نام پژوهشگر: نوروش
پرویز کاظمی نوروش
با توجه به فرایند تحقیق و فرضیه ها و آزمون های انجام گرفته مختلف و آخرین وضعیت مدل تحلیلی می توان پیشنهادات این تحقیق را بشرح ذیل خلاصه نمود. 1- دولت بعنوان راهبر در صنعت خودروسازی می بایست سیاست استوار و صحیحی را در مورد خودروسازی تعیین نماید. 2- همانند سایر کشورها و با استفاده از تجارت آنها شرکتهای ساخت خودرو می بایست محدود شوند و به همین منوال تنوع محصولات نیز می بایست بین دو یا سه خودرو باشد، 3- با توجه به همبستگی مولفه فقدان مدیریت صحیح و کارا با عملکرد میتوان گفت مدیران مجموعه می بایست از آموزش های مرتبط و از تجارب کافی برخوردار باشند. 4-سهم بافت نیروی کار در صنعت خودروسازی می بایست مورد ارزیابی قرار گیرد و مدیران مجموعه ها می بایست در این بافت تغییراتی زیاد را به وجود آورند. 5- با توجه به این که بسیاری از شرکت ها به دلائل مختلفی سعی در افزایش تولیدات خود داشته اند کمتر به مسائل نگهداری و تعمیرات و تجهیزات خود پرداخته و یا بسیاری از شرکت های خودروسازی وارث ماشین آلات فرسوده شرکتهای خارجی می باشند با این توضیح که در انتقال ماشین آلات صرفا خود ماشین ها انتقال یافته و انتقال کامل مستندات مورد توجه نبوده است به همین لحاظ همانطور که بعضا شاهد هستیم وضعیت محصولات مناسب نیست، اکثر شرکتها هیچ برنامه مشخص و منسجمی برای جایگزینی ماشین آلات خود ندارند و یا اگر برنامه ای وجود دارد از لحاظ مالی نمی توانند از عهده تامین سرمایه آن برآیند. 6- متاسفانه بسیاری از فعالیتهای جاری شرکتها تحت تاثیر روابط غیر رسمی همانند سیاسی کاری و باند بازی می باشد. بطور مثال برای سیاستگزاری کشور و یا هر گونه برنامه ای نیازمند افراد متخصص و کاردان می باشیم این افراد صرفا می بایست به پیشرفت صنعت بیندیشند و نه این که جز گروه و دسته ای باشند در انتخاب این گونه افراد می بایست کمال دقت را نمود. در سازمان هائی که در آن باند بازی نباشد یا کمتر باشد، سازمان می تواند بهتر روی هدف و فعالیت افراد تمرکز نماید. 7- یکی دیگر از عواملی که در ضمن تحقیق رابطه معنی داری با عملکرد داشته اند بودجه بندی نامناسب بوده است در تعدادی از شرکت ها مشاهده شده که سرمایه گذاری کافی نیست و یا این وضعیت مالی شرکت ها و نگهداری و حسابرسی موثر نمی شوند و از آن مهمتر می توان به کار بردن غیر موثر منابع مالی در جاهای غیر ضروری می توان اشاره نمود، و این خود نشات گرفته از عدم درک صحیح و مناسب مدیران از صنعت و جایگاه آن، عدم درک مناسب از بخش ها و واحدها و پروژه های شرکت می باشد، بعضی از شرکت ها همانظور که اشاره گردید دارای برنامه ریزی نیستند به همین لحاظ در بودجه بندی و تخصیص منابع مالی با مشکل مواجه می شوند و اکثرا تصمیماتی اتخاذ می شود که جبران آن بسیار مشکل و بعضا محال می باشد. 8- عدم توجه به نیاز مشتریان که یکی از دلائل آن ارتباط صنعت با مشتریان و عدم توجه به واحد تحقیق و توسعه می باشد، این مورد از جمله عواملی که باعث گردیده که مشتریان رغبت و تمایل به خرید محصولات داخلی نداشته باشند. سیستم مناسب تحقیق و توسعه می بایست بطور اصولی پایه ریزی گردد. و کلیه اصولی علمی و تجزیه و تماس در آن به کار گرفته شود. این سیستم از لحاظ توانائی شخصی مسئولین، رفتارها، انگیزه ها، خوی کاری، دانش فنی، تخصص و تحصیلات از پیچیدگی خاصی برخوردار است که این واحد را شایسته توجه بیشتری می نماید.