نام پژوهشگر: پرویز ضیاییان فیروز آبادی
عیوض امینی قواقلو پرویز ضیاییان فیروز آبادی
چکیده: آب و منابع آبی سطحی و زیرزمینی نقش مهمی در توسعه عرصه های جغرافیایی دارد و محیط های فاقد منابع آب لازم، نیازمند توجه و تامین آب هستند. به طور کلی سد به عنوان جزیی از مدیریت منابع آب یکی از مهمترین سازه هایی است که در تنظیم جریان های سطحی به ویژه در مناطقی که دارای توزیع نامناسب مکانی و زمانی بارش باشد، نقش عمده ای ایفا می کند. سدها به عنوان یکی از فعالیت های عمرانی دارای اثرات مثبت و منفی در نواحی پیرامونی خود می باشند. سدها باعث تغییر در سطح و کیفیت آب رودخانه ها می شوند. این تغییرات به طور معمول پیامدهای دامنه داری در محیط های آبی، خاکی و جوی ایجاد می کنند و این نتایج، خود دارای پیامدهای اجتماعی و اقتصادی خواهند بود. هدف اصلی در پژوهش حاضر بررسی اثرات و پیامدهای احداث سد پانزده خرداد بر محیط زیست و فعالیت اقتصاد کشاورزی نواحی روستایی پایین دست می باشد. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، دو مقطع زمانی قبل و بعد از بهره برداری از سد پانزده خرداد بررسی شده است. برای گردآوری داده ها به دو صورت اسنادی و میدانی اقدام گردید. بخشی از داده ها با استفاده از تصاویر ماهواره ای محدوده مطالعاتی در قبل و بعد از احداث سد پانزده خرداد بدست آمد. بخش دیگر داده ها با استفاده از پرسش نامه گردآوری شد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که سد پانزده خرداد باعث تاثیرات منفی زیست محیطی، از بین رفتن حقابه قبلی روستاها و محدودیت تامین آب کشاورزی در روستاهای پایین دست گردیده است. همچنین احداث سد، باعث تحول در الگوی کشت در روستاهای پایین دست شده است. الگوی کشت در ناحیه مورد نظر از زراعت به سمت باغداری سوق یافته؛ بطوریکه نوع و سطح زیرکشت محصولاتی که در مقابل کمبود آب مقاوم هستند، افزایش داشته است. کلیدواژه: بازتاب های فضایی، سد پانزده خرداد، اثرات سد، پیامدهای زیست محیطی، روستا.
حمیدرضا تلخابی سیمین تولایی
رشد شهر و شهرنشینی در هر دوره و در هر منطقه، محصول منطقی شرایط خاص محیطی و تابع اوضاع فراملی و جهانی است. شهر نشینی در کشورهای در حال توسعه متاثر و بازتاب شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر جامعه در دوره ای طولانی است که از نتایج آن می توان به رشد سریع شهرهای بزرگ به همراه مهاجرت های وسیع و گسترش کالبدی ناموزون اشاره نمود که از تبعات منفی آن؛ رشد پراکنده شهر، تخریب اراضی زراعی پیرامون و بوجود آمدن فاصله فیزیکی- زمانی زیاد بین کاربری هاست. در مقابل؛ هسته های مرکزی شهرها غالباَ با مساله زوال و فرسودگی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خاص خود و گریز ساکنان بومی خود مواجه گشته و بسیاری از ظرفیت های موجود توسعه، در درون محدوده شهرها بکار گرفته نشده اند. در این میان آنچه حائز اهمیت است، درک صحیح از عوامل موثر و فرایندهای بوجود آورنده می باشد. در این پژوهش سعی شده است روند گسترش فیزیکی شهر اراک و ظرفیت های موجود توسعه درونی طی دوره های مختلف و ظرفیت های موجود در محدوده شهر برای توسعه آتی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین هدف پژوهش شناخت ظرفیت های درونی موجود بوده که در ادامه با تاکید خاص بر روی ویژگی های اجتماعی- اقتصادی و کالبدی بافت فرسوده بخش مرکزی شهر و نقش آن در توسعه درونی می باشد. لذا جهت بررسی از مطالعات کتابخانه ای و میدانی ، نرم افزارهای آماری- فضایی، تصاویر ماهواره ای و روش های تکوینی، تحلیلی