نام پژوهشگر: مجید هاشمی تنگستانی
لاله جعفری مجید هاشمی تنگستانی
جو زمین به عنوان یک سامانه دینامیکی پیچیده از اهمیت بسیار زیادی به خصوص در علم سنجش از دور برخوردار می باشد. جو زمین اغلب به عنوان یک مانع برای سنجش از دور سطح زمین به حساب می آید. برای جبران و حذف اثرات جوی از تصاویر سیستم های تصویر برداری چند طیفی و ابر طیفی الگوریتم های متنوع تصحیح جوی مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این تحقیق ارزیابی و مقایسه نتایج به دست آمده از انواع روش های کالیبراسیون بر روی داده های استر به منظور معرفی روش بهینه با توجه به امکانات موجود و ویژگی های زمین شناسی ایران می باشد. افیولیت نیریز به عنوان ناحیه آزمایشی برای کنترل نتایج این روش ها انتخاب شده است. به منظور دستیابی به این اهداف مجموعه داده های vnir-swir، tir، ast-07 و ast-09 استر مورد استفاده قرار گرفت. مجموعه داده های vnir-swir با استفاده از روش های تصحیح جوی مطلق و نسبی کالیبره شدند. روش های تصحیح مطلق شامل atcor-3 (تصحیح جوی و توپوگرافی)، atcor-2 (تصحیح جوی)، flaash (تحلیل جوی خط دید سریع ابر مکعب های طیفی) و روش های تصحیح جوی نسبی شامل iarr (میانگین بازتاب نسبی داخلی)، ff (پهنه مسطح)، el (روش خطی تجربی)، dos (کسر جسم سیاه)، ar (بازتاب آشکار) و cos(t) می باشند.مجموعه داده های tir با استفاده از روش تصحیح جوی گرمایی تصحیح شدند. سپس به منظور جداسازی اطلاعات دما و گسیلش در داده های تابشی سه روش گسیلندگی باند مرجع، بهنجارسازی گسیلندگی و باقی مانده آلفا مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور ارزیابی و شناسایی بهترین روش کالیبراسیون، پردازش های تصویر پایه تحلیل مولفه اصلی و طیف پایه نقشه بردار زاویه طیفی بر روی مجموعه داده های کالیبره شده اجرا شد. طیف نمونه های صحرایی به عنوان عضوهای انتهایی در روش نقشه بردار زاویه طیفی مورد استفاده قرار گرفت و برای مقایسه نتایج، از ماتریس آشفتگی استفاده شده است. نتایج نشان داد که تصاویر کالیبره شده با روش های مختلف بر اساس کاهش دقت در تفکیک واحدهای سنگی به صورت atcor-3، ast-07، iarr، lr، flaash، داده های خام swir، atcor-2، خطی تجربی(el) و پهنه مسطح (ff) رده بندی می شود. نتایج حاصل از تصاویرکالیبره شده tir نشان داد که این تصاویر بر اساس کاهش دقت در بارزسازی واحدهای سنگی به صورت تصویر گسیلندگی باند مرجع، بهنجار سازی گسیلندگی، داده های کالیبره شده ast-09 ، مجموعه داده های باقی مانده آلفا و داده های فروسرخ گرمایی l1b رده بندی می شوند.
مهدی خراسانی پور مجید هاشمی تنگستانی
هدف از انجام این پژوهش تعیین پتانسیل تحرک و زیست دسترس پذیری عناصر بالقوه سمی (فلزات و شبه فلزات) در محیط های آب، رسوب و خاک مرتبط با معدن و مجتمع مس سرچشمه با استفاده از روشهای تفکیک شیمیایی یک و چند مرحله ای می باشد. نمونه برداری از محیط های زمین شناختی مذکور با در نظر گرفتن منابع آلودگی، روند انتقال و غلظت زمینه طبیعی عناصر بالقوه سمی انجام شد. روشهای تفکیک شیمیایی انتخاب شده در دو گروه"تعیین گونه پذیری بر اساس شرایط عملیاتی تعریف شده" (روش استخراج گزینشی 9 مرحله ای و روش استاندارد توصیه شده توسط برنامه آزمون، اندازه گیری و استاندارد اتحادیه اروپا موسوم به روش bcr) و "تعیین گونه پذیری بر اساس عملکرد خاص" (روشهای استخراج گزینشی یک مرحله ای) قرار می گیرند. تحلیل نتایج از راه توصیف روند تغییرات، مقادیر زمینه طبیعی, شاخص های زیست محیطی و مفاهیم آماری یک و چند متغیره انجام شد. بر اساس نتایج حاصل از انواع روشهای تفکیک شیمیایی، عناصر cd، co، cr، cu، mn، ni، s، se، و zn دارای بیشترین پتانسیل تحرک و زیست دسترس پذیری در محیط آب و رسوب مرتبط با معدن و مجتمع مس سرچشمه می باشند؛ درحالیکه تحرک عناصر as، bi، pb، sb، sn، fe و mo بدلیل جذب آنها توسط عوامل جاذب طبیعی و یا حضورشان در اجزاء غیر دسترس پذیر به مراتب کمتر از عناصر گروه قبل می باشد. اکسیدهای بی شکل آهن و ترکیبات کربناتی بیشترین نقش را در جذب عناصر آلاینده دارند. ماهیت منشاً آلودگی، بویژه از نظر ترکیب کانی شناختی تاثیر فراوانی در الگوی تفکیک شیمیایی و پتانسیل تحرک و زیست دسترس پذیری عناصر آلاینده در محیط آب و رسوب دارد. برای مثال در رسوبات حاوی کانیهای سولفیدی مانند رسوبات پائین دست مجتمع مس سرچشمه که توسط پساب های واحدهای کانه آرایی آلوده شده اند، بخش عمده فلزات در اجزاء اکسید شونده, سولفیدی و یا باقیمانده می-باشد؛ درحالیکه در نمونه های حاوی کانیهای ثانویه و تبخیری مانند رسوبات حاشیه مسیر زهاب اسیدی و یا رسوبات سطح باطله های خشک شده سد رسوبگیر، الگوی تفکیک شیمیایی عناصر متحرک بیشتر