نام پژوهشگر: محمدرضا احمدی طباطبایی
محمدصادق کاظمی جلال درخشه
اندیشه سیاسی شیعه مبنا و اصل خود را در مساله ولایت می داند. بر این اساس است که در زمانه غیبت نیز مساله ولایت مورد مداقه علمای شیعه قرار گرفته است که در این میان بسیاری از ایشان آن را مطلق دانسته و برخی دیگر مقید بیان نموده اند. آن چه در مساله ولایت فقها مورد توجه و سوال است آن است که علمای شیعه آیا آنگونه که این مساله را در نظر بیان نموده و شرط خروج دولت ها از قید غصبی بودن می دانستند در عمل نیز به این مهم اهتمامی داشته اند؟ پاسخ به این سوال سرنوشت اندیشه فقها نسبت به ولایت در عصر غیبت را متفاوت می گرداند زیرا اگر اعمال ولایت توسط ایشان مورد بی توجهی قرار گرفته باشد باید لا اقل به میزان اهمیت این مقوله در اندیشه ایشان شک نمود. بر این اساس رساله حاضر به دنبال آن است تا با بررسی شیوه اعمال ولایت پنج تن از علمای به نام شیعه از عصر صفویه تا دوران معاصر (محقق کرکی، میرزای شیرازی، میرزای نائینی، ملاقربانعلی زنجانی و سید عبدالحسین لاری) اهتمام علما به ولایت در عرصه عمل را مورد ارزیابی قرار دهد. برای نایل شدن به این هدف ابتدا از درک اندیشه و نظر علمای مورد تحقیق آغاز نموده و پس از واکای تاثیر و تاثر آن نسبت به شرایط موثر بر اندیشه ایشان، شیوه اعمال ولایت در خصوص هر یک از آنان مورد مداقه قرار گرفته است. پژوهش حاضر بر اساس شیوه ای توصیفی- تحلیلی و از طریق رجوع به اسناد کتابخانه ای سعی نموده است که یافته های خود را در خصوص مساله اعمال ولایت فقها معلولی از نظر و شرایط زمانه دانسته و به تحلیل آنان بپردازد. یافته های پایان نامه حاضر نشان از آن دارد که علمای شیعه ولایت را در عرصه عمل نیز مورد توجه قرار داده و با استفاده از شیوه های متفاوت و متناسب با زمانه خود به اعمال آن پرداخته اند، هم چنین اعمال ولایت در طول تاریخ مورد بحث دچار تطور شده و از یک رفتار تعاملی و نیمه مستقل از دولت به رفتاری مستقل و گاه تقابلی با دولت تغییر یافته است.