نام پژوهشگر: محمد موسوی شاهرودی
مریم علی یی بزرگمهر اشرفی
سازمانها برای تحقق اهداف خود دارای منابع و داراییهای متعددی هستند. برخی از این منابع و دارایی ها بسیار ارزشمند، یگانه و منحصر به فرد هستند و برای کسب مزیت رقابتی نقش محوری دارند. دانش از جمله این موارد است بطوریکه دانش را جایگزین نهایی تولید، ثروت و سرمایه پولی می دانند. انتقال دانش در سطح سازمان هم بر سرعت و هم بر عملکرد سازمان اثر مثبت می گذارد. دانش چیز جدیدی نیست ولی پذیرش آن به عنوان سرمایه سازمانی چیز جدیدی است. امروزه نیاز به بهره برداری هر چه بیشتر از دانش در سازمانها برای نیل به ارزشهای بالاتر، اهمیت بیشتر ی در مقایسه با سالهای قبل یافته است. به دلیل فقدان رویکردی نطام مند برای مدیریت دانش تنها 20درصد از دانش موجود یک سازمان در عمل مورد استفاده واقع می شود. این در حالی است که موفقیت حال و آینده در رقابت بین سازمانها تا حد کمی مبتنی بر تخصیص منابع فیزیکی و مالی و تا حد زیادی مبتنی بر مدیریت دانش خواهد بود. به عبارت دیگر در اقتصاد دانش محور مدیریت دانش به عنوان یک عمل تولید ثروت اقتصادی نسبت به مدیریت دارایی های فیزیکی اولویت دارد. شناخت این عوامل و توجه به میزان تأثیر و اهمیتی که در مدیریت دانش دارند، می تواند مدیران را در تصمیم گیریها و فرآیند های اجرایی یاری کند تا مدیریت دانش به شکلی کاراتر و موثرتر در سازمان اجرا شود و از اشتباهات و دوباره کاریها جلوگیری کند. اما نکته ای که در این تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته و مدیران را سردرگم می کند این است که در هر کدام از مراحل مختلف مدیریت دانش چه عواملی را باید مد نظر داشته باشند تا مدیریت دانش را به طور موثرتر به اجرا در بیاورند. در این راستا پژوهش حاضر تلاشی است جهت شناسایی عوامل موثر بر هر یک از مراحل مختلف مدیریت دانش که شامل خلق، مستند سازی، تسهیم، در دسترس قرار دادن و بکارگیری دانش است. در ادامه برای بررسی بیشتر این موضوع، مقایسه ای میان نقطه نظرات نخبگان مدیریت دانش و مدیران شرکت گروه خودرو سازی سایپا در خصوص ضریب اهمیت هر کدام از این عوامل انجام خواهیم داد تا در صورت هر گونه تناقض میان نقطه نظرات که حاکی از عدم شناخت کافی از سوی مدیران شرکت است، آنان را مطلع کرده و در جهت آشنایی بیشتر مدیران و درک اهمیت این عوامل در راستای موفقیت مدیریت دانش تلاش کرد.
