نام پژوهشگر: اسماعیل اسدی بروجنی
مریم ریاحی سامانی فایز رییسی
اکوسیستم های مرتعی سطح وسیعی از اراضی جهان را تشکیل می دهند و از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی دارای اهمیت ویژه ای هستند. مناطق کوهستانی زاگرس به دلیل چرای مفرط و پیوسته به شدت در حال تخریب هستند. یکی از مکانیسم های اثر چرا بر تولید مرتع ایجاد پسخور منفی از طریق تغییرات ملموس برخی خصوصیات خاک می باشد. چرای مفرط و مستمر و در پی آن برداشت پوشش گیاهی توسط دام ممکن است باعث کاهش مقدار ماده آلی و عناصر خاک، افزایش تراکم خاک و افزایش سرعت روان آب شود که پیامد چنین تحولاتی افزایش سرعت فرسایش خاک است. با این حال، مطالعات اندکی در ارتباط با نقش اقلیم و مدیریت مرتع بر تغییر شاخص های بیولوژیکی کیفیت خاک در این مناطق انجام شده است. این مطالعه با هدف بررسی اثر چرای دام بر فعالیت های میکروبی خاک انجام گردید. سه مدیریت مرتع شامل الف) قرق، ب) چرای تحت کنترل و ج) چرای آزاد (مفرط) در مجاورت یکدیگر در سه منطقه سبز کوه (18 سال قرق)، بروجن ( 23 سال قرق) و شیدا (2 سال قرق) در استان چهارمحال و بختیاری انتخاب و از عمق 15-0 سانتی متری چهار نمونه مرکب خاک جمع آوری گردید. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل بافت، وزن مخصوص ظاهری، ph، کربن آلی، نیتروژن کل، ذخیره کربن آلی و نیتروژن، میزان فسفر و پتاسیم قابل دسترس و شاخص های بیولوژیکی آن از جمله فرآیند معدنی شدن کربن و نیتروژن طی یک دوره انکوباسیون آزمایشگاهی، کربن و نیتروژن توده زنده میکروبی و فعالیت برخی آنزیم های خاک مانند اوره آز، آریل سولفاتاز، آلکالاین فسفاتاز و اینورتاز مورد اندازه گیری و سنجش قرار گرفتند. منطقه سبز کوه و شیدا به ترتیب بیشترین و کمترین ذخیره کربن آلی خاک را داشتند و ذخیره کربن آلی و نیتروژن به طور معنی دار در منطقه سبز کوه با اقلیم مرطوب تر بیشتر از دو منطقه دیگر بود. در منطقه سبزکوه و شیدا مقدار کربن خاک در مدیریت قرق به طور نسبی بیشتر از مدیریت چرا ی مفرط بود در حالی که در مراتع بروجن کربن خاک در مدیریت های مختلف مرتع نسبتاً یکسان بود. معدنی شدن کربن و نیتروژن در منطقه سبز کوه و بروجن تحت تأثیر مدیریت مرتع تغییر یافتند و در مدیریت قرق بیشتر از مدیریت کنترل ورود دام و چرای آزاد برآورد گردیدند، در حالی که این فرآیندها در منطقه شیدا بیشتر تحت تأثیر تغییر کاربری اراضی (تبدیل مرتع به کشاورزی) و کمتر تحت تأثیر مدیریت مرتع قرار گرفته اند. توده زنده میکروبی خاک در مرتع قرق بیشتر از مراتع تحت چرا در منطقه سبزکوه بود، در حالی که در منطقه شیدا چرای سبک و کنترل شده بیشترین توده زنده میکروبی خاک را نشان داد و در منطقه بروجن اثر مدیریت مرتع بر توده زنده میکروبی معنی دار نبود. فعالیت هر چهار آنزیم در منطقه سبز کوه بیشترین و در