است. در واقع سعی شده است که به این سوال پاسخ داده شود: آیا بین غنای واژگان و میزان اضطراب رابطه ای وجود دارد؟ جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 91-90 در دانشگاه علامه طباطبائی بودند. گروه نمونه 60 دانشجو (30 دختر و 30 پسر) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح علی روش پس رویدادی بهره گرفته شد. برای اندازه گیری غنای واژگان آزمودنی ها خرده آزمون گنجینه واژگان آزمون هوش و به منظور اندازه گیری میزان اضطراب آزمون اضطراب کتل مورد استفاده قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های آماری کالموگروف اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و آزمون z استفاده شد. ضریب همبستگی بین میزان اضطراب با گنجینه واژگان 0.599- r= (01/0> p) نشان داد بین میزان اضطراب با غنای واژگان رابطه معنا داری وجود دارد. مقایسه نمرات گنجینه واژگان دختران و پسران نشان داد تفاوت معناداری بین غنای واژگان دختران و پسران وجود ندارد(0.209 t=و 05/0< p). مقایسه میزان اضطراب دختران و پسران نشان داد بین اضطراب دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد و دختران از میزان اضطراب بالاتری برخوردار هستند(3.079t= و 01/0> p). یافته ها نشان می دهد با کاهش غنای واژگان میزان اضطراب افزایش می یابد و برعکس. با توجه به یافته ها و پیشینه نظری و تجربی پژوهش شاید بتوان غنای واژگان را موثر بر میزان اضطرابی که فرد تجربه می کند دانست.
منصوره نصیری نصیرآباد محمود گلزاری
این پژوهش با هدف بررسی رابطه عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت زناشویی انجام گرفت. طرح پژوهشی از نوع همبستگی بود، جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام زنان متاهل شهر اردبیل بود. نمونه پژوهش 197 نفر از زنان شهر اردبیل بودند که با شیوه نمونه.گیری تصادفی از نوع خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شادکامی، پرسشنامه رضایت زناشویی و پرسشنامه باورهای دینی (آزمون معبد2) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روشهای آمار توصیفی از روشهای آمار استنباطی نظیر ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شده است. تحلیل نتایج نشان داد که بین عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت زناشویی همبستگی مثبت معناداری وجود دارد و عمل به باورهای دینی پیش بینی کننده مناسبی برای رضایت زناشویی و شادکامی محسوب می شود.
متین خطیب زاده صغری ابراهیمی قوام
هدف پژوهش "بررسی ارتباط سوءاستفاده جنسی، جسمی و هیجانی از دختران نوجوان با فرار آنها از منزل و مقایسه آنها با دختران غیر فراری ” در سال 91-90 در شهر تهران می باشد. نمونه مورد مطالعه از 60 نفر از دختران نوجوان 20-15سال تشکیل شده است که33 نفر از آنها، دختران فراری مستقر در مراکز نواب، ارشاد وکانون اصلاح و تربیت تهران بودند که با روش نمونه گیری در دسترس برگزیده شدند و 27 نفر نیز دختران عادی، که با روش نمونه گیری تصادفی از مراکز آموزشی انتخاب شده اند. این پژوهش، از نوع علی-مقایسه ای و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته می باشد که بر حسب وقوع، نوع، شدت و فراوانی هر یک از انواع سوءاستفاده طبقه بندی گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی از قبیل فراوانی، درصد فراوانی و میانگین و نیز روش های آمار استنباطی از قبیل آزمون دو متغیری خی دو و ضریب همبستگی فی استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که دختران فراری به مراتب بیشتر از گروه همگن خود از سوی سرپرست یا اعضای خانواده مورد آزارهای جسمی، جنسی و هیجانی قرار گرفته اند. که این عوامل ارتباط زیادی با فرار آنها از منزل دارد. نتایج گواه بر این است که محیط زندگی دختران فراری بسیار متشنج بوده است و در آن انواع سوءاستفاده و آزار به چشم می خورد و پیشگیری از این آسیب اجتماعی، نیازمند ارتقای آگاهی والدین در خصوص روش برخورد مناسب با فرزندان نوجوان، شناسایی و حمایت از خانواده های در معرض آسیب است.
فاطمه مشیری فرامرز سهرابی سهرابی
چکیده هدف تحقیق حاضر مقایسه رابطه ولع مصرف و ابعاد تکانشگری در مصرف کنندگان تحت درمان با متادون و درمان پرهیز مدار است. نمونه 250 بیمار تحت درمان در مراکز دولتی مناطق 16 و 19 تهران و 150 نفر بیمار تحت درمان در کمپ های ترک اعتیاد به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه پرسشنامه مقیاس تکانشگری بارت و مقیاس پیش بینی پذیری بازگشت را تکمیل کردند. در این پژوهش از روش آماری همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس چند متغیره و رگرسیون چند متغیره استفاده شد و نتایج حاصل از داده ها نشان داد که بین دو گروه تحت درمان با متادون و درمان پرهیز مدار از نظر تکانشگری و ولع مصرف تفاوت معناداری وجود داشت. کلید واژه: ولع مصرف، تکانشگری، درمان نگهدارنده، متادون، درمان پرهیز مدار.
سیده شادیه جلالی احمد برجعلی
هدف از انجام پژوهش حاضر ، تأثیر آموزش بازی های وانمودی بر افزایش ابعاد خلاقیت در کودکان پیش دبستانی می باشد و به دنبال پاسخ به این سوال که : آیا آموزش بازی های وانمودی بر رشد ابعاد خلاقیت کودکان پیش دبستانی تاثیر دارد ؟ پژوهش دارای یک فرضیه اصلی است : آموزش بازی های وانمودی بر افزایش ابعاد خلاقیت کودکان پیش دبستانی تأثیر می گذارد. همچنین به منظور بررسی تاثیر بازی های وانمودی بر ابعاد خلاقیت نیز چهار فرضیه فرعی مطرح شده است که تاثیر بازی های وانمودی را بر افزایش چهار مولفه خلاقیت یعنی ابتکار ، سیالی ، انعطاف پذیری و بسط فکری مورد بررسی قرار می دهد . جامعه آماری مورد نظر در این پژوهش ، کودکان پیش دبستانی در حال تحصیل در دبستان پسرانه محدث قمی ، منطقه 2 شهر تهران می باشد . نمون? حاضر شامل 26 نفر از کودکان همین مدرسه ، که در 2 گروه 13 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند ، می باشد که این نمونه گیری به روش تصادفی خوشه ای انتخاب گردید . طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی می باشد و محقق در این پژوهش ، از آزمون تفکر خلاق تورنس ( فرم a ) استفاده کرد . آزمون خلاقیت تورنس به عنوان پیش آزمون برای کل نمونه اجرا شد سپس محقق تقریباً به مدت 2 ماه بازی های وانمودی را بر روی آزمودنی های گروه آزمایش اجرا نمود و در پایان دوره ، مجدداً آزمون خلاقیت تورنس به عنوان پس آزمون برای هر دو گروه آزمایش و کنترل مورد اجرا قرار گرفت. در پژوهش حاضر به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل دادها از روش تحلیل کوورایانس ( mancova ) استفاده گردید. بطور کلی نتایج نشان می دهد که متغیر مستقل ( آموزش بازی های وانمودی ) با اطمینان 99% و در سطح (01/0= a ) موثر بوده و موجب افزایش خلاقیت در کودکان پیش دبستانی می گردد . همچنین نتایج تحلیل فرضیه های فرعی حاکی از آن است که در بین مولفه های خلاقیت ، متغیر مستقل ( آموزش بازی های وانمودی ) بر مولفه های ابتکار، سیالی ، انعطاف پذیری و با اطمینان 99% و در سطح (01/0= a ) اثرگذار بوده و موجب افزایش آنها گردیده اما در مولفه بسط فکری تأثیرگذار نبوده است
زهره پروین فرامرز سهرابی
انواع سرطان ها طیفی گسترده از بیماری هایی هستند که هر یک از آن ها سبب شناسی، برنامه درمانی و پیش آگهی ویژه ی خود را دارند. بیش تر افرادی که به سرطان مبتلا می شوند، یک دوره فشار روانی را تجربه می کنند. اضطراب و استرس از جمله اختلال های شاخص در بیماران سرطانی هستند. کنترل اضطراب و استرس در بیماران سرطانی بسیار مهم و حیاتی است و باعث ارتقای کیفیت زندگی بیمار می شود و از بروز بیماری های دیگر در بیماران سرطانی جلوگیری می کند. اضطراب یک واکنش طبیعی به سرطان است که می تواند در حین تست غربالگری، انتظار برای نتیجه ی تست، تشخیص سرطان، حین درمان سرطان و یا پیش بینی عود سرطان تجربه شود. در صورتی که بیماران سرطانی نتوانند با استرس ناشی از بیمار شدن برخورد کنند، سرطان در آنها سریعتر از افرادی که آرامش خود را حفظ می کنند، پیشرفت می کند .در این پژوهش اثربخشی شعردرمانی گروهی بر کاهش نشانه های اضطراب و استرس ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان مورد بررسی قرار گرفت. مقیاس dass_21 بر روی بیماران اجرا شد. 24نفر از بیمارانی که در زیر مقیاس اضطراب و استرس، نمره ی متوسط و بالاتر از متوسط داشتند انتخاب شدند و سپس به گونه ی تصادفی در دو گروه آزمایشی12نفره وکنترل 12نفره جایگزین شدند. سپس 7 جلسه شعردرمانی گروهی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پس از اتمام جلسات شعردرمانی مقیاس dass_21 بر روی دو گروه اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. بنابر نتایج به دست آمده شعر درمانی در کاهش نشانه های اضطراب و استرس بیماران مبتلا به سرطان تاثیر دارد(05/0<p ). باتوجه به یافته های این پژوهش می توا ن نتیجه گرفت که شعر درمانی گروهی بر کاهش اضطراب و استرس افراد مبتلا به سرطان موثر است.
مریم رادی فریده حسین ثابت
چکیده تصور از خدا می تواند احساس اطمینان بنیادی را به فرد بدهد اما می تواند به عنوان منبع برانگیزنده ی اضطراب، ناخرسندی یا عصبانیت نیز باشد. همچنین فرض می شود که تصور از خدا می تواند رضایت فرد از زندگی یعنی ارزیابی فرد از زندگی کنونی یا گذشته اش را تحت تاثیر قرار دهد، همچنین تصور از خدا می تواند تحت تاثیر طرحواره های ناسازگار، یعنی بنیادهای تفسیری فرد و برآورده نشدن نیازهای اساسی دوران کودکیتوسط والدینقرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با تصور از خدا و رضایت از زندگی صورت پذیرفت. بدین منظور طی یک طرح همبستگی، از بین دانشجویان دانشگاه شیراز، با بهره گیری از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 150 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های طرحوارهناسازگاراولیهیانگ(فرمکوتاه) sq-sf))، آزمونتصورازخدا (gis) و مقیاسرضایتاززندگیداینر(swls) بود. داده ها در ابتدا با استفاده از روشهای آمار توصیفی مانند جداول توزیع فراوانی، نمودارها، محاسبه میانگین، انحراف معیار و در ادامه با آماره های استنباطی روش ضریب همبستگی پیرسون، ضریب ایتا، تحلیل رگرسیون و آزمون کولموگرف اسمیرنف و با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که علی رغم عدم همبستگی معنادار میان نمره کلی طرحواره های ناسازگار با متغیر تصور از خدا، بین طرحواره های انزوای اجتماعی، اطاعت و معیارهای سرسختانه با متغیر تصور ازخدا رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین طرحواره بی اعتمادی بیشترین رابطه و طرحواره انزاوای اجتماعی کمترین رابطه را با متغیر رضایت از زندگی داراست. علاوه بر این همبستگی معنادار مثبت بین رضایت از زندگی و تصور از خدا وجود دارد که در این میان مولفه های تاثیرگذاری، حضور و چالش رابطه معناداری با متغیررضایت از زندگی دارند. بنابراین با در نظر گرفتن رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با تصور از خدا و رضایت از زندگی، می توان با هدف پیشگیری از عدم رضایت از زندگی و درمان نارضایتی از زندگی با استفاده از آموزش والدین و طرحواره درمانی گامی درجهت ارتقای بهداشت روانی جامعه برداشت.
خدیجه نوایی سلوط نورعلی فرخی
طرح سنجش کودکان بدو ورود به دبستان که همه ساله در طول تابستان در کشور ما اجرا می گردد ، با هدف غربالگری کودکان در معرض خطر و جایدهی آموزشی مناسب کودکان انجام می گیرد .کودکانی که حداقل 5 سال و 9 ماه دارند، برای برخورداری از آموزش دبستان ( آموزش عمومی ) می بایست به یکی از پایگاههای تعیین شده در مدارس مراجعه و مورد سنجش قرار گیرند . در جریان سنجش ، وضعیت سلامتی عمومی ، شنوایی ، بینایی و آمادگی تحصیلی ( که همان توانایی هوشی کودک برای حضور در دبستان و برخورداری از آموزش و یادگیری مدرسه ای می باشد ) مورد ارزیابی قرار می گیرد . پژوهش حاضر به منظور بررسی روایی پیش بین آزمون آمادگی تحصیلی طرح سنجش صورت گرفته است . جامعه مورد مطالعه شامل 100000 n – کودک مورد سنجش قرار گرفته در سال تحصیلی 89 – 1388 در شهر تهران می باشد . نمونه گیری به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از بین مناطق شهر تهران صورت گرفت که در آن چهار منطقه آموزش و پرورش مورد بررسی قرار گرفتند . در این بررسی نمونه ها از مناطق 19 – 16 – 5 – 2 انتخاب گردیدند . از هر منطقه یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه انتخاب و دانش آموزان پایه چهارم در این مدارس بررسی شدند ( تست شدگان سال 88 ) . نمونه آماری تعداد 500 نفرکودک بود که نمره آمادگی تحصیلی آن ها از سازمان استثنایی گرفته شد و این نمره با وضعیت تحصیلی دانش آموز در پایه های سوم ( 91 – 1390 )و چهارم ابتدایی ( 92 – 1391 ) مورد مقایسه قرار گرفت . جهت بررسی این موضوع ابتدا با استفاده از روشهای آمار توصیفی ، اقدام به توصیف دقیق داده های پژوهشی گردید و پس از آن با توجه به مقیاس رتبه ای ارزشیابی توصیفی دبستان ، نمرات آزمون آمادگی تحصیلی نیز با توجه به سن تقویمی نوآموزان در هنگام سنجش و نمره برش مربوط به سن آنها ، جهت مقایسه بهتر به صورت رتبه ای دسته بندی شد و در نهایت از ضرایب همبستگی اسپیرمن و تائوکندال به منظور آزمون روایی پیش بین آزمون آمادگی تحصیلی استفاده شد . نتایج نشان دادند : بین نمره آزمون آمادگی تحصیلی و وضعیت درسی کودکان همبستگی معنادار وجود دارد . میزان همبستگی بین دروس علوم و ریاضی پایه سوم و آزمون آمادگی تحصیلی( 3/0 ) بیشتر از میزان آن بین دروس فارسی و اجتماعی پایه سوم و همچنین نظر معلم کلاس چهارم با آزمون آمادگی تحصیلی ( 2/0 ) می باشد . هر چند رابطه بین نمره آزمون آمادگی تحصیلی و وضعیت درسی کودکان از نظر آماری معنادار می باشد اما با این میزان کم همبستگی نمی توان گفت که این آزمون از روایی پیش بینی کافی برخوردار است . البته باید توجه داشت که بین نمرات بالا ی آمادگی تحصیلی با پیشرفت درسی و همچنین بین نمرات بسیار پایین با افت تحصیلی و وضعیت درسی ضعیف ، رابطه وجود دارد.