زهره علیپور محمد موسوی شاهرودی
هوش هیجانی می تواند نقش مهمی در محیط کار ایفا کند (جورج، 2000؛ گلمن، بویاتزیس و مک کی1، 2002؛ لا، وانگ و سانگ2، 2004؛ سی و کوت3، 2004؛ وانگ و لا، 2002). محققان بر این باورند که eq کارکنان می تواند نتایج مربوط به کار مانند رضایت شغلی و عملکرد شغلی را پیش بینی کند (بچمن، استین، کمپبل و سیتارنیوس4، 2000؛ پراتی، داگلاس، فریس، آمیتر و باکلی5، 2003؛ وانگ و لا، 2002). بعلاوه، برخی محققان (به عنوان مثال جورج و بریف6، 1996) تئوریزه کرده اند که عملکرد شغلی در توانایی کارکنان در استفاده از هیجانات به منظور تسهیل عملکرد، آشکار می شود. با این حال شواهد تجربی اندک است. (دی و کارول7، 2004؛ زیدنر، ماتیوز و رابرتز8، 2004) با توجه به نتایج این بررسی ها و سایر مطالعه ها به نظر می رسد eq به عنوان یک عامل واسطه ای و سازمان دهنده می تواند موجب بهبود عملکرد شود از آنجا که تاکنون هیچ مطالعه ای اثر هوش هیجانی بر عملکرد نیروی فروش را بررسی نکرده است، بنا به دلایل فوق و با توجه به چالشها و فشارهای شغلی حرفه فروش و تأثیر غیر قابل تردید هوش هیجانی در رفع آنها، انجام چنین پژوهشهایی که وضعیت هوش هیجانی نیروی فروش را ارزیابی و رابطه آن را با عملکرد نیروی فروش بررسی کند ، ضروری به نظر می رسد. به این ترتیب هدف این پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد نیروی فروش است. با توجه به موضوع پژوهش، روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی(غیر آزمایشی) است که به لحاظ نوع پژوهش همبستگی است. به منظور سنجش هوش هیجانی پرسشنامه 28 سوالی "برادبری و گریوز" در بین 112 نفر از نیروی فروش شاغل در شرکت پخش البرز توزیع شد. برای ارزیابی عملکرد نیروی فروش از میانگین نمره عملکردهای محاسبه شده توسط شرکت پخش البرز در مدت یکسال استفاده شد. سپس با استفاده از روشهای آماری پارامتریک و نرم افزار spss ، رابطه هوش هیجانی و عملکرد نیروی فروش سنجیده و عوامل هوش هیجانی موثر بر عملکرد رتبه بندی گردید. یافته های این پژوهش نشان می دهد از میان وجوه مختلف هوش هیجانی، بخشهای مربوط به خودآگاهی، خودکنترلی، اعتماد به نفس، برقراری ارتباط و نفوذ در دیگران، همدلی، مدیریت تعارض و ابتکار عمل نسبت به سایر مولفه ها به طور قوی تری در کارکنان فروش وجود دارد؛ در حالی که مولفه های قابلیت اعتماد، انطباق پذیری، و ارزیابی صحیح از خود به طور ضعیف تر و کمتری در آنها دیده می شود. هوش هیجانی، یک عامل کلیدی در موفقیت شغلی، افزایش تعهد حرفه ای، کاهش استرس شغلی و فشارهای روانی و در نتیجه افزایش عملکرد نیروی فروش شناخته شده است و از آنجا که هوش هیجانی مهارتی آموختنی است، می توان از طریق برگزاری دوره های تخصصی، میزان آن را در افراد بهبود بخشید. واژه های کلیدی: هوش هیجانی، نیروی فروش، عملکرد، فروش، شرکت پخش البرز
احمد البرزی محمد موسوی شاهرودی
