نام پژوهشگر: پروین سلاجقه
علی حاجتیان فومنی پروین سلاجقه
آثار شاعران همواره به لحاظ ساختار با زبان معیار متفاوت است و شعر شاعران معاصر نیز از این امر مستثنی نیست این تفاوت می تواند دلایل زیادی داشته باشد اما یکی از مهمترین ارکان ایجاد تفاوت در زبان هنجارگریزی است که با توجه به انواعی که دارد می تواند منشاء بسیاری از تفاوت های زبان شعر با زبان معیار باشد. بررسی انواع هنجارگریزی ها با توجه به اهمیت آن درشعر شاعران معاصر می تواند ضمن نشان دادن میزان انحراف از زبان معیار تفاوت آنها را با یکدیگر و رویکرد هر شاعر را در استفاده کمی و کیفی از هنجارگری ها پدیدار کند آنچه در این جستار بدان پرداخته شده است بررسی تطبیقی ساختار غزل های ابتهاج، بهبانی،منزوی و عماد خراسانی است که ضمن کند و کاو در شعرهای انتخابی این شاعران هنجارگریزی ها از دو منظر کمی و کیفی مورد بررسی قرارگرفته است اتا کدامین در کمیت موتیف های ساختار شکن ارجع اند و کدام توانسته اند امکانات بالقوه زبانی بیشتری را به فعلیت برساند.
سلیمه رودکی پروین سلاجقه
گلی ترقی به عنوان یکی از نویسندگان صاحب سبک در جریان داستان نویسی معاصر فارسی جایگاه و اعتبار قابل توجهی دارد .این پژوهش به نقد و بررسی داستان های گلی ترقی در سه حوزه ی عناصر داستان ، نقد فرمالیستی ( ادبیت متن) و نقد ساختارگرا ( بر طبق الگوهای پراپ و برمون) پرداخته است. بدین منظور در ابتدا مبانی تئوریک لازم برای بحث در این سه حوزه تبیین و تشریح و در ادامه با مراجعه ی مستقیم به متن آثار تجزیه و تحلیل صورت گرفته است.درحوزه ی عناصر داستان پس از بررسی کیفی و کمّی آثار در نهایت مشخص شد که در داستان های او از هر دو پیرنگ باز وبسته استفاده می شود و تأکید خاصی بر استفاده از یکی از این دو نیست؛ بخش عمده ای از شخصیت های اصلی داستان ها ، باور پذیر و احتمالا برگرفته از زندگی واقعی نویسنده هستند؛ مهم ترین زاویه دید مورد استفاده با توجه به علاقه نویسنده به اتوبیوگرافی نگاری ، اول شخص است و بالاخره اینکه درون مایه ی داستان های گلی ترقی در داستان های نخستین یک تصور پوچ گرای منفی بین به زندگی است در حالی که در داستان های اخیرش نگاهی مثبت و امیدوارانه به زندگی و مخصوصا روزگار سپری شده وجود دارد .از منظر نقد جدید و فرمالیسم روسی گلی ترقی در داستان های نخستین به علت فقدان تجربه ی کافی ، شتاب بدیهی دوران جوانی و سرشار بودن از اندیشه و ایدئولوژی کمتر به برجسته سازی زبان توجه کرده است. اما در آثار اخیرش نویسنده با پختگی و تبحر خاصی کلمات را به کار می گیرد و بسیاری از پتانسیل های نهفته زبان فارسی را عیان می سازد.برخی دیگر از مولفه های این رویکرد از جمله قابلیت تاویل اثر نیز در آثار گلی ترقی قابل ردیابی است . از منظر نقد ساختارگرا بر طبق الگوی برمون غالب داستان های گلی ترقی سه پاره هستند . در پاره ی آغازین نویسنده بیان مسأله می نماید ، در پاره ی دوم داستان به اوج می رسد و در پاره ی سوم داستان با پیرنگی غالبا بسته جمع می شود.این ساختاربا توجه به بیوگرافی نگاری و تمایل به رعایت اصول کلاسیک داستان نویسی از سوی نویسنده امری بدیهی می نماید. همچنین با توجه به اینکه الگوی پراپ در مورد رمان ( با گستردگی حوادث ، اشخاص و... ) طراحی شده است درحالی که غالب آثار ارزشمند و قابل بحث ترقی در حوزه ی داستان کوتاه هستند امکان تطبیق کامل این الگو بر آثار وی میسر نشد اما برخی از مولفه های این الگو در آثار ترقی مورد تحلیل و بررسی کمی و کیفی قرار گرفته است .
