نام پژوهشگر: هیلا حاجی زاده
سارا مجیدی نیا هیلا حاجی زاده
هدف: این مطالعه تاثیر کلینیکی کاربرد کلرهگزیدین 2% در تهیه حفره را بر حساسیت پس از ترمیم در دندان های خلفی ترمیم شده با کامپازیت ارزیابی نمود. بعلاوه اثر آن را بر روی معیارهای کلینیکی usphs ) modifiedتغییر رنگ مارجینال و تطابق مارجینال )در یک بازه زمانی 6 ماهه مورد بررسی قرار داد. مواد و روش ها: 30 بیمار با دو دندان خلفی پوسیده مشابه در دو سمت فک انتخاب شدند. پس از تهیه حفره، دندان ها در هر فرد بطور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. دندان های گروه کنترل با استفاده از ادهزیو توتال اچ و کامپازیت خلفی ترمیم شدند. در گروه آزمایش روش ترمیم مشابه گروه کنترل بود بجز اینکه پس از مرحله اچینگ و قبل از کاربرد باندینگ، کلرهگزیدین 2% به مدت 60 ثانیه بر روی تمام دیواره های حفره اعمال شد و با پوآر هوا خشک گردید. بیماران در بازه های زمانی یک روز، یک هفته، یک ماه و 6 ماه فراخوانده شدند و از نظر حساسیت پس از ترمیم و برخی معیارهای کلینیکی usphs بررسی شدند. داده ها توسط آزمون دقیق فیشر و آزمون من ویتنی آنالیز شد (05/0 = ?). یافته ها: گروه آزمایش به طور قابل توجهی حساسیت کمتری (8 دندان) را در زمان یک روز نسبت به گروه کنترل (20 دندان) نشان داد (05/0>p). در حالیکه بین دو گروه در سایر زمان های مورد مطالعه اختلاف معنی داری از نظر حساسیت وجود نداشت. دو گروه از نظر دو معیار کلنیکی تغییر رنگ مارجینال و تطابق مارجینال در هیچ یک از زمانهای مورد مطالعه تفاوتی نداشتند (05/0<p). نتیجه گیری: کاربرد محلول کلرهگزیدین در تهیه حفره می تواند بطور قابل توجهی حساسیت ایجاد شده در 24 ساعت اول پس از ترمیم های کامپازیتی را کاهش دهد.
نعیم رحمان پور هیلا حاجی زاده
مقدمه: کامپازیت رزین ها بطور گسترده ای در دندانپزشکی ترمیمی استفاده می شوند و بطور عمده دارای بیس متاکریلات هستند. بزرگترین عیب این مواد انقباض پلی مریزاسیون است. نوآوری جدید، ساخت کامپازیت با بیس سایلوران است که کمترین مقدار انقباض را دارد و با یک ادهزیو سایلوران سلف اچ همراه است. اچ انتخابی باعث افزایش اتصال در ادهزیوهای متاکریلات سلف اچ می شود ولی این مطلب در مورد سیستم سایلوران شناخته شده نیست. هدف مطالعه حاضر مقایسه استحکام باند یک کامپازیت با بیس متاکریلات بیس با کامپازیتی با بیس سایلوران با و بدون اچ انتخابی به مینا و عاج بود. مواد و روش: از 40 دندان پرمولر انسانی 80 نمونه دندانی با سطح عاجی یا مینایی تهیه شد و بطور تصادفی و به تعداد مساوی در دو گروه تقسیم شدند. گروه 1 : کامپازیت filtek p60 و ادهزیو clearfil se bond (40 نمونه)، گروه 2 : کامپازیت filtek p90 و ادهزیو silorane adhesive (40 نمونه). هر ادهزیو رزین به دو صورت الف) بدون اچ انتخابی ب) با اچ انتخابی (اسید فسفریک 37% برای 20 ثانیه) به کار رفت. سپس استوانه ای از کامپازیت مربوط به هر گروه روی سطح باند شد. بعد از 24 ساعت نگهداری در دمای اتاق و پانصد چرخه حرارتی استحکام باند برشی با دستگاه تست همه کاره با سرعت نیم میلیمتر در دقیقه اندازه گیری شد. سطح باند شده در زیر استریومیکروسکوپ جهت ثبت نوع شکست بررسی شد. داده ها در نرم افزار spss نسخه 11.5 گردآوری و با فاصله اطمینان 95% با آزمون آنالیز واریانس دو عاملی و کای دو بررسی شدند. نتایج : استحکام باند برشی کامپازیت filtek p60 در هر دو سطح مینا و عاج به صورت معناداری بالاتر از filtek p90 بود (p < 0.05). برای هر دو کامپازیت مورد آزمایش، اچینگ انتخابی در سطح مینا یا عاج تاثیر معنی داری بر استحکام باند نداشت (p > 0.05). تداخل آماری بین دو متغیر نوع کامپازیت و اچ انتخابی مشاهده نشد (p > 0.05). نوع شکست اغلب از نوع ادهزیو بود و ارتباط معناداری میان نوع شکست و نوع کامپازیت و یا عامل اچ انتخابی در مینا یا عاج مشاهده نشد (p > 0.05). نتیجه گیری: استحکام باند کامپازیت با بیس متاکریلات به مینا و عاج به صورت معناداری از کامپازیت با بیس سایلوران بالاتر بود. عامل اچینگ تاثیر معنی داری در افزایش باند کامپازیت به مینا یا عاج در هر یک از انواع کامپازیت ایجاد نکرد.