و همبستگی با تاکید بر نگرش سیستمی استفاده شده است. نتایج بررسی نشان می دهد که شهر اراک طی دوره بعد از صنعتی شدن (بعد از دهه 40 شمسی) با گسترش کالبدی و رشد پراکنده شهری مواجه بوده است که در این بین در وضع موجود شهر، ظرفیت های توسعه درونی بسیاری وجود دارد که از آن جمله می توان به اراضی بایر، مخروبه، متروکه و بیش از 357 هکتار بافت فرسوده اشاره نمود. بررسی های تفصیلی از محدوده مرکزی شهر نشان می دهد که عوامل اقتصادی- اجتماعی زمینه ساز زوال اجتماعی و فرسودگی کالبدی شهر هستند و بین شاخص های اجتماعی و فرسودگی کالبدی، رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج مدل های فازی و تحلیل سلسله مراتبی؛ نشان می دهد که بافت های فرسوده بخش مرکزی از ظرفیت بالایی جهت توسعه درونی برخوردارند. از آنجایی که تحقق توسعه درونی در این بافت ها نیازمند شناخت سایر ابعاد است، بنابراین توسعه اقتصادی- اجتماعی بستر و زمینه ساز توسعه کالبدی قلمداد می شود. در پایان جهت احیاء، ساماندهی و تحقق توسعه درونی بافت محدوده بخش مرکزی، راهبرد تلفیقی توانمند سازی/ ظرفیت سازی به عنوان رویکردی از تئوری با آفرینی شهری، پیشنهاد شده است
زهرا دلفان آذری فرزانه ساسانپور
بحث نابرابری توسعه در میان شهرها از موضوعاتی است که اخیراً در فرهنگ برنامه ریزی مطرح شده است و هنوز در کشور ما جایگاه چندان مشخصی ندارد. نابرابری های توسعه ای که به دلایل متعددی نظیر دلایل تاریخی، طبیعی ، دموگرافیکی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و... ایجاد میشوند ، رشد ناهمگون و نامتعادل میان نواحی را سبب می شوند. یکی از اهداف برنامه ریزان شهری، رسیدن به توسعه پایدار شهری و محله ای می باشد. بدین صورت که با ایجاد پایداری در محلات به عنوان کوچکترین اندام شهری می توان به پایداری در شهرها رسید. هدف از این پژوهش بررسی میزان پایداری محلات منطقه 10 شهرداری تهران با استفاده از روش تلفیقی فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی می باشد. بدین منظور از 86 شاخص مختلف در هفت بعد کالبدی، اجتماعی ـ فرهنگی، اقتصادی، خدماتی، زیست محیطی، بهداشتی ـ درمانی و حکمرانی شهری استفاده شده است. در ابتدا شاخص ها به شیو? لای? اطلاعاتی، وارد سیستم اطلاعات جغرافیایی شد، سپس با استفاده از تابع عضویت متناسب با وضعیت هر شاخص، عملیات فازی سازی انجام گردید. پس از آن با تلفیق شاخص های هر بعد مقدار گامای معادل پایداری در هر بعد بدست آمد. مقادیر گامای بدست آمده در هر محله عددی بین صفر و یک بوده که بسته به مقدار آن میزان پایداری هر محله در محدوده ای تعریف شده است. در این پژوهش محدود? صفر تا 1/0 برای مقادیر گاما نشان دهند? میزان پایداری خیلی ضعیف، 1/0 تا4/0 پایداری ضعیف، 4/0 تا 5/0 پایدار متوسط متمایل به ضعیف، 5/0 تا 6/0 پایداری متوسط و 6/0 تا 1 پایداری قوی تعریف شده است. در ادامه برای مشخص شدن میزان پایداری کلی محله ها لایه های گامای ابعاد با استفاده از عملگر فازی با هم تلفیق شده و مقدار گامای معادل پایداری کلی محلات تعیین گردید. که محدود? پایداری کلی نیز به صورت پایداری در ابعاد تعریف گشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که وضعیت پایداری محله های منطقه 10 شهرداری تهران در سطوح متوسط، متوسط رو به ضعیف و ضعیفی قرار دارند. از جهت پایداری محله سلسبیل شمالی با مقدار گامای 5393/0 در وضعیتی متوسط واقع شده است که بهترین وضعیت را در بین محلات دارد و بدترین وضعیت از جهت پایداری برای محله هاشمی با مقدار گامای 3082/0 می باشد.