منطبق بر اجزاء محلول در آب است. به دلیل شرایط اقلیمی منطقه انواع ترکیبات کانی شناختی ثانویه مانند کورنولایت، کوکیومبایت، باتلِرایت، آلونیت، هیدرونیوم ژاروسیت، ژیپس، بوناتایت، آرسنولیت، اِسکوردیت، اِریوکلسیت و هالیت در محیط آب و رسوب شناسایی شدند. عوامل آلاینده انسانزاد از طریق فرایند ذوب و منابع تولید گرد و غبار سبب آلودگی لایه سطحی خاک به عناصر cd، cu، bi، sb، pb، s، mo، as، se، sn، و zn نیز شده اند. در پروفیل های خاک آلوده، الگوی تفکیک شیمیایی عناصر دراجزاء تبادل پذیر و احیاء شونده خاک درمقایسه با لایه عمقی آنها تغییر کرده است. همچنین جزء زیست دسترس پذیر عناصر آلاینده در لایه سطحی خاک نیز در مقایسه با لایه عمقی آن افزایش یافته است؛ درحالیکه از این نظر عناصر غیر آلاینده (co، cr، fe، mn، و ni) تفاوتی را نشان نمی دهند. با افزایش فاصله از منابع آلودگی الگوی تفکیک شیمیایی عناصر بالقوه سمی به شرایط طبیعی خاک نزدیک می شود. با توجه به نتایج بدست آمده ارائه هرگونه راهکاری برای مدیریت منابع آلودگی عناصر در محیط های زمین شناختی مجاور مناطق معدنکاری و ذوب، باید با درنظر گرفتن ماهیت منابع آلودگی, نوع و شدت عناصر آلاینده، شکل حضور عناصر، شعاع گسترش آلودگی، ویژگی های خاص منطقه و امکان اجرائی کردن آن صورت گیرد.
ابراهیم سلامی شهید مجید هاشمی تنگستانی
منطقه معدنی سرچشمه در کمربند آتشفشانی ایران مرکزی واقع شده و سنگ های آتشفشانی ائوسن که توسط نفوذیهای الیگومیوسن تحت تاثیر قرار گرفته اند این منطقه را پوشش می دهد. کانه زایی مس بیشتر از نوع پورفیری و همراه با دگرسانی های وسیع است که همراه با اقلیم نیمه خشک و رخنمون واضح سنگ ها، این منطقه را برای آزمایش نتایج سنجش از دور ماهواره ای مناسب کرده است. در این تحقیق باندهای طیفی مرئی- فروسرخ نزدیک (vnir) و فروسرخ موج کوتاه (swir) در هر سه محصول دستگاه تابش سنج بازتابی گسیلش گرمایی فضابرد پیشرفته (استر)، شامل دسته داده های سطح1 ast_l1b و سطح2 ast_07 و ast_07xt برای نقشه برداری کانی ها و زون های دگرسانی مقایسه شدند. دسته داده ast_l1b با استفاده از روش بازتاب نسبی میانگین درونی (iarr) به داده بازتابش سطح زمین تبدیل شد، در صورتی که دسته داده های ast_07 و ast_07xt خود با چنین ماهیتی در اختیار کاربر قرار می گیرند. الگوریتم های انطباق سیمای طیفی (sff) و پالایش تطبیقی تنظیم شده آمیخته (mtmf) با استفاده از طیف کتابخانه jpl1، همین طور طیف خالص کانی های شاخص دگرسانی مستخرج از تصویر و طیف نمونه های صحرایی بر روی این دسته داده ها اجرا شد. تصویرهای خروجی نشان داد، دسته داده ast_l1b کالیبره شده به روش iarr نسبت به دسته داده های ast_07 و ast_07xt نتایج بهتری را برای نقشه برداری دگرسانی های فیلیک- آرژیلیک، آرژیلیک پیشرفته و پروپیلیتیک منطقه به دست می دهد.
محمد جواد توکلی آغچغلو مجید هاشمی تنگستانی
افیولیت نی ریز جزیی از نوار بزرگ افیولیتی تتیس و بخشی از یک کمربند رورانده 3000 کیلومتری است که در کرتاسه پسین بر روی لبه صفحه قاره ای عربستان رانده شده است. این افیولیت در امتداد زون تراستی زاگرس و در جنوب شرق کمربند دگرگونی سنندج-سیرجان واقع شده است. سنگ های الترامافیک این افیولیت شامل دونیت، هارزبورژیت و لرزولیت است. در اثر فرآیند سرپانتینی شدن، کانی های منیزیم دار سنگ های الترامافیک (مخصوصاً الیوین و پیروکسن) توسط کانی های آبدار گروه سرپانتین جانشین می شوند. به منظور تحلیل طیفی واحدهای سنگی و تعیین درجه سرپانتینی شدن الترامافیک های این مجموعه با استفاده از داده های استر، منحنی طیفی نمونه های صحرایی با استفاده از دستگاه طیف سنج asd تهیه شد. در اثر فرآیند سرپانتینی شدن خصوصیات جذبی قوی نزدیک 1 میکرومتر مربوط به کانی های اولیه در سنگ-های الترامافیک محو می شود و خصوصیات جذبی مربوط به کانی های ثانویه گروه سرپانتین که جذب قوی در 4/1 و 3/2 میکرومتر و جذب ضعیف تر در95/1 و 1/2 میکرومتر است، ظاهر می شوند. میزان سرپانتینی شدن نمونه ها باانجام مطالعات میکروسکوپی تخمین زده شد و با مقایسه این میزان با منحنی های طیفی نتیجه گرفته شد که میزان سرپانتینی شدن ارتباط مستقیم با عمق جذب در 4/1 و 3/2 میکرومتر دارد. به منظور نقشه برداری از نقاط با درجات متفاوت سرپانتینی شدن، پس از انجام یکپارچه سازی داده های سطح b1 سنجنده استر و انجام تصحیح جوی "میانگین بازتاب نسبی داخلی" (iarr)، 4 طیف که نشانگر درجات ضعیف، متوسط، زیاد و خیلی زیاد سرپانتینی شدن بودند جهت معرفی به عنوان عضو انتهایی به الگوریتم انطباق سیمای طیفی (sff) معرفی شدند، نتایج خروجی نشان دهنده این بود که اکثر نقاط رخنمون یافته در منطقه با درجات خیلی زیاد سرپانتینی شده اند.