این پژوهش به بررسی رابطه همسویی رویکردهای مدیریت عملکرد کارکنان که بخش مهمی ازسیستم منابع انسانیست ، با استراتژی های رقابتی سازمان که در سطح استراتژی های کسب و کار است ، و رضایت مشتریان که یکی از خروجی های مهم عملکرد سازمانیست ،در جامعه بانکی می پردازد.استراتژی های منابع انسانی نسبت به استراتژی های سایر واحدها در مرحله اجرا به دلایل مختلف کمتر عملیاتی گشته است. نوآوری این پژوهش چالش انگیزی و به روز بودن موضوع آن است.بدون شک در جامعه بانکی منابع انسانی می تواند منشا مزیت رقابتی پایدار باشد که در این میان مدیریت عملکرد کارکنان در اکثر بخش های آن و حتی در واحدهای دیگر سازمانی یک اصل مهم و تاثیر گذار است.رویکردهای مدیریت عملکرد کارکنان که شامل رویکردهای رفتاری، خصیصه ای ،مبتنی بر نتیجه و مبتنی بر کیفیت است باید با استراتژی های رقابتی سازمان همسو باشند تا اهداف سازمانی بهتر محقق یابد. روش تحقیق بر مبنای هدف کاربردی و بر اساس شیوه گردآوری داده ها توصیفی و از نوع پیمایشی می باشد.جامعه آماری شامل کارکنان ارشد بانک های پاسارگاد و پارسیان و نیز جامعه مشتریان می باشد.ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بوده که شامل پرسشنامه تعیین استراتژی ها و رویکردهای مدیریت عملکرد کارکنان و نیز پرسشنامه رضایت مشتریان می باشد که سوالات پرسشنامه رضایت مشتریان بر مبنای عملکرد کارکنان انتخاب شده است.جدا از استاندارد بودن بخشی از پرسشنامه روایی پرسشنامه با توجه به نظرات اساتید محترم تایید گردیده و نیز پایایی آن با روش آلفای کرونباخ مطلوب می باشد.در نهایت و پس از تجزیه و تحلیل داده ها از فرضیات مطرح شده فرضیه اصلی یعنی ،همسویی رویکرد مدیریت عملکرد با استراتژی رقابتی سازمان و رضایت مشتری رابطه معنادار دارد ،در هر دو بانک تایید می گردد. فرضیه فرعی اولی یعنی ، همسویی رویکرد مبتنی بر کیفیت با استراتژی تهاجمی و رضایت مشتری رابطه معنادار دارد ،در بانک پاسارگاد تایید و در بانک پارسیان رد میگردد و فرضیه فرعی دوم یعنی ، همسویی رویکرد مبتنی بر نتیجه با استراتژی تحلیل گر و رضایت مشتری رابطه معنادار دارد ،در بانک پاسارگاد پذیرفته نشده و در بانک پارسیان تایید می گردد.
مهراد امیدپور محمد موسوی شاهرودی
امروزه ریسک به عنوان یکی از عوامل مهم و تعیین کننده در سرمایه گذاری و تجارت در بازارهای مالی محسوب می شود. تا سال ها ریسک مقیاسی کیفی تلقی می شد و همواره کمی کردن ریسک یکی از دغدغه های موسسات مالی محسوب می شده است که نهایتا منجر به ارائه معیارهای مختلفی برای اندازه گیری آن شده است. یکی از روش های نوین برای اندازه گیری میزان ریسک روش ارزش در معرض خطر ( value at risk) می باشد که اخیرا توسط شرکت جی پی مورگان معرفی شده است. این معیار جهت کمی سازی ریسک مورد استفاده گسترده بانک ها و موسسات مالی قرار گرفته است. روش های محاسبه var به دو دسته کلی پارامتریک و ناپارامتریک تقسیم می شوند. شبیه سازی مونت کارلیتو نیز یکی از روش های ناپارامتریک است که با ایجاد فرایند های شبیه سازی شده بی شمار توسط کامپیوتر برآوردی از تغییرات آتی صورت می دهد. ما در این پژوهش قصد داریم میزان ارزش در معرض خطر برای یک پرتفوی ارائه شده در بورس اوراق بهادار تهران را اندازه گیری نماییم و جوابی مقایسه ای با روش های پارامتریک ارائه دهیم.