فاطمه طارمی پروین سلاجقه
ضرورت انجام این پژوهش در واقع بررسی یک دهه از ادبیات نوجوان است که بازه ی زمانی هشتاد تا نود را در بر می گیرد که به جرات می توان گفت در این دوره ادبیات خاصه شعر وداستان برای این گزوه سنی جدی گرفته شد یا به عبارتی گروه سنی نوجوان درجامعه ی ادبیات دیده شد و دغدغه های او در شعر و داستان راه پیدا کرد . در ابتدای دهه ی هشتاد جشنواره های شعر و داستان نوجوان برگزار شد و حتی در جچشنواره های معتبر مانند شعر فجر نیز شاخه ی شعر نوجوان باز شد. در حالیکه ژانر شعر نوجوان در گذشته در دل شعر کودک پنهان شده بود. برای کودک و نوجوان فعالیت کرده است و در دهه ی هشتاد با شعار سی روز تعطیلی ، سی رمان دست به انتشار رمان های نوجوان زد. با بررسی اجمالی رمان های برگزیده در دهه ی هشتاد که نماینده جریان داستان در ایران هستند به نکته ی قابل توجهی دست یافتم و آن میل اندیشه های رمان به سمت اسطوره گرایی اس. با بررسی بیش از 50 رمان برگزیده در سال های اخیر روشن گردید که شخصیت های خلق شده داستان های نویسنده گان ایرانی به سمت مانایی و ماندگار شدن حرکت کرده و از حیث مضمون و محتوی نیز نویسنده ها ، تلاش در اسطوره سازی واسطوره آفرینی داشته اند. حتی با بررسی ساختار زبانی رمان ها نیز نمونه های بسیار شایانی درساخت زبانی جملات ونوع روایت داستان ها به چشم خورد که در آن نویسنده تلاش خود را دراین زمینه داشته است. بنابراین در این پژوهش سعی شده تا به مدد نظریه ی «لوی استروس» و «رولان بارت» ، نظریه پرداز غرب در خصوص تعریف اسطوره در ادبیات امروز به نگرش های مدرن در باب سیال بودن ذهنیت اسطوره ای درادبیات نوجوان و فراوانی مفاهیم اسطوره ای در رمان هایدهه ی هشتاد و گرایش رو به رشد نویسندگان این دهه دراسطوره سازی واسطوره آفرینی درادبیات نوجوان پرداخت شود. لذا با این رویکرد به بررسی و تحلیل عناصر اسطوره آفرین در ساختار و محتوای آثار تولید شده در ادبیات نوجوان دهه ی هشتاد پرداختم. در ریخت شناسی آثار تولید شده دراین حوزه دو عنصر «روایت گری» و « توصیف» از اهمیت خاصی در باب اسطوره سازی برخوردارند. در این پژوهش برای ملموس شدن و عملی کردن مباحث انتزاعی ، شواهد و مثال هایی از چند رمان و برگزیده در نظر گرفته شده که دراین بازه زمانی موفقیت هایی را در جامعه ی ادبی کسب کرده اند. اهداف کلی : الف) ثبت ارزش ها و تبادل تجربیات در بخش راهکارهای انتقال مفاهیم اسطوره در ذهن کودک و نوجوان امروز ب) توجه به اسطوره پردازی وضرورت این امر در ادبیات و نوجوان ج) گشودن راهی مناسب برای علاقه مندان به موضوع پژوهش د)معرفی دانش اسطوره شناسی به عنوان علمی مستقل اهداف جزئی الف) مقایسه ی نظرات و دیدگاه های منتقدان و صاحب نظران عرصه ی ادبیات نوجوان ب)پی بردن به اندیشه های شاعران یا نویسندگان کلاسیک و مدرن که درارایه اسطوره در ادبیات نوجوان وایجاد گر ی ذهنی نوجوان درباب اسطوره پردازی موفق بوده اند. ج) تبیین اندیشه ها و دیدگاه های شاعران و نویسندگان در باب موضوع مورد پژوهش بعد از انجام این پژوهش نتیجه گرفتم که درادبیات نوجوان دهه ی هشتاد درایران ذهنیت اسطوره ای بطور ناخودآگاه در اغلب داستان ها توسط نویسنده خلق شده و روند رو به رشدی دراین دهه داشته است طبیعت نقش پررنگی درشعر ها و داستان ها پیدا کرده اتس و ابزار آنیمیسم وشخصیت بخشی از ابزارهای مهم نوسنده ها در این دهه بوده است اما نکته قابل توجه این است که هیچ گاه به طور جدی دراین حزه کار نشده است. مبانی نظری تحلیلی دراین حوزه وجود ندارد. تنها کتابی که در این سال ها در حوزه ی تحلیل شعر نوجوان به عنوان منبع در بازار مکتاب ایران موجود است کتاب «از این باغ شرقی» است. لذا امیدواریم در سال های آینده کمبود منابع نظری در حوزه ی ادبیات نوجوان درایران رفع شده و نیاز این شاخه از ادبیات نیز جدی گرفته شود.
