نام پژوهشگر: زهرا طالبی
زهرا طالبی سهیلا پیروزفر
تفسیر موضوعی با هدف کشف دیدگاه های قرآن در مسائل مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و ... به مثابه روشی در فن تفسیر به شمار می آید و اصطلاح جدیدی است که در قرن اخیر و در پرتو نهضت رجوع به قرآن کریم به بار نشسته است. هر چند در پیشینه تاریخی آن، به شکل های دیگری مطرح بوده است. آیت الله جوادی آملی و آیت الله سبحانی از جمله مفسرانی هستند که در این افق جدید تفسیری، مجموعه های نفیسی تدوین نموده اند. نوشتار حاضر، تلاش علمی این دو مفسر را که با عنوان«تفسیر موضوعی قرآن کریم» و تفسیر«منشور جاوید»، عرضه شده است، محور پژوهش خود قرار داده، تا با روش کتابخانه ای و اسنادی، پس از شناسایی مبانی و شیوه های تفسیری دو مفسر در روش مزبور، به بررسی تطبیقی این دو مجموعه تفسیری بپردازد، و با پرداختن به ابعاد مختلف روش شناسی تفسیر موضوعی، ضمن معرفی این دو مجموعه، گامی در جهت دستیابی به روش صحیح تفسیر موضوعات بردارد. نتیجه این پژوهش آن است که مبانی و اصول بنیادی هر دو مفسر در این حوزه تفسیری، یکسان است، اما گرایش عرفانی-فلسفی استاد جوادی آملی و رویکرد کلامی-فلسفی استاد سبحانی، وجه اختلاف دو مفسر است که در انتخاب موضوعات و تبیین و تفسیر آنها، تبلور یافته است.
زهرا طالبی سعید رحیمیان
چکیده: سنت گرایی که به عنوان جریانی معاصر در مقابل مدرنیسم قرار می گیرد معتقد به وجود یک سنت زنده، پویا و ازلی است که هرگز هم از بین نمی رود، واحد است و در قالب های گوناگون متجلی می شود. علاوه براین وسیله ی رسیدن انسان به خدا نیز هست. این معنای از سنت بسیار متفاوت است با سنت به معنای متعارف آن یعنی آداب، رسوم و عادت. سنت-گرایان بخصوص شوان معتقدند که در قلب تمام سنن حکمت خالده وجود دارد. برخلاف نظر او که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقه الحقایقی می داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است نه از راه عقل جزیی، حکمت خالده از نظر نصر "حاوی" مابعدالطبیعه یا علم قدسی است که به شناخت مبدأ کلی اهتمام می-ورزد.حکمت خالده شامل مبانی مابعدالطبیعی یا وجودشناسی، انسان شناسی، اخلاق و خداشناسی است. پیروان حکمت خالده را می توان منادیان خداشناسی توحیدی در جهان معاصر غرب دانست. دیدگاه آنان نقاط مشترک فراوانی با دیدگاه فیلسوفان و به ویژه عارفان مشرق زمین دارد چنان که می توان مدعی شد که مهم ترین مسائل حکمت خالده با رئوس مسائل عرفان اسلامی مشترک است. مهمترین صفات الهی در نظر آنان عدم تناهی، اطلاق و خیریت است که راهگشای مسائل فراوانی است که انسان متجدد در زمینه ی خداشناسی با آنها روبروست مسائلی از قبیل خیر و شر و جبر و اختیار که بیش از هرچیز او را به خود مشغول کرده است. در این دیدگاه به تناسب مراتب مختلف وجودی می توان از انواع جبر واختیار سخن گفت،گاهی در مرتبه ی الهی و قلمرو امر مطلق و گاهی در مرتبه ی بشری و قلمرو نسبیت و به اعتقاد نصر انسان تنها در اتصال با این مرتبه که قلمرو جبر و نیز اختیار محض است،کاملاً مختار و نیز مجبور خواهد بود. در بیان او، علاوه بر این جبر که وجه دیگر اختیار کامل است جبر دیگری نیز وجود دارد که به میزان فاصله ی انسان از امر مطلق برای او حاصل می شود، به معنای استقلال از اراده ی الهی است و آن جبر جسمی-روانی است. به اعتقاد سنت گرایان راه های مختلف وصول به ذات قدسی خداوند از خودشناسی شروع می شود. این مسأله به قدری دارای اهمیت است که شوان اصولاً مابعدالطبیعه را چیزی جز خودشناسی نمی داند و حدیث "من عرف نفسه فقد عرف ربه" را به عنوان شاهدی بر این مدعا بیان می کند و از انواع خودها در مسیر شناخت حق سخن می گوید.از این رو با شناخت خود می توانیم به شناخت خود مطلق نائل شویم. هرچند شوان و نصر هر دو این حدیث را بیان می کنند اما دیدگاهشان کمی متفاوت به نظر می رسد موضوع رساله ی حاضر، بررسی برخی از مهم ترین مبانی خداشناسی و انسان شناسی حکمت خالده است با محوریت آراء شوان به عنوان تکمیل کننده ی طریق سنت گرایی و دکتر نصر به عنوان شارح آثار او و وجوه اختلاف و شباهت دیدگاه-های این دو فیلسوف معاصر، تا با بدست آوردن چارچوبی برای شناخت سنت اصیل، پویا و جهان شمول، جایگاه حکمت خالده در اندیشه های فلسفی معاصر روشن شود.