مجید کیوانلو محمد موسوی شاهرودی
در عصر حاضر، فناوریاطلاعات در سرتا سر جهان در حال ایجاد انقلابی نوین است که اهمیت آن از انقلاب صنعتی کمتر نیست. این انقلاب ظرفیتهای تازه و چشمگیری در محدوده دانش بشری ایجاد نموده است. امروزه در هر سازمانی بحث به کارگیری فناوریاطلاعات و سیستمهایاطلاعاتی مطرح و همه جا از سودمندی یا ضرورت استفاده از رایانه سخن در میان است. فناوریاطلاعات در سازمان ها بر شاخصهای تاثیر میگذارد که همگی از شروط اولیه موفقیت برای سازمانها به شمار میروند. یکی از حوزههایی که می تواند تاثیرات فراوانی از این فناوری بپذیرد، چابکی سازمان است. چابکی عبارت است از مجموعهای از توانمندیها و شایستگیها که باعث بقا و پیشرفت سازمان در محیط کسب و کار (که ویژگی اساسی آن وجود تغییرات دائمی و عدم اطمینان است) میشود. پژوهش حاضر با هدف تحلیل اثرات بکارگیری فناوریاطلاعات بر سطح چابکی سازمان صورتگرفته است. در این پژوهش ابتدا میزان کاربرد فناوریاطلاعات را در سازمان مورد بررسی قرار داده، پس از اطمینان یافتن از کاربرد آن، اثرات آن را بر چابکی سازمان بررسی نمودهایم. روش مذکور به این علت که در دو مرحله به ارزیابی تاثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته میپردازد از دقت و صحت بیشتری برخوردار است. بدین منظور ابتدا قابلیتهای چابکی که عبارتند از: سرعت، پاسخگویی، شایستگی و انعطاف پذیری را شناسایی نمودیم. بنابراین فرضیات تحقیق، مشتمل بر فرضیه اصلی به صورت: " میزان کاربرد فناوریاطلاعات در سازمان با چابکی سازمان رابطه دارد" و چهار فرضیه فرعی میباشد. پس از آشنایی اجمالی با ابزارها و تکنیکهای فناوریاطلاعات، مفاهیم چابکی و روشتحقیق، ابزار جمعآوری اطلاعات مشخص شدند. با توجه به اینکه در ارتباط با عنوان تحقیق، پرسشنامه استانداردی وجود نداشت لذا به تهیه و تست پرسشنامه مرتبط با تحقیق مبادرت نمودیم پس از اطمینان از روایی و پایایی پرسشنامه مذکور و توزیع و جمعآوری آن از میان مدیران و معاونان و کارشناسان واحدهای سازمان یادشده، به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته و با اســتفاده از فنونآماری تحلیلواریانس و آزمونشفه فرضیات تحقیق را آزمودیم. سپس با استفاده از مدل لین و منطقفازی سطح چابکی سازمان را با توجه به تاثیر فناوریاطلاعات تعیین نمود.
زهرا هاشمی دهقی محمد موسوی شاهرودی
چکیده: این پژوهش با توجه به اهمیت تاثیر بسته¬بندی بر تصویر برند و در نتیجه بر خرید مشتری انجام شده است. بسته¬بندی یک محصول ترکیبی از عناصر مختلف است که هر کدام می¬توانند بر تصویر برند تاثیر بگذارند. این پژوهش با هدف نشان دادن تاثیر مستقیم دو عنصر تصویر بسته¬بندی: جنس و سایز بر دو تداعی نمادین (شخصیت برند) و کارکردی(باورها در مورد برند) مربوط به تصویر برند در صنایع غذایی، شکل گرفته است. برای دستیابی به این هدف پس از انجام مراحل مختلف، فرضیه¬های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss مورد آزمایش قرار گرفت و با روش¬های t و تحلیل واریانس چندگانه داده-ها تجزیه و تحلیل شد. داده¬ها بیانگر این بودند که سایز و جنس بسته¬بندی بر باورها در مورد برند و هم¬چنین شخصیت برند تاثیر می¬گذارند. نتیجه¬گیری¬هایی که از این طریق به¬دست می¬آیند به مدیران بازاریابی جهت یافتن موقعیت بهتر برای برند کمک می¬کنند. با داشتن اطلاعات بیشتر در مورد تاثیر این¬گونه متغیرها، به آن¬ها این امکان را می¬دهد که پیام¬های خود را بهتر هدایت و منتقل کنند. کلمات کلیدی: بسته¬بندی، سایز(اندازه)، جنس، برند، تصویر برند، شخصیت برند، باورها در مورد برند.