منطقه بروجن کمترین مقدار بود اما واکنش و حساسیت فعالیت آنزیم های اندازه گیری شده به مدیریت مرتع در مناطق مختلف متفاوت بود. با این وجود در مناطق سبز کوه و بروجن فعالیت هر چهار آنزیم در مدیریت قرق به طور معنی دار بیشتر از مدیریت چرای آزاد بود در حالی که در منطقه شیدا مدیریت قرق تنها باعث افزایش فعالیت آنزیم های آریل سولفاتاز و اینورتاز در مقایسه با مدیریت چرای آزاد و چرای کنترل شده گردید. مدیریت قرق در مناطق سبز کوه و بروجن باعث تولید و تجمع بیشتر بقایای گیاهی، ماده آلی با کیفیت بهتر، کربن سهل الوصول و در نتیجه فعالیت بیشتر میکروبی و بهبود چرخه عناصر غذایی شده است. علاوه بر این نتایج این تحقیق نشان داد که پتانسیل خاک های مرتعی زاگرس مرکزی برای حبس کربن به نوع مدیریت اکوسیستم، پوشش گیاهی و اقلیم بستگی دارد. در مجموع به نظر می رسد خاک اکوسیستم های مرتعی مناطق سبز کوه و بروجن با مدیریت مناسب و صحیح قابلیت احیا شدن دارند در حالی که در منطقه شیدا برای احیای خاک، ایجاد حالت پایا و بهبود کیفیت و باروری خاک زمان طولانی تری لازم است.
مریم توکلی اسماعیل اسدی بروجنی
این پژوهش به منظور بررسی عامل های محیطی موثر بر پراکنش جوامع گیاهی، تعیین مهمترین این عوامل و تحلیل روابط حاکم بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی در منطقه حفاظت شده تنگ صیاد انجام شد. با توجه به هدف تحقیق جمع آوری اطلاعات بعد از بازدید مقدماتی و انتخاب تیپ های گیاهی در منطقه معرف هر تیپ انجام شد. به منظور مطالعه خاک در هر تیپ پروفیل خاک حفر گردید و با توجه به عمق ریشه دوانی گونه های موجود در منطقه مورد مطالعه از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری نمونه خاک برداشت شد. برای هر پروفیل اطلاعات طول و عرض جغرافیایی، شیب، جهت و ارتفاع از سطح دریا نیز ثبت گردید. در آزمایشگاه خصوصیات خاک شامل درصد رس، سیلت، شن، آهک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، سنگریزه، نیتروژن، فسفر و پتاسیم اندازه گیری گردید. بعد از جمع آوری داده ها، برای تجزیه و تحلیل عوامل تأثیرگذار بر پراکنش پوشش گیاهی از روش تجزیه و تحلیل چندمتغیره، آنالیز مولفه های اصلی (pca) با استفاده از نرم افزار pc-ord استفاده شد. نتایج نشان می دهد بین پراکنش تیپ های مختلف رویشی و عوامل محیطی رابطه وجود دارد و مهمترین عوامل محیطی موثر در تفکیک جوامع گیاهی منطقه مورد مطالعه درصد سیلت، آهک و اسیدیته عمق اول، درصد سنگریزه و شیب است. همچنین نتایچ نشان داد تیپ های as.a+as.m+ac.m+co.t، r+as.ec و as.m+as.spp+co.t+st.h خواستار مناطق پرشیب، با میزان آهک و سنگریزه زیادند. در حالی که تیپ های as.s+as.m+as.spp+co.t+grasses و as.my+co.te به استقرار در شیب های کم و خاک هایی با میزان آهک و درصد سنگریزه کم گرایش بیشتری نشان می دهند.