بهروز رومیانی محمدعلی گذشتی
تغزل، که ابتدا بخشی از قالب قصیده به شمار می رفته است، بیانگر مکنونات قلبی شاعر / عاشق نسبت به معشوق بوده است. پس از استقلال قالب غزل از قصیده، مبحث تغزل با غزل تلفیق یافت. این رویه تا انقلاب مشروطه ادامه یافت. همراه با شکل گیری جریان های سیاسی در رویدادها اجتماعی، شعر پارسی به مسیر تازه ای هدایت شد که امروزه، شعر معاصر نامیده می شود. مهمترین وجه مشخصه ی آن، توجه به مضامین اجتماعی است که عمدتاً تحت تأثیر مکاتب ادبی غرب شکل گرفته است. تغزل نیز که دارای ریشه های بسیار کهن در ادب پارسی است، از این تأثیر بی نصیب نمانده است. با این حال باید به این نکته توجه داشت که شیوه ی طرح تغزل در شعر هر شاعر، وابسته به تأثیر پذیری او از جریان و مکتب ادبی خاصی است. در همین راستا، تغزل در اشعار نیما، صبغه ی رمانتیک دارد. این رویه در شعر شاملو، با طرح معشوق آگاه و اجتماعی در شعر پارسی، به سمت مکتب رئالیسم متمایل می شود. در شعر اخوان نیز، کما بیش می توان ردپای رئالیسم را ملاحظه کرد؛ با این توضیح افزوده که معشوق شاملو، متعالی است و نمادی از مبارزان اجتماعی است، در حالی که معشوق اخوان، صرفاً به خاطر جنسیت مورد ستایش قرار می گیرد. در شعر فروغ فرخزاد، با توجه به تحول بنیادینی که در شعر او مشاهده می شود، می توان تصویری دوگانه از معشوق ملاحظه کرد؛ در سه دفتر نخستین، معشوقی رمانتیک، که صرفاً از این نظر حائز اهمیت است که برای نخستین بار در شعر زنانه، صراحتاً از معشوق مذکر سخن به میان می آید و در دوره ی دوم، می توان معشوق متعالی مذکر را مشاهده کرد که در نوع خود بدیع است. در شعر سهراب سپهری، با توجه به گرایش سهراب به مکتب سوررئالیسم و عرفان شرق که همسانی های غیرقابل انکاری دارند، معشوق آسمانی با نگرشی جدید مطرح شده است. بنابراین، آن گونه که ملاحظه می شود، درشعر معاصر برخلاف شعر سنتی که هر شاعر پیرو سبک زمانه است؛ شاهد استیلای نگرش فردی بر شعر هستیم. از این رو است که هر شاعر، بر اساس مکتبی که به آن وابسته است، معشوق خود را ترسیم کرده است.