عباس طباطبائی محمد موسوی شاهرودی
تعارض در سازمان ها امری اجتناب ناپذیر است و اگر به طور صحیح مدیریت شود موجبات رشد سازمان را فراهم می آورد. بنابراین مدیران و کارکنان باید مهارت های لازم برای مدیریت صحیح تعارضات را بیاموزندکه یکی از مهمترین مهارتها هوش هیجانی است که به سازگاری افراد در موقعیت های زندگی توجه دارد. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی ارتباط هوش هیجانی و مدیریت تعارض می¬باشد. با توجه به اینکه این پژوهش، یک پژوهش کمی و کاربردیست و از نظر نوع پژوهش، پیمایشی – توصیفی است ،لذا در این روش تحقیق رابطه بین متغیر¬ها مورد بررسی قرار می گیرد.و جامعه آماری آن نیز شامل کلیه کارکنان و مدیران ادارات کل تبلیغات اسلامی استانهای سمنان ، گلستان و مازندران به تعداد 238 نفر می¬باشد. همچنین پس از برآورد آماری و استفاده از جدول مورگان ، تعداد 144 نفر از کارکنان با بهره¬گیری از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده¬های تحقیق حاضر ،پرسشنامه سنجش هوش هیجانی شامل 15 سئوال بار - آن و پرسشنامه مدیریت تعارض با 15 سؤال پوتنام وویلسون می¬باشد. تجزیه و تحلیل آماری داده¬های این تحقیق با استفاده از شاخص¬های آمار توصیفی و آزمون فرضیه¬ها از طریق معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار آماری spss انجام پذیرفت. نتایج نشان داد: بین هوش هیجانی و مدیریت تعارض رابطه مثبت معناداری وجود دارد،. خرده مقیاس های هوش هیجانی بترتیب 8 ،4/13 و4/24 درصد از تغییرات استراتژی کنترل ،راه حل گرایی و عدم مقابله مدیریت تعارض را بخود اختصاص داده است
مرتضی موسوی زاده محمد موسوی شاهرودی
امروزه بازار بورس اوراق بهادار بدلیل نقشی که در رشد و پیشرفت کشور بازی می کند از اهمیت بسیاری برخوردار شده است. عرضه عمومی اولیه سهام یکی از رویداد های مهم بازار سرمایه می باشد. چنانچه عرضه اولیه اوراق بهادار به درستی و با شناخت کامل از بازار و سرمایه گذاران بالقوه، برنامه ریزی نگردد، می تواند عواقب ناخوشایندی برای شرکت ها و نهایتا بازار سرمایه داشته باشد. پس از چالش هایی که مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای با آن مواجه شد، مدل سه عاملی فاما و فرنچ توانست بسیاری از ناهمسانی های بازده را تبین کند. این پژوهش به بررسی بازده کوتاه مدت و بلندمدت عرضه های عمومی اولیه با رویکرد فاما و فرنچ می پردازد. در این تحقیق با افزودن عوامل درصد سهام شناور، سود تقسیمی، نقدشوندگی و اهرم به مدل سه عامله فاما و فرنچ، بازدهی عرضه های اولیه در قلمرو زمانی 1378-1384 مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل همه عرضه های اولیه در بازه زمانی یاد شده است که پس از تعدیلات لازم نمونه مورد نظر استخراج شده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت تحلیلی- علی می باشد و روش گردآوری مباحث نظری آن کتابخانه ای و روش گردآوری داده های آن اسناد کاوی است. همچنین در این پژوهش از آزمون های رگرسیون چند متغیره و به روش داده های مقطعی (بررسی مقاطع 30، 120، 240 روزه معاملاتی پس از عرضه) برای تحلیل داده ها استفاده شده است. با توجه به نتایج آزمون های رگرسیون دوره های اول و دوم و سوم مورد بررسی، می توان به سوالات ابتدای تحقیق پاسخ داد. در دوره ی 30 روزه معاملاتی بعد از عرضه اولیه، بین متغیر وابسته بازدهی عرضه اولیه در سطح معناداری 95 درصد با 5 درصد با متغیرهای بازده بازار(+)، ریسک بازار(-)، سود تقسیمی(-)، اهرم مالی(+)، نقدشوندگی(+)، ارزش شرکت(+)، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار(-) و درصد سهام شناور(+) معنادار هستند. هم چنین در دوره 120 روزه بعد از عرضه اولیه، بین متغیر بازدهی عرضه اولیه در سطح معناداری 95 درصد با متغیرهای بازده بازار(+)، ریسک بازار(-)، سود تقسیمی(+)، نقدشوندگی(-)، اهرم مالی(-)، ارزش شرکت(-)، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار(+) و درصد سهام شناور(+) معنادار هستند. هم چنین در دوره ی 240 روزه بعد از عرضه اولیه، بین بازدهی عرضه اولیه در سطح معناداری 95 درصد با متغیرهای بازده بازار(-)، ریسک بازار(-)، سود تقسیمی(-)، نقدشوندگی(+)، اهرم مالی(-)، ارزش شرکت(+)، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار(+) و درصد سهام شناور(-) معنادار هستند.