آزاد همتی محمود دژکام
این پژوهش با هدف کلی مطالعه انطباق ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (psy-5) پرسشنامه mmpi-2-rf با محور دوم dsm-5 در قالب یک پژوهش پیمایشی پرسشنامه ای انجام گرفته است. پژوهش از جمله مطالعات روش شناسی و آزمون سازی به حساب می آید. در این تحقیق ابتدا حمایت تجربی داده های ایرانی برای ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (psy-5) و ساختار عاملی صفات و حیطه های کلی شخصیت dsm-5 مطالعه شدند. سپس همخوانی بین مقیاس های شخصیت مرضی (psy-5) با حیطه های پنج گانه محور دوم dsm-5 در یک فضای مکنون چندمتغیری با بررسی ساختار عاملی مشترک مقیاس های psy-5 و صفات pid-5مطالعه شده است. علاوه بر همخوانی بین مقیاس های psy-5 و حیطه ها و صفات dsm-5، این مسئله نیز بررسی شد که هر مقیاس psy-5 چه میزان از واریانس هر یک از صفات dsm-5 را در بر می گیرد. در ادامه با توجه به ارتباطات مفهومی بین مقیاس های psy-5 و حیطه هایdsm-5، روایی همگرا این مقیاس ها مطالعه شد؛ همچنین بر مبنای همبستگی پایین با حیطه های غیرمرتبط، روایی واگرای مقیاس های psy-5 ارزیابی شده است. به منظور گردآوری اطلاعات پرسشنامه های mmpi-2-rf و pid-5 در اختیار نمونه ای به حجم 793 نفر (متشکل از نمونه دانشجویی، غیردانشجویی و کلینیکی) از جامعه بالای 16 سال شهر تهران قرار گرفت که نهایتاً 452 پروتکل از موارد پاسخ داده شده جهت انجام تحلیل های آماری معتبر تشخیص داده شدند. به تناسب سوالات پژوهش از روش های بسته بندی سوالات، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل مولفه های اصلی با چرخش واریماکس، تحلیل عاملی مشترک، برآورد بیشینه درست نمایی با چرخش پروماکس، تحلیل موازی هورن، تحلیل عاملی تاییدی، شاخص نیکویی برازش(gfi)، نسبت (x2 / d.f.)، شاخص نیکویی برازش اصلاح شده(agfi)، شاخص برازش تطبیقی(cfi)، ریشه دوم میانگین مجذورات خطای تقریب (rmsea) و نرم افزارهای spss و amos استفاده شده است. یافته ها حاکی از برازش مطلوب مدل تحلیل عاملی تاییدی هر دو مقیاس psy-5 و pid-5 با داده ها بوده است. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی مشترک نیز با مبانی نظری مورد انتظار انطباق نسبتاً مطلوبی داشته و نشان داده است که هر کدام از مقیاس های psy-5 بر روی حیطه هایی مورد انتظار dsm-5 دارای بار عاملی معنادار بوده اند.
شکوفه صمدیان احمد برجعلی
زمینه و هدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ms) یکی از شایع ترین بیماری های مزمن مغز و اعصاب در بزرگسالان جوان است و مانند هر بیماری مزمن دیگر جنبه های مختلف زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه رابطه بین مکانیزم های مقابله با استرس و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا ms و افراد عادی و نرمال طراحی شد. روش بررسی:در پژوهش حاضر و باتوجه به ماهیت طرح پژوهش حاضر که از نوع علی – مقایسه ای می باشد ،تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به ms در محدوده سنی 20-40 سال شهر تهران که عضو انجمن ms بودند و 30 نفر از افراد عادی ونرمال که سابقه هیچ گونه بیماری جسمی ،روانی ،ضایعه مغزی ،صرع و عقب ماندگی ذهنی نداشتند و داروی خاصی مصرف نمی کردندانتخاب شدند.جمع آوری اطلاعات از طریق مقیاس راهبردهای مقابله با استرس بیلینگز و موس (1981) و مقیاس کیفیت زندگی (sf-36) صورت گرفت .تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گرفت .ودر بخش توصیفی از شاخصه های اماری همچون شاخصه های فراوانی ،درصد ،میانگین و ..... و در بخش استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به روش گام به گام و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج:نتایج نشان داد که بین سبک مقابله ای مساله مدار با مولفه های عملکرد جسمانی و سلامت عاطفی از کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ms رابطه معناداری بصورت مستقیم وجود دارد و این رابطه مستقیم به این مفهوم می باشد که هرچه افراد از سبک های مقابله ای مساله مدار در زندگی استفاده نمایند بر میزان کیفیت زندگی آنها در زیر مولفه های عملکرد جسمانی و سلامت عاطفی افزوده می گردد و برعکس.همچنین رابطه بین سب های مقابله ای هیجان مدار با زیر مولفه خستگی و نشاط افراد از کیفیت زندگی به صورت معکوس می باشد و هرچه سبک افراد هیجان مدار تر باشد از میزان کیفیت زندگی آنها در زمینه خستگی و نشاط کاسته می گرددو برعکس. همچنین نتایج نشان داد که رابطه بین سبک مقابله ای مساله مدار با مولفه های عملکرد اجتماعی از کیفیت زندگی افراد عادی و نرمال رابطه معنا داری به صورت مستقیم وجود دارد و این رابطه مستقیم به این مفهوم می باشد که هرچه افراد عادی از سبک های مقابله ای مساله مدار در زندگی استفاده نمایند ،بر میزان کیفیت زندگی آنها در زیرر مولفه های عملکرد اجتماعی آنها افزوده می گرددو برعکس.و هرچه سبک افراد هیجان مدار تر و یا مساله مدار تر باشند از میزان کیفیت زندگی آنها در زمینه سلامت عاطفی کاسته می شود. همچنین نتایج نشان داد که بین مکانیزم های مقابله با استرس در افراد مبتلا به ms و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد و افراد مبتلا به بیماری ms بیشتر از سبک های هیجان مداری استفاده می کنند و افراد عادی بیشتر از سبک های مقابله ای مساله مدار استفاده می کنند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که بین میزان کیفیت زندگی در افراد مبتلا به ms و افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد و میزان کیفیت زندگی افراد عادی بیشتر از افراد مبتلا به ms می باشد بحث: به طور کلی نتایج نشان می دهد که کیفیت زندگی تحت تاثیر مکانیزم های مقابله با استرس فرد می باشد. واژگان کلیدی: مکانیزم های مقابله با استرس ،کیفیت زندگی ،مولتیپل اسکلروزیس
نرگس عدالتی احمد برجعلی
هدف :هدف از اجرای این پژوهش مقایسه کارکردهای اجرایی دربیماران دوقطبی وابسته به مواد و غیر وابسته به مواد و تعیین نقص های اجرایی در هر دو گروه بود که از طرح پژوهشی علی-مقایسه ای برای این منظور استفاده شد.در این مطالعه دوگروه، شامل بیماران دوقطبی وابسته به مواد (30 نفر)، بیماران دوقطبی غیروابسته به مواد (30نفر) که همگی دارای خلق متعادل (یوتیمیا) بودنداز طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شده واز نظر سن، جنس و میزان تحصیلات همتا شدند. برای سنجش مولفه های کارکردهای اجرایی از ابزارهای آزمون عملکرد پیوسته، آزمون برج لندن، آزمون استروپ، آزمون فراخنای حافظه ارقام وکسلر و آزمون فراخنای صفحه ای از مجموعه آزمون wais-rni استفاده شد.برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری جهت مقایسه شاخص های کارکردهای اجرایی بین افراد دو گروه استفاده شد. همچنین اطلاعات میانگین و انحراف معیار، با استفاده از آمار توصیفی بدست آمد. یافته ها نشان داد که بیماران دوقطبی وابسته به مواد در آزمون های عملکرد پیوسته، آزمون استروپ، آزمون فراخنای حافظه ارقام وکسلر و آزمون فراخنای صفحه ای از مجموعه آزمون wais-rniدارای عملکرد ضعیف تری نسبت به گروه دیگر بودند. اما در آزمون برج لندن تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج مطالعه حاضر، نشان می دهد که بیماران دوقطبی وابسته به مواد در توجه، بازداری و حافظه کاری عملکرد ضعیف تری نسبت به بیماران دوقطبی غیر وابسته دارند اما در زمینه برنامه ریزی تفاوت معناداری وجود نداشت. بر طبق این نتایج که نقص در کارکردهایی بیماران دوقطبی وابسته به مواد بیشتر از بیماران غیر وابسته است که علت آن را میتوان اثرات ناشی از مصرف مواد دانست. بنابراین باید در برنامه درمانی این گروه از افراد ، اثرات مصرف مواد نیز مورد توجه قرار گیرد.
مرضیه عسکری احمد برجعلی
چکیده: هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی نمایش خلاق بررشد مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی است.این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پی گیری است، که با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای ازکودکان 5-6 ساله از مناطق 22گانه تهران انتخاب و به طور تصادفی به 2گروه مداخله (15نفر) وکنترل (15 نفر) تقسیم شدند.گروه مداخله طی 8 جلسه (هر جلسه یک ساعت) در فعالیت های نمایش خلاق شرکت داده شد.جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون کو واریانس و آزمون tهمبسته) استفاده شد و مهارت اجتماعی دو گروه با استفاده از مقیاس رشد اجتماعی گرشام و الیوت(1990) به صورت دو گروه پیش آزمون- پس آزمون و پی گیری (بعداز گذشت 2 ماه از مداخله گری)اندازه گیری شدو نتایج پژوهش نشان دادکه: -مهارت های اجتماعی کودکانی که نمایش خلاق اجرا کرده اند به طور معناداری بیشتر از مهارت های اجتماعی کودکانی است که تحت اجرای نمایش خلاق قرارنگرفته اند. -نمایش خلاق بر رشد مهارت های اجتماعی در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار است. واژگان کلیدی: نمایش خلاق، مهارت اجتماعی، کودکان پیش دبستانی
مهشید رهروی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر افزایش احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 92-91 انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهشهای آزمایشی می باشد که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. فرضیه اصلی این پژوهش این بود که آیا آموزش مهارتهای مثبت اندیشی احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده را افزایش می دهد. نمومه شامل 30 نفر از دانشجویان بود که به صورت تصادفی از جامعه مورد پژوهش انتخاب شدند. قبل از انجام مداخله و ارایه متغیر مستقل دو گروه با استفاده از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد و پرسشنامه افسردگی بک مورد آزمون قرار گرفتند وبر اساس نمره های بدست آمده به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند.بعد مهارتهای مثبت اندیشی به مدت 8 جلسه یک ساعته به آنها آموزش داده شد. تحلیل نتایج با استفاده ازآزمون تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است و آموزش مهارتهای مثبت اندیشی احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده را افزایش می دهد.
محبوبه پاک نژاد احمد برجعلی
در این تحقیق که به منظور بررسی رابطه پیشداوری جنسیتی با رضایت شغلی و استرس شغلی زنان صورت گرفته است جامعه پژوهش متشکل از زنان شاغل در کارخانه های تولیدی ماشین و نمونه آماری شامل 30 نفر از زنان کارخانه محور سازان ایران خودرو میباشد که با روش نمونخ گیری در دسترس انتخاب شدند.به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات داز آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است.نتایج نشان داد بین پیشداوری جنسیتی با استرس شغلی رابطه معنا داری بطور مستقیم وجود دارد،بین پیشداوری با رضایت شغلی رابطه معنا داری بصورت معکوس وجود دارد و پیشداوری جنسیتی و رضایت شغلی هر یک بخشی از میزان استرس شغلی را پیش بینی میکنند.
آذر حیدری احمد برجعلی
پژوهش حاضر به منظور تعیین و مقایسه ویژگی های نقاشی خانواده در کودکان پایه سوم دبستان با سبک های فرزندپروری صورت گرفته است. بدین منظور 90 کودک پایه سوم دبستان سال تحصیلی 1392-1391 از مدارس ابتدایی سطح شهر سپیدان واقع در استان فارس، به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و والدین این کودکان پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند را پر کردند که از این تعداد 45 کودک دارای والدین با سبک فرزندپروری مقتدرانه، 25 کودک دارای والدین مستبدانه و 20 کودک دارای والدین سهل گیرانه بودند. سپس تست ترسیم خانواده کرمن به طور انفرادی از این کودکان گرفته شد و مشاهدات بالینی محقق نیز به عمل آمد و در نهایت نقاشی کودکان از نظر ویژگی هایی چون پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص، حذف خود، حذف اعضای خانواده، نارزنده سازی والدین، میزان انطباق همسانسازی (هشیار و ناهشیار) با والدین، و غنا و درجه تکامل نقاشی تفسیر شد و نتایج با استفاده از شاخص توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و برای آزمودن فرضیه ها ی پژوهش از آزمون های خی دو چندگروهی و آزمون دقیق فیشر و آزمون های تعقیبی مورد تحلیل قرار گرفتند. و با استفاده از آزمون خی دو چند گروهی و آزمون دقیق فیشر و با اطمینان 95 % و با دو درجه آزادی در سطح 0.05 مشخص شد که تفاوت معناداری بین سه سبک فرزند پروری در پاسخ حذف خود ، حذف اعضای خانواده ( پدر ، مادر، خواهر وبرادر) و میزان انطباق همسانسازی (هشیار و ناهشیار) با والدین در نقاشی کودکان با اطمینان 95 درصد وجود ندارد. ولی تفاوت بین سه سبک فرزند پروری در پاسخ پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص، ناارزنده سازی والدین، و غنا و درجه تکامل نقاشی در نقاشی کودکان معنادار است. همچنین با استفاده از آزمون های تعقیبی خی دو مشخص شد که پویایی ترسیم و تعامل بین افراد در بین نقاشی کودکان والدین قاطع و استبدادی و همچنین بین کودکان والدین دارای سبک های استبدادی و سهل گیر معنادار است. پاسخ های ناارزنده سازی والدین در بین خانواده هایی با سبک فرزند پروری قاطع و خانواده هایی با سبک فرزند پروری استبدادی، و خانواده هایی با سبک فرزند پروری قاطع و خانواده هایی با سبک فرزند پروری سهل گیر تفاوت معنادار دارد. و پاسخ های غنا و درجه تکامل نقاشی در بین خانواده هایی با سبک فرزند پروری قاطع و خانواده هایی با سبک فرزند پروری استبدادی تفاوت معنادار دارد. نتیجه گیری: در این پژوهش مشخص شد که تفاوت بین سه سبک فرزند پروری در پاسخ پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص، ناارزنده سازی والدین، و غنا و درجه تکامل نقاشی در نقاشی کودکان معنادار است. و این به این معناست که از تست ترسیم خانواده می توان در جهت مطالعه نظر کودکان راجع به خانواده های خود و سبک های فرزندپروری آنها استفاده کرد. واژگان کلیدی: تست ترسیم خانواده، سبک های فرزندپروری، خانواده، کودکان پایه سوم دبستان
مهری گلی احمد برجعلی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تنظیم هیجان بر میزان زورپذیری کودک پیش دبستانی انجام گرفته است. در این مطالعه 30 کودک پیش دبستانی (6 -4 ساله) در سال تحصیلی 1392-1391 از مراکز پیش دبستانی شهر مشهد، به صورت در دسترس انتخاب شدند که 15 نفر آنها به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و 15 نفر دیگر در گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش در این مطالعه، چک لیست زورپذیری برای مربی بود، که از پرسشنامه ی زورگو/ زورپذیر الوئوس با نظر اساتید آماری و از 40 سوال، 20 سوال که مربوط به بعد زورپذیری و سوالات کلی را شامل می شود، اقتباس شد و همچنین بسته آموزشی تنظیم هیجان که تعداد جلسات در این پژوهش 9 جلسه بوده است، استفاده شد. پس از تکمیل چک لیست توسط مربی، کودکی که در دو ماه گذشته حتی یک یا دوبار مورد زورگویی قرار گرفته است، جزء نمونه محسوب شد و پس از اجرای بسته آموزشی تنظیم هیجان در جلسات گروهی که تعداد آن در مهدکودک های مختلف، متفاوت بود، چک لیست با در نظر گرفتن برهه ی زمانی تکمیل چک لیست اول تا پایان اجرا، دوباره توسط مربی پر شد. سپس بعد از گذشت یک ماه این فرایند تکرار شد. برای تحلیل نتایج از آزمون کوواریانس برای آزمون فرضیه ی اول و از روش تی مستقل برای آزمون فرضیه ی سوم، استفاده شد. در پایان، در قسمت یافته ها ، این پژوهش به این نتیجه رسید که: تنظیم هیجان بر کاهش میزان زورپذیری کودک پیش دبستان موثر بود، به عبارت دیگر کودکانی که در جلسات آموزش تنظیم هیجان شرکت داشتند تفاوت معناداری با گروه کنترل در نمرات زورپذیری داشتند. واژگان کلیدی: زورپذیری- زورگویی- تنظیم هیجان- کودک پیش دبستان.
