نام پژوهشگر: نسرین رضویان زاده
شهرزاد امیر لطیفی نسرین رضویان زاده
مقدمه وهدف: مادران بارداربه علت تغییرات هورمونی، متابولیکی و فیزیکی که باعث افزایش نیازهای تغذیه ای آنان می شود، نسبت به سوءتغذیه بسیار آسیب پذیر هستند. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت تغذیه و عوامل موثر بر آن در زنان باردار مراجعه کننده به درمانگاه دزیانی شهرستان گرگان در 6 ماه اول سال 90 انجام شده است. مواد و روش ها:در این مطالعه توصیفی – مقطعی با روش نمونه گیری آسان 282 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به درمانگاه دزیانی شهرستان گرگان جهت مراقبت های دوران بارداری در 6 ماه اول سال 1390 به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. گردآوری داده ها به وسیله پرسشنامه های حاوی سوالات مربوط به برخی ویژگی های فردی و اقتصادی- اجتماعی و پرسشنامه یادآمد غذایی 24 ساعته و بسامد غذایی انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و آزمون های آماری کای دو،تست تی و همبستگی پیرسون و در سطح معنی دار 0.05 ?p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:میانگین سنی نمونه ها 9/4±52/26،میانگین سن ازدواج 98/3±74/20 میانگین تعداد بارداری 1/1±9/1 ، میانگین سن حاملگی 24/10±59/30 هفته بود. 9/3% بی سواد،4/91% خانه دار بودند3% لاغر، 33% دارای وزن نرمال،24% دارای اضافه وزن و 40%چاق بودند.نتایج تحقیقات نشان داد که میانگین دریافت انرژی،پروتئین،فسفر و ویتامینb2 بیشتر از میزان توصیه شدهrda (recommended dietary allowances) بود ولی میانگین دریافت کلسیم،آهن،فولیک اسید،ویتامین های b1،b6،b12،a کمتر از میزان توصیه شده rda می باشد. نتیجه گیری:با توجه به یافته های پژوهش میزان مصرف روزانه مواد غذایی در برخی از زنان باردار در حد توصیه شده و مناسب دوران بارداری نبود و همچنین میزان مصرف روزانه برخی مواد غذایی کمتر از حد توصیه شده نیز در خور توجه بود و پیشنهاد می گردد آموزش تغذیه دوران بارداری در مراکز بهداشتی درمانی با توجه و دقت بیشتری صورت گیرد.
پری سیما چالاکی نسرین رضویان زاده
زمینه و هدف : درد مزمن غیر سرطانی، درد غیر مرتبط با سرطان است که در خلال دوره معمول آسیب یا بیماری دیده می شود . در کشور ایران با توجه به دسترس بودن و قیمت پایین nsaids مصرف خودسرانه و گاها نادرست این گروه دارویی جهت کاهش انواع مختلف درد قابل توجه است . لذا با انجام این مطالعه بر بیماران دچار درد مزمن غیر سرطانی مراجعه کننده به بیمارستان خاتم الانبیاء شاهرود ، قصد داریم تا میزان وابستگی(ِdependency) به nsaids را در این بیماران ارزیابی کنیم . مواد و روشها : در این مطالعه بیماران مراجعه کننده به درمانگاه داخلی بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) شاهرود طی 3 ماه (از1/5/90 الی 30/7/90 ) که دارای سن 75- 18 سال بودند و حداقل مدت 4 ماه تمام درد غیر مرتبط با سرطان داشته اند ، شرکت داده شدند . شرکت کنندگان پرسش نامه های ویژه ای را که حاوی سئوالات مربوط به اطلاعات دموگرافیک و abuse/dependency در برداشت(برگرفته از معیارهای تشخیص dsm-iv-tr )، را تکمیل می کردند .داد ه های حاصل از این مطالعه از طریق نرم افزار آماری spss بررسی و تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : در این پژوهش 300 نفر واجد ملاکهای ورود به تحقیق بودند که میانگین سنی آنان 63/54 سال بود.از میان این افراد 91 نفر (3/ 30% ) مرد و 209 نفر (7/ 68 %) زن می باشند .وابستگی به nsaids در 104 نفر 7/34 % از افراد مورد مطالعه مشاهده شد که از این میان بیشترین میزان شیوع وابستگی در گروه سنی 39-30 سال مشاهده شد . 4/26% از مردان مورد مطالعه و 3/38% از زنان مورد مطالعه به nsaids وابستگی داشتند . مطالعه حاضر بیانگر ارتباط معنی دار جنس بیماران و وابستگی به مصرف nsaids می باشد . بیشترین داروی مورد مصرف افراد وابسته به nsaids بروفن می باشد که از میان 104 فرد وابسته 68 نفر (3/65%) از آن استفاده می کنند . نتیجه گیری : بر اساس یافته های این مطالعه ،شیوع وابستگی به مصرف nsaids بیشتر از آمار ذکر شده در منابع تحقیقاتی سایر کشور ها می باشد و با توجه به عوارض ناشی از مصرف خودسرانه nsaids ، برنامه ریزی جهت کاهش مصرف غیر منطقی آن ضروری می باشد. واژه های کلیدی : درد مزمن غیر سرطانی ، nsaids ، وابستگی
مبینا ملا ابراهیمی نسرین رضویان زاده
زمینه و هدف : بیش از 25 درصد از مبتلایان به دیابت مبتلا به درد ناشی از نوروپاتی دیابتی می باشند.داروهای مورد استفاده در درد نوروپاتیک کارایی لازم را در زمان استفاده از یک دسته دارویی به تنهایی ندارند و دوز قابل استفاده آنها به علت عوارض جانبی محدود می باشد.ما در این مطالعه به مقایسه اثرات و عوارض جانبی دو داروی نورتریپتیلین و گاباپنتین به صورت مجزا و در استفاده همزمان با هم پرداختیم. مواد و روش ها: در این مطالعه42 بیمار دیابتی مراجعه کننده به بیمارستان خاتم الانبیاء شاهرود با پلی نوروپاتی دیابتی در سه دسته دریافت کنندگان خوراکی گاباپنتین ، نورتریپتیلین و استفاده همزمان دو دارو قرا گرفتند.در طول 6 هفته درمان داروها تا حداکثر دوز قابل تحمل افزایش داده شدند. نتایج حاصله به صورت روزانه توسط بیماران ثبت شد. سپس داده ها وارد نرم افزار آماری spss 18 شده و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: میزان نمره درد در بیماران در شروع تحقیق (بر اساس مقیاسvas ) 5/5 بود که این میزان پس از 6 هفته درمان برای گروه دریافت کنندگان گاباپانتین به تنهایی به 3/3 برای مصرف کنندگان نورتریپتیلین به تنهایی به 3 و برای مصرف کنندگان همزمان این دو دارو 4/2 کاهش یافت. بیماران استفاده کننده از نورتریپتیلین و گاباپنتین به صورت همزمان کاهش درد بیشتر و معنی داری در مقایسه با استفاده کنندگان هر دارو به تنهایی داشتند.عوارض دارویی شدید در هیچ یک از بیماران مورد مطالعه مشاهده نشد. نتیجه گیری: استفاده همزمان از دو داروی نورتریپتیلین و گاباپنتین موثر تر از استفاده از هر کدام به تنهایی می باشد ،بنابراین پیشنهاد ما استفاده همزمان این دو دارو در بیمارانی می باشد که به درمان تک دارویی پاسخ مناسب نداده اند. تحقیقات آینده می تواند معطوف به آزمایش سایر دارو ها به صورت همزمان با در مقایسه با درمان تک دارویی باشد. واژه های کلیدی: نوروپاتی دیابتی ، نورتریپتیلین ، گاباپنتین ، مقایسه
بی بی زبرجدی نسرین رضویان زاده