ابوالفضل فاتح محمد موسوی شاهرودی
موضوع فساد مالی یکی از شرایطی است که امروز بسیار زیاد یاد می شود و دغدغه های سازمان ها و اردات است . مدیران جز افرادی هستند که در این امر بسیار موثر هستند. یکی از عوامل موثر در کاهش فساد مالی وجود معنویت است . معنویت در انجام فرایض دینی و همچنین در بعضی از موارد مستحبات است . روش کار : در این پژوهش که در رابطه با فساد مالی با معنویت در سازمان تامین اجتماعی شهر شاهرود مورد بررسی قرار می گیرد . از بین اعضا 60 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و 2 پرسشنامه فساد مالی و معنویت در اختیار قرار داده و بعد از بررسی و جمع آوری توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل صورت گرفت . نتایج : در این پژوهش با توجه به داده ها بین عمل به واجبات با کاهش فساد اداری همبستگی معنادار وجود داشت. بین فساد مالی و عمل به مستحبات ارتباط معنادار پیدا نشد بین فساد مالی و در نظر گرفتن دین در تصمیم گیری رابطه معنادار منفی وجود داشت .
سعید قزوینی محمد موسوی شاهرودی
پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی اتوماسیون اداری در شرکت خطوط لوله و مخابرات شمالشرق و تاثیر آن بر افزایش کارایی کارکنان شهرستان شاهرود انجام شد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی استفاده گردید، جامعه آماری را کلیه کارکنان شرکت خطوط لوله و مخابرات شمالشرق تشکیل دادند. به منظور تعیین حجم نمونه به دلیل محدود بودن جامعه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد، بنابراین حجم نمونه در این پژوهش برابر با 60 نفر بود. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از آماره های میانگین، انحراف استاندارد و رسم نمودار و درسطح استنباطی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره،t و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. نتایج نشان داد که بین مدت زمان استفاده از سیستم اتوماسیون اداری و رضایت رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین سیستم اتوماسیون اداری در میزان کارایی کارکنان و تمامی شاخص های آن مانند سرعت در پاسخگویی، دقت در کار و صرفه جویی در هزینه ها موثر است. با توجه به یافته¬های به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده¬ها می¬توان نتیجه گرفت که استفاده از سیستم اتوماسیون سبب افزایش کارایی کارکنان می گردد.