فریبا هوشمندی مجید هاشمی تنگستانی
تغییرات مرز ساحل و پوشش و کاربری زمین ازجمله عوامل مهم در فرآیند تغییرات زیست محیطی جهان بوده و آشکارسازی و پایش این تغییر با استفاده از داده های چند طیفی ماهواره ای و سیستم اطلاعات جغرافیایی، یک موضوع کاربردی و ارزشمند محسوب می شود. هدف اصلی این مطالعه، پایش زون ساحلی دریاچه مهارلو در استان فارس و همچنین تغییرات پوشش و کاربری پیرامون آن در بازه زمانی 1330 تا 1380 با استفاده از داده های ماهواره ای سنجنده های mss، tm و etm+ و همچنین عکس های هوایی و نقشه توپوگرافی 1:50000 می باشد. در این مطالعه روش های رده بندی نظارت شده بیشترین احتمال و آشکارسازی تغییر پس-رده بندی به کار گرفته شده است. به منظور آشکارسازی تغییرات دریاچه مهارلو پس از انجام تصحیحات هندسی و جوی، تصاویر ماهواره ای با استفاده از الگوریتم بیشترین احتمال در هشت رده پهنه آب (آب عمیق، نیمه عمیق و کم عمق)، شوره زار، پوشش زراعی، پوشش درختی (درخت و درختچه زار)، نیزار و زمین بایر رده بندی و نقشه کاربری و پوشش منطقه تهیه شد. سپس به منظور برآورد آماری تغییرات، خروجی داده ها با استفاده از روش پس رده بندی مقایسه شدند. تأثیر نوسان بارش سالیانه بر مساحت پهنه آب دریاچه نیز مورد بررسی قرار گرفته است. مقایسه پهنه آب دریاچه در فاصله زمانی 50 ساله نشان دهنده کاهش کلی مساحت آن به میزان 8/47 کیلومتر مربع است. در همین بازه زمانی مساحت مناطق مسکونی، افزایشی به میزان 1/2 کیلومترمربع داشته است. در بازه زمانی 1389-1356 رده های پهنه شوره زار و پوشش زراعی، به ترتیب افزایشی به میزان 6/17 و 17 کیلومترمربع و پوشش درختی، نیزار و رده رخنمون سنگی و فاقد پوشش به میزان 7، 5/5 و 6/20 کیلومترمربع کاهش نشان داده است. در مرحله بعد، عمق آب دریاچه برای سال 2005 با استفاده از تصویر ماهواره ای همین سال و با به کارگیری روش عمق یابی benny و dawson و همچنین روش stumpf محاسبه شد و در ادامه حجم آب دریاچه تعیین گردید. حجم آب بدست آمده از روش benny و dawson، 30 میلیون مترمکعب و روش stumpf، 29 میلیون مترمکعب می باشد. دقت کلی و ضرایب کاپای محاسبه شده برای خروجی داده های تصاویر mss، tm و etm+ نشان دهنده دقت قابل قبول در رده بندی این داده ها می باشد. ضریب کاپای تصویر mss نسبت به تصاویر tm و etm+ با ضرایب کاپای بالای 90/.، به دلیل داشتن توان تفکیک مکانی پایین تر و تعداد باند کمتر، 83/0 به دست آمده است.
رسول میرشکارپور مجید هاشمی تنگستانی
اکتشافات معدنی و نقشه برداری زمین شناختی، به علت دسترسی دشوار، پیچیدگی ساختارها و عدم تمایز واحدهای سنگی، با استفاده از تکنیک های نقشه برداری مرسوم فرایندی پیچیده، پرهزینه و چالش برانگیز است. در دهه های اخیر با تکامل فناوری سنجش از دور، این فناوری به عنوان روشی موثر برای نقشه برداری واحدهای سنگی مطرح شده است. در این راستا داده های سنجنده استر نیز به طور گسترده برای جداسازی انواع کانی ها و سنگ های سیلیکاتی مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از این تحقیق مقایسه و ارزیابی داده های بازتابی (vnir+swir) و فروسرخ گرمایی (tir) استر برای تفکیک واحدهای سنگی و پتانسیل یابی اکتشافی کرومیت می باشد. کمپلکس افیولیتی اسفندقه در جنوب استان کرمان به عنوان ناحیه آزمایشی برای کنترل نتایج این مقایسه انتخاب شده است. به منظور دست یابی به این هدف مجموعه داده های 9 باندی vnir+swir و 5 باندی tir استر مورد استفاده قرار گرفت. مجموعه داده های بازتابی و فروسرخ گرمایی استر به ترتیب با استفاده از روش های تصحیح جوی، میانگین بازتاب نسبی داخلی (iarr) و بهنجارسازی گسیلندگی کالیبره شدند. به منظور ارزیابی و شناسایی بهترین داده، پردازش های تصویر پایه تحلیل مولفه اصلی و نسبت گیری باندی و طیف پایه انطباق سیمای طیفی بر روی دو دسته داده انجام شد. طیف های تصویر استخراج شده از روش های شاخص خلوص پیکسل و z-profile و طیف نمونه های صحرایی به عنوان عضو انتهایی در روش انطباق سیمای طیفی مورد استفاده قرار گرفت و برای مقایسه نتایج، از ماتریس آشفتگی استفاده شده است. دقت کلی و ضریب کاپای نقشه های رده بندی شده بر اساس انطباق سیمای طیفی به ترتیب برای مجموعه داده های بازتابی و فروسرخ گرمایی استر 75%، 58%، و 71/0، 53/0 است. نتایج نشان داد که برای تفکیک واحدهای سنگی منطقه با استفاده از داده های فروسرخ گرمایی استر روش های تصویر پایه به ویژه روش نسبت گیری باندی مناسب تر از دیگر روش ها است. برای تفکیک واحدهای سنگی منطقه با استفاده از داده های بازتابی استر روش های طیف پایه از روش های تصویر پایه مناسب تر هستند. روش انطباق سیمای طیفی برای تفکیک واحدهای سنگی روش مناسبی است. سرانجام مقایسه نتایج اجرای پردازش ها بر روی داده های بازتابی و فروسرخ گرمایی استر، نشان داد که داده های بازتابی نسبت به فروسرخ گرمایی برای تفکیک واحدهای سنگی و شناسایی مناطق با کانه زایی کرومیت در کمپلکس های افیولیتی نتایج بهتری نشان می دهند و مناسب تر هستند.