ارش ترابی ایراندخت فیاض
در این پژوهش به بررسی رابطه میزان عمل به احکام دین با بهداشت روانی معلمان ابتدایی در سال تحصیلی 92_91 پرداخته شده است. جامعه ی این پژوهش شامل کلیه معلمان ابتدایی شهرستان فراشبند بود. نمونه پژوهش شامل 100نفر معلم ابتدایی(50 نفر معلم زن، 50نفر معلم مرد) بود که به شیوه تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات عبارت بودند از پرسشنامه معبد گلزاری برای اندازگیزی میزان عمل به احکام دین و پرسشنامه سلامت عمومی (ghq) برای سنجش بهداشت روانی. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش همبستگی بود.در این پژوهش مشخص شد بین میزان عمل به احکام دین با بهداشت روانی معلمان رابطه مثبت وجود دارد و بین میزان عمل به احکام دین با علائم جسمانی رابطه معنی داری وجود ندارد. همچنین بین میزان عمل به احکام دین با اضطراب و اختلال خواب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی رابطه معکوس وجود دارد. همچنین میزان عمل به احکام دین بین معلمان زن و مرد یکسان می باشد.
مرضیه سرعتی احمد برجعلی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی درمان گروهی ذهن آگاهی-مبتنی بر کاهش استرس- بر بهبود الگوهای مقابله با استرس در زنان مبتلا به ms شهر تهران صورت گرفته است. این پژوهش شامل دو فرضی? اصلی و شش فرضی? فرعی است. فرضیه های اصلی بیانگر اثر بخشی رویکرد فوق، در بهبود سبک های مقابله ای و حفظ این بهبود در دور? پیگیری است و فرضیه های فرعی، بیانگر اثر بخشی رویکرد فوق در کاهش سبک های مقابله ای اجتناب مدار و هیجانی و حفظ آن در دور? پیگیری و افزایش سبک مقابله ای حل مسئله و حفظ آن در دور? پیگیری است. پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی، برای بهبود شرایط بیماران مبتلا به ms است که در آن افراد نمونه با توجه به طرح به کار رفته( طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) که از نوع طرح های نیمه آزمایشی است، در دو گروه کنترل و آزمایش به صورت تصادفی جایگزین شده اند. نمون? مورد مطالعه 18 نفر از بیماران زن مبتلا به ms ، عضو انجمن ms شهر تهران بودند. تعداد افراد در گروه آزمایش 9 نفر و در گروه کنترل نیز 9 نفر بودند. از نظر تحصیلات، حداقل دیپلم و حداکثر لیسانس داشتند، از نظر مرحل? بیماری همگی در مرحل? rr قرار داشتند . حداقل یکسال از تشخیص بیماریشان گذشته بود. بعلاوه از نظر سبک های مقابله با استرس در پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل مشاهده نشد. ابزار بکار گرفته در این پژوهش آزمون مقابله با شرایط پر استرس (ciss) اندلر و پارکربود. به گروه آزمایش به مدت 8 جلسه به صورت جلسات هفتگی 2:30 دقیقه درمان گروهی به شیو? ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس با ساتفاده از شیوه های تنفس دیافراگمی، مراقبه، تمرینات تای چی، معاین? بدن و هوشیاری لحظه به لحظه داده شد. نتایج بدست آمده با استفاده از آزمون آماری کوواریانس بررسی شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که آزمون معنا داری تفاضل های دو گروه (اثر) در سطح معناداری (01/0= ?) با اطمینان 99/0 تایید می گردد و همچنین آزمون معناداری تفاضل میانگین های دو گروه (ماندگاری) در سطح معناداری (01/0= ?) با اطمینان 99/0 تایید می گردد. بنابراین دو فرضیه اصلی وفرضیه های فرعی تحقیق مورد تایید قرار می گیرند.
معصومه قلی زاده احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش درمانی آموزش مدیریت والدین و آموزش نوروفیدبک در کاهش علائم اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی انجام شده است. در این پژوهش نمونه ای به اندازه 20 کودک در سنین دبستان در هرگروه آزمایشی به اندازه 10 نفر مورد پژوهش قرار گرفتند. نمونه در دسترس و کودکانی را شامل می شود که به مراکز روانپزشکی مراجعه و تشخیص اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی را گرفته اند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر مقیاس کانرز برای والدین فرم تجدید نظر شده می باشد. فرم کوتاه آن شامل 27 سوال و در برگیرنده ی 4 عامل اصلی، مشکلات سلوک، یادگیری و مشکلات شناختی، بیش فعالی و اضطراب است. آموزش نوروفیدبک طی 36 جلسه و آموزش مدیریت والدین طی 6 جلسه اجرا و نتایج با آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت یافته ها حاکی از تاثیر هر دو روش در کاهش علائم اختلال و تاثیر بیشتر آموزش نوروفیدبک بوده اما پس از اجرای آزمون پی گیری تاثیرآموزش مدیریت والدین بیشتر از نوروفیدبک بود که حاکی از تاثیر بلند مدت این روش است.
شکریه آزادفر محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش کنترل خشم به شیوه لاچمن بر بهبود روابط بین فردی وافزایش کیفیت زندگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه در سال تحصیلی 92-1391 صورت گرفت. طرح پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون _ پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. تعداد نمونه مورد نیاز برای این مطالعه 30 دانش آموز بود ( 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل ). انتخاب نمونه با روش نمونه گیری در دسترس صورت گرفت. پس از انتخاب نمونه و جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه آموزش کنترل خشم به مدت 12 جلسه در گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده های مربوط به متغیرهای وابسته از مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (whoqol bref) ، پرسشنامه ابراز صفت – حالت خشم 2 (staxi-2) و مقیاس مهارت های اجتماعی نوجوانان (tiss) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون t و تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش کنترل خشم به شیوه لاچمن موجب کاهش خشم، بهبود روابط بین فردی و افزایش کیفیت زندگی در دانش آموزان دختر بی سرپرست شد. یافته های پژوهش نشانگر اهمیت کنترل خشم در بهبود روابط بین فردی و ارتقای کیفیت زندگی دانش آموزان دختر بی سرپرست است. از این رو با اتخاذ رویکردهایی در جهت آموزش کنترل خشم در میان نوجوانان بی سرپرست می توان گامی مهم در جهت بهبود روابط بین فردی و ارتقای کیفیت زندگی آن ها برداشت.
مسعود نجاری احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین شیوه های فرزندپروری و میزان افسردگی کودکان پیش دبستان شهرستان بوکان انجام شد. در یک مطالعه از نوع همبستگی 100 دانش آموز به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. از پرسشنامه های شیوه فرزندپروری دایانا بامریند و پرسشنامه علائم مرضی کودکان (csi4) به عنوان ابزارهای پژوهش استفاده شد. به منظور تجریه و تحلیل داده ها از روش هایt مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها نشان داد که در میزان افسردگی کودکان پیش دبستانی در شیوه های مقتدر، سهل گیر و مستبد تفاوت وجود دارد و از میان آنها شیوه فرزندپروری مستبد بیشترین میزان اثرگذاری بر روی افسردگی کودکان را دارا می باشد و در واقع می توان گفت بهترین پیش بینی کننده افسردگی کودکان سبک فرزندپروری مستبدانه می باشد. همچنین کم ترین میزان افسردگی نیز به کودکان دارای سبک فرزندپروری سهل گیرانه اختصاص یافت. کلیدواژه: شیوه های فرزند پروری، افسردگی کودکان
فاطمه پورخاقان علی دلاور
پژوهش حاضر یک بررسی و مقایسه یک مدل سنتی آماری(رگرسیون) و یک مدل نوین پردازش موازی اطلاعات (مدل شبکه عصبی) در حوزه پیش بینی پدیده ها در روانشناسی می باشد. در این پژوهش با توجه به مبانی منطقی و نظری در مورد روابط متقابل بین سلامت روان و هوش شناختی،هوش هیجانی،هوش معنوی و هوش اخلاقی، و هم چنین به عنوان موضوعات مهم و فراگیر در حوزه روانشناسی، هوش شناختی،هوش هیجانی،هوش معنوی و هوش اخلاقی به عنوان متغیرهای پیش بین و سلامت روان به عنوان متغیر ملاک در این پژوهش مورد برری قرار گرفتند. داده های اولیه متغیرهای پژوهش از طریق آزمون های هوش ریون بزرگسالان،هوش هیجانی بار-ان،هوش معنوی ناصری ،هوش اخلاقی لنیک و کیل و پرسشنامه سلامت روان ghq-28 بر روی 290 دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی بدست آمده است. برای پیش بینی سلامت روان بر اساس متغیرهای هوش شناختی،هوش هیجانی،هوش معنوی و هوش اخلاقی از مدل رگرسیون لجستیک گام به گام استفاده گردید و سهم هر کدام از متغیرها در پیش بینی سلامت روان تعیین گردید.هم چنین با توجه به پیچیدگی های موجود در روابط بین متغیرها از مدل شبکه عصبی پرسپترون چند لایه برای پیش بینی استفاده شد و توانمندی آن نسبت با مدل رگرسیون مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان داد که هوش هیجانی و هوش معنوی حدود 30درصد از واریانس تغییرات سلامت روان را تبیین می کنند و هم چنین منحنی راک در مدل رگرسیون لجستیک 7/69درصد پیش بینی درست و منحنی راک در مدل شبکه عصبی 90درصد پیش بینی درست نشان می دهد، هم چنین با توجه به آزمون مک نمار برای بررسی معناداری تفاوت بین پیش بینی های درست و نادرست مدل رگرسیون و شبکه عصبی، تفاوت بین دو مدل در سطح 05/. معنی دار می باشد و مدل شبکه عصبی در پیش بینی سلامت روان بر اساس هوش شناختی،هوش هیجانی،هوش معنوی و هوش اخلاقی توانمندتر از رگرسیون لجستیک می باشد. بر این اساس ویژگی های منحصر به فرد شبکه های عصبی نظیر پردازش موازی و تشخیص الگوهای ارتباطی غیرخطی و پیچیده از طریق یادگیری و تجربه و قابلیت اختصاصی مدل رگرسیون در پیش بینی بر اساس روابط خطی از عوامل اصلی موفقیت هر یک از آنها تلقی می شود.
هانیه مرادی دلویی محمود گلزاری
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش عوامل شخصیتی و میزان رضایت زناشویی بر بی تعهدی (جنسی، عاطفی و جنسی عاطفی) در زوج های شهر تهران بوده است. برای این منظور با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی ابتدا 10 نفر از کسانی را که درگیر بی تعهدی و حاضر به مشارکت در تحقیق بودند، را شناسایی کرده و از آنها خواسته شد ضمن تکمیل پرسشنامه ها اگر اشخاص دیگری را می شناسند که دارای ویژگی های مورد نظر پژوهش و حاضر به همکاری هستند معرفی نمایند. این روش ادامه یافت تا زمانی که کل گروه نمونه به 112 نفر رسیدند که البته پنج نفر از این افراد از ادامه همکاری خود منصرف شده و شش نفر دیگر نیز به دلیل وجود (l) بالا در پرسشنامه mmpi-2 از تحقیق حذف شدند که در کل تعداد افراد به 101 نفر کاهش یافت. داده های پژوهش از طریق چند مقیاس (هیستریانیک، انحراف روانی اجتماعی، هیپومانیا و مقیاس محتوایی عزت نفس پایین) پرسشنامه شخصیت mmpi-2 و پرسشنامه 47 سوألی رضایت زناشویی اینریچ جمع آوری شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد در پرسشنامهmmpi-2 بین ویژگی های شخصیتی هیپومانیا، انحراف روانی اجتماعی و عزت نفس پایین و نوع بی تعهدی (جنسی، عاطفی و جنسی عاطفی) ارتباط وجود داشته و اختلاف بین میانگین ها معنادار است. این نتایج همچنین حاکی از آن بود که بین نارضایتی زناشویی و نوع بی تعهدی (جنسی، جنسی عاطفی و عاطفی) نیز ارتباط وجود دارد.