دیابت یک مشکل بهداشتی مهم و پر هزینه است که تقریباًً تمام گروه های سنی رادر تمام کشورها تحت تأثیر قرار می دهد. افزایش شیوع دیابت ناشی از تغییرات مستمر در سبک زندگی از قبیل رژیم غذایی نامناسب، عدم فعالیت فیزیکی و چاقی و مصرف سیگار و استرس است که اغلب با شهر نشینی ، مکانیزه شدن و صنعتی شدن ارتباط دارد. این پژوهش به سهم خود سعی دارد که ، آگاهی و عملکرد بیماران دیابتی در رابطه با رژیم غذایی و اثر آن بر hba1c و کلسترول خون را بسنجد. روش کار : این پژوهش از نوع توصیفی – تحلیلی – مقطعی بوده که از طریق نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 400 بیمار دیابتی مراجعه کننده به آزمایشگاه های خصوصی سطح شهرستان های گنبدکاووس ، گرگان ، و شاهرود مورد بررسی قرار گرفتند. افراد از هر دو جنس ، 67-30 ساله بودند. پرشسنامه مورد استفاده شامل : پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک ، تکرار مواد غذاییffq از نظر آگاهی و عملکرد ، فعالیت فیزیکی ، عوارض بیماری دیابت بود. کلسترول به روش بیوشیمیایی و hba1c به روش کروماتوگرافی اندازه گیری شد. از نرم افزارهای spss14 جهت محاسبات آماری و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون ، فیشر ، مجذور کای و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج : نتایج این مطالعه حاکی از آن است که 400 بیمار فوق الذکر ، 5/55? از آگاهی سطح خوب ، 8/31? از آگاهی سطح متوسط و 7/12? از آگاهی ضعیف برخوردار بودند. وضعیت عملکرد بیماران دیابتی در رابطه با رژیم غذایی در 3/83? ضعیف ؛ 4/16? متوسط و 3/0? خوب بوده است. بیمارانی که عملکرد بهتری داشتند به طور معنی داری hba1c پایین تری داشتند . رابطه منفی ضعیف و غیر معنی داری بین عملکرد و کلسترول برقرار بود. نتیجه گیری : این پژوهش نشان می دهد که بیماران دیابتی که سطح آگاهی بهتری از بیماری خود داشتند به طور معنی داری عملکرد بهتری در مورد رژیم غذایی و مراقبت از خود نیز داشتند. همچنین این بیماران ، سطح hba1c و کلسترول پایین تری داشتند. کلمات کلیدی : آگاهی ، عملکرد بیماران ، دیابت ، کلسترول ، hba1c
مریم امین فرقانی محمد شعبانی
nitric oxide (no) is a small molecule synthesized by most of mammalian cells with diverse biological activities including vasodilatation, host defense and wound healing. impaired wound healing is a common occurrence among diabetics and patients receiving glucocorticoid therapy. on the other hand the application of laser in biomedical area have been increased. thus, the current studies were designed to investigate the effect(s) of low level laser (lll) on wound healing and no production in diabetic, cortisone acetate-treated and normal control of sd wounded rats. materials and methods: in this study 60 male sd rats (150-200 gr) were used and randomly divided into 6 groups: group 1 control laser (cl), group 2 control no laser (cnl), group 3 diabetic no laser (dml), group 4 diabetic laser (dml), group 5 cortisone acetate no laser (canl) and group 6 cortisone acetate laser (cal). rats in group 3 and 4 were made diabetic by i.p. injection of 55 mg/kg stz before wounding. steroid-treated rats were given 10 mg/kg i.m. cortisone acetate. all rats were anesthetized by i.p. injection of mixture of ketamin (10%) and xylazine (2%). the dorsal side of rats were shaved, swabbed by alcohol and a full-thickness wound was made by removing panniculus cornosus after surgery wound imaging were done for each rat and two laser were applied as follows: l1:670nm on wound bed for 20 seconds l2:810nm on wound margin for 40 seconds percent open wound area (powa%) were calculated as the index of wound-healing during the course of study. urine samples (24-hour intervals) were collected for each rat before and after wounding. samples were frozen until equipment. for pathologic analysis wound samples were taken on days 12 and 22 post-wounding and measurements were reported as total scores for corresponding days. statistical analysis were performed using a paired two-tailed student’s t-test to assess significant differences in wound- healing. an unpaired two-tailed student t-test was used to assess significant differences in urinary no?? output as indirect measure of no production. other analysis were done using spss software version 11.5 and p?0.05 was used to determine significant differences. results : wound closure profiles for cl and cnl groups showed no any significant differences . there was a slight faster healing for cl group on days 12-15 post-wounding but there was no significant differences as compared to cnl group. upon wounding both groups showed an increased urinary no?? output from days 1through 15 post- wounding with no any significant differences between two groups.wound closure profiles for dml and dmnl groups showed a significant differences on days 12 through 20 post-wounding. the urinary no?? profiles also showed a significant increase and differences from days 1 to 17 post-wounding. wound closure profiles for cal and canl groups showed a slight improvement in healing for cal group on day 12 to 15 post-wounding .urinary no?? profiles for cal group showed an increase on days 1 through 14 post-wounding as compared to canl group. the total pathologic scoring for dml group for wound margin was significantly higher than dmnl group. the total pathologic scoring for both cl and cnl groups showed no any significant differences. while the total pathologic scoring for cal group either for wound context and wound margin showed a significant differences (p?0.05) . in addition, the total pathologic scoring for dml group vs dmnl group on day 22 post-wounding was significant. there were no any significant differences for cl, cnl, cal, and canl groups on day 22 respectively . discussion and conclusion: it has been reported that no production during wound healing is an index of healing. usually upon wounding no will increase dramatically for next few days post-wounding for control animals, then will decrease as wound heals, as the results of urinary no?? output of this research confirmed this concept. on the other hand, no production will be attenuated for impaired wounds, but upon wounding there would be an increase of no production to some extend that is because of activity of other cells producing no that has not been inhibited by impairment factors such as glucocorticoids . the application of low level laser on dml group in this research showed a dramatic effects on cell activation or bio-stimulation of wound closure profile for dml group. also, the application of laser had an effects on wound-healing and cocomittant increase in no production for cal group. pathologic studies and slides from this research revealed that laser application on wound impaired had its effects by improving pathologic parameters such as collagen deposition and vascularity. in conclusion the findings of the current research revealed that laser has modulatory effects on normal wound but bio-stimulation on impaired wounds probably through bio-chemical pathways. however, much need to be done for complete elucidation of the effects and mechanism of low level laser on wound-healing. key words: nitric oxide (no), wound-healing, laser, diabetic, cortisone acetate