هادی خسروی مجید هاشمی تنگستانی
تغییرات شیمیایی و کانی شناسی حاصل از دگرسانی ها ، میزان انرژی الکترومغناطیس بازتابی و یا جذب شده در سنگ ها را تغییر می دهد، از این رو با پردازش داده های ماهواره ای شناسایی کانی های شاخص دگرسانی میسر می گردد. از آنجا که دگرسانی ارتباط مستقیمی با ذخایر معدنی و کانی زایی دارد، شناسایی آنها به کمک تصاویر ماهواره ای باعث تسریع امر اکتشاف و پایین آمدن هزینه های آن خواهد شد. هدف از این تحقیق تحلیل رابطه سنگ شناختی و دگرسانی با کانه زایی سرب، روی، طلا و آنتیموان در محدوده کانسارهای انگوران، زرشوران و آقدره بر پایه تفسیر داده های استر می باشد. این کانسارها در شمال غرب ایران و در ایالت فلززایی تکاب قرار می گیرند. بدین منظور مجموعه داده های 9 باندی( vnir+swir)، l1b استر به روش میانگین بازتاب نسبی داخلی (iarr) کالیبره و مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی تغییرات طیفی واحدهای سنگ شناختی از محدوده هر کانسار تعدادی z profile گرفته شد و سپس بر اساس شباهت های طیفی رده بندی و مورد بررسی قرار گرفت. در منطقه زرشوران کانه زایی همراه با دگرسانی سیلیسی، آرژیلیک و آلونیتی است. عمده طیف های استخراج شده در زرشوران در باند 4 جذب نشان می دهند که مربوط به سنگ های سیلیسی است، همچنین این طیف ها در باند 5 و 6 نیز جذب نشان می دهند که مربوط به کانی های رسی است. در کانسار آقدره کانه زایی همراه با دگرسانی آرژیلیک و همچنین اکسیدهای آهن است. سنگ میزبان اصلی آهک های ریفی است. طیف های مربوط به کانسار آقدره در باندهای2، 3 و 8 جذب نشان می دهند. جذب باند 8 مربوط به کربنات ها و جذب در باندهای2 و 3 ناشی fe است. درکانسار انگوران نیز سنگ میزبان کربناتی است و اکسیدهای آهن در محدوده کانسار گسترش زیادی دارند. طیف های این کانسار هم در باندهای 2، 3 و 8 جذب نشان می دهند. به منظور بارزسازی مناطق دگرسانی الگوریتم های پالایش تطبیقی تنظیم شده آمیخته (mtmf) و انطباق سیمای طیفی (ssf) روی داده ها اجرا شد. در کانسار زرشوران طیف کانی های آلونیت، کائولینیت و ایلیت و در کانسار آقدره، کانی های کائولینیت و ایلیت به عنوان عضوهای انتهایی انتخاب و به الگوریتم ها معرفی شدند. در کانسار انگوران از طیف استخراج شده به روش z profile و طیف نمونه های صحرایی به عنوان عضوهای انتهایی استفاده شدند. در کانسار زرشوران این الگوریتم ها مناطقی را برای دگرسانی های آرژیلیک و آلونیتی بازر کرده اند. در معدن آقدره مناطقی که بارز شده در قسمت جنوبی معدن قرار دارند. در کانسار انگوران الگوریتم sff برای هر دو عضو انتهایی فقط مناطقی را در محدوده کانسار بارز کرده است.