علی اکبر ثابتی پروین سلاجقه
سال های 1330-1300 با رویکردی جامعه شناختی است. هدف از این تحقیق، شناخت سائل اجتماعی ایران از طریق نقد و بررسی رمان های اجتماعی، همچنین شناخت اندیشه ها، گرایش های فکری رمان نویسان و چگونگی ترویج رمان نویسی به سبک نوین در ایران است. تاثیر شرایط اجتماعی- سیاسی در خلق آثار ادبی در تاریخ مورد بررسی، نشر و گسترش ادبیات مشروطه مقارن با وقوع جنگ جانی اول و شرایط جهانی، همچنین اشاعه فرهنگ به همراه آن ادبیات غرب و به دنبال آن جنگ جهانی دوم و رشد مدرنیسم و رسوخ آن به کشورهای جهان سوم از جمله ایران، منجر شد که رمان نویسان ایرانی به همان سبک و سیاق رمان نویسان غربی آثاری را خلق کنند که به بیان مسایل اجتماعی – فرهنگی، سیاسی، اقتصادی جامعه ایران پرداخته شده است. از میان رمان های دوره مذکور، پنج رمان از پنج نویسنده شامل : 1- تهران مخوف نوشته مرتضی مشتق کاظمی، 2- در تلاش معاش نوشته محمد مسعود، 3- حاجی آقا نوشته صادق هدایت، 4- قلتشن دیوان نوشته محمد علی جمال زاده، 5- اسرار شب نوشته عباس خلیلی، انتخاب و با روش تحلیل محتوی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. اگر چه چارچوب نظری اصل، مورد استفاده برای تحلیل، نظریه های جورج لوکاچ و لوسین گلدمن است. اما به دلیل محتوالی متون مورد بررسی و بیان موضوعات اجتماعی متعدد، از آراء و اندیشه سایر متفکرین اجتماعی که با متن مرتبط بودند استفاده گردید. لذا چارچوب نظری و ترکیبی در تحقیق حاضر لحاظ گردید. رمان های مذکور به لحاظ فضای اجتماعی و موضوع داستان کاملاً ایرانی بوده و در محیط اجتماعی ایران بخصوص در تهران ساختار بندی شده اند. با مطالعه و تحلیل متن خواننده متوجه می شود که ایران به عنوان یک کشور جهان سوم سنتی بعد از نهضت مشروطه در مسیر مدرنیسم حرکت می کند و برنامه های توسعه، ایران را به سمت نوسازی به سبک غربی سوق میدهد. اما به لحاظ فرهنگی و سنتی بودن جامعه وساختار پاتریمونیال حکومت های موجود (حکومت های سلطانی) یک چهره دوگانه ای در ساختار اجتماعی سیاسی و فرهنگی – اجتماعی کشور شکل گرفته و گونه ای از شبه مدرنیسم وشبه دموکراسسی درایران مستقر گردیده بود. مشکلات اقتصادی – فقر فرهنگی و بی سوادی، فقر اقتصادی ، گرسنگی رمان های مورد بررسی رمان نویسان اولیه به آنها پرداخته اند. در این راستا فرضیات محقق هم به اثبات رسیده و رمان های اجتماعی اولیه مملو از مسائل اجتماعی ایران بودند.
سمانه رودبارمحمدی شهلا حائری
اریک امانوئل اشمیت، یکی از نویسندگان فرانسوی مطرح عصر حاضر است که آثارش به زبانهای مختلف ازجمله زبان فارسی ترجمه شده و با استقبال زیادی روبرو شده است .زویا پیرزاد نیزیکی از نویسندگان معاصرایرانی است که آثارش به چندین زبان ازجمله زبان فرانسوی ترجمه شده و مورد توجه فرانسوی زبانان قرارگرفته است. در این رساله برآن شدیم تا داستان های کوتاه این دو نویسنده ی معاصر را در یک بررسی تطبیقی مورد مطالعه قرار بدهیم. در این قیاس، سه مجموعه داستان (اودت معمولی و داستان های دیگر، خیالپرداز شهر اوستاند و آهنگی به یادبود یک فرشته از اریک امانوئل اشمیت و سه مجموعه داستان مثل همه ی عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک از زویا پیرزاد) مورد بررسی قرار گرفتند. بدین منظور، ساختار کل رساله را به دو بخش اصلی و هر بخش را به دو فصل تقسیم نمودیم تا به این صورت در بخش اول به بررسی شخصیت ها و مضامین آثار آنها بپردازیم و در بخش دوم، داستان ها را از لحاظ روایتی و سبکی مورد تحلیل قرار دهیم. در بخش اول متوجه شباهات زیادی در انتخاب شخصیتها و مضامین نزد دو نویسنده