نام پژوهشگر: عبدالرحمان نجل رحیم
ژیلا محمدی شهلا رقیب دوست
آزمودنی های این پژوهش شامل 3 بیمار پارکینسون فارسی زبان مرحله ابتدایی، 3 بیمار پارکینسون مرحله پیشرفته و نیز یک گروه کنترل 20 نفره می باشند. به منظور اجرای پژوهش، سه آزمون درنظرگرفته شد: آزمون درک نحوی ساخت های ساده و پیچیده، آزمون درک نحوی ساخت های پرسشی و آزمون قضاوت نحوی ساخت های ساده، پیچیده و پرسشی. تعداد محرک های آزمون درک نحوی 60 جمله است که از نظر ترتیب سازه ای در دو گروه جای می گیرند: الف. جملات دارای ترتیب سازه ای متعارف (معلوم خبری، اسنادی فاعلی، بند موصولی فاعلی) و ب. جملات دارای ترتیب سازه ای نامتعارف (اسنادی مفعولی و بند موصولی مفعولی). این آزمون با استفاده از تکلیف نمایش اجراشد. تعداد محرک های آزمون درک نحوی ساخت های پرسشی که از طریق تکلیف اشاره به تصویر انجام شد، 36 جمله است که شامل ساخت های پرسشی فاعلی، مفعولی و انحرافی هستند. آزمون قضاوت نحوی نیز مشتمل بر 160 جمله دستوری و غیردستوری ساده، پیچیده، پرسشی و انحرافی است. داده های به دست آمده نشان می دهند که هر دو گروه بیماران پارکینسون در مقایسه با افراد طبیعی در عملکرد زبانی خود دچار اختلال بودند. داده های این بیماران در آزمون های درک نحوی بیانگر این است که گروه بیماران پارکینسون مرحله ابتدایی در درک ساخت های ساده عملکرد عالی و بی نقصی داشتند و گروه بیماران پارکینسون مرحله پیشرفته با وجود اشکالات جزیی در درک این ساخت ها عملکرد بسیار خوبی را به نمایش گذاشتند. در درک ساخت های پیچیده، گروه بیماران پارکینسون مرحله ابتدایی در مقایسه با گروه بیماران پارکینسون مرحله پیشرفته عملکرد بهتری داشتند. همچنین هر دو گروه در درک ساخت های مفعولی نسبت به ساخت های فاعلی جملات پیچیده دچار اختلال بودند، امّا میزان این اختلال در بیماران مرحله پیشرفته بیشتر بود. ضعف عملکرد بیماران پارکینسون در پردازش ساخت های پیچیده نشانگر آن است که آنها مشکلات بیشتری در اعطای نقش های تتائی به گروه های اسمی موجود در زنجیره های نحوی داشتند. ناتوانی ادراکی آنان در ساخت های پیچیده برپایه نظریه های زبانشناختی مانند فرضیه ساختاری-گروهی (اگردی، 1997) و نظریه انطباق (کاپلان و فوتر (1986)، (لاینبرگر، 1995)، فریش و فریدریچی (2000)، گراسمن (2000) و انگوین (2006) قابل توجیه می باشد. داده های حاصل از آزمون قضاوت نحوی نشان داده است که هر دو گروه بیماران پارکینسون مرحله ابتدایی و پیشرفته در پردازش ساخت های ساده و پیچیده عملکرد بهتری نسبت به آزمون درک نحوی داشتند. با این همه، نقص بیماران پارکینسون مرحله پیشرفته در توانایی قضاوت نحوی نسبت به گروه دیگر بارزتر بود. با توجه به گسستگی در عملکرد درک و قضاوت نحوی بیماران پارکینسون، این یافته مورد تائید قرارمی گیرد که اختلالات نحوی به صورت موازی و همسان در مهارت های زبانی نمودپیدا نکرده و نظام نحوی زبان بر اثر آسیب عصبی به صورت همگون مختل نشده است. این نتیجه همسو با نتایج پژوهش های لی و پراتر (2002)، آورتین (2006)، انگوین و چنری (2006) و پریتو و اشمیت (2007) اعتبار نظریه پردازشی را در توجیه اختلالات زبانی بیماران پارکینسون فارسی زبان مورد تائید قرارداه است.
جلال بختیاری رضا نیلی پور
زبان پریشی یک اختلال ارتباطی اکتسابی است ک به علت ضایعات مغزی ایجاد می شود. گفتاردرمانی یکی از عواملی است که باعث بهبودی قابل توجهی در مهارتهای زبانی و گفتاری این بیماران می شود. عوامل مهمی در پیش آگهی و میزان بهبودی این بیماران موثر می باشند، یکی از این عوامل مهم، زمان شروع گفتاردرمانی بعد از سکته مغزی در این بیماران می باشد، این پژوهش به بررسی تاثیر این عامل در میزان بهبودی بیماران زبان پریش ناروان می پردازد.