مینا شیخ ویسی حوریه موسوی
مقدمه: تداخل اثر مواد رزینی باند شونده به دندان با عوامل بلیچینگ اثبات شده است،لذا پیدا کردن روشی جهت حذف اینگونه اثرها ضروری بنظر می رسد. هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر هیدروژن پراکساید تغییر یافته بر روی استحکام باند برشی کامپوزیت رزین بر روی مینای بلیچ شده در مطب بود. مواد و روش ها: 48 سطح مینا از دندانهای سالم پرمولر انسانی به طور تصادفی به چهار گروه به شرح ذیل تقسیم شدند: گروه اول : بلیچینگ با ژل هیدروژن پراکساید 35% ؛ گروه دوم :بلیچینگ با ژل هیدروژن پراکساید 35% ترکیب شده با خمیر (cpp-acp) (casein phosphopeptide- amorphous calcium phosphate) ؛ گروه سوم :بلیچینگ با ژل هیدروژن پراکساید 35% ترکیب شده با فلوراید ؛ گروه چهارم : بلیچینگ با ژل هیدروژن پراکساید 35% و یک هفته تاخیر در ترمیم کامپوزیت رزین . یک استوانه ی کامپوزیت رزینی با استفاده از باندینگ به سطح هر نمونه باند شد. بعد از نگه داری نمونه ها در دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت و قرار گیری تحت 1000 چرخه حرارتی ، استحکام باند برشی به مگاپاسکال اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با آنالیزهای anova و tukey hsd tests انجام گردید =0.05) ? (. یافته ها : میانگین کمترین و بیشترین میزان استحکام باند برشی به ترتیب در گروه های دوم و چهارم رویت گردید.مقایسه ی دو به دوی گروه ها با هم تفاوت معناداری بین گروه ها به جز بین گروه چهارم با سایر گروه ها نشان نداد. (p<0.05) نتیجه گیری : بکار بردن ماده بلیچینگ تغییر یافته استحکام باند کامپوزیت رزین را بلافاصله بعد از بلیچینگ به مینا کاهش می دهد. یک تاخیر یک هفته ای قبل باندینگ به طور قابل ملاحظه ای استحکام باند کامپوزیت رزین را به مینای بلیچ شده افزایش داد. کلمات کلیدی : استحکام باند برشی- سفید کردن- کامپوزیت رزین
منور نصیرزاده تبریزی سید مصطفی معظمی
هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر نوردهی اضافی بر سختی و ریزنشت ترمیم های کامپوزیتی کلاس ll بود. مواد و روش ها: حفرات کلاس ll به ابعاد 5 * 1.5 * 4 در سطح پروگزیمال و 1 mm زیر cej بر روی 20 دندان پرمولر انسانی آماده شدند. دندان ها بطور تصادفی بر حسب روش نوردهی ( الف) استاندارد، ب) اضافی از ورای نسج دندان از سمت باکال و لینگوال ) به دو گروه تقسیم شدند و با کامپوزیت سایلوران p90 ترمیم شدند. سپس پرداخت شدند و تمام نقاط بجز 1 mm اطراف لبه جینجیوال با لاک ناخن پوشیده شد. به مدت 24 ساعت در محلول فوشین بازی 0.5 % قرار گرفتند. بعد از قطع ریشه و مانت دندان ها در پلی استر برش های 1 میلی متری از هر ترمیم زده شد و نفوذ رنگ در 4 ناحیه اندازه گیری شد. برای سختی سنجی در همان نواحی از تست ویکرز استفاده شد. داده ها با آنالیز واریانس یک عاملی چند متغیره و اندازه گیری های مکرر در سطح معنی داری 95% آنالیز شد. نتایج: تفاوت معنی داری در ریزنشت (p=0.045) و سختی (p=0.05) بین دو گروه مطالعه پیدا شد. ریزنشت بین نواحی مختلف ترمیم در روش استاندارد تفاوت معنی دار نداشت (p=0.240) ولی در روش نوردهی اضافی بین نواحی داخلی و خارجی تفاوت معنی دار بود. (p=0.028) سختی بین نواحی مختلف ترمیم در روش استاندارد بطور معنی داری تفاوت داشت (p=0.044) ولی با نوردهی اضافی تفاوت آماری دیده نشد. (p=0.909) نتیجه گیری: روش نوردهی اضافی باعث بهبود سختی و کاهش ریزنشت ترمیم های کامپوزیت می شود. لذا استفاده از روش نوردهی اضافی با شدت بالا در پایان توصیه می شود.