ستار طهماسبی پرویز ضیاییان فیروز آبادی
ناپایداری دامنه ها و ریزش های سنگی همواره از خطرات اصلی در مسیر جاده ها در مناطق کوهستانی بوده و خسارات جانی و مالی فراوانی را به همراه داشته است. در اینپژوهش به دلیل وقوع مکرر این پدیده در محور ارتباطی حمیل-سرابله بااستفادهازروشمنطقفازیبهپهنه بندی خطرحرکاتریزشی این محور پرداختهشدهاست.منطقه مورد مطالعه با مساحت 97 کیلو متر مربع و طول محور 43.3 کیلو متر بخشی از مناطق بین استانهای ایلام و کرمانشاه می باشدو در موقعیت?08 ?34 ?46 تا?24?47 ?46 طول شرقی و ?47?34 ?33 تا ?16 ?56 ?33 عرض شمالی واقع شده است.در ابتدابا بررسی منابع پژوهشی مرتبط با موضوع، مطالعات میدانی و استفاده از نظرات کارشناسان خبره،مهمترین عوامل موثر در رخداد این پدیده مانند ارتفاع، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، درز و شکاف و بارشبه عنوان متغییرهای مستقل در محیط نرم افزاری gis تهیه و رقومی گردید. و پس از وزن دهی و فازی سازی هر یک از معیارها و تهیه نقشه های پهنه بندی خطر حرکات ریزشی حاصل از همپوشانی معیارهای فازی شده در اپراتورهای متفاوت فازی، گامای فازی 0.9 به عنوان مناسب ترین گاما جهت پهنه بندی خطر حرکات ریزشی منطقه انتخاب گردید. واژگان کلیدی: پهنه بندی، ریزش، منطق فازی، جاده ارتباطی حمیل-سرابله، گامای فازی 0.9
مرضیه چاجی محمد شریفی کیا
پایش گیاهان زراعی و تخمین پارامترهای گیاهی از جمله پایش مراحل رشد و پیش بینی بازدهی محصول گندم، اقدام ارزشمندی است که مورد تاکید و توجه بسیاری از محققین سنجش از دوری قرارگرفته و داده ها و الگوریتم های متعددی در این زمینه بکارگیری و معرفی شده است. تجزیه و تحلیل شاخص های حاصل از پردازش داده های راداری، از جمله روش های دستیابی به این مهم است که هر چند در ایران کمتر مورد توجه واقع شده، لیکن محققان بسیاری به آن پرداخته و قابلیت های خاصی برای آن معرفی نموده اند. در این تحقیق برای اولین مطالعه در ایران، قابلیت تصاویر راداری در سه موضوع اساسی و عمده مطالعات کشاورزی شامل پایش تغییرات ارتفاعی، پایش مراحل رشد، طبقه بندی مزارع و شناسایی گونه های مختلف زراعی بر روی محصول استراتژیک گندم، مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفت. این مطالعه در تعدادی از مزارع دشت فاروج - شیروان با استفاده از داده های سنجنده راداری envisat asar در باند c و دو قطبیدگی vv و hh و زاویه برخورد 41 درجه، برای دو سال پیاپی 2010 و 2011، از طریق بازیابی و تحلیل همدوسی (?) و ضریب بازپخش (??) سیگنال انجام گرفت. در خصوص پایش تغییرات ارتفاعی گندم، نقشه های ارتفاعی حاصل از تداخل سنجی تفاضلی در بازه زمانی 34 روزه (16 فروردین تا 20 اردیبهشت) حداکثر رشد ارتفاعی 7/5 سانتی متر را برای گندم آبی نشان داد، در حالی که رشد واقعی این گیاه در این اراضی حدود 25 تا 30 سانتی متر بوده است. عدم توفیق کارایی این تکنیک در سنجش رشد ارتفاعی گندم علاوه بر شرایط خاص مزرعه (تراکم نسبتا کم گیاه)، باند راداری مورد استفاده و زاویه برخورد غیرانعطاف پذیر (ثابت 41 درجه)، عمدتا ناشی از وجود همدوسی بسیار پایین متاثر از بازه زمانی طولانی (خط مبنای زمانی متوسط 30 روزه) بوده است. همین یافته ها نشان داد افزایش مقادیر همدوسی، دقت نقشه ارتفاعی گندم را افزایش داده، از کارایی بهتری برخوردار می سازد، به طوری که تصاویر واجد همدوسی 27/0، دقت 19/0 در اندازه گیری تغییر ارتفاع گندم معرفی می نماید در حالی که دقت اندازه گیری در تصاویر با همدوسی 18/0 حدود 061/0 بوده است. در بخش بعدی، پایش