مریم غلامی عبدالرزاق دانش شهرکی
جوانه¬زنی بذور دو گیاه دارویی آوندول (smyrnium cordifolium boiss) و پیکل (smyrniopsis aucheri) با مشکل مواجه است و علت عمده آن وجود خواب در بذرهای این دو گیاه می¬باشد. روش¬های مختلف شکست خواب، از راهکارهای کارآمد در برطرف نمودن مسائل مربوط به جوانه¬زنی و استقرار در گیاهان است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات روش¬های شکست خواب بر جوانه¬زنی و استقرار این دو گیاه در سال 1391 در دو آزمایش مجزا به اجرا درآمد. آزمایش اول شامل بررسی اثر تیمارهای سرمادهی (10، 20، 30، 40، 50 و 60 روز)، هورمون¬های نیترات پتاسیم (نیترات پتاسیم 2/0 درصد به مدت زمان 48 و 72 ساعت) و جیبرلیک¬اسید (500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر هورمون جیبرلیک¬اسید به مدت زمان 24 و 48 ساعت)، دما (5، 10، 15 و 20 درجه سانتی¬گراد) و اثر تلفیقی هورمون به همراه سرمادهی بر شکست خواب بذر و افزایش جوانه¬زنی در قالب طرح کامل تصادفی به اجرا درآمد که سطوح هورمون¬ها (500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر هورمون جیبرلیک¬اسید به مدت زمان 24 ساعت) و مدت زمان سرمادهی (10، 20، 30، 40، 50 و 60 روز) و زمان اعمال تیمار هورمونی (قبل، حین و بعد از سرمادهی) و دما (5، 10، 15 و 20 درجه سانتی¬گراد) فاکتورهای آن را تشکیل می¬دادند. آزمایش دوم شامل ارزیابی تأثیر تیمارهایی از شکست خواب که منجر به جوانه¬زنی شده بودند بر سبز شدن دو گیاه پیکل و آوندول در شرایط گلخانه¬ای بود، که به صورت بلوک کامل تصادفی اجرا شدند. نتایج آزمایش اول نشان داد که سرمادهی بیشترین تأثیر را بر شکست خواب بذر این دو گیاه داشته است. اعمال تیمارهای هورمونی صرف¬نظر از نوع و غلظت آنها موجب افزایش درصد و سرعت جوانه¬زنی آنها شد. در گیاه آوندول تیمار قبل از سرمادهی با غلظت جیبرلین 500 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان سرمادهی 60 روز در دمای 5 درجه سانتی¬گراد بالاترین درصد و سرعت جوانه¬زنی را به خود اختصاص داد. تیمارهای قبل از سرمادهی با غلظت جیبرلین 500 و 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت 60 روز با دمای 15 و 20 درجه سانتی-گراد بالاترین مقدار شاخص¬های رشد را به خود اختصاص دادند. در گیاه آوندول تیمار حین سرمادهی با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان سرمادهی 60 روز در سطح دمایی 5 درجه سانتیگراد منجر به بالاترین درصد و سرعت جوانه¬زنی گردید. هم¬چنین تیمار حین سرمادهی به مدت زمان 60 روز با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر و دمای 15 و 20 درجه سانتی¬گراد بر شاخص¬های رشد بیشترین تأثیر را داشت. در آزمایش دوم در گیاه آوندول تنها تیمارهای قبل از سرمادهی سبز شدند و سایر تیمارها جوانه نزدند تیمار قبل از سرمادهی 500 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان 60 روز بالاترین درصد سبزشدن، سرعت سبزشدن، طول گیاهچه، بنیه گیاهچه، میانگین مدت زمان جوانه¬زنی و کمترین تعداد روز تا سبز شدن اولین گیاهچه را منجر شد. در گیاه پیکل میان تیمارهای قبل، حین و بعد از سرمادهی بر درصد سبزشدن تفاوتی مشاهده نشد و مدت زمان سرمادهی 60 روز با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر بالاترین درصد سبزشدن را به خود اختصاص داد. تیمار حین سرمادهی با غلظت جیبرلین 1000 میلی¬گرم در لیتر به مدت زمان 60 روز منجر به بالاترین سرعت سبزشدن، میانگین تعداد زمان جوانه¬زده در روز، طول گیاهچه، بنیه گیاهچه و کمترین مدت زمان سبزشدن تا اولین گیاهچه گردید.