نرگس بختیاری زاده احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی ویژگی های نقاشی دانش آموزان قربانی قلدری و عادی پایه ی پنجم ابتدایی انجام شد. جامعه موردنظر در این پژوهش کلیه ی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان گتوند واقع در استان خوزستان است. این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است. روش نمونه گیری در این پژوهش، خوشه ای چند مرحله ای است به این صورت که ابتدا از بین 10 مدرسه، 6 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند و سپس از هر مدرسه یک کلاس به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از هر کلاس 13- 14 نفر دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند. از جامعه مورد نظر دو گروه نمونه انتخاب شد به این ترتیب که برای تعیین نمونه گروه اول با کمک معلمان مدارس و با توجه به قضاوت آنها و شناختی که از دانش آموزان داشتند در هر کلاس دانش آموزان قربانی قلدری مشخص شدند و سپس پرسشنامه قربانیان قلدری در بین آنها اجرا شد تا از قربانی قلدری بودن آنان اطمینان حاصل شود و از میان آنان 40 نفر که نمره آنها بالاتر از 5/ 49 بود انتخاب شدند و سپس از بین دانش آموزان عادی نیز به صورت تصادفی 40 نفر برای نمونه گروه دوم انتخاب شد و در مجموع 80 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند.ابزارهای اندازه گیری در پژوهش مذکور شامل پرسشنامه سنجش قربانیان قلدری( b.v.s ) با ضریب همبستگی بین دو بار اجرا برای حوزه ی عاطفی 0/98، برای حوزه ی کلامی 0/99، برای حوزه ی جسمانی 0/98 می باشد و آزمون ترسیم خانواده کرمن بود. نقاشی کودکان از نظر ویژگی هایی چون جهت ترسیم، ارزشیابی غنا و درجه تکامل نقاشی، پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص، حذف خود، حذف اعضای خانواده، ارزنده سازی والدین، میزان انطباق همسانسازی (هشیار و ناهشیار)، تفسیر شد و نتایج با استفاده از شاخص توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و برای آزمودن فرضیه ها ی پژوهش از آزمون های خی دو مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که: بین ویژگی های نقاشی دانش آموزان قربانی قلدری و عادی پایه ی پنجم ابتدایی از لحاظ جهت ترسیم و پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص، ارزشیابی غنا و درجه تکامل نقاشی تفاوت معنادار آماری وجود دارد. ولی بین ویژگی های نقاشی دانش آموزان قربانی قلدری و عادی پایه ی پنجم ابتدایی از لحاظ حذف خود، حذف دیگران- والدین و خواهر و برادران، ارزنده سازی والدین و انطباق همسان سازی هشیار و ناهشیار تفاوت معنادار آماری وجود ندارد. بنابراین نتایج بیانگر این است که بین ویژگی های نقاشی دانش آموزان قربانی قلدری و عادی پایه ی پنجم ابتدایی از لحاظ جهت ترسیم، پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص و ارزشیابی غنا و درجه تکامل نقاشی کودکان قربانی قلدری و عادی تفاوت معنادار آماری وجود دارد. بنابراین می توان گفت از آزمون نقاشی خانواده می توان در جهت شناسایی کودکان قربانی قلدری و عادی استفاده کرد. همچنین باید توجه داشت که نقاشی های کودکان خیلی پیچیده و ذاتا مبهم اند و یک ویژگی خاص ممکن است چندین تفسیر مختلف را همراه داشته باشد. چرا که تفسیر نقاشی هم به تجربه بالینی روانشناس بستگی دارد و هم به تجربیات عاطفی کودک و محیط و شرایطی که کودک در آن به نقاشی می پردازد.
محمد عابری کمال احمد برجعلی
این تحقیق جهت تعیین اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر کاهش اضطراب و افزایش پذیرش اجتماعی نوجوانانی است که با سبک فرزندپروری استبدادی هستند، است. برای نمونه این کار 40 نفر از دانش¬آموزان مقطع متوسطه شهرستان قم(1392 ـ 1391) به روش نمونه-گیری خوشه¬ای انتخاب شده و پرسشنامه سبک¬های فرزندپروری دایانا بامریند را کامل نمودند که از میان آنها که دارای سبک فرزندپروری استبدادی بودند 16 نفر تصادفی انتخاب و وارد تحقیق شدند. سپس افراد نمونه در مرحله پیش¬آزمون پرسشنامه اضطراب کتل و پرسشنامه پذیرش اجتماعی کراون و مارلو را نیز پر نمودند که 8 نفر آنها بطور تصادفی در گروه آزمایش و 8 نفر دیگر در گروه کنترل قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت درمان شناختی ـ رفتاری(آموزش روانی) گروهی قرار گرفتند و در پایان جلسات پس¬آزمون از آنها گرفته شد. تحلیل و مقایسه اطلاعات به دست آمده از تفاضل پیش¬آزمون و پس¬آزمون نشان می¬دهد درمان شناختی ـ رفتاری اضطراب نوجوانان را کاهش و پذیرش اجتماعی آنان را افزایش می¬دهد. همچنین نتایج مقایسه نتایج پس¬آزمون و پیگیری تقریباً یک ماه و نیمه نشان از ماندگاری اثر درمان است. نتیجه این تحقیق این است که مداخله شناختی ـ رفتاری جهت کاهش اضطراب و افزایش پذیرش اجتماعی و اصلاح خطاهای شناختی مؤثر است.
نفیسه جاویدنیا محمود گلزاری
در سالهای اخیر، یکی از تلخ ترین مسائلی که بسیاری از زوجین با آن روبرو هستند، مسئله ی رابطه فرازناشویی است که بعنوان یکی از عوامل آسیب زا، سلامت و تداوم رابطه زن و شوهر را تهدید می کند و می تواند نهاد خانواده را در آستانه فروپاشی قرار دهد. پژوهش حاضر از میان عوامل متعدد روانی-اجتماعی موثر در این زمینه به بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و میزان رضایت زناشویی با رفتار فرازناشویی پرداخته است. روش شناسی: این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری، زنان متاهلی بودند که بعلت داشتن رابطه فرازناشویی به مرکز مشاوره شهرستان گرمسار، مراجعه نمودند. گروه نمونه مورد مطالعه(گروه اول)، شامل 54 نفر از زنانی بود که بعلت داشتن رابطه فرازناشویی به مرکز مشاوره شهرستان گرمسار مراجعه نمودند. این نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. همچنین گروه گواه شامل 54 از زنان در دسترس فاقد رابطه فرازناشویی بود. هر دو گروه، پرسشنامه های شخصیت آیزنگ، رضایت زناشویی و رابطه با جنس مخالف را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر محاسبه آماره های فراوانی، درصد فراوانی از آزمون همبستگی پیرسون و تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که رفتار فرازناشویی با اصول گرایی اخلاقی، رابطه منفی دارد. همچنین رفتار فرازناشویی با ناسازگاری اجتماعی رابطه مثبت دارد در حالیکه با روان رنجورخویی و برون گرایی رابطه معناداری را نشان نداد. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که رفتار فرازناشویی به طور منفی با میزان رضایت زناشویی و به طور مثبت با تجربه روابط قبل ازدواج رابطه دارد. از میان متغیرهای مورد مطالعه بیشترین میزان ضریب همبستگی و ضریب تعیین رگرسیون مربوط به تجربه روابط قبل ازدواج بود به این معنی که زنانی که تجربه روابط قبل ازدواج بیشتری دارند، رابطه فرازناشویی بیشتری نیز دارند. علاوه بر این مشخص شد که بین میزان تحصیلات و روابط فرازناشویی رابطه وجود دارد. به این معنی که میزان روابط فرازناشویی در میان زنان با تحصیلات پایین بیشتر است.
مریم نورمحمدی محمود گلزاری
این تحقیق که نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است، به بررسی مقایسه¬ای اثربخشی درمان حل مسئله مدار (pst) به روش مینورز – والیس بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی بین زنان و مردان پرداخته است. جامعه آماری، شامل کلیه زنان و مردان مراجعه کننده به مرکز مشاوره سازمان بهزیستی شهر ایلام بوده که از بین آنان، تعداد 20 نفر، شامل، 10 زن و 10 مرد که دارای افسردگی و عدم رضایت زناشویی بودند، به عنوان نمونه آماری و به صورت نمونه¬گیری در دسترس، انتخاب گردید و به طور تصادفی، 10 نفر ( 5 زن و 5 مرد) در گروه آزمایش و 10 نفر دیگر ( 5 زن و 5 مرد) در گروه کنترل،گماشته شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، تحت درمان حل مسئله مدار (pst) به روش مینورز – والیس قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله¬ای دریافت نکردند. داده¬ها با روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره (آنکووا) و t گروه¬های مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج، نشان داد که درمان مذکور، باعث کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی گروه آزمایش شده، در حالی که اثربخشی آن بر افسردگی و رضایت زناشویی در بین زنان و مردان تفاوت معناداری نداشته است (01/0p<).
علیرضا نبی دوست احمد برجعلی
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش دونیمکره مغز بر خودپنداره و مهارت اجتماعی دانش آموزان بود. دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی در یکپارچگی حسی مشکل دارند که به دلیل عدم پردازش مناسب اطلاعات حسی در نمیکره های مغز می باشد. عدم پردازش مناسب اطلاعات حسی باعث مشکلات رفتاری و هیجانی می شود و خودپنداره و مهارت اجتماعی آنها را تضعیف می کند. در دانش آموزان نارساخوان سلولهای آسیب دیده مغزی وجود دارد که با فعال نمودن سلولهای مشابه در نیمکره غیر غالب می توان جایگزینی را پیدا کرد که یکی از این روش ها آموزش دونیمکره مغز است. آموزش دونیمکره مغز به گروه دانش آموزان نارساخوان به عنوان یک روش کاربردی و نیز موثر به نظر می رسد تا از این طریق بتوان بر خودپنداره و مهارت اجتماعی این دانش آموزان تأثیر گذاشت. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی و با روش پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزارهای اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش آزمون خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی،1384)، آزمون هوش وکسلر کودکان (وکسلر، 1969)، پرسشنامه خودپنداره کودکان(cscs) (یرز-هریس، 1969)، پرسشنامه مهارت اجتماعی (ماتسون، 1983) بود. جهت تجزیه و تحلیل دادها از روش های آمار توصیفی و نیز از شیوه های آمار استباطی (تحلیل کواریانس و آزمون t وابسته) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بودکه بعد از اجرای مداخله بین خودپنداره و مهارت اجتماعی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت زیادی دیده شد و هر دو فرضیه پژوهشگر در سطح 05/0>p معنی دار شده و مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج به دست آمده چنین استنباط می شود که آموزش دونیمکره مغزمی تواند در تغییر خودپنداره و مهارت اجتماعی دانش آموزان نارساخوان موثر باشد و به آن ها کمک کند.
پیوند جلالی احمد برجعلی
سابقه ی بررسی نظری و تجربی خودشیفتگی هم به عنوان اختلال شخصیتی در بین بیماران و هم به عنوان یک صفت شخصیتی در جمعیت نرمال به بیش از یکصد سال پیش بازمی گردد. از بین نظریه های مطرح شده در پویایی های شخصیتی افراد خودشیفته کارهای کوهات و کرنبرگ مقبولیت بیشتری داشته اند. نقش کلیدی عزت نفس و هیجان شرم در شکل گیری و تداوم شخصیت خودشیفته از همان ابتدا مورد توجه نظریه پردازان و پژوهشگران بوده است. با این حال تنها در سال های اخیر، با رشد مبانی نظری و امکانات تجربی در زمینه ی هیجان های خودآگاه (از جمله شرم) و همچنین امکان بررسی جنبه های پنهان و ناخودآگاه عزت نفس، بررسی تجربی رابطه ی میان این دو متغیر با خودشیفتگی میسر شده است. تحقیقات در زمینه ی نقش عزت نفس و شرم در خودشیفتگی نتایج متناقضی به دست داده که گاه در راستای تبیین های روانپویشی و گاه بر خلاف آن ها بوده است. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه ی میان عزت نفس آشکار، عزت نفس پنهان و شرم با جلوه های آشکار و پنهان خودشیفتگی در بین دانشجویان صورت گرفته است. شرکت کنندگان شامل 108 دانشجوی دختر و پسر دانشگاه های دولتی شهر تهران بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. خودشیفتگی آشکار با استفاده از پرسشنامه ی شخصیت خودشیفته (npi)، خودشیفتگی پنهان با استفاده از مقیاس خودشیفتگی فوق حساس (hsns)، عزت نفس آشکار با استفاده از مقیاس عزت نفس روزنبرگ (rses)، عزت نفس پنهان با استفاده از تکلیف اولویت بندی حروف آغازین (ipt)، و شرم با استفاده از آزمون عاطفه ی خودآگاه (tosca-3) اندازه گیری شد. بین عزت نفس آشکار و خودشیفتگی آشکار رابطه ی مثبت معنادار به دست آمد. رابطه ی بین عزت نفس آشکار و خودشیفتگی پنهان منفی و معنادار بود. بین شرم و خودشیفتگی آشکار رابطه ی منفی معنادار، و بین شرم و خودشیفتگی پنهان رابطه ی مثبت معنادار به دست آمد. نتایج تحقیق با توجه به دیدگاه های روان پویشی مورد تحلیل قرار گرفت.
محبوبه ملکی احمد برجعلی
پژوهش حاضر، به منظور بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر شایستگی اجتماعی کودکان پیش دبستانی انجام گرفته است. در این پژوهش از طرح آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل استفاده شده است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی کودکان پیش دبستانی شهر تهران است. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای دو مهدکودک انتخاب شد، یکی از این مهدکودکها به عنوان گروه آزمایشی و دومی به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. آموزش تنظیم هیجان شامل 11 جلسه درس بود که هردو جلسه دریک هفته به مدت 14 هفته (به همراه جلسات تکمیلی) برگزار شد. آزمون ارزیابی رفتار اجتماعی اقتباس از ویر و داوین(1980) در دو مرحله ی پیش از آموزش و پس از آموزش برای ارزیابی تغییرات ایجاد شده در رفتار اجتماعی کودکان توسط مربیان پر شد. و از روش آماریt مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید. تفاوت نمرات پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل بزرگتر و معنادارتر بود. آموزش تنظیم هیجان بر شایستگی اجتماعی کودکان پیش دبستانی موثر بوده است..
زینب آگاهی علیرضا ظهیرالدین
چکیده هدف پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای تنطیم هیجانی در سه گروه وسواس-اجبار، سوء مصرف مواد و افراد عادی می باشد. روش پژوهش علی – مقایسه ای از نوع پس رویدادی است و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به اختلال وسواس-اجبار و سوء مصرف کنندگان مواد افیونی شهر تهران در سال 1392 که جهت درمان به بیمارستان امام حسین)ع) و چند کلینیک خصوصی مراجعه کرده اند، تشکیل می دهند. روش نمونه گیری در این پژوهش هدفمند می باشد. در این تحقیق از جامعه مورد نظر 40 نفر افراد مبتلا به اختلال وسواس-اجبار و 40 نفر از گروه سوء مصرف کنندگان مواد افیونی انتخاب شدند، همچنین 40 نفر از افراد عادی به عنوان گروه گواه در نظر گرفته شد. در ارتباط با اختلال وسواس-اجبار، ابتلای این افراد به ocd پس از مصاحبه توسط روانپزشک یا روانشناس بالینی، بر پایه ملاک های تشخیصی dsm_iv_tr و نمرات پرسش نامه y-bocs به منظور داشتن ملاک های ocd تأیید شد. در گزینش افراد معتاد از کلینیک های ترک اعتیاد، افرادی که درحال حاضر روند درمان آنها به وسیله متادون بود انتخاب شدند. به منظور مقایسه راهبردهای تنظیم هیجانی هر سه گروه پرسشنامه های دشواری در تنظیم هیجان (ders )و تنظیم هیجانی (erq) را پرکردند. یافته ها با کمک روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد در خرده مقیاس های اختلال در پذیرش پاسخ های هیجانی، اختلال در رفتارهدفمند، اختلال در کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دست یابی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی، فقدان شفافیت هیجانی و بازارزیابی شناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس-اجبار با افراد عادی تفاوت معنادار داشتند، سوء مصرف کنندگان مواد نیز در خرده مقیاس های اختلال در کنترل تکانه و دست یابی محدود به راهبردهای تنطیم هیجانی با افراد عادی تفاوت معنادار داشتند. همچنین گروه مبتلا به اختلال وسواس-اجبار و سوء مصرف مواد در خرده مقیاس های اختلال در کنترل تکانه شبیه به یکدیگر بودند.