مریم بوجارپور علیرضا بروزی نیت
اخیرا استفاده از کلرهگزیدین قبل از انجام ترمیم های کامپازیتی مورد توجه قرار گرفته است. کلرهگزیدین با داشتن خواصی چون شارژ یونی مثبت و قوی باند به گروه های فسفات تمایل شدید به سطح دندان (که با کاربرد اسید اچ بیشتر هم می شود) و در نهایت با افزایش انرژی سطحی آزاد مینا و عاج موجب بهبود باند به مینا و عاج می شود . به علاوه کلرهگزیدین با جلوگیری از فعالیت آنزیم های متالوپروتئیناز که منجر به تخریب فیبریل های کلاژن می شود موجب دوام طولانی مدت لایه هیبرید و استحکام باند می شود . با توجه به ویژگی های مطلوب کلرهگزیدین بر استحکام و دوام باند در این مطالعه بر آن شدیم تاثیر مهار کنندگی کلرهگزیدین را با اثر حذف کلاژن توسط هیپوکلریت سدیم مقایسه کنیم
ازاده ایزدجو مجید اکبری
خلاصه فارسی مقدمه: تشخیص پوسیدگی های پروگزیمالی در مراحل اولیه بدلیل تماس دندان مجاور بسهولت امکان پذیر نیست. برای پوسیدگی های پروگزیمالی رادیوگرافی بایت وینگ مهم ترین ابزار تشخیصی است. اما در تفسیر کلیشه های رادیوگرافی ممکن است خطا بروز کند و برای دندانهایی که پوسیدگی قابل برگشت دارند، اقدام به تهیه حفره شود. این مطالعه با هدف بررسی دقت تفسیر رادیوگرافی بایت وینگ توسط گروه های مختلف دندانپزشکی برای تشخیص پوسیدگی های پروگزیمالی و تصمیم درمانی صحیح متعاقب آن انجام شد. مواد و روش ها: 22 سطح دندانی سالم و 19 سطح دندانی دارای تغییر رنگ و 19 سطح دندانی حفره دار انتخاب شد. دندان ها توسط دو مشاهده گر معاینه بالینی شد و نیاز به مداخله ترمیمی هر سطح به صورت بالینی مشخص شد. دندانها بطور تصادفی در 8 کلیشه رادیوگرافی قرار گرفت. کلیشه ها به همراه پرسشنامه هایی که در مورد ترمیم یا عدم ترمیم سطوح سوال شده بود در اختیار چهار گروه دانشجویان سال 5 ، دندانپزشکان عمومی ، متخصصین ترمیمی و رادیولوژیست قرار گرفت. پاسخ پرسشنامه ها با استاندارد بالینی مقایسه شد. آنالیز آماری توسط آزمون مجذور کای در نرم افزار spss انجام شد. یافته ها: تصمیم درمانی دانشجویان سال پنجم در 75% سطوح حفره دار و 72% سطح غیر حفره دار (شامل سالم و تغییر رنگ یافته) صحیح بود. تصمیم درمانی دندانپزشکان عمومی در 80% سطوح حفره دار و 71% سطح غیر حفره دار (شامل سالم و تغییر رنگ یافته) صحیح بود. تصمیم درمانی متخصصین ترمیمی در 81% سطوح حفره دار و 74% سطح غیر حفره دار (شامل سالم و تغییر رنگ یافته) صحیح بود. تصمیم درمانی رادیولوژیست ها 80% سطوح حفره دار و 85% سطح غیر حفره دار (شامل سالم و تغییر رنگ یافته) صحیح بود. نتیجه گیری: در مجموع دانشجویان و دندان پزشکان عمومی کمترین حساسیت و ویژگی را در تصمیم-گیری برای انجام درمان ترمیمی پوسیدگی های پروگزیمالی داشتند. توجه بیشتر به آموزش مبحث پوسیدگی، درمانهای محافظه کارانه پوسیدگی و تفسیر کلیشه های رادیوگرافی در برنامه درسی و بازآموزی های مدون توصیه می شود. واژه های کلیدی: پوسیدگی پروگزیمال / رادیوگرافی بایت وینگ / پوسیدگی متوقف شده / پوسیدگی حفره دار شده