الهام جعفرزاده نسرین رضویان زاده
آنمی فقر آهن شایع ترین مشکل تغذیه ای در سراسر جهان است که بیش از 2 میلیارد نفر را در دنیا تحت تأثیر قرار داده است . دختران نوجوان از جمله گروه های آسیب پذیر مهم هستند که بخش عمده ای از مبتلایان به فقر آهن را تشکیل می دهند. فقر آهن یکی از بزرگترین مشکلات سلامت همگانی است که با تأثیرات عمیق بر جسم و ذهن افراد موجب کاهش و اختلال در برخی توانایی های انسان ، کاهش سرعت رشد ، کاهش ضریب هوشی و قدرت یادگیری، تغییرات رفتاری(خستگی ، بی تفاوتی و . . )، افزایش ابتلا به بیماری ها ، افت تحصیلی ،افزایش شیوع و شدت کم خونی فقر آهن در دوران بارداری و به دنبال آن افزایش مرگ و میر مادران و افزایش سقط و مرده زایی و افزایش تولد نوزادان کم وزن و نارس می شود. در کشور ما از سال 1382 جهت پروفیلاکسی از فقر آهن در دانش آموزان ، طرح کشوری آهن یاری توسط وزارت بهداشت، در دبیرستان ها و مدارس راهنمایی سراسر کشور اجرا می شود. هدف از این مطالعه ، بررسی نحوه مصرف قرص آهن توزیع شده در دبیرستان های دخترانه شهر ساری طی سال های 90-89 است . روش مطالعه : این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی بود و در آن 500 دانش آموز دبیرستانی به طور تدریجی و تصادفی از 6 دبیرستان و هنرستان و فنی حرفه ای شهرستان ساری ، از مقاطع تحصیلی اول تا سوم دبیرستان وارد مطالعه شدند. در این مطالعه سعی شده دانش آموزان از تمام اقشار جامعه در قسمت های مختلف شهر(مناطق فقیر نشین، مرکز شهر، سطح بالای جامعه) اعم از مدارس دولتی و غیر دولتی مورد بررسی قرار گیرند. در بین دانش آموزان پرسش نامه هایی توزیع شد. پرسش نامه ها در برگیرنده سوالاتی در مورد مصرف قرص آهن ، علل عدم مصرف قرص آهن ، علایم آنمی فقر آهن ، مصرف گوشت قرمز و آموزش در دبیرستان و ... بود. پس از جمع آوری اطلاعات از روی پرسش نامه ها ، آنالیز آماری بر اساس نرم افزار19 spss انجام شد. آزمون کای دو استفاده شد. p<0.05 معنی دار تلقی شد. یافته ها : نتایج پژوهش نشان داد از 500 دانش آموز تحت بررسی20.6 % قرص آهن توزیع شده را به صورت منظم مصرف می کردند. 29.2% قرص آهن را اصلاً مصرف نمی کردند. 50.2% دانش آموزان قرص آهن را نامنظم(گهگاه) مصرف می کردند. پس در صد بالایی از دانش آموزان، قرص آهن را مصرف نمی کردند یا نامنظم مصرف می کردند. علت عدم مصرف قرص آهن در کسانی که آن را نامنظم مصرف یا اصلاً مصرف نمی کردند به ترتیب ، عدم تحمل گوارشی: 68% ، طعم بد قرص آهن: 19% ، عدم احساس نیاز به قرص آهن: 10% ، اعتقاد به نداشتن کم خونی: 2% ، عدم علاقه به خوردن قرص: 1% بوده است. در 74% موارد قرص آهن به صورت منظم به دانش آموزان عرضه می گردید و در 26% باقی مانده ارائه قرص آهن از نظم خاصی برخوردار نبود. از این تعداد دانش آموز، 76.6% در مورد نحوه مصرف قرص آهن و فواید آن آموزش های لازم را دیده بودند و در بین کسانی که آموزش دیده بودند، میزان بیشتری، قرص آهن را مصرف می کردند. نتیجه گیری : بر اساس بررسی انجام شده، گروه های مورد مطالعه از نظر معیار های دموگرافیک شامل سن، سطح سواد مادران و سطح سواد پدران ، تفاوت آماری معنادار نداشتند. بدیهی است که با افزایش سن سطح آگاهی، دانش و درک افراد (دانش آموزان) بر لزوم مصرف قرص آهن افزایش می یابد، سطح سواد مادران می تواند فرصت های آموزشی برای دختران را متأثر نماید، سطح تحصیلات پدر نیز می تواند تا حدودی میزان درآمد و تغذیه افراد خانواده را تحت تأثیر قرار دهد. یافته های فوق نشان می دهد که اکثر دانش آموزان دبیرستانی، قرص آهن توزیع شده در دبیرستان را به صورت منظم، مصرف نمی کنند. این امر می تواند نشأت گرفته از عدم نظارت مستقیم مسئولین اجرایی طرح آهن یاری، آموزش ناکافی و اهمیت ندادن به مقوله فقر آهن باشد، بنابر این با توجه به اقدام هزینه بر دولت جهت پروفیلاکسی از فقر آهن در دانش آموزان (طرح آهن یاری )، صرف وقت و هزینه بیشتری جهت آموزش موثر و مداوم در دبیرستان ها و مدارس راهنمایی کشور ضروری به نظر می رسد. کلمات کلیدی : کم خونی فقر آهن ، دانش آموزان دختر دبیرستانی ، طرح آهن یاری
مژگان اسمعیلی نسرین رضویان زاده
زمینه و هدف: سوء مصرف مواد مخدر یکی از مسائلی است که علاوه بر ایجاد مشکلات جسمی و روانی برای فرد سوء مصرف کننده سبب تحمیل هزینه های سنگین بر اجتماع میگردد. لذا این پژوهش به بررسی شیوع سوء مصرف ترامادول که یک مسکن نارکوتیک صناعی است در بین دانشجویان دانشگاههای مختلف شهرستان شاهرود می پردازد تا بر اساس یافته های آن بتوان پیشنهادات و توصیه هایی در جهت مبارزه با سوء مصرف مواد مخدر ارائه نمود. مواد و روش ها: برای انجام این مطالعه پرسشنامه ای بر اساس معیارهای سوءمصرف dsm- iv-tr برای بررسی از نظر سوء مصرف ترامادول طراحی گردید ،همچنین مشخصات دموگرافیک افراد مورد مطالعه از قبیل سن، جنس ،وضعیت تاهل و محل اقامت مورد پرسش قرار گرفت. گروه هدف شامل 800 نفر از دانشجویان دانشگاههای مختلف شهرستان شاهرود بودند که در اردیبهشت ماه 91 وارد مطالعه شدند.به جهت رعایت نکات اخلاقی و محرمانه بودن اطلاعات کسب شده از دانشجویان خواسته شد از ذکر نام و نام خانوادگی خودداری نمایند. در سوالات اصلی پرسشنامه از دانشجویان در مورد استفاده آنان از ترامادول، انگیزه گرایش و عوامل سوق دهنده آنان به این مواد سوال شد. سپس داده ها وارد نرم افزار آماری spss 18 شده و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: از میان شرکت کنندگان دراین پژوهش 8/2 درصد از دانشجویان مرد و 2/1 درصد دانشجویان زن حداقل یکبار ترامادول مصرف کرده اند. مصرف ترامادول در شرکت کنندگان مرد بطور معنی داری بیشتر از شرکت کنندگان زن می باشد . سن متوسط سوء مصرف ترامادول در میان زنان 3/21 سال و در مردان 9/ 22 بود که ازین لحاظ اختلاف معنا داری مشاهده نشد. یافته های این مطالعه نشان داد که ارتباطی بین تأهل و سوء مصرف ترامادول وجود ندارد. وضعیت سکونت دانشجویان مورد مطالعه به ترتیب شامل 51% در خوابگاهها، 41% همراه خانواده و 5% در محل استیجاری بطور مجردی بود، محل سکونت 3% افراد گزارش نشد. افرادی که با خانواده زندگی می کنند به طور معنی داری میزان سوء مصرف مواد کمتری نسبت به سایر دانشجویان دارند. بر اساس نتایج این مطالعه سوء مصرف ترامادول با رضایت تحصیلی دانشجویان مرتبط می باشد. بصورتی که هر چه رضایت تحصیلی دانشجویان بیشتر باشد مصرف ترامادول در بین آنها کاهش می یابد. در میان شرکت کنندگان در این مطالعه کاهش تنش و لذت بردن از انگیزه های عمده گرایش به ترامادول ذکر شدند. همچنین بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه بیشترین شیوع مصرف ترامادول در میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی می باشد که این امر می تواند ناشی از دسترسی راحت تر آنان به منابع دارویی باشد. نتیجه گیری: در مطالعه حاضر زندگی با خانواده از جمله عوامل پیشگیری کننده سوء مصرف ترامادول می باشد. در مطالعه ما کاهش تنش و لذت بردن از انگیزه های عمده گرایش به ترامادول در میان دانشجویان بود .باتوجه به نتایج حاصل از این مطالعه برنامه های پیشگیرانه با کارایی بیشتر قابل تدوین می باشد. واژه های کلیدی: شیوع ،سوء مصرف ترامادول ، دانشجویان