زهرا طالبی علی اکبر سبزی پرور
دما، بارش ، تبخیر و تبخیر و تعرق از اجزای اصلی چرخه هیدرولوژیکی به شمار می روند. این متغیرها مستقیماً از تغییرات صورت گرفته در سطح زمین و تغییرات اقلیمی تأثیر می پذیرند. محاسبه نیاز آبی گیاهان از طریق اندازه گیری تبخیر و تعرق صورت می گیرد. از جمله علل تغییرپذیری درون سالی آب و هوا در نقاط مختلف جهان، پدیده-های جوی-اقیانوسی مانند نوسان اطلس شمالی می باشد. نوسان اطلس شمالی (nao) نوسانی دینامیک در جرم جو بین پرفشارمجاور مداری و کم فشار قطبی است. مراکز عمل آن کم فشار جنب قطبی (نزدیکی ایسلند) و پرفشار آن بر روی منطقه جنب حاره (آزورز) واقع شده است. شاخص فازهای نوسانات اطلس شمالی بر پایه اختلاف فشار نرمال شده سطح دریا بین دو منطقه مذکور بنا نهاده شده است. اگر فشار در آزورز بیشتر از ایسلند باشد شاخص nao در فاز مثبت و اگر فشار در منطقه ایسلند بیشتر از آزورز باشد شاخص nao در فاز منفی می باشد. در چند سال اخیر ارتباط نوسانات اطلس شمالی با تغییرات آب و هوای ایران مورد پرسش بوده است. این پژوهش سعی دارد رابطه ی بین نوسانات شاخص nao با تغییرات تبخیر و تعرق مرجع در غرب ایران را مورد تحقیق قرار دهد. در این تحقیق مقایسه میانگین های تبخیر و تعرق مرجع (et0) در سه فاز مثبت، منفی و خنثی nao و همچنین مقایسه ضرایب همبستگی (r+ و r-) بین دو متغیر nao و et0 در فاز های مختلف مورد مطالعه قرار گرفت. این محاسبات در 12 ایستگاه هواشناسی کشور در مدت 32 سال (2008-1977) مورد بررسی قرار گرفته است. میانگین تبخیر و تعرق مرجع ماهیانه و فصلی (به جز تابستان) در فاز منفی در اکثر ایستگاه ها بیشتر از سایر فازها بدست آمد. اردبیل حداکثر تغییرات میانگین et0 و همدان حداقل تغییرات را دارا بود. نتایج همچنین نشان داد که ضرایب همبستگی در مقیاس فصلی و ماهیانه برای اکثر ایستگاه ها در دوره هایی که شاخص nao در فاز منفی است، بالاتر از فاز مثبت بود. در فاز منفی میانگین ضریب همبستگی منفی (r-) بیشتر از ضریب همبستگی مثبت (r+) و در فاز مثبت میانگین r+ بیشتر از r- به دست آمد. حداکثر میانگین r+ با مقدار 31/0در خرم آباد در فاز منفی و حداکثر میانگین r- در فاز منفی با مقدار 38/0- در سقز و در فاز مثبت با مقدار 31/0- در تهران رخ داده است، همانطور که ملاحظه می شود حداکثر میانگین r در فاز منفی بیشتر از فاز مثبت می-باشد که این نشان دهنده تأثیر بیشتر فاز منفی و همچنین ارتباط معکوس بین متغیرهای مورد مطالعه (et0 و nao) می باشد. ارزیابی ها نشان داد که تأخیر زمانی در فاز منفی ماهیانه در حدود 1/5 ماه و در فاز مثبت در حدد 4/5 ماه می باشد. در مقایسه فصلی نتایج نشان داد که فاز منفی با 8/1 فصل تأخیر و در فاز منفی 6/1 فصل تأخیر اتفاق می-افتد. تأثیرپذیری تبخیر و تعرق مرجع از پدیده nao در ماه های فصل تابستان و بهار بیشتر از سایر فصول بود که از نظر مدیریت کاربرد آب از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. پارامترهای هواشناسی در شهرهای مختلف از عوامل گوناگونی مانند ارتفاع، توپوگرافی، میکرو اقلیم های خاص منطقه و دیگر عوامل تأثیر می پذیرند.این متغیرها گاهی مستقل از شاخص nao می باشند. لذا مقدار تبخیر و تعرق مرجع نیز که وابسته به شرایط آب و هوایی می باشد، ممکن است در برخی موارد تغییراتی مستقل از نوسان اطلس شمالی از خود نشان دهد. آشکارسازی این تغییرات به تحقیق مجزایی نیاز دارد.