نام پژوهشگر: منصور تهرانچیان
سامان قادری احمد جعفری صمیمی
هدف مطالعه حاضر، بررسی اثرات نامتقارن کلهای پولی بر تورم در ایران است. اقتصاددانان کینزی جدید معتقدند که سیاستهای پولی اثرات نامتقارنی بر متغیرهای اقتصادی دارند. نامتقارنی موجود در زمینه سیاست پولی را میتوان به سه گروه تقسیم نمود: نامتقارنی در ارتباط با جهت اثرگذاری سیاست پولی (مثبت و منفی)، نامتقارنی مربوط به اندازهاثرگذاری سیاست پولی (بزرگ و کوچک) و نامتقارنی نسبت به موقعیت زمانی دورههای رکود و رونق که سیاست پولی در آنها اجرا میشود.مطالعات پیشین نشان دادند که در کشورهای با تورم نسبتاً پایین و باثبات، ارتباط بین حجم پول و تورم، ضعیف شده و قدرت پیشبینیتورم آینده بر اساس اثرگذاری حجم پول، کاهش یافته است. پژوهش حاضر با تکیه بر گروه سوم نامتقارنیها به بررسی اثرات نامتقارن شکاف پولی بر تورم در رژیمهای تورمی بالا و پایین میپردازد. همچنین با توجه به تنوع الگوی رفتاری در روند تورم ایران، تورم به عنوان یک فرآیند تغییر رژیم مارکوف الگوسازی شده و از الگوی برای تبیین رفتار تورم ایرانبا استفاده از دادههای فصلی دوره زمانی 1369:1 تا 1390:2استفاده شده است. علاوه بر این، در این پژوهش به دلیل نقش مهم تعریف حجم پول در اندازهگیری حجم پول و شکاف پولی، از کلهای پولی جمع ساده و دیویژیا استفاده شده است. نتایج بهدست آمده نشان میدهند که اثرات شکاف پولی در رژیمهای تورمی مختلف، یکسان نبوده و نامتقارن ارزیابی شده است. برخلاف نتایج سایر مطالعات، این اثرات در رژیمهای تورم بالا ضعیفتر از رژیمهای تورم پایین بوده است. دلایل این امر را میتوان در وقفههای اثر گذاری سیاستهای پولی و مهمتر از آن کاهش سرعت در گردش پول به دلیل رکود حاکم بر اقتصاد ایران و افزایش فعالیت های سوداگرانه عنوان نمود. همچنین نتایج نشان میدهند که کلهای پولی دیویژیا نسبت به جمع ساده در بیان نامتقارنیها شاخص مناسبتری است. بنابراین بر اساس یافتههای تحقیق، پیشنهاد میشود بانک مرکزی با توجه به نامتقارن بودن اثرات سیاستهای پولی در رژیمهای تورم بالا و پایین، سیاستهای متناسب با این رژیمها اتخاذ نموده و از کلهای پولی دیویژیا برای بررسی نقش پول در سیاستهای اقتصاد کلان استفاده نماید.
سعید حقگو ابوالقاسم اثنی عشری
از نظر سیاستهای کلان اقتصادی ، مطالعات پیرامون نقش بیکاری و تورم در اقتصاد همواره مشکل ساز بوده و باعث بروز مسائل سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و یا حتی مسایل اخلاقی در جامعه می گردد. زیرا نقطه مقابل بیکاری ، اشتغال و نقطه مقابل تورم ، ارزانی قیمتها می باشدکه اشتغال و ارزانی دو مسئله مهم برای دولتها و ثبات نظام سیاسی یک کشور می باشد زیرا که بیکاری و تورم ، علاوه بر ایجاد بحرانهای اقتصادی و اجتماعی می تواند باعث ایجاد و یا تشدید مسائل سیاسی گردد و نظام حکومتی کشوری را از یک عدم ثبات و پایداری برخوردار گرداند.