زهرا حسینی نسرین رضویان زاده
اشریشیاکلی شایع ترین عامل(85%) ادراری ونیز دومین عامل عفونت های اکتسابی از جامعه می باشد. در بیشترمواردبرای درمان بیماران مبتلابه عفونت ادراری قبل از مشخص شدن نتایج آزمایشگاهی ازدرمان تجربی آنتی بیوتیکی استفاده می شوددر نتیجه مقاومت آنتی بیوتیکی در اثر استفاده زیاد،غلط و گاهادوز ناکافی ایجادوافزایش پیدا میکند. روش کار : ما در این تحقیق تمامی بیماران بستری و سرپایی را که با شک به عفونت ادراری ازنمونه ی ادراری انها کشت تهیه شده و از کشت ادراریشان باکتری اشریشیاکلی گزارش شده انتخاب وموردبررسی قرار دادیم. نتایج : در مجموع تعداد کل بیماران مورد نظر 1754 نمونه بودونتایج نشان داد بیشترین میزان مقاومت به پنی سیلین 100% و آموکسی سیلین 7/65% و حساس ترین آنتی بیوتیک ها به ترتیب آمیکاسین (8/75%) و کوتریموکسازول (6/72%) بود(بدون محاسبه ی میزان بیماران lntermediate) همچنین در رابطه باسن بیشترین شیوع در زنان در گروه سنی 30-21 سال و در مردان بالای 61 سال گزارش شدونسبت زنان به مردان هم در تحقیق ما حدود 81/4 گزارش شد . نتیجه گیری : این مطالعه نشان داد مقاومت آنتی بیوتیکی بطور کلی در تمام گروههای سنی وخصوصابالای 61سال و در هردو جنس رو به افزایش است و بیشترین افزایش مقاومت نسبت به خانواده ی آمینوگلیکوزیدها خصوصاً جنتامایسین و نیز کینولون ها مثل نالیدیکسیک اسید بوده است . و نیز میزان مقاومت به خانواده ی سفالوسپورین ها حدوداً 2 برابر افزایش داشته است. کلمات کلیدی:عفونت ادراری-شیوع-انتی بیوتیک- مقاومت-حساسیت-اشریشیاکلی
الهه امامی محمد رضا خادمی
سابقه و هدف : درمان فشار داخل چشم بالا بسیار ضروری و مهم بوده و کنترل آن در اسرع وقت از ارکان مهم درمانی میباشد. داروهای مختلفی جهت کنترل آن بکار رفته ولی در خصوص داروهای بتابلوکر خوراکی این مسئله هنوز اثبات نشده است.لذا بر آن شدیم تا با بررسی میزان تاثیر داروهای بتابلوکر خوراکی در فشار داخل چشم ، گامی کوچک در راه شناخت این رابطه برداریم. مواد و روش ها : این مطالعه آینده نگر و تحلیلی بر روی70 نفر از بیماران نیازمند به داروی بتابلوکر خوراکی مراجعه کننده به بخش داخلی و درمانگاه بیمارستان خاتم الانبیای شاهرود در طی سال 90انجام شد. بیماران پس از معاینه با روش استاندارد تحت سنجش فشار داخل چشم با روش شیوتز قرار گرفته و سپس داروی بتابلوکر خوراکی برای آنها شروع و پس از 72 ساعت مجدداً فشار داخل چشم آنها مجدداً بررسی شده است.اطلاعات جمع آوری شده وارد رایانه شده و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.در این مطالعه (p<0/05 ) معنی دار در نظر گرفته شد. یافته ها : در این مطالعه نتایج بدست آمده از معاینه و تجویز داروهای خوراکی بتابلوکر، نشان داد که 7/45% بیماران را مردان تشکیل داده و رنج سنی 69-50 سال با 4/41% شایع ترین گروه درگیر بودند که بطور معنی داری با سایر گروههای سنی تفاوت داشته است. از نظر سابقه مصرف و نوع دارو، شایع ترین داروی مصرفی بتابلوکر ، متورال با 3/54% موارد بود. همچنین این مطالعه نشان داد که 9/32% بیماران به دلیل فشار خون بالا، داروی بتابلوکر مصرف میکردند. میانگین فشار داخل چشم قبل و بعد از مصرف داروی بتابلوکر به ترتیب 75/11 و 73/11 میلی متر جیوه به دست آمد که هیچ تفاوت معنی داری بین دو مرحله بدست نیامد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد در برخی از گروههای سنی ارتباط معنی داری بین مصرف بتابلوکر و کاهش فشار داخل چشم دیده میشود و از بین داروهای بتابلوکر سیستمیک ، داروی متورال بر روی فشار داخل چشم کاهش بیشتری داشته ولی از نظر آماری تفاوت معنی داری ندارد.
ستایش غلامی شاهرخ آقایان
سابقه و هدف: همراهی بیماریهای طبی و روانی به طور مکرر نشان داده شده است. بیماریهای گوارشی از شایعترین بیماریهای طبی هستند که علائم مشترکی با اختلالات روانپزشکی دارند و می توانند منجر به یک اختلال روانی گردند و یا در اثر یک استرس روانی شدت یابند. نشانه های گوارشی از جمله شایعترین شکایات در کلینیکهای عمومی و داخلی هستند که توسط زنان بیشتر از مردان مطرح میشوند. در مواردی درمان اختلال روانی می تواند سبب کاهش نشانه های بیماری گوارشی و یا بهبود آن گردد. بیشتر تحقیقات و منابع پیرامون تغییرات روانی بعد از ابتلا به بیماریهای گوارشی می باشند، لذا بر آن شدیم تا با بررسی افسردگی و سلامت عمومی در بیماران مبتلا به زخم پپتیک در شهرستان شاهرود گامی کوچک در این خصوص برداریم. مواد و روشها : در این پژوهش 100 نفر از بیماران با مشکل گوارشی که به بیمارستان امام حسین(ع) و خاتم الانبیا شاهرود در طول سال 91 مراجعه نموده و پس از انجام اندوسکوپی، تشخیص پپتیک اولسر آنها قطعی گردیده بود، انتخاب شدند. سپس پس از اخذ رضایت شرکت در طرح ، پرسشنامه اختصاصی بررسی افسردگی بک و بررسی وضعیت سلامت عمومی (ghq) با مصاحبه چهره به چهره برای همه آنها تکمیل گردید. علاوه بر دو پرسشنامه فوق اطلاعات دموگرافیک بیماران و نتایج اندوسکوپی هر بیمار نیز جمع آوری گردید. کلیه اطلاعات در رایانه ثبت و به کمک نرم افزار آماری spss نگارش 16 و ازمونهای مرتبط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش ( p<0.05) معنی دار در نظر گرفته شد. یافته ها : در این طرح 100 بیمار دچار زخم پپتیک از نظر اختلالات روان پزشکی مثل افسردگی و سلامت عمومی تحت مطالعه قرار گرفتند. میانگین سنی بیماران 65/18 ±23/37 سال و گروه سنی 30 تا 40 سال با 39 درصد فراوان ترین گروه بود. 63 درصد بیماران متاهل و 56 درصد آنها وضعیت اقتصادی نامناسب داشتند. همچنین مدرک تحصیلی دیپلم و فوق دیپلم با 48 درصد فراوان ترین مدرک تحصیلی بود. میانگین امتیاز افسردگی بک بیماران 65/26±36/29 امتیاز بوده و امتیاز 18-10 با 33 % فراوان ترین امتیاز را به خود اختصاص داده بودکه بطور معنی داری با هم تفاوت داشت(p<0.04). در خصوص بررسی وضعیت سلامت عمومی در ارتباط با علائم جسمانی 33/10 امتیاز، درخصوص علائم اضطراب و اختلال خواب، 28/14 امتیاز، در خصوص علائم اختلال در عملکرد اجتماعی، امتیاز 82/13 و در خصوص علائم افسردگی و گرایش خودکشی معادل 08/9 امتیاز به دست آمده و میانگین امتیاز کل سلامت عمومی معادل 88/11 امتیاز حاصل شد. همچنین مشخص شد در خصوص علائم اضطراب و اختلال خواب (p<0.04) و علائم عملکرد اجتماعی (p<0.05) رابطه معنی داری دیده شد ولی در خصوص سایر علائم، تفاوت معنی داری یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که در اکثر بیماران مورد مطالعه، مشکلات روانی در طول زندگی وجود داشته و افسردگی خفیف تا متوسط در تعداد قابل توجهی از بیماران دیده شده است. با آگاهی از این موضوع متخصصین رشته های مربوطه خواهند توانست در افراد مستعد به بیماریهای گوارشی به بروز تغییرات روانی اجتماعی در آنها حساس بوده و بیماران را تحت تدابیر پیشگیرانه قرار داده و اضطراب و افسردگی را همیشه به عنوان ریسک فاکتورهای مهم در کنار سایر فاکتورهای ایجاد کننده زخم پپتیک در نظر داشته باشند. واژگان کلیدی: زخم پپتیک، افسردگی، سلامت عمومی
عاطفه کریمی حمید واحدی