محمد هادی امید احمد برجعلی
چکیده یکی از عوامل تاثیر گذار بر عملکرد تحصیلی و باورهای انگیزشی که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته، موضوع اهمال کاری است. اهمال کاری عبارت است از به تاخیر انداختن اعمالی که قصد انجام آن ها را داریم، علی رغم این که از نتایج منفی آن نیز آگاه هستیم. پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش کاهش اهمال کاری با رویکرد شناختی - رفتاری بر باورهای انگیزشی و عملکرد تحصیلی با توجه به جهت گیری هدف پیشرفت در دانشجویان دختر شهر تهران می پردازد. جامعه آماری مورد بررسی در پژوهش حاضر دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه علم و فرهنگ، در سال تحصیلی 1392-1391 است که آمار آنان بر اساس اعلام دانشگاه علم وفرهنگ 2500 نفر دختر می باشد که از طریق روش غربالگری و روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 75 دانشجو در چهار گروه با ویژگی های اهداف پیشرفت تسلط – گرایش، تسلط – اجتنابی، عملکرد – گرایش و عملکرد – اجتنابی و یک گروه کنترل انتخاب شدند. طرح حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی با عنوان طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری چهار گروهی با گروه کنترل می باشد. در این مطالعه جهت بررسی متغیرهای پژوهش از مقیاس اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984)، پرسشنامه ی راهبرد های انگیزشی برای یادگیری و معدل تحصیلی ترم اول سال تحصیلی 92-91 پیش آزمون؛ و معدل ترم دوم سال تحصیلی 92-91 پس آزمون؛ به عنوان عملکرد تحصیلی استفاده شد. روایی و پایایی پرسشنامه های مورد استفاده در پژوهش های گذشته مورد تایید قرار گرفته بود ولی برای اطمینان از این پرسشنامه ها در این پژوهش روایی و پایایی همه آنها مجددا با استفاده از روش تحلیل عاملی و آلفای کرنباخ مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت که نتایج بدست آمده از روایی و پایایی این پرسشنامه ها نشان دهنده وضعیت مطلوب و مناسب آنان در این زمینه است. همچنین برای بررسی نمره پیشرفت تحصیلی از معدل نمره پایان ترم دانشجویان استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوورایانس تک متغیری استفاده گردید. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد که آموزش کاهش اهمال کاری با رویکرد شناختی - رفتاری باعث افزایش انگیزش یادگیری، عملکرد تحصیلی و کاهش اهمال کاری در دانشجویان گردید. علاوه بر این آموزش کاهش اهمال کاری با رویکرد شناختی - رفتاری باعث افزایش بیشتر انگیزش یادگیری و کاهش اهمال کاری در دانشجویان دارای هدف پیشرفت گرایشی در مقایسه با هدف پیشرفت اجتنابی شد ولی باعث افزایش بیشتر عملکرد تحصیلی در دانشجویان دارای هدف پیشرفت گرایشی در مقایسه با هدف پیشرفت اجتنابی نشد. با توجه به این یافته ها می توان گفت با آموزش چگونگی کاهش اهمال کاری با رویکرد شناختی - رفتاری تحصیلی می توان در درجه اول باعث کاهش اهمال کاری شد و همزمان باورهای انگیزشی و عملکرد تحصیلی را افزایش داد. و
الهه پاشازانوسی نورعلی فرخی
هدف پژوهش حاضر فراتحلیل پژوهش های انجام شده در حوزه ی تاب آوری بود. جامعه پژوهش کلیه ی تحقیقاتی است که به صورت مقاله در پایگاه های علمی sid، magiran و به صورت پایان نامه در دانشگاه های دولتی تهران سال های 1392- 1385 در زمینه ی تاب آوری انجام شد، از این جامعه تعداد 84 پژوهش متناسب تشخیص داده شدند. . در بررسی متغیرهای فردی همبسته مثبت بر تاب آوری در مدل تصادفی برابر با 444/0 است که معنادار می باشد. در عوامل فردی همبسته منفی در در تصادفی برابر با 317/0- می باشد. در عوامل خانوادگی همبسته مثبت بر تاب آوری در مدل تصادفی برابر با 627/ می باشد که بزرگ ومعنادار می باشد و دربررسی در عوامل خانوادگی همبسته منفی در مدل تصادفی برابر با584/0- می باشد. در بررسی عوامل محیطی میانگین اندازه اثر برای مدل تصادفی برابر با 723/0 است که در مدل تصادفی معنادار نمی باشد. در بررسی عوامل درمانی موثر بر تاب آوری در مدل تصادفی برابر با 691/0 که معنادار شده است نتایج نشان داد در هر چهار گروه مورد بررسی ناهمگنی وجود دارد. تحلیل تعدیل کننده ها نشان داد متغیر جنسیت در عوامل محیطی، روش نمونه گیری در بافت خانوادگی و محیطی، طرح پژوهش در عوامل فردی، خانوادگی و محیطی و آزمون آماری در عوامل فردی و محیطی نقش تعدیل کنندگی دارد. نتایج آزمون رگرسیون ایگر در چهار طبقه ی فردی، خانوادگی، محیطی و عوامل موثر بر تاب آوری بیانگر عدم انحراف معنادار از خط رگرسیونی و در نتیجه عدم سوگیری انتشار می باشند.
نوشین جماعت لو شهین علیایی زند
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات عاطفی و رفتاری فرزندان دختر و پسر مادران دارای دیپلم و متخصص انجام شده است. جامعه آماری، دانش آموزان دختر و پسر پایه اول و دوم ابتدایی شهرستان کرج در سال تحصیلی 92-93 بودند. از بین جامعه آماری با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 155 نفر انتخاب و به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول فرزندان مادران شاغل متخصص (25 پسر و 17 دختر)، گروه دوم فرزندان مادران شاغل دارای دیپلم (24 پسر و 15 دختر) و گروه سوم فرزندان مادران خانه دار دارای دیپلم (45 پسر و 29 دختر). روش پژوهش از نوع زمینه یابی می باشد. در این پژوهش از پرسشنامه رفتاری راتر فرم معلم جهت سنجش میزان مشکلات عاطفی و رفتاری استفاده شد. جهت تایید یا رد فرضیه ها از روش آماری تی تست استفاده گردید. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین میزان مشکلات رفتاری فرزندان مادران شاغل دارای دیپلم و خانه دار دارای دیپلم تفاوت معناداری وجود دارد ولی این تفاوت در بین فرزندان مادران شاغل متخصص و شاغل دارای دیپلم مشاهده نشده است. همچنین بین میزان مشکلات رفتاری فرزندان پسر مادران شاغل متخصص و خانه دار دارای دیپلم تفاوت معناداری وجود دارد ولی این تفاوت در بین فرزندان دختر مشاهده نشده است. واژگان کلیدی: مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان، مادران متخصص، مادران دارای دیپلم، فرزندان
هدی پوررضائیان محمود گلزاری
مقدمه: کمال گرایی یک ویژگی شخصیتی است که به انواع مختلفی تقسیم شده است. نظریه پردازان، برخی از انواع کمال گرایی را سازگارانه و برخی دیگر را ناسازگارانه می دانند اما تا به حال ملاک های ثابتی برای تعیین سازگاری و ناسازگاری انواع کمال گرایی ذکر نشده است. هم چنین پژوهش های زیادی رابطه ی کمال گرایی را با ویژگی های شخصیتی و یا با اختلالات روان شناختی و جسمانی سنجیده اند اما تناقض در نتایج دیده می شود. هدف: مهم ترین هدف پژوهش حاضر، تعیین و تبیین رابطه ی کمال گرایی با ویژگی های شخصیتی و سلامت عمومی در دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان عادی و هم چنین مقایسه ی این دو گروه از دانشجویان از نظر میزان کمال گرایی، نوع شخصیت و نمرات مولفه های سلامت عمومی بود. روش: در این پژوهش از دو روش همبستگی و علی-مقایسه ای که هر دو از جمله روش های توصیفی پژوهش هستند، استفاده شده است. پژوهش حاضر در دو جامعه ی مختلف انجام شد: جامعه ی دانشجویان استعداد درخشان که تمام آن ها در پژوهش شرکت کردند و جامعه ی دانشجویان عادی که به روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 154 نفر از آن ها به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش ، سه آزمون کمال گرایی هیل، شخصیت نئو (فرم کوتاه) و سلامت عمومی (28 سوالی) به کار گرفته شدند. یافته ها: مهم ترین یافته های پژوهش به طور خلاصه بدین شرح هستند: الف) در هر دو گروه مورد پژوهش، اکثر ابعاد کمال گرایی با دو ویژگی شخصیتی عصبیت و مسئولیت پذیری، همبستگی مثبت و معناداری دارند. ب) تمام ابعاد کمال گرایی حداقل با یکی از مولفه های نقص در سلامت عمومی به ویژه اضطراب و افسردگی همبستگی مثبت معناداری دارند. ج) دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان عادی از نظر مولفه های سلامت عمومی و چهار ویژگی شخصیتی، تفاوت معناداری با هم ندارند اما از نظر برخی ابعاد کمال گرایی و ویژگی شخصیتی مسئولیت پذیری، تفاوت معناداری با هم دارند. د) دانشجویان دارای انواع کمال گرایی از نظر نمراتشان در مولفه های سلامت عمومی و ویژگی های شخصیتی تفاوت معناداری با هم دارند. ه) کمال گرایی ترکیبی، ناسازگارانه ترین نوع کمال گرایی و کمال گرایی وجدانی، سازگارانه ترین نوع کمال گرایی است اما در هر حال عدم کمال گرایی، سازگارانه ترست. نتیجه-گیری: مهم ترین نتیجه ای که می توان از یافته های پژوهش، استنباط کرد، این است که اگرچه در سطح نظریه، کمال گرایی به دو نوع مثبت و منفی تقسیم شده است، اما در عمل و در سطح آزمون، نوع کاملاً مثبت و سازگارانه ی کمال گرایی وجود ندارد و یا شاید هنوز آزمونی وجود ندارد که این نوع کمال گرایی را مورد سنجش قرار دهد.
آسیه امیدوار طهرانی احمد برجعلی
استقلال عاطفی به عنوان فرآیندی توصیف شده است که توسط آن افراد از وابستگی خود به والدین چشم پوشیده و شروع به گسترش یک ادراک بالغانه تر و واقعی تر از والدین خود و نقش های خود می کنند. نوجوانان باید یک حس ناوابستگی به صورت های والدینی کسب کنند و به یک تفرد شخصی دست یابند. معنای استقلال عاطفی در نوجوانی بسته به کیفیت رابطه ی نوجوان- والد تفاوت می کند، به عبارت دیگر از ویژگی های شخصیتی والدین تاثیر می پذیرد. در پژوهش ها به نقش پدر کمتر توجه شده است، اما این کم توجهی به معنای کم اثر بودن نقش پدر در ساختار خانواده نیست. لذا پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین والدگری ادراک شده ی پدر و نیز ویژگی های شخصیتی پدر با استقلال عاطفی فرزند نوجوان پرداخته است. نمونه ی این پژوهش 400 نفر از دختران و پسران سال اول دبیرستان بودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس پدری،پرسشنامه استقلال عاطفی و پرسشنامه شخصیتی نئو(فرم کوتاه) بود. نتایج به دست آمده از روش رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیر پاسخدهی عاطفی مثبت و نقش اخلاقی پدر(در پرسشنامه مقیاس پدری) و متغیرهای برون گرایی، با وجدان بودن و توافق جویی(در پرسشنامه شخصیتی نئو) رابطه ی معناداری با استقلال عاطفی داشتند.همچنین دو مولفه حضور مثبت و تامین کنندگی از مقیاس پدری، در دو گروه دختران و پسران با هم تفاوت داشتند
یاسمن حمیدی پور محمود گلزاری
هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش شادکامی بر سازگاری زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکزمشاوره شهراراک بود. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت بود از کلیه زنان جوان متأهلی که به علت ناسازگاری و نارضایی زناشوئی به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه کرده بودند. حجم نمونه این پژوهش شامل 30 زن جوان متاهل می باشدکه با روش نمونه گیری دردسترس طی فراخوانی که پژوهشگراعلام کرده بود،انتخاب گردیدند .روش انتخاب اعضای گروه، گمارش تصادفی بود، به این معنی که از میان زنان واجد شرایطی که مشارکت در پژوهش را پذیرفتند، تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در مرحله ی بعدی نیز از این تعداد، 15 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و 15 نفر در گروه کنترل جای گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده شده است. مراحل اجرای پژوهش عبارت است از:اجرای پیش آزمون،آموزش شادکامی به گروه آزمایشی واجرای پس آزمون.نتیجه تحلیل کوواریانس نشان دادکه آموزش شادکامی باعث افزایش سازگاری زناشویی می شود.همچنین بررسی فرضیه های دیگرپژوهش نشان داد که آموزش شادکامی باعث بالارفتن نمرات گروه آزمایشی درابعادتوافق دونفره،همبستگی زوجین،رضایت وابرازمحبت دونفره می شود.همچنین اثرات این آموزش تا 3ماه پس از آموزش هم همچنان تداوم دارد.