فرشته دهقان طزره مجید هاشمی تنگستانی
دریاچه مهارلو یکی از دریاچه های شور ایران است که در استان فارس و در 23 کیلومتری جنوب شرقی شیراز قرار دارد و به دلیل فاصله کم آن از شهر شیراز و مجاورت آن با تعداد زیادی روستا و نیز به دلیل استفاده از نمک دریاچه در صنایع مختلف دارای اهمیت ویژه ای است. با بکارگیری فنون سنجش از دور چند طیفی می-توان درمدت زمانی کوتاه و با کمترین هزینه و نیروی کار به اطلاعات مفیدی در زمینه زمین شیمی دریاچه ها به ویژه دریاچه های تبخیری و کم عمق دست یافت. در این مطالعه، از دو دسته داده ماهواره ای aster و ali و اختلافات آنها در بارز کردن تغییرات و ویژگی های زمین شیمیایی دریاچه مهارلو بررسی شده است. روش شاخص خلوص پیکسل (ppi) برای استخراج عضوهای انتهایی تصویر اجرا شد. برای تعیین توزیع مکانی کانی های موجود در منطقه با استفاده از طیف های تصویر، طیف های کتابخانه طیفی usgs موجود در نرم-افزار envi و طیف های نمونه های صحرایی، الگوریتم تمام پیکسلی انطباق سیمای طیفی (sff) بر روی دسته داده های سنجنده استر و ali اعمال شدند. بر اساس مشاهدات میدانی و نتایج حاصل از طیف سنجی نمونه های صحرایی، مناطق بارز شده با استفاده از الگوریتم sff نشان داد که در دسته داده استر مناطقی که با استفاده از طیف تصویر و طیف کتابخانه usgs و طیف نمونه های صحرایی بارز می کند تقریبا منطبق بر هم هستند و این نواحی با هم تداخل زیادی ندارند در صورتی که در دسته داده ali نواحی بارز شده برای هر کانی با سایر کانی ها همپوشانی زیادی داشته و قابل تفکیک نیستند. بر این اساس نتیجه می شود که در منطقه مورد مطالعه دسته داده استر نتایج بهتری را نسبت به ali برای نقشه برداری کانی ها در اختیار قرار می دهد و برای شناسایی و نقشه برداری کانی های دریاچه مناسب تر به نظر می رسد.
بهناز گنجعلیخانی حاکمی زهره شیشه بر
گاهی در مطالعات آماری با داده هایی سر و کار داریم که مستقل از هم نیستند و وابستگی آنها ناشی از مکان و موقعیت آنهاست، این گونه داده ها را داده های فضایی می نامیم. در این پایان نامه برآنیم تا ویژگی های مدل arma فضایی و بعضی روشهای معروف پردازش تصویر بر اساس برآورد نیرومند پارامتر مدل های اتورگرسیو فضایی را توضیح دهیم. گاهی یک تصویر ممکن است به دلایل گوناگونی مخدوش و یا معیوب شود و ما علاقه مند به پردازش و بازسازی قسمت های مخدوش باشیم. از آنجا که مدل های arma فضایی برای مدل بندی تصاویر ماهواره ای و داده های زمین شناسی مناسبند، می توانیم با برازش یک مدل فضایی به تصویرقسمت های مخدوش را پردازش و فیلتر کنیم. در روش های سنّتی، برای فیلتر کردن تصاویر از فیلترهایی مانند میانگین و میانه استفاده می شد اما برازش مدل برای پردازش و فیلتر کردن روش نوینی است. برای پردازش و فیلتر کردن تصویر با مدلبندی، احتیاج به برآورد پارامترهای مدل داریم، اما از آنجا که این تصاویر گاهی توسط داده های پرت جمعی و نوساز آلوده شده اند، برای برآورد پارامترها بهتر است که به جای استفاده از برآوردگرهای معمولی مانند ls، از برآوردگرهای نیرومند استفاده کنیم. برآوردگرهای نیرومند مطالعه شده در این پایان نامه عبارتند از برآوردگرهای نیرومند m وgm و ra. برآوردگرهای ra از برآوردگرهای m و gm نیرومند تر هستند و نسبت به داده های پرت از خود مقاومت بیشتری نشان می دهند. در پایان با چند مثال کاربردی نشان می دهیم که برآوردگرهای نیرومند ra در مقابل داده های پرت جمعی مقاوم هستند و در فیلتر کردن تصاویر بهتر از برآوردگرهای ls و m و gm و فیلتر های میانه و میانگین رفتار می کنند.
مهدی ایزدی بیژن اعتمادی
اسکارن منطقه کوه گبری و توده گرانیتی همراه آن در شرق رفسنجان در شمال زون ساختاری ارومیه –دختر واقع شده است.استوک کوچک گرانیتی لوکوکرات منطقه مورد مطالعه با سن احتمالی ائوسن-الیگوسن با نفوذ در سنگ های آهکی کرتاسه فوقانی و کنگلومرای پلی ژنتیک پالئوسن زیرین باعث ایجاد یک مجموعه اسکارن کلسیک- آهن دار شده است.اسکارن زایی در مراحل پیشرونده و پسرونده به شکل توده ای و رگه ای در منطقه مشاهده می شود. در نمونه های برداشت شده از اسکارن، کانی های گارنت، دیوپسید، ولاستونیت، کلریت،کلسیت، ایدوکراز و اپیدوت حضور دارند. گارنت )نسل اول گارنت(، ولاستونیت و دیوپسید طی دگرگونی پیش رونده تشکیل شده اند. اپیدوت، کلریت، گارنت )نسل دوم گارنت( و ایدوکراز طی دگرگونی برگشتی اسکارن، به علت افزایش فشار بخار آب، متبلور شده اند. حضور اپیدوت و آندرادیت، نشان دهنده ی فوگاسیته ی بالای اکسیژن در زمان تشکیل اسکارن بوده است علاوه بر کانی های متداول اسکارن، کانی های متداول مگنتیت،پیریت،کالکوپیریت و فلوئوریت همراه مجموعه کانیایی اسکارن یافت می گردند. بر اساس مشاهدات صحرایی،بررسی های میکروسکوپی و آنالیز(xrf) و مقایسه واکنش های صورت گرفته در اسکارن کوه گبری با واکنش های پیشنهاد شده در متون علمی،کانسارسازی اسکارن در اثر ورود توده گرانیتی با ترکیب کالکوآلکانی تحت دمای 750 تا 400 درجه سانتیگراد و در فشار تقریباً 2 کیلوبار درسنگ های آهکی و کنگلومرایی رخ داده است. بر اساس نوع سنگی که اسکارن جانشین آن می شود، اسکارن منطقه مورد مطالعه از نوع برون اسکارن و بر اساس ترکیب شیمیایی، از نوع اسکارن کلسیکی است. با توجه به حضور دیوپسید و ولاستونیت، می توان نتیجه گرفت که سنگ اولیه ی اسکارن، سنگ آهک مختصری دولومیتی بوده است.