سابقه و هدف : درمان های مختلفی برای کنترل علائم ibs ارائه شده که داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و مهارکننده های ترشح سروتونین از آن دسته بوده ولی قدرت اثربخشی آنها در کنترل این سندرم هنوز مورد اختلاف نظر میباشد لذا هدف از این مطالعه مقایسه اثر دو داروی سرترالین و نورتریپتیلین در درمان سندرم روده تحریک پذیر با غلبه درد بوده است. مواد و روشها: این مطالعه بصورت کارآزمایی بالینی سه سویه کور و بر روی 30 بیمار با تشخیص ibs بر اساس معیارهای rome ii ، با علامت غالب درد شکم ، در بیمارستان امام حسین(ع) و خاتم الانبیای شاهرود صورت گرفته است. بیماران واجد شرایط به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره تقسیم و به مدت 8 هفته تحت درمان با سرترالین (گروه مورد) و نورتریپتیلین (گروه شاهد) قرار گرفتند. پس از درمان کلیه بیماران مجدداً مورد ارزیابی بالینی قرارگرفته و علایم بالینی آنها ثبت و به کمک نرم افزار آماری spss نگارش 16 و آزمونهای مرتبط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد. نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که 3/63% بیماران را متاهلین تشکیل داده و رنج سنی 39-30 سال با 30% شایع ترین سن درگیر در دو گروه بود. میانگین کاهش شدت درد شکم درگروه سرترالین بعد از درمان 14/5 ± 25/31 و در گروه نورتریپتیلین 65/5 ± 86/13 بدست آمد که این کاهش شدت درد بطور معنی داری در گروه سرترالین بیشتر بود (p<0.03). میانگین کاهش اتساع شکم بعد از درمان در گروه سرترالین 51/7 ± 04/7 و در گروه نورتریپتیلین 82/5 ± 27/2 بود که این کاهش بطور معنی داری در سرترالین بیشتر بود(p<0.05 ). همچنین میانگین کاهش بروز اختلال در روند زندگی و تحت تاثیر قرار دادن نظم زندگی و تعداد روزهای وجود درد شکم نیز در گروه سرترالین بطور معنی داری بیشتر از نورترپتیلین بود (p<0.03) و در نهایت میانگین کاهش امتیاز کلی سندرم روده تحریک پذیر بعد از درمان در داروی سرترالین 73/100 و در گروه نورتریپتیلین 49/64 به دست آمد که به طور معنی داری در گروه سرترالین بیشتر بود (p<0.04) ولی در خصوص سایر متغیرها ارتباطی یافت نشد. نتیجه گیری: هر دو داروی سرترالین و نورتریپتیلین در درمان ibs با غلبه درد شکمی در یک دوره درمانی دو ماهه سودمند بوده ولی تاثیر سرترالین در کنترل درد و اتساع شکم از نورتریپتیلین بیشتر و همچنین تاثیر آن در کنترل اختلالات پیش آمده در روند زندگی، از نورتریپتیلین بیشتر است. کلمات کلیدی: سرترالین، نورتریپتیلین، سندرم روده تحریک پذیر. درد شکم
بهناز فرهنگ نسرین رضویان زاده
سابقه و هدف : هیپرپرولاکتینمی یکی از شایع ترین اختلالات آندوکرین بوده که تظاهرات متنوع و گاه شدیدی را ایجاد مینماید. علل مختلفی داشته ولی گاه علت آن مشخص نیست که نوع ایدیوپاتیک نامیده میشود. عوامل متعددی را به عنوان ریسک فاکتور این اختلال در نظر میگیرند که میتوان به اندکس توده بدنی اشاره کرد. از آنجائیکه این ارتباط هنوز به خوبی شناخته نشده و در مطالعات انجام شده ، نتایج متفاوتی بدست آمده بر آن شدیم که در این تحقیق ارتباط بین bmi و هیپرپرولاکتینمی ایدیوپاتیک را بررسی نماییم. مواد و روشها: این مطالعه اپیدمیولوژیک توصیفی بصورت مقطعی و بر روی بیمارانی که با تشخیص هیپرپرولاکتینمی ایدیوپاتیک به کلینیک و بخش داخلی بیمارستان خاتم الانبیا شاهرود مراجعه نموده بودند صورت گرفته که طی آن، اندکس توده بدنی این بیماران با روش و وسائل استاندارد اندازه گیری شده و با اخذ مشخصات دموگرافیک بیماران و ثبت در پرسشنامه اختصاصی هر بیمار، اطلاعات لازم کسب گردید. کلیه اطلاعات وارد رایانه شده و به کمک نرم افزار آماری spss نگارش 16 و آزمونهای مرتبط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش p<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد. نتایج: در این مطالعه که بر روی 93 بیمار انجام شد ، مشخص گردید که 2/74% بیماران را متاهلین تشکیل داده و محدوده سنی 29-20 سال با 6/79% شایع ترین گروه سنی بود که بطور معنی داری با سایر گروههای سنی تفاوت داشت. 4/62% بیماران ساکن شهر و مابقی در روستا ساکن بودند. از نظر علت مراجعه، اختلالات قاعدگی با 5/49% موارد، شایع ترین مشکل بود. میانگین bmi کل بیماران برابر با 75/25 کیلوگرم بر متر مربع و گروه میانگینی 30- 1/25 بیشترین فراوانی را داشت. همچنین این مطالعه نشان داد که 5/22% بیماران سابقه تخمدان پلی کیستیک را داشته که میانگین bmi در این گروه 35/25 کیلوگرم بر متر مربع بود. این تحقیق نشان داد که بین bmi بیماران هیپرپرولاکتینمی ایدیوپاتیک و وضعیت تاهل (p<0.01)، گروه سنی بیماران(p<0.03)، سکونت در شهر (p<0.04)، علت مراجعه (p<0.01)، میانگین bmi (p<0.04) و سابقه وجود تخمدان پلی کیستیک و بروز هیپرپرولاکتینمی (p<0.05) ارتباط معنی داری بدست آمده و در خصوص سایر متغیرها ارتباطی یافت نشد. نتیجه گیری: هیپرپرولاکتینمی، بیماری شایع اندوکرینولوژی در خانم های جوان بوده و لذا با توجه به ارتباط مستقیم بین bmi و افزایش پرولاکتین در این رده سنی، می توان استنباط نمود که با کاهش توده بدنی، از شدت افزایش پرولاکتین و عوارض و علائم ناشی از آن کاسته شود. واژگان کلیدی: اندکس توده بدنی، هیپرپرولاکتینمی ایدیوپاتیک، زنان جوان
شیما غلامزاده بهابادی حمید واحدی
زمینه و هدف : از علل پاتو فیزیولوژی سندرم روده تحریک پذیر که محققین اخیرا بر روی آن متمرکز شده اند فرایندهای التهابی و فعال شدن مکانیسم ایمنی است که می تواند توضیح دهد چرا ibs اغلب به درمان استاندارد مقاوم است بنابراین از بین بردن فرایندهای التهابی در مخاط کولون می تواند از نوید بخش ترین اهداف درمان در بیماران مبتلا به ibs باشد. مطالعات محدودی تاثیر درمانی مزالازین که یک داروی ضد التهاب روده ای می باشد را در درمان ibs ارزیا بی کرده اند. لذا هدف از این مطالعه مقایسه اثر دو داروی نورتریپتیلین از خانواده دارویی(tcas)و مزالازین از خانواده دارویی (salysilat) دربهبود علائم بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با علامت غالب اسهال می باشد. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی سه سو کور بر روی 40 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با علا مت غالب اسهال بر اساس معیارهای تشخیصی rome iii انجام گرفته است.بیماران به صورت تصادفی به دو گروه20 نفره تقسیم شدند و تحت درمان با مزالازین 500 میلی گرم دوبار در روز و یا نورتریپتیلین 10 میلی گرم یک بار در روز به مدت 8 هفته قرار گرفتند. شدت علائم بیماران قبل و بعد از درمان توسط ابزار سنجش شدت علائم ibs symptom severity scoring مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج : 65 در صد بیماران د راین مطالعه مرد بودند. میانگین کاهش شدت درد در گروه مزالازین 7/18 ± 5/ 37 و در گروه نورتریپتیلین 6 /21 ± 25/27 بود که مزالازین به طور معنی داری شدت درد را بیشتر در مقایسه با نورتریپتیلین کاهش داده بود(p = 0.047). میزان نارضایتی از اجابت مزاج در گروه نورتریپتلین9/24 ± 5/37 و در گروه مزالازین 2/20 ± 2/56 کاهش یافته بود که به طور معنی داری در گروه مزالازین بیشتر بود (p = 0.007). همچنین ibs کیفیت زندگی بیماران را پس از درمان با مزالازین در مقا یسه با نورتریپتلین به طور معنی داری کمتر تحت تاثیر قرار داده بود.درمان با مزالازین امتیاز کل شدت علائم را9/80 ± 5/208 و نورتریپتلین 6/105 ± 8/146 کاهش داد که در گروه مزالازین به طور چشمگیری بیشتر بود(p= 0.045).که نشان دهنده تاثیر بهتر داروی مزالازین در کنترل مجموع علائم سندرم روده تحریک پذیر می باشد. مزالازین همچنین به طور قابل توجه ای تعداد دفعات دفع روزانه را در مقایسه با نورتریپتلین کاهش( p=0.019 )و شکل و قوام طبیعی مدفوع را افزایش داده است(p=0.009). در خصوص سایر متغیر ها مزالازین و نورتریپتیلین تفاوت معنی داری نداشتند. نتیجه گیری : اثرمزالازین به طور چشمگیری در کاهش شدت درد ، نارضایتی از اجابت مزاج ،تعداد دفعات دفع روزانه از نورتریپتیلین بیشتر است و در طبیعی نمودن شکل و قوام مدفوع نیز موثرتر می باشد. همچنین ibs کیفیت زندگی بیماران را پس از درمان با مزالازین در مقا یسه با نورتریپتلین به طور کمتر تحت تاثیر قرار می دهد. کلمات کلیدی : مزالازین ،نورتریپتیلین ، سندرم روده تحریک پذیر، اسهال ، دردشکم