زهرا خدابخشی حسین اسکندری
اهداف پژوهش : اهداف این پژوهش شامل : تعیین رابطه ابعاد مختلف کمال گرایی در گرایش به طلاق در بین افراد متقاضی طلاق و افراد غیرمتقاضی طلاق ، رابطه سطح تحصیلات و دوره آشنایی قبل از ازدواج با گرایش به طلاق است . روش : روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. همچنین با توجه به مقایسه ابعاد کمال گرائی و گرایش به طلاق در افراد متقاضی طلاق و افراد عادی، روش پژوهش پیمایشی از نوع علی- مقایسه ای می باشد. حجم نمونه تعداد 300 نفر می باشد که 150 نفر از متقاضیان طلاق که به دادگاه خانواده شهرشهرکرد مراجعه نموده بودند بطور دردسترس انتخاب شدند و 150 نفر دیگر از افراد عادی که تاکنون متقاضی طلاق نبوده اند پس از همگن سازی براساس ویژگی های تحصیلات ، سن ، محل سکونت و.. بطور دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های تحقیق شامل چهار پرسشنامه ، کمال گرایی مثبت و منفی ، ابعاد کمال گرایی، گرایش به طلاق و جمعیت شناختی جمعا به تعداد 84 سوال را تکمیل نمودند . یافته ها : یافته ها نشان می دهد بین کمال گرایی منفی و گرایش بالا به طلاق در متقاضیان طلاق و افراد عادی رابطه مثبت و مستقیم وجود دارد و در افراد عادی بین کمال گرایی مثبت و گرایش به طلاق رابطه معکوس و منفی می باشد ، از بین ابعاد کمال گرایی دو بعد کمال گرایی خویشتن مدارو دیگر مدار با گرایش به طلاق رابطه معنی دار دارد اما بین بعد جامعه مدارکمال گرایی و گرایش به طلاق رابطه ای بدست نیامد . از بین ابعاد کمال گرایی ، کمال گرایی منفی و بعد خویشتن مدار کمال گرایی می تواند پیش بینی کننده گرایش به طلاق باشد . همچنین علل اصلی گرایش به طلاق به ترتیب شامل عدم تفاهم ، اعتیاد و داشتن روابط پنهانی و خارج از ازدواج با فردی از جنس مخالف بدست آمده است . بین سطح تحصیلات متقاضیان طلاق و وجود دوره آشنایی قبل از ازدواج با گرایش به طلاق نیز روابط معناداری بدست آمده است . نتیجه گیری : کمال گرایی یکی از ویژگیهای پایدار شخصیتی است که سبک های تربیتی والدین در شکل گیری آن نقش مهمی دارند و این ویژگی با آسیب های روانشناختی متعددی در ارتباط است و در این تحقیق نیز رابطه آن با ناسازگاری زناشویی و گرایش به طلاق تایید گردید .
لیلا بهنیا عبدالله معتمدی
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه راهبردهای مقابله ای و سبک های تنظیم شناختی هیجانی سالمندان موفق و ناموفق صورت گرفته است. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه علی مقایسه ای از نوع پس رویدادی است که جامعه آماری آن را کلیه سالمندان بازنشسته تأمین اجتماعی شهر تهران در سال 1393، تشکیل می دادند. حجم نمونه پژوهش 84 نفر است که شامل 41 نفر از سالمندان موفق و 43 نفر از سالمندان ناموفق بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از پرسش نامه ی سلامت عمومی (گلدبرگ و ویلیامز، 1988) و مقیاس رضایت از زندگی سالمندان (lsia) (1961) جهت غربالگری سالمندان موفق و ناموفق استفاده شد و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (1985) و پرسش نامه ی تنظیم شناختی ـ هیجانی گارنفسکی و کرایج (2002) جهت بررسی و مقایسه راهبردهای مقابله ای و سبک هایی تنظیم شناختی ـ هیجانی بین سالمندان موفق و ناموفق استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت راهبردهای مقابله ای و سبک هایی تنظیم شناختی ـ هیجانی بین سالمندان موفق و ناموفق معنادار است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق، جهت ارتقاء بهداشت روانی و افزایش رضایت از زندگی سالمندان، می توان از سازوکارهایی جهت تدارک این ظرفیت ها بهره گرفت و در بعد اجرایی با تدارک مجموعه اقدامات و برنامه هایی در قالب کلاس ها و کارگاه های آموزشی جهت تقویت و بهبود این سازه ها در راستای بهبود سلامت عمومی و ارتقای رضایت از زندگی سالمندان گام برداشت.
شیوا عدالتیان ذاکری محمود گلزاری
چکیده تمام نما: در دهه های اخیر با ظهور روان شناسی مثبت گرا، تحقیقات حوزه روان شناسی نیز دچار تغییر و تحول گشته است. از سویی بر همگان واضح است که انسان موجودی اجتماعی است که در قالب برقراری ارتباط با دیگران به زندگی خود معنا و مفهوم می بخشد. در میان این روابط، رابطه زناشویی مهمترین و اساسی ترین رابطه توصیف شده است چرا که فراهم آورنده ساختاری اولیه برای بنا نهادن رابطه خانوادگی و تربیت نسل آینده است. در میانه این رابطه نیز وظیفه سنگین حمایت عاطفی و عمده پرورش جسمی و روحی فرزند بر دوش مادر خانواده بوده که در نقش همسری خود، همچنین تکلیف سالم سازی فضای دورنی خانه و خانواده را بر عهده دارد. با توجه به مسایل یاد شده، محقق در پژوهش حاضر به دنبال یافتن این سوال بوده است که آیا آموزش مهارت های ارتباط زناشویی (بر اساس مدل استرنبرگ)، بر افزایش رضایت از زندگی و امید زنان متاهل جوان شهر تهران تاثیر گذار هست یا خیر. بدین منظور، از جامعه آماری تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، از مجموع ??? پرسشنامه، ?? نفر با داشتن ملاک های ورود (پایین ترین نمره های رضایت زناشویی) به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جا گرفتند. به هر دو گروه پرسشنامه های امید اشنایدر، رضایت از زندگی دینر، و رضایت زناشویی انریچ داده شد. سپس برای گروه آزمایش ? جلسه آموزش مهارت های ارتباط زناشویی ( بر اساس مدل استرنبرگ) اجرا گردیده و در پایان مجددا پرسشنامه های امید، رضایت از زندگی و رضایت زناشویی توسط دو گروه تکمیل شدند. به منظور بررسی حفظ تاثیر جلسات آموزشی، پس از یک ماه و نیم نیز از هر دو گروه مجددا پرسشنامه های امید، رضایت از زندگی، و رضایت زناشویی را پاسخ دادند. نتیجه: تحلیل کوواریانس روی داده ها با استفاده از نرم افزار spss18 انجام شد. نتایج نشان داد آموزش مهارت های ارتباط زناشویی (بر اساس مدل استرنبرگ) بر افزایش امید و افزایش رضایت از زندگی زنان تاثیر معناداری داشته است( ??/?>p). همچنین میان رضایت از زندگی و امید(???/?=r)، امید و رضایت زناشویی (???/?=r)، و رضایت از زندگی و رضایت زناشویی (???/?=r) روابط مثبت معناداری برقرار بود. در راستای پیشنهادهای پژوهشی: پیشنهاد می گردد پژوهش مشابهی، با در نظر گرفتن نقش هر دو زوج در رابطه زناشویی? هر دو نفر را همزمان در مطالعه وارد نماید؛ همچنین پیشنهاد می گردد پژوهش روی گروهی از جمعیت عادی اجرا گردد. در راستای پیشنهادهای کاربردی و در نظر گرفتن نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود در آموزش های مهارتی برای بهبود بهزیستی روان زنان متاهل که در کارگاه ها ارائه می گردد، آموزش بر اساس مدل استرنبرگ نیز در نظر گرفته شود.
کامران مام قادری فرخنده مفیدی
این پژوهش به منظور تعیین و مقایسه سبک های فرزند پروری والدین کودکان زورگو با والدین کودکان عادی به روش علی – مقایسه ای انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان ششم ابتدایی منطقه پنج تهران و والدین آنها بوده است که تعداد آنها 3796 نفر و تعداد نمونه مورد پژوهش350نفر بر اساس جدول مورگان می باشند که از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی استفاده شد، که پس از حذف دانش آموزانی که در پرسش نامه نمره لازم را کسب نکرده بودند، حجم نمونه به 300 نفر رسید. اطلاعات پژوهش با استفاده از دو پرسشنامه زوگو/زورپذیر اولویوس با پایایی 83.4% و پرسش نامه سبک های فرزند پروری بامریند با پایایی 76% از فرمول آلفای کرونباخ بدست آمده است. برای تحلیل داده ها از آزمون t دو گروه مستقل استفاده شد و به بررسی و مقایسه سبکهای فرزند پروری این دو گروه پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که از لحاظ آماری تفاوت معناداری بین شیوه های فرزند پروری والدین کودکان زورگو و عادی وجود دارد و شیوه ی فرزند پروری سهل گیرانه در والدین کودکان زورگو غالب است. و همچنین شیوه ی فرزند پروری مقتدارانه در والدین کودکان عادی غالب است؛ و سبک فرزند پروری مستبدانه در هر دو گروه بسیار پایین است.
علی موسوی اصل فرامرز سهرابی
چکیده: مقدمه: علارغم وجود روش های درمانی متنوع روان شناختی برای درمان اختلال استرس پس از ضربه ، فراتحلیل ها نشان می دهند که هنوز هم تعداد قابل توجهی از بیماران مبتلا به ptsd ، به این درمان ها پاسخ نمی دهند و یا بهبودی نسبتا کمی را نشان می دهند. بنابراین پژوهش حاضر به منظور " تعیین اثربخشی طرح واره درمانی بر درمان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه: کاهش علائم تجربه مجدد، بیش انگیختگی و کرختی هیجانی" پایه ریزی و اجرا شده است، تا از این طریق اثربخشی این شیوه درمانی نوپا را، برای اختلالی که مزمن و مقاوم به درمان های روان شناختی گذشته است را ارزیابی نماید.روش تحقیق، طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه a-b ، ابزار پژوهش پرسشنامه فرم کوتاه طر ح واره یانگ، پرسشنامه جبران یانگ، پرسشنامه اجتناب یانگ – رای، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون، مقیاس اجرایی بالینی اختلال استرس پس از ضربه، مقیاس می سی سی پی برای اختلال استرس پس از ضربه، مصاحبه تشخیصی جامع بین المللی. روش نمونه گیری، نمونه دردسترس هدفمند، حجم نمونه(3=n)، پروتکل درمانی:21 جلسه درمان برای هرآزمودنی و دوره پیگیری دو ماهه، ابزارهای آماری: میانگین، تغییر ظریب پایا، خطای استاندارد تفاوت ودرصد بهبود بالینی یافته ها: یافته ها نشان می دهد که طرح واره درمانی در رسیدن به آماج درمانی موفق، و انجام آن کاهش علائم ptsd را به همراه داشته است، این درمان همچنین باعث کاهش شدت فعالیت طرحواره های ناسازگار در بیماران ptsd شده و دوره پیگیری روند درمان نشان از دوام دستاوردهای درمان دارد نتیجه گیری: نظر به این که علائم ptsd بسیار پایداری بوده و متغیر های شخصی در ایجاد و رشد و ابقاء آنها نقش موثری دارد و از سویی این عوامل، مرتبط با روابط ناسازگار پیش از ضربه اند، که در ایجاد طرح واره های ناسازگار اولیه نقش دارند، طرح واره درمانی با آماج قرار دادن ریشه های رشدی اختلال و بازسازی طرح واره های ناسازگار، قادر به درمان پایدار علائم ptsd و کاهش شدت فعالیت طرح واره های ناسازگار در بیماران ptsd شده است کلیدواژه ها: طرح واره درمانی، بیش انگیخگی، تجربه مجدد، کرختی هیجانی، ptsd ، جانباز، اثربخشی.
طیبه سنگ پهنی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی گروه درمانی شناختی به سبک مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان زندانیان انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بودکه در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. فرضیه پژوهش عبارت بود از اینکه آیا شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان زندانی موثر است؟ بدین منظور، از جامعه 1200 زندان زنان ندامتگاه مرکزی استان تهران، 14 نفر که بر اساس آزمون افسردگی بک، افسرده متوسط و شدید تشخیص داده شده بودند، انتخاب شدند روش نمونه گیری در دو مرحله، که مرحله اول به گونه ای هدفمند و در مرحله دوم به طور تصادفی ساده بود سپس آزمودنی ها در دوگروه 7 نفره ی آزمایشی و کنترل گمارده شدند، و شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری در 12 جلسه ی 90-120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و پس از پایان مداخله ی درمانی، دوباره آزمون افسردگی بک از هر دو گروه گرفته شد. نتایج تحلیل کواریانس، نشان داد که بین میانگین نمره ی افسردگی پس آزمون دو گروه، تفاوت معنادار وجود دارد و می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری منجر به کاهش افسردگی زندانیان زن می شود.
مریم سعدی احمد برجعلی
موضوع پژوهش حاضر مقایسه سبک های دلبستگی، سبک های مقابله ای و اختلالات شخصیت در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و غیر مبتلای شهر تهران می باشد. در راستای اهداف پژوهش که شامل :1- تعیین تفاوت اختلال شخصیت در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد غیر مبتلا 2- تعیین تفاوت سبک های دلبستگی در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و افراد غیر مبتلا 3- تعیین تفاوت سبک های مقابله ای در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد غیر مبتلا بود ، فرضیات پژوهش که شامل :1- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر نشانگان گسترده تری را نسبت به افراد غیر مبتلا در انواع اختلالات شخصیت نشان می دهند 2- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدردر مقایسه با افراد غیر مبتلا دارای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی می باشند3- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر سبک های مقابله ای متفاوتی را نسبت به افراد غیر مبتلا مورد استفاده قرار می دهند، بود مورد ارزیابی قرار گرفتند. طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. گروه نمونه شامل 150 نفر از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و غیر مبتلای شهر تهران بودند. 75 نفر از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و 75 نفر از افراد غیر مبتلا که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با پرسشنامه های دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید)، آزمون راهبرد های مقابله ای لازاروس و پرسشنامه چند محوری بالینی میلون 3 مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج حاصل با روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون معنادای مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد: 1- از نظر تحصیلات افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد بیشتر دارای تحصیلات لیسانس و افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر دارای تحصیلات دیپلم هستند. 2- از نظر وضعیت تأهل نشان داده شد که در گروه غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر 84 درصد افراد مجرد، 16 درصد متأهل بودند و در گروه مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر 48 درصد افراد مجرد، 49.3 درصد متأهل و 2.7 درصد مطلقه بودند. 3- نتایج بررسی اختلالات شخصیت بر روی محور 2 پرسشنامه میلون 3 نشان داد: گروه مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر در تمام ابعاد مذکور از میانگین بالاتری نسبت به گروه غیر مبتلا برخوردار بودند و در میان اختلالات شخصیت ، در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اسکیزوئید از میانگین بالاتری برخوردار بودند. 4- سبک دلبستگی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد ، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بود. 5- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد سبک های مقابله ای متفاوتی در مقابل استرس نسبت به افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر مورد استفاده قرار می دهند در واقع از سبک مقابله ای گریز و اجتناب بیشتر استفاده می کنند. 6- نتایج بررسی اختلالات روانی(نشانگان بالینی) بر روی محور دو پرسشنامه میلون نشان داد در تمام ابعاد مذکور ، گروه مبتلا به سوء مصرف مواد میانگین بالاتری نسبت به گروه غیر مبتلا بدست آوردند و گروه مبتلا بیشتر دارای اختلال افسردگی، اضطراب و وابستگی مواد بودند. از محدودیت های پژوهش می توان به محدودیت جنسیت ، ابزار و عدم کنترل شرایط اقتصادی، اجتماعی اشاره کرد.