نعیم نیک اقبال سی سختی مجید هاشمی تنگستانی
کوه سفید توتک در 30 کیلومتری شرق شهرستان بوانات ، بخشی از زون سنندج- سیرجان جنوبی است که در چهارگوش اقلید و ورق سوریان واقع شده است. در این منطقه ، کوه سفید به صورت یک تاقدیس ظاهرشده که در بخش هسته آن کمپلکس توتک و در قسمت یال آن کمپلکس سوریان قرار دارند. لیتولوژی کمپلکس توتک از هسته به طرف خارج و ترتیب شامل میکاشیست های سیاه رنگ ، تناوب مرمر با شیست سبز و آمفیبولیت و در نهایت مرمرهای کوه سفید با لایه بندی ضخیم است که وجه تسمیه این تاقدیس به خاطر رخنمون قابل توجه این واحد مرمری سفید رنگ می باشد. واحدهای آهن دار کمپلکس توتک در تنگه ورودی کوه سفید از سمت شمال قرار دارد که به نام معدن قدیمی دست علی معروف است. لیتولوژی کمپلکس سوریان هم شامل اسلیت، فیلیت، کوارتزیت، شیست سبز و میکاشیست می باشد. بر اساس مطالعات چینه و فسیل شناسی ، میکاشیست های سیاه رنگ بخش پایینی کمپلکس توتک با شیل های گراپتولیت دار زاگرس و سازند نیور البرز به سن سیلورین معادل است. مرمرهای کوه سفید توتک هم سنی از دونین تا اوایل کربونیفر نشان می دهند. بارزسازی و تفکیک واحدهای سنگی به منظور اکتشاف منابع معدنی سالهاست مورد توجه بوده است، اما در مورد سنگهای دگرگونی کارهای کمی صورت گرفته است.هدف از این تحقیق بارزسازی و تفکیک واحدهای آهن دار کمپلکس دگرگونی توتک با استفاده از داده های aster و etm+ ،در منطقه بوانات فارس است. در این تحقیق باندهای vnir ، swir و tir سنجنده آستر، برای بارزسازی واحدهای سنگ شناختی کمپلکس دگرگونی توتک مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت . با توجه به اینکه سنجنده etm+ توان تفکیک طیفی بالاتری در محدوده ی مرئی دارد و کانیهای آهن دار در این محدوده سیمای جذبی شاخصی دارند از داده های etm+ نیز استفاده خواهد شد. از آن جا که کانی ها و سنگ های دگرگونی رفتارهای طیفی متفاوتی در محدوده های مختلف طیف الکترومغناطیس از خود نشان می دهند سعی بر این است که از راه اجرای فرآیندهای پردازش پیشرفته که در مراحل کار نام برده شده اند، واحدهای آهن دار این منطقه را از سنگهای اطراف و دربرگیرنده تفکیک کرد.
مهدیه حسینجانی زاده مجید هاشمی تنگستانی
هدف از این تحقیق بررسی داده های ابرطیفی، چند طیفی و طیف سنجی در شناسایی واحدهای دگرسانی، نواحی دارای کانه زایی و یافتن ارتباط بین نوع و گسترش دگرسانی با کانه زایی می باشد. منطقه مورد مطالعه در بخش میانی کمربند دهج- ساردوئیه قرار گرفته است. ذخایر معدنی موجود در این ناحیه مانند سرچشمه، دره زار و سریدون با استفاده از سنجنده های چند طیفی، ابرطیفی و طیف سنجی بررسی و کانی های دگرسانی شناسایی و نقشه برداری شده اند. در راستای نیل به این اهداف ابتدا کانی های دگرسانی با استفاده از طیف تصویر و اجرای الگوریتم پالایش تطبیقی تنظیم شده آمیخته (mtmf) بر روی تصاویر استر، هایپریون و ای ال ای بارز گردیده اند. طیف کانی های شاخص به کمک فرآیند استخراج عضو انتهایی از تصویر (اجرای mnf، ppi و n-dimentional) و دانش اولیه از زمین شناسی منطقه مطالعاتی استخراج شده است. برای تائید و ارزیابی مناطق بارز شده توسط سنجنده ها و بدست آوردن اطلاعات درباره ویژگی های طیفی کانی ها بررسی های صحرایی و نمونه برداری در منطقه مطالعاتی انجام شده است. نمونه ها در آزمایشگاه کانی شناسی دانشگاه کشور باسک (universidad del pa?s vasco/ euskal herriko unibertsitatea (upv/ehu)) به کمک دستگاه asd و pima از نظر طیفی اندازه گیری و بر اساس شکل باند و موقعیت باند جذبی به صورت بصری و همچنین به کمک نرم افزارهای specmim و pimaview مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج بررسی های طیفی نشان داد که طیف نمایی vnir-swir یک روش اکتشافی سریع و کاربردی در تجزیه و تحلیل و شناسایی کمی کانی های دگرسانی اطراف ذخایر مس پورفیری است. برای تعیین خصوصیات کانی شناسی نمونه ها، مطالعات میکروسکوپی و آنالیز پراش پرتو ایکس (xrd) انجام شده است. سپس توزیع مکانی کانی های نقشه برداری شده