سارا حاصلی رحیمه مهدی زاده
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات مقاومتی بر عملکرد ریوی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع دو ناحیه دو شهر یزد تشکیل می دهد. یک ماه پس از اعلام فراخوان، 58 زن مبتلا به دیابت، داوطلب همکاری با پژوهش حاضرشدند. از بین افراد داوطلب،38 نفربا میانگین سنی 40- 55 سال ومیانگین شاخص توده بدنی (bmi)39/3±50/30 کیلوگرم بر متر مربع به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از اخذ رضایت نامه و تکمیل پرسشنامه ثبت اطلاعات شخصی و سوابق پزشکیبرای انجام آزمایشات قند خون ناشتا و اسپیرومتریبه آزمایشگاه معرفی شدند. آزمودنی ها بهطورتصادفی درسهگروهتمرین مقاومتی (14نفر)، تمرین مقاومتی عضلات مرکزی (14نفر) وگروهکنترل (10نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 12 هفته، هر هفته 3 روز و هر روز 60 تا 75 دقیقه تحت نظر مربی انجام شد. در پایان مدت تمرین در بین گروه های مختلف از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه(anova) استفاده شد و از آزمون تعقیبی توکی نیز برای تعیین میزان تفاوت ها استفاده گردید. سطح معناداری 05/0 p در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد بین wc(02/0 p=) و whr(001/0p=) سه گروه مبتلا به دیابت در پایان مطالعه تفاوت معناداری وجود دارد. این در حالیست که بینbmi (74/0 p=) و وزن بدن (89/0 p=) سه گروه دیابتی در پایان مطالعه تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین fvc گروه تمرین مقاومتیعضلات مرکزی با گروه تمرین مقاومتی و گروه کنترل اختلاف معنا داری مشاهده شد (001/0p=). این در حالیست که تفاوت بین fvc گروه تمرین مقاومتی و کنترل به لحاظ آماری معنادار نبود (11/0p=). بین fev1گروه تمرین مقاومتی عضلات مرکزی با گروه کنترل اختلاف معناداری مشاهده شد (001/0p=)؛ اما تفاوت بین fev1 گروه تمرین مقامتی با گروه مقاومتی عضلات مرکزی (09/0p=) و گروه کنترل (08/0p=) به لحاظ آماری معنادار نبود. براساس یافته های تحقیق، می توان نتیجه گرفت که تمرین مقاومتی عضلات مرکزی که عضلات بخش مرکزی بدن از جمله عضله دیافراگم را تقویت می کند، برای بهبود شاخص های ریوی موثرتر از تمرین مقاومتی با اندام فوقانی و تحتانی است. از اینرو پیشنهاد می شود برای پیشگیری از ابتلاء به عوارض ریوی در بیماران دیابتی از تمرینات مقاومتی عضلات مرکزی به عنوان یک روش درمانی موثر، بی خطر و کارآمد در کنار سایر روش های تمرینی استفاده شود.
مهرنوش شاهقلیان محمد شعبانی
مقدمه: نایتریک اکساید(no) مولکول کوچکی با فعالیتهای مختلف بیولوژیکی می باشد.استفاده ازno به عنوان یک عامل درمان بعلت داشتن تأثیرات مختلفی که بر روی سیستمهای متابولیکی خصوصاً هنگامی که بصورت سیستمیک باشد با مانع روبروست.no تولید شده و رهاسازی آن در یک سایت خاص توسط دهنده های جلدی (ترانزدرمال) ممکن است در درمان باکتریها، پارازیتها و یا عفونتهای ویروسی پوستی بدون تأثیرات جانبی مفید باشد. آدیپونکتین یک سیتوکین مترشحه از سلولهای چربی adipocyte که دارای فعالیتهای مختلف بیولوژیکی از جمله اثرات ضد التهابی می باشد. هدف:این مطالعه جهت بررسی استعمال ترانزدرمال no از طریق دو کمپلکس no که به nonoate معروف هستند بر روی رت نژاد sd طراحی شد.همچنین میزان آدیپونکتین پس از استعمال deta-no در روز صفر مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روشها: در این مطالعه از رتهای نر نژادsd که به چهار گروه تقسیم شدند استفاده شد.گروه های آزمایش کمپلکسهای deta-no وdepta-no که هر کدام در دو دوز متفاوت که بصورت موضعی به قسمت تراشیده پشت هر رت استعمال شدند و گروه کنترل فقط هیدروژل دریافت کردند.در گروه دیگر deta-no در روز صفر جهت بررسی میزان آدیپونکتین استعمال شد. نمونه های ادر فواصل 24 ساعت قبل و بعد از استعمال کمپلکسها جمع آوری و در 80- سانتیگراد تا زمان آنالیز توسط دستگاهno آنالایزر نگه داری شدند.نمونه های خون برای اندازه گیری سطح پلاسمایی آدیپونکتین (متد الایزا)پس از استعمال یکبار deta-noجمع آوری شدند.آنالیز آماری –tتستspss , انجام وp?0/05 به عنوان تفاوت معنی دارتعیین شد. نتایج: میانگین نیترات ادراری پایه قبل از هر درمان برای 5 روز برای گروه کنترل 06/8 در روز و برای deta-no 6/8 میکرو مول در روز به ترتیب بودند.میزان ماکزیمم سطح ادراری برای deta-no در مدت 17 روز 69/12 میکرومول در روز و برای depta-no در همین مدت زمان 16/12 میکرومول در روز بود که بطور معنی داری (p?0/05) نسبت به گروه کنترل بیشتر بود.با استعمال یکبار deta-no در روز صفر میزان آدیپونکتین برای گروه درمان 4/1±6/17 میکروگرم در میلی لیتر در مقایسه با گروه کنترل که 9/1±13میکروگرم در میلی لیتر بود. نتیجه گیری: نتایج ما نشان داد که مقدار زیادی no بصورت ترانزدرمال(جلدی) از طریق کمپلکسهایnon0ates آزاد شد که وابسته به دوز بود.استعمال deta-noمنجر به افزایش سطح آدیپونکتین گردید.به هر حال دهنده هایno احتمالاً می توانند به عنوان عوامل موثر در درمان بعضی شرایط پوستی مفید باشند.درآزمایش اولیه، استعمالdeta-no نشان داد که موجب افزایش آدیپونکتین پلاسمامی شود لذامطالعات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. کلمات کلیدی: نایتریک اکساید(no) ، استعمال جلدیnonoates , آدیپونکتین
فهیمه کیخاء جعفر طهماسبی
این مطالعه به منظور بررسی رابطه بین سطح hdl سرم و ifg (گلوکز ناشتای مختل) در کارگران معدن زغال سنگ شاهرود در سال 93-92 انجام شده است. در این مطالعه مشاهده ای که به صورت یک بررسی از نوع مقطعی تحلیلی انجام گردید، 100 نفر از کارگران معدن زغال سنگ شاهرود در سال 93-92 وارد مطالعه شدند و سطح hdl سرم و نیز سطح قند خون ناشتای آنها بررسی گردیدند و ارتباط این دو فاکتور مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه مشاهده گردید که میزان فراوانی اختلال در hdl به میزان معناداری در افراد دچار ifg بیشتر بود (p=0.0001). در مجموع بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه چنین استنتاج می شود که بین کم بودن سطح hdl سرم و ifg در کارگران معدن زغال سنگ ارتباط وجود دارد و بررسی از نظر وجوداختلال هر یک از این دو فاکتور در صورت وجود اختلال در دیگری لازم می باشد.
