نام پژوهشگر: هادی سمتی
طیبه خطیبی محمدرضا تخشید
در دهه اخیر و بطور مشخص پس از حملات یازدهم سپتامبر اقداماتی در جهت گشایش فضای سیاسی در عربستان سعودی صورت گرفته است که افزایش اعضا و اختیارات مجلس مشورتی ، برگزاری انتخابات شهرداری ها، اصلاح نظام آموزشی، بهبود در وضعیت زنان و شیعیان، اصلاات در نظام قضایی، تشکیل سازمانهای حامی حقوق بشر، برگزاری کنفرانس های گفتگوی ملی و توسعه نهادهای صنفی و تخصصی از مهمترین آنهاست. پژوهش حاضر در پی بررسی چرایی این اقدامات است. به دلیل فرهنگ سیاسی ارزشی و غیر مشارکتی، ساختار اقتصادی رانتی و تسلط حکومت بر منابع سیاسی، مالی، آموزشی و رسانه ها که مانع ایجاد فضای سیاسی مناسب برای مشارکت می گردد هر گونه اقدامی برای اصلاح ساختار سیاسی به اراده هیات حاکمه باز می گردد. بنابراین گرچه عدم تناسب میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی شرط لازمی را برای اصلاحات به وجود می آورد اما شرط کافی برای پذیرفتن مخاطلات اصلاح طلبی از سوی حاکمان نیست به ویژه که چالش اسلامگرایان رادیکال که برخی علمای وهابی نیز با آنها همراهند، مانعی در این راه است. بنابراین با توجه به این که اقدامات پس از یاده سپتامبر و تاکید آمریکا بر ترویج دموکراسی در خاورمیانه صورت گرفته و با در نظر گرفتن همکاری دیرینه و روابط نزدیک آمریکا و عربستان سعودی، سیاست های امنیتی آمریکا در خاورمیانه به عنوان فرضیه اصلی این پژوهش و شرط کافی انجام این اقدامات اصلاحی مطرح شد سپس توضیح خواهیم داد که چگونه پس از یازدهم سپتمبر پیوندی میان سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و امنیت ملی آمریکا به وجود آمد و مبارزه با تروریزم در اولویت اهداف سیاست خارجی قرار گرفت و از آنجا که ترویج دموکراسی از راههای مبارزه با تروریزم است و با توجه به ایده های نو محافظه کاران که صلح دموکراتیک را برای پدید آوردن فضای مناسب برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه ضروری می دانستند، ترویج دموکراسی یکی از محورهای عمده سیاست امنیتی آمریکا در خاورمیانه در دوران جورج بوش شد. پژوهش با نقدی بر سیاست ترویج دموکراسی به پایان می رسد.
حامد مهاجرپور هادی سمتی
چکیده ندارد.
اسماعیل کریمی عبدالله رمضانزاده
چکیده ندارد.
محمد بابایی محمدفرهاد عطایی
چکیده ندارد.
رضیه موسوی فر هادی سمتی
چکیده ندارد.
علیرضا نامور حقیقی رضا رییس طوسی
در این رساله سعی شده است که مشخصات و ویژگیهای موج اول و دوم و سوم روشنفکری دینی را مشخص ساخته و از آنجا که عمده رساله تکیه بر روی موج سوم است، ویژگیهای فکری حاکمیت ایدئولوژیک را نیز مطرح کرده و سپس به بیان متغیرهایی می پردازد که گفتمان مقاومت روشنفکری دینی تحت آن شکل گرفته است.
احمد گل محمدی هادی سمتی
برخلاف پیش بینی نظریه پردازان لیبرال و مارکسیست، دهه های پایانی سده بیستم شاهد احیا و برجسته تر شدن فرهنگ یا آنچه در این پژوهش خاص گرایی فرهنگی نامیده می شود بوده است. گرچه خاص گرایی فرهنگی به صورت هایی گوناگون نمود می یابد، ویژگی هایی مشترک را در همه مصادیق آن می توان شناسایی کرد. خیزش ها و ستیزهای قومی، جنبش های ناسیونالیستی، بنیادگرایی دینی و نژادپرستی ها و قبیله گرایی های جدید، نمودهای برجسته خاص گرایی های فرهنگی هستند که جوامع مختلف جهان را فرا گرفته اند. شگفت این که خاص گرایی های فرهنگی در شرایطی افزایش و گسترش می یابند که جهان بیش از پیش کوچکتر و فشرده تر می شود و یک ((دهکده جهانی)) شکل میگیرد. چرا؟ ادعای پژوهش حاضر این است که فرآیند جهانی شدن بستر و زمینه مناسبی برای خاص گرایی های فرهنگی فراهم می سازد و به همین سبب هر چه فرآیند جهانی شدن پرشتاب تر و شدیدتر می شود، خاص گرایی های فرهنگی نیز بیشتر و گسترده تر می شوند. این فرآیند با بازسازی فضا و زمان، نفوذپذیر ساختن مرزها و تخریب فضاهای فرهنگی-اجتماعی نسبتا بسته، هویت سازی سنتی را بسیار دشوار و حتی ناممکن می سازد. بنابراین نوعی بحران هویت و معنا شکل می گیرد که عبور از آن مستلزم بازسازی هویت است. در چنین شرایطی برخی انسان های دچار بحران، بازسازی هویت خود را فقط به واسطه منابع و شرایط هویت سازی سنتی ممکن می دانند، این گونه انسان های ناتوان از بازسازی غیر خاص گرایانه هویت معمولا در برابر ایدئولوژی های خاص گرایانه بسیج پذیر هستند و پایگاه اجتماعی جنبش های بنیادگرا را تشکیل می دهند. ایدئولوژی های خاص گرایانه مدعی هستند با احیای فضاهای بسته اجتماعی-فرهنگی، امکان بازسازی سنتی هویت را برای انسان های مورد نظر فراهم خواهند ساخت.