شدیم. در واقع، دو نویسنده، در اکثر داستانهای خود، زنان را شخصیت اصلی قرار می دهند. زنانی که حدودا" سی، چهل ساله اند واکثرا" متاهل . هر دو نویسنده به نقش زنان در خانواده و جامعه توجه نشان داده اند و به بررسی مشکلات زندگی آنان و بیان احساسات و عوالم آنان پرداخته اند. از لحاظ مضمونی ، در داستان های هر دونویسنده، مضامینی چون زندگی، عشق، ازدواج، خوشبختی، روابط انسانی، پیری، بیماری و مرگ از مضامین اصلی به شما می رود. اما از آنجا که تمرکز پیرزاد بر ملالت و یکنواختی زندگی روزمره است، ناگزیر نا امیدی و ملالت یکی از اصلی ترین مضامین آثارش محسوب می شود در حالیکه نزد نویسنده ی فرانسوی،مضمون امید به زندگی را می یابیم. بدین ترتیب درمی یابیم که نگاه دو نویسنده به زندگی متفاوت است. پیرزاد بیشتر نگاهی واقعگرایانه به زندگی دارد واشمیت نگاهی آرمانگرایانه. هویت نیز مضمون دیگری است که در آثار هر دو نویسنده وجود دارد با این تفاوت که هویت نزد پیرزاد به هویت زن محدود می شود درحالیکه نزد اشمیت ،حالت کلی تری دارد و زنان ومردان را به طور کل شامل می شود. در فصل اول از بخش دوم، به بررسی داستانها از بعد روایتی پرداختیم واز نطریات ژرار ژنت در این زمینه بهره گرفتیم. با بررسی از بعد روایتی دریافتیم که هر دو نویسنده اکثرا" از راوی سوم شخص، از حالت روایی پسین و از کانون روایتی صفر برای بیان داستانهایشان استفاده کرده اند و همچنین سیر اکثر داستان هایشان خطی نیست. آنچه که دو نویسنده را از هم متمایز می کند، ریتم داستان است که داستان های پیرزاد در مقایسه با اشمیت دارای ریتم تندتری هستند. در فصل آخر نیز با بررسی سبک نوشتار دو نویسنده بر اساس نظریات لئو سپیتزر، سبک شناس استرالیایی، متوجه شباهات وتفاوتهایی شدیم. هر دو نویسنده به وفور از آرایه های ادبی نظیر تکرار، تشابه، استعاره، جابجایی، شخصیت پردازی استفاده می کنند و هر دو از تکنیک های روایی چون، نقب به گذشته و داستان های آیینه وار استفاده کرده اند. زبان هر دو، زبانی ساده، بی پیرایه و روان است که به زبان مردم در زندگی روزمره بسیار نزدیک است. الهام اشمیت از فیلسوف فرانسوی دیدرو، سبب بازتاب ایده های فلسفی در نوشتار او شده است که این سبب تمایز دو نویسنده شده است چراکه در نوشتار نویسنده ی ایرانی هیچ ردی از فلسفه به چشم نمی خورد.شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که شباهت های مضمونی بین دو نویسنده، به زیستن آن دو در یک برهه ی تاریخی (دوران معاصر) بر می گردد اما بدون تردید موفقیت آنها نزد مردم را باید در زبان و سبک داستان نویسی آنها دانست.
لیلا الهیان محمدعلی گذشتی
مسأله این پژوهش، آن است که چه ابزارهایی در گلستان به خدمت گرفته شده که خوانندگان را در زمانها و مکانهای متفاوت و با زمینههای فرهنگی،اندیشگانی مختلف به خود جلب مینماید؛به دیگر سخن جنبههای زیبایی شناختی گلستان کدام است و آیا میتوان با استفاده از ابزارهای زبانشناختی و علوم بلاغی بر بنیاد علم زبانشناسی آنها را استخراج و دستهبندی کرد.به همین منظور تلاش شده ابتدا تمام زوایای نظریه انسجام هلیدی و حسن بررسی و همانندیها و تفاوتها ی آن با میراث بلاغی سنتّی ادبیات فارسی تبیین گردد؛ سپس به این وسیله عوامل انسجامی سبکساز در گلستان، پیکربندی بافتی و رویکرد غالب فرایندی در گلستان مشخص شده است. در نتیجه معلوم شد همه عوامل انسجام متن در گلستان حضور دارندامّا برخی به میزانی است که جزء ابزار نویسنده برای یگانه ساختن سبک خویش به شمار میآید.از میان عوامل انسجام واژگانی،تکرار و از میان عوامل انسجام دستوری، حذف بیشترین کاربرد را دارد.