با تصاویر ماهواره ای بوسیله بررسی های زمینی، مشاهدات میدانی و مقایسه با نقشه های دگرسانی منطقه مطالعاتی مورد ارزیابی قرار گرفته اند. با تجزیه فلورسانس اشعه ایکس (xrf) مقدار فلزات مس و مولیبدن اندازه گیری و ارتباط طیفی نمونه های دارای کانه زایی و فاقد کانه زایی بررسی شده است. در پردازش داده های استر هدف بارزسازی کانی های دگرسانی از قبیل سریسیت، کائولینیت، آلونیت- پیروفیلیت، ژاروسیت، کلسیت-کلریت- اپیدوت و همچنین تشخیص زون های دگرسانی با پتانسیل بالا برای کانه زایی از مناطق با پتانسیل کم است. با پردازش mtmf باندهای مرئی- فروسرخ نزدیک داده های استر کسر فراوانی کانی های دگرسانی به صورت نیمه کمی تعیین شده است. نتایج حاصله نشان داد که پردازش زیرپیکسلی روش مناسبی برای نقشه برداری زون های دگرسانی است و توزیع مکانی کانی های دگرسانی همبستگی بالایی با زون های دگرسانی موجود در منطقه دارد. نواحی بارز شده ژاروسیتی منطبق با زون های اکسیدی و باطله های معدنی می باشند. بررسی کسر فراوانی زیرپیکسلی با کانسارهای شناخته شده رابطه مشخصی با عیار و اندازه کانسارها نشان داده است. بطوریکه نواحی با کسر فراوانی بالا از کانی ها، منطبق با مناطق کانه زایی مهم بوده که عیار و ذخیره آنها بالا است. می توان نتیجه گرفت که پردازش داده های استر با روش ناآمیختگی زیرپیکسلی mtmf روش مناسبی در تعیین فراوانی کانی ها به صورت نیمه کمی است و در مراحل اولیه اکتشافی و شناسایی کانسارهای با پتانسیل بیشتر برای کانه زایی مناسب است. هدف اصلی از پردازش تصاویر هایپریون ارزیابی قابلیت این سنجنده در بارزسازی و نقشه برداری کانی های شاخص زون های دگرسانی در اطراف ذخایر مس پورفیری است. به دلیل دارا بودن نوفه بالا در این تصاویر ابتدا پیش پردازش های مناسب روی آنها اعمال و نوفه حذف شده است. نتایج نشان داد که این سنجنده برای نقشه برداری بسیاری از کانی های شاخص زون های دگرسانی مانند موسکویت، ایلیت، کائولینیت، کلریت، پیروفیلیت، بیوتیت، هماتیت، ژاروسیت و گوتیت مفید است و می توان نواحی که دارای این کانی ها هستند را از سنگ های اطراف متمایز نمود. قابلیت بارزسازی بیوتیت، گوتیت، هماتیت و ژاروسیت باعث می شود که بتوان از این سنجنده در اکتشاف کانی ها و تشخیص مناطق دارای کانه زایی بالاتر ، تشخیص نواحی پیریتی، گوسان ها و باطله های معدنی استفاده نمود. تصاویر ای ال ای نیز به منظور شناسایی کانی های اکسیدی و هیدروکسیدی آهن از قبیل ژاروسیت، هماتیت و گوتیت مورد ارزیابی قرار گرفته اند. نتایج نشان داد که این سنجنده در شناسایی این کانی ها مفید است ولی در برخی موارد بواسطه شباهت طیفی این سه کانی در محدوده باندهای ای ال ای، باعث اشتباه رده بندی شدن آنها می شود.
هیوا محمدی علی فقیه
مطالعه سازوکار رشد چین های مرتبط با گسل در میادین نفتی در ارائه راهکار های مناسب برای اکتشاف و بهره برداری مواد نفتی نقش شایانی دارد. در این پژوهش با استفاده از شاخص های ریخت زمین ساختی، الگوی چین خوردگی وابسته به گسل در دو میدان نفتی پارسی و پازنان واقع در فروافتادگی دزفول مورد مطالعه قرار گرفته است. شاخص های ریخت زمین ساختی از قبیل الگوی فرسایش بستر آبراهه ها، نسبت دایره ای بودن و انتگرال فرازسنجی در مطالعه رشد عرضی چین ها مورد بررسی قرار گرفت. برای مطالعه رشد طولی چین ها از شاخص های چگالی آبراهه ها، عدم تقارن و تغییرات ارتفاعی هواچاک ها استفاده گردید. نتایج حاصل حاکی از آن است که رشد عرضی در تاقدیس میدان نفتی پارسی در پلانژ های شمال غربی و جنوب شرقی و بخش های مرکزی به ترتیب مهاجرت لولا و چرخش یال می باشد. تاقدیس میدان نفتی پارسی دارای رشد طولی متفاوت در جهات شمال غربی و جنوب شرق است. نتایج حاصل از مطالعه رشد عرضی در میدان پازنان نشان دهنده اثرات مکانیسم مهاجرت لولا در رشد چین است. شواهد زمین ریختی نشان می دهد که تاقدیس پازنان در نتیجه رشد جانبی و اتصال مایل دو تاقدیس شکل گرفته است.
رضا شریفی مجید هاشمی تنگستانی
چکیده ندارد.
حمید توکلی قلعه تکی مجید هاشمی تنگستانی
چکیده ندارد.
