نام پژوهشگر: علی اکبر عبدل آبادی

مقایسه تلقی ارسطو و مکاینتایر از فضیلت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  میثم شیرزاد   حسن فتحی

امروزه ازاخلاق فضیلت گرا، به عنوان یکی از مهمترین رویکردهای اخلاقی یادمی کنند. اگرچه خاستگاه اخلاق فضیلت را، اندیشه های سقراط و افلاطون دانسته اند؛ اما بی شک می توان ارسطورا بنیان گذار اخلاق فضیلت به شمارآورد. باظهور دومکتب وظیفه گرایی ونتیجه گرایی، اخلاق فضیلت تاحد زیادی مورد بی مهری وغفلت قرارگرفت. اما با احیای این مکتب ازسوی برخی ازفیلسوفان اخلاق معاصر ، ازجمله مک اینتایر، باردیگراخلاق فضیلت موردتوجه واقبال فیلسوفان اخلاق واقع شده است . شایسته دیدیم که به مقایسه نگاه ارسطو، به عنوان پایه گذاراخلاق فضیلت ، ومک اینتایر به عنوان یکی از احیا کنندگان این مکتب درقالب پایان نامه بپردازیم. دراین پایان نامه پس از بیان کلیات(فصل اول) به شرح نگاه مک اینتایردرباب وضعیت اخلاق معاصر پرداخته و دلیل اورابرای احیای سنت اخلاقی ارسطو، مورد مداقه قرارداده ایم(فصل دوم) .فصل سوم را به شرح این دوفیلسوف ازفضیلت اختصاص داده ایم. نظرارسطو ومک-اینتایر، درباب خیروسعادت وهمچنین ارتباط میان فضیلت وسعادت درفصل چهارم مطرح شده است.مقایسه وبیان وجوه اشتراک واختلاف میان ارسطو مک اینتایر، موضوع فصل پنجم را تشکیل می دهد. ودرنهایت درفصل ششم پس از مرور ونقدآراءدوفیلسوف، نتیجه گیری را آورده ایم. با مقایسه ی شرح ارسطو و مک اینتایردرباب فضیلت، به این نتیجه رسیدیم که، مک اینتایر برخی ازآراء ارسطو راپذیرفته و در تکمیل شرح خود، ازآنها بهره می جوید. مک اینتایر برخی از نظرات ارسطورا نیز درمعرض نقد قرارمی دهد، و می کوشد تا با اجتناب از نقاط ضعف شرح ارسطو واصلاح برخی ازنظرات وی، شرح متقنتری از فضیلت ارائه نماید. پژوهش حاضر، بر پایه ی موادکتابخانه ای(اعم ازچاپی و الکترونیکی) و روش توصیفی-تحلیلی-مقایسه ای صورت گرفته است.

بررسی رابطه عرفان و اخلاق در عرفان خراسان، همراه با بررسی آراء امام خمینی(ره) در این زمینه
پایان نامه سایر - پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی 1392
  محسن شعبانی یزدلی   علی اکبر عبدل آبادی

از مهم ترین مباحث جدلی در بحث از رابطه عرفان و اخلاق این مسئله است که آیا عرفان، به طور کلی، و تجربه عرفانی، به نحو خاص، پشتیبان رفتار اخلاقی است یا خیر؟ والتر استیس و برخی دیگر معتقداند عرفان/ تجربه عرفانی پشتوانه اخلاق است، درحالی که آرتور دانتو و برخی دیگر بر این باوراند که عرفان/ تجربه عرفانی مبنای عمل و تفکر اخلاقی را از میان برمی دارد و از این رو زائل کننده اخلاق است. گروهی دیگر، از جمله ویلیام وینرایت، بر این باورند که به طور کلی هیچ رابطه ضروری میان تجربه عرفانی و اخلاق برقرار نیست. مولف در این پژوهش در پی آن است تا بر اساس این دیدگاه که مسئله نسبت میان عرفان و اخلاق را باید در سیاق های مختلف و با توجه به گونه ها و سنت های مختلف عرفانی به بحث کشید، این مسئله را در عرفان خراسان بررسی کند. مطالعه حاضر تلاشی است برای پاسخ به این پرسش که آیا عرفان خراسان به اخلاقی زیستن می انجامد یا نه؟ و آیا این عرفان تاثیری در اخلاقی زیستن عارف دارد؟ برای این منظور به واکاوی تجارب عرفانی و سلوک عملی سه تن از بزرگ ترین چهره های این سنتِ عرفانی یعنی بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر می پردازد. مولف در این پژوهش می کوشد، با استفاده از مفهوم بی خویشی عرفانی و پیوند برقرار کردن میان این مفهوم با فضیلت شفقت، تبیینی از تجربه عرفانیِ این سه عارف ارائه دهد که با اخلاقی زیستن سازگار باشد و نهایتاً مدعی شود که تجربه عرفانیِ این سه عارف موجب تقویت اخلاق می شود.