سارا نادری اصغر دادخواه
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی روش دوسا بر نظریه ذهن کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا است. تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی و طرح مورد استفاده طرح پیش آزمون – پس آزمون تک گروهی همراه با پیگیری و بدون استفاده از گزینش تصادفی است. برای گردآوری داده ها از مقیاس نظریه ذهن و پرسشنامه غربالگری اختلالات طیف اتیسم استفاده شده است. بدین منظور 6 پسر مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا در دامنه سنی 6 تا 10 سال، با درجه شدت اتیسم 50 تا 100 در پرسشنامه کنترل شده بودند، انتخاب شدند که در مرکز آموزشی و توانبخشی اتیستیک به آرا مشغول دریافت مداخلات بودند. سپس آزمودنی ها در طی 8 جلسه 45 دقیقه الی یک ساعتی به صورت انفرادی در جلسات مداخلات را دریافت کردند. بعد از گذشت 2 هفته از اتمام جلسات درمانی، پس آزمون نظریه ذهن از نمونه مورد نظر گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که روش توانبخشی روانی – حرکتی دوسا بر سطح اول و دوم نظریه ذهن کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا موثر بوده است (p=0/01). همچنین نتایج آزمون پیگیری نشان داد که اثرات مداخله بعد از گذشت یک ماه از اجرای پس آزمون در سطح اول و دوم نظریه ذهن همچنان ادامه داشته است (p=0/01). لازم به ذکر است که در سطح سوم نظریه ذهن نتایج بدست آمده از اجرای پس آزمون و آزمون پیگیری حاکی از اثر معنادارنبودن مداخلات بوده است. بنابراین ممکن است مداخلات مبتنی بر تقویت حرکت بر شناخت اولیه افراد موثر باشند اما برای دستیابی به سطوح بالاتر نظریه ذهن به مداخلات همه جانبه تر و طولانی مدت تری نیاز هست.
احسان فلاح احمد برجعلی
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثر بخشی گروه درمانی شناختی آموزش محور مبتنی بر روش مایکل فری در کاهش نا امیدی و استرس زنان مبتلا به سرطان می باشد. بدین منظور تعداد 20 نفر از مبتلایان به سرطان مراجعه کننده به موسسه خیره حمایت از بیماران خاص (حضرت علی اصغر) در شهرستان سبزوار انتخاب شدند و به طور تصادفی در 2 گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابتدا توسط مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (dass) وپرسشنامه امید آزمونیها در 2 متغیر پژوهش مورد (امید واسترس) ارزیابی قرار گرفتند، سپس شناخت درمانی گروهی مبتنی بر روش مایکل فری در 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و پس از پایان مداخله مجددا آزمودنیها مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کووایانس، نشان داد که بین میانگین نمره امید و استرس پس آزمون گروه آزمایش با گروه کنترل، تفاوت معنادار وجود دارد و این بیانگر اثر بخشی شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر روی مبتلایان به سرطان می باشد.
زینب رحیم نهال عبدالله معتمدی
هدف بررسی مقایسه ای هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی معلمان 20تا65 سال شهر ایلام می باضشد. جامعه آماری کلیه معلمان شهر ایلام که در سال 91-92 مشغول تدریس بودند. 341 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش پرسشناکه هوش معنوی کینگ و پرشنامه بهزیستی روانشناختی ریف می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آنوا و مانوا) استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد بهزیستی روانشناختی با افزایش سن کاهش می یابد و هوش معنوی با افزایش سن بیشتر می شود. به این معنی که هرچقدر سن بالاتر برود هوش معنوی افزایش می یابد و بهزیستی روانشناختی کاهش می یابد.
زکیه حسنی احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارت ابراز وجود بر گرایش به اعتیاد پسران نوجوان 11 تا 18 سال شهر مزار شریف افغانستان انجام گرفت. برای این منظور آزمون اعتیادپذیری (aps) در بین 30 داوطلب اجرا شد که 15 نفر از آنان به گروه کنترل و 15 نفر به گروه آزمایش اختصاص داده شده بودند. از طرح پژوهشی ایستا از میان طرح های شبه آزمایشی در این مطالعه استفاده شده و پس از آموزش مهارت ابراز وجود در 8 جلسه 1.5 ساعته از افراد دو گروه پس آزمون (پرسشنامه aps) گرفته شد. در نهایت نمرات استخراج شده از پرسشنامه ها در نرم افزار stata نسخه 12 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و توسط آزمون t مستقل در بررسی اختلاف میانگین های دو گروه مشخص شد که آموزش ابراز وجود بر مصرف مواد و اعتراف و پذیرش آن اثر مثبت دارد اما در نمرات کلی اعتیادپذیری و مقیاس های آمادگی به اعتیاد و وابستگی به مواد تاثیر معناداری در سطح معناداری 95% مشاهده نشد. به نظر می رسد بهبود مهارت های ابراز وجود با ایجاد اثر مثبت بر اعتماد به نفس، پذیرش خویشتن، احترام به حقوق خود و دیگران و غیره سبب کاهش نمرات افراد در این آزمون و مقیاس های آن می شود؛ لیکن در گرایش به اعتیاد عوامل فرهنگی فراوانی وجود دارد که اصلاح تمامی آن ها توسط تک مداخله ای چون ابراز وجود امکان پذیر نیست و نیاز به مداخلات گسترده تر روان درمانی و نیز کمک گرفتن از مراجع مسئول و کمک های مردم به منظور کسب نتایج مطلوب در پیشگیری به اعتیاد نوجوانان کشور افعانستان ضروری به نظر می رسد.
مرتضی عسگری بسطام فرامرز سهرابی
الگو پذیری مناسب، اعتماد به نفس لازم در مواجهه با استرس، دارا بودن خصوصیات زنانه، توانایی چالش فکری و عدم سردرگمی هنگام مواجهه با مسائل ازمهم ترین عوامل فردی مقابله با اعتیاد است.
افسانه دارابی احمد برجعلی
چکیده پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان اثربخشیآموزش تکنیک های شناختی طرح واره درمانی بر کاهش طرح واره های ناسازگار اولیه افراد افسرده در شهر تهران انجام شد. برای این منظور34 نفر از افراد افسرده با استفاده از اجرای پرسش نامه ی افسردگی بک (ii)انتخاب شدند. مصاحبه تشخیصی ساختاریافته بر اساس dsm-iv و فرم کوتاه پرسش نامه ی طرح واره یانگ به منظور غربال نهایی اجرا گردید و در نهایت متغیر مستقل بر روی 5 نفر از مراجعینی که ملاک ورود به پژوهش را داشتند، اجرا شد. از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه استفاده شد و با استفاده از روش تحلیل نمودار، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی، داده های حاصل تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش میزان طرح واره های ناسازگار اولیه افراد افسرده را کاهش داده و متعاقبا موجب بهبود افسردگی آن ها می شود، هم چنین این اثربخشی تا یک ماه و نیم پس از مداخله نیز تداوم می یابد. کلیدواژگان: تکنیک های شناختی طرح واره درمانی،طرح واره های ناسازگار اولیه، افسردگی.
حمید خانی پور محمود گلزاری
مقدمه :خودآسیب رسانی به دو دسته مستقیم مانند خودجرحی بدون خودکشی و غیرمستقیم مثل خطرجویی و سوء مصرف مواد تقسیم بندی می شود. اهداف این مطالعه عبارت بودند از 1)بررسی تجربه زیسته و پدیدارشناسی خودآسیب رسانی در نوجوانان ایرانی، 2)سنجش مدلی مبتنی بر شواهد تجربی از عوامل خطر و انگیزه های روان شناختی و اجتماعی خودآسیب رسانی،3) مقایسه خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم و ارتباط آن ها با اقدام و احتمال خودکشی. روش: از یک طرح ترکیبی از نوع لانه ای استفاده شد. در بخش کیفی 20 شرکت کننده از موقعیت های بالینی و غیربالینی و در بخش کمی 240 شرکت کننده از موقعیت های بزهکار و آزاردیده بررسی شدند.در بخش کیفی از روش مصاحبه و در بخش کمی از ابزارهای سیاهه خود آسیب رسانی، مقیاس انگیزه های خودآسیب رسانی، مقیاس مشکلات تنظیم هیجانی، مقیاس خودانتقادی، پرسشنامه قلدری/قربانی و مقیاس الگوگیری از خودجرحی همسالان استفاده شد. داده های بخش کیفی با روش پدیدارشناسی توصیفی ( روش کلایزی) و داده های بخش کمی با روش مدل سازی معادلات ساختاری، تحلیل عاملی اکتشافی و تجزیه و تحلیل واریانس دوراهه تحلیل شدند. نتایج: از مصاحبه ها سه خوشه اصلی شامل معانی خودآسیب رسانی، انواع خودآسیب رسانی(رهایی بخش و قدرت بخش) و علل روان شناختی و علل محیطی شناسایی شد. از نظر نوجوانان، خودآسیب رسانی مستقیم زخمی بدون درد است که با هدف غلبه بر تعارض های ارتباطی شدید، انتقال یک پیام اجتماعی تاثیرگذار یا رهایی از هیجان های طاقت فرسا استفاده می شود. یافته های بخش کمی نیز نشان داد نقایص تنظیم هیجانی، خودانتقادی و الگوگیری از خودجرحی همسالان به صورت معنی داری در قالب یک مدل تحلیل مسیر فروانی خودآسیب رسانی مستقیم را پیش بینی می کنند. هشت انگیزه خودآسیب رسانی مستقیم عبارت بودند از پذیرش گروهی، تنظیم هیجان، ابرازآشفتگی، اثبات خود، ضد خودکشی، ضد تجزیه ای،تمایز خود از دیگران و انتقام گرفتن. از لحاظ نقص در مهارت های تنظیم هیجانی و خودانتقادی تفاوتی بین خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم وجود ندارد. هر چند افکار خودکشی گروه با خودآسیب رسانی غیر مستقیم بیشتر است؛ اما آمادگی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم به دلیل تکانشوری زیاد برای اقدام خودکشی بیشتر است. اقدام خودکشی با خودآسیب رسانی مستقیم رابطه دارد؛ اما با برخی از انواع خودآسیب رسانی غیرمستقیم مانند سوء مصرف مواد و خطرجویی جنسی نیز رابطه دارد. نتیجه گیری: نوجوانان ایرانی خودجرحی را بیشتر در نقش یک پیام اجتماعی موثربرای اعتراض و رهایی از تعارض های بین فردی ادراک می کنند. نقایص کنترل تکانه نوجوانان را مستعد آسیب به خود می کند و خود انتقادی به ویژه از نوع خودبی کفایت پنداری مکانیسمی است که تبیین کننده رابطه نقص کنترل تکانه و خودآسیب رسانی است و خودجرحی همسالان به صورت مستقیم بر روی فراونی خودجرحی نوجوان اثر گذار است. شباهت خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم از لحاظ نقایص تنظیم هیجانی و خودانتقادی ممکن است به این معنا باشد که آنها دارای ریشه های مشترکی هستند. احتمال خودکشی هر دو گروه با خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم به یک اندازه است. براساس یافته ها می توان پیشنهاد داد که نقص کنترل تکانه و افکار خودکشی را باید مهمترین حوزه هایی در نظر گرفت که باید در کاهش احتمال خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم در نظر گرفته شوند
ابراهیم بنی اسدی احمد برجعلی
چکیده هدف: پژوهش حاضر باهدف شناخت میزان اثربخشی برنامه ی آموزش همدلی بر زورگویی کودکان 6-4 ساله مراکز پیش از دبستان انجام شد. طرح پژوهشی از نوع طرح (پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری) با گروه کنترل و آزمایش یا طرح بین گروهی بود. بر اساس نمونه گیری تصادفی خوشه ای یک مرکز پیش دبستان ضمیمه ی مدارس ابتدایی انتخاب شد و سپس با اجرای چک لیست ارزیابی کودک زورگو توسط مربی، 30 کودکی که در برهه ی زمانی دوماهه، بیش از یک یا دو بار زورگویی کرده بودند، مشخص و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. 8 جلسه ی 45 دقیقه ای آموزش همدلی برای گروه آزمایشی اجرا شد. میزان رفتارهای زورگویانه هریک از افراد دو گروه قبل و پس از آموزش با مقیاس ارزیابی رفتار زورگویی پرسشنامه زورگو/زور پذیر الویوس (1996) اندازه گیری شد. آزمون تحلیل کواریانس نشان داد آموزش مهارت همدلی توانسته است رفتارهای زورگویانه ی کودکان را کاهش دهد. همچنین یافته های این پژوهش نشان داد آموزش مهارت همدلی در مرحله ی پیگیری (45 روز پس از قطع آموزش) ثبات داشته است یعنی اثربخشی در مطالعه ی پیگیری حفظ شده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش همدلی در کاهش زورگویی موثر است.
فاطمه رحمتیان احمد برجعلی
در مطالعه ی حاضر نقش ادراک فرد از والدگری پدر برچگونگی روابط موضوعی و مکانیزم های دفاعی مورد بررسی قرار گرفت.تعداد 438 نفراز دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران با بازه ی سنی 18 تا 22 سال، در این تحقیق شرکت کرده و پرسشنامه ها را تکمیل کردند. ابزار های استفاده شده در این تحقیق، شامل مقیاس پدری دیک، پرسشنامه روابط موضوعی بل و پرسشنامه سبک های دفاعیبود.استفاده از رگرسیون گام به گام نشان داد، حضور مثبت پدرقادر به پیش بینی3/11 درصد عامل بیگانگی روابط موضوعی و 4/10 درصد مکانیزم های دفاعی رشد یافته و 8/12 درصد مکانیزم های دفاعی رشد نایافته است. حضور مثبت به همراه حضور منفی قادر به پیش بینی 9/22 درصد از واریانس عامل بیگانگی و 4/17 درصد مکانیزم های دفاعی رشد یافته است. حضور منفی پدر، قادر به پیش بینی 9 درصد از واریانس دل بستگی ناایمن از روابط موضوعی و همچنین 7/16 درصد از واریانس عامل خود میان بینی است.همچنین عامل تأمین کنندگی مقیاس پدری قادر به تبیین 8/1درصد عامل بی کفایتی اجتماعی و 6/18 درصد مکانیزم های دفاعی روان آزرده است که این عامل به همراه عامل حضور منفی پدر می تواند 4/19 درصد واریانس بی کفایتی اجتماعی را تبیین کند.نتیجه پژوهش حاضر، بر اهمیت شکل گیری روابط موضوعی و مکانیزم های دفاعی در تحول فرد، و نیز نقش اساسی پدر در جریان شکل گیری این تحول، صحه می گذارد.در این فرایند، والدگری پدر به عنوان تسهیل کننده فرایند ، منجر به ایجاد بازنمایی درستی از واقعیت در ساختار روانی فرزند شده، و او را به سمت سطوح مناسبی از روابط بین فردی و دفاع های پخته تر سوق می دهد.
کاظم ستاری احمد برجعلی
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی آموزش گروهی هوش هیجانی بر افزایش مولفه های سرمایه روانشناختی (امید، خوشبینی، تاب آوری و خودکارآمدی) فرزندان جانباز می باشد.بدین منظور 119 نفر از دانش آموزان جامعه هدف، توسط آزمون های امید اشنایدر، برای خوشبینی از آزمون بازنگری شده جهت گیری زندگی(lot-r)شایر و کارور،خودکارآمدی شرر و تاب آوری کانر و دیویدسون موردارزیابی قرار گرفتند
مهدی طهماسبی فرامرز سهرابی
این پژوهش با هدف تعیین تفاوت میزان اضطراب امتحان و عزت نفس دانش آموزان پایه ششم ابتدایی با ارزشیابی کمی و ارزشیابی کیفی (توصیفی) انجام شده است.