اعظم کریمی اسماعیل اسدی بروجنی
چکیده آتش سوزی در جنگل ها و مراتع باعث نابودی بخش عظیمی از منابع طبیعی می شود. از آنجا که عوامل متعددی در وقوع حریق نقش دارند، پیش بینی دقیق زمان و مکان وقوع آتش سوزی امری دشوار است اما با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی می توان به صورت مکان دار، نقاط دارای خطر بالای آتش سوزی را شناسایی کرده و مدیریت بهتری بر آن ها اعمال داشت. هدف از انجام این پژوهش شناسایی مناطق با ضرایب خطر آتش سوزی بسیار بالا براساس مهمترین فاکتورهای تاًثیرگذار بر مهار و گسترش آتش سوزی می باشد. برای این منظور رابطه بین 3 گروه عوامل انسانی (انگیزشی)، بیوفیزیکی، تجهیزات و امکانات، مشتمل بر 26 متغیر با سطح و تعداد آتش سوزی های رخ داده در هر دهستان استان مورد بررسی قرار گرفت. شناسایی و تعیین متغیرهای مورد بررسی با استفاده از روش پرسشنامه و با محاسبه و جمع آوری اطلاعات مذکور انجام شد. از روش رگرسیون وزن دار فضایی ((gwr برای تهیه نقشه پهنه بندی حریق از نظر سطح و تعداد آتش سوزی های رخ داده طی سال های 1386 تا 1392 و تعیین ارتباط آن با عوامل فوق الذکر استفاده گردید نتایج نشان داد از بین 26 متغیر مورد بررسی از لحاظ تأثیر بر مساحت و تعداد آتش سوزی در عرصه های طبیعی تعداد 6 متغیر شامل متوسط سن نیروهای محافظ (69/0 r=و71/9vif=)، تعداد نیروهای محافظ موجود در هر دهستان (53/0r=- و81/10vif=)، تعداد پرسنل افتخاری موجود در هر بخش (49/0r=- و11/15vif=)، میزان حقوق دریافتی (45/0r=- و08/8vif=)، میزان شاخص پوشش گیاهی موجود در هر دهستان (32/0r= و30/14vif=) و میزان امکانات و تجهیزات اطفاء حریق (4/0r=- و04/11vif=) به ترتیب دارای بیشترین تأثیرگذاری بر روی مساحت آتش سوزی های رخ داده بوده اند. تعداد 6 متغیر شامل میزان حقوق دریافتی ماهیانه (61/0r=- و08/8vif=)، تعداد نیروی محافظ (56/0r=- و81/10vif=)، تعداد پاسگاه حفاظتی (54/0r=- و 2/2vif=)، متوسط سن افراد محافظ (53/0r= و 71/9 vif=)، متوسط شیب عرصه های طبیعی (50/0r= و 99/8 vif=)، تعداد پرسنل افتخاری (42/0r=- و 11/15 vif=) به ترتیب دارای بیشترین تأثیرگذاری بر روی تعداد آتش سوزی های رخ داده بوده اند. در نهایت طبق نقشه های پهنه بندی ترسیم شده دهستان های وردنجان، مرغ ملک، میزدج علیا، پشت کوه اردل و چغاخور دارای بیشترین میزان خطر آتش سوزی و دهستان-های حومه بروجن دارای کمترین میزان از نظر مساحت مورد حریق می باشند و دهستان های میزدج علیا، پشت کوه اردل و ارمند دارای بیشترین میزان خطر آتش سوزی و دهستان میانکوه موگویی دارای کمترین میزان خطر براساس تعداد حریق های رخ داده می باشند که طبق بررسی های صورت پذیرفته، نقشه های به دست آمده تطبیق زیادی با میزان سطح و تعداد آتش سوزی های رخ داده در دهستان های مورد نظر دارند.
کریم سرخه اسماعیل اسدی بروجنی
چکیده ندارد.