نام پژوهشگر: عبدالرضا هوشنگ مهدوی
محمدعلی قایمی عبدالرضا هوشنگ مهدوی
انسان موجودی است با سرشتی بسیار پیچیده که دارای ابعاد متنوعی می باشد و این امر موجب گردیده تا مطالعات حول محور انسان از گستردگی قابل ملاحظه ای برخوردار گردد. از جمله ابعادی که حیات بشر را همواره تحت تاثیر قرار داده است . تعلق خاطر او به پدیده های برتر از خود و ماورا الطبیعی بوده تا با اتکا به آنها مشکلات و گرفتاریهای زندگی خود را تعریف کرده و سامان دهد. و براین اساس دین و تعلق خاطر انسان به ماورا ماده در سراسر زندگی وی تسری یافت و متاثر از آن تصمیم گیریهایش شکل گرفت. بررسی میزان حضور دین در زندگی فرد و به تبع آن در زندگی اجتماعی و نقشی که دین از طریق اجزا جامعه در سمت و سو دادن به حرکت کلی جامعه ایفا می کند، وظیفه ای است که جامعه شناس دین بر عهده می گیرد. تمدن ایران بعنوان یکی از قدیمی ترین تمدنهای بشری که دین باوری در زوایای آن حضور داشته و از جمله مهمترین و مستدل ترین نمونه هایی است که می تواند مورد بررسی و تحلیل جامعه شناسانه دین پژوهان قرار گیرد. نضج تشیع و تسری آن به سراسر کشور ایران موجب انسجام و اتحاد جامعه و یگانگی و یکدستی فرهنگی در این کشور گردید. بررسی میزان حضور نهاد دین و کارایی آن در تعیین خط مشی ها و شکل گیری تحولات ایران امری است که باارائه شواهد و مدارک تاریخی ، و سنجش تاثیر باورها بر عملکردها ملموس می گردد. عناصر مذهبی هر کدام کار ویژه ای روانی -اجتماعی مشخصی را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کرده اند که تتبع و کاوشهای علمی را بیش از پیش می طلبد.
مهدی قربانی دولت آبادی عبدالرضا هوشنگ مهدوی
گسترش فرآیند تقلیدی و وارداتی ناسیونالیسم در ایران که با توجه به شرایط خاص ایران و بستر سیاسی، فکری و اجتماعی اواخر دوره ناصری با تجدد خواهی در هم آمیخته و وجه غالب آن برقراری یک حکومت ملی مستقل و رفع استبداد و کوتاه کردن دست بیگانگان در امور داخلی ایران بود نهضتهای چندی همچون قیام تنباکو و انقلاب مشروطه را به وجود آورد. با همه تحریفات و انحرافات در جریان مشروطه و حاکمیت ملی و تضاد ارزشهای ناسیونالیسم با ارزشهای جامعه ایران که گرایشهای متعددی را در آن موجب شد باز هم جریان ناسیونالیسم از حرکت باز نایستاد و هر چند هر زمانی در چهره ای تازه جلوه گری نمود اما تاثیرات خود را در بخشهای مختلف جامعه بر جای نهاد.همزمان با انقلاب مشروطه، در ادبیات و به ویژه شعر سیاسی نیز که از نظر مفاهیم جدید و انتقادات به اساس حکومت و شخص حاکم با اشعار سیاسی پیش از آن متفاوت بود یکی از مفاهیم جدیدی که همراه با رشد ناسیونالیسم ایرانی به ظهور رسید و محملی برای ابراز علاقه و اندوه درونی شاعر نسبت به ایران شد مفهوم ((وطن)) بود.صرف نظر از اشکال افراطی ناسیونالیسم، در شعر نیز وطن خواهی مثبت و توجه به تاریخ و دستاوردهای ایران باستان با انگیزه شدید احساس عقب ماندگی و سرخوردگی روانی از مشاهده پیشرفتهای غربیان جریان داشت و گویی وطن به معشوق جدید بسیاری شاعران تبدیل شده بود. این انگیزه انان را وا می داشت که از سر اندوه و حسرت از نابسامانی ایران که حاصل فقدان حکومتی مقتدر و مستقل از دخالت بیگانگان بود شکایت سر دهند و برای تهییج ایرانیان تصاویر متعددی از وخامت اوضاع در قالب و به زبانی همه فهم ارائه دهند و حتی همراه با جریان ناسیونالیسم در ایران، گاه به افراط نیز کشیده شده حتی به سمت شوونیزم تمایل یابند. تمامی این حالات را می توان در اشعار وطنی بسیاری از شاعران مشروطه همچون بهار، دهخدا، عارف، فرخی یزدی، سید اشرف، لاهوتی، میرزاده عشقی و ... به وفور یافت.