احمد خدابخشیان محمد موسوی شاهرودی
برابر مطالعات انجام شده در حوزه ارتباطات انسانی، افراد بیش از هشتاد درصد اوقات بیداری خود را صرف برقراری ارتباط با دیگران می نمایند و این مسأله به ویژه در سازمان ها اهمیت ویژه ای می یابد تا جایی که سبک برقراری ارتباط مدیران با کارکنان تأثیر فراوانی بر روحیه کارکنان و رضایت شغلی آنان دارد. هدف اصلی این پژوهش مطالعه رابطه بین مهارت های ارتباطی مدیران، با رضایت شغلی کارکنان دانشگاه شاهرود. و اهداف فرعی عبارت است از شناسایی رابطه بین مهارت های ارتباط کلامی مدیران و رضایت شغلی کارکنان، شناسایی رابطه بین مهارت های ارتباط غیرکلامی مدیران و رضایت شغلی کارکنان ، شناسایی رابطه بین مهارت های ارتباط کتبی مدیران و رضایت شغلی کارکنان . جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت است از کارکنان دانشگاه شاهرود و محدوده زمانی سال 1393 .لذا این تحقیق با در نظر گرفتن معیار زمان، مقطعی؛ با توجه به میزان ژرفایی، پهناگر؛ با توجه به معیار وسعت، در جامعه شناسی خرد و با در نظر گرفتن معیار کاربرد، پژوهش کاربردی می باشد و در نهایت این که این پژوهش از نوع ترکیبی توصیفی و همبستگی می باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که : بین مهارت های ارتباطی مدیران و رضایت شغلی کارکنان رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد؛ یعنی هر چه مهارت های ارتباطی بیشتر باشد رضایت شغلی نیز بیشتر است. همچنین از نتایج فرعی پژوهش حاضر چنین نتیجه گیری می شود که بین مهارت های ارتباط کلامی، ارتباط کتبی و ارتباط غیرکلامی با رضایت شغلی کارکنان رابطه مستقیم معنی داری وجود دارد. لذا فرضیه اصلی و سه فرضیه فرعی، همگی تأیید شدند.
ایمان آراسته محمد موسوی شاهرودی
باور های مصرف کنندگان درباره ویژگی های محصول بر نگرش آن ها پیرامون برند های خاص و نهایتا ایجاد تمایلات رفتاری و انتخاب برند از سوی آن ها اثر می گذارد. برای کالایی مانند گوشی تلفن همراه، شناسایی ویژگی هایی که در نظر مشتریان فوق العاده مهم اولویت بندی می شوند، دارای مصادیق راهبردی برای محصول و ارتقا آن می باشند. به همین علت شناخت عوامل موثر بر انتخاب برند تلفن همراه از اهمیت وافری جهت جذب و جلب مشتریان برخوردار است. همچنین بسیاری از مسایل که امروزه افراد با آن مواجه هستند مسائل تصمیم گیری با معیار های کمی و کیفی است. یکی از مسائل تصمیم گیری که افراد بارها در زندگی خود با آن مواجه می شوند، مساله انتخاب برند است. تحقیق حاضر از جهت هدف در زمره تحقیقات کاربردی، از نظر جمع آوری اطلاعات میدانی- پیمایشی و از نظر تحلیل اطلاعات نیز این پژوهش توصیفی است. جامعه ی تحقیق دانشجویان دانشگاه های شهر تهران، مشهد و دانشجویان کشور آلمان است. نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش روش نمونه گیری در دسترس تصادفی و برابر384 نفر می باشد. پس از بررسی ادبیات مرتبط با موضوع، پنج معیار کلی فردی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و بنیادی برند به عنوان مهترین عوامل موثر بر انتخاب برند از جانب مشتریان پیشنهاد شده است. این پژوهش در سه بخش انجام پذیرفته است. بخش اول این پژوهش به بررسی عوامل موثر بر انتخاب برند تلفن همراه از دیدگاه مشتریان می پردازد. پس از بررسی ادبیات مرتبط با موضوع، پنج معیار کلی فردی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و بنیادی برند به عنوان مهترین عوامل موثر بر انتخاب برند از جانب مشتریان پیشنهاد شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که از 23 فرضیه مورد آزمون