فرزانه رعایی محمد رضا فلسفی نزاد
کیفیت زندگی به عنوان یکی از مفاهیم اساسی مطالعات روانشناسی سلامت به حساب می آید و پژوهش های زیاد و روز افزونی را بخود اختصاص داده است. هدف از این بررسی شناسایی نقشه مفهومی سازه کیفیت زندگی و تعیین روابط موجود در ساختار این سازه وپیش بینی کیفیت زندگی بر اساس ویژگی های شخصیتی است. مقایسه مدل های cfa و mds با استفاده از روش شبیه سازی نشان داد که نحوه قرار گیری زیر گروه ها در مدل mds شباهت بیشتری به مدل کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی دارد و مطابقت و هماهنگی بیشتری را در کاربردها و تلویحات روش شناختی و روانشناختی این سازه را نشان می دهد. علاوه بر این تکنیک mds به علت نداشتن مفروضات سایر روش های خوشه بندی (تعداد نمونه، نرمال بودن، عدم وجود داده ها ی پرت و....) دارای اولویت نظری نیز نسبت به سایر روش ها می باشد و برتری و کارآیی این شیوه را به خوبی نشان می دهد.
زینب شاکری احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش دلزدگی زناشویی زنان متاهل انجام پذیرفت.نمونه آماری این پژوهش شامل 30 زن واجد شرایط بود که به روش در دسترس انتخاب،و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند.
سیمین وجدانی گلهین محمود گلزاری
این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر رویکر شادکامی سلیگمن بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی زنان افسرده انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود.جامعه آماری کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه 5 شهر تهران در تابستان 1392 به تعداد 72 نفر بود. پس از غربالگری از میان آنها 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه گمارده شد، در حین درمان به علت ریزش نمونه پژوهش به 22 نفر کاهش یافت. ابزار پژوهش آزمون افسردگی بک (1961) و آزمون رضایت زناشویی انریچ (1993) بود. روان درمانی مثبت گرا در 8 جلسه 2 ساعته در هفته یکبار در گروه آزمایشی برگزار و برای تحلیل داده ها آمار توصیفی و آمون استنباطی همچون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد.
نیره غلامپور فرامرز سهرابی
در پژوهش حاضر رابطه الگوهای ارتباطی والدین با سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی بررسی می شود. به دلیل اهمیت سازگاری اجتماعی در دوران پیش از مدرسه و آمادگی کودکان برای ورود به اولین محیط اجتماعی و تاثیری که نوع ارتباط والدین در این قضیه دارد، پژوهش حاضر انجام گرفت.
فاطمه شفیعی علی دلاور
پرسشنامه ای 35 سوالی براساس نظریه معنادرمانی فرانکی ساخته شد. همسانی درونی سوالات، روایی و پایایی پرسشنامه بررسی شد. با بررسی های آماری به سوالات مطرح شده در پژوهش پاسخ داده شد.
فرشته مقصودی علی دلاور
پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- پیمایشی است که با هدف ساخت و هنجاریابی پرسش نامه عوامل موثر در انتخاب همسر انجام گرفته است. جامعه پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاه خوارزمی که در نیمسال دوم سال 93 مشغول به تحصیل بودند ، تشکیل دادند که 307 نفربه روش نمونه گیری خوشه ای یک مرحله ای در تحقیق شرکت داشتند. پرسش نامه ای 94 سوالی براساس نظریه همسان همسری و عوامل موثر بر رضایت زناشویی تهیه وجهت گردآوری داده ها توسط آنان تکمیل گردید.
مهران ترکزبان فریده حسین ثابت
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ارتقاء بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی زنان سرپرست خانواده بوده است. روش : پزوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با دوره پیگیری بوده است نتایج: نتایج نشان داده است که روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ارتقا بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی زنان سرپرست خانواده موثر بوده است و همچنین این نتایج در طی دوماه ماندگار بوده است.
ابوالفضل برزگری دهج فریده حسین ثابت
زمینه و هدف: تنظیم هیجان ناکارمد و حالت های خلقی منفی نقش مهمی در اختلالات روانی نوجوانان دارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و حالت های خلقی نوجوانان به انجام رسید. روش: این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون به همراه پیگیری 2 ماهه صورت گرفت. 26 نفر از نوجوانان 14 تا 20 ساله که از خدمات کانون فرهنگی - اجتماعی صادق الوعد استفاده می کردند و ملاک های ورود به پژوهش را داشتند، انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برای ارزیابی متغیرها از پرسشنامه های تنظیم هیجان و حالت های خلقی استفاده شد. نوجوانان گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 75 دقیقه ای تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که بین نتایج پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش، در حالت های خلقی و تنظیم هیجان، تفاوت معناداری وجود دارد؛ اما در پیش آزمون پس آزمون گروه کنترل چنین تفاوتی دیده نشد. همچنین نتایج به دست آمده از آزمون t همبسته در گروه آزمایش نشان داد که اثربخشی مداخله در طی 2 ماه ماندگار بوده است. نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و حالت های خلقی نوجوانان موثر بوده است.
سعیده عزمی محمود گلزاری
چکیده ندارد.
حسین چهاردولی احمد اعتمادی
چکیده ندارد.
مهدی علیزاده احمد برجعلی
چکیده ندارد.
رضا میرمهدی احمد برجعلی
چکیده ندارد.
بیتا آجیل چی احمد برجعلی
چکیده ندارد.
علی محمدزاده ابراهیمی فرهاد جمهری
چکیده ندارد.
معصومه امینی خو حسین اسکندری
چکیده ندارد.
مرتضی عبدالله پور محمود گلزاری
چکیده ندارد.
مریم مهبودی احمد برجعلی
چکیده ندارد.
فائزه خالقی دلاور حسن احدی
چکیده ندارد.
اعظم شفیعی علیرضا مقدس
چکیده ندارد.
لیلا احمدیان احمد برجعلی
این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ افسردگی و رضامندی زناشویی در بین زنان در آستانۀ طلاق شهرستان ارومیه، انجام شد. روش پژوهش همبستگی و علی-مقا یسه ای بود و تعداد 111 نفر از زنان در آستانۀ طلاق از مرکزمشاورۀ دادگاه خانوادۀ شهرستان ارومیه به شیوۀ نمونه گیری در دسترس و 111 نفر از زنان عادی که به لحاظ متغیرهای جمعیت شناختی (جنس ، سن و تحصیلات) با گروه زنان در آستانۀ طلاق،همتا شده بودند به شیوۀ نمونه گیری در دسترس انتخاب و آزمون های افسردگی "بک" نسخۀ دوم ومقیاس رضامندی زناشویی"انریچ"که دارای اعتبار و روایی مطلوب می باشند به طور همزمان بر روی آنها اجرا شد.به منظور بررسی داده ها نیز از شاخص های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون معنا دار بودن تفاوت ضریب همبستگی دو گروه مستقل ، رگرسیون لوجستیک و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که افسردگی و رضامندی زناشویی به طور معنا داری در زنانی که قصد طلاق دارند با هم در ارتباط می باشند و رابطۀ افسردگی و رضامندی زناشویی در زنانی که قصد طلاق دارند متفاوت از زنانی است که چنین قصدی ندارند.از جمله یافته های دیگر پژوهش این بود که دو متغیر افسردگی و رضامندی زناشویی بعنوان پیش بینی کننده های قوی طلاق می باشند و 70 درصد از واریانس افسردگی توسط رضامندی زناشویی پیش بینی می شود که از میان متغیرهای مربوط به رضامندی زناشویی،متغیرهای شخصیت و نظارت مالی به طورمعنی داری افسردگی را پیش بینی می کنند. در واقع پژوهش حاضر نشان می دهد که افسردگی زنان بر روابط آنان با همسرانشان تاثیر گذاشته و رضامندی زناشویی شان را کاهش می دهد و به عنوان یک پیامد،آنها را در معرض طلاق قرار می دهد و در نتیجه با پیشگیری از وقوع افسردگی و شیوع آن می توان تا حد قابل توجهی از گرایش زوجین به سوی طلاق و آسیب های اجتماعی ناشی از آن جلوگیری نمود.
فضل اله میردریکوند احمد برجعلی
پژوهش حاضر به منظور مقایسه ی تاثیر دو روش شناخت درمانی فردی و گروه درمانی شناختی در کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه (ptsd) در جانبازان و تاثیر این درمانها بر رضایت زناشویی همسران آنها انجام گرفت . از میان 117 نفر جانبازی که مراجعه کرده بودند 39 نفر به عنوان گروههای مطالعه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 13 نفره : دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند . همسران آنان نیز بعنوان نمونه های موازی انتخاب شدند و پرسشنامه ی رضایت زناشویی ( enrich ) را تکمیل کردند . پس از اِعمال 12 جلسه گروه درمانی شناختی راهنمای استاندارد فِری و 10 جلسه درمان شناختی فردی راهنمای استاندارد پدسکی ، داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با روش تحلیل واریانس نمرات اختلافی مور تحلیل قرار گرفت . یافته ها نشان داد که شناخت درمانی گروهی و درمان شناختی فردی در مقایسه با گروه کنترل به کاهش علائم ضربه ی روان شناختی کلی منجر شدند ، با این حال مداخلات مذکور علائمptsd مربوط به جنگ را کاهش ندادند . همسران جانبازان تحت درمان انفرادی در مقایسه با گروه کنترل و گروه درمانی شناختی از نظر رضایت زناشویی افزایش معناداری نشان دادند ( 5% > p) . در پایان با توجه به نتایج حاصله پیشنهادهای برای پژوهش بیشتر و اجرای درمان های مذکور ارایه گردید .
زهرا صبوری فرامرز سهرابی
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان بود. فرضیه پژوهش بیان می دارد که "آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله مؤثر است". آزمودنی های این پژوهش، دانش آموزان دختر شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان و در سال تحصیلی 88ـ1387 مشغول به تحصیل بودند و با روش تصادفی ساده انتخاب گردیدند. روش تحقیق، روش تجربی پیش آزمون ـ پس آزمون با استفاده از گروه آزمایش و کنترل بود. ابزار اندازه گیری در این تحقیق پرسشنامه پرخاشگری و مقیاس سنجش حلم بود. آزمودنی ها پرسشنامه پرخاشگری و حلم را تکمیل کردند. تعداد 30 نفر از دانش آموزانی که در آزمون پرخاشگری، نمره بالاتر از میانگین گرفته بودند در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس آموزش حلم به عنوان مداخله بر روی گروه آزمایش اعمال شد و مداخله ای در گروه کنترل صورت نگرفت. پس از اتمام آموزش حلم ، به صورت هم زمان، پس آزمون بر روی هر دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد، و نتایج مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. در این خصوص برای توصیف و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از امار توصیفی جهت محاسبه میانگین ها و انحراف معیار استفاده شد و در بخش آمار استنباطی برای آزمون فرضیه و بررسی معنی دار بودن تفاوت میانگین گروهها از آزمون t تفاضل در نرم افزار spss بهره گرفته شد. پس از تجزیه و تحلیل آماری نتایج نشان داد که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است و آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری در فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان مؤثر بوده است. بنابراین از «آموزش حلم» می توان به عنوان یک مداخله درمانی معنوی جهت کاهش پرخاشگری در نوجوانان پرخاشگر استفاده نمود.
مرتضی رضوانی نوین حسن احدی
« بیماریهای اخلاقی از نظر قران کریم با تاکید بر علت شناسی و درمان» تحقیقی است جهت دستیابی به علتها و درمان بیماریهای اخلاقی از دید گاه قران کریم . این تحقیق از پنج فصل تشکیل شده که عبارتند از : فصل اول «کلیات» فصل دوم « پیشینه تحقیق » فصل سوم « روش تحقیق و آشنایی با مفاهیم » فصل چهارم « بیماریهای اخلاقی از نظر قران کریم » وفصل پنجم « جمعبندی و نتیجه گیری » . فصل اول «کلیات » زمینه ای جهت آشنایی با ساختار اصلی تحقیق شامل : بیان مساله سوالهای تحقیق اهداف تحقیق اهمیت و ضرورت تحقیق ومشکلات آن میباشد . سوال اصلی تحقیق عبارتست از « علتها و درمان بیماریهای اخلاقی از دیدگاه قران کریم کدامند ؟ » . هدف از انجام تحقیق باسخ به سوالهای تحقیق و دستیابی به تحقیقی کاربردی و مورد نیاز جامعه از منظر کتابی موثق چون قرآن کریم است. اهمیت بیماری ها ی اخلاقی از آنجاست که عاملی مقتضی در سعادت و شقاوت آدمی است. فصل دوم « پیشینه تحقیق » زمینه ای است جهت بررسی موضوع تحقیق از دیدگاه قران کریم . در این فصل دیدگاه فلاسفه و علمای اخلاق تحت عنوان « پیشینه نظری » ذکر شده است. نگارنده در ادامه تعدادی از منابع مکتوب ( بایان نامه ها و رساله ها کتب و مقالات ) درباره موضوع را معرفی کرده که تحت عنوان پیشینه تحقیقاتی آمده است. فصل سوم شامل روش تحقیق و گردآوری اطلاعات و آشنایی با مفاهیم ( خلق اخلاق و بیماری اخلاقی ) میباشد . این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی است که به روش « تحلیل محتوا » ( توصیفی – تحلیلی ) انجام شده است . گرداوری اطلاعات در این تحقیق به روش « کتابخانه ای » است . از آنجا که قران کریم دارای اصالت انتساب اصالت مطالب و اصالت وحی است و از شأن و مقام والایی برخوردار است به عنوان منبع تحلیل محتوا انتخاب شد . فصل چهارم « بیماریهای اخلاقی علتها ودرمان آن از نظر قران کریم » هسته مرکزی تحقیق است . بخش اول این فصل کلیاتی در مورد موضوع از نظر قرآن کریم می باشد . در بخش دوم علتهای کلی بیمارهای اخلاقی ( هوای نفس دنیا و شیطان )در دو قسمت درونی وبیرونی اورده شده است . در بخش سوم روشهای کلی درمان ( علمی و عملی )از نظر قران کریم ( که خود به ذاته شفاء ورحمت است ) ذکر شده اند. در روش علمی درمان از طریق شناختها و اعتقادات در بعد رابطه با خدا با خود وبا دنیا میباشد . ذکر خدا استغفار توبه دعا صبر نماز امر به معروف و نهی از منکر محاسبه و مراقبه و درمان با ضد جزو روشهای عملی درمان هستند. ودر بخش آخر بیماریهای اخلاقی در سطح اخلاق فردی ( شهوت پرستی اندوه بر امور دنیوی جبن(ترس) خوض در باطل غفلت و نسیان واسراف )و در سطح اخلاق اجتماعی ( غضب ( پرخاشگری ) حیله و فریبکاری تکبر عجب غیبت استهزاء حسد سوء ظن حب دنیا عقوق والدین و قطع رحم )همراه با علتها و درمانهای اختصاصی ذکر گردیده اند. و فصل پنجم «جمعبندی و نتیجه گیری» فشرده ایست از چهار فصل قبلی نتایج و کاربردها بیان مسائل و مشکلات و پیشنهادهای بژوهش .