سینا اسدی محمدعلی رجبزاده
رخدادهای آهن قطروئیه در لبه شرقی زون دگرگونی سنندج- سیرجان در جنوب غربی ایران (در 50 کیلومتری شمال شرق نیریز) و در مجموعه سنگهای کربناته دگرگون شده پروتروزوئیک بالایی- پالئوزوئیک پایینی قرار گرفته اند. کانسنگ های آهن بشکل مگنتیت های توده ای تا لایه ای، پراکنده و هماتیت های رگه ای و رگچه ای دیده می شوند. مشاهدات صحرایی، مطالعات کانی شناسی و زمین شیمیایی بویژه الگوی پراکندگی عناصر گروه ree یک منشا ماگمایی ریفتی (در طی پالئوزوئیک) یا غیر ماگمایی (رسوبی یا دگرگونی قبل از ژوراسیک بالایی) را برای کانسنگ های توده ای پرعیار پیشنهاد می کند. تجزیه های زمین شیمیایی عناصرhfse،lile و ree بر روی کانسنگ های کم عیار لایه ای، فرایندهای ماگمایی مرتبط با دگرسانی سدیک-کلسیک را عامل کانه زایی این دسته از کانسنگ ها معرفی می نماید. این مرحله با بافت های گسترده جانشینی، ارتباط تدریجی بین کانسنگ لایه ای و سنگ میزبان، توالی پاراژنزی اکتینولیت + تیتانیت + سیدریت + تورمالین (دراوایت) + کوارتز + پاراگونیت همراه با مگنتیت و غنی شدگی کانسنگ ها از عناصر cr, zn ، lree و نسبت بالای co/ni و تهی شدگی آنها از v و hree، همگی نشاندهنده آن است که بخشی از فرایند کانه سازی به صورت دیرزاد و در امتداد مرز لایه بندی در عمق، همزمان با دگرسانی و تحت یک سیال گرمابی اسیدی صورت گرفته است. سنگ میزبان نیز در طی این مرحله از عناصر lile تهی و در مقابل از عناصر واسطه و عناصر hfse غنی شده است. این سیال در ادامه با سرد شدگی بیشتر در سطوح کم عمق تر و تشکیل کانسنگ های هماتیتی، همراه با توالی پاراژنزی هماتیت(اسپکیولاریت)+ کلریت+ اپیدوت+ موسکویت+ کوارتز همراه می باشد. داده های حاصل از مطالعات میانبارهای سیال بر روی کوارتزهای کانسنگ مگنتیت کم عیار نشان داد که این دسته از کانسنگ ها از سیالات گرمابی با درجه حرارت بین 180 تا 435 درجه سانتی گراد و با شوری 5/3 تا 15درصد وزنی معادلnacl در فشار های کمتر از 280 بار در اثر فرایندهایی مانند سرد شدگی سیالات و افزایش چگالی، حباب زایی، واکنش با سنگ دیواره کربناته و افزایش ph و نهایتا آمیزش با سیالات دگرگونی نهشته شده اند.
مجید هاشمی تنگستانی فرید مر
در این مطالعه از سه روش تحلیل مولفه اصلی به نامهای انتخابی، انتخابی بهبود یافته یا کروستا، و استاندارد، برای نقشه برداری هاله های دگرسانی پیرامون نفوذیهای پورفیری منطقه میدوک استان کرمان، استفاده شده است. مقایسه این فنها به طور عمده بر تحلیل نتایج مشاهدات صحرایی و چشمی مبتنی بوده است. روش انتخابی تحلیل مولفه های اصلی با استافده از باندهای 5 و 7 سنجیده tm ، هاله های دگرسانی را در تصویر pc2 نمایان می کند، اما پوشش گیاهی نیز در این تصویر نمایان شده و با دگرسانی ها تداخل می کند. اجرای روش انتخابی بهبود یافته بر روی باندهای 1، 4، 5 و 7 دگرسانی های هیدروکسیدی را بدون بارز شدن پوشش گیاهی در تصویر pc4 نمایان می سازد. اجرای روش کروستا بر روی باندهای 1، 3، 4 و 5 داده های tm ، آلودگیهای اکسید آهن را در pc4 نمایان می کند، اما این نواحی بیشتر با واحدهای رسوبی منطقه همپوشانی دارد. بنابراین، برای نقشه برداری دگرسانی اطراف توده های نفوذی پورفیری منطقه پیشنهاد می شود که از روش کروستا در بارزسازی دگرسانیهای هیدروکسیدی استفاده شود. افزون بر آن، داده های زمین شناختی شامل هاله های دگرسانی، سنگ شناسی، فاصله از خطواره های شرقی - غربی، نابهنجاریهای زمین شیمیایی و زمین فیزیکی، در یک سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) درونداده شده، و از مدل های تلفیق منطق بولین (boolean logic) پوشش راهنما (index overlay) ، مناطق فازی (fuzzy logic)، تابع اطمینان دمپستر - شفر (dempster -shafer belief funciton) و وزن های شاهد (weights of evidence) برای تولید نقشه پتانسیل مس پورفیری در منطقه مطالعاتی استفاده شد. نتایج حاصل نشان می دهد که مناسبترین مناطق در هریک از نقشه های بروندادشده، بر ذخایر مس پورفیری میدوک و سارا و در موارد کمتر، بر رخداد آبدر، منطبق می باشند. هدف های جدید اکتشافی بطور عمده پتانسیل متوسطی داشته و در اطراف ذخایر شناخته شده، یا در نواحی شرقی و جنوبی منطقه واقع شده اند. با توجه به اینکه رهیافت وزن های شاهد از داده های آماری برای شناساند همراهی مکانی بین ذخایر شناخته شده و الگوهای نقشه استفاده کرده، و وزن یک لایه شاهد را تعیین می کند، برای بکارگیری این روش، منطقه مطالعاتی باید از نظر ذخایر مورد نظر، خوب شناخته شده باشد. بطور کلی، بیشتر نواحی ایران و همچنین کمربند ماگمایی ارومیه - دختر، به خوبی اکتشاف نشده و در هر ناحیه اکتشافی، تنها تعداد اندکی از ذخایر و رخدادهای معدنی شناخته شده اند. بنابراین نتیجه گیری می شود که روش وزن های شاهد نمی تواند رهیافتی دقیق و مناسب برای نقشه برداری پتانسیل مس در منطقه میدوک و مناطق مشابه آن در ایران باشد. از سوی دیگر، رهیافت های دانش پایه (knowledge- based) مانند منطق فازی و مدل دمپستر - شفر برای این منظو رمناسب تر می باشند، چرا که داده های مورد نیاز آنها بر آماز ذخایر و رخدادهای کشف شده استوار نیست.