در این تحقیق 17 فرضیه تایید شد. به عبارتی دیگر بین 17 متغیر از 23 متغیر مورد مطالعه و انتخاب برند تلفن همراه رابطه معنا داری وجود دارد. بخش دوم تحت عنوان اولویت بندی عوامل موثر بر انتخاب برند از دیدگاه مشتریان به انجام رسیده است. بدین منظور پرسشنامه ای جهت اولویت بندی عوامل موثر بر اساس معیارهای شناسایی شده طراحی گردید و میان دانشجویان دانشگاه های تهران و مشهد توزیع شد سپس با روش آنتروپی شانون این معیار ها وزن دهی و در نهایت عوامل بااستفاده از روش ویکور فازی اولویت بندی شد. یافته های پژوهش نشان داد که برای مشتریان در اولویت بندی عوامل موثر در انتخاب برند از میان عوامل کلی: فردی، اجتماعی، فنی، اقتصادی و بنیادی، عوامل اقتصادی مهمترین عامل و متغیر قیمت در آن را با اهمیت ترین متغیر است. در آخرین بخش این پژوهش، عوامل موثر اولویت بندی شده بر انتخاب برند تلفن همراه بین مشتریان (دانشحویان) در دو کشور ایران و آلمان مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که از بین معیار های فردی، اجتماعی، فنی،اقتصادی و بنیادی موثر بر انتخاب برند تلفن همراه مهم ترین معیار در بین دانشجویان ایران و آلمان معیار های اقتصادی و کم اهمیت ترین معیار، معیار های بنیادی است. نتایج نشان می دهد که معیار های اقتصادی از دیدگاه دانشجویان در هر دو کشور از نظر میزان اهمیت برای انتخاب برند تلفن همراه، دارای بالاترین اولویت است. در انتها و بر اساس نتایج بدست آمده پیشنهاداتی به شرکت های تولید کننده تلفن همراه به صورت کلی و همچنین برای هر کدام از دو کشور ایران و آلمان ارائه گردید.
ایمان کاشفی وحدتی محمد موسوی شاهرودی
هدف اصلی این مطالعه شناسایی و اولویت بندی معیارهای تاثیرگذار بر نام برند با استفاده از روش دلفی و فرآیند تحلیل شبکه ای می باشد. بررسی تحقیقات پیشین در زمینه معیارهای تاثیرگذار بر نام برند نشان می دهد 19 معیار بر یک نام برند تاثیرگذار می باشد. به منظور شناسایی مهم ترین معیارها، تیمی از خبرگان برند تشکیل شد و آنان به انتخاب مهم ترین معیارها پرداختند که سرانجام 17 معیار را به عنوان معیارهای مهم تشخیص دادند. در مرحله بعد با به کارگیری فرآیند تحلیل شبکه ای (anp) اقدام به وزن دهی به معیارها شده است و در نهایت بر اساس وزن معیارها رتبه بندی شده اند. همچنین یک شرکت بازرگانی صاحب نام فعال در زمینه صنعت چسب برای محصول جدید خود به دنبال انتخاب نام برند مناسبی می باشد. برای این منظور کارشناسان مرتبط اقدام به انتخاب 3 نام برند (الف، ب و پ) کردند که بر اساس معیارهای تاثیرگذار به انتخاب مناسب ترین نام برند پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که تاثیرگذارترین معیارهای اصلی بر نام برند به ترتیب عبارتند از: عوامل عاطفی، عوامل زبانی، عوامل بازاریابی و عوامل قانونی. از جمله مهمترین نتایج کاربردی تحقیق جاری باید به لزوم توجه ویژه مدیران و دست اندرکاران حیطه بازاریابی به عوامل عاطفی و زبانی اشاره داشت. همچنین 5 زیرمعیار مهم و تاثیرگذار بر نام برند به ترتیب به شرح زیر است: منحصربفرد بودن، جذاب بودن، با معنی بودن، علامت تجاری ثبت شده بر اساس قانون و تداعی کننده عملکرد محصول یا تصویر شرکت. در پایان مطلوبیت نام های سه گانه برای انتخاب به عنوان مناسب ترین نام برند تحت معیارها و زیرمعیارها بررسی شد و نتایج نشان دهنده این مطلب است که نام برند "ب" مناسب ترین نام برند می باشد. همچنین نام برند "الف" و "پ" در رده های بعدی قرار می گیرند.
فرهاد فرمهینی محمد موسوی شاهرودی
چکیده ندارد.
مهدی جلالی محمد موسوی شاهرودی
چکیده ندارد.