منا فرجی نسرین رضویان زاده
در این مطالعه به بررسی ارتباط بین دیس لیپیدمی و هیپوتیروئیدی در بیماران مبتلا به هیپوتیروئیدی مراجعه کننده به بیمارستانها و درمانگاههای شهر شاهرود در سال 1392 پرداختیم. این مطالعه مشاهده ای به صورت یک بررسی طولی با پیگیری 6هفته ای 100 نفر از بیماران هیپوتیروئیدی مراجعه کننده به بیمارستان و درمانگاههای شاهرود در سال 1392 انجام گردید و سطح تری گلیسرید و کلسترول های توتال، ldl و hdl قبل و 6 هفته بعد از درمان در بیماران هیپوتیروییدی مقایسه گردید. در این مطالعه مشاهده گردید که میزان فراوانی موارد بالا بودن کلسترول ldl، کلسترول توتال و تری گلیسرید در فاز بعد از درمان در قیاس با قبل از درمان به میزان معناداری کاهش یافته بود (p < 0.05)؛ اما میزان موارد پایین بودن کلسترول hdl قبل و بعد از درمان تفاوت معناداری را نشان نمی داد (p > 0.05). در انتها بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه و مقایسه آنها با سایر مطالعات مشابه صورت گرفته در این زمینه، چنین استنباط می شود که علی رغم درمان هیپوتیروئیدی، باز هم مواردی از دیس لیپیدمی باقی خواهد ماند که نیازمند درمان چربی خون می باشند.
مهیا نادرخانی نسرین رضویان زاده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی شایع ترین بیماری کبدی مزمن در سراسر جهان می باشدکه شیوع آن با پیشرفت تکنولوژی و سبک زندگی شهری در حال افزایش است. هدف از این پژوهش مقایسه اثر دو داروی متفورمین و سینارکول در درمان کبد چرب مراجعه کنندگان به بیمارستان خاتم الانبیاء شاهرود درنیمه اول سال 1393 بود. مواد و روش ها: بدین منظور 50 نفر از بیمارانی که بر اساس سونوگرافی مبتلا به nafld بوده اند انتخاب شدند. alp,alt, ast, ldl, hdl, chol, tg ,fbs در پرسشنامه اختصاصی هر فرد درج گردید.افراد به دو گروه 25 نفری تقسیم بندی شدند که گروه اول تحت درمان با متفورمین به میزان mg 500دو بار در روز و گروه دوم تحت درمان با سینارکول به میزان mg 450سه بار در روز قرار گرفتند. پس از دوازده هفته با مطالعه ی پرونده های بیماران, سونوگرافی کبد و آزمایشات مذکور مشاهده و ثبت گردید. پس از تماس تلفنی با بیماران در رابطه با مدت زمان, میزان مصرف دارو, رژیم غذایی و فعالیت بیماران معیارهای ورود و خروج مطالعه گردید. سپس اطلاعات با استفاده از نرم افزار spss نگارش 19 وآماره t و آماره من – ویتنی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که بین مصرف متفورمین و گرید کبد چرب در سونوگرافی و همچنین بین مصرف سینارکول و گرید کبد چرب در سونوگرافی ارتباط معناداری وجود ندارد. بین متغیر fbs و متفورمین ارتباط معنا داری وجود دارد (0.001 >p-value) ولی بین متغیر fbs و سینارکول ارتباط معنا داری وجود ندارد. متغیرها که شامل alp,alt, ast, ldl, hdl, chol ,tg و وزن بیماران با مصرف سینارکول و متفورمین ارتباط معناداری ندارند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد مصرف 12 هفته متفورمین به میزان mg 500دو بار در روز و سینارکول به میزان mg450سه بار در روز با گرید کبد چرب در سونوگرافی ارتباط معنا داری ندارد و همچنین بر روی آنزیم های کبدی و سطوح چربی خون موثر نبوده اند. با توجه به اینکه nafld یک بیماری مزمن کبدی است و طی سال ها ایجاد می شود و همچنین اتیولوژی آن چندعاملی است لذا یک استراتژی درمانی این است که مصرف داروهای فوق باید با دوز بالاتر در طی مدت زمان طولانی تر وبه همراه درمان های دیگر به عنوان مکمل از جمله کاهش وزن و فعالیت بدنی همراه شود تا موثر باشد لذا تحقیقات بیشتر جهت درمان nafld و اثر داروهای مذکور توصیه می گردد.
ستاره توکلی جبلی نسرین رضویان زاده
هدف: در این مطالعه به بررسی آریتمی های قلبی در دریافت کنندگان آمینوفیلین در بیماران بستری در بخش ویژه icu پرداختیم. روش مطالعه: این مطالعه مشاهده ای به صورت یک بررسی مقطعی با ارزیابی 52 نفر از دریافت کنندگان آمینوفیلین بستری در بخش ویژه icu بیمارستان خاتم الانبیا در سالهای 92 و 93 انجام گردید و میزان فراوانی آریتمی های قلبی در آنها بررسی گردید. یافته ها: در این مطالعه مشاهده گردید که در 22 مورد ریتم سینوسی نرمال بود و نیز 10 مورد تاکی کاردی، 1 مورد برادی کاردی، 4 مورد mat، 2 مورد rbbb، 3 مورد pac، 7 مورد pvc، 1 مورد af، 1 مورد sss ،1مورد سینوس آریتمی مشاهده گردید. نتیجه گیری: در انتها بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه و مقایسه آنها با سایر مطالعات مشابه صورت گرفته در این زمینه، چنین استنباط می شود که در بیش از نیمی از دریافت کنندگان تغییرات در ecg دیده می شود. کلیدواژه ها: آمینوفیلین، آریتمی، شیوع
یوکابد قانع پور نسرین رضویان زاده
یائسگی دوره ای از زندگی است که همراه با افزایش احتمال مشکلات قلبی – عروقی می باشد. لذا در این مطالعه به بررسی رابطه یائسگی با سندروم متابولیک در زنان یائسه مراجعه کننده به بیمارستان خاتم الانبیا شاهرود در سال 92 پرداختیم. در این مطالعه مشاهده ای که به صورت یک بررسی مقطعی انجام گردید، تعداد 70 نفر از زنان 30 تا 75 ساله مراجعه کننده به بیمارستان خاتم الانبیا شاهرود در سال 92 مورد بررسی قرار گرفتند و فراوانی سندروم متابولیک در دو گروه یائسه و غیریائسه مقایسه گردید. در این مطالعه، 7/35 درصد از افراد، سندرم متابولیک داشتند و 6/58 درصد از افراد در سنین یائسگی بودند. در 9/43 درصد خانم های یائسه و 1/24 درصد خانم های غیر یائسه سندروم متابولیک دیده شد. ارتباطی بین یائسگی و سندرم متابولیک وجود نداشت (p > 0.05). بین یائسگی با ابتلا به دیابت و نیز whr بالا ارتباط آماری معناداری وجود داشت (p < 0.05). نتیجه گیری: در انتها بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه چنین استنتاج می شود که یائسگی و سندروم متابولیک با یکدیگر ارتباط معناداری ندارند.