ابراهیم دمشناس پروین سلاجقه
در این پژوهش ، به بررسی آن دسته از آثار منثور فارسی می پردازیم که همگی نوشته ی نویسندگانی اند که در دربار های مختلف ، در دیوان رسالت به عنوان دبیر مشغولبه کار بوده اند . دربارها مساله و مشغله ی نوشتن را بر اساس سنتی پادشاهی ، برمبنای ساز و کار اجازه در قلمرو خود به مثابه یک امتیاز مطرح کردند. همین طبقه بندی نسبت آنها را باحکومت ،در بار و طبقات دیگراجتماع نشان می دهد . با ورود دبیران از شغل دیوانی به نوشتار علمی ـ ادبی ، در بار همچنان این طبقه بندی و نگرش خود را حفظمی کند تا به ترویج ایدئولوژی خود مشروعیت ببخشد . این پژوهش که بر مبنای نظریات روایت در ایران و تمدن اسلامی به ویژه القصاص و المذکرین انجام گرفته است نشان می دهد که نویسندگان در این طبقات و مراتب آن چگونه با طیف گوناگونی از مخاطبان ارتباط برقرار می کنند و نوشتارشان دگرگون می شود . این پژوهش یافته های خود را مدیون داده های سه اثر شاخص زبان فارسی یعنی کلیله و دمنه ، مرزبان نامه و تاریخ بیهقی است که با رویکرد گفتمانی بررسی شده اند.
امیر مهدوی هفشجانی پروین سلاجقه
شعر معاصر از ابعاد مختلفی قابل بررسی است که یکی از زمینه های مهم آن جنبه های ساختاری اش است. در دهۀ هفتاد با جریان های متفاوتی در زمینۀ شعر مواجه می شویم. برخی از این گروه ها در ادامۀ رویکرد سابق خود، به ارائۀ آثارشان پرداختند، بطور مثال در قالب های کلاسیک، شعر شاملویی و...، اما آنچه در میان این نظرگاه ها به صورت متفاوتی خود را نمودار ساخته بود، دیدگاه هایی بود که با توجه به سایر تجربه های شعری در دهه های پیش و با تأسی از رویکردهای نظری جدید در دنیای غرب و سیر تحول تجربه های شعری خود، به ایجاد تغییرات در ساختار شعری و همچنین دیدگاه های نظری خود اقدام کردند. با توجه به این دو جهت در بخش های نظری و عملی، اهداف این پژوهش نیز در دو قسمتِ تحلیلِ فرم و ساختار شعر، و همچنین دسته بندی و بررسیِ دیدگاه های شاعرانِ انتخابی شکل می گیرد. روش کار در بررسی اشعار با اتخاذ رویکردهای نقد نو و فرمالیسم روس انجام می شود. در تحلیل دیدگاه ها نیز علاوه بر تطابق دیدگاه های مختلف و رجوع به منابع مورد اشاره در نظرات ارائه شده، بر وجوه مختلفی که در اینگونه موضوعات مورد توجه بوده است تمرکز شده است. از جنبۀ دیگر نیز برخی دیدگاه هایِ شاعران منتخب، با رویکردهای فرمالیستی که مبنای این تحقیق است، مورد توجه قرار گرفته است. دلیل اصلی در اتخاذ این رویکرد، محوریت فرم و ساختارِ متن به عنوان موضوعی مشخص در ارائۀ تحقیقی عینی و علمی است. از نتایج بدست آمده می توان به موارد مختلفی اشاره نمود: با در نظر گرفتن تجربه های تازه و نوظهور در مواجهه با حجمِ ترجمۀ آثار نظری، می توان به تفاوت تحلیل ها و تفاسیر در رابطه با ترجمه های صورت گرفته اشاره نمود. توجه به تجربه های شعری در دوره های گذشته و نحوۀ اثرپذیری از آن نیز در همین راستا مورد ارزیابی قرار گرفته است. در ساختار و فرم اشعار نیز با برجسته سازی و بسامد تمهیدات و کارکردهای شعری مانند متناقض نما و طنز در سطح وسیعی مواجه ایم. عدم توجه به مضامین اجتماعی و دوری گزیدن از زبان های شعری غالب در دوره های گذشته نیز از ویژگی های شعر این دهه است. توجه گسترده به پیشنهادات نیما نیز در مرکز دیدگاه های ارائه شده است. البته در بررسی این مؤلفه ها با مواضع دیگری مانند ساده نویسی، شعر پست مدرن و ... نیز روبرو می شویم.