مراحل رشد گندم از طریق بازیابی ضریب بازپخش در 6 مزرعه مختلف (آبی و دیم) صورت گرفت. نتایج حاکی از آن است که تجزیه و تحلیل تغییرات ضریب بازپخش در هر دو قطبیدگی hh و vv توانایی قابل قبولی جهت پایش مراحل رشد این محصول، به خصوص گندم آبی (بذر گاسکوژن) در منطقه مورد مطالعه دارد. در خصوص گندم دیم، تراکم کم و وجود فضای خالی نسبتا زیاد بین ردیف های کشت و ظریف تر بودن ساختار این گیاه نسبت به گندم آبی، سبب نفوذ سیگنال رادار در قطبیدگی vv از تاج گیاه شده است به طوری که با رشد بیشتر گیاه، سهم بازپخش از خاک کاهش می یابد، از طرفی ضریب بازپخش در قطبیدگی hh همزمان با مرحله خوشه دهی محصول روند نزولی نشان داد. لذا در این خصوص استفاده غیرمستقیم از سیگنال رادار و به کارگیری الگوریتم معکوس مشکل و یا استفاده از داده های باند x می تواند کمک شایانی در بهبود نتایج بنماید. در بخش انتهایی تحقیق، تغییرات رشد در مزارع کشاورزی با استفاده از تصاویر ترکیبی (rgb) از تصاویر بازپخش، همدوسی و اختلاف بازپخش) پایش شد. این تصاویر قابلیت بسیار خوبی در تفکیک پذیری مزارع و همچنین شناسایی مزارع کشت و آیش و گونه های مختلف زراعی نشان دادند. در تصاویر طبقه بندی شده با استفاده از سه الگوریتم طبقه بندی رایج (حداکثر احتمال، حداقل فاصله از میانگین و تلفیق الگوریتم موازی به همراه حداکثر احتمال)، بر روی 5 تصویر متوالی سال 2010، مزارع آیش (شخم خورده و شخم نخورده) و گونه های زراعی از جمله گونه های مختلف بذر گندم با حداکثر دقت 75/46 (در الگوریتم حداقل فاصله از میانگین) طبقه بندی شدند.
شهرام محمدی منیژه قهرودی تالی
برنامه ریزی اساسا به توسعه فیزیکی و استفاده از زمین مربوط می شود. بنابراین بدیهی است که اطلاعات مربوط به ژئومرفولوژی و سایر علوم زمین می تواند عنصر مهمی ، هم در تنظیم طرحها و سیاستهای برنامه ریزی و هم در ارزیابی تقاضاهای خصوصی باشد، نقشی که ژئومرفولوژی می تواند در انجام تحقیقات و برنامه ریزیها داشته باشد ، بایستی مشخص و آشکار باشد، ویژگیهای فیزیکی یک ناحیه تا حد زیادی به ترکیب مواد آن و فرایندهایی که آن مواد را درعصر حاضر و دوره تکاملی شان متاثر می سازد ، بواسطه آن می توان به یک توسعه مناسب دسترسی پیدا کرد. دامنه ها به عنوان بستری در مکان گزینی های انسانی و تاسیسات انسانی بعنوان یک اصل زیربنا در مطالعات بایستی مطالعه و بررسی شود. آنچه که امروزه بواسطه پیشرفت سریع جمعیت و بواسطه آن تاسیسات بوجود امده است، احتیاج روزافزون به محیطهای مطمئن جغرافیایی است که به عنوان بستری در پذیرش انسانها عمل می کند. مسلما جغرافیدانان و بویژه ژئومرفولوگها بعنوان گروهی از محققین علوم زمین حساس ترین نقش را دراین برهه از زمان می توانند ایفاگر باشند . باپیشرفتهایی که امروزه در علوم کامپیوتر و بخصوص سیستم اطلاعات جغرافیایی gis صورت گرفته است می توان با کمک گیری از این نرم افزار در واقع به مطالعات صریح و همه جانبه در زمره مطالعات مختلف محیطهای طبیعی و انسانی دست زد.بررسی و مطالعه دامنه ها از لحاظ نقش پایداری و یا ناپایداری که در محیط ایفا می کنند از زمره مهمترین مطالعات علوم زمین و بویژه علم ژئومرفولوژی بحساب می آید. برای شناسایی حرکتهای دامنه ای آنچه بیش از همه لازم است ، شناخت همه جانبه عوامل و فرآیندهایی است که به طور مداوم بر روی دامنه ها اثر گذاشته و آنها را به سمت بی ثباتی و یا ثبات سوق می دهند، که اگر این مطالعات را بتوان با بکارگیری تکنولوژی gis انجام داد مسلما نتایج صریح و مورد اطمینانی را در حداقل زمان ممکن می توان بدست آورد.