سروناز اسدی عباس موسوی
سابقه و هدف: سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیک است که باعث افزایش ریسک بیماریهای مختلف همچون قلبی-عروقی و دیابت می شود. مشخصه اصلی سندرم متابولیک چاقی مرکزی، تری گلیسیرید بالا، hdl پایین، هایپرگلیسمی و فشارخون بالا است. با توجه به عوارض زیاد این سندرم بویژه در بین بیماران مزمن، مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سندرم متابولیک در بیماران بخش روان پزشکی شاهرود و مقایسه آن با بیماران بخش جراحی انجام شده است. مواد و روش ها: این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مورد - شاهدی بر روی 75 بیمار بخش روان پزشکی و 150 بیمار بخش جراحی بیمارستان امام حسین(ع) در سال 93 انجام شد. در این مطالعه افراد به صورت سرشماری ساده انتخاب و شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای atp iii و idf در آنها بررسی و با هم مقایسه گردید. یافته ها: در این مطالعه میانگین دور کمر در گروه مورد 5/29± 9/96 و در گروه شاهد 5/28± 2/98 سانتیمتر بود که تفاوت معنی داری با هم نداشتند. از نظر فاکتورهای موثر در سندرم متابولیک در خصوص اختلال در میزان تری گلیسیرید (p<0.02) ، میزان hdl (p<0.05) و فشار خون بالا (p<0.001) تفاوت معنی داری بین دو گروه دیده شده و در خصوص بقیه موارد تفاوت معنی داری بین آنها دیده نشد. شیوع سندرم متابولیک در بین بیماران بخش روان پزشکی بر اساس atp iii معادل 28 درصد و بر اساس idf معادل 7/30 درصد بدست آمد که تفاوتی بین این بیماران با بیماران بستری در بخش جراحی دیده نشد. همچنین شیوع سندرم متابولیک در بین بیماران با تشخیص اسکیزوفرنی بر اساس idf معادل 4/44درصد و بر اساس atpiii معادل 9/38 درصد فراوان ترین بیماری روان پزشکی بود. همچنین یافته های این مطالعه نشان داد که بطور معنی داری اندکس توده بدنی در بیماران روانی بیشتر از گروه بیماران جراحی بوده(p<0.04) که این امر نیز شاید به عنوان یک فاکتور تشدید کننده بروز سندرم متابولیک در بیماران روانی باشد. همچنین در بیماران جراحی نیز میزان شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای atpiii و idf به ترتیب 4/25 و 28 درصد بدست آمد. همچنین هیچ رابطه معنی داری بین انواع بیماریهای جراحی و سندرم متابولیک بدست نیامد. نتیجه گیری: یافته های مطالعه فوق نشان داد که هرجند تفاوتی بین میزان شیوع این سندرم در بین بیماران بستری در بخش های روان پزشکی و جراحی وجود ندارد ولی به دلیل بالا بودن میزان شیوع سندرم متابولیک در بین بیماران دو گروه، لازم است تا با شناسایی دقیق ترعوامل خطر در جهت پیش گیری از ابتلا به عوارض خطرناک قلبی عروقی گام برداشت. واژه های کلیدی: شیوع، سندرم متابولیک، بیماران مزمن روانی
سمیرا حسین پور علی یونسیان
چکیده : افزایش میزان فعالیت بدنی در اوقات فراغت با رعایت فاکتور های شدت ، مدت، استمرار و.. باعث کاهش ابتلاء به سندرم متابولیک می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی شیوع سندرم متابولیک و ارتباط آن با ترکیب بدنی در مردان سنین 45 تا 80 سال شرکت کننده در ورزش صبحگاهی شهرستان شاهرود بود. روش نمونه گیری این پژوهش به صورت نمونه گیری در دسترس و هدفمند بوده است. تعداد 80 مرد برای شرکت در مطالعه داوطلب شدند. افرادی که حداقل 3 روز در هفته در 3 سال گذشته در ورزش صبحگاهی شرکت کرده بودند، برای پژوهش انتخاب شدند و افرادی که داده های مربوط به فعالیت بدنی ، پیکر سنجی و بیوشیمیایی آنها ثبت نشده بود از مطالعه خارج شدند. در نهایت 55 مرد با میانگین سنی (05/8±27/61) وارد پژوهش شدند . اطلاعات فردی و میزان فعالیت بدنی، توسط پرسشنامه دموگرافیک و اطلاعات غذایی توسط پرسشنامه ffg جمع آوری شد. پس از اندازه گیری شاخص های توده ی بدنی، شاخص توده ی بدن (bmi ))، فاکتور های خونی، فشارخون، محیط کمر (wc) ، نسبت محیط کمر به باسن (whr) اندازه گیری شد. تجزیه تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 21 انجام شد. از آزمون کلموگروف اسمیرنوف برای نرمال بودن داده ها استفاده شد و میزان همبستگی بین شاخص های سندرم متابولیک و ترکیب بدنی از ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان می دهد را که در 7/23 درصد افراد تحقیق سندرم متابولیک مشاهده شد که این کاهش نشان دهنده تاثیر فعالیت بدنی می باشد.در نتایج مربوط به ارتباط بین شاخص های سندرم متابولیک با ترکیب بدنی، فشار خون با هیچ یک از شاخص های ترکیب بدنی ارتباط معنادرای نشان نداد و گلوگز ناشتا نیز فقط با وزن بدن ارتباط معنادرا داشت. این در حالی است که تری گلیسرید علاوه بر وزن بدن با bmi، محیط کمر و توده ی خالص بدن ارتباط معنادرا داشت. سطح سرمیhdl نیز با وزن بدن ارتباط معکوس و معنادار نشان داد و محیط کمر تنها شاخص سندرم متابولیک بود که با همه شاخص های ترکیب بدنی در ارتباط بود. بیشترین ارتباط بین وزن بدن و شاخص های سندرم متابولیک مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که شرکت در ورزش صبحگاهی باعث بهبود شاخص های سندرم متابولیک و ترکیب بدنی می شود و ابتلا به سندرم متابولیک را کاهش می دهد. با توجه به این که در مطالعه ی حاضر وزن بدن بیشترین ارتباط را با شاخص های سندرم متابولیک نشان داد از این رو پیشنهاد می شود که مطالعات علاوه بر محیط کمر و bmi، وزن بدن را نیز برای شناسایی عوامل خطر بیماری ها در نژادهای و سنین مختلف اندازه گیری کنند.
مریم ایزدیان نسرین رضویان زاده
بررسی اثر مصرف خودسرانه آنتی بیوتیکها در بیماران مراجعه کننده با عفونتهای دستگاه تنفسی فوقانی به بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) و امام حسین (ع) شاهرود در سال 94-1393
صدیقه ابراهیمی نسرین رضویان زاده
چکیده ندارد.
سارا جعفریان سوسن جعفریان
چکیده ندارد.
سارا پرتانژاد محمدحسین حسنی
چکیده ندارد.